ادب را از که آموختی؟ از بی ادبان
مژگان پورمحسن
زمان کودکی که این « مَثَل» را شنیدم و تا سالها بعد به این شک داشتم که بتوان « ادب » را از « بی ادبان » آموخت و امروز هم تردیدی ندارم که « ادب » را فقط می شود از« مؤدبان » آموخت، امّا شاید نُکته را درست گرفته باشم که « بی ادبان» با گفتاروعمل زشتشان آنقدر احساس مشمئز کننده ای در شنونده یا خواننده یا شاهد ایجاد می کنند که مخاطب از این « بی ادبی » و « بی ادبان » فاصله گرفته و « بی ادبی » را تکرار نمی کند. ایکاش ما ایرانیان به همین آموزش چَشم میگفتیم و بآن عمل می کردیم و در نتیجه امروز نه جمهوری اسلامی بَر سرنوشت میهن ومَردُم ایران حاکم بود و نه چنین سطحی از به اصطلاح اُپُزیسیونهای رنگارنگ دیده میشُد، چه کنیم که تغییر رژیم از دیکتاتوری سیاسی سلطنتی به دیکتاتوری مطلقِ ولایت فقیه را اکثریت ما نه حدس می زدیم نه میشناختیم ونه ممکن می دانستیم .
اما واقعیت درست برعکس آرمانهای مترقیانهٔ بخشهای وسیعی از فعالین سیاسی قبل و درحینِ انقلاب وحتی بعد از انقلاب شد. احترام و همبستگی و همراهی که در میان مردم در دوران انقلاب ایجاد شده بود پس ازبقدرت رسیدن خمینی و آخوندها سوخت و خاکستر شد. خمینی وهمدستانش ازهمان ابتدا « بی ادبی » ضد فرهنگ اصیل ایرانی را بعنوان فرهنگ جدید انقلابی و اسلامی مَرسوم کردند. توهین، فُحش، ناسزا، نسبتهای زشت و ناروا به هر آنکَس که در « تبعیت شان » نبوده یا نبود در جامعه مَرسوم شد. بمرور امّا با سرعتی عجیب محتوایِ نا شناختهٔ حوزه های علمیه و فرهنگ آن بیرون ریخت. پیوند ایدئولوژیک بین روحانیّت و لات و لوشها
نمایان شد و بسیاری هاج و واج ماندند که مگر قرار نیست روحانیّت انسان گمگشته را به سویِ خدا هدایت کند پس چه شد که گمگشتگان ـ ول گردان، مزاحمانِ ناموسِ مردم، لات ولوشهاـ با این سرعت روحانیّت را به منجلابِ فرهنگِ بغایت کثیفِ خود بردند. آخر این دو قشربظاهر دو قطب آشتی ناپذیر جامعه فرض
می شدند و بعد از انقلاب معلوم شد که آنچه می پنداشتیم کاملاً غلط بوده و اینها ازدواجِ دائمی کرده بوده اند و
« نا بخردان » نمی دانستند. ازدواجی کاملاً سنتی و بر اساس احتیاجِ طرفین بیکدیگر. بغیر از آنچه هنوز برای اینجانب ثابت نشده ودرموردش سکوت می کنم ، ولی بدون شکّ میتوان گفت که زورِ یکی و تَزویر دیگری لازم و ملزومند. فرهنگ این زوج هم در فردای انقلاب رو شد و با این بدترین سلاح بود که میهن عزیز ما به قهقرا رفت وهمچنان بزیر کشیده میشود.
آیا ما ایرانیانی که درخارجِ ایران زندگی می کنیم وگویا امروزجمعیتی ۵ـ ۴ میلیون نفری هستیم قادریم از این فرهنگ لات و لوشِ آخوندی خود را مبرّا کنیم و اگر ادعای مخالفت با رژیم داریم با همان فکرو کلام و عمل
رژیمی با همدیگر گفتگو نکنیم؟
اگر همچنان کسانی که خودرا ضد رژیم می دانند یا تصورمی کنند که با جمهوری اسلامی در جنگند یا خواب می بینند که « خلقِ درزنجیر» منتظرظهورشان میباشد واینبار«رهبر » را «خلقِ قهرمان» بشکل خورشید میبیند با خطّ باصطلاح خارج کردن دیگران ازصحنه ( حتی سایتهای اینترنتی ) از همان فرهنگ رایج آخوندی و همان
« بی ادبی » لات ـ ملاها استفاده کنند بدانند که پاسخ بسیاری از ایرانیان همچون بنده به آنها مَثَل اصیلِ ایرانی
که در تیتر آمده می باشد: ادب را از که آموختی؟ از بی ادبان
منبع:پژواک ایران