ولایت: گورکن الله!
فیروز نجومی
ما ایرانیان باید این وظیفه سترگ را بدوش بگیریم و ناقوس مرگ الله را برای جهانیان بصدا در آوریم. کدام ارباب است که مرگش، رعیت را خوش نیاید و امید به رهایی را در دل او زنده نکد. وقتیکه مردم در سال 88 در شهرهای بزرگ ایران، سیل آسا به خیابانها ریختند، در واقع به استقبال مرگ الله بود که می شتافتند. وقتیکه مردم شبانگاهان بر پشت بام ها فریاد بر میآوردند الله اگبر، بر دوشن خود تابوت الله بود که حمل میکردند. این آغازی ست که باید باستقبال آن بشتابیم. اگر ما از شنیدن صدای ناقوس مرگ الله خود داری کنیم، شانه از زیر بار مسئولیت خالی کرده ایم و خاک سپاری الله را به نسل آینده واگذار نموده ایم.
مرگ الله را از پیش، زرتشت، پیامبر ایران باستان، اعلام کرده است. اما این خبر بگوش مسلمانان هنوز نرسیده است. ما ایرانیان هستیم که باید الله را بخاک بسپاریم و خبر آنرا در سراسر جهان بشارت دهیم. نه تنها ملت خود را بلکه اعراب و ترک، مغول و آفریقایی را نیز از اسارت و بندگی رهایی بخشیم. تنها با کندن گور الله است که میتوانیم به رهایی امیدوار باشیم. دیگر نباید خود را به برداشتن قدمهای کوچک خشنود سازیم. ملت آماده است که گام بزرگ را برگیرد. حکومت ولایت شرایط خاک سپاری الله را بوجود آورده است.
از لعن و نفرین نادانان و نابینایان و بینوایان، مبادا هرگز بدل هراس راه دهی . که وای اگر آنان خبر مرگ الله را باور نکنند؟ وای اگر در مراسم تدفن الله شرکت نجویند؟ وای اگر "اطاعت" و "فرمانبری" را دون شان انسان ندانند؟ آنگاه الله جاویدان خواهد ماند و شعله آتش انتقام ش نسل های آینده را در کام خود فرو برد. که این خبر را باید هنوز پنهان بداریم. باید آنرا بزمانی دیگر موکول کرد. هم اکنون مردم یک دلند. خبر مرگ الله، یگانگی آنها را در هم فرو ریزد. هراس از الله ای که در درون، نسل پس از نسل نهادین گردیده است، پیوسته سبب آن بوده است که "حقیقت " وجود الله آشکار نگردد. چه شمشیر الله پیوسته آماده فرو آمدن بر گردنی بوده است که الله را مورد شناسایی قرار داده و انگشت اتهام بسوی الله دراز کند و او را مسبب تاریکی و تعصب و خرافه پرستی و واپسگرایی، معرفی نماید. تهدید به مرگ و ترس از دست دادن جان، البته که سکوت میآورد. اما تا کی باید سکوت کرد. آنهایی که نقش الله را در عقب ماندگی اجتماعی، علمی و فرهنگی و مهمتر از همه قرنها استبداد را دست کم میگیرند، در پی قدرت اند نه در پی بر افراشتن پرچم حقیقت و آزادی. در درون آنها نیز الله میزید و خود از آن بی خبراند، بر آن تصور که روشنایی را در درون خود نظاره کرده اند. آنها نیز از فریبکارانند، هم خود فریب دهند و هم خوشباوران را.
هم اکنون که الله بر زمین نشسته است، زمانی ست که باید بدون هراس به چهره اش بنگریم و او را همانگونه که هست، نطاره کنیم، مستقیما، با جزم و عزم و اراده. نه در برابرش پشت خود را خمیده ساخته، پوزه خود همچون حیوان بخاک می ساییم، و نه به حقارت و خواری خود اعتراف مینماییم. ما باید الله را از لذت خدایی، محروم سازیم. الله جز "عبودیت" و "بندگی" چیز دیگری نخواهد. سراسر زندگی را اگر وقف حمد و ستایش الله کنی، هنوز نمیتوانی خود را مصون از خشم و خشونت او بدانی. الله انسان را آفریده است که ترس و هراس او را در دل بگیرد. مبادا، انسان بخود عقل و خرد نسبت دهد قبل از آنکه غایت و نهایت آنرا در الله شناسایی کند . الله به انسانیت و چیستی و کیستی وجود انسان، اعتنایی ندارد. الله خواستار"تسلیم" و "اطاعت" مطلق بندگان است. الله مرکز وجود و فرمانروای انسان است. آزادی و استقلال که مجزا میسازد انسان را از حیوان، تنها چیزی ست که الله با آن سر سازگاری ندارد. آنرا به شیطان نسبت دهد و منشاء شرک و کفر و سرنگونی انسان، میخواند.
اکنون، الله آن موجود بیگانه نیست که در آسمانها میزید و بوصف و توصیف خود در قرآن میپردازد. الله بسیار نزدیک به ما ست اگر چه همیشه تنها و بالاو فراتر از بندگان خود می نشیند. الله هم اکنون در وجود ولی فقیه تبلور یافته است، در وجود، سید روضه خوان، طلبه ای برخاسته از قشر "مفتخواران." چه سید روضه خوان که از گدایی به شاهی رسیده است نیز همان خواهد که الله میخواهد. خود بارها اعلام کرده است که آنچه جامعه بدان نیازمند است "عبودیت" است و، "یندگی" و، "انضباط اخلاقی" که بعدا "شجاعت" و"بصیرت" را هم بدان افزود.
لازم به یادآوری ست که خداوند خامنه ای شجاعت و بصیرت را برای خود- فرمانی و خود-گردانی، برای چیره شدن وغلبه یافتن بر خویشتن نیست که میخواهد، بلکه برای افتخار و تبختر به خفت و خواری ست، همچنانکه مرسوم است در میان خوشباوران. خداوند خامنه ای همان گوید و همان کند که الله گفته است و کرده است. در خشونت و بیرحمی و کین خواهی، خود را آزاد و بر حق میداند. خود را اربات میداند و مردم ایران را رعیت و بنده خود بشمار آورد. خداوند خامنه ای، مثل الله تنها کسی ست که گوینده است. همچنانکه هرگز چیزی بگوش الله نرسد، خداوند خامنه ای نیز از شنیدن بی نیاز است و همچون الله پاسخگوی هیچ حاجتی نیست. همه ی بندگان و زندگان نسبت به خداوند خامنه ای مسئول اند چنانکه گویی او الله بی همتا است که او هست و بجز او هیچکس نیست. اما، نه الله مسئول است و پاسخگو و نه خداوند خامنه ای. بآن دلیل که خود ارباب است و فرمانروا.
روشن است که دشمن ما ایرانیان بزرگتر است از آلله ای ست که در وجود ولی فقیه عینیت یافته است . دشمن ما ایرانیان، یعنی آنچه ما را به تسلیم و فرمانبری کشانده است، الله ای ست که در درون ما میزید. این الله درون ما بوده است که ما را وا داشته است که به اسلام نه یک کلمه زیاد و کم، تن بدهیم. هیچ چیز نمیتواند اسارت و بندگی را در نظام اسلامی توجیه کند مگر قرنها باور به الله و پذیرش روابط ارباب و رعیتی بعینوان یک رابطه ی طبیعی. نظام اقتصادی و سیطره ی سرمایه داری نیست موجب تیره روزی ما ایرانیان. آنچه سبب انحطاط و تباهی ما گشته است فرهنگ و نظام ارزشهایی ست که بنیان آن الله پرستی ست. جنبشی که در واکنش به رای خداوند خامنه ای مبنی بر گزینش احمدی نژاد بعنوان ریاست جمهوری پا بعرصه وجود گذاش ، از مرگ الله هنوز آگاهی پیدا نکرده بود. بگذارید که از خداوند خامنه ای دو کلمه را قرض بگیریم و بگوییم که برای بصدا درآوردن ناقوس مرگ الله نیازمند شجاعت هستیم و بصیرت.
فیروز نجومی
Firoz Nodjomi
منبع:پژواک ایران