قریب به یک هزار و چهارصد سال است که از واقعه ی کربلا میگذرد. شک و تردید نباید داشت که در طول این زمان آلایش و آرایش بسیار یافته و با اسطوره و افسانه در هم آمیخته است. یعنی هر آنچه در اصل در کربلا بوقوع پیوسته است با آنچه که رسم و رسوم و سنت گردیده و از نسلی به دیگر نسل انتقال یافته است، تفاوتهای بسیار است. آنچه که یک دعوای ایلی و قبیله ای و خاندانی بوده است، تبدیل گردیده است بیک واقعه فجیع و غم و اندوه سازی که تحمل هر درد و شکنجه و ریختن هر خونی را در انتقام ش بیرنگ میسازد.
داستان سفر امام حسین به طرف عراق بدعوت مردم آن دیار و سپس روی گردانی آنان از امام و سرانجام مقاتله وی بدست لشگر خلیفه تحقیقاً یک واقعه ی دنیوی و تاریخی ست، مبارزه بر سر قدرت است و حکمرانی، پیروزی حاکم ظالم و شکست محکوم مظلوم، جوهر اصلی داستان حزن انگیز عاشورا است. حتی بعضی از محققین بر آنند که دشمنی امام حسین و یزید تا اندازه ای نیز ریشه در حسادت و رقابتهای عشقی و خصومت و کین خواهی بین هاشم و عبد الشمس، دو طایفه از قبیله پرقدرت قریش، داشته است . بنابراین عشق و حسادت، خیانت و توطئه، اختلافات دیرینه بر سر کنترل ثروت و قدرت و تامین سلطه خانوادگی از جمله عواملی هستند که منجر به خلق واقعه کربلا گردیده است. البته بدون تردید با پایانی اندوه بار. تاریخ عرب، همانند تاریخ جوامع بشری مملو است از وسوسه ها و دسیسه ها و توطئه ها، از درگیریها و زد و خورد های خونین، بمنظور در آغوش کشیدن عروس زیبا و فریبنده ی قدرت. شاید بی نیاز از بیان است که هماغوشی با عروس قدرت مستی آورد و مدهوشی، حرص و آز و بی خبری. پس حاکم، منشاء شر شود و نماینده بدی و زشتی. آنکه ناکام ماند و شکست خورد در جنگ و درگیری برای کسب قدرت، قهرمانی شود مظلوم و نیک نام و تبلور خوبی و پاکی.
اما داستان کربلا، داستانی ست دیگر، غیر قابل مقایسه با شنیع ترین جنایات تاریخی، حتی هالو کاست هم به لحاظ بیرحمی و شقاوت و قساوت بشر که در حقیقت آن شک و تردید وجود ندارد ، در برابر واقعه ی هولناک عاشورا، رنگ می بازد در منظر شیفتگان امامت. در واقع یکی از اهداف آقای رئیس جمهور در انکار هالو کاست بعنوان یک واقعیت تاریخی به آن دلیل است که بگوید فجیع ترین چیزی که در تاریخ بشر اتفاق افتاده است در روز عاشورا بوقوع پیوسته است. مقاتله حسین در روز عاشورا پس از گذشتن قرنها هنوز احساس درد و رنج و محنت را در درون شیفتگان امام برانگیزد و غرق در غم و اندوه شان سازد. صد ها سال است که مردم در ماه محرم به عزا نشینند، گریه و شیون و زاری کنند، توی سر خود زنند و خاک بر سر ریزند و خویشتن را آلوده به گل و لای سازند . نه برای لحظاتی کوتاه و زود گذر، بلکه برای دوره ای نسبتا کش دار و طولانی. ماه محرم که میآید جهت فعالیتهای روزانه را تغییر میدهد. بعضی از عادات به حال معوق در آورده شود، بویژه اگر مصادف باشد با یکی از اعیاد که شادی و طرب را با خود آورد و نوید روشنایی دهد. بعضی دیگر از رفتار ها بطور نهادین تکرار میشوند، مثل شرکت در مراسم روضه خوانی ها و تعزیه ها و سینه زنی ها و شهید گردانی ها، نذر و نیاز و قربانی. این دوران حداقل یک ماه از عمر و زندگی عزادار را بخود تخصیص میدهد.
ماه محرم، ماهی ست بسیار ویژه در تاریخ آئین امام پرستی. دارای جلال و شکوه خاص خود می باشد. محرم به نرمی و آرامش آغاز میگردد. پس از ده روز، به سختی و خشونت و خونریزی با مقاتله امام حسین و هفتاد دو تن از همراهان و اعضای خانواده اش باوج خود میرسد. سپس، تدریجا فرو نشیند و غبار غم و اندوه رفته، رفته از چهره مردم ناپدید میشود. تا چه حدودی عاشورا در شکل نهادین خود، در شرایط کنونی که امام، یزید شده است و یا یزید، امام گردیده است، بقا خواهد یافت، موضوعی ست که ما را از مطلب اصلی، یعنی اسطوره ی عاشورا، بدور میدارد.
عاشورا، دهمین روز و روز نهائی ست. روزی که فرزند پیامبر خداوند به امر خلیفه یزید و بدست شمر، به طرز فجیعی به خاک و خون کشیده می شود. در این روز نهائی است که عزا سطح جامعه را می پوشاند. سیاهی و خاموشی فراگیر شود. کمتر کسی است که شرکت نجوید در غم و اندوه جمعی، در ناله ها و مویه های دلخراش. چنانکه جامعه یکی شود و یگانه و یک رنگ.(1) حتی اگر در حاشیه های جامعه هم که قرار گرفته باشی، غرق شوی در امواج ضجه های سوزناک و دل آزار عزا داران امام. بعضا در آفرینش صحنه های درد انگیز و هولناک از یکدیگر سبقت جویند. برخی تیغ بر جان خود کشند و سر و روی خود را با قمه خونین سازند. دیگران برسر و سینه خود سخت میکوبند با دستهای سنگین یا با زنجیرهای تیز و درد انگیز. منبر نشینان، موعظه گران، خطبه گویان، سخنرانان، روضه خوانان، تعزیه گر دانان، مرثیه سرایان، مداحان و نوحه خوانان را نیز باید بخش عمده صحنه آفرینان درد و رنج، محنت و مصیبت دانست. به عبارت دیگر، عاشورا مأشور است با خشم و خشونت و انتقام جویی و نهادین ساختن آن در رفتار و گفتار دین باوران شیعی.
واقعیت آنست که کمتر داستانی میتوان در امتداد تاریخ یافت که از نسلی به نسلی دیگر انتقال یابد و معانی متعدد و متضاد و متغیر نیابد، و رفته، رفته به اسطوره تبدیل نشود. بویژه اگر غور و تفحص و نقل و انتقال ، نه نقد و ارزیابی آن، بشکل حرفه ای پر نفوذ و پر قدرت در آید و مولد ثروت و درآمد شود. در دست صحنه آفرینان حرفه ای، از آیت الله ها و حجت الا سلام ها و طلبه های حوزهای علمیه گرفته تا مداحان و روضه خوانان، داستان کربلا بیک اسطوره ی فرا زمینی و عمیقا دینی تبدیل می یابد. حادثه کربلا از یک واقعه تاریخی و بشری و نسبتا عادی بیک پدیده آسمانی و الهی مبدل میگردد. اسطوره سازان حرفه ای،شخصیت اصلی داستان کربلا را از یک انسان بیک موجود غیر انسانی، بیک فرشته الهی در ارتباط با عالم دیگر، تغییر داده اند.
نسبت او، نه انسانی، که الهی است. آقای آیت اله محمد حسین حسینی تهرانی در کتاب امام شناسی خود(7مجلد) اظهار میدارد که:
عثمان بن عفان از پیغمبر اکرم روایت کرده است که آن حضرت فرمود: خداوند تبارک و تعالی چهارده هزار سال پیش از آنکه آدم بوالبشر را خلق کند من و علی را از نور واحد بیا فرید، چون آدم را خلق کرد من و علی را از نور واحد بیا فرید، چون آدم را خلق کرد آن نور را در صلب او قرار داد و دائما آن نور نسل بعد نسل واحد بود تا در صلیب عبد المطلب بدو قسمت منقسم شد نیمی به من و نیمی به علی بن ابی طالب منتقل شد پس خداوند نبوت را درمن قرار داد و وصایت و ولایت را در علی قرار داد. (جلد اول ص 26)
واضح است که مرگ امام حسین(امامان بطور کلی) مرگ یک انسان عادی نیست که در نبرد عشق و قدرت، جان خود و خانواده اش را برحسب رسم و رسوم جامعه عرب از دست دهد. او فرزند معصوم و مظلوم الله است که بدست نابکاران و شمر ملعون هلاک میشود. او تبلور خوبی است و شجاعت و تجسم جهاد است و شهادت. دنیا هرگز مثل ش ندیده است و نخواهد دید. هزاران هزار روایت است مبنی بر آسمانی بودن امام حسین و ارتباط او با فرشتگان الهی از جمله جبرئیل که هر گاه که به دیدار پیامبر بر زمین می نشست حسین (حسنین) را در آغوش میکشید و مسرت ش را با اهدای میوه های آسمانی بجای میآورد. روایت است که وقتی امام متولد میشود جبرئیل فرود آید و به پیغمبر ابلاغ کند که اراده حق تعالی بر آن است که او را حسین بنامید(منتهی الامال ص 392).
یعنی که نام حسین را الله خود بر فرزند پیامبر گذارده است. جیرئیل نیز مانند پیامبر از سر نو شت محتوم حسین آگاه بوده است. این اراده الهی بود. آنها بدان آگاهی داشتند که حسین را الله برای شهادت برگزیده است. روایات بسیاری ست مبنی بر گریستن پیامبر بر شهادت حسین هنگامیکه حسین گام بعرصه وجود مینهد. در باور شیفتگان امامت، امام حسین بالا و برتر از انسان است. او فرشته شهادت است و ساخته شده از نور الهی .تاسوعا، خاموشی نور زندگی ست. عاشورا پایان خوبی ست و رحمت الهی. مرگ امام حسین مرگ یک موجود مقدس است و الهی نه انسانی عادی. در نتیجه مرگ حسین آغاز دوران غم است و اندوه و سیاهی و تاریکی .
بر این اسطوره است که جامعه، از زیر تا زبر، از پائین تا بالا ، از غنی و بینوا، از قوی و ضعیف، همه باهم اشک میریزند. آنچه آنان را غمگین و اندوهناک میکند احساس عجز و ناتوانی ست در برابر مرگ نور و رحمت الهی. کیست که توان کسب فضائل و خصایل امام حسین را در خود بجوید. چگونه ممکن شود از انسانی زمینی، نا پاک و آلوده، آن برآید که از امام حسین بر آمده است. برخلاف امام که تلخی مرگ را بر زندگی، ترجیح دهد و شهادت را در آغوش کشد، عزادار امام، زندگی را دوست دارد و برای ماندن و بقا و بهتر زیستن تلاش کند. این دلبستگی به زندگی حتی در دوران تاریکی و سیاهی، در دوران استبداد و ستمگری، شیفتگان امام را لبریز از گناهکاری کند و پر از احساس حقارت و خواری . بر خلاف امام، ستم و سلطه را می پذیرد و نه تنها در برابر آن سر اطاعت فرو میآورد بلکه خود را در خدمت ش میگمارد و بدان نیز افتخار هم میکند. بار این گناه را- گناه عشق به بقا و زندگی، تمایل به لذت و کامجویی- اسطوره سازان و صحنه آفرینان درد و رنج و محنت، با مدّاحی و ثنا و ستایش امام بعنوان یک فرشته الهی- چنان سنگین سازند که توان اعتراف به فرو زیستی و پستی و پلیدی را از آدمی سلب میکنند. این خشم و خشونت خفته و عدم توانایی پذیرش نابودی و مرگ امام را عزا دار بوسیله خود آزاری و خود ستیزی، شیون و گریه و زاری جبران کند و بواسطه آن خود را به رحمت الهی امیدوار نگاه میدارد. روایت از حضرت صادق است که:
هرکه شعری در مرثیه ی حضرت حسین(ع) بخواند و پنجاه کس را بگریاند بهشت او را واجب گردد. و هرکه سی کس را بگریاند بهشت او را واجب گردد. و هرکه بیست کس را، و هرکه ده کس را و هرکه پنج کس را و هرکه یک کس را بگریاند، بهشت او را واجب گردد. و هرکه مرثیه بخواند و خود بگرید بهشت او را واجب گردد. و هرکه او را گریه نیاید، پس تباکی کند بهشت او را واجب گردد. (منتهی الامال ص404)
امید به پاداش در آخرت و کسب در آمدی در این دنیا ، صحنه آفرینان درد و رنج و محنت را در اسطوره سازی و افسانه پردازی بسیار ماهر و حرفه ای پرورش دهد. مصائب امام گویند و شور و غوغا در دلها برپا کنند. احساسات را چنان بر انگیزانند که سوکواران خاک به سر خود ریزند، پیکر خود را زخمین و خونین سازند و صحنه های درد آلود و درد انگیز بوجود آورند. اعتراف به گناه در مذهب کاتولیک خصوصی ست. در خلوت واقع شود و در حضور پدر روحانی. در آئین امام پرستان، بشکل فستیوال درد است و غم و اندوه، اشک ریزی و عزا داری جمعی و اجتماعی. در این فستیوال آنچه شیفتگان امام را در کنترل خود در آرد، احساس است و آرزو. چون راه حسین یک راه الهی است نه یک راه انسانی. ناتوان در پیمودن این راه همراه است با احساس شرمندگی. عزاداری را نباید فرصتی برای گشودن عقده ها دانست، بلکه باید آنرا اعتراف به گناه جمعی تلقی نمود که شکل فستیوال بخود گیرد. در این فستیوال بازار روضه خوان ها و خطبه گویان و واعظین، نوحه خوانان و مرثیه سرایان رونق گیرد. همه فعالیتها و جنب و جوش ها در جامعه به شکل نمایشی در آید و همه چیز تماشایی شود: پرچمهای رنگین، علامات تزئینی، دسته های مرتب و منظم سینه زنی و زنجیر زنی همراه موزیک سنج و دهل و نوحه خوانی، انواع و اقسام تعزیه گردانی. در خاتمه طعام مجلل و خوشبو و اشتها آور که بخرج و هزینه سرمایه داران و تجار و بازاریان و قدرتمداران راه اندازی میشود تا عزا داران خسته و تشنه را خشنود و راضی سازند. یعنی که عزا داری بار شرم و گناهکاری، عشق به زندگی و هستی و گریز از شهادت و نیستی، بکاهد و ادامه زندگی را میسر سازد.
آنچه حائز اهمیت است اینست که این فستیوال درد و رنج همچون تیغی دو لبه است. هم میتواند مورد بهره برداری قدرت قرار گیرد و هم علیه قدرت به کار گرفته شود. یعنی که میتواند به نفع و مصالح قدرت در آید و یا ابزار کسب قدرت گردد، همچنانکه بیش از سی سال است که شاهد آن بوده ایم. ماهیت اسطوره ای واقعه کربلا تغییری نکرده است. عزاداری یا فستیوال درد و اندوه هم میتواند به نفع مشروعیت رژیم بکار گرفته شود و هم به نفع نامشروع ساختن آن. در دوران حکومت شاهان حداقل از دوران آل بویه به بعد، یا بیش از یکهزار سال پیش از این، برگزاری فستیوال های غم و اندوه برگزار گردیده اند صرفنظر از ماهیت ستمگرانه قدرت. هماکنون که در راس صحنه آفرینان حرفه ای، آیت الله و حجت الا سلام ها به قدرت رسیده اند، بیش از همیشه ساختار قدرت نیازمند برگزاری هرچه باشکوه تر این فستیوال های درد و رنج و محنت، است.
خداوند خامنه ای، جانشین امام در زمان غیبت، در یکی از سخنرانی های خود به نیازمندی ساختار قدرت به تداوم آفرینش صحنه های درد و رنج و محنت، یعنی عزاداری و شیون و زاری و خود زنی، اشاره نموده و تاکید دارد که:
روضه خوانی و ذکر مصیبت نه تنها منسوخ در جامعه نیست، بلکه لازم است و یاد امام حسین (ع) و ذکر مصیبت و بیان فضایل آن بزرگوار – چه به صورت روضه خوانی و چه به شکل مراسم عزاداری گوناگون- باید بشکل رایج و معمول و گریه آور و عاطفه برانگیز و تکان دهنده دلها، در بین مردم ما باشد و از آنچه که هست، قویتر هم بشود (20/4/70، بنقل از کارگزاران، یازدهم بهمن 1385).
آقای خامنه ای بخوبی میداند که حرفه اسطوره سازی بر اساس شور و احساس و عاطفه است که میتواند تداوم یابد. مسلم است که بر انگیختن آنها لازم بلکه ضروری و به سود پایداری حکومت دین است. در نتیجه امام حسین هرگز نمیتواند صورت انسانی بخود گیرد. چگونه میتوانی قرنها در سوک انسانی زمینی و خاکی خود بیازاری و مجروح سازی و غبار غم و اندوه بر چهره خود بپاشی، و از اسطوره سازی و افسانه پردازی اجتناب ورزی، چه آگاه و یا نا آگاه باشی. بقا و تداوم حرفه اسطوره سازی نیازمند غلیان شور و احساس است، نه فعال سازی عقل و اندیشه. عاشورا، اسطوره ایست که دریافت آن تنها از راه احساس است که میسر گردد، نه از راه عقل و خرد و چند و چون و چرا. کردار و گفتار امام و یا امامان را که نتوان در تراز وی عقل انسانی وزن کرد و سنجید. اینجا ایمان است همه کاره نه عقل و خرد بشر. اراده الهی برآن بوده است که از میان دوازده امام فقط یکی را برای شهادت در میدان نبرد برگزیند و یازده امام دیگر را به مدارا و مصالحه با قدرت وا دارد. روشن است که هرچه کندی و کوتاهی عقل و خرد عمیقتر، شور و احساسات شدیدتر، بهره برداری از آن بسود ثروت و قدرت بیشتر، تحمل واقعیت و مقاومت ضعیف تر.
برای این نوشته از منابع زیر بهره گرفته شده است.
1. امام شناسی، تالیف حضرت علامه آیت اله سید محمد حسین حسینی طهر انی انتشارات حکمت.
2. منتهی الآمال، ذکر تاریخ چهارده معصوم، تالیف ثعت المحدثین مرحوم حاج شیخ عباس قمی، ویراسته ی کاظم عابدینی مطلق، مؤسسه پخش کامکار.
3. اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، حمید عنایت، ترجمه بهاء الدین خرمشاهی، انتشارات خوارزمی.
فیروز نجومی
ّFiroz Nodjomi
fmonjme@gmail.com
منبع:پژواک ایران