حالا سکوت کنید، شما نمیدانید، به خون شهدا خیانت نکنید!
بمناسبت فاجعهٔ ۱۲ بهمن ۱۳۵۷
مژگان پورمحسن
سی و پنج سال آزگار پیش، در چنین روزی، موجودی ناشناخته، از عالمی دیگر به میهن عزیز ما رفت و ایران و ایرانی را به فاجعه بارترین اشکال ممکن شکنجه کرد و به آتش کشید و خاکستر کرد. موجودی جهنّمی که مَردم ما بهشتی تصوّر می کردند. دیوی از پست ترین لایه های تاریخ که مَردم ما فرشته می پنداشتند.از مساجد ایران و لُژ های فراماسونی فرانسه و انگلیس و آمریکا آنچنان آواز یکدستی بنفع این موجود ناشناس بلند شده بود که گاه اگر دانشجویِ جوانی مثل من سؤالی می کرد یا حرفهای آخوندها یا دوروبری های این موجود جهنمی را پرت و پلا می خواند، شخصی یا اشخاصی پیدا می شدند که رگ بی غیرتی شان ورم می کرد که « با آقا آشنائی لازم را ندارید.» بله، خمینی را می گویم. بعد از مدتی شد « حضرت آقا» و دیگر نه جواب سؤال می داد نه با بچه های دانشجوی خارج کشوری می نشست. دیگر نوفل لو شاتو را یزدی و باصطلاح دانشجویانِ اسلامی آمده از آمریکا و حداقل یک دوجین آخوند آمده از ایران و نجف و طاهره خانم و زندانی مجاهد آزاد شده محمد و قطب زاده و غیره قُرُق کرده بودند و به دانشجویانی که هنوز سؤال داشتند که « امام را از کجا درآورده اید » نوبت نمیرسید...
بله، برنامه ریزانِ سیاست های جهانی بلدند چگونه از یک آخوند جاهل « رهبر انقلاب » بسازند. پادوهای ایرانیشان هم تحت نام روشنفکر ولیبرال و انقلابی و چریک و مارکسیست و مسلمان و غیرمسلمان هم برای انجام وظایف محوّله آماده اند. شاید بگویید مگر واقعاً روشنفکر یا لیبرال یا مارکسیست و غیره نیستند؟ عرض می کنم پروندهٔ سی و پنج سال گذشته شان رامطالعه بفرمائید و خودتان نتیجه بگیرید. البتّه بدون تشکیلات آخوندی آمدن خمینی به وطن ما و تحکیم قدرتش غیر ممکن بود.
سی و پنج سال آزگار است که لحظه به لحظه اش برای اکثریت مردممان جهنّم مجسّم بوده. باید که این بدبختی ضد ملّی را با ارادهٔ ملّی و میهنی و فقط به اتکّای خودمان ازسر راه پیشرفت و تاریخ مان برداریم.
پس از این ننگ و درد سی و پنج ساله امّا هرگز و هرگز فراموش نکنیم که شخصی را از زمینی به آسمانی تبدیل نکنیم. که دیو را فرشته نبینیم. که آقا یا خانم را « حضرت آقا » یا « سرکار خانم » ننامیم. که گور تاریخی بزرگترین توهین به انسان تحت عناوینی نظیر « مقلّد و مرجع تقلید » و « مرید و مُراد » و « رهرو و رهبر» و « حقیر و فقیه » را هر کداممان، نفر به نفر در ذهن و ضمیرمان بکَنیم و با تبّری جُستن از این کُفر مطلق، خود و پیرامونمان را تمیز و پاکیزه کنیم. یادمان نرود که در مقابل آنهایی که همچون خمینی بر ما سوار شدند جا خالی محکمی بدهیم و از مدعیان سیاست سؤال کنیم و در قبال « وقت این حرفها نیست و خون شهدا پایمال میشود »
بیاد بیاوریم که آخوند خمینی و دنباله اش هم از همین حرفها می زدند و می زنند و خفقانِ مطلق ایجاد کردند.
منبع:پژواک ایران