اجازه دهیم مصدق هم نقد شود
کوروش بزرگ
از آفت های بسیار رسوب کرده در ذهن ما ایرانیان عادت ما به بزرگ کردن یا کوچک کردن یک شخصیت سیاسی یا فرهنگی است،در این روش بسیار دیده می شود یک فرد یا سازمان سیاسی «بطور مطلق» مثبت یا منفی ارزیابی می شود و جایی برای تأملات علمی و پژوهشهای فارغ از حب و بغض باقی نمی ماند،شاید در تاریخ معاصر کشورمان هیچ کس به اندازه دکتر مصدق مورد بت وارگی قرار نگرفته،جالب تر اینکه عده ای که خود را لیبرال می دانند و راجع به دمکراسی قلم فرسایی می کنند نیز در همین دوران دچار آفت بت سازی از مصدق شده اند و هرگونه واکاوی و انتقاد به محمد مصدق را به «غرض و مرض» داشتن منتقدان او نسبت می دهند،هرچند محمد مصدق خود به صراحت از اینکه او را بت کنند بیزار بود ولی پیروان راه او با ساختن یک «امام زاده» تمام عیار از مصدق ،راه هرگونه انتقاد روشمند و تاریخ پژوهانه را گرفته اند،یکی از صفاتی که طرفداران مصدق به خود می دهنداین است که خود را «مصدقی» می نامند در حالیکه این صفت یکی از غیر مانوس ترین صفات در علوم سیاسی است،دکتر محمد مصدق مانند هر سیاستمدار دیگری دارای نقاط «ضعف» و«قوت» است،اگر منظور از مصدقی بودن راه و روش مصدق است باز هم نمی توان آن را یک صفت سیاسی منطقی دانست،زیرا در علوم سیاسی نباید یک روش یک فرد را «ملاک» تصمیم گیری برای آینده دانست،اگر مدعیان راه دکتر مصدق«همه» فعل و انفعال های سیاسی او را« درست» می دانند که باید بر انحطاط فکری شان مویه کرد و اگر«همه» کردار سیاسی مصدق را در بطن یکسری خدمات و اشتباهات ارزیابی می کنند که نمی توانند «مصدقی» باشند،مصدق به خاطر پاره ای اشتباهات(از انحلال مجلس گرفته تا رد پیشنهاد پنجاه- پنجاه) نمی تواند بطور مطلق «یک مرام» سیاسی را نمایندگی کند،هواداران مصدق می توانند بعضا آزاد منشی و یا طرفدار انتخابات آزاد بودن مصدق را تبلیغ کنند ولی ساختن بت از او و بی نقص دانستن روش مصدق یکی از خطرناک ترین میراث هایی است که می توان برای نسل جوان باقی گذاشت(روش امثال عزت الله سحابی و نهضت آزادی و جبهه ملی ها)،زیرا همواره عده ای فرصت طلب سیاسی تا سخن از رابطه درست با جهان می شود و دشمنی با ایالات متحده امری بیهوده تلقی می گردد جنازه سیاسی مصدق را روی شانه خود حمل می کنند و با تکرار ملال آور 28 مرداد جلوی آینده نگری ملت را می گیرند،راه و روش«یک فرد» هر چه قدر هم که درست باشد نمی تواند ملاک دولت سازی«نظام مند» باشد،به جای طواف دور مصدق باید تئوری دولت مدرن را پی ریزی کرد،گمان می کنم زمان آن رسیده مصدق را از هاله تقدس سیاسی خارج کنیم و او را مانند سایر تاریخ سازان در بستر واقعی و تاریخی اش ببینیم
"برای جلوگیری از دور دوم جنگهای ایران و روس عباس میرزا ولیعهد فتحعلیشاه مأموری برای حل اختلافات به تفلیس روانه می کند و خودش هم به سرحد تالش می رود و با یرملوف(فرنفرمای قفقازیه) ملاقات می کند و تا حدی اختلافات به مسالمت می رسد،ام این اقدام درست عباس میرزا مورد مخالفت علمای طرفدار جهاد قرار می گیرد و عباس میرزا را به «سازش» با روسیه و خودداری از اجرای امر جهاد متهم می کنند"(تاریخ ایران،عباس اقبال آشتیانی)
اگر خوب دقت کنیم متوجه می شویم روزگار کنونی ما چندان تفاوتی با عصر نایب السلطنه ندارد،آن چه در فرهنگ سیاسی ما غایب است مفاهیمی است مانند"ائتلاف"،"سازش"،"بده بستان"،"حل اختلاف پشت میز مذاکره"،"آشتی ملی" و نظایر این،در فرهنگ سیاسی آفت زده ما اگر کسی از "کنار آمدن" صحبت کند متهم به سازشکار بودن و آلت دست اجنبی بودن می شود،آری این سرزمین سرزمین فرصت های طلایی سوخته است،سرزمین بر زمین خوردن قائم مقام ها،امیر کبیرها،عباس میرزا ها ،قوام ها و شاهپور بختیار ها، وامروز بنیادگرایان مذهبی با سوء استفاده از مفاهیم مذهبی جلوی تعالی و رشد فکری یک ملت را گرفته اند،تاریخ ما تاریخ دستکاری شده و تحریف یافته ای است،گمان می کنم باید از نو تاریخ مان را بنویسم و فقط از بدی شاهان ایران نگوییم کمی به فرهنگ سیاسی مردم و نیروهای غیر حکومتی خودمان هم سوزن بزنیم،فرهنگ تاریخ نگاری ما پر از سوء تفاهم ها و حب و بغض هاست و ابتذال مورخان ایدئولوژیک(چه راست ،چه چپ ،چه اسلامی) تاریخ وارونه ای تحویل ما داده و ما بازیگران تاریخ را به فرشتگان و شیاطین تقسیم می کنیم و نمی فهمیم سیاست و تاریخ را باید در بستر خاکستری و اعتدالی دید،کاش تاریخمان را از نو بنویسیم و کاش به جای دنباله روی از میراث غلط گذشتگان بیاموزیم و بیشتر بخوانیم و آینده را با تامل و واکاوی درست گذشته بسازیم تا نسل های آینده ،ما امروزی ها را لعن و نفرین نکنند... اگر به درایت عباس میرزا عمل می شد چه قدر ایران سود برده بود....بیاندیشیم
منبع:پژواک ایران