PEZHVAKEIRAN.COM «انتخابات»، مردم...؟! گفتگو با فاتح شیخ
 

«انتخابات»، مردم...؟! گفتگو با فاتح شیخ
و نظرخواهی از زنان پناهجوی ایرانی 

مجید خوشدل



در تحلیل و بررسی«انتخابات» در ایران اسلامی با مجموعه ای متنوع از مقاله، سخنرانی، مصاحبه، تفسیر، اطلاعیه و بیانیه روبرو بوده ایم که اغلب آنها ربطی با واقعیت های جامعه ایران نداشته است (۱). از آن مهمتر در میان موافقان و مخالفان «انتخابات» در ایران اسلامی حلقه ای مفقوده ای به نام «مردم» به چشم می خورد: هر دو گروه هویت استدلال های خویش را از کیسه ای خرج کرده اند که از محتویات آن اطلاع چندانی ندارند.

در پیوند با مقوله «مردم» و «انتخابات» نظرخواهی انجام داده ام که در ادامه آن را ملاحظه می کنید.

 

طرفداران تحریم انتخابات

 در یک نگاه افراد و جریانات سیاسی مخالف رژیم اسلامی منطقی ترین و انسانی ترین تحلیل ها را از ماهیت نظام اسلامی ایران ارائه داده اند. اما وقتی اغلب آنان پای تحلیل خود را بر زمین می گذارند و به «انتخابات» و میزان مشارکت مردم در آن می رسند، ایدآل ها و آرزوها و شعار جایگزین منطق و نقد می شود.

سالهاست، بخشی از ایرانیان برونمرز از این واقعیت غافل اند که میلیون ها ایرانی با زندگی در محیطی متفاوت، متفاوت می اندیشند، متفاوت عمل می کنند و به طریق اولی به کرّات مرتکب اشتباه می شوند. استبداد مذهبی سی ساله دانشجو و کارگر و کارمند و نویسنده نمی شناسد؛ زن و مرد را از هم تمیز نمی دهد و همه را از دم تیغ می گذراند. سی سال است که در هر تند پیچ تاریخی «مردم» با عملکردشان حقوق محدود خود را محدودتر کرده اند. اما در عوض اپوزسیون ایران عملکرد اقشار و طبقات مردم را در مقاطع مختلف تفسیر به رأی کرده و برایش چشم و ابرو گذاشته است.

 از این روی عنوان نمودن عناوینی نظیر«رژیم ددمنش اسلامی در آخر خط است»،  «مردم با مشت محکم خود به مضحکه انتخابات پاسخ می دهند»، «طومار رژیم سرمایه داری ایران با مبارزات کارگران و زحمتکشان بسته خواهد شد» نشان از عدم درک این نیروها از ماهیت جنایتکار رژیم اسلامی و نیز مردم استبدادزده ایران است. از این بگذریم که برخی با ساده انگاری هایی نظیر«در جوامع طبقاتی و در کشورهایی که روابط کار مزدی در آن حاکم است، انتخابات بی معنی است» با قرار دادن نظام سیاسی و انتخاباتی ایران استبدادی در کنار کشورهایی نظیر سوئد، آلمان، فرانسه، بریتانیا... بزرگترین خدمت را به حاکمیت استبدادی- مذهبی ایران کرده اند.

 

طرفداران شرکت در«انتخابات»

نویسندگان مقالاتی که شرکت در«انتخابات» را تجویز و تبلیغ کرده اند، از روی اسامی به دو بخش تقسیم می شوند: عناصر فاسدی که در گذشته بخشی از حاکمیت اسلامی به شمار می رفتند، و نیز افراد و جریان هایی که منافع سیاسی و اقتصادی آنان ایجاب می کند تا ناآگاهی پیشه کنند و چشم بر واقعیت های سی سال گذشته فروبندند.

برای اینکه به دسته ی دوم نشان دهیم که خود را به تجاهل زده و با بازی های کلامی خاک در چشم دیگران می پاشند، تنها با یادآوری وظایف «قانونی» ولی فقیه در نظام اسلامی خواهیم پرسید که آیا تفاوت کاندیداها و آرای مردم در نظام اسلامی چه اندازه می تواند نقش تعیین کننده ای داشته باشد؟ (البته به خوبی آگاهم که طرح استدلال هایی از این دست به منزله پذیرفتن این جعل تاریخی است که حاکمیت ایران اسلامی عملکرد سی ساله ای نداشته و تازه سر از تخم در آورده است):  

- تعیین فقهای شورای نگهبان

- نصب عالی ترین مقام قضایی کشور

- نصب و عزل رئیس ستاد مشترک

- امضاء حکم ریاست جمهوری (ریاست جمهوری قبل از انتخابات باید به تأیید شورای نگهبان منتخب رهبری رسیده باشد.)

- عزل رئیس جمهور با در نظر گرفتن مصالح کشور

- تعیین سیاستهای کلی نظام

- نظارت بر حسن اجرای سیاستهای نظام

- فرمان همه پرسی

- نصب و عزل رئیس صدا و سیما

- تنظیم روابط قوای سه گانه

- حل معضلات نظام

- مضاف بر موارد یاد شده، دارا بودن«حکم حکومتی»

از خاطر نباید برد که چهار کاندیدای فعلی پست ریاست جمهوری؛ فرمانده سابق سپاه پاسداران، رئیس مجلس پیشین، نخست وزیر قبلی و رئیس جمهور فعلی هر کدام در جنایات بی شمار این رژیم ضد انسانی شریک بوده اند. چرا که در نظام اسلامی ایران، قدرت در شکل اجرایی آن همه گاه شکلی واحد و متمرکز داشته است.

«رفرمیست» های ایران چه توجیه عقلی در دفاع از کسانی که دست شان به خون آلوده است، می توانند ارائه کنند؟

مردم

یک پرسش را با شش پناهجوی زن ایرانی در میان می گذارم: اگر در ایران بودید، آیا در«انتخابات» شرکت می کردید یا نه؟

- خیر!

پاسخ آنها قانع ام نمی کند. از آنها خواهش می کنم تا در مکانی عمومی دیداری با من داشته باشند. چهار تن دعوت ام را می پذیرند.

متوسط سنی زنان پناهجو کمی بیش از بیست و پنج سال و متوسط اقامت آنان در بریتانیا یک سال و هشت ماه می باشد. در زمان ملاقات دو پناهجو متأهل و دو تن دیگر مجرد هستند (این اطلاعات به من داده شده است) آنها از لایه های میانی و پایینی طبقه متوسط اند و در صورت ظاهر امروزی و متجدد به حساب می آیند.

در ابتدای ملاقات اول هر چهار پناهجو دوباره اظهار می دارند که اگر در ایران هم بودند، در انتخابات شرکت نمی کردند. زمان این دیدار به چهار ساعت می رسد. در انتهای این ملاقات یخ ها در حال شکسته شدن است. اما چون دیر وقت است از دوستان می خواهم دیدار دیگری با من داشته باشند. دو روز بعد همدیگر را در همان مکان قبلی ملاقات می کنیم.

این بار هم گفتگو بالغ بر چهار ساعت می شود. حالا دیگر«تقیه» ای در کار نیست:

- در ایران آدمها مجبورند در انتخابات شرکت کنند،

- شما هم اگر در ایران بودید، در انتخابات شرکت می کردید!

برای این که عامل جبر و اختیار را از اظهارنظر آنان تمیز دهم، این سوأل را از آنان می پرسم: حال که اگر در ایران بودید در انتخابات شرکت می کردید، به چه کسی رأی می دادید؟

- معلومه؛ آقای موسوی!

*    *    *

در پیوند با معرکه ی انتخابات در ایران اسلامی، درجه میزان مشارکت مردم، و نیز چرایی شرکت مردم در آن گفتگویی تلفنی با فاتح شیخ انجام داده ام که آن را در زیر ملاحظه می کنید.

 

* فاتح شیخ گرامی، از شرکت تان در این گفتگو تشکر می کنم. دوباره معرکه گردانی ای به نام«انتخابات» در ایران اسلامی در راه است. در این گفتگو سعی می کنم این «انتخابات» را از چند منظر در قالب پرسش با شما در میان بگذارم. فکر می کنم ساده ترین قسمت بحث مربوط به ماهیت «انتخابات» در نظام اسلامی ایران باشد. توضیح این بخش را به شما محول می کنم.

- من تصور می کنم که به این معرکه گردانی نمی شود اسم انتخابات گذاشت. به خاطر این که این رژیم هیچ مشروعیتی ندارد، هیچ رابطه ی عادی با شهروندان جامعه ندارد، و خب انتخابات چنین رژیمی نمی تواند انتخاباتی واقعی باشد. رژیم ج. اسلامی رژیمی ست که از سرکوب انقلاب سی سال قبل مردم ایران روی کار آمده. این رژیم ناچار بوده به آرا مردم تن در دهد، اما مراجعه به آرا مردم را در چهارچوب و ساختاری انجام داده که به هیچ وجه نمی توان اسم رأی و دخالت مردم روی آن گذاشت. علاوه بر اینکه این رژیم، رژیم مورد قبول مردم نیست و این رژیم با ساده ترین معیارهای حکومت های مردمی سازگار نیست. بنابراین انتخاب یک نفر از میان چهار نفر از سران شناخته شده رژیم اسلامی را نمی توان اسم انتخابات روی اش گذاشت.

* به مسئله«مردم» در پیوند با رژیم اسلامی و «انتخابات» اشاره کردید، که من سعی می کنم به صورت جداگانه به این مسئله بپردازم و پرسش هایی را در این مورد با شما مطرح کنم. اما در پیوند با ماهیت «انتخابات» در رژیم اسلامی؛ با توجه به قانون اساسی رژیم و تأکید آن بر دین اسلام و مذهب شیعه به عنوان دین رسمی کشور، همین طور اصول مربوط به ولایت مطلقه ی فقیه، مقوله شورای نگهبان، شرایط انتخاب شدن نمایندگان و مواردی از این دست، آیا اطلاق «انتخاب» و «انتخابات» در ایران اسلامی نقص غرض نیست؛ حتا در مقایسه با نظام های سرمایه داری و نظام های کلاسیک دیکتاتوری؟

- به نظر من دقیقاً تناقض در خود است، چون امر «انتخاب» از قبل توسط رژیم اسلامی از مردم سلب شده و اصولاً انتخابات یک تناقض در این حکومت است. به خاطر این که این حکومت امروزین نیست، آن هم در ایرانی که انقلابی صورت گرفته و اکثریت مردم ایران برای گسترش آزادی های سیاسی و بهبود رفاه و عدالت در جامعه در انقلاب شرکت کرده بودند. اما وقتی یک رژیم اسلامی جایگزین رژیم قبلی می شود و این رژیم قانون اساسی مبتنی بر شریعت اسلام- و همانطور که شما اشاره کردید- مبتنی بر یک سکت و مذهب تدوین و تحمیل می کند، مشتقات این رژیم از جمله امر انتخابات نمی تواند از کلیت این مجموعه جدا باشد. در طول سی سال گذشته عملکرد ارگان های رژیم ج. اسلامی؛ از مجلس اسلامی تا مجلس خبرگان، از رئیس جمهور تا رهبرش حتی با معیار کشور همسایه -ترکیه- اصلاً قابل مقایسه نیست. بنابراین بر این معرکه گردانی نمی شود نام انتخابات گذاشت.

* با کارنامه ی رژیم اسلامی و عملکردش در سی سال گذشته، فکر می‌کنم توهین به انسان های باشعور و باشرف است، اگر بیشتر از این بخواهیم راجع به ماهیت «انتخابات» در این رژیم وقت صرف کنیم. پوشه ی دیگری را باز می کنم: به جز یک نفر از معاونین کابینه محمود احمدی نژاد بقیه در نهادهای امنیتی و سپاه پاسداران صاحب منصب بودند. اما مشکل اینجاست که تیم رقبای «انتخاباتی» ایشان، یعنی رضایی، کروبی و موسوی هم وضعیت کاملاً مشابهی دارند. در صورتی که بخش هایی از «اپوزسیون» ایران در داخل و خارج از این سه چهره به عنوان چهره های مقبول و اصلاح طلب نام می برند. من بی آنکه بخواهم موضوع بحث را با سیاه و سفید کردن ساده کنم و از خارج کشور به سوی ایران شعار بدهم، اما واقعاً از خودم سوأل می کنم: انسانهایی که سالها در دنیای غرب زندگی کرده اند («اپوزسیون» را عرض می کنم) چگونه به این گزینه ها تن در می دهند؟ آیا این طیف سیاسی واقعه دوم خرداد و طنز تاریخی «تدارکاتچی» بودن محمد خاتمی را فراموش کرده؟

- من فکر می کنم این بخش از اپوزسیون، عمدتا اپوزیسیون پرو رژیم است و تاریخ طولانی ای در اشتراک با رژیم اسلامی دارد. دوازده سال پیش هم این اپوزسیون در جریان دوم خرداد و روی کار آمدن خاتمی پشت سر او رفت. این وجه اشتراک و لولاهای اتصال این‌ها با رژیم اسلامی ایران است؛ به عنوان جنبش های «ملی- اسلامی». اما آن چیزی که در انتخابات امسال به چشم می خورد، این است که بخش بیشتری از اپوزسیونی که در سی سال گذشته طرفدار رژیم نبوده اند؛ مثل اپوزسیون ناسیونالیست عظمت طلب ایرانی به نحوی این انتخابات را تأیید کرده اند. بنابراین علاوه بر اینکه، شما گفتید، این اپوزسیون از جریان دوم خرداد هم درس نگرفته است، این موضوع چیز دیگری را هم نشان می دهد و آن موقعیت واقعی اپوزسیون ناسیونالیست پروغرب ایرانی است؛ به اضافه ی جریانات «ملی- اسلامی» مثل اکثریت، حزب توده و غیره. اینها در موقعیت سیاسی مستأصلی در مقابل ج. اسلامی قرار گرفته اند.

یعنی از نظر سیاسی و ایدئولوژی این جریانات آنقدر خلع سلاح شده اند که براندازی-که آرزو و هدف مبارزه مردم ایران است- را کنار بگذارند و در عرصه ای با این رژیم معامله کنند. یعنی امید بستن به فلان کاندیدا، که اگر او روی کار بیاید، گویا تغییری در اوضاع پدید می آید. در صورتی که کاندیداهایی که در مقابل احمدی نژاد هستند، حتا به اندازه خاتمی پوشش اصلاح طلبی شان جدی نیست. به هر حال استدلال های جریاناتی که نام بردید، نسبت به کاندیداهای موجود نشان از استیصال سیاسی آنها در مقابل رژیم ج. اسلامی است.

* «استیصال سیاسی» که اشاره کردید، در میان نیروهای سیاسی بسیار گسترده تر از اشاره شما به یک طیف معین است. من در جای دیگری به این موضوع می پردازم. اما مبحث قبلی را به سرانجام برسانم: بیشترین رسانه های ارتباطی پرمخاطب در خارج به این طیف سیاسی تعلق دارند. ظرف هفته های گذشته سه رسانه ی بی بی سی فارسی، آلمان و صدای امریکا به جای اتخاذ «موضع بی طرفی رسانه ای» به صورت غیرحرفه ای و شتابزده به حمایت از جناح مقابل احمدی نژاد دست زده اند. به طور مشخص صدای امریکا در هفته ی گذشته بارها بیلان اقتصادی دوران محمد خاتمی را با محمود احمدی نژاد مقایسه ای هدفمند کرده است.

من همانطور که ابتدا اشاره کردم، دوست ندارم موضوع گفتگو را ساده کنیم و مثلاً بگوییم: منافع سیاسی، طبقاتی جریانات  مورد اشاره ایجاب می کند تا از فلان کاندیدای حاکمیت پشتیبانی کند. سقف این نوع تحلیل ها کوتاه است. به نظر شما چرا «رفرمیست» های یک جامعه که سالها در غرب زندگی کرده اند، تا مرحله ای سقوط می کنند و از کسانی حمایت می کنند که دست شان به خون آلوده است؛ فاسد هستند. ما مشابه این وضعیت را در هیچ  کجای جهان ندیده ایم.

- من فکر می کنم کلمه رفرم در سی سال گذشته دستخوش تعرض شده؛ از طرف جریانات مختلف، از جمله در سطح جهان از طرف تاچریسم و ریگانیسم. در کشوری مثل سوئد بیمه بیکاری را کاهش دادند، به آن گفتند رفرم. این مسئله شامل این بخش از بورژوازی ایران و اپوزسیون بورژوایی ایران نیز می شود...

* مسئله را کلاسیک نبینیم. در کشورهایی که نام بردید، من نمونه ای سراغ ندارم که «رفرمیست» های این جوامع از افرادی که دست شان به خون آلوده است؛ بخشی از سرکوب و کشتار سیستماتیک بوده اند، پشتیبانی کنند. لطفاً روی این موضوع تمرکز کنید.

- من هم حرف شما را تأیید می کنم. برای اینکه سطح دخالت توده های مردم و طبقه کارگر در کشورهایی که شما از آنها اسم بردید، خیلی بالاتر است. در نتیجه «رفرم» در کشورهای اروپایی تا این حد تنزل پیدا نمی کند که کسانی دست به کاری که شما اشاره کردید، بزنند. اما در ایران و پشتیبانی کردن از کاندیداهایی که دست شان به خون کشتار سال ۶۷ آلوده است، ماهیت واقعی به اصطلاح رفرمیست ها را نشان می دهد.

* چون وقت این گفت و گو محدود است، عملکرد طیف سیاسی دیگری را در پیوند با فعل و انفعالات جامعه ایران از جمله «انتخابات» مورد توجه قرار دهیم. طیفی که کم کارترین، اما پرحرف ترین و در عین حال پرمدعاترین بوده: اپوزسیون ناهمگون سرنگونی طلب! این طیف های سیاسی را با اینکه نمی توان یک کاسه کرد، اما ظاهراً برای اغلب آنها فرق نمی کند که در ایران چه می گذرد و چه اتفاقی می افتد. چون آنها با عنوان کردن یک برنامه ی ذهنی حداکثر (برنامه که چه عرض کنم) خرج شان را سالهاست از جامعه ایران جدا کرده اند.

چون این صورت مسئله طولانی می شود، من آن را همین جا قطع می کنم و نظر شما را تا همین قسمت جویا می شوم.

- همان طور که اشاره کردید، طیف سرنگونی طلبان خیلی وسیع است. البته در ده-دوازده سال گذشته این طیف خیلی کوچک تر شده، برای اینکه برخی از خواست سرنگونی طلبی خود کوتاه آمده اند. از جمله جریانات سلطنت طلب، جمهوری خواه و کلاً جریاناتی که چشم امیدشان به غرب و فشار غرب بر ج . اسلامی دوخته شده. ولی به طور کلی حرف شما درست است. اما بخشی از جریانات سرنگونی طلب هستند که سرنگونی را به بت تبدیل کرده اند، این طور نیست که برنامه‌ ی حداکثر آنها باعث مشکل شده باشد. برعکس، دوخته شدن آنها به مسئله سرنگونی باعث شده که فاقد یک برنامه باشند و خود را از آن بی نیاز احساس کنند. به نظر من یکی از دلایل پا در هوا بودن به قول شما کم کارترین و پرحرف ترین جریانات سرنگونی طلب همین موضوع است. در حالی که دلیل سرنگونی طلبی در جامعه ایران باید این باشد- و از نظر من این است- که درست است رژیم ایران رژیمی اسلامی است، اما در عین حال رژیمی بورژوایی است که بار بحران اقتصادی و فشار اقتصادی را بر دوش طبقه‌ کارگر و توده های فاقد سرمایه انداخته است...

* چون شما جریانات سرنگونی طلب ایرانی را نقد کردید، بنابراین وظیفه من است که تمرکزم به تشکیلات شما باشد: تا این لحظه که با شما صحبت می کنم، حزب شما (حکمتیست) دو بیانیه در پیوند با انتخابات ایران صادر کرده. اما مباحثی را که برای یکی از اعضای رهبری تشکیلات شما اهمیت داشته، یعنی رفیق کورش مدرسی، مورد توجه قرار می دهم (البته آنهایی که به خاطر دارم): «کمونیست چیست» در دو بخش،«مباحث حول کمونیست» در دو بخش،«تولد نئوتوده ایسم» در دو بخش، «معضل چپ و ج. اسلامی» در دو بخش و مواردی از این دست.

من بی آنکه بخواهم از اهمیت مباحث تئوریک و نظری کم کنم، فکر می کنم تشکیلات شما بر خلاف سال های پایانی دهه نود میلادی به ذهنی گرایی دچار شده. چون در ادبیات سیاسی شما جایی برای موضوع ها و مفاهیمی که در ایران اسلامی مابه ازای اجتماعی دارند، وجود ندارد؛ کار فکری روی آنها نشده. آن وقت شما از بی برنامگی گروههای دیگر حرف می زنید؟

- پرسش تان کمی پیچیده است. مباحثی که مطرح کردید و گفتید که رفیق کوروش مدرسی به آن پرداخته، به نظرم مباحث بسیار اساسی جنبش کمونیستی است و ذهنی نیستند. این بحث ها مربوط به اوضاع و احوال جامعه ایران و جامعه جهانی است. علاوه بر آن اگر شما دقت کرده باشید، دفتر سیاسی حزب ما ظرف یک سال گذشته در رابطه با مسايل مهم جامعه ایران مرتب اظهار نظر کرده؛ از بحران سرمایه داری-که بیانیه مفصلی راجع به آن صادر کرده، تا بیانه در مورد اوضاع سیاسی ایران. و تا به قول شما همین مسئله انتخابات. در نتیجه من فکر نمی کنم، ذهنی گرایی نقدی واقعی به حزب حکمتیست باشد.

* گفتید روی مسائل جاری ایران کار فکری کرده اید. مواردی را که به نظر من در پیوند با جامعه ایران اهمیت دارد را ذکر می کنم: اپیدمی فساد اجتماعی و سیاسی در جامعه ایران. معضل اعتیاد و فحشا در میان جوانان، آن هم در مقیاسی گسترده. مشکلات روانی قشر جوان جامعه. چرائی رشد وحشتناک خرافات مذهبی در جامعه ایران؛ در میان مردان و زنان جوان. رشد خشونت های جسمی و جنسی، دلایل بالای آمار تجاوز. چرایی آمار وحشتناک قتل و جنایت در آن جامعه. توجه داشته باشید، آش آنقدر شور است که مواردی که برشمردم توسط رسانه‌ های دولتی نوشته شده. فکر نمی کنید این ها موضوع های عینی ئی هستند که اپوزسیون ایران باید کار فکری رویش کند؟

- من فکر می کنم لیست طولانی تری از این موارد را می شود ذکر کرد که حزب ما به عنوان یک حزب سیاسی به آن نپرداخته. ولی یک حزب سیاسی مشغله اصلی اش عبارت از تحلیل اقتصادی و سیاسی آن جامعه با هدف استنتاج سیاسی و عملی است. به نظر من موقعیتی که جامعه ایران دارد، یکی از فقرها و ضعفهای فکری پیشروان جامعه ایران از جمله کمونیست ها است که به این مسائل کم می پردازند. در این مورد نمی خواهم، هیچ پرده پوشی کنم: جنبش کمونیستی ئی که ما سعی می کنیم آن را احیا و نمایندگی کنیم، متأسفانه کاری جوابگو در این زمینه ها نکرده است. چنین جنبشی باید به این مسائل برسد و به آنها جواب دهد. و البته تلاش ما هم متوجه این موضوع هست. این طور نیست که فکر کنید ما از این مسائل غافل بوده باشیم. در موارد...

* دلیل طرح پرسش ام این است: جریان سیاسی که برای کسب قدرت سیاسی در یک جامعه معین مبارزه می کند، اگر شناختی نسبت به آن جامعه نداشته باشد، آیا فکر نمی کنید حرفها و شعارهایش از سطح شعارهای تبلیغاتی فراتر نمی رود؟

- من به طور قطع فکر می کنم که عرصه های زیادی است که ادبیات ما و کار فکری ما آنها را نپوشانده. نه تنها ما، بلکه بقیه جریانات سیاسی و چپ در ایران. ولی فکر می کنم یک حزب سیاسی کمونیستی در درجه اول ناچار و ناگزیر است خط مبارزه سیاسی و طبقاتی را دنبال کند و در عین حال به مسايل دیگر هم بپردازد. مثلاً  مسئله زنان که شما به آن اشاره نکردید. این یکی از مسائل دردناک جنبش کمونیستی و حزب ماست. ما در این زمینه کارهای زیادی انجام داده ایم؛ حزب ما راجع به این موضوع قطعنامه ها صادر کرده و حرف جدی دارد. اما آن چیزی که به نظر من برای یک حزب سیاسی کمونیستی اولویت دارد، آگاهگری طبقاتی و سیاسی است. یعنی تأمین مقدمات سازمانیابی حزبی و توده ای طبقه کارگر و توده مردم و هدایت و رهبری آنها. تا جنبشی باشد که بتواند الیت جامعه را به طرف خودش جلب کند تا آنها با چهارچوب فکری شما بروند به سوی تحلیل مسائل دیگر جامعه از جمله اعتیاد و خرافات ...

* ببینید آقای شیخ، من فکر می کنم اغلب کارهای «فکری» در پیوند با جامعه ایران، از جمله در رابطه با مسئله زنان (که اشاره کردید) که از طرف اپوزسیون ایران شده، کارهایی هستند که عموماً از بالا جامعه ایران را نگاه کرده (استثناها به کنار). به عبارتی نیروهای سیاسی صورت مسئله ایران را به دلخواه خودشان طرح کرده اند. اگر بپرسید چرا؟ جوابش این است که آنها با بدنه جامعه ارتباطی ندارند. بهترین های اپوزسیون با بخش بسیار کوچکی از «الیت» آن جامعه ارتباط دارند که به دلیل استبداد سیاسی در ایران آنها هم علی العموم نمی توانند برگزیدگان واقعی صنف و طبقه ی خودشان باشند. نیروی سیاسی جدی با بدنه جامعه ارتباط می گیرد.

از طرف دیگر شما و رفقای حزبی تان بارها از مدرن بودن جامعه ایران؛ به طور مشخص زنان و جوانان صحبت کرده اید. با چه پشتوانه ای این حرفها را می زنید. من چنین درکی ندارم. چون با شناختی که از بخشی از زنان پناهجوی ایرانی دارم فکر می کنم اغلب آنها درکی را که خارج کشور از برابری حقوق زن و مرد عنوان می کنند را اصلاً ندارند. از این زاویه است که می گویم اغلب نیروهای سیاسی خارج صورت مسئله ایران را به دلخواه طرح می کنند. حزب شما هم از این قاعده مستثنی نیست.

* لااقل در مورد جریانی که من به آن تعلق دارم، فکر می کنم این طور برخورد نمی کند. از طرفی در ایران هم سطح مباحث خیلی بالا رفته. مثلاً فرض کنید جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی در دانشگاهها. مباحثی که در این جنبش مطرح می شود، به نسبت سی سال استبداد مذهبی در ایران مباحث جدید و مهمی هستند. من فکر می کنم در کنار برخوردهای سطحی و شبه مذهبی به مسئله زن-که به مقدار زیادی در جامعه به چشم می خورد- برخوردهای روشن و رادیکالی نسبت به این مسئله در جامعه ایران وجود دارد؛ در این مورد با شما موافق نیستم. جامعه ایران به عنوان جامعه ای مدرن...(من وقتی به جامعه ایران مدرن می گویم، منظورم جامعه ای است که تاریخ مدرنیسم و مدرنیزه شدن آن به یکصد سال می رسد) این که ما چنین ارجاعی به جامعه ایران می کنیم ، معنی اش این نیست که حزب ما و یا خود من توجه ندارند به اینکه یک جریان کمونیستی و کارگری طبعاً باید بین این طبقه و افراد پایین جامعه باشد. ولی به نظر من یک جنبش کارگری و کمونیستی قوی الیت مترقی جامعه را هم باید به خودش جلب کند تا از این طریق پایگاه اجتماعی وسیع تری را تأمین کند. به نظر من جنبش کمونیستی ایران هنوز نتوانسته به این حد پیشرفت برسد؛ نه تنها از نظر رابطه با طبقه کارگر، بلکه از نقطه نظر رابطه با الیت پیشرو جامعه.

* حتماً توجه دارید که در صد سال گذشته در ایران «الیت سیاسی» همیشه وجود داشته. اما مسئله اصلی این بوده که این الیت در جامعه استبدادی ایران چند درصد از جامعه ایران را نمایندگی می کرده؛ با چه مقدار از بدنه جامعه ارتباط داشته؟ از این زاویه طیفی از «جنبش دانشجویی» که به آن اشاره کردید، هم می تواند این مثال در موردشان صادق باشد.

بگذارید به بخش مهم «انتخابات» در ایران اسلامی بپردازیم: از دوره اول ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی تا دوره محمود احمدی نژاد کارگزاران رژیم اسلامی سناریوهایی را در ترغیب شرکت مردم در«انتخابات» تدارک دیده اند که بر خلاف خواسته من و شما این سناریوها تا حدودی جواب داده اند. یعنی رژیم اسلامی توانسته طیف قابل قبولی از مردم را با شیوه های مختلف به پای صندوق های رأی بیاورد. بدون اینکه بخواهید صورت مسئله شرکت طیفی از مردم در«انتخابات» را پاک کنید، این مسئله را چگونه ارزیابی می کنید؟

- من فکر می کنم این مسئله دو جنبه دارد. یکی اینکه این رژیم، رژیمی متکی به قدرت سرکوب و ارگانهای سازمانیافته سرکوب است. به علاوه تمام منابع اقتصادی جامعه در دست آنهاست. اینها قدرت وسیعی به رژیم می دهد. وقتی این رژیم در چهار سال گذشته حدود ۲۷۰ میلیارد دلار درآمد داشته باشد، قدرت سازماندهی وسیعی به آنها می دهد. طرف دیگر قضیه این است که  مردم ایران (آنهایی که مخالف رژیم هستند) در مقاطع مختلف تحت تأثیر افق های سیاسی ای که به آنها داده می شود، فکر می کنند با شرکت و دخالت کردن در انتخابات می توانند تغییری بوجود آورند. یک مورد معین در «دوم خرداد» ۷۶ بود. به این معنی که آن حرکت یک حرکت خودجوش از پايین برای شکاف انداختن در صف بندی جناح های حکومتی بود. در موارد دیگر، شرکت مردم در انتخابات، حاصل توهماتی بوده که توسط جریانات سیاسی اپوزسیون به درون جامعه تزریق شده. این جریانات همان طور که می دانید، شدیداً در شرکت دادن مردم در انتخابات فعال بوده اند. به هر حال که اگر رژیم توانسته توده وسیعی را به پای صندوق های رأی بکشاند، ناشی از این واقعیتها است.

* من فکر می کنم مسئله رفتن مردم به پای صندوق های رأی دلایل و جوانب دیگری هم دارد. ظاهراً سازمان های سیاسی اپوزسیون از جمله شما و حزب تان به مقوله مردم خیلی محتاط و دست به عصا برخورد می کند. برای همین «مردم» و عملکردشان نزد این نیروها همیشه پدیده ای مبهم بوده است. با طرح یک مثال این موضوع را پی می گیرم: «شورای عالی کار» که نهادی از دل رژیم اسلامی است، خط فقر را برای یک خانواده پنج نفره ۸۵۰ هزار تومان در ماه تعیین می کند، اما حداقل دستمزد کارگران ۲۶۴ هزار تومان در ماه است. پرسش این است که چرا درصد بالایی از این طبقه به محمود احمدی نژاد رأی دادند؟ مثال دیگر: نظام اسلامی که بنا به ماهیت وجودی اش با اندیشه ی آزاد و آفرینش مخالف است، چرا درصد بالایی از هنرمندان کشور؛ از سینماگر بگیرید تا شاعر و نویسنده و طراح با نوشتن بیانیه های سرگشاده از این نظام حمایت می کنند؟ آقای شیخ! آیا استبداد مذهبی جامعه ایران را کرخت و خمار کرده یا موضوع را باید از زاویه دیگری نگاه کرد؟

- به نظر من نکته اولی که شما مطرح کردید، ناشی از دو اهرم مهم در ج . اسلامی است. تحمیل فقر و تحمیل جهل به مردم، حاصل اش این می شود که وقتی احمدی نژاد وعده می دهد که پول نفت را بین مردم پخش می کند، طبقات محروم جامعه به سوی او کشیده می شوند. اگر دولتی مثل ج . اسلامی قدرت تحمیق مردم را نداشته باشد؛ قدرت گمراه کردن مردم را نداشته باشد، قدرت حفظ خودش را هم نخواهد داشت. به نظر من «مردم» توده مقدسی نیستند که گویا هیچوقت اشتباه نمی کنند و دنبال ارتجاع را نمی گیرند. در این باره می شود مثال سازمان فاشیستی هیتلری را آورد. اما مسئله هنرمندان ایران فرق می کند. بخشی از آنها به عنوان طیفی که وجه مشترک هایی با رژیم اسلامی دارند، به حساب می آیند. اغلب این هنرمندان در زمان شاه با وجود اینکه ممکن بود امکانات مادی بیشتری در اختیارشان قرار بگیرد، ولی پرهیز داشتند که خودشان را با رژیم شاه تداعی کنند...

* فکر می کنید چرا؟

- به نظر من به نوعی ناسیونالیسم ضد امریکایی گری بر طیفی از هنرمندان ایران از پنجاه-شصت سال قبل مسلط است که این موضع و این روحیه آنها را آماده می کند تا با طیف اسلامی و آخوند ارتباط داشته باشند. در صورتی که آنها می بایست جزو نیروهای برابری طلب و پیشرو جامعه باشند. متأسفانه طیفی از هنرمندان جامعه ایران بسیار عقب مانده و آخوند زده هستند. در عین حال هنرمندانی در جامعه وجود دارند که نمی خواهند با رژیم تداعی شوند به همین دلیل اکثرا در تبعید به سر می برند.

* متمرکزتر روی «انتخابات» صحبت کنیم: به نظرتان لباس بدقواره ریاست جمهوری در ایران اسلامی به تن کدامیک از کاندیداها دوخته خواهد شد؟

- پیش بینی این مسئله نمی تواند زیاد دقیق باشد. اما فاکتورهای ماکروی سیاسی ایجاب می کند که احمدی نژاد برنده خواهد شد. من فکر می کنم کلاً جنس ج . اسلامی بیشتر به جناح احمدی نژاد-خامنه ای شبیه است تا جناح مقابل. از طرف دیگر به خاطر تحولات اخیر در ارتباط با کشمکش ج . اسلامی با غرب و امریکا، این رژیم توانسته سلاح ناسیونالیسم را از دست بخشی از اپوزسیون و جریان مقابل بگیرد. به نظر من هیچکدام از جناح های مقابل احمدی نژاد، یعنی کروبی و موسوی سلاح تحمیق گرانه «ملی-اسلامی» بُرّاتری از سلاح احمدی نژاد در دست ندارند...

* اما کروبی اولین فردی در درون نظام بود که به نوعی به مسئله ملی اشاره کرد.

- اولاً به نظر من این مسئله ای بی ریشه در جامعه ما است و هیچوقت هم مسئله اساسی نبوده...

* من این موضوع را در پیوند با اشاره شما عنوان کردم و گفتم ایشان اولین فردی در درون نظام بود که از این ترم استفاده کرد.

- درست است که از این ترم استفاده کرد، ولی این ترم چیزی نیست که بورژوازی ایران به آن احتیاج دارد. بورژوازی ایران امروز به یک ناسیونالیسم اسلامی عظمت طلب بیشتر احتیاج دارد که خصلت بورژوائی بنیادی تری داشته باشد.

* فکر می کنید چند درصد از مردم ایران در این به اصطلاح انتخابات شرکت می کنند؟

- تا حالا که مسائل حاکی از این است که تمایل به شرکت در انتخابات در سطح پایین تری نسبت به دوران قبلی است. ولی تلاش هایی که رژیم، مخصوصاً جناح اصلاح طلب و اپوزسیون طرفدار آنها، و حتا اپوزسیون سابقاً سرنگونی طلب کرده اند، می تواند در شرکت مردم تأثیر داشته باشد. من فکر...

* به نظرتان آمار مشارکت مردم بالای پنجاه درصد از واجدین حق رأی خواهد بود یا زیر پنجاه درصد؟

- در ایران آمار سنجش افکار قابل اتکائی وجود ندارد. فکر می کنم سعی کنند دستکم حدود پنجاه درصد باشد. بالا بردن و تغییر دادن آرا صندوق ها برای رژیم کار خیلی ساده ای است. چون هیچگونه نظارت قابل قبولی برای کنترل صندوق ها وجود ندارد.

* تقلب های انتخاباتی با ماهیت رژیم اسلامی کاملاً خوانایی دارد. اما اگر به طور واقعی بیش از پنجاه درصد از مردم در این به اصطلاح انتخابات شرکت کنند، تحلیل شما چیست؛ از اینکه بیش از پنجاه درصد از مردم به یک نوع سرمایه داری هار و سرکوب گر رأی مثبت داده اند؟

- تحلیل من این است که این سرمایه داری هار اسلامی توانسته فشار خودش را روی مردم آنقدر زیاد کند که حتا به چیزی که مستقیماً مخالف منافع آنها است، تن بدهند. و این معنی اش این است که وظیفه نیروهای انقلابی؛ وظیفه کسانی مثل من و شما برای سازمان دادن نیروی مردم برای مقابله با رژیم سنگین تر می شود. به نظر من حتا شرکت اکثریت هفتاد درصدی مردم در انتخابات مشروعیتی برای رژیم به دست نمی آورد. چون نفس رژیم و نفس انتخابات در رژیم اسلامی مشروعیت ندارد.

* اظهارنظرتان به دو پرسش قبلی آیا نظر شخصی بود و یا نظر تشکیلات شما؟

- قطعاً چه من و چه هر کس دیگر در رهبری این حزب راجع به این سطح از مسئله اظهارنظر کند، اظهارنظرهای شخصی او خواهد بود.

* یک پرسش نه چندان جدی: اگر پیش بینی شما در پیوند با دو پرسش آخر اشتباه از آب درآمد، آیا آن را باید به حساب بد شانسی گذاشت یا دلیل اش را باید در جای دیگری جستجو کرد؟

- من شخصاً فکر نمی کنم هیچ پیش بینی ئی تضمین شده باشد. اصلاً پیش بینی کلمه ی درستی نیست...

* واژه «پیش بینی» را با تحلیل عوض کنید.

- اگر این طور شد، هر آدم جدی ای می تواند ببیند که چه عوامل و روندهایی در آن دخالت داشته. به طور مثال جریان شرکت مردم در انتخابات دوم خرداد را هیچکدام از جریانات سیاسی و حتا حکومتی ج . اسلامی پیش بینی نمی کرد. بعد از آن واقعه نیروهای سیاسی نشستند و دلایل آن را جستجو کردند. چرا چیزی اتفاق افتاد که از قبل به نظر آنها نرسیده بود.

* بنابراین شما به این اعتقاد ندارید که یک حزب سیاسی جدی که پایگاه توده ای داشته باشد، می تواند پیش از وقوع حادثه آن را پیش بینی و تحلیل کند، و یا باید بتواند این کار را بکند؟

- حتماً باید این کار را بکند. ولی این مسئله تا حدی امکان پذیر است. در شرایط غیر اختناقی که بشود آراء مردم را آزادانه در جامعه بررسی کرد. شرایط ایران طوری است که خیلی از روندهایی که در پایین جریان دارد را نمی شود به دقت پیش بینی کرد. فرض کنید در فوریه سال ۱۹۱۷ انقلابی که در روسیه رخ داد، توسط بلشویک ها و منشویک ها پیش بینی نشد. حتا شخصی مثل لنین که از نظر تحلیل سیاسی فرد بسیار توانایی بود، در ژانویه ۱۹۱۷ می گوید: به طور قطع انقلاباتی در دنیا صورت خواهد گرفت که ممکن است به سن من قد ندهد...

* فکر می کنم با من هم نظر باشید که در برهه ۱۹۱۷ حزب سوسیال دموکراسی روسیه (بعدها بلشویک ها) در داخل روسیه حضوری فعال داشتند.

- دقیقاً این فرق مهمی است. ولی علاوه بر آن به نظر من، چه حزب بلشویک آن زمان و چه حزب ما باید روندهای اصلی جامعه را که باعث تحولات اجتماعی می شوند، بشناسد. اگر آن روندها را نشناسد، حتا وقتی تحولات انجام می گیرد، دچار سرگیجه می شود. وظیفه یک حزب سیاسی کمونیستی شناختن روندهای تحولات است. به نظر من از این لحاظ حزب ما کم و کسری ندارد.

* فاتح شیخ گرامی یک بار دیگر از شرکت تان در این گفتگو تشکر می کنم.

- من هم از شما متشکرم.

تاریخ انجام گفتگو: ۲۳ می ۲۰۰۹    

تاریخ انتشار گفتگو: ۹ ژوئن ۲۰۰۹   

   

*    *    *

(۱) در فاصله ی نزدیک به یک ماه۳۲ مقاله و بیانیه در پیوند با «انتخابات» ریاست جمهوری در ایران اسلامی از طریق پست الکترونیکی به دستم می رسد: هفت مقاله از ایران، بیست و سه مقاله از اروپا و دو مقاله از امریکا.

- استدلال هایی نظیر «استفاده از حق رای»، «عنوان مطالبات اجتماعی و رشد آن در میان مردم»، «اعلام خطر از به قدرت رسیدن یک کاندیدا و نیز عوارض سیاسی و اقتصادی آن بر کشور» ستون فقرات یازده مقاله را در طرفداری از «انتخابات» تشکیل می دهند.

- یک مقاله از ایران که توسط استاد سابق دانشگاه تهران نوشته شده، با صراحت رای به تحریم «انتخابات» می دهد.

- بیست مقاله ی باقیمانده تحریم «انتخابات» در ایران اسلامی را مورد توجه و پافشاری قرار می دهند. در این بخش تنها سه نوشته از شعارهای سطحی و تکراری فراتر رفته و ضمن پای بندی به رئال سیاسی در نقد ساختار سیاسی ایران پای مردم «آگاه و هوشیار و...» را  بی جهت به میان نکشیده اند.

 

* عکس گفتگو را پس ملاقات با پناهجویان زن ایرانی انتخاب کرده ام.

* تبدیل این گفتگوی تلفنی به متن نوشتاری به دلیل کیفیت نازل خط تلفنی و نیز فاصله افتادن های مداوم در بین اظهارنظرها با سختی زیادی صورت گرفت.

منبع: www.goftogoo.net

منبع:پژواک ایران


*اوراسیا؛امپراطوری روسیه و حکومت اسلامی ایران گفتگو با «سیروس بهنام»  [2013 Oct] 
*انتقاد به «خود» مان نیز!؟ گفتگو با کریم قصیم  [2013 Sep] 
* به گفته ها و نوشته ها شک کنیم!  [2013 Jul] 
*استبداد سیاسی؛ فرهنگ استبدادی، انسان استبدادزده گفتگو با ناصر مهاجر (مستبد و دیکتاتور چگونه ساخته می شود) [2013 Jun] 
*کشتار زندانیان سیاسی در سال 67؛ جنایت علیه بشریت- گفتگو با رضا بنائی (در حاشیه کمپین «قتل عام 1۹88») [2013 Jun] 
*رأی «مردم»، ارادۀ «آقا» و نگاه «ما» (در حاشیه «انتخابات» ریاست جمهوری در ایران) [2013 May] 
*جبهه واحد«چپ جهانی» و اسلامگرایان ارتجاعی، گفتگو با مازیار رازی  [2013 May] 
*«تعهد» یا «تخصص»؟- در حاشیه همایش دو روزه لندن- گفتگو با حسن زادگان  [2013 Apr] 
*انقلاب 1357؛ استقرار حاکمیت مذهبی، نقش نیروهای سیاسی- گفتگو با بهروز پرتو  [2013 Apr] 
*بحران هویت- گفتگو با تقی روزبه  [2013 Mar] 
*چرا «تاریخ» در ایران به اشکال تراژیک تکرار می شود؟ گفتگو با کوروش عرفانی [2013 Feb] 
*موقعیت چپ ایران در خارج کشور (2) / گفتگو با عباس (رضا) منصوران  [2013 Feb] 
*موقعیت «چپ» در ایران و در خارج کشور(1) /گفتگو با عباس (رضا) منصوران  [2013 Jan] 
*انشعاب و جدایی؛ واقعیتی اجتناب ناپذیر یا عارضه ای فرهنگی / گفت‌وگو با فاتح شیخ   [2013 Jan] 
*بهارانه با اظهارنظرهایی از حنیف حیدرنژاد، سعید افشار [2012 Dec] 
*مصاحبه های سایت «گفت و گو» و رسانه‌های ایرانی و در حاشیه؛ گفتگو با سیامک ستوده [2012 Dec] 
*بن بست«تلاش های ایرانیان» برای اتحاد؟! (در حاشیه نشست پراگ) گفتگو با حسین باقرزاده  [2012 Dec] 
*اتهام زنی؛ هم تاکتیک، هم استراتژی (در حاشیه ایران تریبونال)- گفتگو با یاسمین میظر  [2012 Nov] 
*ایران تریبونال؛ دادگاه دوم گفتگو با ایرج مصداقی  [2012 Oct] 
*لیبی، سوریه... ایران (۲)/ گفتگو با مصطفی صابر   [2012 Sep] 
*لیبی، سوریه... ایران؟/ گفتگو با سیاوش دانشور  [2012 Aug] 
*مقوله «نقد» در جامعه تبعیدی ایرانی؛ گفتگو با مسعود افتخاری  [2012 Jul] 
*(آرزو می کنم، ای کاش برادرهایم برمی گشتند) گفتگو با رویا رضائی جهرمی  [2012 Jul] 
*ایران تریبونال؛ امیدها و ابهام ها گفتگو با اردوان زیبرم  [2012 Jul] 
*رسانه های همگانی ایرانی در خارج کشور؛ گفتگو با رضا مرزبان  [2012 Jun] 
*مستند کردن؛ برّنده ترین سلاح گفتگو با ناصر مهاجر  [2012 Jun] 
*کارگران ایران و حکومت اسلامی؛ گفتگو با مهدی کوهستانی   [2012 May] 
*سه زن، گفتگو با سه زن پناهنده ایرانی  [2012 Apr] 
*بهارانه؛ تأملی بر «بحران رابطه» در جامعه تبعیدی ایرانی  گفتگو با مسعود افتخاری [2012 Mar] 
* صرّاف های غیرمجاز ایرانی در بریتانیا   [2012 Mar] 
*اتحاد و همکاری؛ ‌چگونه و با کدام نیروها؟ گفتگو با تقی روزبه  [2012 Mar] 
*پوشه های خاک خورده(۵) مافیای سیگار و تنباکو  [2012 Feb] 
*«چپ ضد امپریالیسم» ایرانی؛ گفتگو با مسعود نقره کار  [2012 Feb] 
*حمله نظامی به ایران؛ توهم یا واقعیت؛ گفتگو با حسین باقرزاده  [2012 Feb] 
*پوشه های خاک خورده(۳)  تلّی از خاکستر- بیلان عملکرد فعالان سیاسی و اجتماعی [2012 Jan] 
*پوشه های خاک خورده(۲) پخش مواد مخدر در بریتانیا- ردّ پای رژیم ایران [2012 Jan] 
*پوشه های خاک خورده(۱) کالای تن- ویزای سفر به ایران [2012 Jan] 
*زندان بود؛ جهنم بود بخدا ، ازدواج برای گرفتن اقامت  [2011 Sep] 
*گفتکو با کوروش عرفانی، فکت، اطلاع رسانی، شفاف سازی...(بخش دوم)  [2011 Sep] 
*فکت، اطلاع رسانی، شفاف سازی؛ غلبه بر استبداد- گفتگو با کوروش عرفانی  [2011 Sep] 
*حکومت استبدادی، انسان جامعه استبدادی، گفتگو با کوروش عرفانی  [2011 Aug] 
*چرا حکومت اسلامی در ایران(۳) گفتگو با «زهره» و «آتوسا»  [2011 Aug] 
*چرا حکومت اسلامی در ایران(۲) گفتگو با مهدی فتاپور  [2011 Jul] 
*چرا حکومت اسلامی در ایران؟ گفتگو با علی دروازه غاری  [2011 Jul] 
*رخنه، نفوذ، جاسوسی (۲) گفتگو با محمود خادمی  [2011 Jul] 
*رخنه، نفوذ، جاسوسی گفتگو با حیدر جهانگیری  [2011 Jun] 
*... و چه نباید می کردیم- گفت و گو با ایوب رحمانی  [2011 Jun] 
*پناهجویان و پناهندگان ایرانی(بخش آخر) گفتگو با محمد هُشی(وکیل امور پناهندگی)  [2011 May] 
*پناهجویان و پناهندگان ایرانی (۲) سه گفتگوی کوتاه شده  [2011 May] 
*پناهجویان و پناهندگان ایرانی(۱)، گفتگو با سعید آرمان  [2011 May] 
*حقوق بشر، گفتگو با احمد باطبی  [2011 May] 
*سرنگونی حکومت اسلامی... چگونه؟ گفت‌وگو با کوروش عرفانی  [2011 Mar] 
*سرنگونی حکومت اسلامی... چگونه؟ گفتگو با عباس منصوران  [2011 Mar] 
*سرنگونی حکومت اسلامی... چگونه؟، «پنج گفتگوی کوتاه شده»   [2011 Feb] 
*سرنگونی حکومت اسلامی... چگونه؟ گفتگو با رحمان حسین زاده  [2011 Feb] 
*سرنگونی... چگونه؟، گفتگو با اسماعیل نوری علا  [2011 Jan] 
*ما و دوگانگی‌های رفتاری‌مان گفتگو با مسعود افتخاری  [2010 Dec] 
*ترور، بمبگذاری، عملیات انتحاری گفتگو با کوروش عرفانی  [2010 Dec] 
*اغتشاش رسانه‌ای گفتگو با ناصر کاخساز  [2010 Nov] 
*کاسه ها زیر نیم کاسه است گفتگو با م . ایل بیگی  [2010 Nov] 
*حکومت اسلامی، امپریالیسم، چپ جهانی و مارکسیستها, گفتگو با حسن حسام  [2010 Oct] 
*تحرکات عوامل رژیم اسلامی در خارج (۳) انتشار چهار گفتگوی کوتاه [2010 Sep] 
*تحرکات عوامل اطلاعاتی رژیم اسلامی در خارج (۲)  تجربه هایی از: رضا منصوران، حیدر جهانگیری، رضا درویش [2010 Sep] 
*تحرکات عوامل اطلاعاتی رژیم اسلامی در خارج کشور- گفتگو با حمید نوذری  [2010 Aug] 
*عملیات انتحاری، گفتگو با کوروش طاهری  [2010 Aug] 
*هوشیار باشیم؛ مرداد و شهریور ماه نزدیک است(۲)، گفتگو با مینا انتظاری  [2010 Jul] 
*سیاستمداران خطاکار، فرصت طلب، فاسد، گفتگو با مسعود افتخاری  [2010 Jun] 
*کارگر؛ طبقه کارگر و خیزشهای اخیر در ایران، گفتگو با ایوب رحمانی  [2010 May] 
*تریبیونال بین المللی : گفتگو با لیلا قلعه بانی  [2010 May] 
*سرکوب شان کنید! گفتگو با حمید تقوایی  [2010 Apr] 
*ما گوش شنوا نداشتیم، گفتگو با الهه پناهی  [2010 Apr] 
*خودکشی...، گفتگو با علی فرمانده  [2010 Apr] 
*تو مثل«ما» مباش!، گفتگو با کوروش عرفانی  [2010 Mar] 
*«تحلیل» تان چیست؟!، گفتگو با ایرج مصداقی  [2010 Mar] 
*شما را چه می‌شود؟ گفتگو با فرهنگ قاسمی  [2010 Feb] 
*چه چیزی را نمی دانستیم؟  با اظهار نظرهایی از: مهدی اصلانی، علی فرمانده، بیژن نیابتی، ی صفایی [2010 Feb] 
*۲۲ بهمن و پاره ای حرفهای دیگر; گفتگو با البرز فتحی  [2010 Feb] 
*بیست و دوم بهمن امسال گفتگو با محمد امینی  [2010 Feb] 
*تروریست؟! گفتگو با کوروش مدرسی   [2010 Jan] 
*چرا«جمهوری» اسلامی سی سال در قدرت است(۴) گفتگو با مسعود نقره کار  [2010 Jan] 
*چرا«جمهوری» اسلامی سی سال در قدرت است؟(۳), گفتگو با رضا منصوران  [2009 Dec] 
*چرا «جمهوری» اسلامی سی سال در قدرت است(۲), گفتگو با علی اشرافی  [2009 Dec] 
*چرا«جمهوری» اسلامی ایران سی سال در قدرت است؟ گفتگو با رامین کامران  [2009 Nov] 
*سایه های همراه، (به بهانه انتشار سایه های همراه) گفتگو با حسن فخّاری  [2009 Oct] 
*آغاز شکنجه در زندانهای رژیم اسلامی، گفتگو با حمید اشتری و ایرج مصداقی  [2009 Sep] 
*گردهمایی هانوفر, گفتگو با مژده ارسی  [2009 Sep] 
*گپ و گفت دو همکار, گفتگو با سعید افشار (رادیو همبستگی)  [2009 Sep] 
*«سخنرانی» نکن... با من حرف بزن  [2009 Aug] 
*«انتخابات»، مردم...(۷) (حلقه مفقوده) گفتگو با«سودابه» و «حسن زنده دل»  [2009 Aug] 
*«انتخابات»، مردم...(۶),(فاز سوم کودتا، اعتراف گیری), گفتگو با سودابه اردوان  [2009 Aug] 
*«انتخابات»، مردم...(۵) گفتگو با تقی روزبه  [2009 Jul] 
*«انتخابات»، مردم...(۴); گفتگو با رضا سمیعی(حرکت سبزها)  [2009 Jul] 
*«انتخابات»، مردم...(۳) گفتگو با سیاوش عبقری  [2009 Jul] 
*«انتخابات»، مردم...(۲) گفتگو با حسین باقرزاده  [2009 Jun] 
*«انتخابات»، مردم... / گفت‌وگو با حسین باقرزاده (۲)  گفتگو با حسین باقرزاده [2009 Jun] 
*«انتخابات»، مردم...؟! گفتگو با فاتح شیخ  و نظرخواهی از زنان پناهجوی ایرانی [2009 Jun] 
*پناهجويان موج سوم، گفتگو با علی شیرازی (مدیر داخلی کانون ایرانیان لندن)  [2009 May] 
*رسانه؛ به همراه اظهارنظر رسانه های«انتگراسیون»، «پژواک ایران»، «سینمای آزاد»، «ایران تریبون»، «شورای کار»  [2009 Apr] 
*گردهمایی هانوفر...؛ گفتگو با محمود خلیلی  [2009 Apr] 
*سی سال گذشت; گفت‌وگو با یاسمین میظر  [2009 Mar] 
*مسیح پاسخ همه چیز را داده! گفت‌وگو با«مریم»  [2009 Mar] 
*«کانون روزنامه‌نگاران و نویسندگان برای آزادی»؛گفت‌و گو با بهروز سورن  [2009 Feb] 
*تخریب مزار جانباختگان...حکایت«ما»و دیگران; گفت‌وگو با ناصر مهاجر  [2009 Feb] 
*همسران جان‌باختگان...گفت‌وگو با گلرخ جهانگیری  [2009 Jan] 
*من کماکان «گفت‌وگو» میکنم! (و کانون ۶۷ را زیر نظر دارم) [2009 Jan] 
*مراسم لندن، موج سوم گردهمایی‌ها، گفتگو با منیره برادران  [2008 Dec] 
*سرنوشت نیروهای سازمان مجاهدین خلق در عراق گفتگو با بیژن نیابتی [2008 Sep] 
*سرنوشت نیروهای سازمان مجاهدین خلق در عراق گفتگو با بیژن نیابتی  [2008 Sep] 
*اگر می‌ماندم، قصاص می‌شدم گفتگو با زنی آواره  [2008 Sep] 
*صدای من هم شکست  گفتگو با «مهناز»؛ از زندانیان واحد مسکونی  [2008 Aug] 
*بازخوانی و دادخواهی؛ امید یا آرزو  گفتگو با شکوفه‌ منتظری [2008 Jul] 
*«مادران خاوران»; گزینه‌ای سیاسی یا انتخابی حقوق بشری گفتگو با ناصر مهاجر [2008 Jul] 
*«شب از ستارگان روشن است» گفتگو با شهرزاد اَرشدی و مهرداد [2008 Jun] 
*به بهانۀ قمر... گفتگو با گیسو شاکری [2008 Jun] 
*دوزخ روی زمین- گفتگوی مجید خوشدل با ایرج مصداقی  [2008 Jun] 
*سردبیری، سانسور، سرطان... و حرفهای دیگر  گفتگو با ستار لقایی  [2008 Apr] 
*سردبیری، سانسور، سرطان... و حرفهای دیگر  گفتگو با ستار لقایی [2008 Apr] 
*بهارانه؛ پرسش‌هایی «خود»مانی با پروانه سلطانی و بهرام رحمانی  [2008 Mar] 
*«فتانت»، فتنه‌ای سی و چند ساله (3)  گفتگو با حسن فخاری [2008 Feb] 
*ایرانیان لندن، پشتیبان دانشجویان دربند با اظهار نظرهایی از: جمال کمانگر، علی دماوندی، حسن زنده دل یدالله خسروشاهی، ایوب رحمانی [2008 Feb] 
*«فتانت»، فتنه‌ای سی و چند ساله (2)  [2008 Feb] 
*«فتانت»، فتنه‌ای سی و چند ساله  گفتگو با رضا (عباس) منصوران [2008 Jan] 
*کدام «دستها از مردم ایران کوتاه»؟ گفتگو با تراب ثالث [2008 Jan] 
*میکونوس گفتگو با جمشید گلمکانی (تهیه کننده و کارگردان فیلم)* [2007 Dec] 
*«انتخابات آزاد، سالم و عادلانه» در ایران اسلامی!؟ گفتگو با بیژن مهر (جبهه‌ی ملّی ایران ـ امریکا) [2007 Dec] 
*چه خبر از کردستان؟ گفتگو با رحمت فاتحی [2007 Nov]