PEZHVAKEIRAN.COM بی تو کی برای ما با ترانه پل می سازد، برای ایرج جنتی عطایی
 

بی تو کی برای ما با ترانه پل می سازد، برای ایرج جنتی عطایی
مهدی اصلانی

سال ۲۰۱۸ به‌همت حسین افصحی در تورنتو مراسم شعرخوانی‌ی ایرج جنتی‌عطایی تدارک شده بود در این شب هم‌چنین مراسم رونمایی‌ی کتابِ جدید ایرج « سلام کن به عشق؛ به انسان» به کوشش سعید چوبک برقرار بود. از طریق حسین افصحی مطلع شدم در همین شب کنسرت خواننده‌‌ی کوزه‌کوبِ مدافعِ شهدای حرم سعید جعفرزاده احمد‌سرگورابی (مستان) با نام هنری‌ی «پرواز همای» در تورنتو برگزار خواهد شد. قرار شد متنی بنویسم در معرفی‌ی ایرج و رونمایی کتاب. متن با ویرایش جدید ضمیمه‌ی این مختصر است. اما بهانه‌ی این نوشته عفریت بیماری است که یقه‌گیر تاج ترانه شده. خبر آن است که دیگر خوب به یاد نمی‌آورد. شاید فراموشی در این بی‌بنیاد جهانِِ فرهادکُش و پُرنکبت، سعادت باشد. اما نه برای حیثیتِ ترانه.
اگر یک خیاط به‌یاد نیاورد لباس تن‌خور آدمی نمی‌شود.
اگر یک آشپز دچار فراموشی شود غذا یا شور خواهد شد یا بی‌نمک!
اما اگر یک شاعر به‌یاد نیاورد واژه یتیم می‌شود و بی‌پناه.
عالی‌جناب ترانه برخیز و به‌یاد‌آر! تو که به‌یاد نیاوری ما «به کدوم لهجه ترانه سر کنیم؟ به کدوم زبون تو رو داد بزنیم» برخیز شاعر! و برای خوابِ معصومانه‌مان از واژه پل بساز. اردلان گفته بود آرزو می‌کردم شاعرِ پل من بودم. و شهیار گفت «امان از راهِ بی‌عابر. امان از شهر بی‌شاعر»
عالی‌جنابِ ترانه برخیز و به‌یاد آر. سلام کن به عشق؛ به انسان!
***                                                                
از تئاتر و نمایش هم‌سایه‌ی ترانه شد. صحنه را می‌شناسد و با تونالیته‌ی مناسب، خوانشی تئاتری از ترانه‌ها و اشعارش ارائه می‌دهد. این‌که در موردش بگوییم در سنگلاخه‌ی ترانه و جوان‌ساله‌گی با «گل سرخ» و «قصه‌ی‌وفا» آغازیدن پیشه کرد و یکی از پیش‌روانِ ترانه‌ی معاصر شد، هنوز چیزی در موردش نگفته‌ایم. خوش‌‌شانس بود. در آغازِ واشکفتن‌اش در هجده‌ساله‌گی با گل‌درشت‌ترین ملودی‌سازِ پاپ آن دوران پرویز مقصدی هم‌ترانه شد: «آن گل سرخی که دادی در سکوت خانه پژمرد». از همان نخست ممیزی را نفس کشید. مصرع آغازین گل سرخ بر آهنگی از پرویز مقصدی: «دیدی ای غمگین‌تر از من» در شورای تصویب شعر و ترانه توسط دکتر هدایت‌‌الله نیرسینا به «آخر ای محبوب زیبا» تغییر یافت. که گردنِ نحیف ترانه و ساطور داستان بود و هست به روزگاران.
بی‌تردید ایرج جنتی‌عطایی را در میانِ سه قافله‌سالار ترانه‌ی نوین باید سیاسی‌گوترین‌ ترانه‌سرا دانست. این شاید به‌‌خودی‌ی خود امتیاز نباشد که نیست. آثار او اما سیاست‌زده نبود و نشد. چه اگر این‌گونه می‌بود آفرینش‌هایش باید تاریخ مصرف می‌داشت. او هرگز در آفرینش‌هایش سیاست‌زده نمی‌شود؛ چون شعریت در متنِ سرایش‌هایش بالا است. در پشتِ پرچینِ واژه‌گان و ترانه‌هایش رویاباخته‌گی جایی ندارد. او ترانه‌سرای امید است و فریادگر نیکی‌ی انسان؛ از زادگاه‌اش خراسان تا گرمای دزفول و زان‌پس تهران. از آفتاب‌کوچه‌های پُرآبِ دروازه دولاب تا فضای مه‌آلود کناره‌ی تایمز؛ فاصله‌ای به‌قدرِ حرمتِ تبعید و فهمِ ترانه‌ی تبعید. افزون از نیم قرن است که کوچه‌های ترانه را پرسه می‌زند. او تاجِ ترانه است و بخشی از حیثیتِ ترانه‌ی معاصر. از جوان‌ساله‌گی به کانون تحولات پر‌طپشِ دهه‌ی چهل و پنجاه پرت شد. در حضور غول‌های ترانه‌ی دوران؛ رهی‌معیری، تورج نگهبان، معینی کرمانشاهی، بیژن ترقی و … که نماد ترانه‌ی مشروع و رسمی بودند. با تولد فرزندان «نامشروع» ترانه،  شهیار و اردلان و ایرج، تقابل و مچ‌اندازی با استعاره‌های زیبای کارورزان پیشین و عبور از عاشقانه‌های مجاز و رسمی‌ی آنان به کوچه‌گردی‌ها و برزخ‌ها آغازیدن می‌کند؛ با باوری پریقین. هم از این‌رو شاید بتوان تعریفی خاص‌‌تر برای ترانه‌ی نوین ارائه کرد. قصه‌ی دوماهی و جمعه. شقایق و گلایه. بن‌بست و خونه با رفتم که رفتم تاخت زده شد. عمر جهان بر او گذشت تا از ترانه برای خود صندق پس‌اندازی بسازد که تا پایانِ عمر بتواند از آن خرج کند. اتفاق خجسته‌ی دیگری که از اواخر دهه‌ی چهل در واشکوفایی ترانه رخ می‌دهد. ترانه هم‌خویشِ سینمای روز می‌شود. (۱) شماری از آثار سینمایی در دهه‌ی پنجاه تصویر شرایطی است که خسته‌گی و ویرانی بر پرده‌ی نقره‌ای حک می‌کند. ترانه‌ی نوین با دو کارکرد با مجریان و پدیدآورنده‌‌گانِ کاربلد به کمک سینما می‌آید. نخست فیلم را بفروش می‌کند؛ دوم عبور از سد سانسور را مهیا. (۲) فیلم‌سروده‌ها سرایش‌هایی است برگرفته از مسائلِ روز جامعه‌ی ایران. شماری از آثارِ ایرج جنتی‌عطایی به فیلم‌های دهه‌ی پنجاه قد می‌دهد. باور کن و خوابم یا بیدارم بر شب غریبانِ فرزان و محمد دلجو. برادرجان بر علف‌های هرز فرزان و محمد دلجو. شب شیشه‌ای بر ممل آمریکایی‌ی شاپور قریب. وقتشه وقتشه رفتن بر هم‌سفرِ مسعود اسداللهی. پل و ماه‌پیشونی بر فیلم ماهِ عسل فریدون گله. کندو بر فیلمی به‌همین نام از فریدون گله؛ همه با تنظیم و ملودی‌های جانِ ترانه‌هایش واروژان. علی کنکوری‌ مسعود اسداللهی، فریاد زیر آب سیروس الوند و جنگل بر «خورشید در مرداب» م صفار؛ هر سه با ملودی‌ی بابک بیات. او اما  مقابل گیشه سر خم نمی‌کند و به‌سان نوازنده‌ای حرفه‌ای تنها جواب آواز نمی‌دهد و کارش را مستقل از متن ارائه می‌کند. هم‌چنین واژه‌هایش در مقابل ملودی سرخم نکرده و به قامت ملودی پُرو می‌شود. یکی از چند ترانه‌ی برتر تاریخ ترانه «برای خواب معصومانه‌ی عشق یا پل» را ایرج جنتی‌عطایی برای متن فیلم ماه عسل فریدون گله سرود. بسیاری از آفرینش‌های او مشهورتر از فیلم‌هایی است که او برایشان ترانه نوشته. همین‌جا گفته باشم با شنیدن نام دو تن چشم خیس می‌کرد و کودکی آغاز می‌کرد. واروژان و بابک. در جمهوری‌ی اسلامی و حکومتِ خوف باور به فردای روشن و پیروزی‌ی چراغ بر تاریکی بسیار دور است. ایرج  اما باورمند به جاکن‌شدن این تباهی است. تصاویرِ تابلوی آثارش نشان از مردم‌باوری دارد:   
  «چراغ می‌کُشی و ماهتاب می‌روید 
    ستاره می‌شکنی؛ آفتاب می‌روید»  
  غیابِ عاطفه ترانه‌اش را مجروح کرده. زخمی که هر تبعیدی تا نفسِ واپسین با خود خواهد داشت: 
«با منِ به شب رسیده نه چراغ و نه ستاره 
  لحظه تکرارِ همیشه گریه گریه‌ی دوباره 
   من همینم از تو این‌جا تلخ و گم‌کرده ترانه
یه صدامرده‌ی تنها یه حضور غم‌گنانه»   
 مفهوم وطن او را به ناسیونالیسم سوق نداد. او فراموش نمی‌کند وطن از دست‌داده‌گی‌اش از چه بوده و از یاد نمی‌برد نام گریزاننده‌گان‌اش را. از این‌رو ضجه‌ی ندامت در آثارش راهی ندارد. او پوزش‌خواهِ گریختن از وطن نیست. چرا که تسلیم را برنتافته و در تاریک‌جای جهانی که تبعید نام دارد با شیره‌ی جانِ ترانه‌هایش تنها درختی سبز را آب‌یاری می‌کند: 
  «توی تنهایی یه دشت بزرگ؛ که مثِ غربتِ شب بی‌انتهاس  
  یه‌درختِ تن‌سیاهِ سربلند؛ آخرین درختِ سَبزِ سَرِ پاس»   
  مفهومِ وطن در بسیاری از آفرینش‌های ترانه‌ی تبعید گل‌درشت است و پٌررنگ. بازگشت به وطن بازگشت به جوانی است. بازگشت به جوانی اما ناممکن است. ستایشِ خاطرات کودکی و تحسینِ نوستالژیک دوران سپری‌شده در بسیاری از آثار ترانه‌سرایانِ تبعیدی برجسته است. نوستالژی و بازگشت به گذشته در تقابل با تباهی و سیاهی‌ی حکومت اسلامی. تبعید برای ایرج جنتی‌عطایی معنایی معادل نفس‌گم‌کرده‌گی دارد. شب‌‌گریه‌های تبعید برایش «شب قتل ستاره است و بغض همیشه». تبعید کابوس همیشه‌ی شاعر است:  
«تو کابوس یه تبعیدی؛ تو این کمپی که دیوونه است  
 کسی با گریه می‌‌خونه؛ جهنم بهتر از خونه است»                                
هم از این‌رو کوچه باغ شعر سهراب برایش رج زدن خاطره است. او چشم می‌گرداند به همان کوچه‌‌‌ی هنوز بن‌بست.: «تو بهت رعشه و رگ؛ گرد و سوزن/ کنار مادرک‌های شناور؛ روی سمفونی‌ی نفرین و شیون. کنار فقر گل‌بانوی ایثار؛ که می‌فروشه تنش‌ رو تیکه‌تیکه/. به من‌چه کوچه باغ شعر سهراب»                           
و در فرودگاهی که به‌هنگام رفتنِ سرزمین‌های بی‌من و سنگینی نگاه چکه‌چکه آب می‌شود:  
«همه نگاه می‌کردن و من از خودم کم می‌شدم  
گیج و نگاه‌‌مرده و مبهوت و مبهم می‌شدم»
 همه‌ی شب‌پرسه‌های تبعید آرزوی بازگشت به خانه دارد. خانه‌ی او اما همان خانه‌ی قدیمی‌ی ویران‌شده در  بن‌بست‌کوچه‌ی زوال خاطره نیست. خانه‌ای است که فردا ساخته خواهد شد. ایرج حسرت‌خوار خانه‌ی گذشته نیست. او مقابل سال‌خورده‌گی‌های تبعید سر خم نمی‌کند:   
  «می‌خوام از باغچه‌ی سبز امروزم سبدِ خاطره‌هامو پر کنم  
   می‌خوام از عطر دوباره گل شدن شهر سالخورده‌گی‌‌‌هامو پر کنم   
  کوچه‌ها و خونه‌ها؛ محله‌‌ها این‌جا دفترچه‌های بی‌خاطره‌‌اَن» 
    و او به مرگ شب باور دارد: 
    «خوشا در چنگِ شب خفتن؛ ولی از مرگِ شب گفتن»
۱-در سال ۱۳۴۹ اسفندیار منفردزاده بر سروده‌ی شهیار قنبری (مرد تنهای شب) ملودی می‌‌نویسد. کار با اجرای فرهاد به‌عنوان موسیقی‌ی متن فیلم رضا موتوری به موفقیتی خارج از متن فیلم دست می‌یابد.
۲- ترانه‌ی جنگل سروده‌ی ایرج جنتی‌عطایی در واکنش به رخ‌داد سیاهکل با ملودی‌ی بابک بیات و صدای داریوش اقبالی از آن جمله است؛ و نیز جمعه سروده‌ی شهیار قنبری با ملودی‌ی اسفندیار منفردزاده بر روی فیلم خداحافظ رفیق امیر نادری.
 

منبع:پژواک ایران


مهدی اصلانی

فهرست مطالب مهدی اصلانی در سایت پژواک ایران 

*پیش‌گفتار کتاب کافه رادیو/ هجرانی  [2025 Oct] 
*بی تو کی برای ما با ترانه پل می سازد، برای ایرج جنتی عطایی  [2025 Aug] 
*مَمَد بلژیکی هم رفت   [2025 May] 
*شما دروغ می‌فرمایید اکبر‌‌آقا!  [2024 Nov] 
*تشکیل پرونده‌ی قضایی برای «حرکات موزون»!  [2024 Sep] 
* کباب قناری   [2024 Aug] 
*دوباره‌کشی‌ی سعید! مزدک بامدادان، همیشه همان   [2024 Jul] 
*از باکارا تا جمکران؛ از میامی تا جماران  [2023 Dec] 
*شاملو‌زنی! استنفورد، عباس میلانی و دکتر گرامی   [2023 Oct] 
* بهار می‌خواهیم.  متن سخنان تجمع ۱۱ مارس. فرانکفورت [2023 Mar] 
*۲۲ بهمن! خانه در بهشت نداشتیم اما ساکن جهنم شدیم  [2023 Feb] 
*«حصرنامه»‌ی میرحسین یا پایبندی به انقلاب اسلامی   [2023 Feb] 
*آقای بودستروم! به‌راستی این‌گونه از جنایت سخن گفتن سخت شگرف است   [2023 Jan] 
*راه روی مرگ- هزار چلچله‌ی بهارزا، دفن‌شده بر گم‌گورها  [2023 Jan] 
*سیندرلا / توئیتی که آرشیو‌شد لنگه کفش شیشه‌ای که اندازه‌ی پای هیچ‌کس نیست  [2023 Jan] 
*یلدا نوشت/ رد پایی از خون و باریکه‌ای از خاطره   [2022 Dec] 
*سهیلا وحدتی، چوپان خیرخواهی که نفی را نفی می‌کند   [2022 Nov] 
*آقای یوران ببخشید!   [2022 Jul] 
*زن‌ستیزی نه! زن‌زدایی  [2022 Mar] 
*آیت‌آلله‌زاده‌ی مارکسیست، چپ‌کشی یا قتلِ فکرِ مخالف   [2022 Feb] 
*سال‌هاست که آواز قناری شهید قارقار کلاغ است  [2021 Nov] 
*«تلخ چون قرابه‌ی زهری؛ خورشید از خراشِ خونین گلو می‌گذرد»  [2021 Oct] 
*«ابلیس خدای بی‌سروپایی ست؛ انگشت‌نما شده به ناپاکی»*  [2021 Aug] 
*دختر بابام‌ ام، دکتر عباس میلانی و استنفورد   [2021 Jul] 
*زارممد! خودتو ضایع نکن! نرو!  [2021 Jul] 
*خلق کوپن‌فروش  [2021 May] 
*ارتفاع ابتذال   [2021 May] 
*بر کدام مُرده‌ی پنهان می‌گرید این سازِ بی‌زمان؟  [2021 Apr] 
*پوزیسیون و ‌‌اپوزیسیون، آب‌هویج بستنی یا معجون  [2021 Apr] 
*عیدنوشت: جواد وستینگهاوس و جواد یساری   [2021 Mar] 
*سکولاریسم، «فاعتبروا یا اولی‌الابصار» و خانم شیرین عبادی   [2021 Jan] 
*«به جز تصویرِ دوردستِ من نیست.» (نگاهی به «این بامداد خسته»)  [2020 Dec] 
*شاملو و حاج‌سیدجوادی و حکایت ۴ نامه   [2020 Nov] 
*«جانی پُراز زخمِ به‌چرک درنشسته.» (۱) نگاهی به کتاب تابوت زندگان  [2020 Oct] 
*«آواز نگاه از دریچه تاریک»: روایت‌ خانواده زندانیان سیاسی از دهه ۶۰   [2020 Sep] 
*معرفی کتاب: «آواز نگاه از دریچه‌ی تاریک» منتشر شد  [2020 Aug] 
*پری بلنده  [2020 Jul] 
*تنها یک راه دارد   [2020 May] 
*بهر آزادی‌ی قدس از تورنتو باید گذشت  [2019 Dec] 
*صبح به‌خیر عالی‌جناب قاتل!‏   [2019 Nov] 
*هنوز دردناک‌ترین ترانه‌هاشان را نخوانده‌اند *   [2019 Aug] 
*جنون را نشانی از این آشکارتر؟ *   [2019 Aug] 
* نه مُردنِ شمع و‎ ‎‏ نه بازماندنِ ساعت*   [2019 Jul] 
*شغالی که ماهِ بلند را دشنام گفت  [2019 Jun] 
*«باید تماشای خود‌ویرانی انسان را از سکه انداخت»   [2019 Jan] 
*دست‌خط! نه خط‌خوردگی‌ دست. مسئله این است آقای بهکیش   [2018 Dec] 
*«بازماندگان در صف نخست دادخواهی راستین تابستان ۶۷ هستند»   [2018 Dec] 
* قاضی مقیسه سرسپرده‌ی ساطور و دارِ قاتلان است  [2018 Aug] 
*هذیان تابستانی  [2018 Jul] 
*درگذشت امیرانتظام دست‌کاری‌ی حافظه در روایت مخدوش  [2018 Jul] 
*تکثیر زخم، گفتمان توجیه نگاهی به بیست‌و‌نهمین کنفرانس بنیاد پژوهش‌های زنان ایرانی. [2018 Jun] 
*فسقلی گز بده  [2018 Mar] 
* فرمون کجایی که حجاریان قیصر را کشت  [2018 Jan] 
*آب‌گوشتِ گربه، واگویی‌ی روایتی مخدوش   [2018 Jan] 
*می‌دانستند دندان برای تبسم نیز هست! تنها بردریدند  [2017 Oct] 
* طوفان خنده‌‌ها، تمیز بمانید آقای بابک داد  [2017 Aug] 
*آقای کروبی من با شما پدرکشته‌گی دارم  [2017 Aug] 
*بچه‌ها بلند شین خمینی مرد!   [2017 Jun] 
* نگاهی به لقب‌سازی‌های اکبر گنجی  [2017 May] 
*کسب و کارش مرگ بود  [2017 Jan] 
*جعبه سیاه  [2016 Aug] 
*به بچه‌های دروازه غار بگین «داش‌عباس» مُرد   [2016 Jan] 
*آقای طاهری‌پور با این کفش‌های لنگه‌ به لنگه راه به جایی نخواهید برد   [2015 Dec] 
*کاپیتان هفتاد ساله شد  [2015 Dec] 
*سازمان اکثریت؛ هم‌صدایی با قدرت و «کمیسیون حقیقت‌یاب» مقام عظما  [2015 Oct] 
*و حاشا این خروس را سرِ بُریدن نیست  [2015 Jul] 
*نقدی بر نحوه‌ی پوزش‌خواهی بی‌بی‌سی از اکبر گنجی  [2015 Jun] 
*نگاش نکن ظریفه؛ شیش نفر رو حریفه و اسکار یواشکی برای مسیح علی‌نژاد  [2015 May] 
*عزیز اصلی هم رفت  [2015 Apr] 
*به جای تبریک نوروزی؛ جواد وستینگ‌هاوس. جواد یساری  [2015 Mar] 
*پيش‌مرگِ بهارم؛ اسفندم، از کوچه دردار تا سرزمين وايکينگ‌ها  [2015 Mar] 
*به کوری‌ چشمِ شاه عکس آقا تو ماه نمایون شده  [2015 Jan] 
*بدرود رفيق لب‌دوخته  [2015 Jan] 
*آقای مهاجرانی ولی افتاد مشکل‌ها  [2014 Dec] 
*آقای بهنود! روشن‌فکر دماسنج جامعه است نه بادنمای آن  [2014 Nov] 
*حالا کو تا بهار بیاید. برویم از برگ‌برگِ پائیز گریه برچینیم  [2014 Oct] 
*همیشه کسی هست تا از دریا بگوید  [2014 Sep] 
*«و هنوز از چشم‌ها خونابه روان است.» آمارِ واقعی کشته‌گان تابستان 67 مهدی اصلانی  [2014 Jul] 
*نام همهٔ فرزندان اسماعيل است، فروغِ جاودان. مرصاد. کشتار تابستان ۶۷  [2014 Jul] 
*از دروازه‌غار تا اشرف؛ از اشرف تا لندن  [2014 Mar] 
*آوازه‌خوان نه آواز؛ شرم رقیه دانشگری و مسئولیت فردی  [2014 Mar] 
*پری بلنده  [2014 Feb] 
*نوزده بهمن؛ موسی خیابانی؛ سیاهکل؛ پایکوبی اکثریت  [2014 Feb] 
*«نشود آن‌که بشود که نشود. امام خمینی» و آن سال وبایی   [2014 Jan] 
*پیروزی وجدان بر وظیفه. زانو زد اما تسلیم نشد  [2013 Dec] 
*شگرف است! این حد خون‌سرد از جنایت گفتن  [2013 Nov] 
*چيدنِ گل سرخ با تبر  [2013 Oct] 
*می‌خواهم ببوسم‌ات! نشانی خانه‌ات کجاست؟  [2013 Aug] 
*یکی از قاتلین رفقایم وزیر شد. تکبیر برادران!   [2013 Aug] 
*اکبر قاتل  [2013 May] 
*فردین و فروردین  [2013 May] 
*اکبر شالگونی هم رفت؛ سفر به خیر مسافرِ جاده‌ی شمشیر   [2013 Jan] 
*هشت عکس فوری از آلبومی خصوصی برای ۶۷ ساله‌گی پرویز قلیچ‌خانی   [2012 Dec] 
*بند هشت، زندان گوهردشت متن سخنان مهدی اصلانی در دادگاه لاهه [2012 Oct] 
*خدا، شاه، ميهن، ابرو‌کمانی سلطنت در دام‌چاله‌ی رژيم اسلامی  [2012 Jul] 
*تبهکارِ تحقير‌کار اعدام بايد گردد! «آی نقی» خودت اصلاح‌طلب‌ها را اصلاح کن  [2012 May] 
*رجبعلی مزروعی را با سیاهکل چه کار  به بهانهٔ حضور رجبعلی مزروعی در مراسم سياهکل سازمان اکثريت [2012 Feb] 
*"تابستان۶٧، پرونده‌ای‌ست هنوز ناگشوده" متن سخنراني در پارلمان اروپا   [2011 Nov] 
*خودشيفته‌گی بدخيم، دير تشريف‌فرما شده‌ايد آقای گنجی! لطفاً ته صف  [2011 Nov] 
*zoroo با خاطره و یادِ بلندِ بهروز سلیمانی  [2011 Nov] 
*کجای این بازی عدالت است؟ برای محمد نصرتی و شیث رضایی  [2011 Nov] 
*ما هنوز زنده‌ایم   [2011 Oct] 
*خاوران، تفاهمِ وجدان‌های زخمی  [2011 Aug] 
*طاقت بیار رفیق به جان‌سوخته‌گی‌های ایرن و محمود معمار‌نژاد [2011 Aug] 
*دروغ می‌فرمایید! شما مخالف اعدام نبودید  [2011 Jun] 
*آقای کروبی هیچ می‌دانید خاوران کجاست؟   [2010 May] 
*سازمان اکثریت، اراده‌ی معطوف به قدرت برخورد با گذشته یا فرار به جلو؟   [2010 Mar] 
*احمد رشیدی‌مطلق کیست؟ علی شعبانی؟ فرهاد نیکو‌خواه؟ محمود احمدی‌نژاد؟ [2010 Jan] 
* در گذشت آیت‌الله منتظری. بازنگرى‌اى نادقیق به یک رخ‌داد تاریخی.  [2009 Dec] 
*رندان سلامت می‌کنند، جان را غلامت می‌کنند   [2009 Sep] 
*پنجم شهريور ۶۷، آغاز چپ‌کُشی در زندان گوهردشت  [2009 Aug] 
*خاکستری  [2008 Sep] 
*اعتراض   [2008 Sep] 
*فرزندان نسل خاکستری   [2008 Sep] 
*شامیت  [2007 Dec]