اصلاح طلبان مذهبی مانعی برای تاسیس یک دولت دمکراتیک
کوروش بزرگ
در مبارزه سیاسی و در تجزیه و تحلیل وقایع و نیروهای سیاسی - اجتماعی باید دقیق و صریح بود و تعارفات معمول را کنار گذاشت، یکی از دلایل عقب ماندگی فرهنگ سیاسی در ایران التقاط و ممزوج شدن مفاهیم سیاسی است،بسیاری از نیروهای سیاسی ایران هنوز به طور دقیق مفاهیم مدرنیته را تعریف نمی کنند و با عاریت گیری مفاهیم متنوع سعی می کنند نظریه های سیاسی من درآوردی ارائه کنند.( اصطلاحاتی مانند خرد توحیدیِ میرحسین موسوی ،اقتصاد اسلامیِ ابوالحسن بنی صدر،دمکراسی مذهبیِ محمد خاتمی، سکولار سبزِ اسماعیل نوری علا، جامعه بی طبقه توحیدیِ علی شریعتی، حضرت علی یک سوسیالیست خسرو گلسرخی و مانند آن)
نمونه بارز این طرز در دوره کنونی اصلاح طلبان مذهبی هستند،آنها در حالی که از دمکراسی«حرف می زنند» دل در گرو اسلام سیاسی و آموزه های خمینی دارند، در زمانی که به ظاهر دمکراسی را ستایش می کنند «عملا» حاضر نیستند وارد مناظره با مخالفان خود شوند و یا حقوق ذاتی مخالفان فکری خود را به رسمیت بشناسند.
بسیاری از چپ های ایران نیز التقاطی اند و در عین ستایش مدرنیته ، مارکس و آموزه های اقتصاد سیاسی از حکومت روحانیون نیز دفاع می کنند و فحاشی و بحران زایی جمهوری اسلامی در مقابل غرب را مبارزه با امپریالیسم! می نامند و دشمنی با جهان و انزوای دیپلماتیک را استقلال! تلقی می کنند.
اصلاح طلبان به طور مشخص نسل اسلام زده ای هستند که هنوز نتوانسته اند به لحاظ نظری و عملی از تئوری ولایت فقیه خمینی و اسلام حکومتی عبور کنند و وارد فصل نوینی در زندگی سیاسی خود شوند تا آن جایی که بسیاری از آنان با وجود دوران طولانی مطالعه و زندگی در غرب هنوز دمکراسی و سکولاریسم را به شکل ناقص متوجه می شوند و حتا سعی می کنند دمکراسی و حکومت سکولار را پدیده ای منفی معرفی کنند.
سعی عمده اصلاح طلبان این است که کمتر راجع به سرنگونی حکومت دینی و تاسیس یک دولت مدرن سخن گفته شود هدف واقعی آن ها این است که مردم داخل کشور به بازی بین «سنت گرایان» و «بنیاد گرایان» اسلامی سرگرم باشند (توصیه برخی محافل در واشنگتن و لندن هم همین است) خلاصه اینکه سپهر سیاسی ایران بین اسلام گرایان معتدل و افراطی تقسیم شود و قدرت بین همین ها دست به دست شود و نیروهای طرفدار حکومت عرفی و دگر اندیشان مذهبی از مشارکت در قدرت و به دست آوردن حقوق برابر برای همیشه محروم باشند.
متاسفانه پس از شکست خوردن کامل و عیان نظریه تداخل مذهب در امر حکومت در ایران هنوز عده بسیاری نمی خواهند به روی مردم افق های تازه و نوینی گشوده شود و با تلف نمودن وقت و بازی با کلمات عمر جمهوری اسلامی را افزایش می دهند.)نمونه آخر آن مصاحبه اخیر رجب علی مزروعی است که به صراحت از قانون استبدادی جمهوری اسلامی دفاع می کند)
افق ایران آینده باید توسط نظریه پردازان قائل به دمکراسی به صورت «دقیق، واضح ، روشن، شفاف ، صریح ،جزئی و به زبان ساده» بیان شود تا هیچ نقطه ابهامی باقی نماند و مفاهیم مورد سوء تعبیر قرار نگیرد ، به عنوان مثال چند موضوع را اینجا ذکر می کنم:
- باید دقیقا گفته شود از درون متون دینی و آموزهای پیامبران و امامان دمکراسی ، حقوق بشر و آزادی بیان استخراج نمی شود
- باید به واضحترین شکلی این نکته مورد توجه قرار گیرد که راه خروج از وضعیت استبدادی کنونی«رای دادن در چارچوب حکومت اسلامی» نیست.
- باید با شفافیت به مردم گفت بین «اصلاح طلبان مذهبی و طرفدار خمینی» با «اقتدار گرایان نظامی گرا وطرفدار خامنه ای» تفاوت «ماهوی و بنیادی» وجود ندارد (برخلاف تحلیلهای توده ای ها)
- این که اصلاحات «یگانه راه» رسیدن به آزادی نیست و چه بسا انقلاب دمکراتیک و تغییرات ساختاری نتایج مثبت تری داشته باشد
- باید بدون ابهام و پرده پوشی عنوان شود که راه دمکراسی ایران از نگاه کردن به دست خارجی ها و یا حمله نظامی و یا اصلاحات از دالان قدرت حاکم تامین نمی شود.
- باید صریحا اعلام کرد برای رسیدن به دمکراسی و تکثر ابتدا به تاسیس جامعه سیاسی و «پس از آن» تقویت جامعه مدنی و احزاب ریشه دار نیاز داریم.
- باید پرسیده شود منظور کسانی که بحث «انتخابات آزاد» را مطرح می کنند دقیقا چیست آیا انتخابات آزاد در زیر سایه جمهوری اسلامی یا پس از فروریزی آن مد نظر است؟آیا منظور خاتمی و موسوی از انتخابات آزاد همان بازی گذشته اصلاح طلب/اصولگراست؟
- باید بطور کاملا روشن پرسید آیا می توان ذیل همین قانون اساسی(که شرع بنیاد است) که سرشار تناقض و تبعیض و قید است وبرای مثال اختیارات زیاد و بدون پاسخگویی خاصی را به ولی فقیه داده از«حقوق مردم» ، «آزادی های اساسی» و «حقوق برابر فارغ از جنسیت و نژاد و مذهب و ...» سخن گفت؟
- باید عنوان گردد این «خمینی» بود که سپاه پاسداران و بسیج را برای سرکوب مردم پایه گذاری نمود ،سپاه وبسیج یک شبه و از سال 84 به وجود نیامده اند.
- بالاخره اینکه باید از نیروهای اپوزیسیون پرسید آیا مشکل ایران «احمدی نژاد و مشایی و سپاه» است یا «نظام جمهوری اسلامی ، استبداد مذهبی و تئوری ولایت فقیه» و آیا «احمدی نژاد رئیس جمهور ایران نیست» یا« جمهوری اسلامی نظام ما نیست»؟ آیا «فرد» مشکل ماست یا یک «سیستم» عقب مانده و ناکارآمد؟
منبع:پژواک ایران