تا ولایت هست، سیه روزی و تیره بختی هم هست
فیروز نجومی
حضرت ولایت، هر روز به مناسبتی بال های خود را می گستر اند و بر فراز قله رفیع دین و قدرت، بر فراز منبر فرمانروایی، بالاتر و برتر از تمامی فرمانده ان و فرمانبران، جلوس میابد، چنانکه چشم ها را همه بسوی خود خیره میسازد. اینبار سعادت و نیک بختی نصیب دانشجویان دانشگاه ها و نخبگان آموزش عالی، شده بود که بدیدار این موجود آسمانی نائل شوند.
خداوند گار خامنه ای، در این دیدار سخنانی معجزه آسا بزبان راند که بخوبی نشان داد که چرا تنها او هست و بجز او هیچکس دیگری نیست. که در یک جامعه ای، مثل جامعه ما، تا بیخ و بن اسلامی، کیست بر حق و گوینده "حقیقت." که کیست نمود و نماد درستی و راستی. که میل و اراده کیست، شکل دهنده چیزها و حافظ نظم و انضباط اجتماعی. که کیست طلبکار اصلی و زننده حرف آخر و نهایی. چه در سرزمین پهناور ایران، بلکه جهان تنها او ست، خطا ناپذیر و بری از هرگونه جرم و گناهی. تبار ولایت به رسالت و امامت میرسد. "معصومیت " و "مظلومیت " را از خاندان نبوت به ارث برده است. شمشیر ولایت، شمشیر پیامبر اسلام است، شمشیر امیر مومنان، علی علیه السلام است که بر گردن خطا کاران فرو میآید، بویژه بر گردن "فتنه " گران، آنان که گستاخی نموده و تهمت تقلب در انتخابات میزنند بدون ارائه ی سند و مدرکی، آنان که در خفا به اشتباه خود اعتراف میکنند، اما،آشکارا، انکار. که از سر عطوفت و رحمت و رحمان اسلامی ست که شمشیر شریعت سر طراحان فتنه 88 را از تن جدا نساخته است، فتنه ای که "در مقابل جر يان قانون ايستاد ند و به ايران عزيز، لطمه و ضربه و خسارت وارد آوردند."
درست است، حضرت ولایت از آسمانها به زمین آمده بود که با دانشجویان و دانشگاهیان گفت و شنود ی داشته باشند. شنید هر آنچه که دانشجویان بر زبان راندند. مهر تصدیق و تایید زد بر آنچه شنید. اشتباه است اگر بگوییم که خداوند خامنه ای در صدد "پاسخگویی " به دانشجویان بر آمده است، خطای فاحشی که پایگاه اطلاع رسانی بیت رهبر مکرر مرتکب آن میشود، خطایی بزرگ دون شان شخصی از تبار امامان. که بر طاق آسمان در جایگاه الله جلوس یافته است. سید علی خامنه ای، پیامبر رمان است، پیامبر دوران کنونی. که او برای هدایت آمده بود و نه پاسخگویی، برای نشان دادن راه و گذر از پیچ و خم های صعب العبور. "اعتدال " را بعنوان کلید عبور از فراز و نشیب ها و گشودن گره های کور بباد تمسخر گرفت و تعبیر و تفسیر آنرا به فرو دستان واگذار نمود. اعتدال ، چه واژه ی چندش آوری، بیگانه و غریبه در آئین اسلامی، حقیقتی که "رهبر انقلاب " از ابراز آن بسی زیرکانه امتناع نمود تا پیامی را سر بسته به تمامی فرمانبران مخابره کند، پیامی نیازمند تعبیر و تفسیر.
خداوندگار خامنه ای از انقلاب بسی سخن راند و آرمانهای اسلامی: ساختار جامعه ای "عادل " و سراسر عدالت و پیشرفته و معنوی، " چنانکه پس از گذشت بیش از 34 هنوز بنای آن آغاز نگردیده است، بویژه در 8 سال گذشته و تلاش های خسته ناپذیر کار گزاری، ساده زیست و جهاد گر و انقلابی، همچون احمدی نژاد. نگو که بنای ساختار جامعه اسلامی بدست ولایت ادامه خواهد تا ظهور امام عج، تا روز قیامت.
آنگاه چه رمز گشایی ها که در معنا و مفهوم آرمان نکرد ، چه مثال ها که نزد تا روشن سازد که رسیدن به آرمانها مثل صعود به قله کوه است. پس از تحصیل آرمانها خرد تری بر سر راه. و گرنه به جایی میرسی که نمیتوانی به پیش و یا پس بروی. آرمان گرایی اسلامی عین واقع بینی ست. "اقتصاد مقاومتی " هم آرمان است هم واقع بینی. اگرچه، واقعیت ها بعضا "القا " میشوند و واقعیت ندارند. خرد و ریزه را بزرگ و درشت نشان میدهند که ساده دلان را بفریبند. این ترفند شیطان بزرگ است. مبادا که فریب بخورید. رسیدن به آرمانهای اسلامی از راه مقاومت است که باید دانشجویان دانشگاه را بشور و نشاط آورد. بحث و تحقیق و تفحص در عرصه های مسائل اقتصادی کشور، "نظارت " بر قوای سه گانه به ویژه مجلس شورای اسلامی و دست یابی به راهبردهای جدید، همه باید سبب هیجان در دانشگاه ها شود. دست یابی به جامعه آرمانی اسلامی بدون شور و نشاط جوان امکان پذیر نیست. چه پدر دلسوز و مهربانی، آنقدر که دانشجویان از او میخواهند که دامنه نظارت خود را گسترش دهد، گویی که هم اکنون بر آنها نظارت ندارد ولایت.
سپس، حضرت ولایت گره کور رابطه بین "تکلیف مداری " و "نتیجه "( بار آوردن) را گشود و بر آن نور فراوان پاشید. که این دو چیزی در آئین اسلام هرگز جدا از یکدیگر نبوده اند. که همه تکالیف شرعی در ارتباط با نتیجه طراحی شده است، برحاسته از تدبیر و عقلانیت الله، خداوندگار یکتا، همیشه حی و بیدار. اشتباه خواهد بود اگر تکلیف را گردن نهی صرفنظر از نتیجه. چنانکه خاظر نشان ساخت:
"در دفاع مقدس و در همهى جنگهائى كه در صدر اسلام، زمان پيغمبر يا بعضى از ائمه (عليهمالسّلام) بوده است، كسانى كه وارد ميدان جهاد ميشدند، براى تكليف هم حركت ميكردند. جهاد فىسبيلالله يك تكليف بود. در دفاع مقدس هم همين جور بود؛ ورود در اين ميدان، با احساس تكليف بود؛ آن كسانى كه وارد ميشدند، اغلب احساس تكليف ميكردند. اما آيا اين احساس تكليف، معنايش اين بود كه به نتيجه نينديشند؟ "
اما، رهبر انقلاب از این حقیقت چیزی بزبان نیاورد که نتیجه بعضی وقت ها بر تکلیف پیشی میگیرد چون با گسترش قدرت همراه است و کسب ثروت و مکنت. درست است که "دفاع مقدس " نتیجه ای اسف انگیز ببار آورد و در راه فتح قدس در پشت دروازه های کربلا نیروی اسلام تار و مار گردید و امام خمینی را مجبور ساخت که شربت زهر آگین را بنوشد. با این وجود، خداوندگار خامنه ای از امام نقل کرد که گفته است در چنین مواردی، باید از انجام تکلیف خشنود باشیم. اگر به نتیجه دلخواه نرسیدیم، نباید از شکست سخن بمیان آوریم:
امام (رضوان الله عليه) سفارش ميكردند و ميگفتند: نگوئيد شكست، بگوئيد عدمالفتح. يك جا پيروزى نصيب انسان ميشود، يك جا هم پيروزى نصيب انسان نميشود؛ چه اهميتى دارد؟
تحلیل گران بر آنند که مخاطب خداوندگار خامنه ای، کسی نیست مگر، حسن روحانی، رئیس جمهور منتخب. که مباد بیاندیشد که بواسطه رای ملت میتواند دست به "بدعت " بزند و در راهی بجز راه رسیدن به آرمانهای انقلاب اسلامی، گام نهد. رای ملت کجا و، رای الله،، خداوند یگانه کجا؟ چه خام خیال اند این تحلیل گران.
گفتمان ولایت، اما، بدان جهت دارای اهمیت است که باز نمود وحدت، یکتایی و یگانگی دین با قدرت است. بسادگی نمیتوان گفت که با زبان کدام یک است که وی سخن میگوید. مثلا وقتی که از انقلاب و آرمانهای اسلامی، و یا از آرمان گرایی و واقع نگری و "تکلیف " و "نتیجه " سخن میراند بل زبان دین تکلم میکند و یا زبان قدرت؟ این سوالی ست که تنها میتواند از کوته نگری برخیزد، گویی دین و قدرت در آئین اسلامی عرصه هایی هستند جدایی پذیر از یکدیگر. سید علی خامنه ای در پیشگاه دانشجویان و، ملت در کل، به شکل و شمایل مرد خدا، مردی تبلور زهد و معنویت، ظاهر شود، بزبان قدرت، اما، سخن میگوید، بهتر است که بگوییم که هدایت میکند، با ابزار صدور فرمان و فتوا. در واقع ولایت باز تابنده وحدت شمشیر و شریعت با یکدیگر است. اسلام تنها بواسطه شمشیر بوده است که در وجود مردم راه یافته و در دل مردم نشسته است. تا زمانیکه پیامبر اسلام دست به شمشیر نبرده بود، اعراب بادیه نشین حاضر نبودند که تن به تسلیم و اطاعت به خدایی بدهند که تا همین چندی پیش یک بت ساخته از گل بیش نبود، بتی که نامش الله بود. محمد اگر شمشیر نمیزد و سر ها را بر زمین نمی افکند، نمیتوانست امتی بوجود آورد که یکجا در اطاعت به احکام الله سر فرود آورند. پیروان محمد با کتاب قرآن ایران باستان را فتح نکردند، بلکه با شمشیر بود و تنبیه و مجازات، جزیه و خراج. بیش از دویست سال بطول که تا مردم به آئین دین اسلام، دینی تمامیت خواه خو بگیرند. کمتر مسلمانی هست که خوف الله را در دل نداشته باشد و به امید اجتناب از مجازات در دوزخ و پاداش در بهشت تن به اطاعت از قوانین و مقرارت اسارت بار و پوچ و بیهوده شریعت ندهند و جزیی از امت اسلام، نشود، مثل رمه و یا گله ی انسانی، دهان ها بسته، نگاه ها بر زمین دوخته ، غرق در لذت چرا.
حضرت ولایت تنها رئیس جمهور منتخب را خوار و تحقیر نمیکند. او ملت ایران را مورد توهین و اهانت قرار میدهد. او دانشجویان و نخبگان را هدایت میکند که باید در راهی گام نهند که او میخواهد. باید آن شوند و آن گویند و آن بیاندیشند که او توصیه میکند. که واقعیت را همانگونه مشاهده کنند که او میکند، واقعیتی که قدرت تعریف میکند. که اطاعت از ولایت از اینجا تا قیامت. او پیشا پیش دهان رئیس جمهوری را می بندد. دانشجویان جیره خوار خویش را بگونه ای آشکار مجاب میکند که ساختار یک جامعه اسلامی از ادامه ستیز و خصومت با بیگانگان، با قدرت های بزرگ جهانی، عبور میکند. اقتصاد مقاومت در برابر تحریم، یک واقعیت است. قبول واقعیت از دهن قدرت چیزی نیست مگر فرمانبری. ولایت همیشه در حاشیه جنگ افروزی گام بر میدارد تا لشگر عظیمی را عظیم تر سازد تا خود فرمانروا بماند. مهم نیست که زندگی بار سنگینی شده است بر گرده انسانها. که پشت ها را خمیده کرده است. که چه فرا گیر شده است سیه روزی و تیره بختی. برغم آه و ناله های مردم، چپاولگری ها و غارت های بزرگ، غارت هایی که خود در آن دست داشته است که حضرت ولایت برای آمار و ارقامی که کار گزار خود، تحویل میدهد، دست میزند و هورا میکشد، چنانکه گویی گلستانی رویانده در یک صحرای بی آب و علف.
با این وجود، خوف در دل خداوندگار خامنه ای افتاده است که مبادا رئیس جمهور پرده را از روی حقایق بر کشد و نشان دهد که این گلستان مخروبه ای بیش نیست، مخروبه ای تعمیر ناپذیر. البته که رئیس جمهوری که اول به تایید و ولایت برسد بعد رای مردم را جمع آوری کند، با دستی بسته باید به داد مردم برسد. نیز نتواند برسد به آن دلیل که ولایت است فرمانروا و رئیس جمهور نمیتواند چیزی باشد مگر فرمانبر، باید دولتی سامان دهد تزئینی در خدمت بیت ولایت.
آقای روحانی قول داده بود که چه کارها نکند در روزها و هفته ها ی آغازین و صد روز اول نکند برای جلب اعتماد مردم تا باور آورند که میتوان مخروبه را ترمیم و تعمیر نمود در اسرع وقت. اما چیزی نگذشت که رئیس جمهور منتخب دچار فراموشی شد و به مجلس گفت که در سه ماه آینده گزارشی تهیه خواهد کرد که خواهد گفت چه تحویل گرفته است و کشور در چه شرایطی ست، امری که به روز ها احتیاج دارد نه چندین ماه، بویژه برای کسی که از زیر و بم این رژیم آگاهی دارد و بیش از 16 سالی است در مراتب حساس و کلیدی رژیم خدمت کرده است.
حقیقت آن است که مخروبه ای را که ولایت معماری نموده است نمیتوان آباد کرد. تا رفت و روب نگردد و از بیخ بن کنده نشود نظام ولایت، نمیتوان ساختاری نو را بر فراز آن بنا نمود. تخریب و ویرانی هم تکلیف است هم نتیجه، مطابق با شرع اسلامی. مگر نه اینکه ولایت مظهر دین اسلام ، با سازندگی سر آشتی ندارد چون دشمن آشتی ناپذیر آزادیست. بنگر به جهان اسلام مگر میتوان چیزی را مشاهده کرد بجز تخریب و ویرانی. در انتقامجویی و بیرحمی ست که مسلمانان جنگنده از یکدیگر سبقت میگیرند. روشن است، تا ولایت هست، تخریب و ویرانی، سیه روزی و تیره بختی هم هست. امید باید به آن روزی ببندیم که بارگاه ولایت را واژگونه ببینیم.
فیروز نجومی
Firoz Nodjomi
fmonjem@gmail.com
منبع:پژواک ایران