عاشورای پاریس
فیروز نجومی
اینرا دیگر بنام چه کسی باید نوشت، بنام کدام رهبر و یا جنبشی، بنام چه ایدئولوژی و یا دینی؟ عاشورای پاریس را میگویم؟ آنجا که مردم، بدست اسلامیست های تروریست در چند نقطه پاریس بخاک و خون کشیده شدند، آنجا که زنان و مردان رها از گشت های ارشادی و نظارت آمران به معروف و ناهیان از منکر برحسب عادت لحظاتی گرد هم میآیند و به بهانه های مختلف با یکدیگر میآمیزند و زندگی را جشن میگیرند. براستی از شجاعت است و یا از زبونی، وقتی فرد و یا افرادی تا دندان مسلح در برابر جمعی از مردم بی دفاع، بی خبر و احتمالا بریده از این جهان، ناگهان ظاهر میشوند و یک یک آنها را بگلوله میبندند و یا هواپیمای مسافربری را بر فراز آسمانها منفجر و سرنشینان آنرا بین زمین و آسمان متلاشی میسازند؟ بچه نوع دلاوری و سلحشوری نیازمند است، بر کشیدن مسلسل و به رگبار گلوله های آتشین بستن مردمی که تنها گناهشان غنیمت شمردن لحظات کوتاه زندگی بوده است؟ آیا زندگی هایی که در پیش چشم آنان در خون پر پر میزنند، آنها را به هدفشان میرساند؟ آیا از سر عشق بزندگی ست و یا انزجار از آن است که زندگی خود میدهند و زندگی دیگران را میربایند؟
زندگی، عشق، هستی، لذت، خوشی، شیدایی، انسانی، رهایی و آزادی، در منظر اسلامیست ها وقتی معنی پیدا میکنند که در تایید و تصدیق یکتایی و یگانگی الله قرار گیرد و نه بیگانگی باوی، بیانگر پذیرش این حقیقت چون و چرا ناپذیر که «خدا یکی ست و بجز هیچکس دیگری نیست» و یا «لا الله الا الله،» که در واقع فرا خوانی ست بسوی "تسلیم " و "اطاعت. "همین بس که به این "حقیقت " تردید بورزی و از تسلیم و اطاعت سرباز زنی، آنگاه خود را در معرض خشونت مقدس قرار دهی و انتقام الهی. باور به این ارزشهای بنیادی اسلام است که بستر خشونت و انتقام ستانی ست. بی جهت نیست که برجسته ترین ویژه گیهای همه جنبشهای اسلامی، از اسلام امامتی تا خلافتی و تمامی آنها که در بین آنان قرار دارند، خشونت است و انتقام ستانی. تجربه جنبش های اسلامی از انقلاب آیت الله ها در 1357 گرفته تا ظهور داعشی ها و القاعده ها و ... نشان میدهد که خشونت در ذات لا الله الا الله نهفته است زیرا که بر نفی همه دیگران دلالت دارد و بس. بی جهت نیست که خداوند یکتا و یگانه، الله بندگان خود را به "جهاد " و "شهادت " مکلف ساخته است.
بیهوده، بعضا سعی میکنند کنش جنایتکارانه اسلامیست ها را از اسلام جدا و با رجوع به شرایط اجتماعی نا عادلانه، تبعیض و تحقیر، بیکاری و فقر تنگدستی توجیه نمایند. دولتمردان، بویژه آنان که بر راس قدرت جهانی قرار گرفته اند، از جمله رئیس جمهور آمریکا، بارک اوبا ما، تاکنون از شناسایی داعشی ها و القاعده ها و النصره ها و گروه های دیگر از این دست، با کیش اسلام اجتناب نموده است. یعنی که داعشی ها و همنوعشان را، آقای اوباما، اسلام زدائی میکند، چنانکه گویی آنها بویی از اسلام نبرده اند، اصلا و ابدا. حال آنکه بستر کنشهای خشونت بار و خونین تروریست های اسلامی، همچنانکه در بالا آمد تنها میتواند از آئین اسلامی بر خیزد، از آئین نفی دیگری با ابزار خشونت و انتقام ستانی. خاطر آسوده دار که اتهام و یا برچسب "اسلام هراسی" نقد دین را از بیان حقیقت باز نمیدارد.
مسلم است که بخاک و خون کشیدن مردم بی گناه و بی دفاع نمیتواند از چیزی جز نفی و نفرت از دیگری برخیزد؟ مردم پاریس، یا مردمی که برای گذران زندگی روز مره در عراق ببازار رفته اند و یا هر مردمی در هر نقطه از جهان بآن دلیل مورد خشونت کشنده تروریستهای اسلامی قرار میگیرند که از جنس دیگران هستند؟ گناه مردم پاریس، آن است که زنان خود را در پس حجاب پنهان نساخته، سر و تن نیم برهنه همراه مردانشان، در کافه ها بشرب "مشروب" میپردازند؟ اینست گناهان آنان. آری، این است نفی الله و تسلیم و اطاعت به اراده و امیال او. یعنی که گناه کبیره مردم فرانسه رهایی از ممنوعیت ها و محدودیت ها و حلال و حرامهای الهی است. این است که مورد خشونت و انتقام ستانی قرار گرفته اند. البته که این نخستین بار نیست که اسلامیست ها به جانها آزاد حمله نموده که آزادی را از پا در آورند. همین چندی پیش بود که ناشران شارلی ابدو را بجرم بیان آزاد، بیرحمانه بخاک خون کشاندند. ذهی خیال باطل.
دشمنان آزادی، اسلامیست های شیفته "جهاد " و مشتاق "شهادت" مهاجمین مسلسل کش، جان بکف به میدان میآیند، و بهمان سرنوشتی دچار میشوند که جریقه های انتحاری به تن دارند. یعنی که ببزرگترین آرزوی خود نائل میشوند، نوشیدن شربت شیرین "شهادت." آنها، بزندگی آزاد زیستان، دگر اندیشان و دگر دینان خاتمه میدهند و آنان را بدیار نیستی رهسپار میسازند. اما، خود بسوی نیستی می شتابند تا به هستی، تا به زندگی ابدی در بهشت برین برسند به حوری های باکره ای که در انتظارشان حوصله شان بسر رفته است. تروریست های اسلامی از سر ایمان تزلزل ناپذیر به آموزشهای الله، مادی پرستان لذت جوی خوشگذران را بخاک و خون میکشند. آنها کوچکترین تردیدی در برحق بودن خود، در اخلاقی بودن کنش خو،د بخویشتن راه نمیدهند. چرا که آنان بفرمان و اراده الله الله پاسخ داده و در بدست آوردن رضا و خشنودی الله نیز موفق شده اند. داعشی ای که سر انسان را همچون یک حیوان از تن جدا میسازد، جلادان ولایت که قربانیان خود را قصابی میکنند و دست بقتل عام میزنند، طالبانی که زنان را سنگسار میکنند و بوکوحرامها که زنان را باسارت میکشانند، کنش خود را کنشی مقدس می پندارند چون درخدمت بر قراری شریعت اسلام بر سراسر جهان بمنصه عمل در میآید. چرا که لا الله الا الله دارای مصداق جهانی ست. یکتایی الله یک حقیقت جغرافیایی و یا فرهنگی نیست. توحید مرز نمی شناسد، در این باور است که خشونت و نفرت و بیرحمی و انتقام ستانی نهفته است.
اگر مسلمانان همه به تروریست ها نمی پیوندند، بآن دلیل است که در اسلامی که تاریخ آنرا خشونت زدایی کرده است، تسلیم و اطاعت عجین گشته است با رفتار انسان و بیان میگردد بطور نمادین در مراسم نمازگزاری و روزه داری، در مراسم غسل و و ضو و طهارت. مسلمانا، عموما، از ماهیت خشونت بار لا الله الا الله و فرا خوان آن بسوی خشونت و انتقام ستانی و نابودی آزادی، نا آگاهند و منکر آنند که از ترس و هراس خدایی انتقام ستان است که به رحمت و رحمان ش امید بسته اند.
فیروز نجومی
Firoz Nodjomi
منبع:پژواک ایران