داستان اصحاب فیل نبرد وهریز ایرانی و مسروق ابرهه ای به حالت به استعاره است
جواد مفرد کهلان
محمد جواد مشکور در کتاب خود ایران در عهد باستان می آورد: "در آغاز قرن ششم میلادی حبشی های مسیحی به عربستان حمله برده و یمن را به تصرف در آوردند. سردار حبشی که یمن را فتح کرد، ابرهه نام داشت. وی کلیسایی به نام قلیس در صنعا پایتخت یمن بنا نهاد، و آن را خواست مرکز حج عرب قرار دهد و برای خراب کردن خانه ی کعبه به مکه روی آورد. ولی چنانکه در تواریخ مسطور است موفق نشد و به علت طاعون [منظور سنگریزان اساطیری] در سال 542 میلادی از نیمه راه باز گشت."
اینکه ابرهه خیال تصرف مکه را داشته می تواند حقیقت داشته باشد ولی اینکه صرفاً برای ویران کردن معبد کعبه دست به چنین اقدامی ناموفق زده باشد، منطقی به نظر نمی رسد؛ چون در آن عهد خانه کعبه برای کل مردم شبه جزیره عربستان، از جمله یمن، معبد مرکزی مهمی به شمار نمی رفته است که احساس دینی مسیحی متقابل ابرهه را بر انگیخته باشد. ثانیاً چنانکه تصور شده عهد وی با ولادت محمد تقارن نداشته است. لذا این گفته از ساخته های پسینیان در عهد اسلامی است و در این رابطه موضوع دیگری که آن را معجزه عهد ولادت پیامبر اسلام شمرده اند، مّد نظر بوده است. چه از سوی دیگر با اندکی دقت معلوم میگردد داستان ابابیل و اصحاب فیل مربوط به لشکر ایرانی وهریز می باشد که در حدود سال 570 میلادی (عهد تولد محمد پیامبر اسلام) با لشکری به تعداد 800 نفر در 8 کشتی از راه خلیج فارس به یمن رسید. دو کشتی وی در راه غرق شد، و شش کشتی با 600 تن به سواحل حضرموت رسیدند. یمنی ها از آمدن لشکریان ایران شاد شده بر حبشی ها بشوریدند و مسروق آخرین امیر خاندان ابرهه با تیر وهریز که بر پیشانی او اصابت کرد، کشته شد و سلطه حبشی ها در یمن بر چیده شد. ایرانیان حبشی ها را از یمن بیرون راندند و وهریز از جانب خسرو انوشیروان به فرمانروایی آن کشور گمارده شد.
دلیل این گفته سوای تقارن عهد تولد پیامبر با واقعۀ اصحاب فیل و آمدن وهریز، وجود نام ابابیل به عنوان مخاصمین در کنار نام اصحاب فیل است که در عربی به معنی دسته های پراکنده و نیز به معنی دسته پرندگان است که حالت مفرد اصلی ایرانی آن یعنی بابُل در اساس نزد ایرانیان مرکب بوده است از "بئو" (باشنده)- "آب"-"اُل" یعنی موجود منسوب به آب که می توانست شاملمفهوم دریانوردان و پرندگان آبی گردد که لابد در اینجا منظور در اصل سپاه وهریز بوده اند که از راه دریا برای نبرد با آل ابرهه به یمن رسیده بودند. معنی این نام در نامهای قدیمی شهر بابُل مازندران یعنی باول (بئو-آو-اُل، بابُل) و مامطیر (مسکن پرندگان [آبی]) زنده مانده است. این بدان معنی نیست که وهریز دیلمی و سپاهش اهل بابل مازندران بوده باشند. بلکه وجه اشتراکشان در همان معنی موجود منسوب به آب بوده است.
لابد نام ایرانی وهریز (به ظاهر یعنی خوب ریزنده، یا ریز خوب) در نزد یمنی ها به صور فریز و فرِز هم تلفظ میشده است که بدین هیئت اخیر به معنی نشانه رفتن و تخته سنگ مجزا شده آمده است. لابد موضوع سنگریزی ابابیل بر سر فیلان لشکر حبشی آل ابرهه از همین معانی وهریز و سپاهیان دریانورد وی (ابابیل) بر خاسته است.
در اینجا داستان اصحاب فیل را به عینه از سایت مجازی قرآن نقل می کنیم:
داستان اصحاب فيل و هلاكتشان در قرآن
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
أَ لَمْ تَرَ كَيْف فَعَلَ رَبُّك بِأَصحَبِ الْفِيلِ(1)
أَ لَمْ يجْعَلْ كَيْدَهُمْ فى تَضلِيلٍ(2)
وَ أَرْسلَ عَلَيهِمْ طيراً أَبَابِيلَ(3)
تَرْمِيهِم بحِجَارَةٍ مِّن سِجِّيلٍ(4)
فجَعَلَهُمْ كَعَصفٍ مَّأْكولِ(5)
به نام الله رحمان و رحيم
1. آيا نديدى پروردگارت چه بر سر اصحاب فيل آورد؟
2. آيا نقشه هاى شومشان را خنثى نكرد؟
3. آرى، پروردگارت مرغانى را كه دسته دسته بودند، به بالاى سرشان فرستاد.
4. تا با سنگى از جنس كلوخ بر سرشان بكوبند.
5. و ايشان را به صورت برگى جويده شده درآورند.
(سوره مباركه فيل)
در اين سوره به داستان اصحاب فيل اشاره مى كند، كه از ديار خود به قصد تخريب كعبه معظمه حركت كردند، و خداى تعالى با فرستادن مرغ ابابيل و آن مرغان با باريدن كلوخهاى سنگى بر سر آنان هلاكشان كردند، و به صورت گوشت جويده شان كردند. و اين قصه از آيات و معجزات بزرگ الهى است ، كه كسى نمى تواند انكارش كند، براى اينكه تاريخ نويسان آن را مسلم دانسته، و شعراى دوران جاهليت در اشعار خود از آن ياد كرده اند اين سوره از سوره هاى مكى است.
((الم تر كيف فعل ربك باصحاب الفيل))
منظور از ((رؤ يت)) معناى لغوى آن يعنى ديدن به چشم نيست، بلكه علمى است كه به مانند احساس با حواس ظاهرى ظاهر و روشن است. و استفهام در آيه انكارى است، و معنايش اين است كه مگر علم يقينى پيدا نكردى كه چگونه پروردگارت با اصحاب فيل رفتار كرد، و اين قصه در سال ولادت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) واقع شد.
((الم يجعل كيدهم فى تضليل))
مراد از كيد آنان سوء قصدى است كه در باره مكه داشتند و مى خواستند بيت الحرام را تخريب كنند، و كلمه ((تضليل)) و ((اضلال))هر دو به يك معنا است، و كيد آنان را در تضليل قرار دادن ، به معناى آن است كه نقشه آنان را نقش بر آب ساخته، زحماتشان را بى نتيجه سازد، آنها راه افتادند تا كعبه را ويران كنند، ولى در نتيجه تضليل الهى، خودشان هلاك شدند.
((و ارسل عليهم طيرا ابابيل))
كلمه ((ابابيل)) - به طورى كه گفته اند - به معناى جماعت هايى متفرق و دسته دسته است ، و معناى آيه اين است كه : خداى تعالى جماعت هاى متفرقى از مرغان را بر بالاى سر آنان فرستاد. و اين آيه، و آيه بعديش عطف تفسير است بر آيه ((الم يجعل كيدهم فى تضليل)).
((ترميهم بحجاره من سجيل))
يعنى آن ابابيل مرغان اصحاب فيل را با سنگ هايى كلوخين هدف گرفتند. و معناى كلمه ((سجيل)) در قصص قوم لوط گذشت .
((فجعلهم كعصف ماكول))
كلمه ((عصف)) به معناى برگ زراعت است، و عصف ماكول به معناى برگ زراعتى - مثلا گندم - است كه دانه هايش را خورده باشند، و نيز به معناى پوست زراعتى است مانند غلاف نخود و لوبيا، كه دانه اش را خورده باشند، و منظور آيه اين است كه اصحاب فيل بعد از هدف گيرى مرغان ابابيل به صورت جسدهايى بى روح در آمدند، و يا اين است كه سنگ ريزه ها (به درون دل اصحاب فيل فرو رفته ) اندرونشان را سوزانيد.
بعضى هم گفته اند: مراد از ((عصف ماكول)) برگ زراعتى است كه آكال در آن افتاده باشد، يعنى شته و كرم آن را خورده و فاسدش كرده باشد. و آيه شريفه به وجوه ديگرى نيز معنا شده كه مناسب با ادب قرآن نيست.
منبع:پژواک ایران