کین خواهی و انتقام ستانی، درونمایه حکومت اسلامی!
فیروز نجومی
این یاد آوری شاید لازم باشد که در شرایطی که دین بر جامعه سلطه تمام و مطلق خود را گسترده است، برگزاری مراسم دهه عاشورا را دیگر نمیتوان محصول شور و هیجان و دلبستگی مردم و بازتاب ابتکار و کارگردانی خود جوش آنان دانست، کم و بیش بروشی که در دوران گذشته سازمان مییافتند. البته که نظام، بخوبی آگاه است که ایام عزا داری عاشورا را در تبعیت از پیشینیان خود،همچون یک سوپاپ اطمینان در خدمت تحکیم و تداوم نظام بکار میگیرد. یعنی که خودزنی و اشک ریزی و بذل و بخشایشی که در این ایام انجام میگیرند، نمیتوانند دیگر کنشی دیده شوند برخاسته از اعتقادات و باورهای دینی، چرا که در خدمت تحکیم ساختار قدرت بکار گرفته میشوند و نهایتا کنشی اند، سیاسی. بگذریم که واقعه عاشورا، خود نیز، در اصل پدیده ای بوده است، بازتاب اختلافات قبیله ای و رقابت بر سر قدرت.
اما، اگر، امام حسین در آنزمان بدست خلیفه یزید، قرنها پیش از این، در صحرای کربلا بهلاکت رسید، در شرایط کنونی، جانشین امام بر مسند حکمرانی جلوس یافته است. او و پیروانش برآنند که تا ظهور دوازدهمین امام و در دوران غیبت، فقیه است که در جایگاه نایب امام، میتواند حکومت کند تا قیامت تا ظهور امامت.
این بدان معناست که اگر امام حسین "مظلوم" بود ویا ضعیف تر در مقایسه با رقیبی که بر مسند حکومت نشستته بود، خلیفه یزید، و کم و بیش آگاه که در کارزار عاشورا بهلاکت میرسد. حال آنکه، امروز جانشین امام، ولی فقیه، برسریر قدرت جلوس یافته است. حکومتش مطلق است و چون و چرا ناپذیر، چنانکه گویی او، الله است. گفتمان او خیلی شباهت دارد بگفتمان الله، فراخونی بسوی تسلیم و اطاعت و فرمانبری، فراخونی بسوی پذیرش اسارت وبندگی با تن دادن باحکام شریعت اسلامی.
اما، اگر از تمامی آنچه در ارتباط با مقاتله امام حسین بوقوع پیوسته، و نیز، از بحث در باره خصلت و اصالت و انگیزه های آن بگذریم، این مطلب را باید بیاد داشته باشیم، وقتی از عاشورا سخن میگوئیم، ما از واقعه ای سخن میگوئیم که در نزدیک به 14 قرن پیش از این بوقوع پیوسته است. اما، واقعه ایست که چه خواسته و یا ناخواسته، مستقیم و یا غیر مستقم سالیانه بنوعی، در آن شرکت میجوییم. یعنی که خواسته و یا نا خواسته بگذشته باز گشت نموده و آنرا تکرار کرده ایم. چه بسا پس از این نیز قرنها، بازگشت بگذشته ادامه یابد تا ابد، چه بخواهیم و چه نخواهیم، مگر در این بازگشت بگذشته با چشمان بازتری بنگریم.
در واقع، با نگاهی دقیقتر متوجه میشویم که برگذاری سالیانه مراسم سوگواری و عزاداری، خود زنی و اشک ریزی، بازگشت به گذشته ای بوده و هنوز هم هست که "ظالم" بر "مظلوم"غلبه کرده است. نظام بر اساس بازگشت باین گذشته، و انتقام ستانی از ظالم، قدرت را بدست آورد و بیش از نیم قرن است که بهمان عنوان در انحصار خود در اورده است.
البته، همه چیز در عالم آخوندی قابل توجیه ست. چون خالق همه چیز یکی است و بی همتا، الله. بازگشت بگدشته در شرایط موجود هم از این قاعده مستثنی نیست. همین بس لحظه ای بگفتار، رئیس جمهور، آخوند رئیسی، در باره عاشورا و امام حسین، گوش فرا دهی. وی در نشست با وزیران در باره عاشورا، چنین سخن میگوید:
پیام محوری حادثه عاشورا عدالتخواهی و ظلمستیزی است که گذشت زمان نه تنها از درخشش آن نکاسته، بلکه این پیام روز به روز فراگیرتر میشود:
کمی بعد میافزاید:
رمز و راز ماندگاری قیام عاشورا همین در هم تنیدگی عمیق آن با آرمانهای انسانی همچون آزادگی، عدالتخواهی و ظلمستیزی است.
این سخنان از دهان طلبه ای خروج مییابد آغشته بخون، از دهان آخوندی با آستینی آلوده بخون، طلبه ای که در مکتب امامت، در حوزه های علمیه پرورش یافته است.
آنچه باطن این بازگشت بگذشته، سوگواری(حد اقل) در دهه محرم را تنیین میکند چیزی نیست مگر انگیزه انتقام ستانی. یعنی که ملت ما در طول چندین قرن تاریخ به کنش خشونتبار انتقام ستانی خو گرفته است. کینه قاتلان امام را بدل گرفته ایم. بی دلیل نیست که نظام توانست در دفاع از شریعت اسلامی؛ ماشین انتقام ستانی از کسانی که بجانشینی امام، مقدس ترین مقدس ها، تردید نموده و مقبولیت امام را مورد سوال قرار میدهند، بسی بسیار سریع و موثر کار اندای نماید. حال آنکه نظام، بنا بر قول آخوند رئیسی، در پیروی از امام حسین بسوی آزادگی، عدالتخواهی و ظلم ستیزی رهسپرده و ره میسپارد.
البته که وارونه ساختن حقایق از اولیه ترین مهارتها و فن ها است که اخونده در حوزه های علمیه میآموزند. وارونه سازی حقایق اساس حرفه آخوندی ست که بحث انرا جداگانه ادامه میدهیم. چرا که اینجا انگیزه انتقام ستانی شاید کمتر از خود انتقام ستانی اهمیت نداشته باشد، چون خود برای پرورش و بار آمدن، نیازمند انگیزه است که نهفته در آموزشهای اسلامی ست. که از کینه توزی و خصومت و دشمنی نسبت بآنکه سر تسلیم و اطاعت و فرمانبری در مقابل نظام ولایت فقیه فرود نیاورد بر میخیزد.
بدون تردید نمیتوان بر انچه از دهان آخوند رئیسی خارج میشود، چندان تکیه نمود، هرچند مانند او در قشر آخوندی بیشمارند. چون بآنچه میگوید آگاه نیست و نمیداند که چه میگوید. بنظر میرسد که طلبه رئیسی در حوزه های علمیه وقت نداشته است که بیاموزد، آزادگی و عدالتخواهی و ظلم ستیزی، مفاهیم هستند که خود برجسته ترین دشمن آشتی ناپذیر آنان است و گرنه هرگز آنها را بزبان نمیراند. همگان از پرونده سیاه و خونین وی آگاهند.
اما، کینه توزی نسبت به نافرمانی و سر پیچی، تمایل بکفر و باطل، و انتقام ستانی از عملگران، بعنوان یکی از ستونهای باور آخوندی، هم اکنون بر فرهنگ و نهاد های تولید کننده آن، سلطه افکنده است.
مثلا، در چنین شرایطی نمیتوان برخورد نظام با حجاب را یک کنش انتقامجویانه که دارای همه گونه توجیهات دینی ست مورد توجه قرار نداد. نظام، تردید ندارد که فرو میریزد اگر حجاب برافتد. پس زنی را که از این حکم فقهی و یا شبه اسلامی سرپیچی نماید، میتوان مورد تنبیه و مجازات قرار داد. یعنی بر اساس شریعت اسلامی، پاسداران دین، او را در اوج خشونت و حقارت و خواری، به ونی بکشاند که در خدمت جلب بی اخلاقان و بد حجابان و هنجار شکنان، قرار گرفته است. که خود بیانگر سرکوب کنشهایی است، همه، برخاسته از اراده معطوف به آزادی و ظلم ستیزی. بی دلیل نیست که آخوند احمد خاتمی، عضو شورای نگهبان و امام جمعه موقت تهران، ضمن اعتراف به اعتقاد به منکر بودن بد حجابی، انکار کرد که گفته است اکثر بی ححاب ها از خانواده دزدها هستند. چه گفته باشد یا نه، تفاوتی ندارد، چون انتقام ستانی از انکه مرتکب منکر میشود یک ضرورت دینی ست.
اگر قدری به کنش و انگیزه انتقام ستانی بعنوان اساس حکومت اسلامی بپردازیم، براحتی میتوانیم آنرا زمینه ساز رفتار خشونت بار نظام آخوندی از آعازین لحطه حکومت تا این اخیرا، که خبر از نزدیک به 300 اعدام در جمهوری اسلامی در رسانه های اجتماعی انتشار یافت.
در چهره سپیده رشنو که از تسلییم و اطاعت، در انظار عمومی سرباز زد، چه چیز میتوان مشاهده نمود مگر آثار انتقام ستانی. تجریب و ویرانی خانه ها و کاشانه های ساکنان یک ده و بی خانمان نمودن پیرو جوان زن و مرد، کودک و شیرخواره، بجرم دگر دینی و یا بهایی بودن، اگر بر خاسته از کین خواهی و انتقام ستانی نیست، آیا میتواند بیانگر تقدس باشد؟. دستگیری فعلان سیاسی، مدافعین حقوق بشر، بازداشت مادران و پداران کشته شدگان بدست میرغضب های رژیم، دستگیری روزنامه نگاران و هنرمندان و دگر اندیشان و دگردینان، اگر بازتاب اراده معطوف به کین خواهی و انتقام ستانی نیست، چگونه میتوان رفتار خشونتبار و سرکوبگر حکومت آخوندی را مورد فهم قرار داد.
اکنون، شاید بتوانیم به انگیزه دشمنی و خصومت آشتی ناپذیری حکومت اسلامی با هر اندیشه و رفتار و گفتاری برخاسته از اراده معطوف به آزادی آگاه شویم. آیا میتواند از باور به رحمت و بخشندگی الله برخیزد؟ چه، هستند اندیشمندانی که بنیان خشم و خشونت را رحم و ترحم میپندارد.
فیروز نجومی
firoz nodjomi
https://firoznodjomi.blogspot.com/
fmonjem@gmail.com
منبع:پژواک ایران