گفتمان آزادی، گفتمان آلترتاتیو
فیروز نجومی
تا خود را آزاد نسازیم، نمیتوانیم ارزشهای استبدادی نهفته در شریعت اسلامی را شناسائی و آنها را دگرگون ساخته، آزادی را ارج نهیم و آنرا به "منش" و "گفتمان" آلترتاتیو تبدیل نمائیم. ما مسلمانان در واقع از آزادی بیم و هراس در دل داریم. چرا که در نزد فقها و علمای حاکم، آزادی دارای باری ست بسیار منفی، باین معنا که هر کس، هرچه خواهد و هرچه تواند در هر زمان و مکانی. که آزادی خود سبب انحطاط است و تباهی. که از آزادی ست که فساد بر میخیزد. که آزادی، افسار نفس را از قید و بند های شرعی واخلاقی می گسلد. که آزادی انسان را به بی بند و باری، بیعاری و ولنگاری و لذت جویی میکشاند. اما، اینها کنش و رفتاریست که هم اکنون در جامعه اسلامی وجود دارد، وگرنه مورد تنبیه و مجازات قرار نمیگرفتند. بهمین دلیل، نه در روز روشن بلکه در تاریکی های شب، در زیر زمین، پشت درهای بسته واقع میشوند. می خواری، مستی و شیدائی، نرد عشق و دلدادگی، موزیک سازی و بازیگری، بعنوان نمونه، رفتاری هستند که در نظام اسلامی دارای کیفر الهی ست، از شلاق در ملا عام گرفته تا آویخته شدن بدار مجازات. با این وجود، برغم سختگیرها و خشونت و بیرحمی ها، در جامعه اسلامی، مصرف الگل پیوسته در حال افزایش بوده است، بطوریکه تعداد معتادین بالکل، بر طبق امار رسمی سر به بیش از میلیون میزند. در همین راستا روزی نیست که طناب شریعت بگردن انسانی بجرم قاچاق مواد مخدره نیفتاد و در ملا عام بدار مجازات آویخته نشود. این در حالی ست که نهاد های رسمی از وجود 4 میلیون نفر معتاد به مواد مخدره از تریاک گرفته تا داروهای روان گردان، مثل شیشه و اکتسی، خبر میدهند. افزوده بر این، برای گذر به جامعه اسلامی بود که فاحشه خانه های رسمی کشور را به آتش کشیدند که غرایز جنسی آدمها را ببند بکشند. حال به گسترش فحشا بنگرید، همه شهرها به فاحشه خانه تبدیل شده اند. بر طبق گزارشهای رسمی سن روسبیگری به زیر 13 رسیده است و اقشار جدیدی از جامعه وارد حرفه روسبیگری شده اند، مثل زنان مزدوج. این بدان معناست، رفتاری که مورد لعن و نفرین روحانیت قرار میگیرد و بر آن اساس آزادی را سرکوب میکند، رفتاری ست که در جامعه ای رشد و نمو کرده است که مهمترین وظیفه نیروهای انتظامی و امنیتی آن بر قراری امنیت "اخلاقی" ست، که مبادا بوی می بمشام کسی برسد و روسری خانمی فرو بغلتد و موها آشکار شود و یا نامحرمانی دست در دست هم بنهند. این رفتار در جامعه ای دینی –اخلاقی، در جامعه ای بمنصه ظهور میرسد که بسته و استبداد مضاعف ومطلق دین و قدرت بر آن حاکم است. بنابراین، هرچه محرومیت ها و نا آزادیها بیشتر، تمایل به بی اعتبار ساختن، باطل نمودن مرزهای ممنوعه بیشتر، هرچه تنبیه و مجازات شدیدتر، زیرکی و هوشمندی در شکستن هنجارهای استبدادی، گسترده تر. البته که در جامعه ای که دین بر آن حکومت نمیکند، نه لزوما جامعه ای آزاد، نه می خواری رفتاری محسوب میشود سزاور شلاق در ملا عام و نه عشاق جوان را بجرم نرد عشق و یا خانم ها را بجرم بدحجابی دستگیر میکنند، نه هر روز قاچاقچیان را اعدام و معتادین را بزندان میکشانند. در کشورهای آزاد نه تنها غرایز طبیعی با ابزار خشونت و بیرحمی مورد سرکوب قرار نمیگردد بلکه جامعه خود را مسئول میداند که آن رفتار را در مسیری سازنده هدایت نموده و با ابزار فرهنگ سازی نیز مفری برای تخلیه آن فراهم کنند.
پس چه تعجب، اگر از آزادی، بهراسیم و از آن بگریزیم، همچنانکه با فرو پاشی نظام شاهنشاهی، وحشت زده از آزادی به اسارت و بندگی در دست شریعت اسلامی که مظهر ان مردی بود نماد زهد و تقوای اسلامی، آیت الله خمینی، خصم آشتی ناپذیر آزادی. در آن دوران بار منفی آزادی چنان سنگین بود و هنوز هم هست که کسی حاضر نبود آنرا بر دوش حمل کند. آزادی در نزد انقلابیون چپ و انقلابیون دینی، درون و بیرون ساختار قدرت ، مفهومی غربی و لیبرالی بود که محلی در جنبش انقلابی ضد امپریالیستی خلقها نداشت. بسی بسیار نادر بودند آنان که به آزادی و سر نوشت آن می اندیشیدند. هنوز هم کسی برای مبارزه برای آزادی تره هم خورد نمیکند. برخی از هموطنان که برای آزادی بر سینه خود میکوبند و در کشوری زندگی میکنند، همچون آمریکا که در آن آزادیخواهی بیش از 200 سال قدمت دارد، در شیپور رئیس جمهوری میدمند که رویای خودکامگی را در سر میپروراند و تاکنون چیزی از خود نشان نداده است مگر گریز از مسئولیت و قانون گریزی. همین هموطنان از چنین رئیس جمهوری، فردی که مطبوعات آمریکا را دشمن ملت میخواند و خصم آشتی ناپذیر «حقیقت» است. انتظار دارند که آزادی و دمکراسی را برای مردم ایران بارمغان ببرد.
افزود بر آنچه امد، برهان فقهی، آزادی و گریز از مسئولت را با هم یکسان ساخته و بار منفی آزادی را بسیار سنگین تر کنند. حال آنکه تنها آن کس که آزاد است، مسئول است. بی دلیل نیست که در رژیم دین هیچ کس مسئول نیست. آیا تا کنون شنیده اید که اشتباهی در اداره امور سیاسی، اقتصادی، دیپلماسی و غیره... بوقوع پیوسته باشد و مسئولان آن را شناسایی نمایند، کشورچهل سال است بسوی ویرانی روان است، بلحاظ اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ورشکسته است. مدیریت شریعتی کشتی حکومت اسلامی را بگل نشانده است. گرانی و بیکاری بیداد میکنند، ارزش پول ملی در حال سقوط دائمی ست در حالیکه ارزش دلار و طلا بزودی آسمان را سوراخ میکند. نه آب است نه برق، هوای تنفسی مسموم و کشنده است، آیا تا کنون کسی مسئول یا مسئولانی را شناسایی کرده است و یا ایا اصلا مسئولی وجود دارد. چه کسی تا کنون مسئولیت قتل عام ها و ترور مخالفین چه در زندانها و چه در سطح کشور و خارج از کشور، بعهده گرفته است؟ در حکومت اسلامی،مسئولین، تمام آنهایی هستند که سرشان بر دار رفته است و میرود و در زندانهای مجرد و زیر شلاق و شکنجه اعتراف به خیانت و جنایتی میکنند که مرتکب نشده اند. در حالیکه آنهایی که دست به جنایت و خیانت میزنند آزادند، اما، در تسلیم و اطاعت، در نهایت ذلت و خواری. آزادی ای که روحانیت از آن سخن میراند، آزادی در "تسلیم" است و "اطاعت،" که خود منشا فساد است و تولید فرهنگ خدعه و نیرنگ، فریب و ریاکاری. چرا که سود و منفعت در آن است که خود را چیزی نشان دهی که نیستی. باید ظاهر خود آراسته سازی، ته ریشی و پیرهنی یقه بریده و انگشتر عقیقی به انگشت و تسبیحی برای ذکر خدا بدست و از همه مهمتر پیشانی کبره بسته نشانی بر سجده های طولانی، بنمایش بگذاری تا بتوانی عروس سعات و خوشبختی را در آغاوش بکشی و بقله قدرت و ثروت صعود نمایی. یعنی در جامعه ایکه نا آزادیها و محرومیت ها حاکم است، رمز موفقیت درهمه عرصه ها ی زندگی از فریبکاری میگذرد. در جامعه آزاد، تاحدی میتوان بر دوش فریبکاری سوار شد، اما کمتر کسی را بسر منزل مقصود رسانده است. چرا که خطر رسوایی یک خطر جدی و واقعی ست. بی جهت نیست که زنان همه حجاب بسر دارند و مردان نقاب بچشم. چرا که نمیتوانند باشند آنچه که هستند. تنها . در آزادی است که میتوانی باشی آنچه هستی.
روشن است که هرگز نمیتوانیم، نظام استبدادی را از بیخ و بن بر کنیم بدون آنکه با ارزشهای استبدادی نهفته در بطن دینی که در دامنش پرورش یافته ایم، دین اسلام، خود را رو برو سازیم. تنها زمانی میتوانیم بسوی آزادی حرکت نماییم و به کسب انسانیت خود نایل شویم، که در چهره دین خود، دور از تعصب و غیرت، بنگریم. نمیتوان چندان بآینده خوشبین بود، آینده ای دمکراتیک و آزاد، اگر از تشویق و تبلیغ ارزشهای خود آئینی و خود فرمانی، غافل بمانیم. بعبارت دیگر، جوش و خروش مردم حتی اگر بر ساختار قدرت فایق آید و پیروز گرددد، ممکن است که هرگز به آنچه که میخواهد که نهایتا آزادی ست، نرسد. اگر جنبشی که در حال شکل گیری ست، جنبشی ست که به آخوند ستیزی تمایل نشان داده است، خود بازتابنده حرمت از دست رفته قشر روحانیت مظهر دین است. رشد و نمو جنبش مردمی در گرو ستیز با روحانیت، متولی دین است. چه در فرآیند این ستیز است که میتوانیم خود و جامعه را رها و ازاد سازیم. در فرآیند روحانیت ستیزی ست که شستشوی درون خود از توهمات و تعصبات و "غیرتمداری" امکان پذیر میشود. اگر بدگرگونی ارزشهای خود آزاد نباشیم، بچه چیز میتوانیم آزاد باشیم؟ آیا تنها آزاد هستیم که تسلیم شده و اطاعت کنیم، چشم بسته و دهان بسته بزندگی حیوانی خود ادامه دهیم؟ بفرض که نظام دیکتاتوری را بر اندازیم، اما ارزشهای استبدادی، فرهنگ حمد و ستایش، تعظیم و تکریم، دستبوسی و پا بوسی، تملق و چاپلوسی، دو رویی و ظاهرسازی، خرافه پرستی، رجعت بگذشته و گریز از مسئولیت و خودکامگی را همانگونه که بارث برده ایم باز تولید نموده مورد دفاع و حفاظت خود قرار دهیم و به نسل دیگر انتقال دهیم، تجربه نشان میدهد که از گودالی به بیرون جهیده و درگودال دیگری فرو میرویم. نه هرگز میتوانیم اندیشه رهایی را گسترش داده و ماندگار سازیم و نه میتوانیم باز یافت انسانیت و آزادی را به یک "منش" و یک گفتمان الترناتیو در برابر گفتمان شریعت اسلامی، تبدیل نماییم.
فیروز نجومی
Firoz Nodjomi
https://firoznodjomi.blogspot.com/
منبع:پژواک ایران