PEZHVAKEIRAN.COM مصاحبه های سایت «گفت و گو» و رسانه‌های ایرانی
 

مصاحبه های سایت «گفت و گو» و رسانه‌های ایرانی
و در حاشیه؛ گفتگو با سیامک ستوده 

مجید خوشدل

 
هر هفته طیفی از خوانندگان گفتگوهایم از من سوأل می کنند: چرا مصاحبه های تان را به رسانه های مختلف نمی فرستید...؟ و یا: چرا ارسال آنها را به برخی از رسانه های اینترنتی متوقف کرده اید؟
حجم پرسش هایی از این دست در چند مصاحبه آخرم (خصوصاً بعد از مصاحبه با یاسمین میظر) سیر صعودی داشت و برای همین به تعدادی قول دادم، در آینده نزدیک به سوأل هاشان جواب بدهم.
 
رسانه های اینترنتی در خارج کشور
فضای حاکم بر بخشی از رسانه های اینترنتی ایرانی در خارج کشور، فضایی مرده و مسموم است. مرده است، چون فاقد خصلت تولید است؛ و مسموم، به خاطر فلسفه وجودی شان: رواج اتهام زنی با زبانی تلخ و کددار.
انتشار مقاله و کامنت از سوی آدمهای اغلب بی نام و نشان با هدف ترور شخصیت، ترویج ابتذال و فرهنگ لمپنیزم، میدانی کردن طرح های وزرات اطلاعات در زمین گیر کردن نیروهای مستقل سیاسی، وجه مشخصۀ بخشی از رسانه هایی ست که صفحات خود را به موضوع های سیاسی و اجتماعی اختصاص داده اند. اعمال قدرت از سوی محفل ها در اشل هایی مولوکولی، فصل مشترک اغلب رسانه هایی ست که اتفاقاً خود را «مستقل» تعریف و معرفی می کنند.
رسانه های مزبور صفحه ای هستند در عالم انتزاع، که نه مسئول مشخصی دارند و نه صاحبان علنی شده آنها پاسخگوی مطالبی هستند که منتشرشان می کنند. و این هرج و مرج شده امری عادی و قابل قبول در میان بخشی از این جامعه پا به سن گذاشته. به جز تعداد معینی از سامانه های اینترنتی، هیچیک از رسانه های ایرانی در اروپا خود را ملزم به رعایت ابتدایی ترین وظایف و قانونمندی های رسانه ای نمی بیند. و شوربختانه همه این ناهنجاری ها به نام اپوزسیون ایرانی سکه می خورد.
 
مصاحبه با سیامک ستوده؛ سردبیر نشریه «روشنگر»
مصاحبۀ خلاصه شده زیر را یک پرانتز در این مجموعه تصور کنید. نشریه ای در کانادا در جوف یک مقاله عکسی منتشر می کند و مدعی می شود آن عکس، یکی از زندانی سیاسی سابق است که در سال 1361 همراه با محمود احمدی نژاد محل معینی را افتتاح کرده است. این اسم خاص را فراموش کنید. سوژه، می تواند هر انسان ایرانی مقیم خارج کشور باشد. چنانچه در سالهای گذشته چنین بوده است.
اما مصاحبه شونده؛ مسئول نشریه «روشنگر»، از فعالان سیاسی قدیمی ست که اتفاقاً از ابتذال حاکم بر بخشی از جامعه ایرانی مقیم خارج خود را دور نگه داشته است. با این حال «استدلال» این شخصیت مستقل سیاسی ست که زنگ ها را در جامعۀ ایرانی با صدایی رساتر به صدا درمی آورد:
* مجید خوشدل هستم؛ از لندن- انگلستان زنگ می زنم و می خواستم نظرتان را راجع به صحت و سقم عکس و مقاله ای که در شماره 64 نشریه تان راجع به ایرج مصداقی منتشر کرده اید، بدانم.
- بله، عکسی ست در مقاله ای که در انتقاد از آقای مصداقی منتشر شده. طبعیتاً منظورتان باید این باشد؟
* طبیعتاً مقاله بدون آن عکس مفهوم نداشت.
- بله، آن عکس را صفحه بند ما گشته و پیدا کرده؛ که صفحه بند اشتباه کرده [...] طبیعتاً اگر آقای مصداقی  هم بخواهند جوابی بدهند، ما با کمال میل مقاله شان را چاپ می کنیم...
* این چه حرفی ست که می زنید! با شناخت نسبی ای که از سیامک ستوده دارم؛ به عنوان یک فعال سیاسی قدیمی، و مدیر یک نشریه، گمان نمی کنید، اگر به قول خودتان اشتباهی رخ داده، مسئول اش شما هستی، و نه صفحه بند. و تازه شما فرصت داشتید در شماره بعدی نشریه تان؛ شماره 65 به اشتباه تان اعتراف کنید. ولی این کار را نکردید.
- این اتفاق در آخرین شماره نشریه افتاده...
* خیر، در نشریه شماره 64 این عکس را منتشر کردید. نشریه شماره 65، که عکس «محمد مورسی» روی آن است، را من الان دارم می بینم. از شما پرسیدم: اگر شما پی به اشتباه تان برده بودید، فرصت داشتید با درج مطلبی اشتباه تان تصحیح کنید. چرا این کار را نکردید؟
- (مکث)... ببینید، ما که در رابطه با مقاله نشریه 64 اشتباه نکرده ایم[...] اما در نشریه شماره 65 عکسی زده شده که [ادعا شده] آقای مصداقی در کنار آقای احمدی نژاد است...
* [توضیح بالا را در جزئیات دوباره تکرار می کنم].
- حالا متوجه منظورتان شدم. علت این است که ما وقتی این عکس را زدیم، تا همین چند روز پیش، نه کسی انتقادی به آن کرد و نه ما اطلاع داشتیم که ممکن است این عکس درستی نباشد[...!!]
* شما به عنوان یک فعال سیاسی و یک زندانی سیاسی سابق در رژیم گذشته لزوماً باید ادبیات زندان را دنبال کرده باشید. اگر کتابهای ایرج مصداقی را نخوانده باشید، احتمالاً باید می دانستید که او ده سال در زندان بوده. حتا اگر این را هم نمی دانستید و فقط اسم او را شنیده بودید، آیا شناخت تان از این فرد در این حد بوده که او در کنار احمدی نژاد بایستد؟
- من الان هم در خاطر ندارم که آقای مصداقی از چه سالی تا چه سالی در زندان بودند. وقتی با ما تماس گرفتند...
* یعنی شما با نوشته ها و مواضع سیاسی ایشان آشنایی نداشتید؟
- با مصداقی آشنایی داشتم البته و مقالات شان را هم خوانده بودم...
* یعنی از طریق همان مقالاتی که می گویید آنها را خوانده بودید، شناخت تان از ایشان این بود که او در سال 1361 در معیت احمدی نژاد برود و جایی را افتتاح کند؟!
- (مکث) ...ببینید، من در شماره آینده مسئول ام که پاسخ بدهم. در ثانی وقتی این مقاله چاپ شد، من این عکس را دیدم؛ چون عکس را صفحه بند انتخاب کرده بود. سردبیر، مقالاتی تهیه می کند و می دهد به صفحه بند، و صفحه بند آنها می زند. بعد اگر کسی انتقاد کند، ما متوجه اشتباه مان می شویم [!!!] اما همانطور که گفتم، هم من در شماره بعدی اشتباه مان را توضیح می دهم و هم اگر آقای مصداقی بخواهند جوابی بدهند، با کمال میل آنرا می پذیریم[...]
 
راه اندازی سایت گفتگو
در سپتامبر 2005 میلادی، وقتی با اصرار و پشتکار دوستی، سایت «گفت و گو» راه اندازی شد، هفتۀ بعد از آن، در نامه ای در یک سطر به سه رسانه، از آنها خواستم سایت گفت و گو را در لیست پیوندهاشان قرار دهند. بعد از آن دیگر این کار را نکردم. از آن پس، رسانه هایی که سایت گفتگو را در لیست پیوندهاشان قرار داده اند، به انتخاب خودشان بوده و من در آن دخالتی نداشتم.
اما از همان ماههای نخست راه اندازی سایت گفت و گو، و سالهای بعد، بارها دوستان و رفقا، و طیفی از خوانندگان گفتگوها، با گوشزد کردن اصل «مارکتینگ»، مرا تشویق می کردند که برای این سایت تبلیغ کنم؛ نام اش را به رسانه های مختلف بفرستم و مصاحبه ها را نیز.
به پرسش ها و پیشنهادهایی که با نیت خیر همراه بودند، توضیحاتی کوتاه می دادم و مثلاً می نوشتم: قانونمندی های جامعه ایرانی (و قانونمندی های حاکم بر مطبوعات) ربطی به استاندارهای بازار و «مارکتینگ» ندارد؛ رابطه هایی ابزاری شده ای هستند که وارد شدن به آنها برای من غیرممکن است. حرف پوست کندۀ من به پرسش کنندگان این بود: این کار را نمی کنم، چون برای خودم، برای مصاحبه ها و طیفی از شما (خوانندگان مصاحبه ها) ارزش قائل ام و اصولاً هدف مصاحبه ها به پرسش گرفتن همین «قانونمندی» هاست.
از آن دوره برخی از رسانه های اینترنتی، مصاحبه هایم را بنا به مصلحتها یا منافع شان گزینشی بازچاپ می کردند، که البته این کار اگر با رعایت پرنسیبها و قواعد رسانه ای انجام می شد، عملی قانونی بود. حتا اگر رسانه هایی بودند که شمایل شان حال ام را به هم می زند. با این حال در طول سالهای گذشته، بودند رسانه هایی که با تغییر دادن عنوان مصاحبه ها، قرار دادن عکس مصاحبه شوندگان، حذف منبع گفتگو و گاهی حذف نام مصاحبه گر اقدام به انتشار گفتگوها می کردند.
 
نمونه ای اکستریم
در دوره اول «ریاست جمهوری» محمود احمدی نژاد که در مقایسه با دوره پیشین دیگر با پنبه سر نمی بریدند، رسانه اینترنتی در قلب تهران راه اندازی شد که تمثال مارکس را بر پیشانی اش داشت و رنگ ضمیمه اش عین خون جگر بود؛ سرخ آتشین!
این جماعت وابسته به قدرت، در قدم اول همراهی تعدادی از «چپ های وطنی» را با خود داشتند؛ با مقالاتی که جملگی برای «انقلاب جهانی به رهبری طبقه کارگر»؛ و البته برای خارج از مرزها نگاشته شده بود. و بعد هم تعدادی مقاله و مصاحبه را از این ور و آن ور کش رفتند تا مثلاً سایت شان را « آبرومند» و «انقلابی» نشان دهند. با این ترفند طولی نکشید که قاپ طیفی از «رهبران اپوزسیون» و انقلابیون ارتودوکس در دنیای مجازی را ربودند و این جماعت مقالاتی را که اتفاقاً برای «انقلاب جهانی به رهبری طبقه کارگر» نوشته شده بود، را داوطلبانه راهی این رسانه کردند.
گفتگوهایی از من هم در این دوره به سرقت رفت. پاییز بود که تعدادی از خوانندگان گفتگوهایم در ایران اطلاع دادند که گفتگوهای مثله شده من در این سایت بازچاپ می شود. وقتی به سراغ این رسانه دولتی رفتم دیدم، مصاحبه ها نه منبع دارند، نه مقدمه و نه نام گفتگوگر. تازه همه آنها هم بطور «انقلابی» قیمه قیمه شده اند.
یکی دو هفتۀ بعد که دست ام از اطلاعات پر بود، نامه ای نوشتم به رفیق - برادر سردبیر، و برای او 24 ساعت مهلت تعیین کردم تا گفتگوهایم را از این سامانۀ بی سامان بردارد و گرنه نامه ای که سربسته نوشته ام، سرگشاده منتشر اش می کنم. که الحق چون سنبه پرزور بود، به چند ساعت همگی برداشته شد.
ناگفته نگذارم، تا زمانی که کارکرد این رسانه به پایان نرسیده بود و کرکره اش را پایین نکشیده بودند، بسیار بودند سرگشته هایی از این سوی مرز، که گمان می کردند بعد از سالها بالاخره با «عنصر اجتماعی» در داخل ارتباط گرفته اند!
*    *    *
چرا فرستادن گفتگوها را به اغلب رسانه ها متوقف کرده اید؟
راستش در چند سطر نظرم را در رابطه با این پرسش نوشتم. اما پس از مدتی فکر کردن تصمیم گرفتم، آن را بسط داده و شفاف تر خودم را بیان کنم.
سه توضیح کوتاه:
- کار فنی و غیرفنی سایت گفت و گو همچنان به عهده دوست عزیزی است. حتا زحمت فرستادن مصاحبه ها به چند رسانه تا سال گذشته نیر بر عهده او بود.
- با این که مطالعه و نوشتن (نه برای انتشار) برای من عین خوردن و آشامیدن است- و البته برای یک مصاحبه گر حکم وظیفه را دارد- اما ملات گفتگوهای من از عمق جامعه گرفته می شود. «عمق جامعه» جایی ست که فعل و انفعالات آن هیچگاه علنی نمی شود و زندگی در آن وهم آلود است. و من سالها در این دنیای وهم آلود زندگی می کنم.
- بی آنکه بخواهم برای مصاحبه هایم طول و عرضی کاذب دست و پا کنم، اما خوب می دانم که طیف بزرگی از دوستان و دشمنان آنها را می خوانند. حتا بخشی از حاکمان مستبد ایران؛ که خبرش را تعدادی روزنامه نگار شریف که بعد از خیزش 88 مجبور به ترک کشور شده اند، به اطلاع ام رساندند.
 
سایت روشنگری
اواسط سال 2009 میلادی تعدادی مقاله برای من فرستاده شد که در جوف آنها نامه ای بود از نویسندگانی که مدعی بودند مقالات ضمیمه، پاسخ آنها به اتهاماتی ست که آدمهای اغلب بی نام و نشان در سایت «روشنگری» به آنها زده اند. این عده عنوان کردند که حتا جوابیه آنها نیز در این رسانه منتشر نشده است. پس از بررسی و تحقیق دیدم آنها راست می گویند و در این رسانه اتهامات غیرانسانی به آنها زده شده.
به فاصله ای کوتاه در نامه ای الکترونیکی از مسئول این رسانه توضیح خواستم ( البته تا این تاریخ تصمیم نگرفتم، اسم این «مسئول» را علنی کنم). پاسخی که به من داده شد، خیره کننده بود: ... اگر در روشنگری به کسی تهمتی زده شود، آن فرد حق دارد از خودش دفاع کند[!!]
از همان تاریخ ارسال گفتگوهایم را به این سایت متوقف کردم. باید توجه داشت که تا این تاریخ در پیوند با مصاحبه هایم هیچ مشکلی در این سایت نداشتم، اما رعایت پرنسیب ها مرا وادار به این تصمیم کرد. ناگفته نگذارم، چندی بعد، بر اساس اشتباهی که فرد دیگری مرتکب شده بود، یکی از مصاحبه های من به این رسانه راه پیدا کرد که در این دوره برای اولین بار «مجید خوشدل» را می خواستند با کامنت هایی که صاحب و هویت واقعی نداشت، ترور شخصیتی کنند. این موضوع را پیش ترها توضیح داده ام.
 
سایت آزادی بیان
رسانه آزادی بیان، رسانه خوب و منطقی ای است که نیاز بخشی از جامعه سیاسی ایرانی را برآورده می کند. اما متوقف کردن ارسال مصاحبه هایم به این رسانه دلیل دیگری داشت.
برای من راست، چپ، میانه، مذهبی، سکولار، و یا عقاید اکستریم در صورت بندی های مختلف اش پدیده هایی واقعی هستند. به این معنا که در ایدآل ترین جوامع بشری دیدگاههای فوق وجود دارد و طرفدارانی خواهد داشت، و انسان عاقل نمی تواند به نفی مکانیکی آنها بنشیند. با این حال هیچگاه نتوانسته ام یک پدیده را تحمل کنم و از آن نفرت داشته ام. پدیده ای که آفت جامعه ایرانی مقیم داخل و خارج است: پدیده انسانهای ریاکار. آدمهایی که واقعی نیستند و با دسترنج دیگران ارتزاق می کنند. در ایران اسلامی پدیده «دکتر» ها را داریم و در این سوی مرز اشکال دیگری از این ناهنجاری را.
اوایل سال جاری (2012) در ایمیلی به مسئول این رسانه بخشی از اطلاعات مستندم از «فریبا- م» را بازگو کردم و خاطرنشان کردم که نوشته های این فرد را دیگران برای او می نویسند. و سپس ایشان را در مقام انتخاب قرار دادم: اگر این پدیده غیرواقعی را رسانه ای کنید، پرنسیب هایم مرا از فرستادن مصاحبه هایم به «آزادی بیان» منع می کند. من نمی توانم خودم را در این بی اخلاقی شریک کنم.
با اینکه پاسخ مسئول این رسانه مهربانانه بود، اما چاره ای نداشتم، مگر متوقف کردن ارسال گفتگوها به «آزادی بیان»
 
سایت گزارشگران
با وجدانی آسوده می گویم که ظرف سالهای گذشته، کمتر انسان شریفی را نظیر مسئول این رسانه در میان فعالان سیاسی نسل خودمان دیده ام. شرافت اخلاقی در زندگی واقعی منظورم است.
به این نکته اشاره کنم که من این فرد را در چند گردهمایی دیده ام، اما هرگز نخواستم با وی دیدار و گفتگوی حضوری داشته باشم. این قانونمندی من در پیوند با همه کنشگران سیاسی و اجتماعی ایرانی است. البته به دلیل فعالیت رسانه ای و کار گفتگو، منبع شناخت نسبی من از کنشگران سیاسی و اجتماعی، کانال های مستقل دیگری نیز هستند.
اما سایت گزارشگران؛ که در یک سال اخیر شده است عین صندوقچه مادر بزرگ ام، که در آن همه چیز یافت می شود. هم چیزهای خوب و خاطره انگیز، و هم عتیقه هایی که به درد همان صندوقچه مادربزرگ می خورد.
این بی نظمی (و نیز موردی دیگر) وادارم کرد تا بعد از نوشتن نامه ای به مسئول این رسانه، از وی بخواهم که گفتگویم را از این سایت بردارد. از آن تاریخ فرستادن مصاحبه هایم را به این رسانه متوقف کردم.
 
مصاحبه با یاسمین میظر؛ پرانتز دوم
بعد از آخرین گفتگویم با یاسمین میظر، انگار که طیفی از فعالان سیاسی از خواب غفلت بیدار شده باشند، به تعریف های سست و بی پایه از مصاحبه های مجید خوشدل نشستند. دهها ایمیل از این دست برای ام فرستاده شد که هیچکدام شان را نباید جدی گرفت، اما از روی انجام وظیفه به معدودی از آنها جواب دادم.
در این میان، تعدادی «رسانه» نیز بودند که می خواستند در حاشیۀ تعریف های بی مایه، و با بازچاپ مصاحبه، با مصاحبه شونده تسویه حساب کنند.
برای صاحب دو «رسانه» همسو در تاریخ های 18 و 19 نوامبر سال جاری این ایمیل را نوشتم: «... راستش شمایل رسانه تان احساس بدی به من می دهد[...] مطالبی که منتشر می کنید، در خدمت ویران سازی در بین کنشگران سیاسی طیف چپ است [...] قانوناً می توانید این مصاحبه را با ذکر منبع منتشر کنید، اما بدانید اجازه آن از طرف من به شما داده نشده[...]
از بین ایمیل های غیرسازمانی فقط به یکی از انسانهای هیجان زده پاسخی مشروح دادم؛ ایمیلی که در غروب 20 نوامبر نوشته شد: «... من هم فکر می کنم ایشان [یاسمین میظر] در رابطه با «ایران تریبونال» گز نکرده پاره کرده. استنادم؟ مصاحبه منتشر شده ام با او. به نظر من یاسمین در این مورد اشتباه کرده. اما آیا در دستگاه فکری شما انسانها حق ندارند اشتباه کنند؟ [...]
آیا شما و محفل تان در سالهای گذشته با فرد و محفلی بوده که زد و بند نکرده باشید؟ یادتان هست که به همین رفیق، آن هم برای منافع تان در سالهای طولانی چک سفید می دادید [...]
یادتان هست سالهای 2003 میلادی به بعد را، که «مبارزه سیاسی» تان را به پالتاک برده بودید و با اتهام زنی های سریالی نفس این جامعه پا به سن گذاشته را گرفته بودید؟ در همان سالها در کف این جامعه چیزهایی می گذشت که شما را با آنها کاری نبود. «کمپین های ضد جنگ» را می گویم که به گروگان جریانهای اسلامگرا در آمده بود. پای این جریانات ارتجاعی را «چپ جهانی» به کمپین ها باز کرده بود. آیا می دانی در همین شهر بلا زده [لندن] چند انسان شریف ایرانی بودند که در عین مخالفت با جنگ و حمله نظامی، در مقابل این جانوران ایستاده بودند و این توانایی را داشتند که از نظر تئوریک آنها را سر جای شان بنشانند؟ آیا می دانی یکی از این معدود آدمها میظر بود [...]
ما را به خیر و شما را به سلامت. بروید و «متحدان» خودتان را از محفل های شبیه خودتان پیدا کنید. من و مصاحبه های من به کار شما نمی آید. بدانید که اگر در الویت ام بودید، در موردتان روشنگری می کردم [...]
 
کلام آخر
محیط های اجتماعی خارج کشور؛ محیط هایی که از سرکوب سیاسی مستقیم بدور بوده، کمکی به بخش بزرگی از جامعه سیاسی و اجتماعی، و به فعالان رسانه ای ایرانی در خارج از کشور نکرده است. و این در صورتی ست که قسمت اعظم سرکوبها و ترورهای شخصیتی کنشگران سیاسی و اجتماعی در رسانه های ایرانی طراحی و کارگردانی شده است.
در سالهای گذشته دوستان و رفقای بی شماری از من سوأل کرده اند: راه حل تان در این باره چیست؟ پاسخ ام به آنها ساده و عملی بود: خودتان را از محیط های فاسد دور نگاه دارید؛ خودتان را حفظ کنید. نشریات ناسالم را بایکوت کنید. نخوانیدشان؛ برای شان مقاله نفرستید... و الحق خیلی ها چنین کردند.
اگر بگویم از مخاطب بیشتر برای مصاحبه هایم استقبال نمی کنم، شاید دروغ گفته باشم. هر چند به اندازه کافی آنها مخاطب دارند و گاهی پاسخ به ایمیل های رسیده کلافه ام می کند.
اما گفتگوهایی که انتشارشان مدتی وقت و انرژی ام را می گیرند، و ملات شان از بیست و پنج سال زندگی در تبعید گرفته شده، عین مقالات شرطی شده ای نیستند که به در و دیوار این شهر هرت بچسبانم شان. 
در حال حاضر مصاحبه هایم را برای دو رسانه می فرستم. با این حال هر وقت احساس کنم، از مصاحبه ها دارد استفاده ابزاری می شود، و یا در ساختاری قرار گرفته ام که غیرانسانی ست، بعد از روشنگری کردن، فرستادن آنها را به همین دو رسانه نیز متوقف می کنم.
*    *    *
تاریخ انتشار: 21 دسامبر 2012
 
 
 

www.goftogoo.net

منبع:پژواک ایران


*اوراسیا؛امپراطوری روسیه و حکومت اسلامی ایران گفتگو با «سیروس بهنام»  [2013 Oct] 
*انتقاد به «خود» مان نیز!؟ گفتگو با کریم قصیم  [2013 Sep] 
* به گفته ها و نوشته ها شک کنیم!  [2013 Jul] 
*استبداد سیاسی؛ فرهنگ استبدادی، انسان استبدادزده گفتگو با ناصر مهاجر (مستبد و دیکتاتور چگونه ساخته می شود) [2013 Jun] 
*کشتار زندانیان سیاسی در سال 67؛ جنایت علیه بشریت- گفتگو با رضا بنائی (در حاشیه کمپین «قتل عام 1۹88») [2013 Jun] 
*رأی «مردم»، ارادۀ «آقا» و نگاه «ما» (در حاشیه «انتخابات» ریاست جمهوری در ایران) [2013 May] 
*جبهه واحد«چپ جهانی» و اسلامگرایان ارتجاعی، گفتگو با مازیار رازی  [2013 May] 
*«تعهد» یا «تخصص»؟- در حاشیه همایش دو روزه لندن- گفتگو با حسن زادگان  [2013 Apr] 
*انقلاب 1357؛ استقرار حاکمیت مذهبی، نقش نیروهای سیاسی- گفتگو با بهروز پرتو  [2013 Apr] 
*بحران هویت- گفتگو با تقی روزبه  [2013 Mar] 
*چرا «تاریخ» در ایران به اشکال تراژیک تکرار می شود؟ گفتگو با کوروش عرفانی [2013 Feb] 
*موقعیت چپ ایران در خارج کشور (2) / گفتگو با عباس (رضا) منصوران  [2013 Feb] 
*موقعیت «چپ» در ایران و در خارج کشور(1) /گفتگو با عباس (رضا) منصوران  [2013 Jan] 
*انشعاب و جدایی؛ واقعیتی اجتناب ناپذیر یا عارضه ای فرهنگی / گفت‌وگو با فاتح شیخ   [2013 Jan] 
*بهارانه با اظهارنظرهایی از حنیف حیدرنژاد، سعید افشار [2012 Dec] 
*مصاحبه های سایت «گفت و گو» و رسانه‌های ایرانی و در حاشیه؛ گفتگو با سیامک ستوده [2012 Dec] 
*بن بست«تلاش های ایرانیان» برای اتحاد؟! (در حاشیه نشست پراگ) گفتگو با حسین باقرزاده  [2012 Dec] 
*اتهام زنی؛ هم تاکتیک، هم استراتژی (در حاشیه ایران تریبونال)- گفتگو با یاسمین میظر  [2012 Nov] 
*ایران تریبونال؛ دادگاه دوم گفتگو با ایرج مصداقی  [2012 Oct] 
*لیبی، سوریه... ایران (۲)/ گفتگو با مصطفی صابر   [2012 Sep] 
*لیبی، سوریه... ایران؟/ گفتگو با سیاوش دانشور  [2012 Aug] 
*مقوله «نقد» در جامعه تبعیدی ایرانی؛ گفتگو با مسعود افتخاری  [2012 Jul] 
*(آرزو می کنم، ای کاش برادرهایم برمی گشتند) گفتگو با رویا رضائی جهرمی  [2012 Jul] 
*ایران تریبونال؛ امیدها و ابهام ها گفتگو با اردوان زیبرم  [2012 Jul] 
*رسانه های همگانی ایرانی در خارج کشور؛ گفتگو با رضا مرزبان  [2012 Jun] 
*مستند کردن؛ برّنده ترین سلاح گفتگو با ناصر مهاجر  [2012 Jun] 
*کارگران ایران و حکومت اسلامی؛ گفتگو با مهدی کوهستانی   [2012 May] 
*سه زن، گفتگو با سه زن پناهنده ایرانی  [2012 Apr] 
*بهارانه؛ تأملی بر «بحران رابطه» در جامعه تبعیدی ایرانی  گفتگو با مسعود افتخاری [2012 Mar] 
* صرّاف های غیرمجاز ایرانی در بریتانیا   [2012 Mar] 
*اتحاد و همکاری؛ ‌چگونه و با کدام نیروها؟ گفتگو با تقی روزبه  [2012 Mar] 
*پوشه های خاک خورده(۵) مافیای سیگار و تنباکو  [2012 Feb] 
*«چپ ضد امپریالیسم» ایرانی؛ گفتگو با مسعود نقره کار  [2012 Feb] 
*حمله نظامی به ایران؛ توهم یا واقعیت؛ گفتگو با حسین باقرزاده  [2012 Feb] 
*پوشه های خاک خورده(۳)  تلّی از خاکستر- بیلان عملکرد فعالان سیاسی و اجتماعی [2012 Jan] 
*پوشه های خاک خورده(۲) پخش مواد مخدر در بریتانیا- ردّ پای رژیم ایران [2012 Jan] 
*پوشه های خاک خورده(۱) کالای تن- ویزای سفر به ایران [2012 Jan] 
*زندان بود؛ جهنم بود بخدا ، ازدواج برای گرفتن اقامت  [2011 Sep] 
*گفتکو با کوروش عرفانی، فکت، اطلاع رسانی، شفاف سازی...(بخش دوم)  [2011 Sep] 
*فکت، اطلاع رسانی، شفاف سازی؛ غلبه بر استبداد- گفتگو با کوروش عرفانی  [2011 Sep] 
*حکومت استبدادی، انسان جامعه استبدادی، گفتگو با کوروش عرفانی  [2011 Aug] 
*چرا حکومت اسلامی در ایران(۳) گفتگو با «زهره» و «آتوسا»  [2011 Aug] 
*چرا حکومت اسلامی در ایران(۲) گفتگو با مهدی فتاپور  [2011 Jul] 
*چرا حکومت اسلامی در ایران؟ گفتگو با علی دروازه غاری  [2011 Jul] 
*رخنه، نفوذ، جاسوسی (۲) گفتگو با محمود خادمی  [2011 Jul] 
*رخنه، نفوذ، جاسوسی گفتگو با حیدر جهانگیری  [2011 Jun] 
*... و چه نباید می کردیم- گفت و گو با ایوب رحمانی  [2011 Jun] 
*پناهجویان و پناهندگان ایرانی(بخش آخر) گفتگو با محمد هُشی(وکیل امور پناهندگی)  [2011 May] 
*پناهجویان و پناهندگان ایرانی (۲) سه گفتگوی کوتاه شده  [2011 May] 
*پناهجویان و پناهندگان ایرانی(۱)، گفتگو با سعید آرمان  [2011 May] 
*حقوق بشر، گفتگو با احمد باطبی  [2011 May] 
*سرنگونی حکومت اسلامی... چگونه؟ گفت‌وگو با کوروش عرفانی  [2011 Mar] 
*سرنگونی حکومت اسلامی... چگونه؟ گفتگو با عباس منصوران  [2011 Mar] 
*سرنگونی حکومت اسلامی... چگونه؟، «پنج گفتگوی کوتاه شده»   [2011 Feb] 
*سرنگونی حکومت اسلامی... چگونه؟ گفتگو با رحمان حسین زاده  [2011 Feb] 
*سرنگونی... چگونه؟، گفتگو با اسماعیل نوری علا  [2011 Jan] 
*ما و دوگانگی‌های رفتاری‌مان گفتگو با مسعود افتخاری  [2010 Dec] 
*ترور، بمبگذاری، عملیات انتحاری گفتگو با کوروش عرفانی  [2010 Dec] 
*اغتشاش رسانه‌ای گفتگو با ناصر کاخساز  [2010 Nov] 
*کاسه ها زیر نیم کاسه است گفتگو با م . ایل بیگی  [2010 Nov] 
*حکومت اسلامی، امپریالیسم، چپ جهانی و مارکسیستها, گفتگو با حسن حسام  [2010 Oct] 
*تحرکات عوامل رژیم اسلامی در خارج (۳) انتشار چهار گفتگوی کوتاه [2010 Sep] 
*تحرکات عوامل اطلاعاتی رژیم اسلامی در خارج (۲)  تجربه هایی از: رضا منصوران، حیدر جهانگیری، رضا درویش [2010 Sep] 
*تحرکات عوامل اطلاعاتی رژیم اسلامی در خارج کشور- گفتگو با حمید نوذری  [2010 Aug] 
*عملیات انتحاری، گفتگو با کوروش طاهری  [2010 Aug] 
*هوشیار باشیم؛ مرداد و شهریور ماه نزدیک است(۲)، گفتگو با مینا انتظاری  [2010 Jul] 
*سیاستمداران خطاکار، فرصت طلب، فاسد، گفتگو با مسعود افتخاری  [2010 Jun] 
*کارگر؛ طبقه کارگر و خیزشهای اخیر در ایران، گفتگو با ایوب رحمانی  [2010 May] 
*تریبیونال بین المللی : گفتگو با لیلا قلعه بانی  [2010 May] 
*سرکوب شان کنید! گفتگو با حمید تقوایی  [2010 Apr] 
*ما گوش شنوا نداشتیم، گفتگو با الهه پناهی  [2010 Apr] 
*خودکشی...، گفتگو با علی فرمانده  [2010 Apr] 
*تو مثل«ما» مباش!، گفتگو با کوروش عرفانی  [2010 Mar] 
*«تحلیل» تان چیست؟!، گفتگو با ایرج مصداقی  [2010 Mar] 
*شما را چه می‌شود؟ گفتگو با فرهنگ قاسمی  [2010 Feb] 
*چه چیزی را نمی دانستیم؟  با اظهار نظرهایی از: مهدی اصلانی، علی فرمانده، بیژن نیابتی، ی صفایی [2010 Feb] 
*۲۲ بهمن و پاره ای حرفهای دیگر; گفتگو با البرز فتحی  [2010 Feb] 
*بیست و دوم بهمن امسال گفتگو با محمد امینی  [2010 Feb] 
*تروریست؟! گفتگو با کوروش مدرسی   [2010 Jan] 
*چرا«جمهوری» اسلامی سی سال در قدرت است(۴) گفتگو با مسعود نقره کار  [2010 Jan] 
*چرا«جمهوری» اسلامی سی سال در قدرت است؟(۳), گفتگو با رضا منصوران  [2009 Dec] 
*چرا «جمهوری» اسلامی سی سال در قدرت است(۲), گفتگو با علی اشرافی  [2009 Dec] 
*چرا«جمهوری» اسلامی ایران سی سال در قدرت است؟ گفتگو با رامین کامران  [2009 Nov] 
*سایه های همراه، (به بهانه انتشار سایه های همراه) گفتگو با حسن فخّاری  [2009 Oct] 
*آغاز شکنجه در زندانهای رژیم اسلامی، گفتگو با حمید اشتری و ایرج مصداقی  [2009 Sep] 
*گردهمایی هانوفر, گفتگو با مژده ارسی  [2009 Sep] 
*گپ و گفت دو همکار, گفتگو با سعید افشار (رادیو همبستگی)  [2009 Sep] 
*«سخنرانی» نکن... با من حرف بزن  [2009 Aug] 
*«انتخابات»، مردم...(۷) (حلقه مفقوده) گفتگو با«سودابه» و «حسن زنده دل»  [2009 Aug] 
*«انتخابات»، مردم...(۶),(فاز سوم کودتا، اعتراف گیری), گفتگو با سودابه اردوان  [2009 Aug] 
*«انتخابات»، مردم...(۵) گفتگو با تقی روزبه  [2009 Jul] 
*«انتخابات»، مردم...(۴); گفتگو با رضا سمیعی(حرکت سبزها)  [2009 Jul] 
*«انتخابات»، مردم...(۳) گفتگو با سیاوش عبقری  [2009 Jul] 
*«انتخابات»، مردم...(۲) گفتگو با حسین باقرزاده  [2009 Jun] 
*«انتخابات»، مردم... / گفت‌وگو با حسین باقرزاده (۲)  گفتگو با حسین باقرزاده [2009 Jun] 
*«انتخابات»، مردم...؟! گفتگو با فاتح شیخ  و نظرخواهی از زنان پناهجوی ایرانی [2009 Jun] 
*پناهجويان موج سوم، گفتگو با علی شیرازی (مدیر داخلی کانون ایرانیان لندن)  [2009 May] 
*رسانه؛ به همراه اظهارنظر رسانه های«انتگراسیون»، «پژواک ایران»، «سینمای آزاد»، «ایران تریبون»، «شورای کار»  [2009 Apr] 
*گردهمایی هانوفر...؛ گفتگو با محمود خلیلی  [2009 Apr] 
*سی سال گذشت; گفت‌وگو با یاسمین میظر  [2009 Mar] 
*مسیح پاسخ همه چیز را داده! گفت‌وگو با«مریم»  [2009 Mar] 
*«کانون روزنامه‌نگاران و نویسندگان برای آزادی»؛گفت‌و گو با بهروز سورن  [2009 Feb] 
*تخریب مزار جانباختگان...حکایت«ما»و دیگران; گفت‌وگو با ناصر مهاجر  [2009 Feb] 
*همسران جان‌باختگان...گفت‌وگو با گلرخ جهانگیری  [2009 Jan] 
*من کماکان «گفت‌وگو» میکنم! (و کانون ۶۷ را زیر نظر دارم) [2009 Jan] 
*مراسم لندن، موج سوم گردهمایی‌ها، گفتگو با منیره برادران  [2008 Dec] 
*سرنوشت نیروهای سازمان مجاهدین خلق در عراق گفتگو با بیژن نیابتی [2008 Sep] 
*سرنوشت نیروهای سازمان مجاهدین خلق در عراق گفتگو با بیژن نیابتی  [2008 Sep] 
*اگر می‌ماندم، قصاص می‌شدم گفتگو با زنی آواره  [2008 Sep] 
*صدای من هم شکست  گفتگو با «مهناز»؛ از زندانیان واحد مسکونی  [2008 Aug] 
*بازخوانی و دادخواهی؛ امید یا آرزو  گفتگو با شکوفه‌ منتظری [2008 Jul] 
*«مادران خاوران»; گزینه‌ای سیاسی یا انتخابی حقوق بشری گفتگو با ناصر مهاجر [2008 Jul] 
*«شب از ستارگان روشن است» گفتگو با شهرزاد اَرشدی و مهرداد [2008 Jun] 
*به بهانۀ قمر... گفتگو با گیسو شاکری [2008 Jun] 
*دوزخ روی زمین- گفتگوی مجید خوشدل با ایرج مصداقی  [2008 Jun] 
*سردبیری، سانسور، سرطان... و حرفهای دیگر  گفتگو با ستار لقایی  [2008 Apr] 
*سردبیری، سانسور، سرطان... و حرفهای دیگر  گفتگو با ستار لقایی [2008 Apr] 
*بهارانه؛ پرسش‌هایی «خود»مانی با پروانه سلطانی و بهرام رحمانی  [2008 Mar] 
*«فتانت»، فتنه‌ای سی و چند ساله (3)  گفتگو با حسن فخاری [2008 Feb] 
*ایرانیان لندن، پشتیبان دانشجویان دربند با اظهار نظرهایی از: جمال کمانگر، علی دماوندی، حسن زنده دل یدالله خسروشاهی، ایوب رحمانی [2008 Feb] 
*«فتانت»، فتنه‌ای سی و چند ساله (2)  [2008 Feb] 
*«فتانت»، فتنه‌ای سی و چند ساله  گفتگو با رضا (عباس) منصوران [2008 Jan] 
*کدام «دستها از مردم ایران کوتاه»؟ گفتگو با تراب ثالث [2008 Jan] 
*میکونوس گفتگو با جمشید گلمکانی (تهیه کننده و کارگردان فیلم)* [2007 Dec] 
*«انتخابات آزاد، سالم و عادلانه» در ایران اسلامی!؟ گفتگو با بیژن مهر (جبهه‌ی ملّی ایران ـ امریکا) [2007 Dec] 
*چه خبر از کردستان؟ گفتگو با رحمت فاتحی [2007 Nov]