رضا!؟
مینا اسدی
تا آنجا که بیاد دارم اسم بیشتر پسران فامیل و در و همسایه*رضا*بود.فرقی نداشت که پدرپسر،ارباب است یا رعیت...طرفدار مصدق است یا سینه چاک حزب توده...و یا فدایی شاه،فرهنگی ست، یا کاسب،عمامه دار ست ،یا کراواتی.همه جا پر بود از بچه هایی که همنام بودند.وقتی مادری در خیابان بچه اش را گم می کرد و بر سر زنان فریاد می زد رضا، بیش از نیمی از رهگذران بی اختیار سر بر می گرداندند و جواب می دادند. آنها هم که رضا نبودند بالا خره یک جور به رضا وصل می شدند... مثلن : علیرضا...محمد رضا...امیر رضا...پاشا رضا...محمود رضا...امید رضا...حمید رضا...و... .وقتی دختری به دنیا می آمد مهم نبود که چه نامیده می شود هر کس که به دیدن نوزاد می رفت اسمی را پیشنهاد می کرد:شکل ماه است اسمش را بگذارید مهتاب...یا شبتاب...یا مهپاره...یا پریوش...یا ستاره.اما اگر نوزاد پسر بود رسم نبود که فامیل چیزی بگوید.همه منتظر می شدند که پدر بزرگ پدری وارد شود و با افتخار بچه را بالا و پایین بی اندازد وحکم را صادر کند:قدم آقا رضآ مبارک. مهم نبود که چند بچه در فامیل رضا ناميده می شدند. پیش از انقلاب ، اهمیت این اسم را نمی دانستم اما وقتی که حکومت ، اسم بچه ها را دلیل اصلی انقلاب اسلامی قلمدادکرد وهنوز که هنوز است می گویند که مردم به خاطر اسلام انقلاب کردنددود از کله ام بلند می شود .به ویژه که پس از سی وچهار سال حکومت اين واپسگرايان ، و پس از این همه سال دوری از میهن هنوز این نامها سبب مباهات ایرانیان است.هدفم نوشتن يک مطلب سياسی وانتقادی نبود . چون که این همه سال در آنجا نبودم و از طریق تلفن با فامیل ودوستان و آشنایان در تماسم می خواستم شرح سر در گمی خودم را بدهم .وقتی که آنها زنگ می زنند:
- الو ....سلام
-سلام خوبی؟ چه خبر ؟
-خبر بد...رضا خیلی مریض است ...رفتني ست
-آی آی چرا؟ پسر جوان و زيبا
و خبر دهنده مي گويد:
-برو بابا...تو هم !هشتاد ساله جوان است؟
ـ خوب من که آدم ها را نمی بینم.کدام رضا؟
-اشتباه کردم که گفتم ...حالا چه جوری توضيح بدهم
- نگو
-شوهر طلعت
-آها ...نمی شناسم
-راستی دیروز همکلاسی سابقت را ديدم...شماره ات را می خواست ....توی مجلس ختم رضا
-همین رضا
-نه یک رضای دیگر ...بيچاره حالش خیلی بد بود
-همین که مرد؟
-نه دوست تو...پسرش رضا از زنش جدا شد
-خبر های خوب بده...
-از خبرهای خوب این که یک خواستگار خوب براي دختر رعنا پيدا شد.البته قبلن همديگر را دوست داشتند.مهندس است
-حتمن اسم اين هم رضا ست
-از کجا فهمیدی..؟.گوش کن مهين ... که با رضای دایی علی رضا فرار کرده بود یادت هست ؟ دخترش زن پسر حاج رضا شد...میلیاردر.... پسر زایید ...رضاقلی
دیگر باید بروم ...يک اتوبوس همه زن ...می رویم امام رضا ....برای زیارت نمی رویم ....یک وقت اشتباه نکني ها...زیارت توی کار ما نیست!کاری نداری؟
-از قول من به رضای مهین ....به رضاي زیبا ...به رضای سیما...به رضای مه جبین ...به رضای نازنین...به رضای مینا ....به رضای سارا ...به رضای....اصلن به هر *رضا*يي که می شناسي سلام برسان.زیارت قبول!!!!!!
مینا اسدی-استکهلم
منبع:پژواک ایران