شما همین سورهٔ « النساء» را در نظر بگیرید. آیات مربوط به زنان با یتیمان و یتیمانِ نو باوه چنان مخلوط است که من مطمئنم صحبتِ گرفتن چندین « زن» از میان یتیمانِ هر سن و سالیست که مالشان دست این مردان است یا مالشان را می خواهند تصاحب کنند و برای اینکار ازدواج پیشنهاد میشود.
آیا این اخلاقی برای ما ایرانیان است؟ این آ یات قرآن مجاز شمردن دزدی، غارت، دروغ ،بدخواهی، بد چشمی، ظلم، تجاوزو استثمار است.
آیا تعریف زن در قرآن و ارتباط زن و مرد در قرآن انسانی و اخلاقی است؟ برای قرآن زن نه یک انسان همچون مرد و دارای جسم و روان و فکر و شخصیت مستقل است بلکه زاييدهٔ مرد و جزئی از اوست که ارزشش حتی از یک انگشت مرد هم کمتر است زیرا مرد حق ندارد هیچ آسیبی عامدانه حتی به یک انگشتش بزند امّا زن را می تواند کتک بزند و حبس کند تا بمیرد. زن بدون شوهرمعنی ندارد و اگر« بی معنی » بود باید
مردی قیّم او باشد و به زن امر و نهی کند. تازه پس از این نگاه کاملاً دیوانه به زن باز قرآن زنانِ عرب را بر اساس کُنیه و مال به دو طبقهٔ « محترم » و « غیر محترم » تقسیم می کند و به مرد عرب توصیه می کند زن از محترمها بگیرد و اگر مال نداشت از کنیزانش که صاحب آنهاست استفاده کند.
رابطهٔ قرآنی زن و مرد حول دو عامل ترسیم میشود.: مال و خواستهٔ جنسی مرد. « زن » در قرآن جایگاهش از
گیاهان و حیواناتی که ما امروزه در منزل نگاه می داریم بسیار کمتر است و درواقع خفّت بار است.
تهوع آوراست. مَرد قرآنی یک جانورِ بی مغز، بی احساس و غرق در شهوت و آرزوی مال و مفت خوریست و تنها کارش جنگ و غارت است. و وقتی زندگیش را اینچنین گذراند اجرش شهوت هزار برابر ابدی و مفت خوری دائمی است.
باقی نگذاشتند و ما را برده و بندهٔ خویش کردند چهره هايی زیباتر از هنرپیشه های مَرد هالیوود نقاشی کردیم یا در ذهن خویش مجسم نمودیم با نگاهی معصوم تر از عیسی مسیح و برایشان داستانها از جوانمردی و بخشش به
خودمان ساختیم که گويی هنرپیشهٔ اسپانیايی ـ آمریکايی آنتونیو باندِراس در فیلم « زورو» است که این قهرمان داستان و فیلم برای نجاتِ مردان و زنان و کودکانِ مکزیکی به بردگی گرفته شده با برده گیرنده و سربازانش شجا عانه می جنگد و فداکاری می کند. غافل از این که متأسفانه تمام « زورو» های ما کشته شدند و ما بجای حتی عکس خیالی قهرمانان ایرانی، زن و مرد، پیرو جوان که برای آزادی میهن و ملت جان دادند، در
رؤیا و در خواب و بیداری مان همان عوامل حمله به ایران یعنی ـ قرآن و محمد و علی و فرزندانش ـ را قابِ اتاق و قابِ وجدا نمان کردیم. وای بر ما که بواقع این ذلّت را در هیچ ملتی ندیدم.
مژگان پورمحسن
تضادهای قرآن بیش از ایه هایش می باشد!( قسمت آخر)اگر بخواهم به تمامی تضادهای قرآن که ظرف چند دهه و هر بار که به این کتاب مراجعه کرده ام برخورده ام بنویسم ٬ مسلماً چند جلد کتاب میشود ولی فرصت چنین کاری را ندارم. بنا بر این تصمیم گرفتم که به هر خوانندهٔ محترمِ این سطور و نوشته های کوتاهم که علاقمندند بیشتر بدانند پیشنهاد
از میان زنانتان آنهاييکه زنا می کنند، چهارمرد از میان خودتان برعلیه آنها را به شهادت بیاورید، اگر شهادت دادند پس این زنان را در خانه هایتان حبس کنید تا مَرگ آنها فرا رسد یا اینکه خداوند اَمر دیگری درمورد آنها
مقرر فرماید. آيهٔ ۱۵
کنید ( اگر با زبان خوش نشد) از تختشان دوری کنید و بزنیدشان. اگر( دراین مرحله) توانستند از شما اطاعت کنند، دیگر دنبال راه دیگری نگردید، زیرا الله به راستی بالا و بزرگ است. آيهٔ ۳۴
با یتیمان رفتار کنید. و برآنچه کار خوب انجام می دهید مطمئناً الله داناست. آيهٔ ۱۲۷
شما هرگز نمی توانید در مورد زنانتان عادلانه رفتار کنید حتی اگر به این موضوع اهمیت دهید. تما یل خودتان را کاملاً معطوف یکی از زنانتان نکنید و دیگری را به خودش واگذارید. ولی اگر با هم آشتی کردید وتقوا پیشه کنید...پس الله مطمئناً بخشاینده و مهربان است. آيهٔ ۱۲۹
عطا خواهد کرد. و خدا گشایش بسیار دارد و خرد مند ترین است. آيهٔ ۱۳۰
به همهٔ زنانت به تساوی توجه کنی!!
بلاخره تو قادری مثل آدمیزاد بجای اینهمه پُر گويی صد تا يه غاز در یک جملهٔ عاقلانه بگويی:
در دین محمد هر مَرد می تواند با یک زن که خودش پسندیده باشد ازدواج کند و هر زن هم می تواند یک شوهر
داشته باشد.
دندهٔ چپش » بیرون کشیدی و یادت رفت که گفته بودی عیسی مسیح از رحِم مادرش مریمِ دوشیزه و دستِ مَرد به او نخورده و یکتا پرست و مؤمنه بدنیا آمد؟
ماشاء الله بقول خودت که همی چیز را از ازل دیده ای وتا ابد خواهی دید. شبانه روزِ هر موجود زنده ای را ز تولد تا مرگش می دانی. می گویم هیچ متوجه شده ای که این زنان هستند در همیشهٔ تاریخ که به پسران و دختران تولد و زندگی بخشیده اند حتی اگر خود در اثر بیماری یا تصادف یا خونریزی قبل از تولد بچه شان مُرده اند آخرین کلامشان این بوده: بچه ام را نجات دهید. میلیاردها میلیارد بارتولد انسان و کليهٔ پستان داران را ازمادرشان دیده ای و باز می گويی زن را از تن مرد کشیدیم بیرون؟!
مؤکد کنی بین خودِ اعرابِ عربستانِ آندوره بماند و صدایش را پیش هیچ کَس دیگر در نیارند تا بصورت سنّت قبیله ای بماند. یا می دیدی منطقه شان قابل زندگی نیست و قبایل عرب، وحشیانه و کثیف زندگی می کنند، خوب
می گفتی به محمد، که برای نجات قومش از امپراطوری بزرگ و متمدن ایران یا امپراطوری بیزانس تقاضای پناهندگی می کرد. مطمئناً ایرانیان آن زمان که به پذیرش اقوام عادت داشتند راهی هم برای قوم عرب پیدا میکردند.
۲۳ اوت ۲۰۱۷
چرا؟ همانگونه که دربخش قبلی ( پنجم) نوشتارم بعرضتان رساندم صحبت شفاهی یا متن نوشتاری همیشه و باز هم تأکید می کنم همیشه مخاطب یا مخاطبین مشخصی دارد. بزرگسالی که بدون مخاطب صحبت می کند و این کاررا بدفعات تکرار می کند، در روانشناسی امروز، می بایست به پزشک معرفی شده و وضعیت سلامتی
روانی اش مورد بررسی قرار گرفته و درمان شود. در آمریکای شمالی کودکان یا جوانان یا بزرگسالانی که
می گویند « در سَرشان » حرفهايی میشنوند یا مرتب پیامهايی می گیرند را به سرعت به روان پزشک معرفی
می کنند. دو مثال فوق بدین منظور زده شد که بدانیم هر حرفی یا پیامی از سوی هرفرد برای اینکه قابل فهم
باشد ، گیرنده و دریافت کننده و مخاطب مشخصی در جای مشخص و زمان مشخصی دارد.
ممکن است بگويید مگر مولوی را امروز انسان هايی از کشورهای مختلف و باورهای دینی یا غیر دینی و زبانهای مختلف نیستند که میخوانند و می فهمند؟ در پاسخ عرض میکنم مولوی بعنوان یک مسلمانِ عارفِ شاعر، ادعای پیامبری از سوی خدا و آوردن کِتابِ خدا که تا قیامِ قیامت دستورالعمل فکری و عملیِ زندگی و مرگ بشریت باشد راهرگز نکرده بود. کتب اشعارش به چندین زبان ترجمه شده و بجز ایرانیان، ظرف چهار دهه که من در غرب زندگی می کنم از چهار نفرمَرد غربی شخصاً شنیدم که با اشعار رومی آشنا شده اند و آنها را میخوانند: یک استاد دانشگاه، یک دیپلمات، یک روانپزشک و یک سیاست مدار. می دانم تعداد کسانی که در غرب به رومی علاقمند هستند، متخصص اشعار یا فلسفهٔ رومی هستند یا افرادی که با جذبهٔ مولانا صوفی
شده اند یا کسانی که دوست دارند رومی را بشناسند بسیار بیشتراز چهار نفریست که من ملاقات کرده ام ولی
موافقید که هیچکَس هیچ اجباری ندارد مولوی را بشناسد و خودش نیز هرگز از این ادعاها نکرده بود.
کتابها و اشعار ویکتور هوگو نویسنده و شاعر بزرگ فرانسوی و بخصوص داستان « بینوایان» ویکتور هوگو نیز به چندین زبان ترجمه شده و چند صد میلیون نفر آن را خوانده اند امّا این نویسنده ادعّا نکرده که پیام آور خداست و ندایش تا پایان جهان تنها پیام اللهی است.
اطلاعاتی ، اجتماعی و فردی آنچنان است که قوانین سیاسی ـ اجتماعی مجبورند مستمراً با واقعیت های جدید جامعه خود را تطبیق دهند. چه کسی بیست سال پیش فکر میکرد ازدواج شرعی دو مرد یا دو زن درکلیسا امکان پذیرباشد یا قانون بچه دار شدن این زوجها را در بسیاری از کشورهای غربی برسمیت بشناسند و مفهوم خانواده که توسط همهٔ ادیان توحیدی یا غیر توحیدی زندگی دو جنس مخالف و فرزندانشان تعریف میشد و کلیسا محکم
پشت این تعریف ایستاده بود اینچنین زیر و زبر شود فارغ از مخالفینشان.
واقعاً انسانی با ذهن زنده و فعّال بوده ایم، افکارمان، باورهایمان، شک هایمان، دانسته ها و نا دانسته هایمان نیز
تغییر کرده اند و بالطبع گفتار و رفتارمان نیز تغییر کرده اند. پس خدای محمد « الله » نمی دانسته که جهان زمینی در اختیار او و آخرین پیامبرش و آخرین پیامش « قرآن» نیست. نمی دانسته زمینیان بسوی فرامین او نمی چرخند و اتفاقاَ بدلیل محتوای همین پیام حتی ایمان آورندگان سابق به الله هم از او می بُرند و یا بدنبال خدای خود خواسته یا ادیان دیگر میروند یا آگاهانه و بخاطر درکِ درست وتآریخی اسلام، آنرا با کل پیامش به گور تاریخ میسپرند و بالاخره از آن رها میشوند تا طرحی نو دراندازند.
خطاب به آنهايی که با سن و سالی بالاترفکر می کنند مطالبی که فوقاً عرض شد و کنارگذاشتن این دین می تواند برای برخی افراد بی بند و باری بیاورد خدمتتان عرض می کنم شما هیچ گاه درزندگیتان بی بند و باری به این
شدّت و حدّت و فساد از همه نوع و خشونت بی مانند در میان ایرانیان و در مملکتمان ـ ایران ـ به اندازهٔ این سی و هشت سالهٔ حکومت اسلامی دیده بودید یا حتی شنیده بودید؟ پس خواهش می کنم خودتان را همان گونه که آخوندها می خواهند فریب ندهید.
نکتهٔ مهم دیگر در مورد «مخاطبین قرآن» که در کودکی مرا تکان داد و سالها بفکر وا داشت این است که قرآن، طرف صحبتش غیر از محمد فقط مَردان هستند و دین اسلام متعلّق به آنان است. مَردان باید اسلام بیاورند و قرآن به مَردان حکم اجرای اسلام در مورد زنانشان و فرزندانشان را داده توجه بفرماييد به دو آیه از سورهٔ النساء که بمفهوم زنان است و بسیاری فکر می کنند این سوره خطاب به زنان است:
ای مَردان! بترسید ازخدايی که شما را از یک تَن آفرید و از این مَرد همسرش را نیز آفرید و اینکه از ایندو بسیاری مردان و زنان را ( روی زمین) قرار داد...آيهٔ ۱
که صاحبشان هستید. این برای این است که غیر عادلانه رفتار نکنید( یا خرج خانوادتان زیاد نشود). آيهٔ ۳
و مَرد بستگی به توان مالیش و حفظ عدالت بین زنان دو تا، سه تا یا چهار زن مورد پسندش را می تواند بگیرد و
اگر وسع زن گرفتن ندارد، از کنیزانش که مال او هستند کام و کاربگیرد.
ازدواج در غرب و برخی دیگر کشورها بگذارید و بنا بقرآن گواهی دهید که آیهٔ سورهٔ النساء تا آخر دنیا جاری وساری خواهد بود.
نظایر آن بجرم علیه انسان و علیه بشریت بودن محکوم گردیده و به زباله دان تاریخ فرستاده شوند.
۲۱ اوت ۲۰۱۷
مژگان پورمحسن
دردبیرستانهای اکثر کشورهای غربی در کلاس زبان آن کشور یا کلاس ادبیات، به دانش آموزان یاد می دهند که برای نوشتن یک نامه یا یک مقالهٔ علمی یا ادبی یا نوشتن یک داستان، یک کتاب یا یک رمان اولّین سؤالی که نویسنده باید از خود بُکُند این است که مخاطب کیست؟ بدین منظور معلم بطور مثال از هر شاگرد می خواهد که به پروژهٔ یک فعالیت جمعی فکرکند و سپس طی نامه ای به همکلاسی هایش این پروژه، علت انتخاب این پروژه، دست آوردهای این پروژه برای پیشرفت همکلاسیها، وسایل و لجستیک لازم برای انجام آن و برآورد هزینهٔ تقریبی آن را بنویسد. وقتی شاگردان با موفقیت این مرحله را پشت سَر گذاردند بستگی به پروژه باید هر دانش آموز نامه ای به والدین بنویسد و آنها را در جریان قرار دهد و ضمناً بستگی به نیاز پروژه، ازآنها بخواهد که داوطلب کمک به انجام پروژه یا با حضورخود یا شرکت در پرداخت هزینه بشوند. برخی پروژه ها احتیاج به اجازهٔ مدیر یا هیئت رئیسهٔ مدرسه دارد پس مخاطب آنها هستند و گاه انجام پروژه احتیاج به تائيد و کمک یک مرکز فرهنگی و یا هنری و یا علمی دارد و مخاطب مدیر یک انجمن فرهنگی یا رهبر ارکستر یا مدیر یک مرکز پژوهشی یا یک لابراتوار است. نامه به هر مخاطب متفاوت است و باید دانش آموزان با توجّه به این موضوع پروژه انتخاب کنند و نه صرفاً چون به موضوعی علاقمندند.
اولّین تضاد من با قرآن درکودکی روز اولی که مرا به اصرار زیادِ خودم بردند کلاس قرآن شروع شد. من نمی دانستم کلمهٔ قرآن اصلاً فارسی نیست و مثل بسیار کلماتی که از بزرگ ترها می شنیدم و نمی فهمیدم، فکر میکردم فارسی است و معلم توضیح میدهد چیست. امّا درکلاس معلم گفت قرآن ها را باز کنید و شروع کرد به
خواندن قرآن بزبان قرآن یعنی عربی. من دستم را بالا بردم و گفتم هیچ چیزنفهمیدم واسم نوشته ام قرآن یاد بگیرم. معلم با لبخند ملیحی گفت درست آمده ای، همین که شنیدی قرآن است. پس از چند دقیقه بلند شدم بروم،
معلم به من که از همه کوچکتر بودم گفت خانم کوچولو کجا؟ گفتم اشتباه شده من اسمم را کلاس قرآن ایرانی نوشته ام، اینجا کلاس قرآن عربیست. باز معلم گفت بشین و بمن آرام گفت قرآن به زبان عربیست امّا به فارسی ترجمه شده ولی تو چرا می خواهی قرآن را یاد بگیری؟ گفتم می خواهم ببینم خدا به من چی میگه. ایشان مکث طولانی کرد و گفت حضرت محمد قرآن را در گذشته های دور از خدا به بشر انتقال داده ، خوب اینجا یواش یواش یاد می گیری در قرآن چه نوشته.
مخصوص محمد بوده و فقط به محمد هم مربوط بوده بهمین دلیل محمد طی ۲۳ سال آنها را ثبت نکرده. مخصوصاً ثبت نکرده بود زیرا بدون توضیحات خودش و هر توضیحش را با مخاطبش تنظیم می کرد کسی درست نمی فهمید. بنابر این بجز خود محمد و زمان حیات خودش هیچکس نمی داند در واقع « الله » به محمد چی گفته و منظور چه بوده. متخصصان زبان شناسی قرآن می گویند قرآن با دیاِلکْتِ مخصوص آن منطقهٔ عربیستان نوشته شده که با عربی کلاسیک قرون بعدی و امروزی متفاوت است.
می کرده، اگر می خواسته و آنگونه که هر کَس برایش قابل فهم باشد برای آنها تَک به تَک و جدا جدا توضیح میداده و بقول خودش به هرفردی یک چیز می گفته که دیگری نمی دانسته.
پس قرآن حتی گفته های محمد آنگونه که او گفته و منظورش بوده نیست.
امّا تضاد اساسی سر جایش است : خدای ما کجاست؟ خدای ایرانیان؟ پیامبر ما ایرانیان که با ملت ما بفارسی صحبت کند کیست؟ یعنی در میان این همه یکتاپرست یا بت پرست یا...یک نفر در طول هزاران هزار سال از اقوام اولیهٔ فلات ایران تا به امروز یک هموطن و همزبان پیدا نشد که پروردگار هستی قلبش را به نور خویش روشن نماید یا درِ گوشش بفارسی یواشکی بگوید و او هم بقوم ایرانی خویش توضیح دهد؟ باورش برایم غیر ممکن است.
۲۰ اوت ۲۰۱۷
تضادهای قرآن بیش از آیه هایش می باشد! ( قسمت چهارم)
مژگان پورمحسن
یکی ازمختصّات کلیدی « الله» در قرآن رحمان و رحیم بودن اوست یعنی محبت و بخشندگی او بی انتهاست.چه قوّت قلبی است که بشر، این موجود با احساسات محدود ولی نیازمند عشق و عاطفه، غالباً خودخواه و بی گذشت و انتقام جو بداند که خالقش مثل خودش « بد و ذلیل » نیست تا مخلوقش را به جُرم حماقت و
کودنی اش، به جرم خود برتری دیدن و بد خواهیش تنبیه کند. چه خوب است که انسان در حد و اندازهٔ خودش ازمنبع خلقت عشق و بخشندگی را بیاموزد.
قرآن امّا پس از ذکر رحیم و رحمان بودن «الله» مرتب انسان را از آنچه در انتظارش در این جهان و بخصوص پس از مرگ و « آن جهان » است می ترساند. در فرهنگ قرآن، این جهان= چند سالی که روی کرهٔ زمین زنده ایم٬ موقتّی و گذراست و هر چه باشد چون چشم برهم زدنی می گذرد. قرآن راست می گوید زیرا اکثر افراد همین را می گویند که کودکی شا ن مثل برق و باد گذشت یا جوانیشان با چنان سرعتی گذشت که نفهمیدند چه شد و مسن ترها ابراز می کنند که هر چه سن به پایانش نزدیک تر میشود گويی زمان سرعت می گیرد. تا کنون هیچ شخصی در جهان نمانده و این کلام قرآن را منتفی نکرده. اگر قرآن به این یادآوری و تذکر به انسان بسنده کرده بود می توانستیم موافق باشیم.
ولی « الله » بغیر از آنچه خودِ متزلزلش می گوید هیچ چیز را قبول ندارد. چرا متزلزل؟ خودش می گوید انسان
در دین یعنی باورها و راه و روش زندگی آزاد است و چند خط آنطرف تردرهمان قرآن میگوید اگرازآنچه من الآن می گویم پایت را آنطرف تربگذاری یا دلت را به این زندگیت خوش کنی، منتظرباش تا در آن جهان= دائم و همیشگی جهنم را برایت نقدِ نقد تا ابد تهیه دیده ام!!
پس تکلیف آن انسانها که قبل از قرآن و بعد از قرآن اصلاً پیامهای محمد به گوششان نخورده و هنوز هم یک تکه چوب درخت یا سنگ روی زمین یا ستاره ای در آسمان یا ارواحِ مُردگانشان را می پرستند و لخت و عور
در میان امثال خود زندگی می کنند وهر حیوان یا انسانی گیرشان بیاید می خورند چه میشود؟ « الله » رحمان و رحیم اینها را کنار دست محمد و اصحابش می نشاند؟ آخر آنها که گناه نکرده اند زیرا نمی دانستند ولی
پرونده شان ستاره دار است.
تکلیف خدا پرستانی که پیام قرآن را شنیدند و خواندند و دیدند این مجموعهٔ متضادِ الله مغایر با خدای یکتای خودشان است و قرآن را نپذیرفتند چه میشود؟
تکلیف آنان که در زمان محمد یا بعد از آن بر اساس شَرَف و غیرت و برای دفاع از خود، خانوادهٔ خود، محّل زندگی خود، عقیده و دین خود، ملت و کشور خود در برابر تهاجم وحشیانهٔ اعرابِ مسلمان یا سپاه عرب زیرِ
پرچم اسلام جانانه ایستادند و از کیان انسان دفاع کردند چه میشود؟
قرآن همهٔ موارد بالا و تمام مسلمانانی که عین دستورات ضد و نقیض « کتابشان» را رعایت نکنند به قعر جهنم وعده می دهد. پس الله رحیم و رحمان چه شد؟ مهرو عاطفهٔ بی اندازه و بخشش و بزرگواری بی انتها به مخلوقش چه شد؟
ما انسانهای سادهٔ بی ادعا که هیچ ویژگی بی اندازه و بی انتهايی نداریم ـ بدون اجازهٔ قرآن ـ نسبتاً با عاطفه تر و بخشنده تریم و بجز در اوج عصبانیّت و از روی عجز برای هیچکَس آرزوی جهنّم ابدی نمی کنیم. آنهم احساسی گذرا است. خمینی جنایتکارو ضد ایران و ایرانی که از او و افکارش و گفتارش و اعمالش متنفرم،
می خواهم زنده می بود و در مقابل همه محاکمهٔ عادلانه میشد و به اندازهٔ رنجی که به ایران و ایرانیان و دیگر قربانیانش داده بود مجازات میشد نه بیشتر. برای رژیمش همین آرزو را دارم. در حالیکه شقاوت های این رژیم را حتی عددی و مرزی شناخته شده نیست اما امثال من بسیارند که آرزوی چنین محاکمهٔ آزاد با وکیل واقعی و حکمی متناسب با محکومیت آمرین و عاملین این رژیم رادارند، هر فَرد به اندازهٔ مسئولیتش. در حالیکه وجدان بشری به سویِ خواست چنین عدالتی پیش میرود و کسی نمی خواهد حتی بدترین جانیان در آتش یا آب جوش بسوزند نه پوستشان کنده شود نه سرشان از تنشان بریده شود ونه دست و پایشان برخلاف هم بریده شود و نه زنان و دخترانشان به کشتزارگوسفندان تبدیل شوند و نه پسرانشان به بردگی رَوَند، قرآن محمد و الله رحمان و رحیمش چه می گویند؟
قریب به ۱۴۰۰ سال پیش الله و قرآن و محمد هزاران کیلومتر در جهان بینی، انسان شناسی، علم، هنر، اندیشه و گفتار و رفتار اجتماعی از امپراطوری بزرگ ایران و روم، از مصر و هند واز دهها تمدن وفرهنگ در کرهٔ زمین عقب تربودند و بهمین دلیل همهٔ اینها اسلام را پس زدند. بلاخره الله رحمان ورحیم راه حل نهايیش همانی شد که بدترین جنایتکاران و قسی القلبان تاریخ کرده اند و می کنند: حملهٔ با شمشیر و سلاح، کشتن انسانها و آتش زدن کشت و زرعشان، دزدیدن اموالشان، تجاوز به زنان و دختران و به اسارت بردن و برده داری، سوزاندن کتابها وهرآنچه هنریست حتی نابودی اماکن و ساختمانها، نابودی حرث و نسل ووو
این رحمت و رحمان و عدالت ابدی و مانیفست آن قرآن در وجدان بشری امروز مصداق جنایت علیه انسان و جنایت علیه بشریت است.
مژگان پورمحسن
۱۹ اوت
می دانست که پیامی در تاریخ میماند که یکی دو جملهٔ کلّی و ساده و کاملاً مشخص باشد بطوریکه همهٔ انسانها در هر کجا که باشند، آن جمله را با ترجمه به زبان و درفرهنگ خویش نیز بفهمند.
مثلاً « پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک » به تمام زبانها قابل ترجمه است و تمامی فرهنگ های انسانی پرنسیپها و اصولی دارند که خوب و بد را بر اساس آنها تعریف می کنند. پس این جمله قابليت ماندن در تاریخ را دارد چه به ساکنین جنگلهای آمازون که زندگی بَدَوی دارند منتقل شود چه به ساکنین پاریس و واشنگتن و مسکو.
۱۹ اوت ۲۰۱۷
چون « الله » بوجود آورندهٔ همه چیز است و همهٔ وقایع را می داند، قاعدتاً همهٔ اقوام
مثال می آورد گويی خدای بخش بسیار محدودی از خاورمیانهٔ کنونی است.
از هند و اینهمه دین و پیامبر و حتی از امپراطوری فارس و اقوام متعدد آن و پیامبرانشان هیچ نمی گوید. یک کلمهٔ عجم هیچ معنی مشخصی نمی دهد. قرآن حتی امپراطوری مصر را که نزدیک ترین بلحاظ جغرافیايی به عربستان است و اقوام و ادیانهای مختلفی تحت سلطهٔ آنند را توضیح نمی دهد. مسلماً برای اعراب این سؤال پیش آمده که چرا آنها باید ساکن بیابانهای بی آب و علف باشند و تا قبل از فتوحات، تنها راه زندگیشان تجارت برای ثروت مندان و راهزنی برای مردم عادی باشد.
آیا کلامی که بدرد چنین قوم بدون تمدنی می خورد را میشود با اقوام و ملل متمدن مطرح نمود. عربها بُت پرست بودند، ایرانیان که نبودند. خانوادهٔ محمد بُت پرست و کلید دار کعبهٔ بت ها بودند، ایرانیان که یکتا پرست بودند.
مردان عرب عمدتاً با دستبرد زدن به کاروانها و دزدی و برده گیری و سوء استفاده از زنان اسیرروزگار می گذراندند، اقوام تحت امپراطوری ایران که در علم و ادب و هنرو اقتصاد ومعماری و ستاره شناسی وکشورداری و ارتش و کشاورزی و دامداری و ماهیگیری و شکار و قالیبافی وجواهرسازی ووو بودند. آنچه « الله » در قرآن به محمد می گوید شامل قوم خودش میشود که با آن جغرافیا و آن فرهنگ زندگی می کردند نه اقوام و ملل دیگر که مطلقاً در این حال و هوا نبودند. برای اقوام عرب بیابانگرد٬ مکانی سرسبزبا آب روان و غذاهای متنوع و انار و زنان زیبا فقط می توانست رؤیای بهشتی پس ازمرگ و پاداش « الله » بعد از عمری مسلمانی باشد. برای ایرانیان که هم سرزمینشان سرسبز بود هم آب های روان داشتند و هم غذاهای متنوع و میوه ها و سبزیجات گوناگون و میل می کردند و هم زنانشان زیبا روی بودند، این وعدهٔ بهشت الهی واقعیت زندگی روزمره و طبیعیشان در همین دنیا بود و باید « الله» برای پس از مرگشان فکربکر دیگری میکرد که نکرد. بهشت محمدی برای مردانِ بیابانیِ نادار واقعاً رهايی از زندگی سخت و درد ورنج وفقرو گرسنگی وتشنگی و رسیدن به راحتی و آسایش و خوشبختی « تمام عیار » محسوب میشد. و برای باورِآن باید گفت که بعدازاینکه جهان تمام شد روزی خداسوت میزند وهمهٔ مردمان درطول تاریخ زنده میشوند ومسلمانان وکمی ازدیگرادیان توحیدی که مؤمن بودند به بهشت وارد میشوند و بقيهٔ خلقْ « الله » راهی جهنم میگردند. و خدا بخشاینده و مهربان است !!!
آخر نمیشود که پیامبر و آن زنِ برده ای که با او بوده یک جا بروند. آنکه از جیب پُر پولش یک پنجم آنرا به محمدداده و آن کَس که چون علی سَر و جان و نَفَس تقدیم محمد و الله کرده که نمیشود پهلوی هم بنشینند و اَجرشان یکی باشد .
بر اساس پیش بینی « الله »٬ در نهایت این شیطان است که در « بازی خلقت » شرط را می بَرَد!!
« الله » و جبرئيل و قرآن و محمد و علی ( قرآن ناطق) فراموش کردند که باید آن وجود مطلق، خالق فرشته و انسان ـ حتی با تعریف الله از خودش ـ باید «الله» از شیطان بِبَرَد و بهشت پُراز خلق خدا و جهنّم خالی باشد.
۱۷ اوت ۲۰۱۷
فکرش را بکنید که با این نوشتهٔ رسمی، الله میتوانست از چه جنگها، خونریزیها، جنایتها و ظلم و ستمها بین اقوام مختلف تحت نام خدا و برتری دینی و یکسان سازی اقوام و ادیان جلوگیری کند. کشورگشايی و تجاوز به سرزمین های اقوام مختلف حد اقل بنام خدا و برای هدایت قوم دیگر تعطیل میشد.
در همین راستا از تعداد بسیار معدودی از پیامبران نام میبَرَد و بخصوص روی سه تن از آنان که مربوط به سه قوم همسایه هستند تأکید میکند زیرا برای این سه پیامبر « رسالت جهانی » قائل میشود!!
موسی پیامبر قوم بنی اسرائيل ، عیسی پیامبر آرامی ها و محمد پیامبر قوم عرب. در قرآن، موسی توسط همسر یکی از فراعنهٔ مصر و در دربار فرعون رشد کرده و بزرگ میشود. میتوان مطمئن بود که همچون پسر دیگر
پدر خوانده اش،موسی جوانی باسواد و با معلومات و احتمالاً ًسفر فراوان کرده و باصطلاح دنیا دیده بوده است. توجه داریم که صحبت از امپراطوری مصر است وموسی در ناز و نعمت شاهانه بزرگ میشود و پس از پسر خونی فرعون کاندیدای مقام فرعون در امپراطوری بزرگ مصر می باشد. ولی موسی از قوم بنی اسرائيل است که یکی از اقوام تحت سلطهٔ مصر می باشد!!
را زمینی میداند زیرا هیچ مردی در باردار شدن مریم دخالتی نداشته بلکه به امر الله، این دختر یکتاپرست و مؤمنه، مسئولیت حمل « روح خدا » را عهده دار میشود. در قرآن، هیچ ربطی بین مریم و عیسی و موسی و دین یهود نیست. عیسی بر عکس موسی در دامان یکتاپرستانهٔ مادر خویش « که سَروَر زنان عالم است » و در محدودیت مادی و میان مردم عادی قومش رشد و نمُو کرده و بزرگ میشود.
چون عیسی دست به دعوت به یکتاپرستی تحت پیامبری خویش میزند ورهبرانِ مذهبی یهودی وگفتارها و رفتارهای غیر خدايی آنان را زیر علامت سؤال میبَرَد، این کاهنان نیز توطئه کرده و عیسی پیامبر را به صلیب می کشند. در این داستان، الله مشخص نمی کند که به چه دلیل سه پیامبر نامبرده، هر سه بجای راهنمائی قوم خویش و در حالیکه هر سه در یک منطقهٔ جغرافیايی هستند، باز هر سه مسئولیت جهانی می گیرند و با قوم یکدیگر درگیر میشوند.
محمد در سن چهل سالگی در کوه حرا به پیامبری مبعوث میشود و ظرف بیست و سه سال یعنی تا پایان عمرِ محمد، آیات قرآن توسط جبرئيل بر او نازل شده. باید گفت که محمد از آغاز برانگیخته شدن، همسرش خدیجه با او بوده و پس ازفوت خدیجه نیز همیشه چند زن داشته و اکثر اوقات در جنگ و همراه جمعیت زیادی بوده ولی
با وجود این عدم تنهايی نه در روز و نه در شب، فقط اوست که جبرئيل را می بیند و می شنود!! محمد خودش
آیات قرآن را نمی نویسد و دلیل آن بیسوادی محمد ذکرشده و بهمین دلیل کاتبان قرآن متعدد و حافظان قرآن فراوانتر بوده اند. در اینجا سؤال پیش می آید که خدای قادربه همه چیز، چرا کتاب را نوشته بدست پیامبرش
نرساند؟ آخر، محمد که یک آدم بود و چند سال بعد می مُرد اما قرآن مدعیست که کلام دست نخوردهٔ الله است که به یک آدمی ابلاغ شده که ظرف بیست و سه سال همه کار کرده بجز نگارش آخرین کلام خدا!!
آخر چطور ممکن است خداوند عالم مهمترین پیام و کلام خویش را برای کسی بفرستد که در جنگ و صلح به زنان مشغول است بجای اینکه قرآن را طبق زمانِ دریافت و اهمیت آیات آنها بنویسد؟ یا سواد بیاموزد و مسئولیت خویش را که انتقال قرآن به هزاران نسل پس از خود است با احساس مسئولیت و امانت داری انجام دهد؟ راستی مگر قرآن ، امانت داری محمد را بعنوان مهمترین ویژه گیش پیش از پیامبریش ذکر نکرده، پس کجاست این امانت داری پس از بعثت؟ چگونه است که پس از فوت محمد و در زمان خلافت ابوبکر است که ابوبکر فکر گردآوری نوشته هايی که به قرآن نسبت داده میشد را میکند و حافظان قرآن را که در آنموقع
زنده اند را دور هم جمع می کند تا بلاخره قرآنی بیرون بیاید که هیچ کس نمی داند آیا اصل است یا نه.
خود، عیسی بدین خود، محمد بدین خود چی شد؟ همهٔ پیامبران خدا یکی هستند و چهره هایشان متفاوت است چی شد؟ تمام موجودات مخلوقات خدایند و همه در حال نیایش خدا هستند چی شد؟ همهٔ آدمیان شاهکار خدایند و خدا عاشق مخلوقش چی شد؟
۱۶ اوت ۲۰۱۷