سهمی از سازش
مینا اسدی
ساکت باش
و در سکوت
لبخند بزن.
روزهایت
در عکسهای یادگاری
زرد و نا پیدا شدند
سرت را که چرخاندی
سال تو را خورد
پیری ترا بلعید
در آینه ی روبرویت
تصویر زنی تکیده وتنها
به پریشانی ات دامن زد.
هراسان
همه ی درها را کوبیدی
هیچکس ترا نشناخت
هیچکس تاریخ را ورق نزد
بیگانه ای بودی
در جهانی پر آشوب
با مردمانی کینه توز وخشمگین.
چاره ای جز بازگشت نماند
بازگشت به میهن ویران
به سوی تیغ به دستان،
به سوی آنان که با سنگ و دار و گلوله
آینده و عشق و جوانی را می کشتند..
پس آنگاه کمی نرم شدی
و به خاطر چراغ سبزی که روشن کردی
سهمی از سازش
به تو پرداخت شد.
باز ماندگان سپیده دم پارینه سنگی را دست کم نگیر
آسان نیستند
آنهمه درخت سرفراز را ندیدی
که با تیشه و تبر به خاک افتادند
آنهمه جوان را ندیدی که بر دار رقصیدند
آنهمه زن را ندیدی که به جرم عشق سنگسار شدند؟
دیده بر آنهمه و اینهمه بر مبند
همان جا که بودی بمان.
روزهای زیادی نمانده است.!
مینا اسدی-جهار شنبه- دوم سپتامبر دوهزار و بیست - استکهلم زیبا
منبع:پژواک ایران