بازگشت اسلام به اصل خود
فیروز نجومی
شاید اگر لشگر اسلام برهبری سعد بن ابی وقاص، لشگر ایران به فرماندهی رستم فرخزاد را در قادسیه شکست نداده بود، هرگز اسلام دینی جهانگیر نمیگردید. شاید هم اگر اسلام یکبار دیگر در 35 سال پیش از این، شاهنشاهی ایران را واژگون نساخته بود، نه شاهد ظهور ولایت بمثابه ادامه رسالت بودیم و نه ظهور جنبش خلافت از اخوان المسلمین و طالبان گرفته تا القاعده و داعشی ها. یعنی که هرگز شاهد بر بازگشت اسلام به اصل خود و یا وصلت دین و قدرت، نبودیم. درست است که این جنبش های اسلامی باهم در اختلاف و ستیزاند، و در شرایط تاریخی متفاوتی پا به عرصه وجود گذارارده اند. اما، آنان همه همچون داعشی ها پرچم سیاه اسلام را برافراشته اند، پرچمی که بر آن شعار «لاالله الا الله» نقش بسته است، همان پرچمی که پیامبر اسلام در 1400 سال پیش از این بدوش کشیده است. پرچم اسلام در دست پیامبر در آنزمان فراخوانی بود بسوی تسلیم و اطاعت، و هنوز هم همان فراخوان است، چه بدست خمینی و خامنه ای بر افراشته شود و یا بدست ملا عمر و یا اسامه بن لادن و یا ابوبکر البغدادی، خلیفه مسلمین جهان.
همچنانکه، در 1400 سال پیش فراخوان به تسلیم و اطاعت، بدون قهر و خشونت، بدون جنگ و خونریزی، بدون تجاوز و گردن زنی، بدون لشگر کشی و شمشیر زنی میسر نمیشد، امروز هم شدنی نیست. پیامبر اسلام بفرمان الله و در راه خشنودی او دست به جهاد زد و دست خود را بخون بسیاری از افراد قبایلی که تن به تسلیم و اطاعت ندادند، آلوده نمود. وگرنه جز انگشت شماری، کسی دیگری هرگز لا الله الا الله را بزبان نمیراند. اگر بر زبان راندند از ترس فرود شمشیر بر گردن بود. تاریخ نیز شاهد بر آن است که بیش از ده سال، یعنی تا زمانیکه محمد در مدینه دست بشمشیر نبرده بود بجز همان انگشت شمار باو نگرویدند. پس از گردن زدن و یا فروش اسرایی که در راهزنی بدر بدست آورده بودند، مردم به فرا خوان محمد پاسخ دادند. از آن پس جهاد، جنگ و سلحشوری و بدست آوردن غنائم شیوه اصلی زندگی بود.
در پیروی از پیامبر اسلام است که دست رهبران جنبشهای اسلامی نیز همه بخون مخالفان خود آلوده است. یعنی که جنبشهای اسلامی چه از نوع ولایی و چه "خلفایی،" از امامپرستان گرفته تا اخوان المسلمین و داعشی ها، اسلام را به اصل خود بازگشت داده اند، به دین جهاد وشهادت، دین قتل فی السبیل الله، دین قهر و خشونت، تجاوز و گردن زنی، غارت و چپاولگری، دین زور گیری و عنیمت گیری و انباشت ثروت. . خمینی در سخنرانی معروف به "سخنانی که هرگز پخش نشد،" سخت افسوس میخورد و خود را سر زنش میکند که همچون پیامبر اسلام که گردن هفصد یهودی را در یک روز میزند، انقلابی عمل نکرده است. که در و پیکر کشور را نبسته است و چپها و حقوق بشری ها را یکبار برای همیشه رهسپار نیستی نساخته است.
این بازگشت بدوران رسالت و خلافت، با "امامت " و یا "ولایت" خمینی، یک عالم و فقیه، مظهر دین اسلام فقاهتی آغاز گردید. او نیز در تبعیت از پیامبر اسلام، قوانین شرع اسلام را در خون و خفقان، بر زندگی ملت حاکم ساخت. امام خمینی شمشیر اسلام را بر کشید و به امتناع، تمرد سرپیچی، نافرمانی پایان بخشید و نیز به دگر اندیشی و دگر زیستی، پس نظام فرمانراوایی و فرمامانبری را بر اساس تسلیم و اطاعت بر قرار نمودت. البته بعدا از پیامبر اسلام هم بسی سبقت گرفت. قراردادهای بین المللی را زیر پا گذارد، کارکنان سفارت آمریکا را گروگان گرفت. هشت سال جنگ با عراق را ادامه داد صدها کشته بجای گذارد. در زندانها دست به قتل عام زندانیان جپ و مجاهد زد. بازگشت بدوران اصیل حکومت اسلامی، بخشا با موفقیت آنجام گرفت. بعنوان مثال حجاب و جدایی جنسیت ها اجباری شد. تولید و مصرف الکل قدغن گردید. بار و کاباره بسته شد. شهر لذت فروشان را به آتش کشیدند تا غریزه جنسی امیال نفسانی را نابود سازد مردم و را بسوی زهد و تقوا، بسوی "راه مستقیم " هدایت نمایند.
این بدان معنا است که آنچه حکومت اسلامی و دیگر جنبش های اسلامی را بهم متصل میسازد، خشونت و بیرحمی و انتقام ستانی ست، خصیصه هایی که نهفته است در ذات اسلام ، اسلام اصیل- نه "اسلام آمریکایی " و یا اسلامی که به حق و حقوق بشر احترام میگذارد. مگر در کلام الله میتوان چیز دیگری یافت بجز تکرار کلام ترس و وحست از "عذاب الیم،" خشونت و بیرحمی و انتقام ستانی، تهدید و ارعاب به تنبیه و مجازات به شدیدترین وجهی، نه تنها در این جهان بلکه در آخرت. حد زدن، گردن زدن، قطع اعضای بدن، قصاص و سنگنسار، احکامی هستند قرآنی که در عصر معاصر باجرا گذاشته میشود. داعشی ها، خشونت و بیرحمی و انتقام ستانی را با جدا ساختن سر دو خبرنگار آمریکایی، به اوج خود رساندند اما، به هیچ وجه نخستین نیستند در قساوت و سفاکی. از آستین رهبران حکومت اسلامی هنوز خون بهترین فرزندان این آب و خاک میچکد. بی دلیل نیست که حکومت اسلامی اعدام در ملا عام را به مراسمی قدسی و وهم انگیز، روز مره و عادی مبدل ساخته است، چنانکه گویی یک یاد آوری ست که لا الله الا الله،، وگرنه مکافات تمرد و نافرمانی، سر بر فراز دار است، آنهم پس از بیش از 35 سال کشتار و سرکوب و برقراری سکوت و خاموشی.
بنابراین چندان تفاوتی نمیکند بدست، حزب الله و یا بسیجی و یا پاسدار ولایت، اسیر شوی و یا در دست داعشی ها و النطره و یا بوکو حرام و یا یک جنگنده خلافت خواه. اسیر را از انسانیت تخلیه میکنند و آنگاه لاشه های او را همچون خس و خاشاک به زباله دان میریزند. حقیقت را از دهان "مادران خاوران،" باید شنید.
آخرین تصاویری و ویدیوهایی که داعشی ها و یا دولت اسلامی عراق و سوریه، در زیر پرچم لا الله الا الله، از جنایات خود در فضای مجازی منتشر کرده اند، در یکی از اخیرترین آنها داعشی ها را پس از تسخیر یک پادگان نظامی در سوریه نشان میدهد که 250 سرباز سوری را باسارت در آورده اند. آنها را دست بسته عریان نموده، ردیف خوابانده و به گلوله میبندند. گزارش ها بسیار است از سر بریدنها و اعدام های دسته جمعی، غارت و چپاول و به اسارت درآوردن زنان و به حراج گذاردن آن ها به سبک تاریان بادیه نشین. داعشی به هرجا که میرسند نفسها در سینه حبس میگردند.
به تبعیت از پیامبر اسلام، داعشی ها نیز شریعت را نیز همراه شمشیر نمودند و به هر شهر و دهکده ی که گام نهادند، قواعد و قوانین شریعت را جاری ساخته و نظام تسلیم و اطاعت را برقرار نموده اند، همچنانکه علما و فقها برهبری ولی فقیه و یا طالبان و دیگر جنبش های اسلامی نیز زندگی اجتماعی را به تابعیت از مقررات شریعت اسلامی درآورده اند. اخوان المسلمین هنوز کنترل خود را بر دستگاه قدرت، و یا به تعبیر دیگری هنوز شمشیر نکشیده میخواستند قوانین شریعت را بر تمام نهاد های قانونی، فرهنگی و غیره حاکم سازند. فراموش کرده بودند که قدرت در دست ارتش سکولار بود.
اینجا مسئله، بازگشت اسلام به اصل خویش است، صرفنظر از فرقه گرایی. یعنی بازگشت به اسلامی که با همزاد خود، قدرت یکی ست و یگانه، یعنی اسلامی که با انسان، با آنچه انسانی ست، با غریزه آزادی، سر آشتی ندارد، غریزه ای که در جهان نوین از هدایایی بشمار میرود که طبیعت تنها به انسان بخشیده است. لا الله الا الله که در اصل فرا خوانی ست به تسلیم و اطاعت، در ستیز و خصومت است باهمه و هرچه که مظهر آزادی ست، تنوع و تکثر، تفاوت و تفارق، بدعت و نو آوری، اراده به خلقت و آفرنیش در تمامی عرصه های هنری و ادبی و علمی. همین چند روز پیش بود که داد و هوار مراجع تقلید از جمله آیت الله مکارم شیرازی بلند شده و اعتراض خود را به ورود تکنولوژی تلفن های نسل سوم آعلام کردند. بعدا آیت الله مکارم شیرازی اعلام کرد که با تکنولوژی مخالفتی ندارد اما، باید آلودگی ها را از آن استخراج نمود. آری مراجع تقلید همیشه خواسته اند جامعه را از آلودگی بزدایند، اما بوی گندابی که خود ساخته اند هنوز بمشام شان نرسیده است. اما، بمشام مردم رسیده است، این است که از آن پا به گریز برداشته اند.
فیروز نجومی
Firoz Nodjomi
منبع:پژواک ایران