PEZHVAKEIRAN.COM اغتشاش رسانه‌ای گفتگو با ناصر کاخساز
 

اغتشاش رسانه‌ای گفتگو با ناصر کاخساز
مجید خوشدل

 

 
میانه سال ۹۹ میلادی برای نخستین بار در سمیناری غیرایرانی، از چهره ای آکادمیک شنیدم: دوران احزاب سیاسی به سر آمده و رسانه ها جایگزین آن‌ها گشته اند.
«چهره»، چون در جوانی تروتسکیست بود و میلیتانت، پیش خود گفتم: پیرسالی آدمها را محتاط و محافظه کار می کند.
پیرسالی انسانها را محتاط و محافظه کار می کند، اما چه کسی در سال ۲۰۱۰ میلادی می تواند بر اهمیت رسانه های مجازی و نقش آنان در مهندسی افکار خط بطلان کشد؟
* * *
ظرف یکسال و نیم گذشته، اینترنت در جامعه استبدادزده ایران به عنوان نهاد و پایگاهی اجتماعی عمل کرده است. نهادی که سازماندهی سیالی داشته و هر آینه توانسته است خبر، واقعه یا حرکتی را با اطلاع رسانی، همگانی نموده؛ خیزش ها و جنبش های اجتماعی را جهت داده و به حرکت درآورد.
اینترنت و رسانه های اینترنتی در کشوری که استبداد شرقی در آن بیداد می کند، در شکستن تابوهای فرهنگی- اجتماعی، و نیز متزلزل ساختن روابط سلسله مراتبی استاد- شاگرد؛ مراد- مرید کارستان کرده، و برای نخستین بار شجاعت ابراز وجود و اعتماد به نفس را به بخش ها و لایه هایی از جامعه ایران اعطاء کرده است.
در یک ادعای کلی می توان گفت، وبلاگ ها و وب سایتها در امر آگاهی رسانی قدرت میدیای جهانی و نقش انحصاری آنان را در چرخش اخبار و اطلاع رسانی، تحلیل و نیز مهندسی افکار عمومی به چالش کشیده اند.
پر واضح است، هر دستاورد اجتماعی عوارض و پیامدهای منفی ای بدنبال دارد که پرداختن به آن در حوصله این مجموعه نمی باشد.
با وجود این، قویاً بر این باورم که جامعه ایرانی خارج کشور در پیوند با استفاده از این وسیله ارتباطی ارگانیک و ارزان، و نیز در رابطه با آگاهی از اهمیت اینترنت و رسانه های اینترنتی در کشورهای استبدادزده- از جمله کشور ایران- سالها پیش از سال ۹۹ میلادی بسر می برد.
رسانه های همگانی موجود در این جامعه تاکنون درصد ناچیزی از ظرفیت بالای این وسیله ارتباطی را مورد استفاده قرار داده است. در کنار، تولیدات رسانه ای این جامعه، اغلب قدرت تخریبی و تدافعی بالایی در میان مخاطبان خود داشته، و غالباً از خصلت و خصوصیت فکر سازی بی بهره بوده است.
بل بشوی رسانه ای در جامعه ایرانی خارج کشور می تواند ریشه در تناقضات فرهنگی- رفتاری این جامعه از گذشته های دور داشته باشد: میل و اشتیاق وافر نویسندگان در مجاب کردن دیگران. رویکردی که غالباً با سرشت آمرانه و آقامنشانه نویسندگان اش همراه بوده است.
در چنین اپیدمی وحشتناکی، دیگر نه کسی به دیگری می اندیشد، نه«اندیشمندان» جامعه اجازه اندیشیدن به دیگران می دهند، و نه تولیدات فکری می تواند محلی از اعراب داشته باشد.
در جامعه ای که همه، همه چیز را می داند و در عین حال همه اصرار دارند دانسته های آنان، باور قاطبه مردم ایران است، «اغتشاش» شاید مناسب ترین واژه برای تبیین چنین جامعه ای باشد.
«اغتشاش رسانه ای» موضوع گفتگوی تلفنی من با ناصر کاخساز است.
ناصر کاخساز چندی پیش اغتشاش رسانه ای در جامعه ایرانی خارج کشور را از منظری متفاوت به نقد کشید، که نوشته ایشان عکس العمل بخشی از جامعه ایرانی را به همراه داشت. پرسش های این گفتگو مقاله ایشان را نیز از نظر دور نمی دارد.
این گفتگوی تلفنی بر روی نوار ضبط شده است.

* ناصر کاخساز خوش آمدید به این گفتگو.
- لطف دارید، مرسی.
* شما دغدغه ها و برداشت خودتان از رسانه های اینترنتی در جامعه ایرانی را در غالب مقاله ای منتشر کردید. تیتر مقاله و شروع نوشته تان من را به خواندن آن ترغیب کرد: «یک دموکراسی واکنشی در رسانه های اینترنتی ایرانی چیرگی یافته، زیر نام آزادی نظر، که نه تنها حرمت قلم و قواعد مطبوعاتی را به زبونی انداخته، حرمت اندیشمندان را هم از آنها سلب کرده...» (نقل به مضمون). اما ادامه مقاله تان، نکته ها و نتیجه گیریهای شما من را به فکر واداشت و پرسش هایی را در ذهن ام حک کرد.
پیش از آنکه در این گفتگوی فشرده نکته ها و پرسش هایی را با شما در میان بگذارم، لطفاً خیلی خلاصه و به زبان ساده بگویید که منظورتان از آن مقاله چه بود و چی می خواستید بگویید؟
- منظورم از آن مقاله همان جمله ای که خواندید، بود، که در حقیقت عصاره ی آن مقاله بود، و این که وضعی که الان رسانه های ما دارند، من را به یاد موقعیتِ رسانه ای دوران «وایمار» انداخت؛ آنارشی ای که در آن زمان بوجود آمد و دموکراسی ای که نیرومند نبود، و از این بستر آنارشی و ساده اندیشی پولورالیستی، فاشیزم سود جست و با سازماندهی گسترده، ایده های خودش را جلو برد، تا اینکه در ۱۹۳۳ به قدرت رسید، و به حیات دموکراسی پولورالیستی ساده اندیشانه پایان داد...
* بسیار خوب...
- چرا که می دیدم در رسانه های اینترنتی ایرانی آغالش حکومت می کند (گفتید کلمات سخت نگویید، اما آغالش کلمه فارسی است و به معنی تحریک) و نه اندیشیدن، نه فرهیختگی و ضوابط اخلاقی مطبوعاتی. و مسئولین رسانه ای هم تسلیم این «نیازهای محرک» شده اند؛ با درج مقالات و کامنت ها. که در نتیجه همان فضای رسانه ای وایماری گسترش پیدا کرده...
* بسیار خوب...
- آغالش های حسی- عاطفی به جای خرد و خردمندانه کردن رسانه ها نشسته است. طوری که کامنت نویسان تعیین می کنند، چه چیزی نوشته شود. چون وقتی کسی چیزی نوشت و حس کرد که به اش اهانت شده، نویسندگان خودشان را محدود می کنند یا عقب نشینی می کنند. در نتیجه آنهایی بیشتر می نویسند که با این فضای ارزان می توانند خودشان را منطبق کنند...
* بسیار خوب...
- و من خواستم اعتراضی کنم به این وضع موجود.
* بسیار خوب. همین طور که صحبت می کردید، نظرتان را اینگونه خلاصه کردم: نظام سیاسی ای در یک برهه زمانی در کشوری ایجاد می شود، که خصوصیتهای آن نظام سیاسی (دموکراسی وایمار) منجر به پیروزی و به قدرت رسیدن نظام سیاسی فاشیزم هیتلری می شود. به عقیده شما عامل اصلی شکست دموکراسی وایمار «نبود ضوابط اخلاقی» در قدرت سیاسی و در آن نظام سیاسی بوده است.
شما فضای رسانه ای موجود در جامعه ایرانی را با آن فضای سیاسی مقایسه کردید؛ ترم هایی در این رابطه بکار بردید و نتیجه گیری هایی کردید.
اگر نسبت به این جمع بندی نظری ندارید، من پرسش ام را با شما در میان بگذارم؟
- بله، فقط آنجایی که می فرمایید: در نتیجه [کارکرد آن نظام سیاسی] فاشیزم می آید، آن فاشیزم در گذشته آمد، ولی در اینجا نمی دانیم چی می آید. به هر حال چیزی می آید که خوب نیست.
* می پردازم به ترم هایی که در نوشته تان بکار بردید. نوشته اید: «دموکراسی وایمار بازنده شد، چون نتوانست ضوابط اخلاقی قدرت را برای دموکراسی تأمین کند.»
واقعاً شما فکر می کنید«نهاد قدرت» حتا در شکل« دموکراسی» به«ضوابط اخلاقی» پای بندی دارد؟!
- قدرت در پایین است، در رسانه هاست. رکن چهارم حاکمیت دموکراتیک- یعنی رسانه ها- قدرت است. قدرت که فقط قدرت حاکمه نیست. فرهنگ هم قدرت است. و این قدرت در برابر قدرت سیاسی حاکم باید از معنا دفاع کند؛ از ضوابط باید دفاع کند. اگر این قدرت تحت تأثیر قلیانهای عاطفی قرار بگیرد و محرک اش نفرت باشد، این، ساختار قدرت را در پایین تضعیف می کند؛ آنرا از اخلاق تهی می کند و این، همان چیزی ست که به بهره برداری[ذهنیت؟] توتالیتر کمک می کند. چنین اوضاع آشفته ای- که بعضی ساده اندیشانه فکر می کنند، پلورالیسم است- بهترین سفره ای است که نیروی توتالیتر می تواند از آن تغذیه کند. برای همین من روی اخلاق تأکید می کنم.
اما همانطور که گفتم، رسانه قدرت است؛ تغییر می دهد، می سازد. در رسانه، محور تجمع است. یکسان کردن ضوابط همخواهی است.
اگر رسانه منضبط باشد؛ دموکراتیک به معنی عینی و تجربی اش باشد، هیچ قدرت سیاسی نمی تواند، طرف توتالیتاریسم برود. توتالیتاریسم از اغتشاش در پایین و از ضعف رسانه استفاده می کند و به اهداف خودش می رسد...
* اما آیا...
- الان هم در نظام اسلامی ایران اینگونه است. آنها که کاملاً مشروعیت خودشان را از دست داده اند، دقیقاً به علت اغتشاش رسانه ای است که می توانند به قدرت شان ادامه دهند.
* به صحبت مان عینیت می دهم: تجربه نظام های دموکراسی در کشورهای پیشرفته صنعتی این واقعیت را ثابت کرده که «قدرت» تنها چیزی که نمی شناسد، «ضوابط اخلاقی» است. اتفاقاً برای همین است که در کشورهای دموکراتیک، قانون و نهادهای قانونی کنترل قدرت، اجزای مختلف ساختار قدرت سیاسی را کنترل می کنند. بدون این دستاورد اجتماعی؛ بدون قوانین و نهادهای کنترل کننده قدرت، فساد مالی و سیاسی، و به یک معنا فساد ساختاری تمام اندام ساختار دموکراسی را فلج و نابود می کند. بنابراین نهاد قدرت ارتباطی به «ضوابط اخلاقی» مورد اشاره شما ندارد و نخواهد داشت.
- پاسخ این را در پرسش قبلی دادم. قدرت از نظر سیستم ارتباطی یک چیز معنوی ست که در پایین وجود دارد و رسانه ها باید آنرا منتقل کنند. یعنی از این زاویه باید به قدرت نگاه کرد. اگر رسانه ها مسئله قدرت را بتوانند با مسائل اخلاقی در جامعه پیوند دهند، قدرتی که در بالا تشکیل می شود، نیروی توتالیتر نمی تواند آنرا پایین بیاورد.
اینکه شما می گویید قدرتِ در بالا هست، ما وارد بحث اش نمی شویم و در آن موارد ما نظر مشترکی داریم. یعنی قدرت همیشه فسادپذیر است، اخلاق نمی شناسد و جایگزین اش هم این است که باید دموکراسی وجود داشته باشد، تا احتمال فساد و اخلاق ستیزی اش را کنترل کند. در این مورد با هم اشتراک [نظر] داریم. اما مسئله ای که در جامعه ایرانی خارج کشور، نظام مغشوشی در رسانه های ما بوجود آورده، آنرا باید بررسی کنیم، مشکل را پیدا کنیم و ببینیم چه کار باید کرد که این اغتشاش رسانه ای از بین برود. شما درنظر بگیرید که ارتباط رسانه ای، اصل اش به معنی تفاهم است. اطلاع رسانی؛ ارتباط گیری یعنی تفاهم.
ما سه فاکتور داریم در ارتباط رسانه ای: فرستنده، رسانه و گیرنده. این یک بسته است. حالا در نظر بگیرید در نظام رسانه ای موجود [در جامعه ایرانی خارج کشور] که درک اش از پلورالیسم این است که هر کس هر چی بنویسد، دریافت کننده (یعنی فاکتور سوم ارتباط رسانه ای) بسته پستی را دریافت نمی کند. چون فقط سوتیتر اش را می بیند؛ نکات ضعف اش را پیدا می کند، اما کامل باز اش نمی کند. بعد با کامنتی که برای اش می نویسد، تغییر جهت در نوشته می دهد و این کامنت را به دریافت کننده های دیگر می فرستد. در نتیجه در سیستم ارتباط رسانه ای اختلال و اغتشاش بوجود می آورد. یعنی دریافت کننده می شود فرستنده.
نکته دیگر «بانک علائم» است. این بانک بین فرستنده و گیرنده باید واحد باشد، باید یک بانک علائم باشد. آن سیستم علائمی که باهاش حرف می زنند باید واحد باشد. ولی [در رسانه های اینترنتی ایرانی] کامنت نویس یک ذخیره اطلاعاتی دارد، فرستنده ذخیره ی دیگری. به همین دلیل است که کامنت نویس، با کامنتی که می نویسد،[جنس] نوشته را تغییر می دهد و آنرا برای دیگران می فرستند...
* می خواهم خواهش کنم، خلاصه تر اظهارنظر کنید.
- بله، می خواستم بگویم که ارتباط رسانه ای در سیستم رسانه ای ما مختل است.
* شما مقوله اطلاع رسانی و ارتباط رسانه ای را در سه محور فرستنده، رسانه و گیرنده تعریف و تبیین کردید. اما من از روی تجربه سالهای خارج کشور می گویم که ارتباط رسانه ای و اصولاً اغتشاشات موجود در رسانه های اینترنتی ایرانی در خارج مترادف بوده با ظرف، یعنی با خودِ رسانه. به زبان دیگر با مسئولان رسانه ها. رسانه هایی که یک یا حداکثر دو مسئول دارد.
در پرسش قبلی من از ترم «کنترل قدرت» استفاده کردم. ادامه گفتگو را می خواهم در این راستا پی بگیرم. من هم مثل شما به این باورم که در رسانه های اینترنتی ایرانی یک اغتشاش ساختاری و یک استبداد مدیریتی در آنها حاکم است. مسئولانی که خودشان را به هیچ چیز و هیچ مرجعی پاسخگو نمی بینند.
اما با یک جستجوی ساده متوجه می شویم که مسئولان اغلب رسانه های اینترنتی«پرخواننده» و «پربیننده» از نسل شما هستند؛ با عملکرد معین سیاسی و تشکیلاتی از گذشته های دور. بی آنکه بخواهم صورت مسئله را پلیتیکالیزه کنم، آنرا باز می کنم: برخی از آنها زیر پای«امام» فرش قرمز پهن کردند و در عین حال کلیه مخالفان خودشان را ترور شخصیتی و سیاسی کردند. برخی دیگر «اختلافات سیاسی» شان را با تیراندازی به رفقاشان در روستایی در کردستان حل کردند و باز هم به مخالفان خود فرصت ابراز وجود و روشنگری کردن ندادند.
بخش دیگری از صاحبان رسانه های اینترنتی به سازمان سیاسی غیرچپی تعلق دارند که کوچکترین انتقاد و مخالفت را معادل مزدوری حکومت اسلامی قلمداد کرده و از «رهبر» تشکیلات شان موجودی ساخته اند که فقط به خدا باید پاسخگو باشد. من می توانم این لیست را همچنان ادامه بدهم.
این افراد، مسئولان اغلب رسانه های «پرمخاطب» اینترنتی ایرانی در خارج کشورند و به همین خاطر بسیاری از نیروهای سیاسی و اجتماعی مستقل نمی توانند و نتوانستند در این رسانه ها صدایی داشته باشند.
پرسش ام از شما این است: نگرانی شما از چه هست که در مقاله تان حتا برای این رسانه ها خط و نشان می کشید و آنها را به سانسور بیشتر دعوت می کنید؟
- سانسور غلط است، ولی هر چیز مبتذل در هر جا قابل چاپ نیست. یعنی نباید با ساده اندیشی با ایده ها و مفاهیمی که مطرح می شود، برخورد کرد. باید دید جوهر یک اندیشه چیست، به قول شما نگرانی کجاست؟
دموکراسی وایمار یک مرجع فکری ست برای دموکراسی در ایران؛ برای رسانه های ایرانی. یک متدولوژی است. ما باید ببینیم و بشناسیم، چه شد که آنگونه شد؟ این تجربه در هر کشوری قابل تکرار است. در هر کشوری که از دموکراسی و از رسانه درک ساده اندیشانه ای داشته باشد، و از کلمه سانسور بهراسد (یعنی بترسد که بگویند، سانسور می کنی) آنوقت همانهایی که چنین می گویند، در زیر فشار، رسانه ها را مجبور می کنند که هر کس هر چی می خواهد بگوید و بنویسد. آن هم رسانه های روشنفکری.
در رسانه های ایرانی هر کس آزاد است هر چه می خواهد، بنویسد. ولی هر کس باید چیزی را که می خواهد بنویسد، در رسانه ای که متناسب با ایده اش هست، بنویسد و چاپ کند. یعنی نمی شود در رسانه مجید خوشدل کسی مقاله ای بنویسد و به او اتهام بزند. نباید در یک رسانه روشنفکری چنین چیزهایی درج شود. ولی نه اینکه او حق ندارد، حرف اش را بزند. در دموکراسی غربی هم رسانه هایی هستند برای اینجور چیزها. می توانند بروند و مطالب شان را آنجا منتشر کنند. ولی رسانه ای که تعهد ادبی، انسانی، اخلاقی و دموکراتیک دارد، از [سلب؟(موجودیت)] خودش هم باید دفاع کند، هر چیزی را نباید چاپ کند. صحبت در این است. بعداً می گویند، چرا سانسور می کنید؟ و تحت این عنوان مسئول رسانه را تضعیف می کنند تا مجبور شود در همان فضای آغالش گرانه و تحریکی هر چیزی را چاپ کند.
دموکراسی منضبط است؛ ظرف و مظروف است. ایده باید جا و مکان خودش را پیدا کند و در آنجا مطرح شود. پس فرق رسانه های ما با کیهان شریعتمداری در چی هست، که به جای تفاهم و تبلیغ تفاهم، ارتباط گیری و اطلاع رسانی... رسانه باید حامل و ناقل تفاهم باشد. حالا یکی می گوید، من رسانه مسلکی هستم. خب، آن حرفی دیگر است و آن رسانه هدف اش تفاهم نیست. رسانه باید خودش را تعریف کند. ما رسانه بازرگانی داریم، رسانه ایدئولوژیک داریم، رسانه فرهنگی داریم. رسانه فرهنگی حامل تفاهم است، ناقل فهمیدن است...
* من الان دغدغه شما را...
- سانسور بد است و ما با سانسور مبارزه کردیم و می کنیم، ولی این به این معنا نیست که هر کس هر چه نوشت برای رسانه مجید خوشدل، باید چاپ شود. رسانه کاراکتر دارد و علائم مورد توافق دارد. بیرون از این نظام نمی شود در رسانه مجید خوشدل چیزی نوشت.
*‌ من الان تا حدود زیادی متوجه دغدغه شما شدم، که همان بل‌بشو و فرهنگ تهمت و اتهام زنی در رسانه های اینترنتی ایرانی ست، که متأسفانه در اغلب رسانه های ما نهادینه شده. اما متأسفانه (متأسفانه که نه، چون من که نمی توانم از قید استفاده کنم) اما از نوشته شما برداشت دیگری به من منتقل شد. آنطور که من متوجه شدم، این بوده که گفتید: «اگر چه در رسانه های اینترنتی قانونی نداریم تا حقوق فردی شهروندان رعایت شود، دست کم تا رسیدن به چنین جامعه ای یاد بگیریم که به دیگران توهین نکنیم، حقوق شان را حفظ کنیم و به حریم شخصی آنها تجاوز نکنیم». این ادعا برای من قابل احترام است.
اما شما برای انتقال این پیام به خوانندگان تان، به شیوه ای متوسل شدید که عرصه رسانه های اینترنتی را بیشتر از زمان حاضر انحصاری تر کنید. آن هم با گرفتن جسارت از نویسندگان جوان.
پرسش من از شما این است: با دغدغه هایی که دارید، راه حل عملی تان برای امروز، برای سال ۲۰۱۰ رسانه های اینترنتی ایرانی چی هست؛ لطفاً راه حل های عملی تان بگویید: یک، دو، سه، چهار، پنج.
- اولاً علت اینکه نوشته من را آن طور فهمیدید، احتمالاً علت اش این است که به علت اشتغال زیاد کدهای آنرا خوب باز نکردید؛ خوب دریافت اش نکردید...
* این فقط من نبودم...
- آن نوشته با تأکید مکرر بر دموکراسی وایمار، و اینکه آزادی نامحدود نیست؛ با زدن آن مثال استوره ای «بلرفون»، به این معنی که حتا در دموکراسی اسطوره ای آنتیک هم روی این تأکید می شده- یعنی اینکه ما می توانیم و باید چیزهایی را چاپ نکنیم...
* البته آن فقط استنباط من از مقاله شما نبود. کسان دیگری هم بودند که استنباط من را داشتند.
- البته ممکن است که من هم کوتاه گفته باشم و باید آنرا بیشتر می شکافتم. ولی در عین حال به نظر من کدهای آن نوشته خوب باز نشده. یعنی اینکه ممکن است من و شما هر دو باید[در این مورد بیشتر فکر کنیم] ، یعنی من هم باید بیشتر آنرا می گستراندم. ولی مسئله اصلی در این است که من گفته ام، دموکراسی بدون رعایت قواعد و ضوابط دموکراتیک به یک نیرو یا جریان اوتاریتر یا توتالیتر ختم می شود و آنها از این وضعیت استفاده می کنند. من نوشتم، دموکراسی پس از وایمار دیگر هوشیار است؛ نه به ج . اسلامی قدرت را می دهد و نه به یک نظام دیکتاتوری ایدئولوژیکِ عدالتخواه. در آن مقاله من خواستم این را بگویم. و این را می خواستم بگویم که نماد و نماینده دموکراسی رسانه است. در این رابطه خواستم به هموطنان عزیزم هشدار بدهم، و تا الان هم فکر می کنم که هشدارم مؤثر بوده...
* بگذارید پرسش ام را برای بار دوم طرح کنم: با صحبتهایی که کردیم، شما اشکال ساختاری رسانه های اینترنتی ایرانی را در چرخش نکردن فکر و اندیشه در آنها ناشی از چی می بینید؟ در ضمن چگونه می شود، جلو فرهنگ اتهام زنی در این رسانه ها را گرفت؟ لطفاً راه حل تان را بگویید.
- باید بر علیه آن در شرایط موجود روشنگری کرد؛ فرهنگ دموکراسی را گسترش داد؛ روی تجربه دموکراسی وایمار کار کرد؛ روشنفکران باید روی جنبه های مختلفِ علل شکست دموکراسی وایمار کار کنند- نه بطور انتزاعی و فقط در رابطه با جامعه آلمان- چون وقتی آدم روی چیزی تحقیق می کند، باید ارتباطات آن را در ایران هم بیرون بیاورد؛ ارتباطاتی که برای مسائل ایران مفید است. ما احتیاج داریم به روشنگری در کار رسانه ای. کار رسانه ای [در جامعه ایرانی] بسیار ضعیف است؛ کتاب در این مورد کم خوانده می شود؛ ترجمه خیلی کم می شود. مثلاً از کتابهایی که در مورد تئوری های ارتباط گیری است، من در رسانه های ایرانی نمی بینم. باید روی آنها بحث کرد و جلسه گذاشت. من معتقدم که نسل کنونی ایرانیان، ضمن اینکه به اغتشاش شدیدی دچار است، بسیار مستعد است، و اگر اندیشه ای مطرح شود، از آن استفاده می کند. اما ما [جامعه ایرانی خارج کشور] استفاده نمی کنیم، یا کم استفاده می کنیم.
به نظر من راه حل عملی این است که وقتی کسی مطلبی را طرح می کند، اگر هم جنبه منفی ای تویش هست که شکافته نشده- یا طرف کد اش را باز نکرده- ایده را بگیریم و روی آن صحبت کنیم. در غیر اینصورت برخوردها می شود آغالش‌گرانه. نگذاریم پروسه فهمیدن در فاکتور سوم ارتباط رسانه ای مختل شود. مثلاً هی بگوییم: اینجایش اینجوری گفت، آنجایش آنطوری گفت. ایده را بگیریم، صرف نظر از کمی ها و کاستی های احتمالی آن. ایده را باید گرفت و گسترش داد. چون این کار را نمی کنیم، همه مان به این اغتشاش و آغالش اینترنتی دامن می زنیم.
* در پیوند با مقوله «کنترل قدرت» و پاسخگو کردن صاحبان رسانه های اینترنتی ایرانی چه راه حلی دارید؟
- کنترل قدرت را باید برای ام بشکافید.
* صاحب رسانه فکر می کند این صفحه طراحی شده مال اوست، دکان اش است. هر چه می خواهد چاپ می کند یا نمی کند. به من و شما و دیگران توهین می کند و اتهام می زند. بعد هم می گوید، رسانه من است. این «قدرت» را چگونه می شود«کنترل» و پاسخگو کرد؟
- بله، رسانه ای که هم مال خودش هست، و هم نیست. یعنی چون این رسانه مسئله اصلی اش معادل تفاهم و فهمیدن است، پس مسئله آن عام و عمومی است. یعنی قدرت اش را از دریافت کننده هایش می گیرد. حتا آنهایی که دریافت اش نمی کنند، ولی بطور بالقوه می توانند دریافت کننده اش باشند، آنها هم روی آن رسانه اثر می گذارند و نسبت به آن حق دارند. چون رسانه خصلت اش همگانی است. عین یک نماینده پارلمان در شزایط دموکراتیک...
* در بریتانیا تعداد زیادی از نمایندگان پارلمان را که به فساد مالی متهم بودند، به بازپرداخت مبالغی معین مجبور کردند و سه نماینده دیگر دادگاهی شدند و احتمال محکومیت آنها بالاست.
پرسش من از شما این بوده که با رسانه های خاطی چه می شود کرد؟
- نوشتن و روشنگری، آگاه کردن مردم. رسانه به شدت از تغییراتی در مخاطب اش بوجود می آید، حساس می شود. چیزی که بر این رسانه ها اثر می گذارد، مخاطب است. با مخاطب باید حرف زد و خوشبختانه این امکان فراهم است. باید مجید خوشدل بنویسد. مجید خوشدل نه فقط باید بنویسد، بلکه باید برود آنهایی را که از آزادی [نامفهوم] می کنند و هر چه بیشتر می توانند بر مخاطبین رسانه ها اثر بگذارند، با آنها یک دینامیسم فرهنگی در جامعه بوجود آورد. الان به علت این وضع مغشوش بسیاری از نیرومندان فرهنگ در ایران حرف نمی زنند و سکوت کرده اند. چون در این وضع ارزان حرف زدن را شایسته نمی دانند. باید وضع را متحول کرد، حرکت ایجاد کرد؛ حرکت فرهنگی ایجاد کرد. شکل انتقاد را نشان داد- که انتقاد با تهاجم فرق دارد- اگر ایده ای طرح می شود، ولو به شکل خام، خامی هایش را باید گرفت، اما ایده را گسترش داد.
راه حل عملی این است که رسانه ها را باید از وضعیت انحصاری مخاطب یک رسانه خارج کرد. این شرایط فراهم است. در این صورت آن رسانه مجبور می شود، خودش را با شرایط دموکراتیک تطبیق دهد.
* ناصر کاخساز از شرکت تان در این گفتگو یکبار دیگر تشکر می کنم.
- لطف دارید، موفق باشید.
* * *
تاریخ انجام مصاحبه: ۱۶ نوامبر ۲۰۱۰
تاریخ انتشار مصاحبه: ۲۳ نوامبر ۲۰۱۰
 
http://www.goftogoo.net/


* مقاله ناصر کاخساز:


 

منبع:پژواک ایران


*اوراسیا؛امپراطوری روسیه و حکومت اسلامی ایران گفتگو با «سیروس بهنام»  [2013 Oct] 
*انتقاد به «خود» مان نیز!؟ گفتگو با کریم قصیم  [2013 Sep] 
* به گفته ها و نوشته ها شک کنیم!  [2013 Jul] 
*استبداد سیاسی؛ فرهنگ استبدادی، انسان استبدادزده گفتگو با ناصر مهاجر (مستبد و دیکتاتور چگونه ساخته می شود) [2013 Jun] 
*کشتار زندانیان سیاسی در سال 67؛ جنایت علیه بشریت- گفتگو با رضا بنائی (در حاشیه کمپین «قتل عام 1۹88») [2013 Jun] 
*رأی «مردم»، ارادۀ «آقا» و نگاه «ما» (در حاشیه «انتخابات» ریاست جمهوری در ایران) [2013 May] 
*جبهه واحد«چپ جهانی» و اسلامگرایان ارتجاعی، گفتگو با مازیار رازی  [2013 May] 
*«تعهد» یا «تخصص»؟- در حاشیه همایش دو روزه لندن- گفتگو با حسن زادگان  [2013 Apr] 
*انقلاب 1357؛ استقرار حاکمیت مذهبی، نقش نیروهای سیاسی- گفتگو با بهروز پرتو  [2013 Apr] 
*بحران هویت- گفتگو با تقی روزبه  [2013 Mar] 
*چرا «تاریخ» در ایران به اشکال تراژیک تکرار می شود؟ گفتگو با کوروش عرفانی [2013 Feb] 
*موقعیت چپ ایران در خارج کشور (2) / گفتگو با عباس (رضا) منصوران  [2013 Feb] 
*موقعیت «چپ» در ایران و در خارج کشور(1) /گفتگو با عباس (رضا) منصوران  [2013 Jan] 
*انشعاب و جدایی؛ واقعیتی اجتناب ناپذیر یا عارضه ای فرهنگی / گفت‌وگو با فاتح شیخ   [2013 Jan] 
*بهارانه با اظهارنظرهایی از حنیف حیدرنژاد، سعید افشار [2012 Dec] 
*مصاحبه های سایت «گفت و گو» و رسانه‌های ایرانی و در حاشیه؛ گفتگو با سیامک ستوده [2012 Dec] 
*بن بست«تلاش های ایرانیان» برای اتحاد؟! (در حاشیه نشست پراگ) گفتگو با حسین باقرزاده  [2012 Dec] 
*اتهام زنی؛ هم تاکتیک، هم استراتژی (در حاشیه ایران تریبونال)- گفتگو با یاسمین میظر  [2012 Nov] 
*ایران تریبونال؛ دادگاه دوم گفتگو با ایرج مصداقی  [2012 Oct] 
*لیبی، سوریه... ایران (۲)/ گفتگو با مصطفی صابر   [2012 Sep] 
*لیبی، سوریه... ایران؟/ گفتگو با سیاوش دانشور  [2012 Aug] 
*مقوله «نقد» در جامعه تبعیدی ایرانی؛ گفتگو با مسعود افتخاری  [2012 Jul] 
*(آرزو می کنم، ای کاش برادرهایم برمی گشتند) گفتگو با رویا رضائی جهرمی  [2012 Jul] 
*ایران تریبونال؛ امیدها و ابهام ها گفتگو با اردوان زیبرم  [2012 Jul] 
*رسانه های همگانی ایرانی در خارج کشور؛ گفتگو با رضا مرزبان  [2012 Jun] 
*مستند کردن؛ برّنده ترین سلاح گفتگو با ناصر مهاجر  [2012 Jun] 
*کارگران ایران و حکومت اسلامی؛ گفتگو با مهدی کوهستانی   [2012 May] 
*سه زن، گفتگو با سه زن پناهنده ایرانی  [2012 Apr] 
*بهارانه؛ تأملی بر «بحران رابطه» در جامعه تبعیدی ایرانی  گفتگو با مسعود افتخاری [2012 Mar] 
* صرّاف های غیرمجاز ایرانی در بریتانیا   [2012 Mar] 
*اتحاد و همکاری؛ ‌چگونه و با کدام نیروها؟ گفتگو با تقی روزبه  [2012 Mar] 
*پوشه های خاک خورده(۵) مافیای سیگار و تنباکو  [2012 Feb] 
*«چپ ضد امپریالیسم» ایرانی؛ گفتگو با مسعود نقره کار  [2012 Feb] 
*حمله نظامی به ایران؛ توهم یا واقعیت؛ گفتگو با حسین باقرزاده  [2012 Feb] 
*پوشه های خاک خورده(۳)  تلّی از خاکستر- بیلان عملکرد فعالان سیاسی و اجتماعی [2012 Jan] 
*پوشه های خاک خورده(۲) پخش مواد مخدر در بریتانیا- ردّ پای رژیم ایران [2012 Jan] 
*پوشه های خاک خورده(۱) کالای تن- ویزای سفر به ایران [2012 Jan] 
*زندان بود؛ جهنم بود بخدا ، ازدواج برای گرفتن اقامت  [2011 Sep] 
*گفتکو با کوروش عرفانی، فکت، اطلاع رسانی، شفاف سازی...(بخش دوم)  [2011 Sep] 
*فکت، اطلاع رسانی، شفاف سازی؛ غلبه بر استبداد- گفتگو با کوروش عرفانی  [2011 Sep] 
*حکومت استبدادی، انسان جامعه استبدادی، گفتگو با کوروش عرفانی  [2011 Aug] 
*چرا حکومت اسلامی در ایران(۳) گفتگو با «زهره» و «آتوسا»  [2011 Aug] 
*چرا حکومت اسلامی در ایران(۲) گفتگو با مهدی فتاپور  [2011 Jul] 
*چرا حکومت اسلامی در ایران؟ گفتگو با علی دروازه غاری  [2011 Jul] 
*رخنه، نفوذ، جاسوسی (۲) گفتگو با محمود خادمی  [2011 Jul] 
*رخنه، نفوذ، جاسوسی گفتگو با حیدر جهانگیری  [2011 Jun] 
*... و چه نباید می کردیم- گفت و گو با ایوب رحمانی  [2011 Jun] 
*پناهجویان و پناهندگان ایرانی(بخش آخر) گفتگو با محمد هُشی(وکیل امور پناهندگی)  [2011 May] 
*پناهجویان و پناهندگان ایرانی (۲) سه گفتگوی کوتاه شده  [2011 May] 
*پناهجویان و پناهندگان ایرانی(۱)، گفتگو با سعید آرمان  [2011 May] 
*حقوق بشر، گفتگو با احمد باطبی  [2011 May] 
*سرنگونی حکومت اسلامی... چگونه؟ گفت‌وگو با کوروش عرفانی  [2011 Mar] 
*سرنگونی حکومت اسلامی... چگونه؟ گفتگو با عباس منصوران  [2011 Mar] 
*سرنگونی حکومت اسلامی... چگونه؟، «پنج گفتگوی کوتاه شده»   [2011 Feb] 
*سرنگونی حکومت اسلامی... چگونه؟ گفتگو با رحمان حسین زاده  [2011 Feb] 
*سرنگونی... چگونه؟، گفتگو با اسماعیل نوری علا  [2011 Jan] 
*ما و دوگانگی‌های رفتاری‌مان گفتگو با مسعود افتخاری  [2010 Dec] 
*ترور، بمبگذاری، عملیات انتحاری گفتگو با کوروش عرفانی  [2010 Dec] 
*اغتشاش رسانه‌ای گفتگو با ناصر کاخساز  [2010 Nov] 
*کاسه ها زیر نیم کاسه است گفتگو با م . ایل بیگی  [2010 Nov] 
*حکومت اسلامی، امپریالیسم، چپ جهانی و مارکسیستها, گفتگو با حسن حسام  [2010 Oct] 
*تحرکات عوامل رژیم اسلامی در خارج (۳) انتشار چهار گفتگوی کوتاه [2010 Sep] 
*تحرکات عوامل اطلاعاتی رژیم اسلامی در خارج (۲)  تجربه هایی از: رضا منصوران، حیدر جهانگیری، رضا درویش [2010 Sep] 
*تحرکات عوامل اطلاعاتی رژیم اسلامی در خارج کشور- گفتگو با حمید نوذری  [2010 Aug] 
*عملیات انتحاری، گفتگو با کوروش طاهری  [2010 Aug] 
*هوشیار باشیم؛ مرداد و شهریور ماه نزدیک است(۲)، گفتگو با مینا انتظاری  [2010 Jul] 
*سیاستمداران خطاکار، فرصت طلب، فاسد، گفتگو با مسعود افتخاری  [2010 Jun] 
*کارگر؛ طبقه کارگر و خیزشهای اخیر در ایران، گفتگو با ایوب رحمانی  [2010 May] 
*تریبیونال بین المللی : گفتگو با لیلا قلعه بانی  [2010 May] 
*سرکوب شان کنید! گفتگو با حمید تقوایی  [2010 Apr] 
*ما گوش شنوا نداشتیم، گفتگو با الهه پناهی  [2010 Apr] 
*خودکشی...، گفتگو با علی فرمانده  [2010 Apr] 
*تو مثل«ما» مباش!، گفتگو با کوروش عرفانی  [2010 Mar] 
*«تحلیل» تان چیست؟!، گفتگو با ایرج مصداقی  [2010 Mar] 
*شما را چه می‌شود؟ گفتگو با فرهنگ قاسمی  [2010 Feb] 
*چه چیزی را نمی دانستیم؟  با اظهار نظرهایی از: مهدی اصلانی، علی فرمانده، بیژن نیابتی، ی صفایی [2010 Feb] 
*۲۲ بهمن و پاره ای حرفهای دیگر; گفتگو با البرز فتحی  [2010 Feb] 
*بیست و دوم بهمن امسال گفتگو با محمد امینی  [2010 Feb] 
*تروریست؟! گفتگو با کوروش مدرسی   [2010 Jan] 
*چرا«جمهوری» اسلامی سی سال در قدرت است(۴) گفتگو با مسعود نقره کار  [2010 Jan] 
*چرا«جمهوری» اسلامی سی سال در قدرت است؟(۳), گفتگو با رضا منصوران  [2009 Dec] 
*چرا «جمهوری» اسلامی سی سال در قدرت است(۲), گفتگو با علی اشرافی  [2009 Dec] 
*چرا«جمهوری» اسلامی ایران سی سال در قدرت است؟ گفتگو با رامین کامران  [2009 Nov] 
*سایه های همراه، (به بهانه انتشار سایه های همراه) گفتگو با حسن فخّاری  [2009 Oct] 
*آغاز شکنجه در زندانهای رژیم اسلامی، گفتگو با حمید اشتری و ایرج مصداقی  [2009 Sep] 
*گردهمایی هانوفر, گفتگو با مژده ارسی  [2009 Sep] 
*گپ و گفت دو همکار, گفتگو با سعید افشار (رادیو همبستگی)  [2009 Sep] 
*«سخنرانی» نکن... با من حرف بزن  [2009 Aug] 
*«انتخابات»، مردم...(۷) (حلقه مفقوده) گفتگو با«سودابه» و «حسن زنده دل»  [2009 Aug] 
*«انتخابات»، مردم...(۶),(فاز سوم کودتا، اعتراف گیری), گفتگو با سودابه اردوان  [2009 Aug] 
*«انتخابات»، مردم...(۵) گفتگو با تقی روزبه  [2009 Jul] 
*«انتخابات»، مردم...(۴); گفتگو با رضا سمیعی(حرکت سبزها)  [2009 Jul] 
*«انتخابات»، مردم...(۳) گفتگو با سیاوش عبقری  [2009 Jul] 
*«انتخابات»، مردم...(۲) گفتگو با حسین باقرزاده  [2009 Jun] 
*«انتخابات»، مردم... / گفت‌وگو با حسین باقرزاده (۲)  گفتگو با حسین باقرزاده [2009 Jun] 
*«انتخابات»، مردم...؟! گفتگو با فاتح شیخ  و نظرخواهی از زنان پناهجوی ایرانی [2009 Jun] 
*پناهجويان موج سوم، گفتگو با علی شیرازی (مدیر داخلی کانون ایرانیان لندن)  [2009 May] 
*رسانه؛ به همراه اظهارنظر رسانه های«انتگراسیون»، «پژواک ایران»، «سینمای آزاد»، «ایران تریبون»، «شورای کار»  [2009 Apr] 
*گردهمایی هانوفر...؛ گفتگو با محمود خلیلی  [2009 Apr] 
*سی سال گذشت; گفت‌وگو با یاسمین میظر  [2009 Mar] 
*مسیح پاسخ همه چیز را داده! گفت‌وگو با«مریم»  [2009 Mar] 
*«کانون روزنامه‌نگاران و نویسندگان برای آزادی»؛گفت‌و گو با بهروز سورن  [2009 Feb] 
*تخریب مزار جانباختگان...حکایت«ما»و دیگران; گفت‌وگو با ناصر مهاجر  [2009 Feb] 
*همسران جان‌باختگان...گفت‌وگو با گلرخ جهانگیری  [2009 Jan] 
*من کماکان «گفت‌وگو» میکنم! (و کانون ۶۷ را زیر نظر دارم) [2009 Jan] 
*مراسم لندن، موج سوم گردهمایی‌ها، گفتگو با منیره برادران  [2008 Dec] 
*سرنوشت نیروهای سازمان مجاهدین خلق در عراق گفتگو با بیژن نیابتی [2008 Sep] 
*سرنوشت نیروهای سازمان مجاهدین خلق در عراق گفتگو با بیژن نیابتی  [2008 Sep] 
*اگر می‌ماندم، قصاص می‌شدم گفتگو با زنی آواره  [2008 Sep] 
*صدای من هم شکست  گفتگو با «مهناز»؛ از زندانیان واحد مسکونی  [2008 Aug] 
*بازخوانی و دادخواهی؛ امید یا آرزو  گفتگو با شکوفه‌ منتظری [2008 Jul] 
*«مادران خاوران»; گزینه‌ای سیاسی یا انتخابی حقوق بشری گفتگو با ناصر مهاجر [2008 Jul] 
*«شب از ستارگان روشن است» گفتگو با شهرزاد اَرشدی و مهرداد [2008 Jun] 
*به بهانۀ قمر... گفتگو با گیسو شاکری [2008 Jun] 
*دوزخ روی زمین- گفتگوی مجید خوشدل با ایرج مصداقی  [2008 Jun] 
*سردبیری، سانسور، سرطان... و حرفهای دیگر  گفتگو با ستار لقایی  [2008 Apr] 
*سردبیری، سانسور، سرطان... و حرفهای دیگر  گفتگو با ستار لقایی [2008 Apr] 
*بهارانه؛ پرسش‌هایی «خود»مانی با پروانه سلطانی و بهرام رحمانی  [2008 Mar] 
*«فتانت»، فتنه‌ای سی و چند ساله (3)  گفتگو با حسن فخاری [2008 Feb] 
*ایرانیان لندن، پشتیبان دانشجویان دربند با اظهار نظرهایی از: جمال کمانگر، علی دماوندی، حسن زنده دل یدالله خسروشاهی، ایوب رحمانی [2008 Feb] 
*«فتانت»، فتنه‌ای سی و چند ساله (2)  [2008 Feb] 
*«فتانت»، فتنه‌ای سی و چند ساله  گفتگو با رضا (عباس) منصوران [2008 Jan] 
*کدام «دستها از مردم ایران کوتاه»؟ گفتگو با تراب ثالث [2008 Jan] 
*میکونوس گفتگو با جمشید گلمکانی (تهیه کننده و کارگردان فیلم)* [2007 Dec] 
*«انتخابات آزاد، سالم و عادلانه» در ایران اسلامی!؟ گفتگو با بیژن مهر (جبهه‌ی ملّی ایران ـ امریکا) [2007 Dec] 
*چه خبر از کردستان؟ گفتگو با رحمت فاتحی [2007 Nov]