PEZHVAKEIRAN.COM تریبیونال بین المللی : گفتگو با لیلا قلعه بانی
 

تریبیونال بین المللی : گفتگو با لیلا قلعه بانی
مجید خوشدل

منافع حزبی- تشکیلاتی؛ اهداف سیاسی- ایدئولوژیکی؛ دعواها و اختلافهای خانوادگی- فرقه ای و نیز این اواخر منافع فردی آدمهایی که دوران حبس کشیدن خود را بر پیشانی کوتاه شان خالکوبی کرده اند، فرهنگی را اشائه داد تا دهها کمپین تبعیدیان ایرانی در پیوند با مقوله زندان و زندانی سیاسی از درون منهدم شوند. از صدها کمپین عملی دیگر به جز انگشت شمارانی یاد و خاطره ای باقی نمانده است.

بار سنگین پرونده ی قطور جنایت در زندانهای ج . اسلامی بیش از دو دهه بر دوش آزادیخواهان و عدالتجویان ایرانی سنگینی می کند. به دور از هیاهو و تبلیغاتهای مرسوم، فعالیتهای جمعی ایرانیان این پرونده ملی را هنوز نتوانسته از نقطه«الف» به نقطه «ب» انتقال دهد تا دیگران به جای شروع کردن از صفر، ادامه دهنده ی تلاش های تلاشگران گذشته باشند. دستاوردهای مثبت در این عرصه غالباً در فعالیتهای فردی افراد منفرد خلاصه می شده است.

از منظر اطلاع رسانی به افکار عمومی غرب در پیوند با جنایتهای سیستماتیک در زندانهای حکومت اسلامی ایران کاسه ها خالی خالی است. افکار عمومی غرب پیشکش، حتا بخش بزرگی از «چپ جهانی» از فاجعه زندانهای ایران؛ از جوان کشی و از چپ کشی حاکمیت «ضد امپریالیست!!» اسلامی بی اطلاع مانده است. 

بخش بزرگی از چپ بریتانیا که شیفته ی شمایل مورالس- احمدی نژاد- چاوز (ماچ) است، از کشتار دهه شصت زندانهای ایران که بسیاری از عزیزان چپ را هم شامل می شده، کاملاً بی اطلاع است. تنها تعداد معدودی که نُه خط زمانه اند، خود را به کوچه علی چپ زده اند. اغلب اما نوارشان خالی خالی است. (۱)

*    *    *

بسیاری از فعالیتهای اجتماعی- سیاسی جامعه تبعیدی ایرانی در آغاز شروع خوبی داشته است. حتا آنهایی که کاسه ها را زیر نیم کاسه ها پنهان کرده بودند، در ابتدا چشمها و گوشهای بسیاری را به خود جلب نمودند. اما وقتی آرام- آرام کاسه های شکسته یکی پس از دیگری از خاک گورستان عادتهای پلشت سر برآورد، و این کار تکرار و تکرار گشت، دیگر کسی نمانده بود تا تجربه ی دیگری را در موردش بکار بندند. اعتماد ایرانیان تبعیدی تَرَک برداشته بود و از این بابت دیگر کک کسی گزیده نمی شد.

اینگونه بود که مراسم یادمان جانباختگان دهه شصت زندانهای ایران روز بروز آب رفت و کوچک و کوچکتر شد؛ طوری که دیگر همراه و همدردی با خود نداشت.

تا اینکه جبر زمانه، که حکایت از واقعیت جامعه تبعیدی ایرانی داشت، خاک تن عده ای از فعالان سیاسی و زندانیان سیاسی سابق را تکان داد و آنان را به اشتباهای مکررشان واقف ساخت. این بخش از جامعه تبعیدی در سالهای اخیر با به جان خریدن توهین و تهمت و انتقاد، از محفل های خانوادگی ای که به نام زندانی سیاسی هر ساله برگزار می گشت، فاصله گرفت و بخشی از ادعاهای شفاهی خود را در عمل اثبات نمود. و اینگونه بود که دوباره چشمها و دلهای سوخته ای به برخی از مراسم سالانه زندان و زندانی سیاسی جلب گردیده شد. جوانان و بخشی از فرزندان جانباختگان نیز از این جمله بوده اند.

 

و حالا تعدادی از فعالان سیاسی و اجتماعی، زندانیان سیاسی سابق و بخشی از خانواده های جانباختگان دهه شصت جمعی را تشکیل داده و هدفی را در مقابل خود قرار داده اند که آرزوی هر انسان با وجدانی است: تشکیل تریبیونال بین المللی برای رسیدگی به کشتار زندانیان سیاسی در دهه شصت.

پرسیدنی ست: آیا دوستان«کارزار» ابزار و امکانات برآوردن چنین هدف سترگی را دراختیار دارند؟ آیا آنان به مهابت راه آگاهند و می دانند که شکست در این عرصه چه تبعات اجتماعی و سیاسی برای جامعه ی پا به سن گذاشته ی تبعیدی ایرانی به بار خواهد داشت؟ آیا این دوستان به این باور ابتدایی رسیده اند که هدف کمپین هایی از این دست «نقد زندان و زندانی سیاسی» و «افشاء جنایت در زندانهای ایران» در اِشلی کلی و کلان است و دیدگاههای سیاسی عزیزان جانباخته در این هدف امری جانبی خواهد بود؟  اصولاً آیا جمع کارزار در ادعاهای مطرح کرده خود صادق است و کاسه ای زیر نیم کاسه آنان نیست؟

با لیلا قلعه بانی یکی از همکاران کارزار به گفتگوی تلفنی می نشینم. این گفتگو بر روی نوار ضبط شده است.

 

* لیلا قلعه بانی، خوش آمدی به این گفتگو.

- متشکرم از وقتی که به من دادید تا با شما صحبت کنم.

* در معرفی شما به این بسنده می کنم که دو برادرتان در دهه شصت در زندانهای رژیم اسلامی اعدام شدند و شما یکی از همکاران جمعی هستید که ادعا می کند در تدارک دادگاهی بین المللی برای رسیدگی به کشتار زندانیان سیاسی در دهه شصت است. دادگاهی که جمع شما در پی برگزاری آن است، دادگاهی نمادین شبیه «دادگاه راسل» است.

حدود پنج ماه از اعلام موجودیت جمع تان می گذرد. در این پنج ماه چه کار کرده‌ اید. لطفاً رئوس آن را برای ام بگویید.

- ما با حقوقدان های بین المللی تماس گرفتیم؛ در رابطه با شبکه های ارتباطی تماسهایی داشتیم؛ با اعضاء کمیته حقیقت یاب که از قبل وجود داشته تماسهایی داشتیم که این تماسها ادامه دارد. من و تعدادی دیگر که به عنوان کسانی که بعد از اعلام موجودیت این گروه به آن پیوستیم، سازماندهی شدیم و همکاری می کنیم با گروههای کاری مختلف. کمیته های مختلف کاری تا بحال تشکیل شده تحت عنوان گروههای ارتباطات، تبلیغات، مالی و تدارکات، که من در گروه تبلیغات فعال هستم.

* در خلال صحبت تان به جمعی اشاره کردید که از گذشته وجود داشته. تا جایی که من اطلاع دارم، جمع شما مستقل از جمع های گذشته است و اعلام موجودیت اش در سپتامبر سال گذشته بوده. من اشتباه می کنم یا اطلاعات شما ناقص است؟

- شما درست می فرمایید. منتهی من به این جمع تازه پیوسته ام. این یک جمع مستقل است متشکل از گروهی از فعالان سیاسی و خانواده های جانباختگان دهه شصت، که آنها از حدود سه سال پیش شروع کرده اند به مطالعه و تحقیق در مورد تشکیل دادگاههای مختلف در سطح جهان. و اینکه خودشان چطور می توانند تجربه ایران را به گوش جهانیان برسانند. وقتی در دسامبر گذشته این جمع اعلام موجودیت کرد، چون برای من جالب بود، به آن پیوستم.

* پرسش کنکرتی با شما در میان می گذارم تا پاسخ تان ملموس تر باشد. هفته گذشته شما و دوستان تان گفتگویی از طریق پالتاک داشتید. در این برنامه راجع به چه مباحثی صحبت کردید؟

- به طور خاص ما که مسئولیتی داشتیم، گزارش کارمان را دادیم. مثلاً من گزارشی ارائه کردم در رابطه با مصاحبه ای که با رادیو همبستگی انجام داده بودیم و پیگیری گفتگو با رادیوی دیگری. فردی که مسئول تماسها بود، گزارشی ارائه کرد که چه کسانی بعد از مصاحبه ما تماس گرفته اند؛ علاقمند به همکاری شدند و یا به چه شکلی کمک مالی کنند. مسئول بخش مالی گزارشی ارائه کرد. به هر حال عموم گزارشها داده شد و پیشنهادها و راه حلهایی برای بهبود کار ارائه شد.

* در قسمتی گفتید، بعد از مصاحبه ای که با رادیو همبستگی داشتید، تماسهایی گرفته شده. چه تعداد با شما تماس گرفتند؟ لطفاً آمار و ارقام واقعی به من بدهید.

- من متأسفانه در جریان تعداد کسانی که تماس گرفتند، نیستم. چون تعداد آنها در جلسه پالتاکی ارائه نشد. ولی یکی دو ساعت بعد از آن مصاحبه فکر می کنم پنج- شش نفر تماس گرفتند و با خودِ من هم دو نفر تماس گرفتند. یکی از آنها دانشجویی بود که[...] ایشان گفتند که من نمی دانستم با من همدردی می کنی؛ من حاضر به همکاری هستم به هر شکل، حتا کمک مالی.

* راجع به مسئله مالی که به نظر من یکی از مهمترین نکات جمع تان است، پوشه جداگانه ای باز می کنم. در اینجا می خواهم نگاهی بیاندازم به جمع همکاران تان. از آنجا که شما و دوستان تان بارها ادعا کرده اید که تلاش تان در«کارزار» تلاشی انسانی و حقوق بشری است، یعنی اتوریته تشکیلات سیاسی و ایدئولوژی سیاسی در آن اعمال نمی شود، آیا فکر می کنید تا حالا توانسته اید از همه گرایش های فکری و سیاسی در جمع تان دعوت به همکاری کنید؟

- از وقتی این مسئله علنی شده؛ مخصوصاً در این یکماهه اخیر تبلیغات مان را سعی کردیم از طریق همه رسانه های خبری ایرانی در استکهلم انجام دهیم و از آن طریق اطلاع رسانی کنیم. حتا بعضی از افراد سلیقه خاصی در رابطه با بعضی از رسانه های ایرانی داشتند، اما اکثریت رأی شان بر این بوده که ما بایستی بتوانیم با همه گروههای فکری و مردمی که به نوعی صابون رژیم به تن شان خورده، ارتباط بگیریم. منتها بعضی از رادیوها برای مصاحبه با ما هنوز دارند فکر می کنند؛ یا می گویند وقت نداریم یا بعضی ها گفته اند که با شما مصاحبه نمی کنیم و نمی خواهیم چنین خبری را پخش کنیم یا...

* یعنی تلاش تان برای اطلاع رسانی اختصاص به جامعه ایرانی مقیم سوئد داشته. حتماً باید بدانید که همه جامعه تبعیدی و مهاجر ایرانی در این کشور اقامت ندارند. از آنجایی که شما هدف بلند بالایی برای خودتان گذاشتید، ظاهراً آگاهی از جمع تان در کشورهای دیگر بسیار محدود است. مشکل کجاست؟

- ما در قدم اول هستیم. ولی در کشورهای دیگر هم فعالیت کرده ایم، حتا در«فیس بوک». مثلاً من می دانم که بچه ها در کانادا فعال هستند؛ در آلمان و فرانسه هم فعال هستند. تا جایی که من اطلاع دارم، قرار است در این کشورها کمیته های کاری به شکل کمیته های کاری استکهلم تشکیل شود( شاید هم تا حالا تشکیل شده باشد) تا هر کشوری فعالیت هایش را مثل استکهلم سازماندهی کند.

* فکر می کنم، پاسخ پرسشی که قبلاً طرح کردم را نگرفتم. پرسیده بودم آیا از همه گرایش های فکری دعوت به همکاری کردید یا خیر؟ مثلاً من از بخشی از گرایش های سیاسی در جمع تان نماینده ای نمی بینم؛ از زندانیان عقیدتی هم به همین نحو. همانطور که گفتم چون فعالیت جمع تان را فعالیتی حقوق بشری عنوان کردید، این پرسش اهمیت پیدا می کند.

- من منظورتان را از سوألی که طرح کردید، متوجه نمی شوم.

- اسامی شانزده نفر از همکاران شما جلو من است. اغلب این دوستان گرایش سیاسی نزدیک به همی دارند؛ با اختلافاتی جزئی. پرسش من این بود: چون ادعا کردید تلاش تان انسانی- حقوق بشری است؛ یعنی فراتشکیلاتی، فراایدئولوژیک است، آیا با گرایش های سیاسی دیگر تماس گرفتید؟ اگر تماس نگرفتید، آیا خیال دارید با گرایش هایی که ممکن است با آنها اختلاف سیاسی داشته باشید، تماس بگیرید یا خیر؟

- بله حتماً. برای اینکه جلساتی که ما در استکهلم می گذاریم، جلساتی عمومی است. مثلاً در روز ۲۴ [آوریل؟] جلسه ای داشتیم که از احزاب کُردی؛ از حزب دموکرات کردستان آمده بودند تا طرفداران مجاهدین و گروههای سیاسی دیگر. منتها ما یک هدف داریم و آن اینکه ما با گروه سیاسی تماس نمی گیریم. یعنی افراد با صفت فردی در این جمع حضور خواهند داشت و نه با صفت تشکیلاتی. چرا که ما می خواهیم این کار، مردمی و از پایه شروع شود. من هم به عنوان یک فرد به این جمع پیوستم؛ برادران من «مجاهد» بودند، منتها به قول شما آنها شاید طرز فکر سیاسی خاصی داشتند، اما چون من با صفت فردی به این جمع آمدم، آنها با خوشرویی مرا پذیرفتند. من هیچوقت در این جمع احساس نکردم که برای پذیرفتن طرز فکر افراد به من فشار آمده باشد. اگر چنین چیزی را احساس می کردم، با این جمع همکاری نمی کردم.

منتها من فکر می کنم که خود افراد باید تماس بگیرند. اما به آنها باید اطلاع داده شود. تلاش ما این است که با تمام امکانات همه را تحت پوشش اخبار جمع مان قرار دهیم؛ حتا جامعه کشوری که در آن زندگی می کنیم؛ همین طور جامعه ایران را از اقدامات مان باخبر کنیم.

* تأکید پرسش های من برای تجربه های تاکنونی جامعه تبعیدی است. پوشه دیگری را باز می کنم...

- آنطوری که من متوجه هستم، همه افرادی که در دهه شصت درگیر بوده اند، می توانیم به کمک آنها وقایع آن سالها را با سند و مدرک در دادگاه ارائه کنیم. یعنی دادگاه متعلق به خانواده آنهاست...

* به هر حال این ادعای شما است و ما هم تلاش تان را دنبال می کنیم تا ببینیم در عمل چقدر به این ادعا پایبند خواهید بود. پوشه دیگری را باز می کنم: من در نیت خوب اغلب همکاران شما شکی ندارم؛ در نیت خیر شما هم تردیدی به خودم راه نمی دهم. اما از آنجا که بسیاری از فعالیتهای سیاسی و اجتماعی ایرانیان تبعیدی با نیت خوب شروع شده و اغلب شان در مدت کوتاهی به بن بست رسیده، در هدف مهمی که برای خودتان درنظر گرفته اید؛ یعنی برپایی دادگاه، فکر می کنی چه مؤلفه های دیگری را در کنار نیت خوب باید جمع تان دارا باشد؟

- من چون خیلی وقت نیست که از ایران خارج شدم؛ حدود ده سال است، خیلی در جریان فعالیتهای انجام شده نیستم و نمی توانم در مورد آنها قضاوت کنم. ولی می توانم بگویم که من به صورت احساسی وارد این جریان شدم. چرا که این برای من مهم است؛ تنها آرزوی مادرم محاکمه سران حکومت بود به خاطر آن همه جرم و جنایت. من هم نمی خواهم این آرزو را به گور ببرم. خیلی ها هستند که پدر و مادرشان را از دست دادند و در صدد برآوردن آرزوی آنها هستند. من فکر می کنم همه ایرانیان تبعیدی؛ همه کسانی که در این سالها رنج کشیدند، در این زمینه با هم اتفاق نظر دارند. ما همه می خواهیم جنایتکاران محکوم شوند؛ ما همه می خواهیم این جنایت به فراموشی سپرده نشود. ما اگر بتوانیم این همدلی مشترک را داشته باشیم؛ وقتی عده ای درد دارند و دردشان مشترک است، باید بتوانیم این درد مشترک را با هم بیان کنیم. من فکر می کنم روی این موضوع باید تأکید کنیم که برای ما مهم نیست که گذشته سیاسی فرزند شما چه بوده (من نمی خواهم کسی برادران جانباخته من را با دیدگاههای سیاسی شان ارزش گذاری کند) همه این افراد به عنوان انسانهایی که قربانی این جنایتها شده اند؛ همه ی ما که این رنج را مشترکاً تجربه کردیم، باید در این هدف با هم همراه شویم...

* ببین لیلا عزیز، من هم این درد را می فهمم. توضیحات شما هم که باید به دل هر انسان با وجدانی بنشیند، مربوط به همان نیت خوب و خیر است. اما برای اینکه این هدف و آرزو عملی شود، می بایستی مجموعه ای از عوامل رعایت شود. بگذار سوأل مشخصی بپرسم: به نظرت «واقع بینی» یکی از مؤلفه هایی نیست که جمع شما باید به آن پایبندی داشته باشد؟

- همیشه در همه ی زمینه ها واقع بینی مهم است. ما خیلی آرزوها داریم، ولی این آرزوها با واقعیت دنیا جور درنمی آید. منتها به طور خاص منظور شما این است که چه چیزی را باید در نظر داشته باشیم که واقع بینانه باشد؛ ایدآل گرایانه نباشد، ما آماده ایم برای پیشنهادهای هموطنان مان که به هر حال تجربه های متفاوتی داشته اند و آن نظرات می تواند به جمع ما کمک کند...

* شما می خواهید دادگاهی برای رسیدگی به کشتار زندانیان سیاسی در دهه شصت ترتیب بدهید. محل برگزاری این دادگاه نمادین را کشورهای سوئد یا انگلستان در نظر گرفتید.

در فاصله روزهای گذشته در رابطه با هزینه برپایی این دادگاه در انگلستان تحقیق کردم. برای برگزاری این دادگاه در انگلستان به رقمی معادل پنج میلیون پوند احتیاج دارید. این رقم را می خواهید از کجا تهیه کنید؟

- پنج میلیون پوند؟ من نمی دانم شما چه هزینه هایی را درنظر گرفتید. من در امور مالی ضعیف ام. منتها دوستانی که با ما هستند؛ حقوقدانان و کسان دیگر گفته اند که کمک شان برای مقاصد انسانی است و نه مسايل مالی. برای همین یک سری از هزینه ها صرفه جویی می شود. اما یک سری از هزینه ها مثل هزینه ایاب و زهاب، هزینه اسکان دادن آنها در مدت دادگاه است که برآوردی که شده، یک میلیون کرون سوئد است که با پنج میلیون پوند شما خیلی فرق می کند.

* به هر حال چون من ادعای خودم را از این طریق بیرونی می کنم، بنابراین می توانم از آن دفاع کنم. حتا اگر افرادی بطور داوطلبانه با جمع شما فعالیت کنند، باز شما به چند میلیون پوند بودجه احتیاج دارید. پرسش ام این است که این بودجه را از کدام منبع می خواهید تهیه کنید. این پرسش از این زاویه اهمیت پیدا می کند که برخی از دوستان شما تأکید کرده اند که غیر از کمکهای مردمی بودجه ای را از جای دیگری نباید تهیه کنید.

- ما روی مردم خیلی حساب باز می کنیم. البته در سوئد تعدادی از دوستان دنبال این هستند که از امکاناتی برای تشکیل دادگاه استفاده کنند. اما اگر در این فرصت ما بتوانیم افرادی را برای کمک آبونه کنیم؛ مثلاً هر کدام ماهی ده یورو کمک کنند، من فکر می کنم هزینه دادگاه تأمین خواهد شد.

* از اعلام موجودیت جمع تان حدود پنج ماه می گذرد. تا به امروز چقدر کمک مالی از جامعه ایرانی دریافت کردید؟

- فردی که مسئول امور مالی است می تواند به این پرسش شما جواب بدهد.

* نمی توانید حدسی بزنید؟

- نه، اصلاً نمی توانم. اما هر کدام از ما متقبل شدیم که مثلاً ده نفر را آبونه کنیم. خودِ من تا حالا شش نفر را آبونه کردم که آنها قرار است ماهی ده یورو پرداخت کنند. در ضمن فکر می کنم دوستان ایده دیگری هم دارند و آن اینکه می خواهند با کمیته های حقوق بشری و سازمانهای مستقلی که وابستگی ندارند، تماس گرفته و از طریق آنها بتوانند تأمین بودجه کنند.

* این حرف را اولین بار است که از شما می شنوم. بحثهای جمع تان را که تا بحال دنبال کردم، صرفاً بر کمکهای مردمی تأکید شده.

در آغاز مصاحبه روی«نیت خیر» و«واقعیت»ها که دو چیز متفاوت است با هم صحبت کردیم. خواست شما از کمکِ مردم یک خواسته انسانی است. اما اگر قرار باشد بنا به تجربه های تاکنونی روی کمک جامعه تبعیدی و مهاجر ایرانی حساب باز کنیم و انتظار داشته باشیم که این جامعه چند میلیون به شما کمک کند، ظاهراً این انتظار باید خیالبافی باشد؛ متأسفانه.

اما چرا مسئله مالی حائز اهمیت است، بخاطر اینکه جمع شما با برگزاری دادگاه تداعی می شود. برگزاری دادگاه به باور من به چند میلیون پوند پول احتیاج دارد. تا آنجا که من اطلاع دارم، شما نمی خواهید از کمکهای غیرمردمی استفاده کنید. بنابراین می شود گفت که دادگاهی تشکیل نمی شود...

* شما خیلی با اطمینان می گوئید.

- به هر حال بیست و چند سال است که در این جامعه زندگی می کنم؛ چه به عنوان یک فعال سیاسی و چه فعال رسانه ای. همانطور که به شما گفتم، رئال سیاسی و واقعیتها یک چیز است، آمال و آرزوها چیزی دیگر. پرسش ام از شما این است که آیا جمع تان به اثرات منفی شکست هدف تان؛ یعنی برگزار نشدن دادگاه رسیدگی به جنایتها در زندانهای ایران در دهه شصت واقف هست یا خیر؟             

- ببینید، من فکر می کنم، این یک امیدی است که باید زنده نگه داشته شود. من فکر می کنم بحثِ دادخواهی خیلی زوتر از این باید انجام می شد. آنطور که من شنیدم، تلاشهایی در این باره شده، اما به دلیل شرایط بین المللی به نتیجه نرسیده است. من به خودم می گویم که این امید را همیشه باید زنده نگه دارم. این مسئله برای من خیلی احساسی و ملموس است. این اتفاق باید به نوعی بیافتد و ما همه تلاش مان را در این باره می کنیم. حالا به قول شما اگر در بدترین حالت این دادگاه تشکیل نشود، ما الان داریم بطور هدفمند و مشخص اسنادی را جمع آوری می کنیم. یعنی مثل آن دورانی که وسائل اطلاع رسانی وجود نداشت و مثل دوران مظفرالدین شاه، که تاریخ را آنطور که می خواستند می نوشتند، ما نمی خواهیم که این اتفاق در مورد سال شصت بیافتد. حداقل کاری که ما می کنیم، اسناد و اطلاعات را به شیوه ای اصولی جمع آوری می کنیم. اگر حتا در این کار موفق شویم، من فکر می کنم که این کار خودش یک پیروزی است؛ البته اگر آن دادگاه خاص تشکیل نشود، که امیدوارم که این دادگاه تشکیل شود. به هر حال حتا اگر به سرعتی که ما برای برگزاری دادگاه انتظار داریم، دادگاهی تشکیل نشود، تلاش ما کمکی است برای دیگران و قدمهای بعدی.

* پرسش قبلی را فرموله شده تر با شما در میان می گذارم: اگر این امید به ناامیدی منجر شود؛ آن هم به دلیل در نظر نگرفتن واقعیتهای هر چند تلخ، و فراهم نکردن امکانات لازم از طرف جمع تان، آیا شما به اثرات منفی شکست هدف تان در پیوند با جامعه سیاسی و تبعیدی ایرانی فکر کرده اید یا خیر؟

- این بستگی دارد که این امید به چه شکلی برآورده شود. ما از اول داریم توضیح می دهیم که هدف ما چی است. هدف ما ثبت جنایتهای انجام شده در زندانهای ایران است. حالا امیدواریم چیزی را که طرح کردیم، بتوانیم ارائه دهیم و در اذهان بین المللی، عاملین جنایتها محکوم شوند. به نظر من تبعیدیان ایرانی احاطه دارند به مشکلاتی که در این راه وجود دارد. ما داریم تلاش مان را می کنیم؛ این گوی و این میدان. به همه هم برای یاری کردن خوش آمد می گوییم. هر تعداد بیشتری که بیایند، ما روی کمک آنها حساب می کنیم و این کار قدرتمندتر پیش می رود. انجام این کار به همکاری افراد مختلف بستگی دارد؛ در عین اینکه ما همه تلاش مان را می کنیم. من در انجام ابن کار پیروزی مطلق یا شکست مطلق نمی بینم. تلاشی دارد می شود و امیدی را داریم زنده نگه می داریم.

* واقعیتی است که بیست سال قبل تعداد جامعه تبعیدی ایرانی شاید بیست برابر تعداد امروز بود و از طرفی اغلب همکاران شما هم بخشی از همین جامعه تبعیدی هستند.

با صحبتهایی که تا بحال کردیم؛ با تجربه های معینی که شما در این جامعه داشتید، واقعاً خودتان فکر می کنید که این دادگاه تشکیل بشود یا نه؟

- من فکر می کنم انجام می شود. خصوصاً با استقبالی که تا بحال دیده ایم. با هر کس صحبت کردیم، علاقه و فصل مشترکی را دیدیم. به همین دلیل من فکر می کنم که این دادگاه برگزار می شود.

* برای کسانی که این گفتگو را می خوانند، لیلا قلعه بانی حرف آخر و خواسته خودش را با آنها در میان بگذارد.

- خواسته قلبی من از همه هموطنان ایرانی این است که تلاش کنیم، عاملان جنایتها محاکمه شوند. این کار نیاز به کمکهای همه جانبه خوانندگان این گفتگو دارد. ما به هر نوع کمک در هر سطحی نیازمندیم. به هر عقیده ای احترام می گذاریم و افرادی که از خانواده جانباختگان هستند، همگی خودشان را جزو خانواده ما بدانند. ما باید دست هم را بگیریم و این درد مشترک را به جهانیان اعلام کنیم. تا آنها بفهمند که چی بر ما گذشته است...

* خانواده جانباختگان از هر گروه و تشکیلات سیاسی و عقیدتی؟

- برای ما هیچ فرقی نمی کند؛ خانواده جانباختگان در دهه شصت.

* لیلا قلعه بانی از شرکت ات در این گفتگو یکبار دیگر تشکر می کنم.

- متشکرم از تماس و گفتگوتان.

*    *    *

تاریخ انجام مصاحبه: ۲۹ آوریل ۲۰۱۰

تاریخ انتشار مصاحبه: ۵ می ۲۰۱۰

 

(۱) در یکی از کمپین های ضدجنگ در بریتانیا که عده ای از آقایان ضدامپریالست!؟ وطنی با همتایان غیرایرانی برای «پرس تی وی» حکومت اسلامی سوژه تبلیغی تهیه می کردند، به آقایی (رفیقی!) که دور بَرَش داشته بود و در دفاع از حکومت احمدی نژاد به چه چرندیاتی متوسل می شد، با آمار و ارقام حکایت جوان کشی؛ مجاهدکشی و چپ کشی دهه شصت زندانهای ایران را می گفتم. نان حرام خورده ای که در آن جمع شهره آفاق بود، مدام تکرار می کرد: Lair…Lair!

این جمله هر بار مرا به یاد دادگاه زنده یاد خسرو گلسرخی می اندازد و ماجرای شکنجه شدن اش، و سرهنگ رکن دوم ارتش شاهنشاهی: دروغ است... دروغ است! 

واقعیت اش این بود که برخی از شرکت کنندگان با تعجب و اشتیاق به آمار و ارقام عزیزان جانباخته ی چپ گوش فرا می دادند و اگر جوّ سالن سنگین نبود و توازن قوا برقرار می بود، و به جز چند رفیق ایرانی رفقای دیگری در سالن حضور می داشتند، در بر پاشنه دیگری می چرخید. آما همان شب برخی از رفقا! در برنامه ای پالتاکی مشغول مبارزه ایدئولوژیک با رفقای سابق خود بودند.

 

  

منبع: www.goftogoo.net

منبع:پژواک ایران


*اوراسیا؛امپراطوری روسیه و حکومت اسلامی ایران گفتگو با «سیروس بهنام»  [2013 Oct] 
*انتقاد به «خود» مان نیز!؟ گفتگو با کریم قصیم  [2013 Sep] 
* به گفته ها و نوشته ها شک کنیم!  [2013 Jul] 
*استبداد سیاسی؛ فرهنگ استبدادی، انسان استبدادزده گفتگو با ناصر مهاجر (مستبد و دیکتاتور چگونه ساخته می شود) [2013 Jun] 
*کشتار زندانیان سیاسی در سال 67؛ جنایت علیه بشریت- گفتگو با رضا بنائی (در حاشیه کمپین «قتل عام 1۹88») [2013 Jun] 
*رأی «مردم»، ارادۀ «آقا» و نگاه «ما» (در حاشیه «انتخابات» ریاست جمهوری در ایران) [2013 May] 
*جبهه واحد«چپ جهانی» و اسلامگرایان ارتجاعی، گفتگو با مازیار رازی  [2013 May] 
*«تعهد» یا «تخصص»؟- در حاشیه همایش دو روزه لندن- گفتگو با حسن زادگان  [2013 Apr] 
*انقلاب 1357؛ استقرار حاکمیت مذهبی، نقش نیروهای سیاسی- گفتگو با بهروز پرتو  [2013 Apr] 
*بحران هویت- گفتگو با تقی روزبه  [2013 Mar] 
*چرا «تاریخ» در ایران به اشکال تراژیک تکرار می شود؟ گفتگو با کوروش عرفانی [2013 Feb] 
*موقعیت چپ ایران در خارج کشور (2) / گفتگو با عباس (رضا) منصوران  [2013 Feb] 
*موقعیت «چپ» در ایران و در خارج کشور(1) /گفتگو با عباس (رضا) منصوران  [2013 Jan] 
*انشعاب و جدایی؛ واقعیتی اجتناب ناپذیر یا عارضه ای فرهنگی / گفت‌وگو با فاتح شیخ   [2013 Jan] 
*بهارانه با اظهارنظرهایی از حنیف حیدرنژاد، سعید افشار [2012 Dec] 
*مصاحبه های سایت «گفت و گو» و رسانه‌های ایرانی و در حاشیه؛ گفتگو با سیامک ستوده [2012 Dec] 
*بن بست«تلاش های ایرانیان» برای اتحاد؟! (در حاشیه نشست پراگ) گفتگو با حسین باقرزاده  [2012 Dec] 
*اتهام زنی؛ هم تاکتیک، هم استراتژی (در حاشیه ایران تریبونال)- گفتگو با یاسمین میظر  [2012 Nov] 
*ایران تریبونال؛ دادگاه دوم گفتگو با ایرج مصداقی  [2012 Oct] 
*لیبی، سوریه... ایران (۲)/ گفتگو با مصطفی صابر   [2012 Sep] 
*لیبی، سوریه... ایران؟/ گفتگو با سیاوش دانشور  [2012 Aug] 
*مقوله «نقد» در جامعه تبعیدی ایرانی؛ گفتگو با مسعود افتخاری  [2012 Jul] 
*(آرزو می کنم، ای کاش برادرهایم برمی گشتند) گفتگو با رویا رضائی جهرمی  [2012 Jul] 
*ایران تریبونال؛ امیدها و ابهام ها گفتگو با اردوان زیبرم  [2012 Jul] 
*رسانه های همگانی ایرانی در خارج کشور؛ گفتگو با رضا مرزبان  [2012 Jun] 
*مستند کردن؛ برّنده ترین سلاح گفتگو با ناصر مهاجر  [2012 Jun] 
*کارگران ایران و حکومت اسلامی؛ گفتگو با مهدی کوهستانی   [2012 May] 
*سه زن، گفتگو با سه زن پناهنده ایرانی  [2012 Apr] 
*بهارانه؛ تأملی بر «بحران رابطه» در جامعه تبعیدی ایرانی  گفتگو با مسعود افتخاری [2012 Mar] 
* صرّاف های غیرمجاز ایرانی در بریتانیا   [2012 Mar] 
*اتحاد و همکاری؛ ‌چگونه و با کدام نیروها؟ گفتگو با تقی روزبه  [2012 Mar] 
*پوشه های خاک خورده(۵) مافیای سیگار و تنباکو  [2012 Feb] 
*«چپ ضد امپریالیسم» ایرانی؛ گفتگو با مسعود نقره کار  [2012 Feb] 
*حمله نظامی به ایران؛ توهم یا واقعیت؛ گفتگو با حسین باقرزاده  [2012 Feb] 
*پوشه های خاک خورده(۳)  تلّی از خاکستر- بیلان عملکرد فعالان سیاسی و اجتماعی [2012 Jan] 
*پوشه های خاک خورده(۲) پخش مواد مخدر در بریتانیا- ردّ پای رژیم ایران [2012 Jan] 
*پوشه های خاک خورده(۱) کالای تن- ویزای سفر به ایران [2012 Jan] 
*زندان بود؛ جهنم بود بخدا ، ازدواج برای گرفتن اقامت  [2011 Sep] 
*گفتکو با کوروش عرفانی، فکت، اطلاع رسانی، شفاف سازی...(بخش دوم)  [2011 Sep] 
*فکت، اطلاع رسانی، شفاف سازی؛ غلبه بر استبداد- گفتگو با کوروش عرفانی  [2011 Sep] 
*حکومت استبدادی، انسان جامعه استبدادی، گفتگو با کوروش عرفانی  [2011 Aug] 
*چرا حکومت اسلامی در ایران(۳) گفتگو با «زهره» و «آتوسا»  [2011 Aug] 
*چرا حکومت اسلامی در ایران(۲) گفتگو با مهدی فتاپور  [2011 Jul] 
*چرا حکومت اسلامی در ایران؟ گفتگو با علی دروازه غاری  [2011 Jul] 
*رخنه، نفوذ، جاسوسی (۲) گفتگو با محمود خادمی  [2011 Jul] 
*رخنه، نفوذ، جاسوسی گفتگو با حیدر جهانگیری  [2011 Jun] 
*... و چه نباید می کردیم- گفت و گو با ایوب رحمانی  [2011 Jun] 
*پناهجویان و پناهندگان ایرانی(بخش آخر) گفتگو با محمد هُشی(وکیل امور پناهندگی)  [2011 May] 
*پناهجویان و پناهندگان ایرانی (۲) سه گفتگوی کوتاه شده  [2011 May] 
*پناهجویان و پناهندگان ایرانی(۱)، گفتگو با سعید آرمان  [2011 May] 
*حقوق بشر، گفتگو با احمد باطبی  [2011 May] 
*سرنگونی حکومت اسلامی... چگونه؟ گفت‌وگو با کوروش عرفانی  [2011 Mar] 
*سرنگونی حکومت اسلامی... چگونه؟ گفتگو با عباس منصوران  [2011 Mar] 
*سرنگونی حکومت اسلامی... چگونه؟، «پنج گفتگوی کوتاه شده»   [2011 Feb] 
*سرنگونی حکومت اسلامی... چگونه؟ گفتگو با رحمان حسین زاده  [2011 Feb] 
*سرنگونی... چگونه؟، گفتگو با اسماعیل نوری علا  [2011 Jan] 
*ما و دوگانگی‌های رفتاری‌مان گفتگو با مسعود افتخاری  [2010 Dec] 
*ترور، بمبگذاری، عملیات انتحاری گفتگو با کوروش عرفانی  [2010 Dec] 
*اغتشاش رسانه‌ای گفتگو با ناصر کاخساز  [2010 Nov] 
*کاسه ها زیر نیم کاسه است گفتگو با م . ایل بیگی  [2010 Nov] 
*حکومت اسلامی، امپریالیسم، چپ جهانی و مارکسیستها, گفتگو با حسن حسام  [2010 Oct] 
*تحرکات عوامل رژیم اسلامی در خارج (۳) انتشار چهار گفتگوی کوتاه [2010 Sep] 
*تحرکات عوامل اطلاعاتی رژیم اسلامی در خارج (۲)  تجربه هایی از: رضا منصوران، حیدر جهانگیری، رضا درویش [2010 Sep] 
*تحرکات عوامل اطلاعاتی رژیم اسلامی در خارج کشور- گفتگو با حمید نوذری  [2010 Aug] 
*عملیات انتحاری، گفتگو با کوروش طاهری  [2010 Aug] 
*هوشیار باشیم؛ مرداد و شهریور ماه نزدیک است(۲)، گفتگو با مینا انتظاری  [2010 Jul] 
*سیاستمداران خطاکار، فرصت طلب، فاسد، گفتگو با مسعود افتخاری  [2010 Jun] 
*کارگر؛ طبقه کارگر و خیزشهای اخیر در ایران، گفتگو با ایوب رحمانی  [2010 May] 
*تریبیونال بین المللی : گفتگو با لیلا قلعه بانی  [2010 May] 
*سرکوب شان کنید! گفتگو با حمید تقوایی  [2010 Apr] 
*ما گوش شنوا نداشتیم، گفتگو با الهه پناهی  [2010 Apr] 
*خودکشی...، گفتگو با علی فرمانده  [2010 Apr] 
*تو مثل«ما» مباش!، گفتگو با کوروش عرفانی  [2010 Mar] 
*«تحلیل» تان چیست؟!، گفتگو با ایرج مصداقی  [2010 Mar] 
*شما را چه می‌شود؟ گفتگو با فرهنگ قاسمی  [2010 Feb] 
*چه چیزی را نمی دانستیم؟  با اظهار نظرهایی از: مهدی اصلانی، علی فرمانده، بیژن نیابتی، ی صفایی [2010 Feb] 
*۲۲ بهمن و پاره ای حرفهای دیگر; گفتگو با البرز فتحی  [2010 Feb] 
*بیست و دوم بهمن امسال گفتگو با محمد امینی  [2010 Feb] 
*تروریست؟! گفتگو با کوروش مدرسی   [2010 Jan] 
*چرا«جمهوری» اسلامی سی سال در قدرت است(۴) گفتگو با مسعود نقره کار  [2010 Jan] 
*چرا«جمهوری» اسلامی سی سال در قدرت است؟(۳), گفتگو با رضا منصوران  [2009 Dec] 
*چرا «جمهوری» اسلامی سی سال در قدرت است(۲), گفتگو با علی اشرافی  [2009 Dec] 
*چرا«جمهوری» اسلامی ایران سی سال در قدرت است؟ گفتگو با رامین کامران  [2009 Nov] 
*سایه های همراه، (به بهانه انتشار سایه های همراه) گفتگو با حسن فخّاری  [2009 Oct] 
*آغاز شکنجه در زندانهای رژیم اسلامی، گفتگو با حمید اشتری و ایرج مصداقی  [2009 Sep] 
*گردهمایی هانوفر, گفتگو با مژده ارسی  [2009 Sep] 
*گپ و گفت دو همکار, گفتگو با سعید افشار (رادیو همبستگی)  [2009 Sep] 
*«سخنرانی» نکن... با من حرف بزن  [2009 Aug] 
*«انتخابات»، مردم...(۷) (حلقه مفقوده) گفتگو با«سودابه» و «حسن زنده دل»  [2009 Aug] 
*«انتخابات»، مردم...(۶),(فاز سوم کودتا، اعتراف گیری), گفتگو با سودابه اردوان  [2009 Aug] 
*«انتخابات»، مردم...(۵) گفتگو با تقی روزبه  [2009 Jul] 
*«انتخابات»، مردم...(۴); گفتگو با رضا سمیعی(حرکت سبزها)  [2009 Jul] 
*«انتخابات»، مردم...(۳) گفتگو با سیاوش عبقری  [2009 Jul] 
*«انتخابات»، مردم...(۲) گفتگو با حسین باقرزاده  [2009 Jun] 
*«انتخابات»، مردم... / گفت‌وگو با حسین باقرزاده (۲)  گفتگو با حسین باقرزاده [2009 Jun] 
*«انتخابات»، مردم...؟! گفتگو با فاتح شیخ  و نظرخواهی از زنان پناهجوی ایرانی [2009 Jun] 
*پناهجويان موج سوم، گفتگو با علی شیرازی (مدیر داخلی کانون ایرانیان لندن)  [2009 May] 
*رسانه؛ به همراه اظهارنظر رسانه های«انتگراسیون»، «پژواک ایران»، «سینمای آزاد»، «ایران تریبون»، «شورای کار»  [2009 Apr] 
*گردهمایی هانوفر...؛ گفتگو با محمود خلیلی  [2009 Apr] 
*سی سال گذشت; گفت‌وگو با یاسمین میظر  [2009 Mar] 
*مسیح پاسخ همه چیز را داده! گفت‌وگو با«مریم»  [2009 Mar] 
*«کانون روزنامه‌نگاران و نویسندگان برای آزادی»؛گفت‌و گو با بهروز سورن  [2009 Feb] 
*تخریب مزار جانباختگان...حکایت«ما»و دیگران; گفت‌وگو با ناصر مهاجر  [2009 Feb] 
*همسران جان‌باختگان...گفت‌وگو با گلرخ جهانگیری  [2009 Jan] 
*من کماکان «گفت‌وگو» میکنم! (و کانون ۶۷ را زیر نظر دارم) [2009 Jan] 
*مراسم لندن، موج سوم گردهمایی‌ها، گفتگو با منیره برادران  [2008 Dec] 
*سرنوشت نیروهای سازمان مجاهدین خلق در عراق گفتگو با بیژن نیابتی [2008 Sep] 
*سرنوشت نیروهای سازمان مجاهدین خلق در عراق گفتگو با بیژن نیابتی  [2008 Sep] 
*اگر می‌ماندم، قصاص می‌شدم گفتگو با زنی آواره  [2008 Sep] 
*صدای من هم شکست  گفتگو با «مهناز»؛ از زندانیان واحد مسکونی  [2008 Aug] 
*بازخوانی و دادخواهی؛ امید یا آرزو  گفتگو با شکوفه‌ منتظری [2008 Jul] 
*«مادران خاوران»; گزینه‌ای سیاسی یا انتخابی حقوق بشری گفتگو با ناصر مهاجر [2008 Jul] 
*«شب از ستارگان روشن است» گفتگو با شهرزاد اَرشدی و مهرداد [2008 Jun] 
*به بهانۀ قمر... گفتگو با گیسو شاکری [2008 Jun] 
*دوزخ روی زمین- گفتگوی مجید خوشدل با ایرج مصداقی  [2008 Jun] 
*سردبیری، سانسور، سرطان... و حرفهای دیگر  گفتگو با ستار لقایی  [2008 Apr] 
*سردبیری، سانسور، سرطان... و حرفهای دیگر  گفتگو با ستار لقایی [2008 Apr] 
*بهارانه؛ پرسش‌هایی «خود»مانی با پروانه سلطانی و بهرام رحمانی  [2008 Mar] 
*«فتانت»، فتنه‌ای سی و چند ساله (3)  گفتگو با حسن فخاری [2008 Feb] 
*ایرانیان لندن، پشتیبان دانشجویان دربند با اظهار نظرهایی از: جمال کمانگر، علی دماوندی، حسن زنده دل یدالله خسروشاهی، ایوب رحمانی [2008 Feb] 
*«فتانت»، فتنه‌ای سی و چند ساله (2)  [2008 Feb] 
*«فتانت»، فتنه‌ای سی و چند ساله  گفتگو با رضا (عباس) منصوران [2008 Jan] 
*کدام «دستها از مردم ایران کوتاه»؟ گفتگو با تراب ثالث [2008 Jan] 
*میکونوس گفتگو با جمشید گلمکانی (تهیه کننده و کارگردان فیلم)* [2007 Dec] 
*«انتخابات آزاد، سالم و عادلانه» در ایران اسلامی!؟ گفتگو با بیژن مهر (جبهه‌ی ملّی ایران ـ امریکا) [2007 Dec] 
*چه خبر از کردستان؟ گفتگو با رحمت فاتحی [2007 Nov]