مگر خداوند انسان است؟
مژگان پورمحسن
یکی از تضادهای غیر قابل توضیح ادیان باصطلاح توحیدی، شباهت غیرقابل انکار کاراکترهای « خالق هستی» با یکی ازضعیف ترین و شکننده ترین مخلوقاتش یعنی انسان است! خداوند این ادیان زمانی خوشحال میشود که بنده اش به دستوراتش گوش دهد و بدون هیچ تردیدی و سؤالی فرمانبر باشد و مطیع. در انجام اوامر
الهی تعلل نکند و با پیامبرخدا (هر کدامشان که باشد) بحث و جدل و اصطلاحأ یکه بدو ننماید. در هر حال و روزی که هست قدردان و شکرگذار صاحب هستی باشد. اینطور که از متون مذهبی ادیان توحیدی بر می آید و عرفا و صوفیان هم بر آن صحه گذاشته اند اصلأ خدا ما را همچون خودش آفریده!
خدا که از ازل تا به ابد حی و حاضر است، او که یگانه است و همتا ندارد، او که زن یا مرد نیست، فرزند و دنباله ندارد زیرا مردنی نیست، او که خالق همهٔ آنچه هست و نیست می باشد، چگونه نمونه ای، اشانتیونی از خودش درست کرده که حداکثر و بطور استثنائی صد سال عمر می کند، نه ازلی است نه ابدی، مریض میشود و درد می کشد، زن است یا مرد است،ازدواج می کند فراوان فرزند دارد، مطلقأ خلق نمی کند و پس از میلیونها سال که از حیات این سری اشانتیون می گذرد هنوز هیچکدامشان نمی دانند « این آمد و رفت » بهر چه بود. بنظر من ما انسانها هیچ شباهتی با آن منبع و خالق نداریم.
ادیان توحیدی از خشم خدا در برابر بی ایمانی به او و شعف خدا با دیدن ایمان و فرمانبری نمایندگانش یعنی پیامبران و رسولانش می گویند. این خشم و رضایت بیشتر صاحب قدرتی یا ثروتمندی را میماند که اعتقاد دارد اگر زیردستانش دستوراتش را عینأ عمل کنند، موفقیت حتمی است و سود فراوانی نصیبش میشود که باز بنا به مزاجش سهمی هم به این زیردستان می دهد و اگر هم نداد اینان از ترس جان و نان باز هم دم بر نخواهند آورد بجز اظهار عجز و نیازوشکر به آن مقام بی همتا! چقدر خدا شبیه بسیاری ازشاهان و ملک داران و رؤسای قوم است. هیچ شبیه خدا نیست.
در این ادیان می گویند خدا از یکسو بهشت را برای مؤمنان و از سوی دیگر جهنم را برای غیر ایمان آورندگان
تهیه دیده که اولی مايهٔ تشویق و دومی مايهٔ تنبیه است. در زبان فرانسه میگوييم « ترکه وهویج ». یعنی خالق همهٔ هستی هم چیزی بیش ازآن فرد بیشعوری نیست که اگر گوشش نکنی آنقدر رنجت میدهد که مرگ را آرزو کنی واگر گوشش دهی نازونوازشت می کند. این کاراکتر به بیماری مگلومانی و یا انواع پسیکوپاتی میماند و جزء بیماریهای روانی خطرناک برای شخص بیمار و نزدیکانش میباشد. خدای من انسان نیست که از بیماری مثل ما رنج ببرد خواه این بیماری جسمی باشد خواه روانی.
خدای این ادیان قهر می کند مثل ما آدمیان، پشتش را می کند و از شدت غیض و کین یک قفل هم به برخی دلها
میزند که اصلأ نور ایمان ولو با واسطه شدن پیامبران نیزبر آن دلها اثر نکند تا بروند به جهنم! بلاخره معلوم نشد نور خدا باید بتابد یا نه؟ پیامبر برای راهنمايی سیه دلان و نا باوران برگزیده شده یا برای تائيد خدا پرستان طبیعی؟
گویا خداوند تبارک و تعالی خودش در مخلوقش گمشده و نمی داند با این « خدا زاده » چه کند؛ مثل پدران نازنین و مادران گل نسل ما که نمی دانستند با این فرزندان نادان و خود رأی و حرف نشنو چه کنند و همچون ما مادران و پدران این دوره که از هر فرهنگ و ملیتی باشیم گاه حیرت زده به فرزندان خویش می اندیشیم یا نگاهشان میکنیم و می گوييم « این رفتارش دیگر به کی رفته؟!» آیا خدای همه یکی نیست و الزامأ باید قفل دل زدگانی باشند که در این دنیا با انواع جنایتها دیگران را بیازارند و از انواع نعمت ها و لذائذ تا مرگشان سود برند و آنوقت در روز آخر زمان سوت کشیده شود و دوباره زنده شویم و آنموقع این سیه دلان به جهنم روان گردند.
سؤال من از خدای این ادیان این است « چه اثری دارد؟» هیچ .نوشدارو پس از مرگ سهراب است؟
مگر تو که قادر به همه چیز هستی، نمی توانی در همین دنیا جهنمت را نشان سیاه دلان بدهی و بدون پیامبر و واسطه به خیل ایمان آورندگانت بنگری و بقول خودت به خودت تبریک بگويی؟
خدای این ادیان عکس انسان در قاب خیال، آرزو، غرض و مرض آورندگان، نویسندگان، پیش برندگان و عاملان آنها می باشد. من خدایم را در قاب زندگی خودم می بینم یعنی به اندازهٔ عمری که درآخر معادل چشم بر هم زدنی خواهد بود و حتی هزاران تجربهٔ انسانها را نیز اگر بآن بیفزاييم همچون پر کاهی در برابر خورشید است. من آنم که هیچ بحساب نایم. خداوند کجا و این موجود بدبخت که نامش انسان است کجا؟
مژگان پورمحسن
۳۱ ژوئيه ۲۰۱۷
منبع:پژواک ایران