PEZHVAKEIRAN.COM بازخوانی و دادخواهی؛ امید یا آرزو
 

بازخوانی و دادخواهی؛ امید یا آرزو
گفتگو با شکوفه‌ منتظری 

مجید خوشدل

در بیش از دو دهه اجتماعات بی‌شماری از تبعید و یا برای تبعیدیان ایرانی تشکیل و ساخته شده است که سرنوشت اغلب آنها، سرگذشت گذشتگان ما بوده است.

در تاریخ «نوین» ایران کمتر نمونه‌ای سراغ داریم که نهاد و دسته‌ای فارغ از تأثیرگذاری و یا تأثیرپذیری از دولت‌ها و یا مخالفان‌‌ حکومت٬ از بطن جامعه و براساس نیازهای آن تشکیل شده باشد، و یا در صورت استقلال نسبی چند صباحی دوام آورد و سپس به بنیادی نهادینه شده تبدیل شود.

با توجه به واقعیت‌های تلخ تاریخ کشورمان، پرسش‌های زیر در مقابل ما قرار دارد:

آیا در ماراتون تشکیلات‌سازی میان پوزسیون و اپوزسیون می‌توان پایانی متصور بود؟

آیا درنظامی اهریمنی ـ استبدادی که حتا مخالفت «قانونی» در زمره‌ی شرک و الحاد و ارتداد محسوب می‌شود و زمامداران ایران برای مقابله با جریان‌های مردمی، در کنار سرکوب عنان گسیخته به اندازه‌ی تمام سالهای سیاه گروه و سازمان و تشکیلات موازی در داخل و خارج تأسیس کرده‌اند، می‌توان به درجه‌ی استقلال دسته‌ها و گروههای موجود در درون و برون مرز آگاه گشت و سپس جانب انصاف و احتیاط را در پیش گرفت؟

آیا از زندان سوزان ایران اسلامی و در زمین سوخته‌ی تبعید ققنوسی سر از خاکستر سنت‌های استبدادی بیرون می‌آورد تا کلام تازه‌ای بر زبان جاری کند؟

آیا نسل‌ جوان ایرانی خواهد توانست از پس و پشت ترفندها و توطئه‌های هیولای هزار پا نقطه‌ی آغازی شود بر پایان تمام گسست‌ها و شکست‌های تاریخی ایرانیان؟

 

*       *       * 

مرداد و شهریور دیگری در راه است. از زمان انجام آخرین گفتگویم (که در شهر خبری نبود) تلاش‌هایی در گوشه و کنار در راه مبارزه برعلیه فراموشی و یاد داشتن جانباختگان زندانهای رژیم اسلامی ایران به چشم می‌خورد.

در میانه‌ی ماه جولای با دریافت پستی الکترونیکی مطلع می‌شوم که جمعی جوان موجودیت‌اش را در خارج از کشور اعلام کرده است. بیانیه‌ی جمع مزبور بشارت می‌دهد که کار «بازخوانی» فاجعه و «دادخواهی» جانباختگان زندانهای دهه‌ی شصت ایران را در دستور کار قرار داده است. جمع مزبور درصدد برگزاری مراسمی به همین منظور در کشور آلمان می‌باشد.  

سخنگوی این جمع، شکوفه‌ی منتظری در گفتگویی تلفنی به پرسش‌هایم پاسخ می‌دهد.    

*       *       *

* با انتشار متنی از سوی جمعی از«دانشجویان ایرانی» در خارج، و نیز برخی از فرزندان اعدامی، اجتماعی از جوانان موجودیت‌اش را در خارج کشور اعلام می‌کند. شکوفه‌ی منتظری به عنوان سخنگوی جمع مزبور در این گفتگو شرکت کرده است.

شکوفه‌ی منتظری، با سلام و تشکر از شرکت‌ات در این گفتگو. در آغاز ممنون می‌شوم خودت را به‌طور خیلی خلاصه معرفی کنی.

ـ متشکرم از شما. من شکوفه منتظری هستم. بیست و پنج ساله‌ام و چهار‌ سال است که مقیم آلمان هستم.

* کمی از جمع خودتان برایم بگویید. مثلاً در حال حاضر چه تعداد هستید و چه‌طور همدیگر را پیدا کردید؟

ـ فکر می‌کنم در مورد تعداد دقیق جمع‌مان بهتر است فعلاً چیزی نگویم. ولی به هر صورت این جمع یک جمع کوچک و مستقل است؛ از جوانان و دانشجویانی که در خارج از کشور مستقر هستند، و و نیز تعدادی ازفرزندان جانباختگان سالهای شصت. که همان‌طور که در بیانیه‌مان به آن اشاره کرده‌ایم، با فصل مشترکی در باور به آزادی، برابری و کرامت انسانی دور هم جمع شده‌ایم و امیدوار هستیم که فعالیت‌مان ثمربخش‌تر و طولانی‌تر باشد.

انگیزه‌ی فعالیت در این جمع به صورت شخصی بوده و برحسب تصادف یا آشنایی‌ها همدیگر را پیدا کرده‌ایم. 

همان‌طور که انتظار می‌رود وقتی آدمهایی با دغدغه های مشترک و با انگیزه همدیگر را شیدا می‌کنند و تصمیم به شروع کاری می‌گیرند، یک جمع را تشیکل می‌دهند. ما سر این مسئله به توافق رسیده‌ایم که پیش از هر طرح و برنامه ای ، بایستی تحلیلی از وضعیت موجود با تاکید بر فضای حاکم بر فعالیت های سیاسی/اجتماغی در ایران داشته باشیم...

* منظورتان از تحلیل از وضعیت موجود؟

ـ تحلیل وضعیت موجود از دید ما، ضمن اینکه خواه ناخواه با گره‌گشایی از یک سری از روندهای گذشته امکان‌پذیر است شامل تعیین الویت های کار سیاسی ـ جمعی  و [بررسی] امکانات موجود هم می شود . یعنی ما باید به تحلیل این مسئله (کشتار زندانیان سیاسی) و سایر مسایل کلیدی در گذشته بپردازیم تا از این طریق بتوانیم آغازکار مدون‌تری داشته باشیم.

* آیا برای جمع‌تان نامی هم انتخاب کرده‌اید؟

ـ اسم جمع ما «کانون 67» است که انتخاب این نام دلیل خاصی داشته. ما در فراخوان‌مان این موضوع را اعلام کرده‌ایم که در آستانه‌ی بیست‌امین سالگرد کشتار تابستان 67 قصد داریم بازخوانی و مراسم یادمانی از کشتارهای دهه‌ی شصت برگزار ‌کنیم و...

* اجازه دهید راجع به مراسم شما بعداً صحبت کنیم و فعلاً با جمع شما بیشتر آشنا شویم. آیا جمع شما یک «محفل» است که هر از چند گاه ملاقات‌هایی با هم دارند، و یا این‌که جمعی هستید با نشست‌ها و جلسات منظم؟

ـ من به عنوان سخنگوی جمع مجاز هستم تا حدی وارد جزئیات این جمع شوم...

* چرا؟

ـ چون به هر صورت من دارم از طرف یک جمع صحبت می‌کنم. ما محدودیت‌های مشخصی داریم. گرچه ما اندرونی و بیرونی نداریم، ولی فکر می‌کنم در آغاز کار از برخی محدودیت ها گریزی نیست و با این حال  تمام چیزهای کلی که مربوط به جمع ما می‌شود، ما سعی کرده‌ایم آنها را در وب سایتمان بیان کنیم. به هر حال این جمعی است که افراد آن تصادفی همدیگر را پیدا کرده و بنا ست که  کار مشخصی را با هم آغاز کنیم. مسلم است که نشست‌هایی با هم داریم و صحبت‌هایی با هم .

* در جلساتی که دارید، عموماً راجع‌ به چه موضوع‌های مشخصی صحبت می‌کنید؟ طرح کدام مباحث برای جمع‌تان الویت دارد؟

ـ من فکر می‌کنم این سؤال کلی‌ای است و یا این‌که من آن را متوجه نمی‌شوم. به هر صورت وقتی پروژه‌ی برگزاری مراسم یادمان و دادخواهی را پیش روی داریم، بیشتر بحث‌های‌ما طبعا حول و حوش همین مسئله است، و این‌که مراسم را چگونه برگزار کنیم. ولی مطمئناً بحث‌های دیگری هم در جمع‌مان هست، یعنی همان بررسی وضعیت موجود، که همان طور که گفتم اعتقاد داریم بررسی وضعیت موجود، باید با تحلیلی از گذشته همراه باشد. درغیر این‌صورت ما نمی‌توانیم به جایی برسیم.

* به فعالیت عملی‌تان بپردازیم؛ مراسمی که می‌خواهید برگزارکننده‌ی آن باشید. ویژه‌گی‌هایی از این مراسم را برایم شرح دهید.

ـ مراسم ما دو محور دارد. یکی «بازخوانی» است و دیگری «دادخواهی»، که هر کدام از آنها موضوعی جداگانه است و هیچکدام پیش زمینه‌ی دیگری نیست. ما سعی داریم که از زاویه‌های متعددی به بازخوانی و بررسی ماجرا بپردازیم و این زاویه‌های متعدد را حداقل فهرست واردر حد گنجایش زمان همایش مطرح کنیم.

مسئله دومی که ما روی آن تأکید داریم، مسئله دادخواهی است. دادخواهی نه به این معنی که ما خودمان را به جایی وصل کنیم و بگوییم که ما از فردا می‌خواهیم پروژه‌ی دادخواهی را راه‌اندازی کنیم. قصد ما این‌که در این همایش بتوانیم زمینه‌ها و امکانات دادخواهی را بررسی کنیم. در اِشل کلی‌تر، هدف سمینار ما انتقال اهمیّت موضوع کشتار زندانیان سیاسی و دعوت برای ارزیابی و امکانات این دادخواهی است. مهم‌تر از همه این‌که نشان دهیم که امکان این وجود دارد که آدم بتواند روایت جدید و وسیع‌تری از این موضوع ارائه دهد و از زوایای دیگری هم بتواند موضوع را نگاه کند.

مطمئناً کارهای زیادی در این زمینه شده و شکی نیست که کار ما براساس کارهایی است که تا امروز صورت گرفته. تنها حُسنی که ممکن است کار ما داشته باشد، این است  که بتوانیم فارغ از مرز بندی های سیاسی/عقیدتی به طرح این موضوع بپردازیم و به گمان من به طور بالقوه ما توان این کار را داریم . چون ما «بک گراند» نداریم. نسل شما در هر صورت همگی با یک بک‌گراندی پا به میدان گذاشتند، همه آنها گذشته‌ی مشخصی دارند، امّا ما فاقد این هستیم، این‌که...

* امّا پلاتفرم که دارید؟

ـ بله! منظور من از بک ‌گراند، گذشته‌ی سیاسی، حزبی یا سازمانی است. ولی جمع ما به صورت کاملاً مستقل دارد کار می‌کند. ما شکی نداریم، بینش سیاسی ـ اجتماعی‌ای که ما امروز به عنوان نسل جوان داریم، سوار است برکوشش‌ها و تمام تلاش‌هایی که نسل قبل از ما کرده است.

ما از لحاظ فکری و بینشی مدیون آنها هستیم، امّا دلیلی نمی‌بینیم که عمل‌مان درچهارچوب برنامه‌های متعارف آنها و آنچه که تا کنون انجام شده٬ باشد. به همین علت ما از همه دعوت کرده‌ایم که با ما به عنوان یک جمع مستقل و جوان همکاری کنند. یعنی این‌که ما پذیرای هر ایده‌ای هستیم. مطمئناً به دلیل این‌که همایش ما یک روزه است، توان بررسی تحلیلی و پایه‌ای تمام موضوعات امکان‌پذیر نیست، امّا پروژه‌ی ما یک پروژه‌ی بلند مدت است. این‌که در درازمدت بتوانیم به هدف اصلی خودمان، یعنی همان دو محور اصلی برسیم.

* مخاطبین همایش شما چه کسانی هستند؟ فارسی زبانان یا مردم جامعه‌ی میزبان؟ جوانان یا انسانهایی از نسل گذشته؟ الویت شما کدام طیف، قشر یا ملیت اجتماعی است؟

ـ اتفاقاً این سؤال یکی از بحث‌های پایه‌ای ما بوده. ما بعد از بحث‌های زیادی که با هم داشتیم، تصمیم گرفتیم که مراسم را به سه بخش تنظیم کنیم. یکی بخش سخنرانی‌ها است، که خیلی علمی به قضیه برخورد می‌شود. یکی بخش یادبود است و دیگری بخش برنامه‌ی هنری. که این بخش به بچه‌های نسل جوان تعلق دارد که اگر اجازه بدهید در فراخوان دوم جزییات این بخش را اعلام کنیم. به طبع در این بخش ، ما بخش زیادی مخاطبین عادی خواهیم داشت. یعنی جوانهایی که به خارج آمده‌اند، درس می‌خوانند و دانشجو هستند، و ممکن است به گوش آنها نخورده باشد که در ایران کشتار دسته‌جمعی‌ای صورت گرفته یا کم و کیف آن را ندانند. مطمئناً بخش دیگری از مخاطبین ما (آن‌هم نه به دلیل الویت‌بندی) آدمهای سیاسی و جامعه‌ی سیاسی خارج کشور هستند. و امید داریم بتوانیم مخاطبینی هم از کشورمیزبان و بخش هایی از جامعه ی بین المللی داشته باشیم. ما البته  نمی‌خواهیم صرفاً روی جامعه‌ی میزبان دست بگذاریم. به خاطر این‌که یکی از سخنرانان احتمالی ما از کشور دیگری خواهد آمد و به زبان انگلیسی برنامه‌اش را اجرا می‌کند که آن را هم‌زمان ترجمه می‌کنیم. البته جزییات این موارد هنوز کاملا قطعی نیست، امّا هدف ما این است که این‌طور باشد؛ یعنی این سه بخش را پوشش دهیم. البته در بخش حرفه‌ای و تخصصی برنامه، ما به مسئله دادخواهی و بازخوانی می‌پردازیم که می‌تواند برای جامعه‌ی بین‌المللی هم جالب باشد.

* چون در آغاز کار هستید، گمانم این باید پرسش مهمی برای شما باشد: طبق تجربه‌های تاکنونی‌ی برنامه‌ها، تداخل «مراسم یادمان» و «سمینارهای بحث» کمکی به هیچکدام از آنها نکرده و به ضرر هر دو تمام شده. طبق توضیحی که دادید، قرار است شما این دو بخش را یک کاسه کنید. فکر نمی‌کنید در این کار به مشکل برخورد می‌کنید و به هیچکدام از دو هدفی که دارید، نمی‌رسید؟

ـ همان‌طور که به شما گفتم، این برنامه قصد ندارد که تغییر خیلی بزرگی ایجاد کند. قصد اصلی‌اش این است که بتواند نیروی جدیدی به جامعه‌ی ایرانی معرفی کند...

* ولی به هر حال می‌خواهید خودتان را از این طریق معرفی کنید.

ـ بله، قصد برنامه، خصوصاً  در ارتباط با  جامعه‌ی ایرانی این است که رویکرد بخشی از نسل جوان به این موضوع را به جامعه ایرانی معرفی کند و بتواند نشان دهد که این نیروی جدید توان این را دارد که بحث‌های قدیمی را به گونه ی دیگری طرح کند، و از نوع دیگری به جریان بیاندازد. مطمئناً خود همایش کارنامه‌ی ماست و این خیلی مهم است. امّا مطمئناً [این برنامه] نمی‌تواند همه‌ی [اهداف ما] را پوشش دهد. ولی همین‌قدر که بتواند سر این بحث را باز کند، می‌تواند مفید باشد.

* جمع شما (همان‌طور که گفتید) بعد از پایان مراسم امسال به پایان خودش نمی‌رسد. تلویحاً به موضوع اشاره کردید، امّا گمانم توضیحات بیشتری در این زمینه لازم است: چه برنامه‌ی دراز مدتی در دستور کار دارید و چه کار می‌خواهید بکنید؟

ـ مطمئناً یکی از بحث‌های تخصصی ما این است که ما بتوانیم حول ماجرای این کشتارها به کارمان ادامه دهیم. من فکر می‌کنم قبلاً به نکته‌ی اساسی‌ای اشاره کردم، که بد نیست آن را تکرار کنم: این موضوع [مراسم] شروع کار این جمع است، که محور اصلی فعالیت ما در آینده هم پیرامون همین ماجرا خواهد بود. با این کار ما می‌خواهیم به یک درک وتحلیل ازوضعیت موجود برسیم.  فکر می‌کنیم موضوع کشتارها یک موضوع کانونی در تاریخ دهه ی اخیر کشور ماست و قصد ما تبدیل کردن این موضوع به یک گفتمان تحلیلی، انتقادی‌ی فراگیر است. علاوه بر این از آنجایی که معتقدیم که جمهوری اسلامی پتانسیل تکرار این ماجرا را دارد، فکر می‌کنیم که برای این‌که بتوانیم امکانات و مسئولیت‌های کار سیاسی، هزینه‌ها و عواقب‌اش را بررسی کنیم، نیاز داریم به بررسی تحلیلی کشتارهای دهه‌ی 60 و تابستان 67...

* جمع شما که اهداف معینی برای خودش در نظر گرفته، ساختاری فراسیاسی یا جبهه‌ای دارد، یا شما برای خودتان چهارچوبی سیاسی، ایدئولوژیکی قایل هستید؟

ـ من منظورتان را درست متوجه نشدم.

* شما در بیانیه‌ای که منتشر کردید، [و در مکالمه‌ی کوتاه تلفنی‌ای که داشتیم] خودتان را از باورمندان طیف چپ معرفی کردید. امّا از طرف دیگر در بخشی از «سخن آغازین» سایت «تابستان 67»، «... دست همه عزیزان را برای همراهی فشرده‌اید». این دو اشاره و این دوگانگی طرح پرسش بالا را ضروری می‌کند.

ـ ما گفتیم که پیشاپیش دست همه ی عزیزان را برای همراهی می‌فشاریم. بنابر این به طور کلی  توضیح دادیم که این «عزیزان» مورد اشاره ی شما شامل چه قشرهایی می‌شوند. با این حال ما مرزبندی‌های کاملاً مشخصی هم داریم که در آن باره تعارفی با کسی نداریم.... 

* با چه کسانی مرزبندی دارید که تعارفی هم در آن باره ندارید؟

ـ مرزبندی با جریان سلطنت و مرزبندی با جریانات هم سو با جمهوری اسلامی، و یا هر جریانی که بخواهد حامی جمهوری اسلامی باشد. ما حتا توضیح داده‌ایم که فکر می‌کنیم که این کار یک وظیفه‌ی انسانی است. یک نکته‌ی خیلی اساسی وجود دارد، و این که ما باید بین دو چیز تفاوت قایل شویم. یک وقت بحث ما در مورد یک فاجعه‌ی انسانی است. در این مورد یک بحث فراگیر است. امّا مثلاً وقتی بحث راجع به جبهه‌ی ضد جنگ است، در این جبهه من با همفکران خودم وارد یک همکاری می شوم. ولی وقتی بحث روی یک مسئله انسانی است (من نمی‌خواهم از این واژه‌ی حقوق بشری استفاده کنم، که به نظرم واژه‌ای دستمالی شده است) بحثی حقوق بشری است. من جایی خواندم که این [فاجعه] را مسئله‌ای ملّی نوشته بودند. من واقعاً معتقدم که این یک فاجعه‌ی ملّی است. این‌که پیامده‌های آن صرفاً شامل خود آن آدمها [نبوده] و ترکش‌های آن صرفاً جنبش چپ و یا حتا جنبش راست ایران را در برنگرفته. پیامدهای آن تمام جامعه‌ی ایران را دربرگرفته و...

* شما خودتان را در طیف چپ تعریف کرده‌اید. ممنون می‌شوم کُد این «چپ» را برایم باز کنید. از چه چپی صحبت می‌کنید؟

ـ متأسفانه یک سری کلمات در فرهنگ سیاسی ما آن قدر دستمالی شده، که بهتر است خیلی آن را باز نکنم. بهتر است بگذاریم در عمل آن را نشان دهیم و موضع‌گیری‌هایمان آن را مشخص کند. ما در هر صورت از چپ مدرن حرف می‌زنیم. ما از چپ سنتی صحبت نمی‌کنیم. چپی که ما از آن صحبت می‌کنیم در عملکرد و موضع‌گیری سیاسی ما می‌تواند خودش را واضح‌تر نشان دهد. که مطمئناً در آینده اتفاق خواهد افتاد. ولی فعلاً مسئله ما برگزاری مراسم بازخوانی یادمان کشتار زندانیان سیاسی در دهه‌ی شصت است...

* وقتی شما دست کمک به سوی دیگران دراز می‌کنید، خصوصاً فرزندان جانباختگان، مواضع شما می‌بایستی صریح و شفاف باشد.

امّا از آنجایی که خودتان را به طیف چپ منتسب می‌کنید، آیا جمع شما آگاه است که حداکثر سی درصد از جانباختگان زندانهای ایران به طیف چپ تعلق داشتند؟

ـ بله، در این شکی نیست. ببینید! ما به عنوان [باورمندان] چپ وظیفه‌ی خودمان می‌دانیم که این قضیه [کشتار زندانها] را تحلیل کنیم و آن را پیگیری کنیم. مثل این‌که وقتی ما بخواهیم از حقوق همجنسگراها دفاع کنیم، من نمی‌توانم بگویم که چون من چپ هستم، فقط من می‌توانم [از این حق] دفاع کنم. اولاً من معتقدم که به عنوان یک چپ وظیفه‌ی انسانی ما حکم می‌کند که بخواهیم پشت چنین مسئله‌ای بایستیم. بخش وسیعی از کسانی که در آن سالها اعدام شدند، «مجاهدین» بودند. ما مطمئناً هیچگونه سمپاتی سیاسی، اجتماعی با آنها نداریم. ولی بحث، بحث انسانی است. امّا اگر ما بخواهیم موضع‌گیری سیاسی کنیم، موضع‌گیری ما [نسبت به مجاهدین] کاملاً متفاوت خواهد بود. ولی در مورد چنین فاجعه‌ای، موضع‌گیری سیاسی فقط در مواجهه با جمهوری اسلامی است که معنی می‌دهد.

* آیا تا به حال تلاش کرده‌اید که با فرزندان عزیزان اعدامی از طیف‌ها و گرایش‌های مختلف ارتباط بگیرید؟

ـ ما داریم با همدیگر کار می‌کنیم. خیلی از ما همدیگر را بر حسب تصادف پیدا کرده‌ایم. مطمئناً این تصادف‌ها بیشتر هم اتفاق خواهد افتاد. در هر صورت ما در شروع کارمان هستیم و همان‌طور که از لحظه‌ای که تصمیم گرفتیم این سمینار را برگزار کنیم، تا به امروز کلی از همین تصادف‌ها بیشتر اتفاق افتاده، و در آینده هم اتفاق خواهد افتاد.

امّا شما سؤال کردید که آیا ما در این راستا کاری کرده‌ایم یا نه؟ در مورد فرزندان [جانباختگان] بگذارید به نکته‌ای اشاره کنم: تمام این فرزندان از نسل جدید جامعه‌ی ما هستند. نسل جدیدی که آن بخش سیاسی‌اش، آن اقلیت سیاسی‌اش جور دیگری فکر می‌کند. وقتی در خاوران همه کنار هم می‌ایستند، با هم سرود می‌خوانند، همه با هم جلو پاسداران و مأموران می‌ایستند، کسی به این فکر نمی‌کند که تو به این حزب تعلق داشتی یا به آن سازمان و گروه. یعنی این مسئله برای «ما» حداقل حل شده است. ولی می‌ماند نسل گذشته که همچنان در خارج کشور زندگی می‌کنند. ما نمی‌خواهیم وارد این روابط شویم. در همین راستا هم داریم تلاش می‌کنیم که طیف سخنرانان ما از طیف کاملاً متفاوتی باشد...

*الان مشخص کرده‌اید که چه کسانی در برنامه‌ی شما حضور دارند؟

ـ بله، تا حدودی مشخص کرده‌ایم.        

* می‌توانید اسم آنها را ببرید؟

ـ اگر اجازه بدهید در فراخوانی که هفته‌ی آینده منتشر می‌کنیم، آن را اعلام کنیم.

* شما در قسمتی از صحبت‌تان گفتید که فاقد «بک گراند» هستید. من بیانیه‌ی اعلام موجودیت‌تان را چندین بار خواندم...

ـ ببخشید، منظورتان «فراخوان» است یا «درباره‌ی ما»؟

* هر دو تایش را. بعد از هر خواندن، بیشتر فکر کردم که مبادا فکر و قلم نسل پیشین در تهیه و نگارش آن نقش داشته باشد. اگر چنین چیزی درست باشد، استقلال شما به زیر سؤال می‌رود. در این باره چه عقیده‌ای دارید؟

ـ من متوجه منظورتان نشدم. منظورتان قلم نسل گذشته است؟

* به دلیل جلوگیری از اطاله‌ی کلام از آوردن نمونه‌های تطبیقی صرف نظر می‌کنم. امّا موردی کلی را با شما در میان می‌گذارم: بیانیه‌ی اعلام موجودیت‌تان، اهداف برنامه‌تان در سایت «تابستان 67» با ادبیات و فرهنگ سیاسی‌ای نوشته شده که انگار پاسخ تمام تناقض‌ها و پلشتی‌های تاریخی زندان، شکنجه و اعدام را دارد و در کنار آن وانمود می‌کند که «راه حل» دارد. این ویژه‌گی از سنت‌های نسل گذشته می‌آید و بنا به تجربه شخصی ندیده‌ام که نسل جوان این‌گونه بیاندیشد.

ـ من با این نظر اصلاً موافق نیستم. به هر جهت نگارنده‌ی بیانیه و تمام این‌ها مال نسل جوان است. و اصلاً هم چنین نگاهی نداشته‌اند. کما این‌که در خیلی از جاها این موضوع را اشاره کرده‌اند. مثلاً وقتی در فراخوان می‌گویند: «نیل بدین منظور بدون شک عزم و تلاشی جمعی را می‌طلبد» یا «ما دست تمام انسانهای آزاده را برای هر چه پربارتر بودن این یادمان می‌فشاریم» یا این‌که در قسمت «درباره‌ی ما». این قسمت که معرفی ما است، یعنی داری خودت را معرفی می‌کنی. ولی در فراخوان اصلاً چنین نکاتی وجود ندارد. من فکر می‌کنم که...

* ولی مسیر و مقصد را شما مشخص کرده‌اید.

ـ ببینید! در هر صورت ما جهان‌بینی مشخص خودمان را داریم و مطمئناً براساس آن جهان بینی حرکت می‌کنیم. ما نمی‌خواهیم خودمان را محدود کنیم، ولی ما مرزهای خودمان را هم داریم. اتفاقاً من فکر می‌کنم که این [ویژه‌گی] از خصلت‌های نسل جوان است؛ که می‌تواند در عین این‌که مرزهای خودش را داشته باشد، دست تمام انسانهای آزاده را هم برای هدف‌های معین بفشارد. این از خصلت‌های نسل جوان است.

* به تجربه‌ی شخصی و مشاهدات مستقیم‌ام، اغلب نسل جوان ایرانی را ناامید، سرخورده و غیرسیاسی دیده‌ام و اقلیتی از آنها را جستجوگر یافته‌ام تا پاسخگو. جمع شما [در نوشته‌هایش] از همه چیز با اطمینان حرف می‌زند، در عین حالی که دست کمک و همیاری به سوی دیگران دراز می‌کند.

ـ فکر می‌کنم منظورتان این است که در جمع ما نگاه از بالا وجود دارد. این برخورد درستی نیست. اولاً، در هر صورت ما به یک سری نقاط رسیده‌ایم، و برای رسیدن به آن نقاط تلاش کرده‌ایم و به اندازه‌ی کافی جستجو کرده‌ایم. و مطمئناً جستجو هرگز پایانی ندارد. ولی اتفاقاً من فکر می‌کنم که با توجه به چیزی که ما در سایت در قسمت درباره‌ی ما و در فراخوان نوشته‌ایم، خصلت جستجوگری و پرسش‌گری خودمان را به نمایش گذاشته‌ایم. و مطمئناً یک نکته‌ی بدیهی وجود دارد: ما به هر صورت یک سری فکرهایی داریم که فرصت نشد راجع به آن حرف بزنیم ـ که من خیلی مایل بودم بیشتر راجع به آن صحبت کنیم ـ در هر صورت ما یک جهان‌بینی داریم، مخصوصاً در مورد کشتارها. ما نگاه مشخص خودمان را داریم و براساس آن نگاه است که می‌خواهیم همایشی را برگزار کنیم که در آن چهارچوب و ساختارهایی را گذاشتیم که...

* خب من که از شما سؤال کرده بودم که «کُد چپ» را؛ چپی که به آن باور دارید را باز کنید. اگر تمایل به این بحث داشتید، می‌توانستید در همان جا نظرتان را بیان کنید، که نکردید.

ـ آخر شما سؤال کردید که کُد چپ را باز کنید. که من گفتم اجازه دهید آن را در برخوردهای سیاسی‌مان مشخص کنیم. و اگر مایل باشید، من می‌توانم مشخصاً بگویم که نظر ما از برگزاری این سمینار چه است؟ اصلاً چرا موضوع سال 67 را انتخاب کرده‌ایم؟ این موضوع می تواند نکته‌ی مهمی باشد و فکر می‌کنیم از این جا می‌توانیم به جهان‌بینی ما هم برسیم.

* خب، چرا سال 67 را انتخاب کردید؟  

ـ اولاً ما فقط سال 67 را انتخاب کرده‌ایم...

* «با خنده» این پرسش خودتان بود!

ـ بگذارید این‌طوری برای‌تان بگویم. همان‌طور که اول حرف‌ام برای‌تان گفتم، ما به این نتیجه رسیدیم که برای داشتن برنامه برای هر کار جمعی باید ابتدا تحلیلی از وضعیت موجود ارایه دهیم. خواه ناخواه برای ارایه دادن این تحلیل باید برویم سراغ یک سری مسایلی که در روند گذشته اتفاق افتاده [ و آن را] گره‌گشایی کنیم. در نتیجه تراژدی تعلق سیاسی در ایران، که از نظر میزان کارایی و هزینه‌ها و امکان‌پذیر بودن‌اش، چه‌جوری بوده برای ما؛ تراژدی سالهای دهه‌ی شصت و تابستان 67. که ما این را به عنوان نقطه‌ی عزیمت‌مان انتخاب کردیم. به نظر ما [این] نمونه‌ی شاخصی است، که می‌تواند ماهیت، جایگاه و امکانات و عواقب تحلیل سیاسی در ایران را نشان دهد. که خواه ناخواه [این تحلیل] ما را به مسئله ماهیت رژیم جمهوری اسلامی وصل می‌کند. در نتیجه ما علاقمند شدیم که بخواهیم این ماجرا را بیشتر بشکافیم و در بحث‌های بعدی‌مان هم به این نتیجه رسیدیم که دامنه‌ی موضوع خیلی وسیع‌تر از آن چیزی است که فکرش را می‌کردیم. منظورام این است که ابعاد فاجعه و دلایل وقوع آن و بی‌خبری جمعی نسبت به این فاجعه، مثلاً بازتاب داخلی و جهانی آن خیلی اندک بوده. و چه زمینه‌هایی امکان مانور سیاسی خطرناک، (چه از لحاظ بین‌المللی، چه از لحاظ داخلی) برای جمهوری اسلامی فراهم کرده. اساساً آیا یکی از دلایل عدم بازتاب بین‌المللی [این فاجعه] حمایت بین‌المللی از جمهوری اسلامی بوده؟

* در قسمتی که به تحلیل دلایل و زمینه‌های دستگیری‌ها و کشتار زندانیان سیاسی اشاره کردید، آیا به آن بخشی که به همکاری برخی از نیروها و سازمانهای سیاسی با رژیم اسلامی در این زمینه مربوط می‌شود، نیز تمرکز کرده‌اید؟

ـ بله، مشخص است. در مورد این مسئله فوکوس خیلی مشخصی هم شده، که همه‌ی اینها در مقاله‌ی «کانون» در روز همایش گنجانده شده. یک نکته‌ی مهم دیگر را هم بگویم: دلیلی که ما اسم سایت‌مان را تابستان 67 گذاشتیم این بود که کشتارهای تابستان 67 به عنوان قتل عام دسته جمعی براساس تعاریف بین‌المللی شناخته شده است. البته تمام کشتارهای دهه‌ی شصت به عنوان جنایات جمهوری اسلامی شناخته شده است. ما می‌توانیم در دادگاهی که می‌خواهد به جنایت‌های جمهوری اسلامی رسیدگی کند، آن را بررسی کنیم. که این امکان تا وقتی جمهوری اسلامی در قدرت باشد، وجود ندارد؛ یعنی براساس تحقیقات حقوقی‌ای که ما کرده‌ایم. امّا مسئله‌ی قتل عام دسته جمعی را ما می‌توانیم از لحاظ حقوقی بررسی کنیم، حتا اگر آن حکومت یا دولت بر سر کار باشد. یکی از دلایلی که ما اسم سایت را تابستان 67 انتخاب کردیم، همین موضوع بوده. نکته‌ی مهم دیگر این‌که ما فکر نمی‌کنیم، فاجعه‌ای که در سال 67 و یا در طول دهه‌ی شصت اتفاق افتاده، اول و آخر ماجرا باشد. بلکه ما امکان بالقوه‌ی این ماجرا را می‌بینیم؛ با توجه به تحلیلی که از ماهیت رژیم جمهوری اسلامی داریم. و این موضوع باعث می‌شود که ما روی محوری که انتخاب کرده‌ایم، پافشاری کنیم. انتخاب بازخوانی و روایت کشتارهای دهه‌ی شصت در بیست امین سالگرد، دقیقاً به همین علت است. یعنی ما این پتانسیل را هنوز در جمهوری اسلامی می‌بینیم.

* آیا شما این پتانسیل را در میان نیروهای سیاسی خارج کشور می‌بینید که با اهداف جمع شما همگام شوند؟

ـ ما خیلی امیدواریم که این اتفاق بیافتد. حقیقت‌اش این است که من فکر می‌کنم استقبال وجود خواهد داشت، ولی این‌که این استقبال، استقبالی پی‌گیر و دایمی خواهد بود یا نه، من اصلاً مطمئن نیستم و نمی‌خواهم راجع به آن قضاوت کنم. ما امیدواریم استقبال شود و امیدواریم که باور کنند که نسل جوان هم می‌تواند کاری کند. امیدوارم نیروهای سیاسی موجود در خارج کشور به این باور برسند که بهتر است قبل از این‌که بخواهند پیش از برنامه قضاوت کنند، با حضور خودشان در برنامه بتوانند یک قضاوت عینی تری از برنامه ارایه دهند. چون هدف ما فقط روایت و بازخوانی [کشتار زندانیان سیاسی] نیست، ما می‌خواهیم به وضعیت موجود برسیم. به خاطر همین، روایت ما از این موضوع بیشتر یک کنکاش همه جانبه است و دعوت به یک بازخوانی عمومی است، تا این‌که بخواهیم مرثیه خوانی کنیم.

* پرسش‌های «جدی» را به انتها می‌برم و سؤال خودمانی‌ای را طرح می‌کنم: برای مراسمی که قرار است امسال برگزارکننده‌ی آن باشید، انتظار چه کمکی از ایرانیان مقیم خارج دارید؟ به‌طور مشخص از جوانان و فرزندان عزیزان اعدامی؟

ـ از تمام فرزندان جانباختگان آن سالها صمیمانه دعوت می‌کنیم که به هر شکلی که برای آنها امکان دارد، با ما تماس بگیرند، و در هر زمینه‌ای که فکر می‌کنند، با ما همکاری کنند. به خاطر این‌که این کانون متعلق به دانه ـ دانه‌ی آنهاست. متعلق به نسل جوانی است که بخواهد با ما کار کند. ما از هر همکاری‌ای استقبال می‌کنیم. در رابطه با نسل جوان باید تأکید کنم که هیچ چیز [در جمع ما] بسته نیست و همه چیز باز است. یعنی هر پیشنهادی امکان عملی شدن دارد؛ مطمئناً با یک تصمیم جمعی. کار ما جمعی است و شکل فوروم را دارد و به همکاری جمعی احتیاج دارد.

من یک خواهشی هم از نسل گذشته دارم: صمیمانه امیدوارم که با حضور خودشان حداقل پای حرفی که هیمشه می‌زنند، بایستند و به نسل جوان بها دهند و این را از غالب حرف خارج کنند و هر قضاوتی را بگذراند برای بعد از اجرای مراسم.

* چون اشاره به نسل جوان و به‌طور مشخص فرزندان جانباختگان کردید، آیا جمع شما آگاه است که در دو دهه‌ی گذشته از فرزندان جانباختگان یا استفاده ابزاری شده، و یا آنها را نادیده گرفته‌اند؟ نکته در این است که این عزیزان به سادگی به کسی اعتماد نمی‌کنند. آیا شما این واقعیت تلخ را می‌دانید؟

ـ بله، من این واقعیت تلخ را می‌دانم، به آن آگاه هستم و شخصاً آن را تجربه کرده‌ام. و در آن شکی نیست و به آنها حق می‌دهیم. به خاطر همین است که ما مثل مدل‌های سنتی [در دعوت از آنها] اصرار نمی‌کنیم: «ترا خدا بیا و با ما کار کن!» ما تقاضای‌مان را مطرح می‌کنیم و امیدواریم با این برنامه بتوانیم خیلی چیزها را نشان دهیم. هر چند این برنامه یک خصلتی دارد؛ این‌که از طرف جوان‌ها دارد برگزار می‌شود.

* برای اهداف انسانی‌تان آرزوی موفقیت می‌کنم، همین‌طور از شرکت‌تان در این گفتگو دوباره تشکر می‌کنم.

ـ خواهش می‌کنم. من هم از شما متشکرم که این وقت را به ما دادید.      

*       *       * 

تاریخ انجام مصاحبه: ۱۹ جولای ۲۰۰۸

تاریخ انتشار مصاحبه: ۲۸ جولای ۲۰۰۸
 
 

خواننده‌ی گرامی!

در جنگل رسانه‌های ایرانی امکان اتفاق هر چیزی می‌رود و بعد از آن هم هیچ اتفاق مهمی روی نمی‌دهد. عادت کرده‌ایم.

کار من در این رسانه «گفت‌وگو»کردن است. گفت‌وگوهایی حضوری یا تلفنی که سپس به متن نوشتاری تبدیل می‌شوند. (من به گفت‌وگوی کتبی اعتقادی ندارم و دلایل آن را در«معرفی»خودم توضیح داده‌ام.)

در پیاده کردن گفت‌وگو دقت و وسواس زیادی دارم.طوری که گاهی ترجیح می‌دهم جمله بندی‌ها همان‌گونه محاوره‌ای باشند تا کتابی . در پیاده کردن متن اگر بخش مهمی از اظهارنظر مصاحبه‌شونده حذف شود، در حق او اجحاف کرده‌ام. اگر سطری به متن اضافه شود که جنس جمله را تغییر دهد، وجدان کاری‌ام را زیر پا گذاشته‌ام؛ نه خجالت زده‌ی خواننده‌ام هستم بلکه شرمند‌ی خویشتن‌ام. (اصلأ گفت‌وگوی زنده یعنی همین.) تا کنون خودم را با چنگ و دندان حفظ کرده‌ام. تنها تغییر در متن گفت‌وگوها،  شسته-رفته کردن‌ آنهاست. می‌بینید که از واژه‌ی چند منظوره‌ی«ویراستاری»استفاده نکرده‌ام.

موارد بالا را اکثریت دوستانی که با آنها گفت‌وگو می‌کنم می‌دانند. چون تنها انگشت شماری تقاضا می‌کنند که گفت‌وگو قبل از انتشار برای آنها فرستاده شود. این کار عملی سمبلیک است.

این توضیح ناضروری را برای خانم شکوفه منتظری-که اتفاقأ ژورنالیست هستند ـو دوستان«جوان»ایشان می‌نویسم.

 

مجید خوشدل

منبع:پژواک ایران


*اوراسیا؛امپراطوری روسیه و حکومت اسلامی ایران گفتگو با «سیروس بهنام»  [2013 Oct] 
*انتقاد به «خود» مان نیز!؟ گفتگو با کریم قصیم  [2013 Sep] 
* به گفته ها و نوشته ها شک کنیم!  [2013 Jul] 
*استبداد سیاسی؛ فرهنگ استبدادی، انسان استبدادزده گفتگو با ناصر مهاجر (مستبد و دیکتاتور چگونه ساخته می شود) [2013 Jun] 
*کشتار زندانیان سیاسی در سال 67؛ جنایت علیه بشریت- گفتگو با رضا بنائی (در حاشیه کمپین «قتل عام 1۹88») [2013 Jun] 
*رأی «مردم»، ارادۀ «آقا» و نگاه «ما» (در حاشیه «انتخابات» ریاست جمهوری در ایران) [2013 May] 
*جبهه واحد«چپ جهانی» و اسلامگرایان ارتجاعی، گفتگو با مازیار رازی  [2013 May] 
*«تعهد» یا «تخصص»؟- در حاشیه همایش دو روزه لندن- گفتگو با حسن زادگان  [2013 Apr] 
*انقلاب 1357؛ استقرار حاکمیت مذهبی، نقش نیروهای سیاسی- گفتگو با بهروز پرتو  [2013 Apr] 
*بحران هویت- گفتگو با تقی روزبه  [2013 Mar] 
*چرا «تاریخ» در ایران به اشکال تراژیک تکرار می شود؟ گفتگو با کوروش عرفانی [2013 Feb] 
*موقعیت چپ ایران در خارج کشور (2) / گفتگو با عباس (رضا) منصوران  [2013 Feb] 
*موقعیت «چپ» در ایران و در خارج کشور(1) /گفتگو با عباس (رضا) منصوران  [2013 Jan] 
*انشعاب و جدایی؛ واقعیتی اجتناب ناپذیر یا عارضه ای فرهنگی / گفت‌وگو با فاتح شیخ   [2013 Jan] 
*بهارانه با اظهارنظرهایی از حنیف حیدرنژاد، سعید افشار [2012 Dec] 
*مصاحبه های سایت «گفت و گو» و رسانه‌های ایرانی و در حاشیه؛ گفتگو با سیامک ستوده [2012 Dec] 
*بن بست«تلاش های ایرانیان» برای اتحاد؟! (در حاشیه نشست پراگ) گفتگو با حسین باقرزاده  [2012 Dec] 
*اتهام زنی؛ هم تاکتیک، هم استراتژی (در حاشیه ایران تریبونال)- گفتگو با یاسمین میظر  [2012 Nov] 
*ایران تریبونال؛ دادگاه دوم گفتگو با ایرج مصداقی  [2012 Oct] 
*لیبی، سوریه... ایران (۲)/ گفتگو با مصطفی صابر   [2012 Sep] 
*لیبی، سوریه... ایران؟/ گفتگو با سیاوش دانشور  [2012 Aug] 
*مقوله «نقد» در جامعه تبعیدی ایرانی؛ گفتگو با مسعود افتخاری  [2012 Jul] 
*(آرزو می کنم، ای کاش برادرهایم برمی گشتند) گفتگو با رویا رضائی جهرمی  [2012 Jul] 
*ایران تریبونال؛ امیدها و ابهام ها گفتگو با اردوان زیبرم  [2012 Jul] 
*رسانه های همگانی ایرانی در خارج کشور؛ گفتگو با رضا مرزبان  [2012 Jun] 
*مستند کردن؛ برّنده ترین سلاح گفتگو با ناصر مهاجر  [2012 Jun] 
*کارگران ایران و حکومت اسلامی؛ گفتگو با مهدی کوهستانی   [2012 May] 
*سه زن، گفتگو با سه زن پناهنده ایرانی  [2012 Apr] 
*بهارانه؛ تأملی بر «بحران رابطه» در جامعه تبعیدی ایرانی  گفتگو با مسعود افتخاری [2012 Mar] 
* صرّاف های غیرمجاز ایرانی در بریتانیا   [2012 Mar] 
*اتحاد و همکاری؛ ‌چگونه و با کدام نیروها؟ گفتگو با تقی روزبه  [2012 Mar] 
*پوشه های خاک خورده(۵) مافیای سیگار و تنباکو  [2012 Feb] 
*«چپ ضد امپریالیسم» ایرانی؛ گفتگو با مسعود نقره کار  [2012 Feb] 
*حمله نظامی به ایران؛ توهم یا واقعیت؛ گفتگو با حسین باقرزاده  [2012 Feb] 
*پوشه های خاک خورده(۳)  تلّی از خاکستر- بیلان عملکرد فعالان سیاسی و اجتماعی [2012 Jan] 
*پوشه های خاک خورده(۲) پخش مواد مخدر در بریتانیا- ردّ پای رژیم ایران [2012 Jan] 
*پوشه های خاک خورده(۱) کالای تن- ویزای سفر به ایران [2012 Jan] 
*زندان بود؛ جهنم بود بخدا ، ازدواج برای گرفتن اقامت  [2011 Sep] 
*گفتکو با کوروش عرفانی، فکت، اطلاع رسانی، شفاف سازی...(بخش دوم)  [2011 Sep] 
*فکت، اطلاع رسانی، شفاف سازی؛ غلبه بر استبداد- گفتگو با کوروش عرفانی  [2011 Sep] 
*حکومت استبدادی، انسان جامعه استبدادی، گفتگو با کوروش عرفانی  [2011 Aug] 
*چرا حکومت اسلامی در ایران(۳) گفتگو با «زهره» و «آتوسا»  [2011 Aug] 
*چرا حکومت اسلامی در ایران(۲) گفتگو با مهدی فتاپور  [2011 Jul] 
*چرا حکومت اسلامی در ایران؟ گفتگو با علی دروازه غاری  [2011 Jul] 
*رخنه، نفوذ، جاسوسی (۲) گفتگو با محمود خادمی  [2011 Jul] 
*رخنه، نفوذ، جاسوسی گفتگو با حیدر جهانگیری  [2011 Jun] 
*... و چه نباید می کردیم- گفت و گو با ایوب رحمانی  [2011 Jun] 
*پناهجویان و پناهندگان ایرانی(بخش آخر) گفتگو با محمد هُشی(وکیل امور پناهندگی)  [2011 May] 
*پناهجویان و پناهندگان ایرانی (۲) سه گفتگوی کوتاه شده  [2011 May] 
*پناهجویان و پناهندگان ایرانی(۱)، گفتگو با سعید آرمان  [2011 May] 
*حقوق بشر، گفتگو با احمد باطبی  [2011 May] 
*سرنگونی حکومت اسلامی... چگونه؟ گفت‌وگو با کوروش عرفانی  [2011 Mar] 
*سرنگونی حکومت اسلامی... چگونه؟ گفتگو با عباس منصوران  [2011 Mar] 
*سرنگونی حکومت اسلامی... چگونه؟، «پنج گفتگوی کوتاه شده»   [2011 Feb] 
*سرنگونی حکومت اسلامی... چگونه؟ گفتگو با رحمان حسین زاده  [2011 Feb] 
*سرنگونی... چگونه؟، گفتگو با اسماعیل نوری علا  [2011 Jan] 
*ما و دوگانگی‌های رفتاری‌مان گفتگو با مسعود افتخاری  [2010 Dec] 
*ترور، بمبگذاری، عملیات انتحاری گفتگو با کوروش عرفانی  [2010 Dec] 
*اغتشاش رسانه‌ای گفتگو با ناصر کاخساز  [2010 Nov] 
*کاسه ها زیر نیم کاسه است گفتگو با م . ایل بیگی  [2010 Nov] 
*حکومت اسلامی، امپریالیسم، چپ جهانی و مارکسیستها, گفتگو با حسن حسام  [2010 Oct] 
*تحرکات عوامل رژیم اسلامی در خارج (۳) انتشار چهار گفتگوی کوتاه [2010 Sep] 
*تحرکات عوامل اطلاعاتی رژیم اسلامی در خارج (۲)  تجربه هایی از: رضا منصوران، حیدر جهانگیری، رضا درویش [2010 Sep] 
*تحرکات عوامل اطلاعاتی رژیم اسلامی در خارج کشور- گفتگو با حمید نوذری  [2010 Aug] 
*عملیات انتحاری، گفتگو با کوروش طاهری  [2010 Aug] 
*هوشیار باشیم؛ مرداد و شهریور ماه نزدیک است(۲)، گفتگو با مینا انتظاری  [2010 Jul] 
*سیاستمداران خطاکار، فرصت طلب، فاسد، گفتگو با مسعود افتخاری  [2010 Jun] 
*کارگر؛ طبقه کارگر و خیزشهای اخیر در ایران، گفتگو با ایوب رحمانی  [2010 May] 
*تریبیونال بین المللی : گفتگو با لیلا قلعه بانی  [2010 May] 
*سرکوب شان کنید! گفتگو با حمید تقوایی  [2010 Apr] 
*ما گوش شنوا نداشتیم، گفتگو با الهه پناهی  [2010 Apr] 
*خودکشی...، گفتگو با علی فرمانده  [2010 Apr] 
*تو مثل«ما» مباش!، گفتگو با کوروش عرفانی  [2010 Mar] 
*«تحلیل» تان چیست؟!، گفتگو با ایرج مصداقی  [2010 Mar] 
*شما را چه می‌شود؟ گفتگو با فرهنگ قاسمی  [2010 Feb] 
*چه چیزی را نمی دانستیم؟  با اظهار نظرهایی از: مهدی اصلانی، علی فرمانده، بیژن نیابتی، ی صفایی [2010 Feb] 
*۲۲ بهمن و پاره ای حرفهای دیگر; گفتگو با البرز فتحی  [2010 Feb] 
*بیست و دوم بهمن امسال گفتگو با محمد امینی  [2010 Feb] 
*تروریست؟! گفتگو با کوروش مدرسی   [2010 Jan] 
*چرا«جمهوری» اسلامی سی سال در قدرت است(۴) گفتگو با مسعود نقره کار  [2010 Jan] 
*چرا«جمهوری» اسلامی سی سال در قدرت است؟(۳), گفتگو با رضا منصوران  [2009 Dec] 
*چرا «جمهوری» اسلامی سی سال در قدرت است(۲), گفتگو با علی اشرافی  [2009 Dec] 
*چرا«جمهوری» اسلامی ایران سی سال در قدرت است؟ گفتگو با رامین کامران  [2009 Nov] 
*سایه های همراه، (به بهانه انتشار سایه های همراه) گفتگو با حسن فخّاری  [2009 Oct] 
*آغاز شکنجه در زندانهای رژیم اسلامی، گفتگو با حمید اشتری و ایرج مصداقی  [2009 Sep] 
*گردهمایی هانوفر, گفتگو با مژده ارسی  [2009 Sep] 
*گپ و گفت دو همکار, گفتگو با سعید افشار (رادیو همبستگی)  [2009 Sep] 
*«سخنرانی» نکن... با من حرف بزن  [2009 Aug] 
*«انتخابات»، مردم...(۷) (حلقه مفقوده) گفتگو با«سودابه» و «حسن زنده دل»  [2009 Aug] 
*«انتخابات»، مردم...(۶),(فاز سوم کودتا، اعتراف گیری), گفتگو با سودابه اردوان  [2009 Aug] 
*«انتخابات»، مردم...(۵) گفتگو با تقی روزبه  [2009 Jul] 
*«انتخابات»، مردم...(۴); گفتگو با رضا سمیعی(حرکت سبزها)  [2009 Jul] 
*«انتخابات»، مردم...(۳) گفتگو با سیاوش عبقری  [2009 Jul] 
*«انتخابات»، مردم...(۲) گفتگو با حسین باقرزاده  [2009 Jun] 
*«انتخابات»، مردم... / گفت‌وگو با حسین باقرزاده (۲)  گفتگو با حسین باقرزاده [2009 Jun] 
*«انتخابات»، مردم...؟! گفتگو با فاتح شیخ  و نظرخواهی از زنان پناهجوی ایرانی [2009 Jun] 
*پناهجويان موج سوم، گفتگو با علی شیرازی (مدیر داخلی کانون ایرانیان لندن)  [2009 May] 
*رسانه؛ به همراه اظهارنظر رسانه های«انتگراسیون»، «پژواک ایران»، «سینمای آزاد»، «ایران تریبون»، «شورای کار»  [2009 Apr] 
*گردهمایی هانوفر...؛ گفتگو با محمود خلیلی  [2009 Apr] 
*سی سال گذشت; گفت‌وگو با یاسمین میظر  [2009 Mar] 
*مسیح پاسخ همه چیز را داده! گفت‌وگو با«مریم»  [2009 Mar] 
*«کانون روزنامه‌نگاران و نویسندگان برای آزادی»؛گفت‌و گو با بهروز سورن  [2009 Feb] 
*تخریب مزار جانباختگان...حکایت«ما»و دیگران; گفت‌وگو با ناصر مهاجر  [2009 Feb] 
*همسران جان‌باختگان...گفت‌وگو با گلرخ جهانگیری  [2009 Jan] 
*من کماکان «گفت‌وگو» میکنم! (و کانون ۶۷ را زیر نظر دارم) [2009 Jan] 
*مراسم لندن، موج سوم گردهمایی‌ها، گفتگو با منیره برادران  [2008 Dec] 
*سرنوشت نیروهای سازمان مجاهدین خلق در عراق گفتگو با بیژن نیابتی [2008 Sep] 
*سرنوشت نیروهای سازمان مجاهدین خلق در عراق گفتگو با بیژن نیابتی  [2008 Sep] 
*اگر می‌ماندم، قصاص می‌شدم گفتگو با زنی آواره  [2008 Sep] 
*صدای من هم شکست  گفتگو با «مهناز»؛ از زندانیان واحد مسکونی  [2008 Aug] 
*بازخوانی و دادخواهی؛ امید یا آرزو  گفتگو با شکوفه‌ منتظری [2008 Jul] 
*«مادران خاوران»; گزینه‌ای سیاسی یا انتخابی حقوق بشری گفتگو با ناصر مهاجر [2008 Jul] 
*«شب از ستارگان روشن است» گفتگو با شهرزاد اَرشدی و مهرداد [2008 Jun] 
*به بهانۀ قمر... گفتگو با گیسو شاکری [2008 Jun] 
*دوزخ روی زمین- گفتگوی مجید خوشدل با ایرج مصداقی  [2008 Jun] 
*سردبیری، سانسور، سرطان... و حرفهای دیگر  گفتگو با ستار لقایی  [2008 Apr] 
*سردبیری، سانسور، سرطان... و حرفهای دیگر  گفتگو با ستار لقایی [2008 Apr] 
*بهارانه؛ پرسش‌هایی «خود»مانی با پروانه سلطانی و بهرام رحمانی  [2008 Mar] 
*«فتانت»، فتنه‌ای سی و چند ساله (3)  گفتگو با حسن فخاری [2008 Feb] 
*ایرانیان لندن، پشتیبان دانشجویان دربند با اظهار نظرهایی از: جمال کمانگر، علی دماوندی، حسن زنده دل یدالله خسروشاهی، ایوب رحمانی [2008 Feb] 
*«فتانت»، فتنه‌ای سی و چند ساله (2)  [2008 Feb] 
*«فتانت»، فتنه‌ای سی و چند ساله  گفتگو با رضا (عباس) منصوران [2008 Jan] 
*کدام «دستها از مردم ایران کوتاه»؟ گفتگو با تراب ثالث [2008 Jan] 
*میکونوس گفتگو با جمشید گلمکانی (تهیه کننده و کارگردان فیلم)* [2007 Dec] 
*«انتخابات آزاد، سالم و عادلانه» در ایران اسلامی!؟ گفتگو با بیژن مهر (جبهه‌ی ملّی ایران ـ امریکا) [2007 Dec] 
*چه خبر از کردستان؟ گفتگو با رحمت فاتحی [2007 Nov]