سحابی کهنه اندیش و محافظه کار
کوروش بزرگ
گرچه مهندس سحابی در زندگی فردی و شخصی فردی پاک دست،مومن و اخلاق گرا بود ولی در مسائل کلان سیاسی و تحلیل ها آن چه اهمیت دارد نه «اخلاق فردی» که «عملکرد ها» و «رویه های سیاسی» است.
عزت الله سحابی را می توان جزء آخرین بازمانده های نسلی دانست که می خواستند از دین، آزادی و دمکراسی استخراج کنند و از مبانی مذهب به توسعه گرایی برسند ، سحابی از همان رده فکری بود و تا آخر عمرش نیز نتوانست تحول بنیادی در تفکر خویش ایجاد کند، سحابی جزء موسسین جمهوری اسلامی بود و با وجود دیدن کارنامه مخرب این رژیم هرگز به نظام سیاسی ورای جمهوری اسلامی نمی اندیشید .
جریان ملی – مذهبی را می توان یکی از موانع جدی توسعه سیاسی در ایران معرفی کرد،خطر این جریان این است که برخلاف روحانیت اینان با شکل و ظاهری مدرن از کهنه گرایی مذهبی دفاع می کنند و با بسته بندی جدیدی همان عقب ماندگی های مذهبی را به مردم تحویل می دهند،البته در سنت احساساتی ایرانی اینروزها همه از محاسن سحابی سخن میگویند و از اشتباهات مهلک سحابی و جریان ملی – مذهبی کمتر سخن گفته می شود.
سحابی محافظه کار بود ولی نه به معنای محافظه کار در کشورهای غربی، سحابی از محافظه کاری به ایستایی ، رکود و جمود فکری رسیده بود و نمی توانست یک قدم جلوتر از 22 بهمن 57 گام بردارد.
سحابی هرگونه تحول بنیادین و تغییر ساختاری را به تجزیه ایران و فروپاشی کشور تعبیر می کرد که این نظر او نه تنها غلط بود بلکه بیانگر درک اشتباه سحابی از جنس سیاست و راهکارهای سیاست ورزی است،سحابی شباهتی به مصدق نداشت و از میراث مصدق تنها عکس پشت سرش را به همراه داشت،سحابی برخلاف راه مصدق طرفدار مذهبیون بود و به ولایت فقیه التزام داشت، برای نمونه به روشنی از ترور رزم آرا به دست فداییان اسلام ابراز رضایت داشت، منش سحابی نه شباهتی به ناسیونالیسم دکتر مصدق داشت و نه از شجاعت مهندس بازرگان در او خبری بود.
سحابی هرچند منتقد حکومت بود ولی هرگز «طرح تازه ای» برای تحول و تغییر ارائه نداد و از واژه انقلاب برای مردم یک هیولا ساخته بود، هرگاه بخشی از مردم به طرف شعارهای ساختار شکن حرکت می کردند سحابی و یارانش سعی می کردند مانع این کار شوند که نمونه عمده آن تظاهرات دانشجویان در سال 78 بود که سحابی دانشجویان را به سکوت و حفظ نظام ترغیب نمود،اوج بی تدبیری سحابی در انتخابات سال 84 بروز کرد همان هنگام که او در میان بهت همگان رای دادن به هاشمی رفسنجانی عامل بسیاری از جنایات و سوء استفاده های
مالی را توصیه نمود و در سال 88 نیز موسوی یکی از عوامل خرابی های اقتصادی ایران را مدیری لایق معرفی نمود.
سحابی کهنه اندیش بود و پیش مدرن می اندشید از نظر او تغییر قانون اساسی و یا تغییر نظام سیاسی به معنای از بین رفتن کشور بود که تفکری سخت عقب افتاده و ابتدایی است،اگر تمام کشورهای دنیا در طول تاریخ می خواستند
مانند تفکر سحابی بیاندیشند امروز نه انگلستان نه فرانسه نه آمریکا و نه حتا هندوستان دمکراسی نبودند،دمکراسی از درون پویش جامعه و کنش و واکنشهای استبداد حاکم با ناراضیان حاصل می شود و برای دمکراسی جنگ فکری و فرهنگی لازم است، سحابی عقب نشینی و کوتاه آمدن در برابر استبداد جمهوری اسلامی را به عنوان راه و خط مشی خود انتخاب کرده بود.
سحابی به غلط معتقد بود از قرآن و متون مذهبی می توان دمکراسی و حقوق مردم را استخراج نمود در حالی که متخصصان علوم سیاسی اعتقاد دارند دمکراسی و حقوق بشر امری فرا مذهبی است و ارتباط ویژه ای به آموزه های مذهب ندارد، حتا بسیاری از کارشناسان علوم سیاسی اعتقاد دارند اساس و پایه دین اسلام یا هر دین دیگری مبتنی بر تبعیض و ناقض حقوق اولیه انسان است اما مهندس سحابی گمان می کرد از متون متناقض و متعارض قرآن می توان نظام سیاسی توسعه یافته و متضمن حقوق انسان را ارائه داد.
سحابی برخلاف جریان مستمر و توفنده تاریخ حرکت می کرد و به مردم کنار آمدن با استبداد و پذیرش حکومت جمهوری اسلامی را توصیه می کرد، او نه تنها هیچگاه طرحی برای تغییر قانون اساسی ارائه نداد بلکه همواره از
قانون اساسی استبدادی جمهوری اسلامی دفاع می نمود.
برای نمونه سحابی اعتقاد خود به جمهوری اسلامی را پنهان نمی کرد بارها به صراحت چنین جملاتی بر زبان راند:« ما تكلیفمان را با نظام و اصل جمهوری اسلامی مشخص كرده ایم و بارها گفته ایم كه به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران وفاداریم و به آن اعتقاد داریم به جز چند مورد».
در حالی که سحابی با نظام نیمه سکولار، مدرن و توسعه گرای پهلوی دشمن بود، خواستار تقویت نظام بنیاد گرا،ارتجاعی و ضد مدرن جمهوری اسلامی بود و به صراحت می گفت به خاتمی توصیه می کرده برای تقویت نظام کاری کند:«اما آقای خاتمی از این جلسه[ملاقات با رهبر] كه بیرون می آمد هیچ حرفی نمی زد و مسائلی را كه بین ایشان و آیت الله خامنه ای مطرح شده بود به مردم نمی گفت در حالی كه من معتقدم گفتن این مسائل به مردم باعث تقویت پایه های نظام می شود».
در حالی که پس از سی و دو سال کاملا واضح شده است که جمهوری اسلامی یک حکومت ایدئولوژیک و دیکتاتوری است سحابی در مورد این نظام اعتقاد داشت:«
قانون اساسی ... می گوید ماهیت جمهوری اسلامی بر اساس نفی هر گونه استبداد و انحصار استوار است»، که باز هم نشان می دهد سحابی هرگز نتوانست ماهیت استبدادی جمهوری اسلامی را همه جانبه و ریشه ای نقد کند و اندیشه ای نو و راهکاری پایه ای برای خروج از استبداد و بحران ارائه دهد.
در سنت مرده پرستی و تملق گویی ایرانی هم اکنون از سحابی یک فرد مطلقا آزاداندیش و دمکراسی خواه تصویر می کنند سحابی هرگز چنین فردی نبود و تا آخرین لحظه عمر طرفدار حفظ رژیم جمهوری اسلامی بود و در تفکر به ایستایی رسیده بود ، به دیالکتیک و پویایی تاریخ اعتقاد نداشت، برای سحابی دمکراسی در حد همان آیه «و امرهم شوری بینهم» معنا داشت و او نیز مانند بسیاری از روشنفکران ایرانی مانند جلال آل احمد وعلی شریعتی شناخت درستی از مکاتب دمکراسی و روابط بین الملل نداشت.
کوروش/تهران
منبع:پژواک ایران