PEZHVAKEIRAN.COM رسانه های همگانی ایرانی در خارج کشور؛ گفتگو با رضا مرزبان
 

رسانه های همگانی ایرانی در خارج کشور؛ گفتگو با رضا مرزبان
مجید خوشدل

  

«رسانه همگانی»، چند ورق کاغذ منگنه شده با تعدادی مقاله تحلیلی، و یا صفحه ای طراحی شده در فضای اینترنتی نیست که با جمع آوری مقالات، صفحات اش به روز شود. این کار که از عهده دو سوم فعالان سیاسی و اجتماعی ساخته است، آبی را گرم نمی کند.
رسانه، فعالیت جمعی روشمند برای کسب خبر از کف جامعه است. انتقال خبر، اطلاع رسانی و تفسیر اخبار موثق روی دیگر سکۀ فعالیتهای مطبوعاتی ست. بی تردید ساختار رسانه نمی تواند با فکر و همکاری و راهکارهای جمعی بیگانه باشد. چرا که در چنین شرایطی تکه کاغذی خواهیم داشت و کدخدایی، و تعدادی رعیت خلع سلاح شدۀ بعله قربان گوی.
رسانه، فرایند کار و تلاش جمعی ست و به بیانی به رسمیت شناختن تقسیم کار و تقسیم مسئولت. کنترل قدرت و پاسخگویی نیز بخشی از آیین نامه رسانه های همگانی ست.
خبر، ستون رسانه است. در صورتی که کسب خبر موثق در جوامع استبدادی، اغلب با صدای خرد شدن استخوانهای روزنامه نگاران همراه می باشد. تفسیر خبر اما رابطه تنگاتنگی با آگاهی و وجدان بیدار فعال رسانه ای دارد.
شوربختانه در جامعه ایرانی مقیم خارج آن چه که محلی از اعراب ندارد، اصالت خبر و تلاش و کوشش برای شکار آن از کف جامعه است. در این جامعه خبرسازان و خبرفروشان هستند که سری در میان سرها دارند. و هم اینان اند که عین آخوندهای وطنی روزی چند بار از این رسانه به آن رسانه به منبر می روند. شاید از همین روست که جامعه ایرانی مقیم خارج نویسنده زبردست یا سخنور ماهر فراوان دارد. اما روزنامه نگار؟
*    *    *
روزنامه نگار شریف کشورمان در هشتاد و چهارمین سال زندگی اش است. رضا مرزبان از معدود روزنامه نگاران ایرانی ست که با خبرفروشی و خبرسازی سری ناسازگار داشته و برای همین هزینه ها داده است. این نسل از ژورنالیستهای ایرانی، پس از رضا مرزبان، منوچهر محجوبی و چند تای دیگر پایان غم انگیزی داشته، چرا که از خود شاگردانی بر جای نگذاشته است. طوری که عرصه فعالیتهای رسانه ای، میدانی شده برای طیفی از سوداگران سیاسی و اقتصادی، تا با نوشته ها و «تحلیل» های خود حقیقت را فدای مصلحت نمایند.
دوست داشتم زمان گفتگوی زیر طولانی تر می بود تا پرسش های سالهای شکست و بن بست را به دایره پرسش می ریختم. اما در چشم برهم زدنی زمان مصاحبه به پایان رسید و برخی از پوشه های پرسش ها همچنان بسته ماند.
*رضا مرزبان، به تان خوش آمد می گویم برای شرکت تان در این گفتگو.
- من خوشوقتم که می توانم طرف صحبت شما باشم عزیز.
* پیش از باز کردن پوشه های این مصاحبه؛ لطفاً از وضعیت سلامتی تان به من بگویید. این روزها چه می کنید و ایام چگونه می گذرد؟
- (با خنده) دوره پیری را دارم می گذرانم؛ دوره کهولت را. من الان هشتاد و چهار سال دارم و از این هشتاد و چهار سال، سی و چهار سال اش در آوارگی گذشته.
* با این اوصاف آیا خیال ندارید خاطرات تان را بنویسید؟ راستش من آدمهای زیادی را در جامعه ایرانی نمی شناسم که این توانایی را داشته باشند و در تدوین خاطرات شان، حقیقت را فدای مصلحت نکنند. اصلاً آیا خاطرات تان را نوشته اید؟
- نه، من خاطرات ام را ننوشتم. به خاطر اینکه زیاد روی خودم حساب نمی کنم. دوست ندارم خودم را مطرح کنم، حتا برای خودم.
* می دانید؟ زندگی شما با دورانها و وقایع تاریخی مهمی متقارن بوده؛ خصوصاً وقابع چند سال قبل و بعد از انقلاب بهمن. این دورانها با تجربه های تاریخی اش از طرف آدمهای مختلف تحریف و بازتحریف شده. بنابراین پرسش ام همچنان به قوت خودش باقیست: خیال ندارید خاطرات تان را مستند کنید؟
- همانطور که گفتم، قصد ندارم؛ فرار می کنم از اینکه  بخواهم خودم را محور قرار بدهم. من هر جا که مناسبتی بوده، از خاطرات ام نوشته ام و وقابع را منعکس کرده ام. اما این که به طور مستقل این کار را بکنم، نکردم و نمی کنم( خنده)!
* (با خنده) بسیار خوب، پاسخ تان را گرفتم. البته امیدوارم در این مورد تجدیدنظر کنید! بهتر است گفتگو را شروع کنیم. «رسانه های همگانی ایرانی در خارج کشور» موضوع گفتگوی من با شماست. برای این که گفتگو روند منطقی ای داشته باشد، تعریف کوتاه و خلاصه ای از شما می شنوم از مفهوم رسانه های گروهی یا رسانه های همگانی.
- ذاتاً کار رسانه ایجاد رابطه است. و اصلی ترین موضوعی که برای رسانه ها مطرح است، خبر است؛ اساس خبر است. خبر است که بنیادِ تفسیر می شود و یا آغاز ابراز عقاید مختلف. این اعتقاد من است. متأسفانه رسانه ها در خارج کشور کمتر به این موارد پایبندی دارند. آن چیزی که من دیده ام، بیشتر، جنبه هایی از برخوردهای مسلکی و محدود اشخاص است. حتا درباره اعتقادات سیاسی افراد، آنچه در ذهن آنها است، بیرونی می شود و نه آنچه که از واقعیات می شود تعریف و منتقل کرد.
* به اهمیت خبر و خبررسانی در رسانه ها اشاره کردید. در صورتی که منبع تغذیه خبری رسانه های ایرانی در خارج کشور غالباً از منابع خبری رسانه های دولتی رژیم ایران است. آن چیزی که در این رسانه ها اهمیتی ندارد، اطلاع رسانی واقعی از زندگی پنج تا شش میلیون ایرانی مقیم خارج کشور است.
به نظرتان چرا در این رسانه ها، اصل خبررسانی فرعی و حاشیه ای ست، و تازه همان اخبار و گزارشاتی که منتشر می شوند، تابع منافع فردی، گروهی و فرقه ای افراد است؟
- ببینید عزیز، من به عنوان یک روزنامه نویس قدیمی ایرانی، روزی که پای ام را از کشور بیرون گذاشتم، همین طور که در کوه پیاده روی می کردم یا سوار قاطر بودم، فکر می کردم وقتی به جای امنی رسیدم، کاری که در ایران می کردم را سازمان بدهم. دوره آموزش برای جوانانی که در خارج کشور با من برخورد می کنند داشته باشم. نشریه ای بیرون بدهم و پایه خبرگزاری مستقلی ریخته شود. اما این آرزو در همان آرزو باقی ماند. به خارج کشور از وقتی آمدم، همیشه در اندیشه بودم که یک روزنامه عمومی- و نه شخصی و مسلکی- منتشر کنیم که نشد؛ نتوانستم...
* چرا نتوانستید؟
- شرایط سیاسی در خارج کشور اجازه نداد، و البته شرایط مالی هم در رأس آن بود.
* اما شما نشریه ای را سالها قبل در خارج کشور منتشر می کردید که اگر اشتباه نکنم بعد از پنج شماره انتشار اش متوقف شد. دلیل متوقف شدن انتشار آن نشریه چه بود؟
- (مکث طولانی) بله حق با شماست، نام اش «پیام آزادی» بود. چند شماره هم منتشر کردیم ولی کسانی که همکاری می کردند، در همان اول کار بین شان کشمکش افتاد؛ در داخل شان گروه بندی سیاسی شد و نشریه خوابید. بعد، هر کسی قسمتی از نشریه را برد و همین؛ تمام شد.
* من را اصلاح کنید: سالها قبل از دوست مشترکی شنیدم که بعد از متوقف شدن انتشار نشریه به بستر بیماری افتادید. این موضوع آیا حقیقت دارد؟
- (با خنده) کاملاً درست است... کاملاً درست است! من واقعاً مریض شدم، چون موجودیت من در آرمان ایجاد یک نشریه در خارج کشور خلاصه شده بود. و دیدم که به سادگی و آسانی یک نشریه بعد از چند شماره از بین رفت. بعد از آن هم دیگر در صدد برنیامدم که نشریه دیگری منتشر کنم. البته برای نشریه ها مقاله نوشتم؛ با تعدادی از آنها همکاری کردم و در کنار دوستان ام بودم، ولی از انتشار مجدد نشریه برای همیشه منصرف شدم.
* دوران رسانه های کاغذی در جامعه ایرانی خارج کشور تقریباً به پایان رسیده (به جز چند استثناء) بنابراین من گفتگو را به رسانه های اینترنتی محدود می کنم. اما پیش از آن مایل ام نظرتان را بدانم که چه بر سر آن همه روزنامه، هفته نامه، ماهنامه و گاهنامه ایرانیان در خارج کشور آمد؛ چرا آنها یکی پس از دیگری تعطیل شدند؟ لطفاً از تجربه به پزسش ام جواب بدهید.
- تعطیلی آنها در واقع به خاطر تشتت اندیشه و پراکندگی در فضای خارج کشور بود. این پراکندگی مجال همکاری نمی دهد. البته استثناء هست. مثلاً الان تیمی که دارد نشریه «طرح نو» را در آلمان منتشر می کند، تحسین شان می کنم و خوشحال ام که آنها مصمم هستند در کارشان. ولی بقیه نشریه ها را شما می بینید که این حالت را ندارند؛ دری باز نمی شود به روی اندیشه جمعی.
* «رسانه های همگانی اینترنتی ایرانی در خارج کشور»، که به دلیل فشردگی وقت مصاحبه، این رسانه ها را به دو بخش کلی تقسیم می کنم: رسانه هایی که با بودجه دولتها و نهادهای دولتی راه اندازی شده اند، و رسانه هایی که «مستقل» هستند.
از ویژه گی های رسانه های نوع اول، ساختار «حرفه» ای آنهاست (البته حرفه ای در قیاس با نوع دوم رسانه ها). خصوصیت دیگری که در پیوند با این رسانه های پرمخاطب عمومیت دارد، خط سیاسی حاکم بر آنهاست. به این معنی که هم اکثریت قریب به اتفاق کارکنان آنها به طیف موسوم به اصلاح طلبان تعلق دارند و هم بیش از نود و پنج درصد میهمانان آنها از این طیف هستند.
من طرح ام را همین جا قطع می کنم تا نظرتان را در این باره بشنوم.
- من با تعداد معینی از رسانه ها می توانم ارتباط ذهنی برقرار کنم به عنوان یک منبع خیری. معمولاً به رادیوی لندن گوش می دهم. رادیوی [نا مفهوم] با من صحبت می کند، خبرهای صدای آمریکا را هم کنترل می کنم. رادیوهای صدای آلمان و روسیه را گوش می کنم و اخبار آنها را به دقت دنبال می کنم. اما وقتی پای رسانه های گروههای سیاسی و مصاحبه های آنها می آید، به هیچکدام شان اعتماد ندارم. من ذاتاً علیه نفوذ هر نوع دین و ایدئولوژی با حکومت ام. بنابراین برای من سبز و زرد و سرخ و آبی یکی هست. فرقی نمی کند گروهی محاقظه کار است یا اصلاح طلب. برای من اصلاح طلب همان وضعیت را دارد که گروههای افراطی. (با صدای لرزان) من وقتی هر کدام از اینها را در یکی از این رسانه ها می بینم، پشت ام می لرزد.
* نکته ای که در پرسش قبلی روی اش انگشت گذاشته بودم، چرایی پیش برد خط موسوم به اصلاحات در تمام این رسانه هاست. طوری که اگر برخی از روزنامه نگاران این رسانه ها با جریان «اصلاحات» حتا زاویه داشته باشند، سریعاً اخراج می شوند. من ارزیابی شما را در این باره پرسیده بودم.
- به علت اینکه رابطه اینها با رژیمی که در ایران مسلط شده (رژیمی که تناسبی با مملکت ما ندارد)، هیچوقت قطع نشده؛ ناف شان را با «انقلاب اسلامی» و نه با انقلاب ایران بریده اند. و مشکل شان همین است. از نظر من «اصلاح طلب» عین آن گروه دیگر است، چون هر دو امتحان شان را پس داده اند و برای تسلط بر قدرت با هم درگیر شده اند (با خنده) و در جایی ممکن است با هم آشتی کنند.
* قبل از اینکه این پوشه را ببندم، مایل ام به موضوعی اشاره کنم که در بین طیفی از فعالان سیاسی و اجتماعی مورد مناقشه بوده: شرکت یا بایکوت فعالان سیاسی و اجتماعی در رسانه هایی که با بودجه دولتها یا نهادهای دولتی راه اندازی شده اند.
ما اشاره گذرایی داشتیم به اهداف این رسانه ها؛ یعنی تبلیغ «اصلاح طلبی» در غالب چهره کردن برخی از شخصیت های موسوم به اصلاح طلب. همین طور اشاره کردیم به این نکته که اکثریت قریب به اتفاق میهمانان این رسانه ها از طیف های موسوم به اصلاح طلب هستند. در این رابطه بخشی از فعالان سیاسی و اجتماعی معتقدند، میهمانانی که به پنج درصد باقیمانده تعلق دارند، ویترین این رسانه ها هستند؛ از آنها استفاده ابزاری می کنند برای پیش بردن خطی که از طریق آن نود و پنج درصد دنبال می شود.
نظر شما چیست؛ آیا این رسانه ها از سوی جریانات مترقی و مستقل باید بایکوت شود یا با همان امکان پنج درصدی برای ارتباط با توده ها از آنها استفاده کرد؟
- من به طور صریح با همکاری گروههای سیاسی آزادیخواه و جمهوریخواه با هر دسته ای از اینها مخالف ام؛ اینها را تأیید نمی کنم و این را اول به تان عرض کردم. برای من اصلاح طلب و محافظه کار دو روی یک سکه اند. با این موضوع باید در افتاد و با آن تصفیه حساب کرد.
* با اظهارنظرتان مسئله ای که عمده می شود این است که تقریباً تمام مخالفان سیاسی حکومت ایران در خارج کشور فاقد رسانه های پرمخاطب اند. در چنین شرایطی آنها چگونه می توانند صدای خودشان را به ایران برسانند؟
- عرض کنم خدمت تان، گروههای موجود در خارج کشور به علت اینکه به هیچوجه مرکزیت و تمرکزی بر روی برنامه مبارزاتی ندارند، بنابراین هر کس دارد برای خودش کار می کند. هر کدام هم نشریه و ارگانهای دیگری دارند. نمونه اش را برای تان عرض کردم؛ نشریه طرح نو. که از نظر من یک کار حرفه ای - روشنفکری - سوسیالیستی است. با اینکه از نظر اعتقاد شاید نظرات ام با آنها خیلی متفاوت باشد، ولی کارشان را تأیید می کنم. من تصورم این است، اگر گروههای سیاسی بتوانند به یک نقطه تفاهم در خارج کشور برسند (که خیلی بعید است) آنوقت راه حلی پیدا می شود برای اینکه نشریه و رسانه ای داشته باشند.
* نشریه ای که اشاره کردید؛ «طرح نو»، یا نشریه «آرش» جزو نشریه های ویژه و اختصاصی هستند تا یک رسانه عمومی. بگذارید پوشه بعدی این مصاحبه را همین جا باز کنم: رسانه های همگانی «مستقل». قبل از طرح هر پرسشی می خواهم نظر خلاصه شما را راجع به این رسانه ها بدانم. این رسانه های اینترنتی در کجای دنیا قرار دارند و چقدر کیفی هستند؟
- از اول نقطه نظر من همین بود. به نظر من بدون اینکه یک فضای تفاهم عمومی ی واحد در خارج کشور بوجود بیاید، امکان اینکه یک زبان واحد پیدا شود، وجود ندارد. نمی شود آرزو کرد نشریه ای در خارج کشور باشد که زبان همه باشد. مگر اینکه این زبان بوجود بیاید. البته تقلاهایی شده. یکی از این تلاش ها تشکیل گروه «جدل» است. اگر این جبهه که آدمهای باارزشی ظرف سه- چهار سال اخیر در آن صرف نیرو کرده اند (مثل دکتر متین دفتری، کشاورز صدر، دکتر پاکدامن و دیگران) کارشان وسعت پیدا کند، می توانند زبان واحدی هم داشته باشد. اما اگر این تلاش محدود بماند، شانس اینکه زبان واحدی در خارج کشور بوجود بیاید، وجود ندارد.
* برای کنکرت تر کردن بحث، می خواهم نظرتان را جلب کنم به رسانه های نوشتاری همگانی ی اینترنتی ایرانی در خارج کشور. شاید پنج رسانه ایرانی در سطح اروپا داشته باشیم که شکل و شمایل یک روزنامه اینترنتی را دارد. به این معنی که به روز می شوند، گاهی سرمقاله دارند، از قانونمندی های رسانه ای به طور نسبی تبعیت می کنند و درج مقالات در آنها تا حدودی تابع قانونمندی های رسانه ای ست.
با این حال این رسانه ها توسط یک یا حداکثر دو نفر اداره می شود. شما برای این اشکال ساختاری چه ارزیابی ای دارید؟
- این ضعف برمی گردد به بحران عدم تحرک جنبش در خارج کشور. بحران از اینجا پا می شود. تا این بحران حل نشود، چاره ای برای جاهای دیگر نمی شود پیدا کرد. و الا همانطور که فرمودید، بله، من تعدادی از نشریات اینترنتی را دنبال می کنم، اما همه این رسانه ها جوابگوی نیازهای جامعه ما نیستند. این رسانه ها آنطوری شما دل تان می خواهد و من آرزو می کنم نیستند. و این هم شدنی نیست، مگر در شرایطی که فضای خارج از کشور دگرگون شود.
* می خواهم مته به خشخشاش بگذارم: اشاره کردم رسانه های پرمخاطب «مستقل» ایرانی توسط یک یا دو نفر اداره می شوند. کمترین اشکالی که این نحوه از کار دارد، این است که وقتی مسئول یک رسانه مریض می شود، به مسافرت می رود و یا درگیر کار معینی می شود، رسانه عملاً تعطیل می شود.
اما ایراد و اشکال بزرگتری در زمان دائر بودن این نشریات به چشم می خورد: اعمال سلیقه، اعمال قدرت، پاسخگو نبودن مسئول رسانه به عملکرد اش (قدرت اینها را هیچگونه نمی شود کنترل کرد). می خواهم بگویم، رسانه های موجود به جای اینکه محل چرخش اطلاعات و تعاطی آرا و اندیشه باشد، مرکزی شده برای اعمال قدرت از سوی یک نفر، یک سکت، یک گروه سیاسی و یا یک خانواده کوچک شده.
پرسش ام از شما: چرا فعالان رسانه ای ایرانی در خارج کشور هرگز به همکاری جمعی تن نداده اند؟
- دلیل روشنی دارد: چون افراد و گروه هایی که من می شناسم، در داخل کشور هیچوقت ژورنالیست نبودند. اینها در خارج کشور در شرایطی از طریق نشریه های حزبی و سازمانی وارد این فضا شدند. اغلب اینها با دانش ژورنالیسم آشنا نیستند. ما در دانشکده به دانشجو اولین درسی که می دادیم، به او می گفتیم: «خبر مقدس است و تفسیر آزاد است». و بعد، یک سال روی این موضوع حرف می زدیم که منظور از «خبر»، «مقدس بودن خبر» و «آزادی تفسیر» چیست. اما در خارج کشور این طور نیست؛ در اینجا «تفسیر» مقدس است و «خبر» مثل آدمهایی که اینجا هستند، همیشه سرگردان است.
به نظر من مشکل اصلی برمی گردد به اینکه بحران ایران، جمع زیادی را در شرایطی متفاوت از کشور طرد کرد و این جمعیت بزرگ در فضای خارج به علت فاصله های زمانی و فاصله های فکری نتوانستند با هم پیوند پیدا کنند. و راهی هم برای اش وجود ندارد، مگر در ایران شرایط دگرگون شود و بتوانیم برگردیم. من که آرزوی ام است، ولی امیدوارم دیگران موفق شوند در آن شرایط متحول شده برگردند.
* پیگیر پرسش قبلی ام خواهم بود، ولی در اینجا پرانتزی باز می کنم. به اهمیتِ اصالت خبر در فعالیتهای رسانه ای تأکید کردید. بنا به تجربه و شناختی که از جامعه ایرانی مقیم خارج دارید، «مصرف کنندگان»؛ یعنی مردم، آیا به اصالت خبر اهمیت می دهند؟ آیا آنها نیاز یک رسانه مترقی و حرفه ای را احساس می کنند؟
- اصلاً چنین نیازی نبوده. به همین دلیل، با اینکه ما افراد شایسته ای از روزنامه نویس های ایرانی در خارج کشور داریم؛ مثلاً شما در بین همکاران تان کسی مثل فرج سرکوهی یا مسعود بهنود دارید (با اینکه این دو کلاس متفاتی دارند و از طیف متفاوتی هستند، اما تجربه ژورنالیستی باارزشی دارند و هر کدام در زمینه هایی از این کار موفق بوده اند) و یا در خارج عده ای جوان آمده اند که درس خوانده اند، ژورنالیسم را می شناسند، اما همانطور که با هم گفتگو کردیم، مشکل اصلی این است، جا و فضایی که در خارج کشور اینها را جذب کند و نیروشان را متمرکز کند، وجود ندارد. و اینها ناچارند، دنبال اصلاح طلب و نمی دانم محافظه کار داخل کشور بروند.
* دنباله پرسش قبلی ام را می گیرم، با باز کردن فایل جدیدی: بسیاری از فعالان رسانه ای که راجع به موضوع های اجتماعی و سیاسی قلم می زنند؛ حتا مسئولان رسانه ها، در گذشته یا در حال درگیر فعالیتهای سیاسی یا تشکیلاتی بوده اند.
ظاهراً باید تفاوتی باشد میان ارگان یک تشکیلات سیاسی و یک رسانه همگانی. همین طور باید تفاوتی باشد میان یک فعال رسانه ای مخالف رژیم ایران، با یک فعال سیاسی و تشکیلاتی مخالف رژیم ایران.
تفاوت عمده این دو طیف را می خواهم از زبان شما بشونم. و اینکه چرا این تفکیک ها در جامعه ایرانی مقیم خارج هنوز صورت نگرفته؟
- مسئله ای که می فرمایید به کلی مخدوش شده و بین شان نمی توان در خارج کشور فرقی گذاشت. به دلیل اینکه وقتی انسانها از کشور خارج شدند و در مقابل رژیم قرار گرفتند، نوعی فضای هماهنگی در بین شان بوجود آمده بود؛ یکرنگی و یکنواختی. به نظر من مشکل این است که در دوره متواری شدن نسل مبارز و روشنفکر داخل به خارج کشور، یک مسیر مشخص و عمومی برای بهره برداری از این مجموعه بوجود نیامد. و این نقص در بنیاد فکری روشنفکران و مبارزات سیاسی ما است.
* نظرتان را راجع به این طرح می شنوم: فعال سیاسی و تشکیلاتی ما سنتاً با استفاده از کلاسیک ها؛ با ذهنی آنکادره شده به جامعه و محیط پیرامون اش نگاه می کند. این فعال سیاسی یا تشکیلاتی چون به شناخت اش از جامعه و پدیده های اجتماعی باور دارد، نه تنها محیط اجتماعی را تست نمی کند، بلکه آنرا کاری عبث و بیهوده می داند. در نتیجه او همواره در حال نفی و اثبات پدیده های اجتماعی از طریق داده های کلاسیک و ذهنی ست.
اما فعال رسانه ای چاره ای ندارد، مگر تست کردن محیط اجتماعی؛ چرا که هویت نوشته های او از واقعیتهای اجتماعی گرفته می شود. واقعیتهایی که می تواند تلخ و گزنده باشد. شما نظرتان چیست؟
- این جدایی کاملاً منطقی است. ولی در شرایطی که نیروی روشنفکر ایرانی، و نیروی مبارز و آزادیخواه ایرانی به خارج پرتاب شده، هیچوقت فرصتی پیش نیامد که اینها بتوانند فاصله ها را بشناسند و راههای کم کردن فاصله را تشخیص بدهند. این وضعیت همیشه با برخوردهای خشک و دگم روبرو شده. نمونه آن را خودتان مطرح کردید و من اصلاً یادم نبود که یک زمانی «پیام آزادی» را منتشر می کردم. آن نشریه را با کمک دوستانی چند راه اندازی کرده بودم. این دوستان که به سازمانهای سیاسی وابسته بودند، خواستند پیام آزادی را ابزار کنند. و برای همین کار به تعطیلی کشید. دیگران هم این تجربه را داشته اند. همانطور که خدمت تان عرض کردم، اینها دردِ ژورنالیسم؛ درد فعالیت رسانه ای مستقل را نداشتند. حالا هم وضع همین است. به نظر من راهی برای این موضوع وجود ندارد، مگر شرایط طوری شود که حکومت از دست«روحانیت» خودش را نجات بدهد و مردم ایران بتوانند نفسی بکشند. البته در این شرایط هم روز از نو، روزی از نو خواهد شد و کارهای زیادی را باید انجام داد.
* (با خنده) می خواهم توپ را به زمین تان بیاندازم! چرا رضا مرزبان نتوانست شاگردانی شبیه خودش تربیت کند که در فعالیتهای رسانه ای این همه حقیقت فدای مصلحت و منفعت نشود؟ چرا جامعه ایرانی مقیم خارج نتوانست یک منوچهر مجحوبی را تربیت کند؟ به نظرتان چرا این جامعه از نداشتن روزنامه نگار آگاه و باوجدان این همه در رنج و تعب بوده؟
- ایرادی ست که برمی گردد به مسائل سیاسی و اجتماعی؛ شرایط کلی ای که مولود طوفان دوره انقلاب است. اما شما ببینید همین الان از افراد دوره ما کسی مثل (مکث طولانی)... عزیز طنز نویس مان در شهر شما...؟
* خرسندی را می گویید؟
- بله، هادی خرسندی. او از بقایای تیم ماست. هادی خرسندی از تیم محجوبی ست؛ از تیم مرزبان است؛ از تیم کانون نویسندگان و مطبوعات ایران است. بنابراین هنوز هستند. اما چرا تعداد آنها بیشتر از این نشده، این دیگر از شرایط ویژه خارج از کشور است و مشکلاتی که گریبان همه ما را گرفته.
* اشاره ای که کردید (جدای نظر شخصی من)... همین تک نمونه ها هم فعالیت مطبوعاتی شان فردی ست. این شکل کار چون مانیتور نمی شود، کسی پاسخگوی نوشته اش نیست. بنابراین مقاله یا سایت اینترنتی ابزار اعمال قدرت می شود؛ برای رابطه ها از آن استفاده می شود. یک روز برای دشمنی، یک روز برای دوستی. به تان گفتم که: ما نویسنده و سخنران زیاد داریم. برای همین ازتان سوأل کردم: چرا این جامعه روزنامه نگار ندارد؛ چرا محجوبی و مرزبان ندارد؟ چرا خبرسازی و خبرفروشی موجب فخر و مباهات عده ای آدم می شود؟
بگذارید نظرتان را به نکته ای حاشیه ای هم جلب کنم: به تجربه می گویم، بسیارانی جرأت نمی کنند در اغلب رسانه های موجود فکر و اندیشه و نظر مکتوب شان را منتشر کنند. چون فحش خورشان باید ملس باشد. مشکلات را می بینید؟
- بله، اینها واقعیتی ست. به نظر من اینها روحیه مبارزه را از دست داده اند. اگر روحیه مبارزه را از دست نداده بودند، طور دیگری عمل می کردند. به نظر من فضا را باید ساخت. و ساختن فضا کار آسانی نیست؛ کار دشواری ست. خیلی ها همت کردند، اما نشد.
* ( با خنده) متأسفانه وقت مصاحبه تمام شده. اما پیش از آنکه گفتگو را به پایان ببرم، دل ام می خواهد جمع بندی خلاصه ای داشته باشید در توضیح وضعیت اسفبار مطبوعات و فعالان مطبوعاتی ایرانی در خارج کشور. 
- بحث این است عزیز من، همانطور که از اول شروع کردیم، مشکل عمده در شزایط اجتماعی حضور نیروهای مخالف در خارج کشور است. این نیروها نتوانستند و نمی توانند تفاهم واحدی بوجود بیاورند؛ شرایط همکاری یک جمعیت چند میلیونی را فراهم کنند. طبعاً وقتی چنین شرایطی نباشد، امکان فعالیت سالم مطبوعاتی هم نخواهد بود. بنابراین فعالیتهای ژورنالیستی محدود می شود به همین تلاش های منفردِ فرموله شده. در صورتی که فعالیت مطبوعاتی همانطور که می دانید، کاری وسیع تر و دامنه دار تر است. کار مطبوعاتی، کاری برای ایجاد افق برای آینده؛ ایجاد محیط سازنده و شفاف است. کار مطوعاتی در واقع جاده صاف کن مبارزات است...
* به نوعی می گویید، فعالان رسانه ای ما هم بعد از سی سال زندگی در «کشورهای میزبان» هنوز نتوانسته اند خودشان را با دستاوردهای مثبت این جوامع تطبیق دهند؟
- بله، متأسفانه من بسیار مأیوس ام. اما آرزو می کنم که شاید معجزه ای شود (با خنده) شاید معجزه شود!
* رضا مرزبان، از شرکت تان در این گفتگو یکبار دیگر تشکر می کنم.
- متشکرم از لطف تان. سلام مرا به دوستان برسانید.
 
*    *    *
تاریخ انجام مصاحبه: 16 ژوئن 2012
تاریخ انتشار مصاحبه: 23 ژوئن 2012

منبع:پژواک ایران


*اوراسیا؛امپراطوری روسیه و حکومت اسلامی ایران گفتگو با «سیروس بهنام»  [2013 Oct] 
*انتقاد به «خود» مان نیز!؟ گفتگو با کریم قصیم  [2013 Sep] 
* به گفته ها و نوشته ها شک کنیم!  [2013 Jul] 
*استبداد سیاسی؛ فرهنگ استبدادی، انسان استبدادزده گفتگو با ناصر مهاجر (مستبد و دیکتاتور چگونه ساخته می شود) [2013 Jun] 
*کشتار زندانیان سیاسی در سال 67؛ جنایت علیه بشریت- گفتگو با رضا بنائی (در حاشیه کمپین «قتل عام 1۹88») [2013 Jun] 
*رأی «مردم»، ارادۀ «آقا» و نگاه «ما» (در حاشیه «انتخابات» ریاست جمهوری در ایران) [2013 May] 
*جبهه واحد«چپ جهانی» و اسلامگرایان ارتجاعی، گفتگو با مازیار رازی  [2013 May] 
*«تعهد» یا «تخصص»؟- در حاشیه همایش دو روزه لندن- گفتگو با حسن زادگان  [2013 Apr] 
*انقلاب 1357؛ استقرار حاکمیت مذهبی، نقش نیروهای سیاسی- گفتگو با بهروز پرتو  [2013 Apr] 
*بحران هویت- گفتگو با تقی روزبه  [2013 Mar] 
*چرا «تاریخ» در ایران به اشکال تراژیک تکرار می شود؟ گفتگو با کوروش عرفانی [2013 Feb] 
*موقعیت چپ ایران در خارج کشور (2) / گفتگو با عباس (رضا) منصوران  [2013 Feb] 
*موقعیت «چپ» در ایران و در خارج کشور(1) /گفتگو با عباس (رضا) منصوران  [2013 Jan] 
*انشعاب و جدایی؛ واقعیتی اجتناب ناپذیر یا عارضه ای فرهنگی / گفت‌وگو با فاتح شیخ   [2013 Jan] 
*بهارانه با اظهارنظرهایی از حنیف حیدرنژاد، سعید افشار [2012 Dec] 
*مصاحبه های سایت «گفت و گو» و رسانه‌های ایرانی و در حاشیه؛ گفتگو با سیامک ستوده [2012 Dec] 
*بن بست«تلاش های ایرانیان» برای اتحاد؟! (در حاشیه نشست پراگ) گفتگو با حسین باقرزاده  [2012 Dec] 
*اتهام زنی؛ هم تاکتیک، هم استراتژی (در حاشیه ایران تریبونال)- گفتگو با یاسمین میظر  [2012 Nov] 
*ایران تریبونال؛ دادگاه دوم گفتگو با ایرج مصداقی  [2012 Oct] 
*لیبی، سوریه... ایران (۲)/ گفتگو با مصطفی صابر   [2012 Sep] 
*لیبی، سوریه... ایران؟/ گفتگو با سیاوش دانشور  [2012 Aug] 
*مقوله «نقد» در جامعه تبعیدی ایرانی؛ گفتگو با مسعود افتخاری  [2012 Jul] 
*(آرزو می کنم، ای کاش برادرهایم برمی گشتند) گفتگو با رویا رضائی جهرمی  [2012 Jul] 
*ایران تریبونال؛ امیدها و ابهام ها گفتگو با اردوان زیبرم  [2012 Jul] 
*رسانه های همگانی ایرانی در خارج کشور؛ گفتگو با رضا مرزبان  [2012 Jun] 
*مستند کردن؛ برّنده ترین سلاح گفتگو با ناصر مهاجر  [2012 Jun] 
*کارگران ایران و حکومت اسلامی؛ گفتگو با مهدی کوهستانی   [2012 May] 
*سه زن، گفتگو با سه زن پناهنده ایرانی  [2012 Apr] 
*بهارانه؛ تأملی بر «بحران رابطه» در جامعه تبعیدی ایرانی  گفتگو با مسعود افتخاری [2012 Mar] 
* صرّاف های غیرمجاز ایرانی در بریتانیا   [2012 Mar] 
*اتحاد و همکاری؛ ‌چگونه و با کدام نیروها؟ گفتگو با تقی روزبه  [2012 Mar] 
*پوشه های خاک خورده(۵) مافیای سیگار و تنباکو  [2012 Feb] 
*«چپ ضد امپریالیسم» ایرانی؛ گفتگو با مسعود نقره کار  [2012 Feb] 
*حمله نظامی به ایران؛ توهم یا واقعیت؛ گفتگو با حسین باقرزاده  [2012 Feb] 
*پوشه های خاک خورده(۳)  تلّی از خاکستر- بیلان عملکرد فعالان سیاسی و اجتماعی [2012 Jan] 
*پوشه های خاک خورده(۲) پخش مواد مخدر در بریتانیا- ردّ پای رژیم ایران [2012 Jan] 
*پوشه های خاک خورده(۱) کالای تن- ویزای سفر به ایران [2012 Jan] 
*زندان بود؛ جهنم بود بخدا ، ازدواج برای گرفتن اقامت  [2011 Sep] 
*گفتکو با کوروش عرفانی، فکت، اطلاع رسانی، شفاف سازی...(بخش دوم)  [2011 Sep] 
*فکت، اطلاع رسانی، شفاف سازی؛ غلبه بر استبداد- گفتگو با کوروش عرفانی  [2011 Sep] 
*حکومت استبدادی، انسان جامعه استبدادی، گفتگو با کوروش عرفانی  [2011 Aug] 
*چرا حکومت اسلامی در ایران(۳) گفتگو با «زهره» و «آتوسا»  [2011 Aug] 
*چرا حکومت اسلامی در ایران(۲) گفتگو با مهدی فتاپور  [2011 Jul] 
*چرا حکومت اسلامی در ایران؟ گفتگو با علی دروازه غاری  [2011 Jul] 
*رخنه، نفوذ، جاسوسی (۲) گفتگو با محمود خادمی  [2011 Jul] 
*رخنه، نفوذ، جاسوسی گفتگو با حیدر جهانگیری  [2011 Jun] 
*... و چه نباید می کردیم- گفت و گو با ایوب رحمانی  [2011 Jun] 
*پناهجویان و پناهندگان ایرانی(بخش آخر) گفتگو با محمد هُشی(وکیل امور پناهندگی)  [2011 May] 
*پناهجویان و پناهندگان ایرانی (۲) سه گفتگوی کوتاه شده  [2011 May] 
*پناهجویان و پناهندگان ایرانی(۱)، گفتگو با سعید آرمان  [2011 May] 
*حقوق بشر، گفتگو با احمد باطبی  [2011 May] 
*سرنگونی حکومت اسلامی... چگونه؟ گفت‌وگو با کوروش عرفانی  [2011 Mar] 
*سرنگونی حکومت اسلامی... چگونه؟ گفتگو با عباس منصوران  [2011 Mar] 
*سرنگونی حکومت اسلامی... چگونه؟، «پنج گفتگوی کوتاه شده»   [2011 Feb] 
*سرنگونی حکومت اسلامی... چگونه؟ گفتگو با رحمان حسین زاده  [2011 Feb] 
*سرنگونی... چگونه؟، گفتگو با اسماعیل نوری علا  [2011 Jan] 
*ما و دوگانگی‌های رفتاری‌مان گفتگو با مسعود افتخاری  [2010 Dec] 
*ترور، بمبگذاری، عملیات انتحاری گفتگو با کوروش عرفانی  [2010 Dec] 
*اغتشاش رسانه‌ای گفتگو با ناصر کاخساز  [2010 Nov] 
*کاسه ها زیر نیم کاسه است گفتگو با م . ایل بیگی  [2010 Nov] 
*حکومت اسلامی، امپریالیسم، چپ جهانی و مارکسیستها, گفتگو با حسن حسام  [2010 Oct] 
*تحرکات عوامل رژیم اسلامی در خارج (۳) انتشار چهار گفتگوی کوتاه [2010 Sep] 
*تحرکات عوامل اطلاعاتی رژیم اسلامی در خارج (۲)  تجربه هایی از: رضا منصوران، حیدر جهانگیری، رضا درویش [2010 Sep] 
*تحرکات عوامل اطلاعاتی رژیم اسلامی در خارج کشور- گفتگو با حمید نوذری  [2010 Aug] 
*عملیات انتحاری، گفتگو با کوروش طاهری  [2010 Aug] 
*هوشیار باشیم؛ مرداد و شهریور ماه نزدیک است(۲)، گفتگو با مینا انتظاری  [2010 Jul] 
*سیاستمداران خطاکار، فرصت طلب، فاسد، گفتگو با مسعود افتخاری  [2010 Jun] 
*کارگر؛ طبقه کارگر و خیزشهای اخیر در ایران، گفتگو با ایوب رحمانی  [2010 May] 
*تریبیونال بین المللی : گفتگو با لیلا قلعه بانی  [2010 May] 
*سرکوب شان کنید! گفتگو با حمید تقوایی  [2010 Apr] 
*ما گوش شنوا نداشتیم، گفتگو با الهه پناهی  [2010 Apr] 
*خودکشی...، گفتگو با علی فرمانده  [2010 Apr] 
*تو مثل«ما» مباش!، گفتگو با کوروش عرفانی  [2010 Mar] 
*«تحلیل» تان چیست؟!، گفتگو با ایرج مصداقی  [2010 Mar] 
*شما را چه می‌شود؟ گفتگو با فرهنگ قاسمی  [2010 Feb] 
*چه چیزی را نمی دانستیم؟  با اظهار نظرهایی از: مهدی اصلانی، علی فرمانده، بیژن نیابتی، ی صفایی [2010 Feb] 
*۲۲ بهمن و پاره ای حرفهای دیگر; گفتگو با البرز فتحی  [2010 Feb] 
*بیست و دوم بهمن امسال گفتگو با محمد امینی  [2010 Feb] 
*تروریست؟! گفتگو با کوروش مدرسی   [2010 Jan] 
*چرا«جمهوری» اسلامی سی سال در قدرت است(۴) گفتگو با مسعود نقره کار  [2010 Jan] 
*چرا«جمهوری» اسلامی سی سال در قدرت است؟(۳), گفتگو با رضا منصوران  [2009 Dec] 
*چرا «جمهوری» اسلامی سی سال در قدرت است(۲), گفتگو با علی اشرافی  [2009 Dec] 
*چرا«جمهوری» اسلامی ایران سی سال در قدرت است؟ گفتگو با رامین کامران  [2009 Nov] 
*سایه های همراه، (به بهانه انتشار سایه های همراه) گفتگو با حسن فخّاری  [2009 Oct] 
*آغاز شکنجه در زندانهای رژیم اسلامی، گفتگو با حمید اشتری و ایرج مصداقی  [2009 Sep] 
*گردهمایی هانوفر, گفتگو با مژده ارسی  [2009 Sep] 
*گپ و گفت دو همکار, گفتگو با سعید افشار (رادیو همبستگی)  [2009 Sep] 
*«سخنرانی» نکن... با من حرف بزن  [2009 Aug] 
*«انتخابات»، مردم...(۷) (حلقه مفقوده) گفتگو با«سودابه» و «حسن زنده دل»  [2009 Aug] 
*«انتخابات»، مردم...(۶),(فاز سوم کودتا، اعتراف گیری), گفتگو با سودابه اردوان  [2009 Aug] 
*«انتخابات»، مردم...(۵) گفتگو با تقی روزبه  [2009 Jul] 
*«انتخابات»، مردم...(۴); گفتگو با رضا سمیعی(حرکت سبزها)  [2009 Jul] 
*«انتخابات»، مردم...(۳) گفتگو با سیاوش عبقری  [2009 Jul] 
*«انتخابات»، مردم...(۲) گفتگو با حسین باقرزاده  [2009 Jun] 
*«انتخابات»، مردم... / گفت‌وگو با حسین باقرزاده (۲)  گفتگو با حسین باقرزاده [2009 Jun] 
*«انتخابات»، مردم...؟! گفتگو با فاتح شیخ  و نظرخواهی از زنان پناهجوی ایرانی [2009 Jun] 
*پناهجويان موج سوم، گفتگو با علی شیرازی (مدیر داخلی کانون ایرانیان لندن)  [2009 May] 
*رسانه؛ به همراه اظهارنظر رسانه های«انتگراسیون»، «پژواک ایران»، «سینمای آزاد»، «ایران تریبون»، «شورای کار»  [2009 Apr] 
*گردهمایی هانوفر...؛ گفتگو با محمود خلیلی  [2009 Apr] 
*سی سال گذشت; گفت‌وگو با یاسمین میظر  [2009 Mar] 
*مسیح پاسخ همه چیز را داده! گفت‌وگو با«مریم»  [2009 Mar] 
*«کانون روزنامه‌نگاران و نویسندگان برای آزادی»؛گفت‌و گو با بهروز سورن  [2009 Feb] 
*تخریب مزار جانباختگان...حکایت«ما»و دیگران; گفت‌وگو با ناصر مهاجر  [2009 Feb] 
*همسران جان‌باختگان...گفت‌وگو با گلرخ جهانگیری  [2009 Jan] 
*من کماکان «گفت‌وگو» میکنم! (و کانون ۶۷ را زیر نظر دارم) [2009 Jan] 
*مراسم لندن، موج سوم گردهمایی‌ها، گفتگو با منیره برادران  [2008 Dec] 
*سرنوشت نیروهای سازمان مجاهدین خلق در عراق گفتگو با بیژن نیابتی [2008 Sep] 
*سرنوشت نیروهای سازمان مجاهدین خلق در عراق گفتگو با بیژن نیابتی  [2008 Sep] 
*اگر می‌ماندم، قصاص می‌شدم گفتگو با زنی آواره  [2008 Sep] 
*صدای من هم شکست  گفتگو با «مهناز»؛ از زندانیان واحد مسکونی  [2008 Aug] 
*بازخوانی و دادخواهی؛ امید یا آرزو  گفتگو با شکوفه‌ منتظری [2008 Jul] 
*«مادران خاوران»; گزینه‌ای سیاسی یا انتخابی حقوق بشری گفتگو با ناصر مهاجر [2008 Jul] 
*«شب از ستارگان روشن است» گفتگو با شهرزاد اَرشدی و مهرداد [2008 Jun] 
*به بهانۀ قمر... گفتگو با گیسو شاکری [2008 Jun] 
*دوزخ روی زمین- گفتگوی مجید خوشدل با ایرج مصداقی  [2008 Jun] 
*سردبیری، سانسور، سرطان... و حرفهای دیگر  گفتگو با ستار لقایی  [2008 Apr] 
*سردبیری، سانسور، سرطان... و حرفهای دیگر  گفتگو با ستار لقایی [2008 Apr] 
*بهارانه؛ پرسش‌هایی «خود»مانی با پروانه سلطانی و بهرام رحمانی  [2008 Mar] 
*«فتانت»، فتنه‌ای سی و چند ساله (3)  گفتگو با حسن فخاری [2008 Feb] 
*ایرانیان لندن، پشتیبان دانشجویان دربند با اظهار نظرهایی از: جمال کمانگر، علی دماوندی، حسن زنده دل یدالله خسروشاهی، ایوب رحمانی [2008 Feb] 
*«فتانت»، فتنه‌ای سی و چند ساله (2)  [2008 Feb] 
*«فتانت»، فتنه‌ای سی و چند ساله  گفتگو با رضا (عباس) منصوران [2008 Jan] 
*کدام «دستها از مردم ایران کوتاه»؟ گفتگو با تراب ثالث [2008 Jan] 
*میکونوس گفتگو با جمشید گلمکانی (تهیه کننده و کارگردان فیلم)* [2007 Dec] 
*«انتخابات آزاد، سالم و عادلانه» در ایران اسلامی!؟ گفتگو با بیژن مهر (جبهه‌ی ملّی ایران ـ امریکا) [2007 Dec] 
*چه خبر از کردستان؟ گفتگو با رحمت فاتحی [2007 Nov]