بنگر، خداوند غرقه در خون است!
فیروز نجومی
خداوندگار خامنه ای، خداوندی که بجز او هیچکس دیگری نیست، در بزرگداشت سال روز اشغال سفارت آمریکا ، و یک روز پیش از آغاز دور دوم مذاکرات هسته ای در ژنو، بر فراز منبر ولایت سخنانی ایراد نمود که زندگان را همه، بار دیگر، در بهت و حیرت فرو برد. که چیست معانی و مفاهیم، «هیچ کس نباید مذاکره کنندگان را سازشکار بخواند؟» یا آنکه چه چیزی را در نظر دارد وقتی میگوید : آن ها (مذاکره کنند گان) ماموریت دشواری پیش رو دارند و هیچ کس نباید ماموری را که مشغول کاری است، تضعیف کند." چیست آن "ماموریت دشوار، اگر سازش و یا بده و بستانی درکارنیست؟
مفسران و تحلیل گران شرایط حاکم بر کشور، بعضا بدرستی اشاره میکنند که دو پهلو و یا ابهام گویی یکی از ویژگیهای گفتمان ولایت است. حضرت ولایت، بگونه ای سخنان خود را بیان میکند که مخالف و موافق، هر دو طرف میتوانند به نفع خود و بر ضد طرف دیگر، بدان استناد کنند. تحلیلگر بی بی سی، حسین باستانی، توجیه دیگری هم برای این ابهام گویی حضرت ولایت ارائه میدهد مبنی بر اینکه رهبر بدلیل معذور اتی که احساس میکند، نمیتواند همه چیز را شفاف و روشن و صریح بیان کند. ما خود باید به کنه گفتار وی پی ببریم (نقل بضمون). چنانکه گویی اگر هم به کنه سخنان ولی فقیه پی بریم به فرآیند مثبتی میرسیم نه به گودال سیاه تعفن که چون در آن را بگشایی بوی گندش هوش و حواس را تخدیر نماید. چرا که مهم نیست که خامنه ای چه گفته و چه منظور و قصد و نیتی را داشته است، آنچه دارای اهمیت است آن است که کیست که میتواند چنین سخن گوید، همچون خداوند یکتا و یگانه، الله. چه تنها او ست که در بیان آزاد است بطور مطلق. هرچه اراده نماید، میتواند بزبان آورد بدون آنکه نگران پاسخگویی و تحقیق و تجسس باشد. بنده گان نسبت به الله مسئول اند و پاسخگوی وی، همچنانکه تمامی دستگاه های اداری و نظامی و دولتی و به موازی آن دستگاه بیت رهبری از زیر تا راس مسئول و پاسخگوی به ولایت اند. چون مانند الله او فرمانروای نهایی ست و جامعه از زیر تا راس فرمانبر. تنها ولی فقیه است که مانند خدا، پاسخ هرگز به چرا ای نگوید و هیچ بگوش نگیرد مگر حمد و ستایش. بهمین دلیل همانگونه خداوند خامنه ای همانگونه سخن میگوید که خداوند یکتا و یگانه، الله در کتاب مقدس خود سخن میگوید: دو پهلو، و یا چند پهلو و یا پیچیده در ابهام و ایهام سراسر پر از رمز و رموز کلماتی و عبارت هایی سراسر اسرار آمیز، سخنی که در آن میتوان سحر و جادو هم یافت. ابهام گویی و سخنانی ناقض یکدیگر و پر تضاد، بر خاسته از ذهن فرمانروایی که سر بر زمین افکند اگر از اطاعت سر باز زنی و تسلیم نشوی که الله یکی است و بجز او هیچکس دیگری نیست، به این تصور دامن زده است که گفتمان ولایت مانند گفتمان الله، در کتاب مقدس، دارای دو بعد است "ظاهر " و "باطن. " اولی مجازی و قابل دسترسی، دومی حقیقی و کشف آن نیاز دارد به کار بست عقل اجتهاد و "اصول علم کافی.
البته ابهام گویی و دو پهلو گویی در عرصه سیاست پدیده ای نوظهور نیست. چه، از ماهیت قدرت بر میخیزد به آن دلیل که قدرت در ستیز دایمی ست با حقیقت. ترس قدرت از حقیقت است که دست به کشتن آزادی میزند. حقیقت نیز چیزی نیست مگر نفی قدرت. اما، ابهام و دو پهلو گویی حضرت ولایت اول از دین بر میخیزد، دینی که در اصل چیزی نیست مگر آئین فرمانروایی و فرمانبری. بنابراین، نمیتواند بری بوده باشد از فریب و ریاکاری. ستیز ولایت را با حقیقت، دو جانبه یا مضاعف باید خواند. چرا که باید هم به دفاع از دین برخیزد که سخت تر با حقیقت خصومتی آشتی ناپذیر دارد و هم باید به حفظ قدرت بپردازد. چون دین و قدرت در آئین اسلام تفکیک نا پذیراند. دین بدون قدرت، دین اختصاصی ست. لانه دارد در دل مردم، نه اینکه بر منبر جلوس نماید و تفنگ بدست بگیرد. اگر از برای کشتن آزادی و پنهان داشتن حقیقت نیست، دین به چه دلیل لوله تفنگ را بدست گرفته است؟ مردم ایران نشان داده اند که میتوانند ساختار قدرت را از جا بر کنند، اما قادر نیستند در برابر دینی که در درونش ان نهفته اند و از نسلی به نسل دیگر انتقال یافته است به مقاومت بر خیزند، دینی که تبلور آن ولی فقیه است.
اما واقعیت آن است که اگر خامنه ای را همانگونه که خود و پیروان ش شناسایی میکنند، مثل خداوند یکتا و یگانه بشناسیم، دیگر، چندان اهمیت ندارد که چه میگوید و یا در کنه گفتار ش چه چیزی نهفته است. مگر برای ما اهمیت دارد الله در کتاب مقدس خود چه میگوید؟ مگر برای ما مهم بوده است که چه کسی فرمان «بسم الله الرحمان و الرحیم» را صادر کرده است، فرمانی که بدون ایراد آن هیچ امری آغاز نگردد و نیز نه نامه ای نگاشته شود و نه کتابی انتشار یابد؟ که براستی این کیست که در کتاب قران، کتاب احکام تغییر ناپذیر، سخن میگوید و ما را به ستایش و پرستش خود فرا میخواند، الله و یا محمد؟ برای ما حتی مهم نیست که الله و یا محمد چه میگویند. هرچه گفته اند بدان ایمان داریم و از همان دیدگاه به جهان مینگریم.ما خود را نیازمند "هدایت " میدانیم. ما، الله را پرستش و از او اطاعت میکنیم. خداوند خامنه ای نیز، مانند الله، سخن میگوید، فرمان صادر میکند و بندگان خود را "هدایت " و از یکی دانستن "مذاکره " با "سازش، " منع می نماید، چنانکه گویی هدف مذاکره چیزی نیست مگر اعلام پیروزی حکومت اسلام و اخذ طلبکار ی ها از دشمن شکست خورده. مگر میتوان در برابر فرمان خداوند خامنه ای مقاومت نمود. مهم نیست که فرمان چه هست، تنها میتوانیم آنرا بستاییم و گرامی بداریم گویی که بازتابی ست از اراده ما، از اراده ملت، اراده ای که بر آن سلطه افکنده و به تسلیم و اطاعت کشانده است.
البته که فردای آن روز در واکنش به سخنان خداوند خامنه ای مراسم «مرگ بر آمریکا» چنان برگزار گردید، که نشان دهند چگونه بنده گان فرمانبر ولایت در سراسر سر زمین پهناور ایران، سراپا آماده جهاد اند و شهادت، در راه خداوند خامنه ای و کارگزاران او در پشت میز مذاکره با قدرت های جهانی.
اینجا، معضل آن است که تحلیلگران شرایط حکومت اسلامی، آقای خامنه ای را تجلی الله نمی بینند. اگر چه او و پیروان ش ولایت فقیه را همان ولایتی میدانند که الله به رسول خود، محمد، اهدا کرده است. اگرچه همچون الله فصل الخطاب است و چون و چرا ناپذیر با این وجود ، گفتمان ولایت را برخاسته از انگیزه های سیاسی میدانند نه از انگیزه های "متعالی " و آسمانی. چرا که تجلی الله را در خامنه ای نمی بینند. یا اگر میبینند روی خود را بسوی دیگری میگردانند. خامنه ای را همچون شاهی بدون تاج و تخت مشاهده میکنند، تجسم قدرت و سیاست نه جلوه الله، خدای یکتا و یگانه، نماد و مظهر آئین اسلام. که واقعیت آن است که ما با خدا روی در روی قرار داریم نه با یک انسان و یا یک رهبر سیاسی. حتی اگر نیش های تیز و آستین های مقدس اش، غرقه در خون باشند. چگونه میتوانیم خداوند را غرقه در خون بنگریم؟
فیروز نجومی
Firoz Nodjomi
fmonjem@gmail.com
منبع:پژواک ایران