ولایت ناپذیری گناه ماست ـ قسمت چهارم
مژگان پورمحسن
نسل من با شعارواقعگرایانه « چو ایران نباشد تن من مباد » شکل گرفت و بنظر این حقیر، ما ایرانیان در مجموع سه نوع تنظیم با ملّی گرایی داریم: نوع اوّل وطن پرستی است یا بعبارتی « جانم فدای ایران»، نوع دوّم وطن دوستی است و نوع آخر وطن دزدی یا وطن چاپیدن است. وطنفروشان هم از بحث من خارجند.
اگر کشوری بنام ایران و مردمانی بنام ایرانیان امروز در جهان وجود دارد مرهون شرف ملّی، غیرت ملّی، شجاعت و پاکبازی همان دو گروه اوّل است و اگر ایران ما در جایگاهی که می بایست باشد بهیچ وجه نیست بدلیل
همان گروه سوّم می باشد که با میهنشان آن می کنند که گاه دشمن خارجی نیزاز انجام آن شرم دارد.
خوشبختانه ایرانیان وطن پرست و وطن دوست زیادند و حتئ اگر به خاطر سرکوبی که حکومت ایران بر ایرانیان روا میدارد میلیونها ایرانی نظیر بنده در کشورهای دیگر زندگی میکنند امّا روزی نیست که یاد وطن و هموطنانشان نباشند و این عشق بی شاعبه را به فرزندانشان منتقل نکنند.
مدتّی پیش در کنفرانسی بودم و از ایران صحبت کردم،از ایرانی که در روح و ضمیرم نقش بسته. پس از جلسه افراد مختلفی که همه سیاسی (دارای مشاغل سیاسی از کشورهای مختلف) بودند به سراغ من آمدند و نظراتشان برایم جالب بود. آقایی از من پرسید « شما کِی به ایران میروید؟» پاسخ دادم متأسفانه به این زودی نخواهد بود و افزودم که البتّه چون فعلاً همه چیز در وطن من برعکس است، شما که ایرانی نیستید به راحتی میتوانید بروید
آن آقا بمن گفت « خانم عزیز،من دیپلمات هستم و کشور شما را می شناسم و به ایران هم سفر کرده ام. ولی اگر روزی شما ایران رفتید من میخواهم به مملکت شما پناهنده شوم!» وقتی باو گفتم آقا، اگر روزی اوضاع برگردد و من هم بتوانم ایران بروم من که کاره ای نیستم، آنچه از ایران گفتم ایران در فکر و قلب و ضمیر من است و من حتی بعدازملّاها نمیدانم چه خواهد شد. با کمال دقّت به حرفهایم گوش داد ومجدداً گفت « روزی که شما به ایران بروید من خبردارخواهم شد. آنروز شما وطنتان را ساخته اید نه در ذهن و دلتان بلکه با هموطانتان که مثل شما عاشق وطنشان هستند آنوقت میارزد که به آن کشور پناهنده شد.» من احمقانه جواب دادم « حتی اگر چنین شود مسلماً اولین موضوعی که حلّ شد می خندید و دست داد و گفت « من که نیاز مالی و مشکل دیگری ندارم، امّا به ایران شما پناهنده خواهم شد.
هموطنان عزیز،
ایرانِ ما و مردم شریف ما سالهای طولانیست که آبِ خوش از گلویشان پائین نرفته، روی امنیّت و آسایش خیال به
خود ندیده اند. هر چقدر زحمت کشیده اند نتیجه ای نگرفته اند. وطن پرستان به صلاب کشیده شدند یا دِق کردند. وطن دوستان از همه جا رانده و وامانده شدند. بی وطنانِ ایران و ایرانی چاپیده گان گردن کلفت کردند و در اقصئ نقاط عالَم ثروت ملّی را یا با جهل وبی عرضگی بر باد دادند و یا تا چندین پشت خود را بستند. آنچه تا کنون گفته ایم و انجام داده ایم در داخل کشور یا در خارج از کشور و هیچ نتیجهٔ مثبتی در راه استقلال کشور،
رشد و پیشرفت مملکتمان و سلامت و امنیّت و رفاه مردممان نداشته را دور بریزیم و بجز موفقیّت کشور و ملتّمان به هیچ چیز نیندیشیم. بهوش باشیم و نگذاریم آبروی این زیباترین و غنی ترین فرهنگ را چاقو کش اوباشان تعیین کنند
. نگذاریم دزدانِ وطن فروش این عمیق ترین هویت انسانی را به وجود پلید خود بیالایند و ما ایرانیان را بی آبرو کنند. آخر لختی در ذهنمان لا اقل به زمانی دیگر در تاریخمان برویم، آنزمان که ایرانی هویت خودش را داشت. می گویید چگونه بودیم؟ انسانهایی قد برافراشته و محکم ونه خمیده و لرزان. مرد و زن حقوق انسانی مساوی داشتند و البتّه زنان بدلیل توان بارداری حقوقی کمی بیشتر. انسان به نوع بشر گفته میشد و ربطی به رنگ پوست، سنّ، میزانِ سواد و دارایی، زبانِ محلّی و قومی وباورهای مذهبی این و آن نداشت. در ایرانِ ما هیچکس درهیچ شرایطی اجازهٔ تملّک برفکر،عقیده، نظر، باور، مذهب،عمل و جسم وجان هیچکس را ندارد. تصمیمات بزرگ کشور توسُط نمایندگان مردم که می بایست خود در فکر و در عمل و سابقهٔ زندگی نماد مسّلمی از این ارزشهای برشمرده باشند گرفته میشود. نمایندگان از میان وطن پرستان و وطن دوستان که این هویّت را در عمل و طی حداقل پانزده سال مستمراً قبل ازموقع کاندیداتوری اثبات مستّدل کرده باشند و در صورت راُی مردم انتخاب میشوند گرفته میشود. شاید بپرسید با انبوه آخوندهایی که عمّامه از سر خواهند برداشت و چون پاسدارانی که در رنج و شکنج مردم دست دارند فرم پاسداری در خواهند آورد و چون شکنجه گران و زندانبانان و آدمکشانِ رژیم ریشها را از ته خواهند تراشید و با انبوه دختران معاویه، فرهنگ عمیقاً انسانی ایرانی چه می کند؟ ابتدا باید جرم او در دادگاه اثبات شود، جرمها و جنا یتها مشخّص گردند، آنموقع چون در فرهنگ ایرانی نه تقاص داریم نه کشتار، نه اعدام داریم نه شکنجه، نه بخشش و فراموشی جنایت داریم، من (برغم اینکه دراین مورد تخصصّی ندارم) پس از مطا لعات و گوش فرادادن به صحبتهای قربانیان بسیارِخشونتهای سیاسی یا مذهبی وآسیب دیدگان از سبعّیت انسانی راهی پیدا کردم که اگرنَفَسی بود و رسیدنِ آنروز به عمرِما وصال داد به عنوان یک پیشنهاد بین مسلّماً پیشنهادات ارزندهٔ دیگر خدمت شما سروران عزیزخواهم گفت.
ادامه دارد
منبع:پژواک ایران