نقدی بر نحوهی پوزشخواهی بیبیسی از اکبر گنجی
مهدی اصلانی
بیبیسی فارسی در برنامهی پرگار با اجرای داریوش کریمی موضوع "براندازی" را با حضور سه مهمانِ برنامه، شهریار آهی؛ آذر ماجدی و بیژن حکمت درمیان نهاد. در بخشی از برنامه آنجا که سخن از کنفرانس برلین و اعتراض خانم ماجدی و حزبی که وی در مرکزیتِ وقتش قرار داشت به میان آمد، خانم ماجدی با نام بردن از اکبر گنجی که از جمله شرکتکنندهگان در کنفرانس برلین بود "اتهاماتی" از قبیل عاملیت و آمریت در شکنجه را متوجه ایشان کرد. داریوش کریمی مجری پرگار در برنامهی بعدی توضیحی بدین معنا داد: «در برنامهی هفتهی قبل یکی از مهمانها در بحث اتهاماتی علیه آقای اکبر گنجی مطرح کرد که ما به دلایل حقوقی آنرا در موقع تکرار برنامه از تلویزیون و همچنین از نسخهی اینترنتی حذف کردیم»
تا این جای کار موضوع روشن است؛ در برنامهای نام اکبر گنجی آورده شده و نسبت به وی "اتهاماتی" بر زبانِ یکی از مهمانان برنامه جاری شده که با سیاست بیبیسی ناخوانا بوده است. آقای اکبر گنجی بدین موضوع اعتراض کرده و در برنامهی بعدی پرگار مجری برنامه این خطا را تصحیح کرده است و تمام.
اما ماجرا تمام نشده و ظاهرا بیبیسی این حد از پوزشخواهی از آقای گنجی را ناکافی دانسته و در برنامهی پربینندهی "دیدهبان" حدود یک سوم از زمان برنامه را به خواندن ایمیل-طولانی- اعتراضی آقای گنجی و پوزشخواهی رسمی مدیر بخش فارسی بی بی سی(صادق صبا) اختصاص داد. پس از آن نیز با تاخیری چندروزه متن ایمیل ارسالی آقای گنجی و پوزشخواهی صادق صبا در ستون سمت چپِ تارنمای بیبیسی فارسی با عنوانِ "عذرخواهی برای اشتباه در بیبیسی فارسی" به دید نهاده شده. و این شاید هنوز پایان ماجرا نباشد و بیبیسی شاید آقای داریوش کریمی را نیز بر صحنه ظاهر کند تا ایشان نیز مرتکب اعتراف شود.
به راستی منطقِ این حد از حالبخشی و برخورد ویژه با خطای رایج رسانهای در چیست؟
اینهمه را باید در وزنِ سیاسی معترض جست؟ تا آنجا که حافظهی من یاری میکند این ویژهگیی برخورد در بیبیسی فارسی با این حد از شدت کمسابقه بوده است. اعتراض آقای گنجی آنقدر پرزور بوده است که مدیر بخش فارسی بیبیسی بر صحنه ظاهر و تمامی ایمیل ارسالی آقای گنجی که وجه غالب آن (مطلقاً) هیچ موضوعیتی با اعتراض ایشان ندارد خوانده و منتشر شود. به باور آقای گنجی سه اتهامی که در برنامهی پرگار متوجه ایشان شده است میتواند برای اتهامزننده در آمریکا مجازاتی در حد اعدام(؟!) و در اروپا حبس ابد(؟!) داشته باشد. من، مهدی اصلانی، به عنوان یک بیننده و خوانندهی بیبیسی فارسی به نحوهی پوزشخواهی بیبیسی معترضم. تلاش میکنم چرایی این اعتراض را بگویم.
در ایمیل ارسالی(بیانیهی سیاسی) اکبر گنجی برای بیبیسی، سرنگونیطلبان جمهوریی اسلامی مدافعان خشونت قلمداد شدهاند که میخواهند دست به اسلحه برده و با کشته شدن و کشتن جامعه را به "وضعیت انقلابی" سوق دهند. کسانی که خواهان سوریهای شدن ایران هستند. «با همین حرفها و برای بردن دموکراسی به کشورهای زیر یوغ دیکتاتوری بود که خاورمیانه منطقهای کلنگی شد. افغانستان و عراق و لیبی و سوریه و یمن به روز سیاه نشستند. اگر با این وقایع مسئولانه برخورد شود٬ و تجربههای خونباری که دهها میلیون(؟!) انسان را کشته و زخمی و آواره کرده، در نظر گرفته شود٬ آنوقت در قبال خطرات عظیمی که در اثر نابخردیهای جمهوری اسلامی و اتحادهای منطقهای موجودیت ایران و ایرانیان را تهدید میکند، تصدیق این سخن سخت نخواهد بود که بهترین و کمهزینهترین شیوه مبارزه برای گذار به نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر، مبارزه غیر خشونت آمیز است»
آقای گنجی سپس با ادبیاتی که شباهتهایی غریب به سپاهِ واژهگانِ حکومتی دارد مینویسند: «نمیتوان در لندن و لسآنجلس و ژنو و پاریس نشست و به مبارزان داخل کشور که هزینههای سنگین متقبل شدهاند تاخت و آنان را مقصر عدم مبارزه مسلحانه خود برای سرنگونی رژیم قلمداد کرد» با این منطق میتوان گفت نمیتوان در نیویورک نشست و به مردم ایران به جای کلیتِ حکومت اسلامی گفت "نابخردان" جمهوری اسلامی و اتحادهای منطقهای قرار است ایران را تبدیل به یمن کنند. میتوان ساعتها با آقای گنجی و مدافعان این خط که بنمایهی نظریاش تبلیغ خط اصلاحطلبی در ایران است بحث کرد و از قضا به هیچ نتیجهای هم نرسید. من تنها به عنوان یک شخص میخواهم سر به تنِ تمامی جناحهای حکومت اسلامی نباشد و سرنگونی این نظام برایم آرزویی است که هر شب آنرا آه میکشم. من مخالف سوریهای شدن ایران و نیز حمله و دخالت نظامی از خارج به ایران میباشم. مردم ایران خود تصمیم خواهند گرفت که به چه روشی -مسلحانه یا غیرمسلحانه- به حیات این نظام بهیمی پایان دهند. من بر خلاف آقای گنجی معتقدم میتوان در لوسآنجلس و لندن و ژنو و پاریس و نیویورک معتقد به سرنگونی نظام بود و ایدهی خود را برای مردم ایران تبلیغ کرد و به آنها گفت این نظام تنها در یک صورت اصلاح میشود که دیگر نباشد و البته بدانها نیز نتاخت و آنها را مقصرِ تداوم حیات حکومت اسلامی ندانست. من حق دارم از خارج کشور به مردم ایران بگویم نظامی که بر پایهی ولایت فقیه استوار است چهارستونش در لجن فرورفته و عدهای مدام به شما میگویند کمهزینهترین شیوه تغییر کاغذ دیواری و رنگآمیزی و بزک این سرای ویرانی است که ایران نام دارد. خطی که مدام منافع مردم ایران قربانی منافع جناحی و جنگِ قدرت کرده را میتوان در میانخطهای آقای گنجی در بیان نظر سیاسیشان خواند؛ آنجا که در ارتباط با کلنگی شدن ایران کمهزینهترین راه را برای گذار دمکراتیک به آزادی "مبارزهغیرخشونتآمیز" دانسته و ازجمله موانع گذار دمکراتیک را "نابخردان" جمهوری اسلامی میخوانند.
بخش کردن حکومت اسلامی به نابخردان و خردمندان شوخی از نوع بیمزهاش است و مصداقِ نظریهای به غایت کلنگی. شما حتا در نظامِ فاشیسم هیتلری و تمامی دیکتاتوریهای تاریخ به حتم میتوانید تعدادی خردمند مقابل نابخرد بیابید. حکومت اسلامی را میتوان در ردهی نابخردترین نظامهای جهان خواند. نابخردانی که همیشه در نبردِ قدرت مچِ هر حریفی خواباندهاند در حکومت اسلامی با ذرهبین هم نمیتوان تعدادی مولکول "خردمندی" یافت. کردکشی و ترکمنکشی سالهای آغازین انقلاب؛ جنایات سیاه دههی شصت و کشتار تابستان 67، جنگ 8 ساله؛ فاجعهی اتمی و هستهای و "حق مسلم ما است" به تمامی محصول کلیت و بودِ حکومت اسلامی با تمامی جناحهایش است و نه محصول سیاستورزی تعدادی مریخی "نابخرد" لیست تباهیها و جنایت علیه بشریت آنچنان بلند است که شماره کردنش خارج از حوصله و مجال این مکتوب.
میبینید میتوان تکتک موضوعات طرح شده در اعتراض(بیانیه سیاسی) آقای گنجی به بی بیبیسی را مورد نقد قرار داد و اینهمه هیچ ارتباطی به موضوع اعتراض ایشان ندارد.
مراد من از آوردن این همه، نقدِ سیاست بیبیسی در نحوهی پوزشخواهیاش و تصحیح یک خطای رسانهای میباشد. یک خوانش از برخوردی چنین ویژه با اکبر گنجی و خواندن و انتشار اعتراض(بیانیهی سیاسی) آقای گنجی میتواند این باشد که بیبیسی خود را همنظر با نظریات آقای گنجی دانسته و با آن تفاهم دارد
..............................................
تمامی نقلقولهای آورده شده برگرفته از ایمیل ارسالی آقای اکبر گنجی به بیبیسی فارسی است
منبع:پژواک ایران