مکارم شیرازی یکی از گردانندگان «دار‌التبلیغ اسلامی» و نزدیکان آیت‌الله شریعتمداری بود که با خیانت به ایشان توانست موقعیت خود را در نظام اسلامی حفظ کند. با این حال، او مورد اعتماد خمینی قرار نگرفت و نتوانست به دیدار او برود و یا حکمی از وی دریافت کند. پس از مرگ خمینی او دارای موقعیت ویژه در حوزه‌ی علمیه قم شد و عاقبت با حمایت بیت رهبری به مقام مرجعیت دست یافت. او که در سال‌های ۵۸ و ۵۹ ستون‌نویس روزنامه اطلاعات بود و دم از آزادی و حقوق انسانی می‌زد پس از تصدی مقام مرجعیت به یکی از آزادی‌ستیزان اصلی نظام تبدیل شد. در این‌جا قصد نگارش در مورد آن‌چه وی در ۴ دهه‌ی گذشته مرتکب شده ندارم و تنها به انتشار یک سند تاریخی می‌پردازم.

مکارم شیرازی روز ۱۱ آبان ۱۳۹۶ در دیدار با اعضای شورای شهر قم خواستار بودجه‌ی ویژه برای این شهر شد و تأکید کرد شهرهای دیگر حق اعتراض ندارند.

«قم پایگاه انقلاب است و رهبری از این شهر مقدس برخاستند باید با چنین ویژگی‌هایی به قم نگاه کرد اما متأسفانه هنوز کمتر این مسئله مورد توجه قرار گرفته است. لازم است به مشکلات قم نگاه ویژه‌ای صورت گیرد. وظیفه دولت در قبال قم این است که یک ردیف بودجه خوبی را برای این شهر در نظر بگیرد و در این باره سایر شهرها نباید معترض باشند چرا که قم با بقیه شهرها متفاوت است.» (منبع)

مکارم شیرازی روز شنبه ۱۸ فروردین ۱۳۵۸ در نامه‌ی سرگشاده‌ای تحت عنوان «دعوا بر سر چیست» خطاب به شیخ‌ عزالدین حسینی امام جمعه مهاباد و یکی از رهبران مذهبی و سیاسی کردستان نوشت:‌

«در دوران تبعید در مهاباد از نزدیک با فضائل و دانش شما آشنا شدم. فراموش نمی‌کنم چهل روز اقامتم در آن‌جا گذشت که دائماً هم من مایل دیدار جنابعالی بودم و هم شما. ولی بر اثر فشار فوق‌العاده ساواک قادر به ملاقات نبودیم. خدا را شکر که آن فشار و خفقان به این آزادی وسیع و همه‌جانبه مبدل گشته و از شر حکومت خودکامگان تبهکار که هم به شما ظلم و ستم روا می‌‌داشتند و هم به ما آسوده و راحت شدیم. ولی نمی‌توانم این واقعیت را کتمان کنم که نظر منفی شما نسبت به رفراندومی که نه تنها این آزادی، بلکه پایه‌های اسلام عزیز را در کشورمان تحکیم می‌کرد، مرا سخت تکان داد و نگران ساخت. دلایل نگرانیم را برای شما ذکر می‌کنم شاید راهی به سوی اخوت بیشتر بگشاید.

۱- ما می‌دانیم سالیان دراز، بر برادران کرد ما که مردمی دوست‌داشتنی و شجاع و میهمان‌نوازند و من با چشم خودم این سجایا را دیدم، ظلم و ستم فراوان رفت. شاید بیشتر از ظلم و ستمی که به سایر آحاد ملت باشد. ولی برای جبران و تدارک آن، آیا بهتر نبود که به شکرانه این رهایی مجعزه‌آسا از شر آن ستمگران نیرومند که پشتیبان‌های بسیار قدرتمندی نیز در خارج داشتند، دست برادری به هم می‌دادیم و زیر پرچم جمهوری اسلامی جمع می‌شدیم تا دشمن نتواند از تفرقه میان ما سودی ببرد و ما را به برادرکشی دعوت کند؟

آیا بهتر این نبود که به این اقیانوس عظیمی که اکثریت ملت را تشکیل می‌دهد بپیوندیم و حقوق از دست رفته را در وحدت بجوییم نه در جدایی‌ها. چرا که جبران آن مظالم در وحدت بسیار آسانتر است.

۲- یقین بدانید، همانگونه که رهبر انقلاب بارها تأکید کرده، در جمهوری اسلامی شما در مهاباد از همان حقوقی برخوردار خواهید بود که من در قم برخوردارم…. بیزارم از آن جمهوری اسلامی که بخواهد سرسوزنی مرا بر شما ترجیح دهد. و برای برادران شیعه ما بر برادران اهل تسنن در حقوق فردی و اجتماعی و آزادی‌های کشوری مانند آن مزیتی قائل شود. با این حال اصولاً‌ من هیچ دلیلی نمی‌بینم که ما و شما را در مقابل هم قرار دهد. من به جمهوری اسلامی بگویم آری، ‌شما بگویید، نه. یا اصلاً رفراندوم را تحریم کنید. در حالی که تقریباً بیشتر برادران اهل تسنن نیز آن را پذیرفته‌اند.

۳- شما از حقوق برادران کرد سخن می‌‌گویید، مگر حقوق آن‌ها با برادران فارس و ترک و عرب و ترکمن و بلوچ فرقی دارد؟ مگر شما خواهان امتیازی بر ماهستید؟ ‌مسلماً ‌نه. مگر ما خواهان امتیازی بر شما هستیم. یقیناً‌ نه…. »

روزنامه اطلاعات شنبه ۱۸ فروردین ۱۳۵۸، ص ۴

یادمان باشد بیش از ۳۸ سال از تاریخ این نامه می‌گذرد و هنوز اهل سنت یک مسجد در تهران پایتخت نظام اسلامی ندارند و امکان برگزاری نماز جماعت و همچنین نمازهای اعیاد فطر، قربان و… از آن‌ها سلب شده است. هنوز یک نفر از اهل سنت نتوانسته است در یک پست مدیریتی بالا در دولت حضور داشته باشد. به جز مدت کوتاهی در دولت موقت هنوز یک کرد به استانداری کردستان نرسیده است. هنوز کردهای میهن‌مان به هیچ‌یک از حقوق‌شان دست نیافته‌اند. فاصله میان حقوق شیعیان و اهل سنت از زمین تا آسمان است.

آیا حق با کرد‌ها نبود که رفراندوم جمهوری اسلامی‌ را تحریم کردند؟

آیا نباید از جمهوری اسلامی و نویسنده‌ی این نامه و اسلام‌اش «بیزار» بود؟ ‌