ولایت ناپذیری گناه ماست ـ بخش دوم
مژگان پورمحسن
خوانندگان محترم،
همانگونه که متوجه شده اید نوشتن به زبان زیبای فارسی برایم قدری مشکل است زیرا سالهای طولانیست که تمرین نکرده ام و امیدوارم شما سروران به بزرگی خودتان این ضعف مرا ببخشید
بله خدمت شما عرض میکردم که نسل جوان دوران انقلاب که امروز نزدیک به پنج دهه از عمرش گذشته را بسیاری از هم نسلان، نسل سوخته میدانند و حتی موفقیتهای فردی و چشمگیر برخی از هموطنانمان در زمینه های علمی، هنری، ورزشی وبخصوص کاروثروت اندوزی در کشورهای مختلف نیز این بغض در گلوواین اشک گوشهٔ چشم را نمی تواند مخفی نماید. چه شد که ما به اینجا رسیدیم؟
از خدا که همیشه به فارسی یا عربی ورد زبان ما ایرانیان است و به نام او از لحظهٔ تولد می شنویم و می گوییم
و تا پس از مردنمان هم دیگران می گویند « خدا رحمتش کند» یا برعکس « خدا لعنتش کند » آغازکردم ؛ پس ما ایرانیان سخت معتقدیم که بسوی خدا بازمیگردیم و خداوند بستگی به پروندهٔ اعمالمان که همگی در نزد خداوند ثبت شده و ریز و درشت افکار،گفتار و کردارمان نوشته شده ما را پاداش می دهد و یا تنبیه می کند آنهم بی انتها.
کودک بودم که کشف کردم ما ایرانیان در دین و ایمان چقدر دروغ میگوئیم و بروی خود نمی آوریم. می دانم در ذهن همهٔ شما نیز هزاران مثال هست اما لحظه ای لطفأ فکر کنید ایرانی نیستید و مسلمان شیعهٔ دوازده امامی هم
نمی باشید بلکه بخاطرعلاقه به این مردم زبان فارسی یاد گرفته اید و در میان آنها زندگی می کنید.
راستی همو طنان آیا ممکن است با این تفاسیر که ازایمان ایرانیان ذکر شد ایرانی دروغ بگوید، به کسی توهین کند، دست روی کسی بلند کند، دستگیر و شکنجه کند، به دار و رگبار ببندد؟ هرگز. ولی آن ایرانی که در بالا خدمتتان توضیح دادم فقط در رؤیا و در کتابهاست. نتیجه میگیرم ما موحد و یکتا پرست نیستیم زیرا تنظیم رابطهٔ ما با دیگر انسانها با خداییکه تعریف می کنیم نیست بلکه با درکی است که از جهان پیرامونمان می گیریم
بنظر من، ما از نظر فلسفی به دو پایگی یا دو قطبی بودن هستی معتقدیم و البته درک ما از اسلام هم هیچ کمکی به تغییر این جهان بینی بنیادین ندارد. ما میگوییم پروردگاری هست بخشنده و مهربان که گاه سخت خشمگین است و مجازات می کند هر آنکسی را که از فرمانبری او سر باز زند و پاداش می دهد هرآنکس را که مطیع و فرمانبرداراو باشد و در برابر او قدرتیست مساوی یا قو یتر از او( در اسلام یک فرشتهٔ سرکش است) که ما او را شرّ یا شیطان میخوانیم وانسان چیزی نیست جزآینهٔ جنگ این دوقدرت. سپس ما ایرانیان در برابر عربها شکست خوردیم و فلسفه های آنان را هم با خیر وشرّ ابتدائی خودمان قاطی کردیم تا به مذهب شیعه رسیدیم:
روح خدائی شد و جسم شیطانی؛ مرد خدائی شد و زن شیطانی. مرد شد روح خدا وزن روح شیطان. چون این دستگاه فلسفی مفتضح برآمده از جاهلیت یهودی، مسیحی و مسلمان برای ما ایرانیان و بخصوص نسل با سواد و
دانشگاه رفتهٔ ما غیر قابل قبول بود، دست به رفرمی مناسب اوضاع روز و نیازهای دکّان سیاست زدیم آخر سران جهان تصمیم گرفته بودند که ایران می بایست اسلامی شود و برای اینکار میبایست در دین اسلام و بخصوص در مذهب شیعهٔ دوزده امامی تغییرات بنیادین و پایه ای صورت گیرد. تئوریسین های سران جهان بلافاصله آخرین دستاوردشان در این زمینه را روی میز گذاشتند: تئوری ولایت فقیه خمینی که عبارت بود از: خدا و پیغمبروامام آخر (حضرت مهدی) را وللش؛ ناسیونالیسم مصّدقی را هم باید با خود مصّدق به فراموشی تاریخی سپرد تا دیگر خطری منافع « اتاق فکرجهانی » را تهدید نکند. حالا به لطف بی دریغ کیسینجر و برژنسکی و دیگر برادران امّت صهیونیست ما بلاخره و پس از چهارده قرن التقاط به اسلام حقیقی و تشیّع هر روز امامی گرویدیم آنچنان که هرگز در طول هزار و چهار و صد سال ایمان نیاورده بودیم. با درود فراوان به برادران صددرصد مکتبی وولایی دکتر هنری کیسینجر ودکتر زبیگنیوبرژنسکی که ما ایرانیان را همانطور ظرف این سی و چند سال دیدید احیا کردند.
ادامه دارد
منبع:پژواک ایران