غنی سازی هسته ای بچه قیمتی؟
فیروز نجومی
کارگزاران وزارت خارجه حکومت اسلامی و کارشناسان روابط بین المللی، مذاکره هسته ای بین کشورهای 1+6 را را به گونه ای توصیف و قالب گیری میکنند گویی که حکومت اسلامی بعنوان رژیمی هم زور و هم قد رقیبان دیگرو با کارتی برنده در آستین، به پشت میز مذاکرده با قدرتها جهانی نشسته است، نه بعنوان رژیمی مجرم و خلافکار، رژیم که مفاد قراردادهای بین المللی از جمله قرارداد منع تولید تسلیحات اتمی، قراردادی که خود بر آن امضای تایید نهاده است، زیر پا گذارده و بمنظور تولید اسلحه کشتار جمعی به فعالیتهای غیر قانونی هسته ای دست زده است؛ در مرحله اول برای سالیان دراز مخفیانه و سپس در یک حرکت گستاخانه مفاد قطعنامه سعد آباد در سال 82 ، مبنی بر تعلیق فعالیتهای هسته ای حاصل مذاکره رئیس جمهوری کنونی که ریاست تیم مذاکره کنندگان هسته ای با کشورهای اروپایی، نادیده گرفت و پلمب های سازمان انرژی اتمی سازمان ملل را فک نمود و فعالیت های هسته ای را از سرگرفت. از سرگیری فعالیتها هسته ای عملا تبدیل شد به ابزار ادامه آمریکا ستیزی و شیوه مناسبی برای تایید و بنمایش در آوردن ماهیت "سلطه ستیز" اسلام ناب محمدی نه اسلام وهابی و یا داعشی.
همچنانکه غائله گروگانگیری و ادامه 8 سال جنگ پوچ و بیهوده و خسارتبار، در خدمت سرکوب و سختگیری در درون و نهادین ساختن نظم و انضباط شریعت قرار گرفت، از سرگیری فعالیتهای هسته ای نه تنها تشدید جنگ سرد با غرب برهبری آمریکا بود بلکه سر آغاز سرکوب مخالفین حکومت مطلقه ولایت فقیه، از جمله قلع و قم اصلاح طلبان بود و نیز پاکزدایی در دانشگاهها و تمامی موسسات و نهاد های دولتی و گسترش مبارزه علیه مظاهر غربی. حکومت اسلامی، با افتخار بسیاری عرف و قواعد بین الملل را زیر پا گذارد، گویی که تاوان آنرا هرگز پرداخت نخواهد کرد.
آنگاه، نظام ولایت ارجاع پرونده ی هسته ای را به شورای امنیت سازمان بین ملل بباد مسخره گرفت. رئیس جمهور وقت، پادوی ویژه ولی فقیه، قطعنامه های شورای امنیت را "کاغذ پاره خواند " و با زبانی پر غرور خطاب به شورای امنیت گفت شما قطعنامه صادر کنید ما پیش میرویم. در پی آن، ولایتمداران حاکم برهبری ولی فقیه و پادوی او، رئیس جمهور، محمود احمدی نژاد که در آنزمان در کنار امام عج جای گرفته بود، با آغوش باز باستقبال تحریمات اقتصادی اروپا و آمریکا شتافتند. چه این تحریمات، قرار بود جان تازه ای در اقتصادی کشور بدمد و بسرعت بسوی خود کفایی سوق داده و سبب شود که در عرصه های علم و صنعت و تکنولوژی، از غرب هم سبقت بگیرند، چنانکه گویی ورقه ای را از لابلای حکومت استالین بیرون کشیده بودند. معروف است که استالین به مردم روسیه هشدار داده بود که ما یکصد سال از غرب عقب مانده ایم یا در ظرف ده سال به آنها میرسیم و یا باید با نابودی روبرو گردیم. در نتیجه هم ماشین سرکوب را در داخل براه انداخت و هم ماشین نظامی برای مقابله با ارتش فاشیستهای آلمان را راه اندازی نمود.
دستگاه ولایت نیز برغم مخالفت سازمان انرژی اتمی سازمان ملل و همچنین قدرتهای جهانی، غنی سازی هسته ای را ادامه داد. سانتر فیوژها از 1500 به 19000 و درجه غنی سازی از 3 در صد به 20 درصد رسید. جشن هسته ای بر پا کردند و بر طبل تهدید و تحریک نیز سخت کوبیدند. سپاه پاسداران را هم مجهز به صنعت موشک سازی نمود و هم از آن دستگاهی اطلاعاتی و امنیت عظیمی ساخت و در پیوند با آن سپاهیان لباس شخصی ها و بسیجی ها را گسترش و آماده سرکوب هر ناله مخالفی نمود. یعنی که در سایه غنی سازی هسته ای نیرویی بس عظیم و مخوف بوجود آمد که تنها وظیفه اش بقول سردار جعفری، رئیس کل سپاه پاسداران، "فصل الخطاب " بودن حضرت ولایت بوده و هست.
اما حکومتی که هماکنون خود را یکی گردنکفتان محله میداند و چندین نوچه در عراق و لبنان و سوریه پرورش داده و باید زیر بال و پر خود نگاهداری کند، امروزحتی نمیتواند بر دلارهای حاصل از فروش نفت در کشورهای خارجی دست یابد. قدرتهای بزرگ از ثروت انباشته شده نظام در بانکهای جهان سهمیه ای تعین نموده که در مقاطع مختلف به حکومت اسلامی پرداخت میشود، آنهم تا زمانیکه از اراده بین المللی اطاعت و بعضی از فعالیتهای هسته ای را معلق نماید. ادامه غنی سازی هسته ای بمانند قائله گروگانگیری و ادامه 8 سال جنگ تا سرکشیدن جام زهر بوسیله امام مقدس خطا ناپذیر، امام خمینی، میوه ای ببار نیاورده است مگر میوه تلخ ویرانی کشور. تحریمات اقتصادی که حلقه آن هر روز تنگتر میگردید بجای آنکه زمینه را برای شکوفایی اقتصادی و علمی و صنعتی و تکنولوژی، فراهم آورد، شرایط را برای چپاولگریها و غارت های بزرگ و بی سابقه هموار نمود. کشور اسلامی ایران در رده بندی کشورهای فاسد، بنا بر گزارش سازمان شفافیت جهانی، یکی از فاسد ترین کشورهای جهان شناخته شد. تحت مهمیز ولایت کثرت تبدیل به وحدت گردید، وحدتی که همیشه در خطبه خوانیهای ولایت بنمایش گذارده میشود. حضرت ولایت حرف آخر را میزند ظاهرا بآن دلیل که حرف ملت را بیان میکند، چنانکه گویی آرمانها و آروزوهای ولایت از ملت است که بر خاسته است نه از اراده و امیال،خداوندگار خامنه ای. . ولی فقیه غافل است که وقتی به قیومت یک کشور 80 میلیونی، سخن میگوید، بزرگترین اهانت و توهین را به ملت روا میدارد.
همچنانکه غنی سازی هسته ای بهر قیمتی ادامه یافت، ضرورتا کشور نیز بیش از همیشه رو به ویرانی نمود. شکاف غنی و فقیر به اوج خود رسیده است. بیکاری مزمن 25 درصدی، تورم 40 درصدی ، کاهش 70 درصدی پول ملی، فرار سرمایه ها و عدم سرمایه گذاری، تنزل تولیدات و تعطیلی بعضی از کارخانجات صنعتی، تنزل تولید و قیمت نفت، شاخص های یک اقصاد ورشکسته است. فسادی که گریبان حکومت مقدس آیت الله را گرفته است فسادی ست که از ساختار دین وقدرت بر میخیزد، از آیت الله هی که هم روضه شهادت میخواند و هم تفنگ در دست دارد. یعنی که فساد مضاعف مثل موریانه پایه های نظام استبداد مضاعف، استبداد دین وقدرت را میپوساند. افزوده براین نظام ولایت خشونتبار تر، بی رحمتر و خوانخوار تر از همیشه گردیده است. هرکس دهان به نفی و یا نفد بر گشاید بر او برچسب "فتنه گر " میزنند، گویی که ما در دوران "رسالت" زندگی میکنیم و فرمانروایی پیامبر اسلام را بچالش کشیده اند. روزی نیست که طناب شریعت بگردن بی گناهی نیفتد، بعداز چین با دو میلیار جمیعت، حکومت اسلامی در اعدام شهروندانش مقام دوم را دارا می باشد. کیست که میگوید الله رحمان و رحیم نیست.
در مذاکرات دوران گذشته، مذاکره کنندگان نظام ولایت، وقتی در صحنه دیپلماسی جهانی ظاهر میشدند، چنان رفتار میکردند، گویی صلاح الدین ایوبی اند، خود بسر، نیزه بدست و سوار بر اسب بسوی دشمن شتابان می تاختند. در مذاکرات هسته اخیر، حکومت، اسلامی بعنوان یک حکومت شکست خورده به پای میز مذاکره کشیده شده است. تمامی رجز خوانی های ولی فقیه در خطبه خوانی های آتشین خود، فرود و صعودی احساساتی وزیر امور خارجه، نمیتوانند پوشاننده این حقیقت باشند. که حکومت اسلامی، حکومتی ست شکست خورده.
آنچه که واضح است این است مذاکره همیشه بین دو خصم، یکی پیروز و دیگری شکست خورده صورت میگیرد. حکومت اسلامی به پشت میز مذاکره نمیشیند که از طریق گفتگو و شیوه های مسالمت آمیز، اراده خود را بر رقبیان خویش تحمیل کند، در این مذاکره طرف شکست خورده حکومت اسلامی ست. این حکومت اسلامی است که باید به محدودیت ها و ممنوعیت هایی که قدرتهای جهانی وضع میکنند تن بدهد. چرا که حکومت اسلامی، حکومتی ست قانون گریز و قانون شکن است که از بد روزگار به پای میز مذاکره کشانده شده است که بر سر عقب نشینی هسته ای و شرایط آن به مذاکره نماید بلکه با بازگشت به نیمه های راه تنبیه و مجازات را کاهش داده و قلاده قطعنامه های شورای امنیت و تحریمات اقتصادی را از گردن ولایت برگیرند . قدرتهای جهانی پیوسته برآن بوده اند، کاهش، معلق و یا لغو تحریمات بستگی دارد برفتار حکومت اسلامی، اگر از مرزهای قرمز عبور نماید تنبیه و مجازات شدیدتر خواهد شد و اکر سر اطاعت فرود آورد پاداش میگیرد. موضوع مذاکرات هسته ای، در واقع، وضع شیوه های نظارت و بازرسی، در مراحل مختلف، عقب نشینی هسته ای نظام ولایت است که از 10 تا 25 سال بطول میانجامد، تا اطمینان کامل حاصل شود که تمامی منافذ برای دستیابی به اسلحه کشتار جمعی بروی حکومت اسلامی مسدود گردیده است بگونه ایکه بار دیگر نتواند دست به تقلب زده و فعالیت های غیرقانونی هسته ای را از سر گیرد. آیا این، خواری و حقارت نیست. حال آنکه حضرت ولایت فقیه چنان سخن میگوید گویی بر قله پیروزی جلوس یافته است.
صادق زیباکلام در مقاله ایکه در شرق انتشار داده است، گزارش میدهد که هموطنان همینقدر که پی بردند "حداقل شکست نخورده است، سبب گردیده است که "هزاران نقر از هموطنان در ساعت های پایانی 13 فرودردین در تهران و سایر شهرها به خیابان آمده و پس از اعلام خبر توافق به شادمانی پرداختند."
زیبا کلام، مثل اسلامیست های ولایتمدار ، حقیقت را وارونه نمیکند اما آنرا هم بزبان نمیراند. چرا که شکست در مسئله هسته ای، شکستی است که شایسته بزرگترین جشنها ست، زیرا خسارات وارد شده بر ملت ایران جبران ناپذیر است. اما جشن و سرور برای شکست، گویی که پیروزی بدست آمده است، فرصت مناسبی را برای بخش وسعی از مردم بوجود میآورد که ممنوعیت ها، را در هم شکسته و با تجمع و همصدایی، درکشوری که دشمن آشتی ناپذیر تجمع و گرد هم آئی ست، نشان دهند که بجز خداوندگار خامنه ای، خدایی که اراده اش چون و چرا ناپذیر است، ملت ایران هم هست. در یکی از ویدیوهایی که در فضای مجازی انتشار یافته است جوانان را در ونک نشان میدهد که به پایکوبی پرداخته، شعارهایی را سر میدهند که سا لهاست سرکوب کردیده است، مثل سرود "یار دبستانی،" "حصر باید شکسته شود،" "زندانی سیاسی آزاد باید گردد" و از همه گویا تر شعار "توافق بعدی ما، حقوق شهروندی ما." تردید مدار که اگر هراس از سرکوب و پراداخت هزینه ای سنگین برای شرکت در این پایکوبی ها وجود نداشت، هزاران هزار مردم به بیرون میریختند و پایان گرفتن یک کابوس تمام نشدنی را جش میگرفتند.
بی دلیل نیست محمد ایمانی مقاله نویس ارگان بیت رهبری و وردست "بازجوی عزیز" حسین شریعتمداری در یاداشت روز چهارشنبه 19 فروردین به مذمت پایکوبی مردم میپردازد. وی بر آنست که این شادی و پایکوبی ها در اکثریت مردم جایی ندارد. که در مقایسه با جشن های راهیابی به جام جهانی و پیروزی بر تیم استرالیا تعداد محدود و قلیلی از جمعیت بودند که در پیروزی در مذارکرات هسته ای شرکت کرده بودنند و سپس این پرسش را طرح میکند که:
آیا یک «چرکنویس» - به تعبیر دکتر ظریف- با هر محتوایی آن قدر مایه در خود دارد که موجب «جشن ملی» شود؟
گویا وردست رئیس تف لیسان ولایت، هنور نمیتواند این واقعیت را درک کند حکومتی که با توسل به خشونت و انتقام ستانی، شهروندان خود را از حقوق اساسی خود محروم میسازد، شکست ش در هر زمینه ای نمیتواند برای شهروندانی که خود را در اسارت میبینند، پیروزی تلقی نشود. آنها در جشن پیروزی این شکست است که میتوانند حقیقت را از اسارت نجات دهند و بر زبانهای خود جاری سازند که غنی سازی هسته ای بقیمت حقارت و خواری، مایه شرمساری ست، اما نه برای حکومت اسلامی.
فیروز نجومی
Firoz Nodjomi
منبع:پژواک ایران