PEZHVAKEIRAN.COM «فتانت»، فتنه‌ای سی و چند ساله
 

«فتانت»، فتنه‌ای سی و چند ساله
گفتگو با رضا (عباس) منصوران 

مجید خوشدل

«جنایت» که از کنارش گذشته شود، ویروس مرگباری می‌شود که اندام‌های حسی و حرکتی جامعۀ انسانی را نشانه می‌گیرد. کرختی افکار عمومی در مواجهه با این پلشتی به خانه‌زاد شدن جنایت منجر می‌شود، که این ویژه‌گی جامعه‌ای را به اوج ذلت دچار می‌کند.

در کشوری که پدیده‌هایی نظیر شکارهای خیابانی، ترور، زندان، شکنجه و اعدام همه‌گاه به گونه‌ای مشروط ، آن هم مورد مخالفت اقلیتی کوچک قرار گرفته باشد، ملالی نیست که جانیان و جنایتکاران بر یابوی چموش قدرت سوار باشند. این‌گونه است که نسل امروز ایران، حاصل مزراع آفت زدۀ پدران خویش را درو می‌کنند.

*       *       *

از میان هزاران پروندۀ جنایتی که در بایگانی تاریخ کشورمان خاک ‌خورده است، پوشۀ «امیرحسین فتانت» قطره‌ای‌ست در تالابی آلوده و گل‌آلود. ناگفته پیداست که اگر این پروندۀ جنایت حتا از طریق نهادهای مدنی مترقی در سطح جهان پی‌گیری، غبار روبی و بازگشایی شود، بی‌شمارانی خواهند بود که با انجام وظیفۀ شرعی و شرطی شدۀ خود، سنت اجداد و نیاکان خود را در تئوریزه کردن جنایت به جای آورند.

با این همه نباید فراموش کرد که همۀ انسانها بی‌گناهند، مگر خلاف آن در پروسه‌ای دموکراتیک و انسانی برباور افکار عمومی نشسته باشد.

*       *       *

در رابطه با فتنۀ فتانت، فردی که با همکاری ساواک شاه باعث دستگیری و اعدام مبارزان کشورمان، از جمله خسرو گلسرخی و کرامت‌الله دانشیان شده است، گفتگوی تلفنی‌ای با رضا (عباس) منصوران انجام داده‌ام که آن را در زیر ملاحظه می‌کنید:    

 

* رضا منصوران عزیز، ممنون از شرکت‌ات در این گفتگو.

ـ من هم ممنونم از شما که لطف کردی و خواستی در خدمت‌ات باشم.

* گفتگوی ما راجع به پدیده‌ای به نام «امیرحسین فتانت» است. فرد ی که عملکردهایش در اواخر دهۀ چهل و اوایل دهۀ پنجاه شمسی در گوشه‌ای از تاریخ سیاسی کشورمان ثبت شده، فردی که با همکاری ساواک شاه باعث دستگیری و اعدام تعدادی از مبارزان کشورمان، از جمله خسرو گلسرخی و کرامت دانشیان شده، و بالاخره کسی که در بحبوحۀ انقلاب بهمن غیبت کبری می‌کند. تا این‌که در این اواخر با ظهور «مترجمی» به همین نام در کشور کلمبیا، تعدادی از ایرانیان، و از جمله، شما ادعا می‌کنند که این مترجم همان امیرحسین فتانت است که با ساواک شاه همکاری کرده است و باقی قضایا.

برای این‌که گفتگوی منطقی‌ای داشته باشیم، می‌بایستی پازل‌هایمان را در کنار هم بچینیم، و پیش از همه با امیرحسین فتانت آشنا شویم. با این حال ظرف چیدمان پازل‌هایمان آشنایی با خود شماست. در این رابطه لطفاً به هویت سابق سیاسی ـ تشکیلاتی‌ات اشاره‌ای داشته باش.

ـ من در اواخر دهۀ چهل و اوایل دهۀ پنجاه در گروهی به نام «گروه گرایشی سوسیالیستی» فعالیت سیاسی داشتم، که این گروه متمایل به مشی سیاسی ـ نظامی بود، منتها جدا از مشی چریکی...

* به هر حال شما نزدیکی ‌هایی با چریکهای فدایی خلق داشتید.

ـ بله، به ویژه با خط پویان و احمدزاده. گرچه روسیه را یک کشور سوسیالیستی نمی‌دانستیم، و پیرو چین و مائوهم نبودیم، به ویژه که در اوایل دهه پنجاه ما تز«سه جهان» را نقد کرده بودیم.

* فعالیت این گروه اگر اشتباه نکنم از جنوب ایران شروع شده بود.

ـ بله، این گروه در جنوب ایران فعالیت می‌کرد و بعد از آن هسته‌هایی را در نقاط دیگر ایران مستقر کرد، تا اوایل انقلاب که آن گروه به نام «کارگر، دهقان، دانشجو» معروف شد.

* که البته این گروه بعد از انقلاب نام دیگری به خود گرفت.

ـ بله، در دوران انقلاب این گرایش در منطقۀ فارس به نام «کمیتۀ انقلابیون فارس» فعالیت می‌کرد.

* همین‌طور بعد از انشعاب در سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، شما با طیف «اقلیت» همکاری‌تان را شروع کردید.

ـ من در اواخر سال 59 به سازمان اقلیت پیوستم. در آن زمان یکی از مسئولان کمیتۀ جنوب کشور این سازمان بودم، تا سال 63 که به خارج کشور آمدم. بعد از آن هم با «سازمان» همکاری می‌کردم، تا مقطع زمانی انشعابی که به «کمیتۀ خارج» معروف شد، از سازمان اقلیت جدا شدم. بعد از آن هم با تشکلی به نام «شورای کار» یا «کمون» همکاری‌ام را شروع کردم.

* با نام امیرحسین فتانت در چه زمانی آشنا شدی؟

ـ من در سال 50 [شمسی] وارد دانشگاه شیراز شدم، تا سال 62. در همان سال 50 که وارد فعالیت‌های دانشجویی شدم، با نام امیرحسین فتانت آشنا شدم. این زمانی بود که می‌گفتند او دستگیر شده است.

* آیا هیچوقت امیرحسین فتانت را از نزدیک ملاقات کرده‌ای؟

ـ خیر!

* به جز خواهران کرامت دانشیان که امیرحسین فتانت را از نزدیک ملاقات کرده‌اند، چه کسان دیگری او را از نزدیک دیده و با او آشنا بوده‌اند.

ـ در مقطع انقلاب خواهران دانشیان گفتند که امیرحسین فتانت مدتی به خانۀ آنها رفت و آمد داشته، و حتا از یکی از آنها خواستگاری کرده است. به غیر از آنها، برخی از دانشجویان دانشگاه شیراز که در سالهای 49ـ50 فعال سیاسی بودند، فتانت را از نزدیک می‌شناختند؛ احتمالاً دوستانی مثل طیفور بطحایی، عباس سماکار باید ایشان را از نزدیک دیده باشند...

* از کسانی که در خارج کشور زندگی می‌کنند، به جز دو اسمی که نام بردی، آیا کسان دیگری هستند که او را از نزدیک بشناسند؟

ـ بله! ایشان مدتی که در پاریس، اسپانیا و مدت کوتاهی در آلمان بودند، کسانی از نزدیک با ایشان تماس گرفته‌اند...

* می‌توانی از این اشخاص نام ببری؟

ـ چون من این اطلاعات را از اشخاص سوم شخص شنیده‌ام، نمی‌توانم از آنها نامی ببرم. ولی دوستی که من اجازه ندارم نامی از ایشان ببرم، با ایشان تماس نامه‌ای داشته، و از او خواسته در رابطه با گذشتۀ خودش خاطرات‌اش را بنویسد.

* من بخشی از پرسش قبلی‌ام را گرفته نمی‌بینم: طبق اطلاعات شما آیا دوستانی که در خارج کشور زندگی می‌کنند؛ فعالین سیاسی سابق با فعالین سیاسی فعلی، کسانی هستند که امیرحسین فتانت را از نزدیک ملاقات کرده باشند.

ـ همان‌طور که گفتم اطلاعات من در این زمینه از زبان سوم شخص است. حتا شنیده‌ام که حدود هشت ـ ده سال قبل مصاحبه‌ای با ایشان انجام شده...

* توسط چه کسی با ایشان مصاحبه شده؟

ـ شخصی که مصاحبه کرده، من اجازه ندارم نامی از او ببرم، اما ایشان فرد معتبری است. با این حال شنیده‌ام که امیرحسین فتانت منکر چنین مصاحبه‌ای شده است و...

* چه‌طور این اطلاعات به شما منتقل شده؟

ـ ایشان به فرد دیگری گفته‌ که این مصاحبه انجام شده و در آن مصاحبه مسایلی در میان گذاشته شده، که بعداً آن مصاحبه منتشر خواهد شد. امّا همان‌طور که گفتم، من از طریق شخص سومی شنیدم، که امیرحسین فتانت منکر چنین مصاحبه‌ای شده و گفته است که چنین چیزی را به خاطر نمی‌آورد.

* متأسفانه گرۀ کور ما در این مورد با وجود این همه اشخاص سوم شخص باز نشد! پرسش دیگری را مطرح می‌کنم: آیا فکر می‌کنید اگر ما به طریقی عکس امیرحسین فتانت «مترجم» را (یعنی فردی که در کلمبیا زندگی می‌کند و ما تا این مقطع از گفتگویمان هنوز نمی‌دانیم که ایشان همان امیرحسین فتانتی است که با ساواک شاه همکاری می‌کرده و باعث دستگیری و اعدام تعدادی از مبارزان سیاسی کشورمان شده) به حداقل یکی از خواهران کرامت دانشیان نشان دهیم، ایشان بتواند هویت او را شناسایی کند؟

ـ دور نیست. می‌شود گفت که امکان آن هست. البته گذشت زمان چهرۀ افراد را تغییر می‌دهد.

* به هر حال بعد از پیروزی انقلاب که بخشی از پرونده‌های ساواک به دست انقلابیون افتاد، معلوم شد که در دستگیری عده‌ای از مبارزان سیاسی و در اعدام خسرو گلسرخی و کرامت دانشیان، امیرحسین فتانت نقش کلیدی داشته است. لطفاً از روی اسناد ساواک (اگر به خاطر داری) همکاری فتانت با دستگاه امنیتی شاه را به‌طور خلاصه برایم شرح بده.

ـ امیرحسین فتانت دانشجوی «عمران ملی» در دانشگاه شیراز بود، که در سال 49 دستگیر می‌شود. او جزو فعالین دانشجویی طیف چپ بود. طبق پرونده‌ای که نزدیک به بیست صفحه بود، و من آن را مطالعه کردم...

* پروندۀ ساواک؟

ـ بله، ایشان به خدمت ساواک درآمده بود. در این پرونده قید شده بود که ایشان مسئولیت داشته تا با کرامت دانشیان ارتباط بگیرد. امیرحسین فتانت از سال 51 به بعد خودش را رابط «چریک‌های فدایی خلق» به دانشیان معرفی می‌کند...

* در این سال که کرامت دانشیان در تهران زندگی می‌کرده.

ـ بله، کرامت در تهران در موسسۀ آموزش فیلم (اسم آن را به خاطر ندارم) به دلیل این‌که فیلمی که از کوره پزخانه‌های تهران تهیه کرده بود، فردی «ناباب» تشخیص داده می‌شود، و اخراج می‌شود. در این زمان که به شیراز می‌آید، به دنبال ارتباط گرفتن با سازمان چریکها بوده، که امیرحسین فتانت بر سر راه او قرار می‌گیرد. از آن زمان است که او خودش را کادر سازمان چریکها معرفی می‌کند، و اعلامیه‌های سازمان را در اختیار دانشیان قرار می‌دهد. طبق پرونده‌هایی که ما در آن زمان مطالعه کردیم، فتانت مرتباً از ساواک رهنمود می‌گرفته است. به ویژه وقتی مسئلۀ گروگان‌گیری رضا پهلوی مطرح می‌شود، این موضوع با خط ساواک جلو می‌رفته، طوری که وانمود می‌کرده، که سازمان چریکها از طرح گروگان‌گیری حمایت می‌کند و در این باره پشتیبانی‌های لازم را به عمل خواهد آورد.

* اگر از آن سالها به خاطرم مانده باشد اطلاعیه‌هایی که امیرحسین فتانت در اختیار دانشیان قرار می‌داده، مدارکی بوده که به دست ساواک شاه افتاده بود، و ساواک آنها را در اختیار فتانت قرار می‌داده. لطفاً از روی اسناد ساواک من را تصحیح کن.

ـ بله، این‌طور بوده. به این صورت که اطلاعیه‌ها و جزواتی که از طریق سازمان چریکها پخش می‌شد و به دست ساواک می‌افتاد، ساواک آنها را به فتانت می‌داد تا در اختیار دانشیان قرار دهد.

* در پرونده‌های ساواک که شما مطالعه کردی، آیا به موارد مشخصی در این زمینه اشاره شده بود؟

ـ بله، در پرونده‌ای که من مطالعه کردم، نوشته شده بود که: «بیانیه‌های سازمان را تحویل دادم» و سپس رهنمودهایی که از ساواک می‌گرفته، در آن قید شده بود.

* شما در اولین مقاله‌ای که در تاریخ دوم ژانویۀ امسال نوشتی، اشاره به دستگیری فردی در اوایل انقلاب کرده‌ای، که گمان می‌رفته، ایشان امیرحسین فتانت باشد. هویت فرد مورد اشاره را هر دو خواهر دانشیان، به‌طور مشخص یکی از آنها که نزدیک به دو سال امیرحسین فتانت را از نزدیک ملاقات کرده، تأیید می‌کند. امّا چون مدارکی که از او به دست می‌آید، او را (حمید ـ ف) معرفی می‌کند، او را آزاد می‌کنید. نکتۀ قابل توجه این‌که پس از آزاد کردن فرد مزبور، یکی از خواهران دانشیان شما و دوستان‌تان را سرزنش می‌کند، که چرا قاتلین مبارزان سیاسی را آزاد کرده‌اید.

راستش رضای عزیز از این روایت (که اتفاقاً درست هم می‌باشد) نه تنها اطلاعات مفیدی به خوانندگان منتقل نمی‌شود، بلکه آنها را گیج می‌کند. به این صورت، تنها فردی که در آن جمع امیرحسین فتانت را از نزدیک ملاقات کرده، او را شناسایی می‌کند، امّا طبق مدارک بدست آمده، او را آزاد می‌کنند. جریان از چه قرار است؟

ـ «کمیتۀ انقلابیون فارس» به خاطر بزرگداشت 29 بهمن در دانشکده ادبیات دانشگاه شیراز همایشی برگزار کرد...

* در سال 57؟

بله، که چند سخنران داشت. جمعیت زیادی آمده بود. شب قبل از همایش خواهر دانشیان تماس گرفت و خواست پروندۀ ساواک را ببیند، که کپی‌ای از آن پرونده به ایشان داده شد. یکی از سخنرانان همایش هم ایشان بود. خواهر دانشیان بدون هماهنگی با برگزارکنندگان‌ همایش موضوع لو رفتن دانشیان و گلسرخی، و اصولاً محتوای اسناد ساواک را برای جمع مطرح می‌کند. من هم به عنوان یکی از مسئولان همایش که در حال فیلمبرداری کردن از مراسم بودم، ایشان نزد من آمد و گفت که امیرحسین فتانت در میان جمعیت نشسته است. من و تعدادی از رفقا به سوی فرد مورد نظر رفتیم و از خواهر دانشیان خواستیم که او را با نام صدا کند. و او از پشت سر صدا کرد: امیر! که آن فرد برگشت و خواهر دانشیان را نگاه کرد. در آن لحظه ما تقریباً قانع شدیم که او باید امیرحسین فتانت باشد. البته خواهر دانشیان گفت که در این باره شک ندارم.

* آیا شما از او پرسیدید که چرا در شناسایی آن فرد شک ندارد؟

ـ اتفاقاً این پرسش را از او کردیم و او گفت که فتانت برای مدت زیادی به خانۀ ما رفت و آمد داشته و حتا می‌خواسته از من خواستگاری کند. در این میان حتا یکی از هم ـ دانشجویی‌های فتانت که عضو کمیتۀ انقلابی بود، گفت که این فرد همان امیرحسین فتانت است. به هر حال، همسر یکی از خواهران دانشیان ماشینی تهیه کرد و کمیته‌ انقلابیون فارس ایشان را به طرف ماشین هدایت کردند. در آنجا او از سوار شدن به ماشین خودداری کرد، امّا وقتی به او گفته شد که ما فقط چند سؤال داریم، او سوار ماشین شد. ما رفتیم به طرف کوی دانشگاه پهلوی، اِرم، که نزدیک «ابیوردی» است. در آنجا وقتی با او صحبت کردیم، او گفت که من امیرحسین فتانت نیستم و...

* چون این پرسش ممکن است به ذهن هر خواننده‌ای برسد: آیا با او بدرفتاری نکردید؟

ـ به هیچ‌وجه، به هیچ‌وجه! ما کمترین توهین یا خشونتی نسبت به او اعمال نکردیم و...

* چون در آن زمان باند «دستغیب» در شهر شایع کرده بودند که شما فردی «مجاهد» را ربوده‌اید و خیال کشتن او را دارید.

ـ درست است. اتفاقاً وقتی این فرد را به طرف کوی دانشگاه می‌بردیم، چند حزب‌اللهی موتور سوار ما را تعقیب کردند، که با مانورهایی آنها ما را گم کردند. به هر حال این فرد که به نام (ح ـ ف) بود، کوچک‌ترین توهینی به او نشد و...

* چه‌طور فهمیدید که او (حمید ـ ف) است؟

ـ او اسناد و کارت شناسایی خودش را نشان داد، که مهندس معدن مس سرچشمه بود، و از اهالی یکی از شهرهای شیراز. وقتی او اسم واقعی خودش را گفت، و وقتی گفت که خود من هم کمونیست هستم، از آنجا که من پرونده‌های ساواک را خوانده بودم، در آنجا به اسمی برخورد کرده بودم، که هم ـ فامیل این فرد بود...

* چه اسمی بود؟

ـ به اسم (شکرالله ـ ف)، که من از او سؤال کردم؛ آیا (شکرالله ـ ف) را می‌شناسی؟ که او گفت، شکرالله برادر من است...

* به یاد داری «شکرالله» با چه جریانی فعالیت می‌کرد؟

ـ او سمپات «ستارۀ سرخ» بود. همان جریانی که فرج سرکوهی، دکتر ابراهیم‌زاده، شکوهی از بنیان‌گذاران آن بودند.

* بسیار خوب، لطفاً ادامه بده.

ـ به هر حال چون من می‌دانستم که (شکرالله ـ ف) دو سال در زندان بوده و در زندان دیپلم گرفته، (حمید ـ ف) همۀ ماجرای برادرش را تعریف کرد. و بعد گفت که می‌توانید راجع به من از برادرم سؤال کنید. در اینجا من مطمئن شدم که او امیرحسین فتانت نیست، ولی دوستی که هم ـ دانشگاهی فتانت بود، گفت که این فرد همان فتانت است، ولی صدایش را به نوعی تغییر داده و...

* توضیحات شما با این‌که مستند است، باز هم کمکی به درک این مسئله نمی‌کند، لطفاً جمع‌بندی و استنتاج مرا در این زمینه اصلاح کن.

ـ حتماً!

* از میان نیروهای سیاسی‌ای که در برهۀ انقلاب امیرحسین فتانت مفروض را بازداشت کرده‌اند، به جز خواهران دانشیان و هم ـ دانشگاهی‌ وی، هیچکس او را از نزدیک ملاقات نکرده‌ بود. حال پرسش این است: چه‌طور امکان دارد، تمام اشخاصی که او را از نزدیک دیده‌اند، و هویت وی را شناسایی کرده‌اند، به اظهار نظر آنها وقعی گذاشته نمی‌شود، امّا ملاک آزادی وی را مدارک بدست آمده و ادعاهای فرد مزبور در نظر می‌گیرند. امیدوارم این ابهام را شما درک کرده باشی.

ـ بله، می‌فهمم. ببینید! من پیش از دیگران قاطعانه گفتم که این فرد امیرحسین فتانت نیست، و باید او را به دانشگاه برگردانیم. وقتی برگشتیم، دیدیم جمعیت زیادی مشغول بحث و گفتگو هستند. در همان اثنا خواهران دانشیان نزد ما آمدند و جویای ماجرا شدند. و وقتی ما گفتیم که به هویت او شک داریم، با گریه و سرزنش به ما گفتند، که چرا می‌خواهید او را رها کنید. ناگهان یکی از کسانی که هم‌شهری (حمید ـ ف) بود را دیدم، که به طرف ما می‌آید...

* لطفاً او را تا حدودی معرفی کن.

ـ او یکی از دانش‌آموزان خود من در دانشگاه شیراز بود، که «پیراپزشکی» می‌خواند. خوشبختانه او زنده است، و بعداً دکترای خودش را از کشور ایتالیا گرفت. از دیدن او خوشحال شدم، چون او هم ـ شهری (حمید ـ ف) بود و...

* اهل کدام شهر بود؟

ـ فکر می‌کنم اشکالی نداشته باشد نام شهر را ببرم: اسم شهر «سروستان» است. به هر حال از (حمید ـ ف) پرسیدم که آیا این فردی که نزد ما می‌آید، را می‌شناسی؟ و او گفت، او را می‌شناسم، اسم او (ن) است و مشخصات دیگر او را هم گفت. ما همین پرسش را هم از (ن) پرسیدیم، که او در جواب گفت: او (حمید ـ ف) است، از بچه‌های چپ شهر ما است و بقیۀ ماجرا. این‌گونه بود که برای من شکی باقی نماند، که او امیرحسین فتانت نیست.

* (با خنده) با خاطره‌ای که تعریف کردی، باز هم ابهام سؤال کاملاً برطرف نشد! می‌پردازم به بخشی دیگری از مقالۀ شما. در قسمتی نوشته‌ای: «در دوران انقلاب امیرحسین فتانت از ایران خارج شد و به کلمبیا رفت». و در بخش دیگری: «هر چند می‌دانم در روزهای انقلاب [فتانت] در شیراز بود و مخفی شد و به امریکای لاتین گریخت تا همدست پرویز ثابتی باشد. این را می‌دانستیم و ردش را داشتیم». پرسش‌ام این است: اوّلاً، این اطلاعات را شما از چه زمانی داشتی؟ و دوماً، منبع این اطلاع چه کسی و یا از چه کانالی بوده‌ است؟

ـ بعد از ماجرای (حمید ـ ف) مطرح شد که فتانت در شیراز است. افرادی به خانوادۀ وی مراجعه می‌کنند امّا او را پیدا نمی‌کنند...

* چه کسانی به خانوادۀ فتانت مراجعه کردند؟

ـ هم، کمیتۀ انقلابیون فارس، هم خواهران دانشیان و هم دوستانی از تهران دنبال این قضیه بودند. به هر حال این پیگیری‌ها رسید به دوران خفقان و مسایلی که می‌دانید. امّا حدود دو سال قبل دوستی که فعلاً خواسته نامی از او برده نشود، به من گفت که مشغول نوشتن کتابی است دربارۀ دانشیان. او گفت که رد امیرحسین فتانت را پیدا کرده و او در آمریکای لاتین زندگی می‌کند. او اضافه کرد، پس از تماس با فتانت از وی خواسته تا هر طوری که می‌خواهد در رابطه با مسایل پنهان آن سالها چیزهایی بنویسد. امّا او جواب مشخصی نداده و موضوع را پشت گوش انداخته. ایشان چند روز قبل در رابطه با مقاله‌ای که نوشته بودم، با من تماس گرفت و در گفتگویی که داشتیم، معتقد بود که امیرحسین فتانت «مترجم» صد در صد همان امیرحسین فتانتی است که با کمک ساواک شاه باعث دستگیری و اعدام بسیاری از مبارزان کشورمان شده است.

* این دوست شما که فعلاً قرار است نامی از ایشان برده نشود، آیا در تماس با فتانت به گفتگویی که در گذشته با او انجام شده، اشاره‌ای کرده‌؟

ـ بله، این دوست مطرح کرد که تو در مصاحبه‌ای که سالها قبل با فرد دیگری کرده‌ای، همه چیز را گفته‌ای. امّا امیرحسین فتانت به او گفته که من یادم نمی‌آید، چنین مصاحبه‌ای کرده باشم. امّا هیچوقت به او نگفته که من همان امیرحسین فتانت نیستم.

* اهمیّت دوست شما آنقدر زیاد است که ما در این گفتگو نمی‌توانیم راجع به او مکث نکنیم: این «دوست» چه کسی است و چگونه به امیرحسین فتانت دسترسی پیدا کرد؟ لطفاً شما با حفظ موازین حقوقی و رعایت مسایل امنیتی اشارۀ بیشتری راجع به این فرد داشته باشید.

ـ البته امیرحسین فتانت از چشم نیروهای سیاسی و چپ مخفی بوده، امّا از انظار عمومی مخفی نبوده است. امیرحسین فتانت با حکومت اسلامی ارتباط داشته و مدتی به عنوان مشاور فرهنگی در کلمبیا با رژیم در ارتباط بوده است. به قول خودش، در مصاحبه‌ای می‌گوید که به مدت چهار سال به ایران رفته است. کتاب او در «مؤسسۀ اطلاعات» چاپ می‌شود...

* که ترجمه‌ای از مارکز بود.

ـ بله، «گزارش یک آدم‌ربایی». بنابر این او از انظار عمومی مخفی نبوده است. امّا دوستی که من فعلاً مجاز نیستم نامی از او ببرم، محقق و منقدی‌ست که قبلاً فعالیت سیاسی داشته و اکنون بیشتر کارهای فرهنگی می‌کند. ایشان اعتقاد دارد که باید آخرین حرفهایش را با امیرحسین فتانت بزند، و سپس مسایل را از زبان خودش علنی کند.

* بسیار خوب! باز هم به بخشی دیگری از مقاله‌تان می‌پردازم. نوشته‌اید: «وقتی دوست شما با امیرحسین فتانت «مترجم» تماس می‌گیرد، او از کرده‌های خودش دفاع می‌کند». بنابراین آیا ایشان پذیرفته که همان امیرحسین فتانت همکار ساواک است؟

ـ من این قسمت را این‌گونه تصحیح می‌کنم: ایشان پاسخ روشنی به آن دوست نداده، که «دفاع» باشد، امّا موضوع را پشت گوش انداخته است. اگر نوشتۀ من این نتیجه‌گیری را داده، من پوزش می‌خواهم. بنابراین همان‌طور که قبلاً هم اشاره کردم، این موضوع را به این نحو تصحیح می‌کنم: ایشان نه مسئله را انکار کرده، و نه حاضر شده راجع به آن چیزی بنویسد. یعنی قاطعانه مطرح نکرده که من امیرحسین فتانت همکار ساواک نیستم. حتا از اظهار نظر راجع به مصاحبه‌ای که در آلمان با او شده، طفره رفته است. از طرف دیگر دوست من یک هفته وقت خواسته تا بعد از تماس با فتانت موضوع را خودش مطرح کند...

* زمان این یک هفته وقت آیا گذشته است؟

ـ خیر، دو ـ سه روز پیش این مسئله مطرح شده است.

* برای این‌که این مبحث را جمع‌بندی کنم: امیرحسین فتانت «مترجم» صریحاً نفی نکرده که همان امیرحسین فتانت همکار ساواک نیست؟    

ـ خیر، ایشان این موضوع را هرگز نفی نکرده است.

* به یک مورد دیگر از نوشته‌تان اشاره می‌کنم و سپس سعی می‌کنم که پازل‌هایمان را در کنار هم بچینم. تیتر اوّل نوشتۀ شما در تاریخ دوم ژانویه این‌گونه بود: «امیرحسین فتانت همان شکارچی دانشیان و گلسرخی است؟»، امّا در مقاله دومی که از شما به دستم رسید، علامت پرسش در تیتر برداشته شده، که به عبارتی پرسش و شک شما جایش را به باور صد در صد داده است. رضای عزیز، در این کمتر از یک هفته چه اتفاق مهمی افتاد که شک شما جایش را به یقین داد؟

ـ پرسش بسیار به جایی است و دوستان دیگری هم این پرسش را از من کرده‌اند. من در نوشتۀ اوّل هم صد در صد مطمئن بودم که این امیرحسین فتانت، همان امیرحسین فتانت است. امّا شاید به دلیل شیوۀ نگارش‌ام و یا این‌که آرزویم این بود که این شخص «آن» نباشد. ولی وقتی دیدیم که از این خصلت (که فکر نمی‌کنم خصلتی لیبرالی، یعنی رعایت تعارف و از این چیزها بوده باشد) تعابیر اشتباهی شده، علامت سؤال را از تیتر نوشته‌ام برداشتم...

* چه‌طور شد که منطق شما در رعایت عنصر شک، جایش را در کمتر از یک هفته به یقین داد؟

ـ همان‌طور که تلویحاً اشاره کردم، دیدم که گذاشتن علامت سؤال نزد خوانندگان نوشته‌ام باعث شک و تردید آنها شده. به هر حال من مطمئن بوده و هستم که این امیرحسین فتانت همان امیرحسین فتانت است.

* بیاییم پازل‌هایی را که داریم در کنار هم بچینیم: بسیاری از فعالان سیاسی در دورۀ انقلاب و بخشی از کسانی که تاریخ معاصر کشورمان را مطالعه کرده‌اند، با پدیده‌ای به نام امیرحسین فتانت، همکاری او با ساواک شاه و نقش کلیدی او در دستگیری و اعدام تعدادی از مبارزان کشورمان آشنا شده‌اند. به جز چند نمونۀ استثنائی همۀ فعالین سیاسی دهۀ پنجاه و شصت [شمسی] کشورمان نسبت به این پدیده تاکنون سکوت اختیار کرده‌اند.  حتا کسانی که از دور یا نزدیک دستی بر آتش داشته‌اند. به زبان ساده بیش از سی سال موجودی به نام امیرحسین فتانت از حافظۀ تاریخی کشورمان حذف شده است. تا این‌که مدتی قبل سر و کلۀ فردی پیدا می‌شود به نام امیرحسین فتانت، که در کشور کلمبیا زندگی می‌کند، مترجم چند کتاب بوده، در زمان شاه مدتی در زندان بوده، و در دو مصاحبه‌ای که با او انجام شده، به علت و نحوۀ زندانی شدن او اشاره‌ای نمی‌شود، و همین‌طور نسبت به دورۀ پس از آزادی ایشان تا مقطع انقلاب هم اشاره‌ای نمی‌شود. مهم‌تر از همه دلیل خروج ایشان از ایران هم جزو مناطق ممنوعۀ این دو مصاحبه بوده است. به عبارتی ما با فردی روبرو هستیم که مظنون است همان امیرحسین فتانت همکار ساواک شاه بوده باشد.

امّا رضای عزیز گمان می‌کنم با من هم عقیده باشی، که در دنیای «دموکراسی» همۀ انسانها بی‌گناهند، مگر خلاف آن ثابت شود. به زبان ساده، این‌که انتظار داشته باشیم امیرحسین فتانت «مترجم» بیاید و بی‌گناهی‌اش را برای مردم اثبات کند، تفکری متعلق به جوامع استبدادی و استبداد زده است، که به گمان من جامعۀ ایران (داخل و خارج) در این راستا ارزیابی می‌شوند.

پرسش‌ام از شما این است که چه راه حل دموکراتیک، پراتیک و انسانی را برای رسیدن به واقعیت امیرحسین فتانت «مترجم» پیشنهاد می‌کنی، تا برای اولین بار در تاریخ صد سالۀ کشورمان پروندۀ جنایتی به صورتی دموکراتیک حل و فصل شود؟

ـ متشکرم که به جزئیات دقیقی اشاره کردید. در رابطه با «دموکراسی» که اشاره کردید، باید بگویم که من در نوشتۀ اوّل و دوم‌ام با تمام وجود آرزو می‌کردم که امیرحسین فتانت از خودش دفاع کند، و یا به هر شکلی که مایل باشد، موضوع را مطرح کند. از طرف دیگر از صمیم قلب خوشحال بوده و هستم که او دستگیر نشد و زنده است. فراموش نباید کرد که مسئله امیرحسین فتانت پرونده‌ای ملی است، یا حتا مسئله‌ای جهانی است، چون به حقوق بشر تجاوز شده است. امیرحسین فتانت «مترجم» در مصاحبه‌ای مطرح می‌کند، که پس از خروج از ایران در افغانستان، پاکستان، ترکیه و سوریه گشت می‌زدم، بعد به ایران برگشتم. کسی که ظاهراً مخفیانه از ایران خارج شده، به قول خودش سه روز در زندان ترکیه به سر برده، بعد به سوریه می‌رود، امّا دوباره برمی‌گردد به ایران. پس از آن در پاریس سه سال زندگی می‌کند، چند سال در لس‌آنجلس می‌ماند، بعد به کلمبیا می‌رود و از آنجا دوباره چهار سال به ایران می‌رود. او در بازگشت از ایران مشاور فرهنگی در کلمبیا می‌شود، و کتاب او را مؤسسۀ اطلاعات منتشر می‌کند. حتا این اواخر افتخار او این است که به سفارت ایران سر می‌زده و خواهان همکاری‌های فرهنگی با آنها شده است. او مطرح می‌کند که برای تکمیل ترجمۀ کتاب مولانا به زبان اسپانیایی به سفارت رژیم در کلمبیا و ونزولا مراجعه می‌کند (می‌دانیم که رژیم‌های این دو کشور از دوستان احمدی‌نژاد هستند). این فرد به نکات مهم گذشتۀ خودش هیچ اشاره‌ای نمی‌کند، و همان‌طور که شما گفتی به علّت زندانی شدن و یا خروج‌اش هم از ایران اشاره نمی‌کند، امّا این نکته یادش می‌ماند که در دبیرستانی که در ایران درس می‌خوانده، متولیان محترام‌اش بزرگانی مثل جلال‌الدین فارسی بوده‌اند...

* رضای عزیز، از پرسشی‌ که طرح کردم، بسیار دور افتادیم. برای این‌که پرسش را ملموس کنم، مثالی می‌زنم، تا به مهابت راهی که در پیش روی داریم، پی‌ببریم: کشور انگلستان و شهر لندن حیات خلوت رژیم اسلامی و عوامل آنهاست. ما به طرق مختلف افرادی را گاهی با پروسه‌ای طاقت‌فرسا شناسایی کرده‌ایم که با رژیم اسلامی همکاری می‌کنند. مثلاً ما مدارک غیرقابل انکاری از همکاری فردی (که سابقاً زندانی سیاسی بوده) داریم که با عوامل رژیم اسلامی همکاری می‌کرده است. با این حال از نظر حقوقی و حتا از نظر انسانی فعلاً اجازه نداریم نامی از او بیرونی کنیم، چرا که اغلب کسانی که اطلاعاتی در این زمینه در اختیار ما گذاشته‌اند، به دلایل امنیتی (و یا هر چیز دیگر) حاضر نیستند اظهارات‌شان را مکتوب کنند، و یا آنها را در جمعی بزرگتر علنی کنند. البته ناگفته نگذارم که برای حفظ امنیت ایرانیان تبعیدی ما تمام مدارک و اطلاعات‌مان را در اختیار پلیس گذاشته‌ایم.  

از طرف دیگر این تلاش‌های حقوق بشری در جامعۀ ایرانی خارج کشور طرفداران زیادی ندارد و افراد زیادی دیگر به این موضوع‌ها اهمیتی نمی‌دهند. حتا عده‌ای به اسم «دموکراسی» اعتقاد دارند که جنایات زندانهای ایران را باید فراموش کرد، و جانیان را باید بخشید.

بنابر این در این دو دنیای کاملاً از هم غریبه، یعنی جامعۀ ایرانی خارج کشور و جوامعی که ما در آنها زندگی می‌کنیم، پرسش این است که ما برای پرونده‌هایی از این دست چه راهکارهای قانونی و دموکراتیکی را باید در نظر بگیریم، که هم از جانب اعتدال و «دموکراسی» خارج نشویم، و هم جنایت و جنایتکاران را فراموش نکنیم، آن هم به منظور جلوگیری از باز تولید شدن آن در آینده. فراموش نکنید که ما بر روی طناب نازکی حرکت می‌کنیم که هر گونه لغزشی باعث می‌شود که به درّۀ افراط و تفریط سقوط کنیم.

ـ به نظر من انسانی‌ترین راه کشف حقیقت در این مورد مشخص این است که خود امیرحسین فتانت مطرح کند، که من آن امیرحسین فتانت نیستم و شما باید به دنبال شخص دیگری بگردید (البته اگر او همان امیرحسین فتانت نباشد). ولی همان‌طور که اشاره کردید، بین آرمانخواهان و انسانهایی که به خاطر آزادی جان‌شان را از دست داده‌اند، انسانهایی که برای زیبایی این جهان تلاش تا پای جان کرده‌اند، دره‌ای هست با کسانی که شکنجه کرده‌اند، تیر خلاص زده‌اند، مسئولین جوخه‌های شکار و ترور مبارزان سیاسی بوده‌اند، کسانی نظیر امیرحسین فتانت کذایی، محسن درزی، سیروس نهاوندی، عباس شهریاری و دیگران. متأسفانه برخی حتا به اسم «دموکراسی» (اسمی که شاید بتوان هر چیزی را در درون آن گنجاند) از این افراد دفاع کرده و به دنبال منافع حقیر خودشان هستند و آن را...

* پلاتفرم سیاسی این دسته افراد این است که گذشته را باید فراموش کرد، حتا جنایات گذشته را نیز باید فراموش کرد، آن هم با درک ناقصی که از «دموکراسی» دارند.

ـ بله، خوب‌ترهای آنها می‌گویند که «می‌بخشیم اما فراموش نمی‌کنیم». امّا من به عنوان فردی از این جامعه، آن‌هم نه به خاطر دلبستگی‌های شخصی با دانشیان و راه او، و یا این‌که دچار هیجانات عاطفی و احساسی شده باشم، فکر می‌کنم باید پیگیر تمام پرونده‌های جنایت، از جمله پروندۀ امیرحسین فتانت باشیم، و نباید آن را فراموش کنیم. اتفاقاً یکی از فاکتورهای ماندگاری ج. اسلامی، حاکم کردن بی‌پرنسیبی‌ها و ضد ارزش‌ها به عنوان ارزش‌های انسانی است. این هم یکی از ارزش‌های انسانی است. من به شخصه اعتقاد ندارم که امیرحسین فتانت باید دستگیر شود، و پس از دادگاهی شدن، مجازات شود. به هیچ‌وجه! امیرحسین فتانت باید تلاش کند، تا بازآموزی و بازسازی شخصیتی شود، منتها این قضیه باید پیگیری ‌شود. شما دیده‌اید که هنوز که هنوز است، به دنبال عناصری هستند که در کشتار یهودیان در کوره‌های آدم‌سوزی نقشی هر چند کوچک داشته‌اند. دادگاه‌های بین‌المللی بورژوایی (یا هر اسمی که دارند) به دنبال این قضیه هستند. به هر حال امیرحسین فتانت «مترجم» به عنوان یکی از متهمین جنایت دهۀ پنجاه در ایران است، که اگر دادگاههای صالحه و افکار عمومی تشخیص دهند که او همان شخص مورد نظر است، مراحل حقوقی و قانونی را همان دادگاهها باید معین کنند...

* پرسش من این بود، که این پروسه چگونه باید طی شود؟

ـ به نظرم کمیتۀ پیگیری باید درست شود. خصوصاً که امروزه این شخص به عنوان «قهرمان ملّی» به مردم معرفی می‌شود. چه دستهای پنهان در این کار تبلیغی در کار است و چه کسانی پشت آن هستند؟ چگونه یک شبه سایت‌هایی راه‌اندازی می‌شوند تا ایشان را به عنوان قهرمان ضد سانسور معرفی کنند؟

* بله! نباید گذشته را فراموش کرد، آن هم با هدف تکرار نشدن آن در آینده. امّا رضا منصوران عزیز باید به واقعیت تلخی اشاره کنیم، و آن این‌که هواداران ارگانیک این خواستۀ انسانی، که پلاتفرم «مبارزه برعلیه فراموشی» را با خود حمل می‌کنند، در جامعۀ ایرانی (داخل و به‌طور مشخص در خارج از کشور) از اقلیت بسیار ناچیزی برخوردار هستند. به هر حال، گفتگو را به سمت جمع‌بندی شدن هدایت می‌کنم. در این رابطه، به نظر شما آیا از کسانی که در ماجرای امیرحسین فتانت ذینفع بوده‌اند و یا اطلاعات دست اولی از آن دارند، می‌شود انتظار داشت که سکوت سی و چند سالۀ خود را بشکنند؟ همان‌طور که می‌دانید در این رابطه پارامتر زمان اهمیّت زیادی دارد، و اغلب کسانی که درگیر این ماجرا و یا مطلع از آن هستند، دوران کهولت جسمی و یا روحی خود را می‌گذرانند.

ـ از آنجایی که این موضوع را یک مسئلۀ «ملی» و اجتماعی می‌دانم، به احتمال زیاد در این جامعه انسانهایی هستند که به ارزش‌ها و فاکتورهای مهم انسانی، و به حقوق انسانها از صمیم قلب پای بند باشند. بله، این انتظار را می‌شود داشت. مثلاً آقای سماکار در کتاب «من یک شورشی هستم» از امیرحسین فتانت به عنوان شخص اصلی‌ای که کرامت را لو داده، نام می‌برد. گرچه آن نوشته به نوعی ناقص است، امّا او انگشت اتهام را روی شخص امیرحسین فتانت به عنوان یکی از عناصر اصلی ساواک می‌گذارد. به هر حال امید است که دوستانی پیگیر این قضیه باشند.

* بنا به آگاهی خودت، کدامیک از افراد شناخته شدۀ مقیم خارج در این زمینه اطلاعات موثق و مفیدی دارند؟ و اصولاً چگونه می‌شود این قضیه را پی‌گیری کرد؟

ـ امید است که آقای رضا علامه‌زاده به عنوان یک هنرمند تبعیدی، طیفور بطحایی به عنوان یک تبعیدی آزادیخواه، جزو پی‌گیری کنندگان این قضیه باشند. این‌که می‌گویند «عدو شود سبب خیر» حاکی از آن است که به هر حال این موضوع در خارج کشور مطرح شده است. با دخالت و اظهار نظر این قبیل افراد می‌شود مسئله را پی‌گیری کرد، و یا شما که مسئولانه در این راه قدم پیش گذاشته‌اید من فکر کنم نباید گذاشت که این مسئله به فراموشی سپرده شود.

* یک پرسش حاشیه‌ای: فکر می‌کنید اگر ما به نحوی عکس امیرحسین فتانت «مترجم» را به سه فردی که اسم بردید، نشان دهیم: آقایان عباس سماکار، طیفور بطحایی و رضا علامه‌زاده، آیا آنها بتوانند امیرحسین فتانت را شناسایی کنند؟

ـ فکر می‌کنم. به دلیل این‌که شکل ایشان از نظر ظاهر ویژه است و تا حدودی فراموش نشدنی. به هر حال امیرحسین فتانت «مترجم» ناشری در آمریکا دارد، به نام «نشر ایران»...

* و عکس ایشان هم که منتشر شده.

ـ و عکس ایشان در BBC منتشر شده است.

* به هر حال رضای عزیز از وقتی که برای این گفتگو به من دادی، سپاسگزارم. 

ـ من سپاسگزارم که شما در این شرایط این وقت را گذاشتی، و قدردانی می‌کنم از مسئولیت شناسی‌تان.

*       *       *

 

تاریخ انجام مصاحبه: 12 ژانویه  2008  

تاریخ انتشار مصاحبه: 23 ژانویه 2008

 

 

منبع:سایت گفتگو


*اوراسیا؛امپراطوری روسیه و حکومت اسلامی ایران گفتگو با «سیروس بهنام»  [2013 Oct] 
*انتقاد به «خود» مان نیز!؟ گفتگو با کریم قصیم  [2013 Sep] 
* به گفته ها و نوشته ها شک کنیم!  [2013 Jul] 
*استبداد سیاسی؛ فرهنگ استبدادی، انسان استبدادزده گفتگو با ناصر مهاجر (مستبد و دیکتاتور چگونه ساخته می شود) [2013 Jun] 
*کشتار زندانیان سیاسی در سال 67؛ جنایت علیه بشریت- گفتگو با رضا بنائی (در حاشیه کمپین «قتل عام 1۹88») [2013 Jun] 
*رأی «مردم»، ارادۀ «آقا» و نگاه «ما» (در حاشیه «انتخابات» ریاست جمهوری در ایران) [2013 May] 
*جبهه واحد«چپ جهانی» و اسلامگرایان ارتجاعی، گفتگو با مازیار رازی  [2013 May] 
*«تعهد» یا «تخصص»؟- در حاشیه همایش دو روزه لندن- گفتگو با حسن زادگان  [2013 Apr] 
*انقلاب 1357؛ استقرار حاکمیت مذهبی، نقش نیروهای سیاسی- گفتگو با بهروز پرتو  [2013 Apr] 
*بحران هویت- گفتگو با تقی روزبه  [2013 Mar] 
*چرا «تاریخ» در ایران به اشکال تراژیک تکرار می شود؟ گفتگو با کوروش عرفانی [2013 Feb] 
*موقعیت چپ ایران در خارج کشور (2) / گفتگو با عباس (رضا) منصوران  [2013 Feb] 
*موقعیت «چپ» در ایران و در خارج کشور(1) /گفتگو با عباس (رضا) منصوران  [2013 Jan] 
*انشعاب و جدایی؛ واقعیتی اجتناب ناپذیر یا عارضه ای فرهنگی / گفت‌وگو با فاتح شیخ   [2013 Jan] 
*بهارانه با اظهارنظرهایی از حنیف حیدرنژاد، سعید افشار [2012 Dec] 
*مصاحبه های سایت «گفت و گو» و رسانه‌های ایرانی و در حاشیه؛ گفتگو با سیامک ستوده [2012 Dec] 
*بن بست«تلاش های ایرانیان» برای اتحاد؟! (در حاشیه نشست پراگ) گفتگو با حسین باقرزاده  [2012 Dec] 
*اتهام زنی؛ هم تاکتیک، هم استراتژی (در حاشیه ایران تریبونال)- گفتگو با یاسمین میظر  [2012 Nov] 
*ایران تریبونال؛ دادگاه دوم گفتگو با ایرج مصداقی  [2012 Oct] 
*لیبی، سوریه... ایران (۲)/ گفتگو با مصطفی صابر   [2012 Sep] 
*لیبی، سوریه... ایران؟/ گفتگو با سیاوش دانشور  [2012 Aug] 
*مقوله «نقد» در جامعه تبعیدی ایرانی؛ گفتگو با مسعود افتخاری  [2012 Jul] 
*(آرزو می کنم، ای کاش برادرهایم برمی گشتند) گفتگو با رویا رضائی جهرمی  [2012 Jul] 
*ایران تریبونال؛ امیدها و ابهام ها گفتگو با اردوان زیبرم  [2012 Jul] 
*رسانه های همگانی ایرانی در خارج کشور؛ گفتگو با رضا مرزبان  [2012 Jun] 
*مستند کردن؛ برّنده ترین سلاح گفتگو با ناصر مهاجر  [2012 Jun] 
*کارگران ایران و حکومت اسلامی؛ گفتگو با مهدی کوهستانی   [2012 May] 
*سه زن، گفتگو با سه زن پناهنده ایرانی  [2012 Apr] 
*بهارانه؛ تأملی بر «بحران رابطه» در جامعه تبعیدی ایرانی  گفتگو با مسعود افتخاری [2012 Mar] 
* صرّاف های غیرمجاز ایرانی در بریتانیا   [2012 Mar] 
*اتحاد و همکاری؛ ‌چگونه و با کدام نیروها؟ گفتگو با تقی روزبه  [2012 Mar] 
*پوشه های خاک خورده(۵) مافیای سیگار و تنباکو  [2012 Feb] 
*«چپ ضد امپریالیسم» ایرانی؛ گفتگو با مسعود نقره کار  [2012 Feb] 
*حمله نظامی به ایران؛ توهم یا واقعیت؛ گفتگو با حسین باقرزاده  [2012 Feb] 
*پوشه های خاک خورده(۳)  تلّی از خاکستر- بیلان عملکرد فعالان سیاسی و اجتماعی [2012 Jan] 
*پوشه های خاک خورده(۲) پخش مواد مخدر در بریتانیا- ردّ پای رژیم ایران [2012 Jan] 
*پوشه های خاک خورده(۱) کالای تن- ویزای سفر به ایران [2012 Jan] 
*زندان بود؛ جهنم بود بخدا ، ازدواج برای گرفتن اقامت  [2011 Sep] 
*گفتکو با کوروش عرفانی، فکت، اطلاع رسانی، شفاف سازی...(بخش دوم)  [2011 Sep] 
*فکت، اطلاع رسانی، شفاف سازی؛ غلبه بر استبداد- گفتگو با کوروش عرفانی  [2011 Sep] 
*حکومت استبدادی، انسان جامعه استبدادی، گفتگو با کوروش عرفانی  [2011 Aug] 
*چرا حکومت اسلامی در ایران(۳) گفتگو با «زهره» و «آتوسا»  [2011 Aug] 
*چرا حکومت اسلامی در ایران(۲) گفتگو با مهدی فتاپور  [2011 Jul] 
*چرا حکومت اسلامی در ایران؟ گفتگو با علی دروازه غاری  [2011 Jul] 
*رخنه، نفوذ، جاسوسی (۲) گفتگو با محمود خادمی  [2011 Jul] 
*رخنه، نفوذ، جاسوسی گفتگو با حیدر جهانگیری  [2011 Jun] 
*... و چه نباید می کردیم- گفت و گو با ایوب رحمانی  [2011 Jun] 
*پناهجویان و پناهندگان ایرانی(بخش آخر) گفتگو با محمد هُشی(وکیل امور پناهندگی)  [2011 May] 
*پناهجویان و پناهندگان ایرانی (۲) سه گفتگوی کوتاه شده  [2011 May] 
*پناهجویان و پناهندگان ایرانی(۱)، گفتگو با سعید آرمان  [2011 May] 
*حقوق بشر، گفتگو با احمد باطبی  [2011 May] 
*سرنگونی حکومت اسلامی... چگونه؟ گفت‌وگو با کوروش عرفانی  [2011 Mar] 
*سرنگونی حکومت اسلامی... چگونه؟ گفتگو با عباس منصوران  [2011 Mar] 
*سرنگونی حکومت اسلامی... چگونه؟، «پنج گفتگوی کوتاه شده»   [2011 Feb] 
*سرنگونی حکومت اسلامی... چگونه؟ گفتگو با رحمان حسین زاده  [2011 Feb] 
*سرنگونی... چگونه؟، گفتگو با اسماعیل نوری علا  [2011 Jan] 
*ما و دوگانگی‌های رفتاری‌مان گفتگو با مسعود افتخاری  [2010 Dec] 
*ترور، بمبگذاری، عملیات انتحاری گفتگو با کوروش عرفانی  [2010 Dec] 
*اغتشاش رسانه‌ای گفتگو با ناصر کاخساز  [2010 Nov] 
*کاسه ها زیر نیم کاسه است گفتگو با م . ایل بیگی  [2010 Nov] 
*حکومت اسلامی، امپریالیسم، چپ جهانی و مارکسیستها, گفتگو با حسن حسام  [2010 Oct] 
*تحرکات عوامل رژیم اسلامی در خارج (۳) انتشار چهار گفتگوی کوتاه [2010 Sep] 
*تحرکات عوامل اطلاعاتی رژیم اسلامی در خارج (۲)  تجربه هایی از: رضا منصوران، حیدر جهانگیری، رضا درویش [2010 Sep] 
*تحرکات عوامل اطلاعاتی رژیم اسلامی در خارج کشور- گفتگو با حمید نوذری  [2010 Aug] 
*عملیات انتحاری، گفتگو با کوروش طاهری  [2010 Aug] 
*هوشیار باشیم؛ مرداد و شهریور ماه نزدیک است(۲)، گفتگو با مینا انتظاری  [2010 Jul] 
*سیاستمداران خطاکار، فرصت طلب، فاسد، گفتگو با مسعود افتخاری  [2010 Jun] 
*کارگر؛ طبقه کارگر و خیزشهای اخیر در ایران، گفتگو با ایوب رحمانی  [2010 May] 
*تریبیونال بین المللی : گفتگو با لیلا قلعه بانی  [2010 May] 
*سرکوب شان کنید! گفتگو با حمید تقوایی  [2010 Apr] 
*ما گوش شنوا نداشتیم، گفتگو با الهه پناهی  [2010 Apr] 
*خودکشی...، گفتگو با علی فرمانده  [2010 Apr] 
*تو مثل«ما» مباش!، گفتگو با کوروش عرفانی  [2010 Mar] 
*«تحلیل» تان چیست؟!، گفتگو با ایرج مصداقی  [2010 Mar] 
*شما را چه می‌شود؟ گفتگو با فرهنگ قاسمی  [2010 Feb] 
*چه چیزی را نمی دانستیم؟  با اظهار نظرهایی از: مهدی اصلانی، علی فرمانده، بیژن نیابتی، ی صفایی [2010 Feb] 
*۲۲ بهمن و پاره ای حرفهای دیگر; گفتگو با البرز فتحی  [2010 Feb] 
*بیست و دوم بهمن امسال گفتگو با محمد امینی  [2010 Feb] 
*تروریست؟! گفتگو با کوروش مدرسی   [2010 Jan] 
*چرا«جمهوری» اسلامی سی سال در قدرت است(۴) گفتگو با مسعود نقره کار  [2010 Jan] 
*چرا«جمهوری» اسلامی سی سال در قدرت است؟(۳), گفتگو با رضا منصوران  [2009 Dec] 
*چرا «جمهوری» اسلامی سی سال در قدرت است(۲), گفتگو با علی اشرافی  [2009 Dec] 
*چرا«جمهوری» اسلامی ایران سی سال در قدرت است؟ گفتگو با رامین کامران  [2009 Nov] 
*سایه های همراه، (به بهانه انتشار سایه های همراه) گفتگو با حسن فخّاری  [2009 Oct] 
*آغاز شکنجه در زندانهای رژیم اسلامی، گفتگو با حمید اشتری و ایرج مصداقی  [2009 Sep] 
*گردهمایی هانوفر, گفتگو با مژده ارسی  [2009 Sep] 
*گپ و گفت دو همکار, گفتگو با سعید افشار (رادیو همبستگی)  [2009 Sep] 
*«سخنرانی» نکن... با من حرف بزن  [2009 Aug] 
*«انتخابات»، مردم...(۷) (حلقه مفقوده) گفتگو با«سودابه» و «حسن زنده دل»  [2009 Aug] 
*«انتخابات»، مردم...(۶),(فاز سوم کودتا، اعتراف گیری), گفتگو با سودابه اردوان  [2009 Aug] 
*«انتخابات»، مردم...(۵) گفتگو با تقی روزبه  [2009 Jul] 
*«انتخابات»، مردم...(۴); گفتگو با رضا سمیعی(حرکت سبزها)  [2009 Jul] 
*«انتخابات»، مردم...(۳) گفتگو با سیاوش عبقری  [2009 Jul] 
*«انتخابات»، مردم...(۲) گفتگو با حسین باقرزاده  [2009 Jun] 
*«انتخابات»، مردم... / گفت‌وگو با حسین باقرزاده (۲)  گفتگو با حسین باقرزاده [2009 Jun] 
*«انتخابات»، مردم...؟! گفتگو با فاتح شیخ  و نظرخواهی از زنان پناهجوی ایرانی [2009 Jun] 
*پناهجويان موج سوم، گفتگو با علی شیرازی (مدیر داخلی کانون ایرانیان لندن)  [2009 May] 
*رسانه؛ به همراه اظهارنظر رسانه های«انتگراسیون»، «پژواک ایران»، «سینمای آزاد»، «ایران تریبون»، «شورای کار»  [2009 Apr] 
*گردهمایی هانوفر...؛ گفتگو با محمود خلیلی  [2009 Apr] 
*سی سال گذشت; گفت‌وگو با یاسمین میظر  [2009 Mar] 
*مسیح پاسخ همه چیز را داده! گفت‌وگو با«مریم»  [2009 Mar] 
*«کانون روزنامه‌نگاران و نویسندگان برای آزادی»؛گفت‌و گو با بهروز سورن  [2009 Feb] 
*تخریب مزار جانباختگان...حکایت«ما»و دیگران; گفت‌وگو با ناصر مهاجر  [2009 Feb] 
*همسران جان‌باختگان...گفت‌وگو با گلرخ جهانگیری  [2009 Jan] 
*من کماکان «گفت‌وگو» میکنم! (و کانون ۶۷ را زیر نظر دارم) [2009 Jan] 
*مراسم لندن، موج سوم گردهمایی‌ها، گفتگو با منیره برادران  [2008 Dec] 
*سرنوشت نیروهای سازمان مجاهدین خلق در عراق گفتگو با بیژن نیابتی [2008 Sep] 
*سرنوشت نیروهای سازمان مجاهدین خلق در عراق گفتگو با بیژن نیابتی  [2008 Sep] 
*اگر می‌ماندم، قصاص می‌شدم گفتگو با زنی آواره  [2008 Sep] 
*صدای من هم شکست  گفتگو با «مهناز»؛ از زندانیان واحد مسکونی  [2008 Aug] 
*بازخوانی و دادخواهی؛ امید یا آرزو  گفتگو با شکوفه‌ منتظری [2008 Jul] 
*«مادران خاوران»; گزینه‌ای سیاسی یا انتخابی حقوق بشری گفتگو با ناصر مهاجر [2008 Jul] 
*«شب از ستارگان روشن است» گفتگو با شهرزاد اَرشدی و مهرداد [2008 Jun] 
*به بهانۀ قمر... گفتگو با گیسو شاکری [2008 Jun] 
*دوزخ روی زمین- گفتگوی مجید خوشدل با ایرج مصداقی  [2008 Jun] 
*سردبیری، سانسور، سرطان... و حرفهای دیگر  گفتگو با ستار لقایی  [2008 Apr] 
*سردبیری، سانسور، سرطان... و حرفهای دیگر  گفتگو با ستار لقایی [2008 Apr] 
*بهارانه؛ پرسش‌هایی «خود»مانی با پروانه سلطانی و بهرام رحمانی  [2008 Mar] 
*«فتانت»، فتنه‌ای سی و چند ساله (3)  گفتگو با حسن فخاری [2008 Feb] 
*ایرانیان لندن، پشتیبان دانشجویان دربند با اظهار نظرهایی از: جمال کمانگر، علی دماوندی، حسن زنده دل یدالله خسروشاهی، ایوب رحمانی [2008 Feb] 
*«فتانت»، فتنه‌ای سی و چند ساله (2)  [2008 Feb] 
*«فتانت»، فتنه‌ای سی و چند ساله  گفتگو با رضا (عباس) منصوران [2008 Jan] 
*کدام «دستها از مردم ایران کوتاه»؟ گفتگو با تراب ثالث [2008 Jan] 
*میکونوس گفتگو با جمشید گلمکانی (تهیه کننده و کارگردان فیلم)* [2007 Dec] 
*«انتخابات آزاد، سالم و عادلانه» در ایران اسلامی!؟ گفتگو با بیژن مهر (جبهه‌ی ملّی ایران ـ امریکا) [2007 Dec] 
*چه خبر از کردستان؟ گفتگو با رحمت فاتحی [2007 Nov]