طبقه متوسط اقتصادی پیش نیاز دمکراسی
کوروش بزرگ
پس از گذشت بیش از صد سال از نهضت مشروطیت و خواست عدالت و آزادی،همچنان شاهد اقتدار گرایی و حاکمیت خود کامه در ایران هستیم،سقوط حکومت پهلوی تنها سبب شد حکومت مذهبی شبه توتالیتر جمهوری اسلامی جانشین حاکمیت سکولار و نیمه مدرن پهلوی شود و آنچه به ظاهر در دوره جمهوری اسلامی رخ داد جنبه کاملا"فرمی"دمکراسی یعنی انتخابات غیر آزاد را جلوه گر ساخت،اما ترتیبات قدرت به گونه ای است که ولی فقیه این امکان را دارد که قانون و حقوق شهروندی را زیر پا گذارد و جنبه های محتوایی دمکراسی را کاملا تهی سازد،این سوال که چرا ما ایرانی ها نمی توانیم از زیر دست دیکتاتوری رها شویم را باید در بطن ویژگیهای فرهنگی و تاریخی خودمان جستجو کنیم نه در لندن و واشنگتن و مسکو،انقلاب اسلامی سال 57 تنها به استبداد کهنسال ایرانیان ماهیتی مذهبی و ایدئولوژیک داد و کار را خراب تر ساخت،ایران به لحاظ ذخایر انرژی از منابع گسترده ای برخوردار است به همین دلیل صاحبان قدرت در جمهوری اسلامی بر پایه فروش منابع نفتی ودر شکل پیشرفته تر پتروشیمی ،نیازی به مالیات مردم ندارند و در متن چنین اقتصادی فضای چالش فکری و اندیشه های مطالبه محور وآزادی خواهانه مسدود می گردد و حکومت با در دست داشتن ثروت عمومی جایگاه و مقام گروه ها و افراد را بر مبنای نزدیکی یا دوری شان به قدرت شکل می دهد،به دلیل فقدان یک اقتصاد تولیدی پویا و فقدان طبقه سرمایه دار صنعتی مستقل از دولت، طبقه بورژوا که موتور محرک رفاه و تضعیف قدرت مطلقه در اروپا شد در ایران شکل نمی گیرد،حکومت مسئول توزیع ثروت است و هر گروه اجتماعی که نقش وسیعتری در حفظ دیکتاتوری آن داشته باشد از میزان بیشتری از منابع و ثروت جامعه برخوردار می شود در حالی که در غرب این جایگاه بر اساس میزان "تولید" ثروت "مستقل" از حکومت تعیین می شود،مردم ایران برای ادامه حیات کاملا وابسته به حکومت هستند چون ثروت در اختیار حکومت است در حالی که در غرب ثروت در اختیار تولید کنندگان است، فرهنگ ایران نیز به دلایل متعدد فرد محور و استبدادی است و دولت هم به دلیل داشتن منابع "زیر زمینی" نیازی نمی بیند "به روی زمین" اهمیت دهد و در چنین فضایی "خلاقیت" و "صنعت مدرن و جهانی" و مفهوم "شهروندی" به وجود نمی آید،حکومت منشاء قدرت را مردم نمی داند زیرا این جامعه نیست که خرج دولت را می دهد بلکه این حکومت است که حقوق مردم را تقسیم می کند،خامنه ای نیازی نمی بیند در ذیل چنین فرهنگ سیاسی و اقتصادی به خواست های اجتماعی و سیاسی مردم توجه کند،الگوهای اقتصادی و تاریخی ایران ضرورتا شکل خاصی از حکومت را به کشور ما تحمیل کرده که "ذاتا" دیکتاتورمنش و فاقد پایگاه اجتماعی است و حکومتی که ریشه مردمی و طبقاتی نداشته باشد به آزادی بیان و شکل گیری نهاد های مدنی اجازه ظهور و بروز نخواهد داد،ایران کماکان در تک صدایی زیست می کند زیرا ظرفیت های تاریخی ، الزامات ساختاری و عمق نهاد های مستقل از دولت آن در کمترین حد خود است و انحطاط فرهنگی اش هنوز مورد پرسش و نقد فلسفی قرار نگرفته و تحت عناوینی مانند "ملت با هوش ایران و ملت فرهیخته ایران" و مانند آن فقط نقد درونی مان به تاخیر افتاده،یکی از مهمترین پیش نیاز های تاسیس یک دمکراسی پایدار وجود یک "طبقه متوسط اقتصادی" و مستقل از حاکمیت است (برخی صاحب نظران وجود طبقه متوسط فرهنگی را کافی می دانند که تحلیل دقیقی نیست) که متاسفانه چنین طبقه ای زیر نفوذ اقتصاد غیر تولیدی و نفتی ما هنوز به وجود نیامده،به قول برینگتون مور"بورژوازی نباشد دمکراسی نیست"
حق مالکیت خصوصی
به نظر می رسد بسیاری از مفاهیم و اصطلاحات سیاسی در کشور ما بعد از گذشت چند دهه حالت تقدس پیدا کرده اند و مانند پدیده های یک مذهب با آن ها برخورد می شود،هنوز بعد از این همه سال اگر کسی از سرمایه داری به مفهوم توسعه گرایانه و مدرن سازی دفاع کند فورا با حملات سخت مواجه می شود،درست مانند مذهب که اگر مثلا از شیطان دفاع کنیم با حمله مذهب گرایان رو به رو می شویم ،فرهنگ سیاسی مخرب چپ در ایران بیش از هر فرهنگ سیاسی باعث عقب ماندگی کشور ما شده چرا که با جبهه گیری متعصبانه در مقابل سرمایه و سرمایه دار و با ساختن مفهوم منفی از این مفاهیم زمینه های از بین رفتن طبقه متوسط اقتصادی فراهم ساخت و امکان شکل گیری سرمایه داری مدرن را از ایران گرفت و انقلاب صنعتی ایران را کورتاژ کرد،یکی از دلایلی که غرب را قرون وسطا و دگماتیسم بیرون آورد به رسمیت شناخته شدن حق مالکیت خصوصی بود ولی در ایران دفاع از مالکیت خصوصی و انباشت سرمایه جهت رونق بازار و اشتغال همواره با جهت گیری منفی چپ ها روبه رو شده،پوپولیسم چپ نما و رادیکال دهه 60 که ضدیت با امپریالیسم رابه یک عبادت سیاسی مبدل ساخته بود زمینه های عقب ماندگی عمیق ایران را فراهم ساخت ،دمکراسی در خلاء و با شعار رخ نخواهد داد ، بورژوازی صنعتی قطعا لازمه دمکراسی سیاسی است،چپ در جنگ با مدرنیته به یاری مرتجعین اسلامی شتافت و دمکراسی پارلمانی را پدیده ای بورژوایی و منفی معرفی کرد و با تمسخر آن فاجعه انقلاب اسلامی را تکمیل نمود ،به نظر من ایران بیش از سیاست باز و روشنفکر ذهن گرا به کارخانه دار صنعت گرا و موسسان بنگاههای تولیدی مستقل از حاکمیت نیاز دارد،این ذهنیت عقب افتاده و منفی نسبت به سرمایه دار و صاحبان صنایع و بازرگان باید از فرهنگ سیاسی ما زدوده شود وگرنه همچنان با ذهنیت های اسطوره ای و تخریبی به جایی نخواهیم رسید،کارخانه دار که نماینده اش به پارلمان برود سوسیالیست را هم به رقابت مفید سیاسی وامی دارد ،بورژوازی که باعث پدید آمدن دمکراسی شود قطعا از درغلتیدن آن به طرف دیکتاتوری هم جلوگیری می کند،ولی با ذهن گرایی و ایده آلیسم و چپ زدگی و شعار حق کارگر دادن و در عمل به ضرر کارگر کار کردن دردی از ملت ما دوا نمی شود
کوروش/تهران
منبع:پژواک ایران