رویاهایی در بیداری...«سیزده»
مینا اسدی
چه کسی راز مرا به آنان گفت؟
سنجابی که از صدای پای ما گریخت؟
یا درختی که من در پشت آن پنهان شدم ...
تا بیگانه ای مر ا با تو نبیند؟
چه کسی راز مرا به آنان گفت؟
خیابانی که از آن گذشتیم؟
دشتی که بر آن غلتیدیم؟
یا گیلاسی که از آن شراب نوشیدیم؟
جز ما چه کسی می دانست
که ما تمامی شب از یک پنجره به ماه نگریستیم
و دستانمان لحظه ای یکدیگر را رها نکردند
چه کسی می دانست
که پلک هایمان لحظه ای فرو نیفتادند
و لب هایمان لحظه ای نیاسودند؟
چه کسی جز تو می توانست
سرمستی غرور با من بودن را
در قصه ای بگوید
چنین ارزان و بی بها؟
مینا اسدی-سه شنبه بیست و پنجم فوریه ی نود و هفت....واشنگتن *از دفتر شعر دریا پشت تردیدهای توست*چاپ اول: بهار دوهزار و سه -استکهلم
منبع:پژواک ایران