PEZHVAKEIRAN.COM سهیلا وحدتی، چوپان خیرخواهی که نفی را نفی می‌کند
 

سهیلا وحدتی، چوپان خیرخواهی که نفی را نفی می‌کند
مهدی اصلانی

 

سهیلا وحدتی متوجه نیست در یک فریاد سلبی، فریاد نشان رمه‌ای بودن نیست. خوانشِ فریاد تعیین‌کننده است. هر حرکت سلبی می‌تواند به نتیجه‌ی دلخواه منجر نشود. برای جوان‌ساله‌گان کف خیابان -اما- یک چیز اصل است. آن‌ها به‌تمامی می‌دانند چه چیز را نمی‌خواهند. خارج‌کشوری‌ها نیز هم‌‌آرزوی پایان حکومت خوف در کنار آن‌ها قرار گرفته‌اند. در این حالت در کنار هم قرار گرفتن اصل می‌شود. سهیلا وحدتی هم صدایی و پژواک فریاد را حرکت رمه‌ای معنا می‌کند

 

خانم سهیلا وحدتی در تازه‌ترین ارتکاب قلمی‌شان با عنوان «روشنفکران خارج‌نشین و احساسات رمه‌ای» که شباهت و هم‌سویی و هم‌خویشی‌ شگرف باعنوان مقاله‌ی «ویت‌کنگ‌های کافه‌نشین» دارد با وحشت از جاکن‌شدن کلیت نظام به صحنه وارد شده‌اند.                         

حدود نیم قرن است که جهان‌ِ فکری‌ی سهیلا وحدتی و تفکری که دل‌بسته‌ی آن مانده‌اند سخت ساده است و بر مبنای دو قطب خیر و شر تعریف می‌شود. بهانه‌ی نوشته‌ی خانم وحدتی پاسخ به پرسش دوستی در یک ضیافت و دورهمی در کالیفرنیا  و در پاسخ به پرسش چه خواهد شد است. پاسخ «خردورزانه» سهیلا وحدتی به پرسش این است: «کاش می‌شد گفت که این مردم پیروز می‌شوند اما در حال حاضر بیشتر جمعیت شرکت‌کننده جوانان هستند، یعنی دانشجویان و دانش‌آموزان. به نظر می‌رسد که تظاهرات در میان دیگر قشرهای مردم زیاد گسترده نشده؛ احتمالا به این دلیل که در حال حاضر آلترناتیو روشن و مشخصی وجود ندارد. شاید اگر مردم آینده را روشن تر می توانستند ببینند…» شاید گفته شود سهیلا وحدتی احساسات رمه‌ای را مربوط به حرکت خارج‌کشوری‌ها می‌داند. متن سهیلا وحدتی و تأکید بر جوان بودن آن چنین نمی‌گوید. به‌نظر می‌رسد ایشان «خدعه» می‌‌فرمایند!                                                                                             

خانم وحدتی با صراحتِ تمام جوان بودن را ایراد می‌دانند و افزون بر آن جوان بودن را مساوی نادان بودن و ندانستن می‌گیرند. خانم وحدتی متوجه نیست دانستن، خوانشِ متن است نه لزوماً گذر زمان. من لازم نیست در دوره‌ی دبیرستان و دانشگاه برای تفسیر انقلاب مشروطیت حتما با باقرخان و ستارخان هم‌کلاس بوده باشم! ما اندیشه را می‌خوانیم نه سن را که یک عدد است. اگر بتوان یکی از برجستّه‌ترین ویژه‌گی‌های خیزش انقلابی‌ی اخیر را برشمرد همانا جوان‌ساله‌گی و زنانه بودنِ آن است. در طول سالیان دراز و راهپیمایی بلند تبعید یکی از ایراد‌های آکسیون‌ها چه در داخل و چه در خارج جوان‌گریزی‌ی آن بوده، حال با قتل دختر ایران (ژینا) شیردخترکان و جوان‌ساله‌گان برای تغییر و جاکن‌کردن نظام به خیابان آمده‌ و خانم وحدتی این‌همه زیباشده‌گی را در میان‌ساله‌گی‌ی خودشان نادانسته‌گی می‌خوانند..                          

کسانی توده‌ای بوده‌اند، که به‌سان هر بودنی قابل تفسیر و توضیح است. کسانی توده‌ای هستند که این نیز مورد نزاع نیست. کسانی اما توده‌ای بوده و هستند و خواهند ماند. (مرادم این‌جا از توده‌ای بودن و ماندن، نه الزاماً وابسته‌گی‌ی حزبی که بیش از هر چیز سرسپرده‌گی به یک دستگاه فکری است) سهیلا وحدتی اگر نه به‌جهت حزبی که از منظر سرسپرده‌گی به آن دستگاه فکری، به دسته‌ی سوم تعلق دارد. نگاهی که در دهه‌ی شصت هیچ مرز اخلاقی در زدن فکر مخالف در خود نداشت. نگاهی که هماره در دفاع از خط امام، با دماسنج مسکو تنظیم می‌شد. چرا که اصل برای نگاهی که خانم وحدتی مدافع آن باقی مانده در آن است که قدرت هماره پیروز است، پس باید جانب‌اش را نگاه داشت. این نگاه بازتعریف سیاست «که بر که»ی سال ۶۰ است. کف خیابان بدون آلترناتیو در مقابل حاکمیتی که قدرت‌تر است. سهیلا وحدتی در جایی از متن خشونت سازمان‌یافته و از بالای حکومتی را که هر روز خون جوان‌ساله‌گان میهن بر کف خیابان می‌ریزند را هم‌سنگ «دفاع مشروع» بچه‌های کف خیابان می‌خواند و به «خارج کشوری‌ها» ره‌نمود «خردورزانه» می‌‌دهندکه «به‌جای آن‌که خشونت را از هر دو طرف محکوم کنند» نروند در مورد «دفاع مشروع قلم» بزنند. و البته تقلیل کشتار سازمان‌یافته به خشونت پنجاه‌پنجاه! هنری است «خردورزانه»!

امروز خانم وحدتی قادر نیستند و نمی‌توانند حرکت مخالف علیه کلیت نظام ولایی را متعلق به «تربچه‌ها‌ی پوک» دانسته و مخالفان را به‌طور مستقیم عامل بیگانه بخوانند، لذا آن‌را در بسته‌بندی‌ی شیک پاکت کرده و «احساسات رمه‌ای» می‌‌‌نامند. خانم وحدتی در مقام یک «خردورز» که اسیر «احساسات رمه‌ای» نیستند با این‌‌همانی کردن خیزش اجتماعی‌ی اخیر با حوادث سال ۵۷ در یک انشاء‌نویسی‌ی سبک، هشدار می‌دهند که «حرکت گروه عظیمی از توده‌های مردم از روی خردورزی و تصمیم‌گیری اندیشمندانه و از روی پیامدسنجی نیست بلکه هرکس که از قضای روزگار پیشاپیش توده قرار بگیرد همه را به دنبال خود می‌کشد. و بدا به حال فردی که بخواهد در میان حرکت توده وار با خردورزی خویش خلاف رفتار توده وار رفتار کند» سپس ادامه می‌دهند «بسیاری از ما در جریان انقلاب ۱۳۵۷ در یک حرکت توده‌وار عکس خمینی را در ماه مشاهده کردیم زیرا که نیاز فوری و شدید به هم‌گرایی داشتیم» کوررنگی‌ی سیاسی حقیقت را نزد سهیلا وحدتی به محاق کشیده و متوجه نیست اگر الان در ماه تنها یک تصویر دیده ‌شود همانا عکس نیستی و تباهی‌ی جمهوری‌ی اسلامی است نه تصویر هیچ شخص دیگر. این تباهی چنان گسترده است که از همه‌سو با هر نوع رفتنی نفی تمامیت نظام فریاد می‌شود. بن‌مایه‌ی فکری‌ی خانم سهیلا وحدتی چونان تمام سال‌های سیاست‌پیشه‌گی‌شان با گونه‌ای از کوررنگی‌ی سیاسی، نفی رادیکالیسم است. وحشت خانم وحدتی در جاکن‌شدن کلیت نظام معنا می‌یابد و بس! ایشان با ساختن یک شر مطلق و پررنگ‌کردن آن همه‌ی گروه‌هایی را که هدف‌شان «زیر سوال بردن حق حاکمیت ملی و حق تعیین سرنوشت مردم ایران» است را نوازش می‌دهند.«هم اکنون اما گروه‌هایی که با انگیزه‌های سیاسی مشخص کار می‌کنند، از آب گل‌آلود به خوبی ماهی می‌گیرند و متاسفانه ایرانیان خارج کشور هم با ذهنیت و رفتار توده‌وار به دنبال آنها می‌افتند. […] همه آنها مستقیم و غیر مستقیم از دولت های خارجی پول می گیرند[…]همه آنها هم درخواست کمک از دولت های خارجی برای تغییر رژیم را مشروع و موافق خواسته های مردم تظاهرکننده در ایران جلوه می دهند» سهیلا وحدتی که با این میزان دست‌و‌دل‌بازی نگران است تا خارج‌کشوری‌ها در کنار کسانی که «حق حاکمیت ملی» زیر سئوال می‌برند فرار نگیرد خودشان هم‌شانه‌ی واپس‌ماندّه‌ترین و بدنام‌ترین جریان سیاسی‌ی خارج کشور یعنی نایاک قرار گرفته و نایاک را «لابی مخالف حمله نظامی به ایران» می‌خوانند. سهیلا وحدتی خشمگین از ایزوله‌شدن نایاک می‌فرمایند: «تا آنجا که من می‌دانم تنها دلیل به اصطلاح بدنام شدن نایاک مخالفت آن با هرگونه تغییر رژیم از خارج و حمله نظامی به ایران است و این سازمان مجاهدین خلق است که همواره پیشگام مخالفت با نایاک و خط سیاسی آن بوده و هست» حال آن‌که تمام دغدغه‌ی نایاکِ ناپاک، برای بازگشت ایران (جمهوری‌ی اسلامی) به جامعه‌ی جهانی مبتنی بر غیرانسانی‌ترین خوانش از سیاست است. میزانِ غلظت رسوایی‌ی نایاک آن‌گونه است که شماری از نفرات اصلی‌ی آن چون رضا اصلان، به‌ظاهر در مخالفت با سیاست‌های نایاک اما فرصت‌طلبانه از آن جدا می‌شوند.

آرزوی جوان‌ساله‌گان میهن (همان‌ها که سهیلا وحدتی نادان می‌خواندشان) نابودی‌ی حکومت خوف است و تغییر بر مبنای انقلاب و جاکن‌شدنِ حکومت اسلامی. نفی چیزی است که وجود دارد. بحث امکان رخ دادن داخل پرانتزی است که نوشته نشده. سهیلا وحدتی می‌گوید چون ممکن است وضعیت بدی حاصل شود، فعلاً سر این رژیم فریاد نکشیم و خواهان نفی آن نباشیم! سهیلا وحدتی خیریت نایاک را در مقابل شریت مطلق مجاهدین قرار می‌دهد و معتقد است چون مجاهدین برای حمله نظامی به ایران لابی می‌کند: «سعی کرده‌اند که حریف خود را که لابی مخالف حمله نظامی به ایران است، یعنی نایاک، از میدان به در کنند.» سهیلا وحدتی سپس از ایرانیان خارج کشور یعنی همان‌هایی که دچار احساسات رمه‌ای شده‌اند می‌خواهد: «باید اینگونه لابی را تشویق و تقویت کنند، نه اینکه با رفتار توده‌وار صدای لابی مجاهدین را بازتاب دهند» این توصیه‌ی کسی است که خود بیشترینه‌ی عمر سیاسی‌‌اش کنار دست قاتل‌ها ایستاده. پیشنهاد عملی سهیلا وحدتی در کنار نایاک ایستادن است. این بازتولید نگاه سال ۶۰ است. برای رسیدن به سوسیالیم توسط «امام» از طریق راه رشد غیرسرمایه‌داری می‌توان کنار دست زهرا خانم ایستاد،  چماق زهرا خانم را خورد و آخ نگفت. این‌که چیزی نیست دردش زیاد نیست. مبارزه‌ی ضدامپریالیستی را باید تقویت کرد. بن حرف سهیلا وحدتی و عنوان حرکت «رمه‌وار» در مفهومِ حمایت از پروژه‌های سیاسی رژیم چنج نهفته. با نگاه «خردورز» سهیلا وحدتی « مجاهدین و مسیح علی نژادها با حساب و کتاب برای آینده ایران نقشه می‌کشند»  «مزدبگیران اسرائیل و عربستان سعودی» هم هستند. حامد اسماعیلیون هم هست! از دیگر نکات کریه طرح‌شده در متن این «خردورز» هنوز توده‌ای‌مانده که با بی‌اخلاقی‌ی تمام شرکت‌کننده‌گان در اجتماع عظیم برلین را زیر گرفته آن است که ایشان در نقد دوستان جمهوری‌خواه‌اش می‌نویسد آن‌ها: «با شنیدن فراخوان آقای حامد اسماعیلیون به دعوت ایشان لبیک گفته و همایش و مسوولیت سیاسی خود را به فراموشی سپرده و برای پیوستن به حرکت توده وار به برلین رفتند» سپس در جایی دیگر: «اگر مجاهدین و مسیح علی‌نژادها با حساب و کتاب برای آینده ایران نقشه می‌کشند این وظیفه ماست که در پشتیبانی از حقوق و مبارزات مردم ایران و به پاس خون مهسا و نیکا و مهرشاد و  دست آنها را رو کنیم» (هم‌خویشی با افشای ضدانقلاب و تربچه‌های پوک و عوامل امپریالیسم‌ در سال ۶۰)

 سهیلا وحدتی متوجه نیست در یک فریاد سلبی، فریاد نشان رمه‌ای بودن نیست. خوانشِ فریاد تعیین‌کننده است. هر حرکت سلبی می‌تواند به نتیجه‌ی دلخواه منجر نشود. برای جوان‌ساله‌گان کف خیابان -اما- یک چیز اصل است. آن‌ها به‌تمامی می‌دانند چه چیز را نمی‌خواهند. خارج‌کشوری‌ها نیز هم‌‌آرزوی پایان حکومت خوف در کنار آن‌ها قرار گرفته‌اند. در این حالت در کنار هم قرار گرفتن اصل می‌شود. سهیلا وحدتی هم صدایی و پژواک فریاد را حرکت رمه‌ای معنا می‌کند. خیزش بزرگ مردم ایران و حمایت بی‌دریغ و کم‌سابقه‌ی خارج کشور از این رخ‌داد علتی شده تا جدا از حمایت تعدادی از هنرمندان معتبر جهان، شماری از بزرگ‌ترین صاحبان اندیشه‌ی سیاسی جهان از آن پشتیبانی کنند. همه‌ی این‌ها البته به‌گمان خانم وحدتی رمه تشریف دارند و سهیلا خانم وحدتی در نقش چوپان خیرخواه!

 نقل‌قول‌ها برگرفته از سهیلا وحدتی «روشنفکران خارج‌نشین و احساسات رمه‌ای؟»  نگاه کنید به تارنمای اخبار روز

منبع:پژواک ایران


مهدی اصلانی

فهرست مطالب مهدی اصلانی در سایت پژواک ایران 

*از باکارا تا جمکران؛ از میامی تا جماران  [2023 Dec] 
*شاملو‌زنی! استنفورد، عباس میلانی و دکتر گرامی   [2023 Oct] 
* بهار می‌خواهیم.  متن سخنان تجمع ۱۱ مارس. فرانکفورت [2023 Mar] 
*۲۲ بهمن! خانه در بهشت نداشتیم اما ساکن جهنم شدیم  [2023 Feb] 
*«حصرنامه»‌ی میرحسین یا پایبندی به انقلاب اسلامی   [2023 Feb] 
*آقای بودستروم! به‌راستی این‌گونه از جنایت سخن گفتن سخت شگرف است   [2023 Jan] 
*راه روی مرگ- هزار چلچله‌ی بهارزا، دفن‌شده بر گم‌گورها  [2023 Jan] 
*سیندرلا / توئیتی که آرشیو‌شد لنگه کفش شیشه‌ای که اندازه‌ی پای هیچ‌کس نیست  [2023 Jan] 
*یلدا نوشت/ رد پایی از خون و باریکه‌ای از خاطره   [2022 Dec] 
*سهیلا وحدتی، چوپان خیرخواهی که نفی را نفی می‌کند   [2022 Nov] 
*آقای یوران ببخشید!   [2022 Jul] 
*زن‌ستیزی نه! زن‌زدایی  [2022 Mar] 
*آیت‌آلله‌زاده‌ی مارکسیست، چپ‌کشی یا قتلِ فکرِ مخالف   [2022 Feb] 
*سال‌هاست که آواز قناری شهید قارقار کلاغ است  [2021 Nov] 
*«تلخ چون قرابه‌ی زهری؛ خورشید از خراشِ خونین گلو می‌گذرد»  [2021 Oct] 
*«ابلیس خدای بی‌سروپایی ست؛ انگشت‌نما شده به ناپاکی»*  [2021 Aug] 
*دختر بابام‌ ام، دکتر عباس میلانی و استنفورد   [2021 Jul] 
*زارممد! خودتو ضایع نکن! نرو!  [2021 Jul] 
*خلق کوپن‌فروش  [2021 May] 
*ارتفاع ابتذال   [2021 May] 
*بر کدام مُرده‌ی پنهان می‌گرید این سازِ بی‌زمان؟  [2021 Apr] 
*پوزیسیون و ‌‌اپوزیسیون، آب‌هویج بستنی یا معجون  [2021 Apr] 
*عیدنوشت: جواد وستینگهاوس و جواد یساری   [2021 Mar] 
*سکولاریسم، «فاعتبروا یا اولی‌الابصار» و خانم شیرین عبادی   [2021 Jan] 
*«به جز تصویرِ دوردستِ من نیست.» (نگاهی به «این بامداد خسته»)  [2020 Dec] 
*شاملو و حاج‌سیدجوادی و حکایت ۴ نامه   [2020 Nov] 
*«جانی پُراز زخمِ به‌چرک درنشسته.» (۱) نگاهی به کتاب تابوت زندگان  [2020 Oct] 
*«آواز نگاه از دریچه تاریک»: روایت‌ خانواده زندانیان سیاسی از دهه ۶۰   [2020 Sep] 
*معرفی کتاب: «آواز نگاه از دریچه‌ی تاریک» منتشر شد  [2020 Aug] 
*پری بلنده  [2020 Jul] 
*تنها یک راه دارد   [2020 May] 
*بهر آزادی‌ی قدس از تورنتو باید گذشت  [2019 Dec] 
*صبح به‌خیر عالی‌جناب قاتل!‏   [2019 Nov] 
*هنوز دردناک‌ترین ترانه‌هاشان را نخوانده‌اند *   [2019 Aug] 
*جنون را نشانی از این آشکارتر؟ *   [2019 Aug] 
* نه مُردنِ شمع و‎ ‎‏ نه بازماندنِ ساعت*   [2019 Jul] 
*شغالی که ماهِ بلند را دشنام گفت  [2019 Jun] 
*«باید تماشای خود‌ویرانی انسان را از سکه انداخت»   [2019 Jan] 
*دست‌خط! نه خط‌خوردگی‌ دست. مسئله این است آقای بهکیش   [2018 Dec] 
*«بازماندگان در صف نخست دادخواهی راستین تابستان ۶۷ هستند»   [2018 Dec] 
* قاضی مقیسه سرسپرده‌ی ساطور و دارِ قاتلان است  [2018 Aug] 
*هذیان تابستانی  [2018 Jul] 
*درگذشت امیرانتظام دست‌کاری‌ی حافظه در روایت مخدوش  [2018 Jul] 
*تکثیر زخم، گفتمان توجیه نگاهی به بیست‌و‌نهمین کنفرانس بنیاد پژوهش‌های زنان ایرانی. [2018 Jun] 
*فسقلی گز بده  [2018 Mar] 
* فرمون کجایی که حجاریان قیصر را کشت  [2018 Jan] 
*آب‌گوشتِ گربه، واگویی‌ی روایتی مخدوش   [2018 Jan] 
*می‌دانستند دندان برای تبسم نیز هست! تنها بردریدند  [2017 Oct] 
* طوفان خنده‌‌ها، تمیز بمانید آقای بابک داد  [2017 Aug] 
*آقای کروبی من با شما پدرکشته‌گی دارم  [2017 Aug] 
*بچه‌ها بلند شین خمینی مرد!   [2017 Jun] 
* نگاهی به لقب‌سازی‌های اکبر گنجی  [2017 May] 
*کسب و کارش مرگ بود  [2017 Jan] 
*جعبه سیاه  [2016 Aug] 
*به بچه‌های دروازه غار بگین «داش‌عباس» مُرد   [2016 Jan] 
*آقای طاهری‌پور با این کفش‌های لنگه‌ به لنگه راه به جایی نخواهید برد   [2015 Dec] 
*کاپیتان هفتاد ساله شد  [2015 Dec] 
*سازمان اکثریت؛ هم‌صدایی با قدرت و «کمیسیون حقیقت‌یاب» مقام عظما  [2015 Oct] 
*و حاشا این خروس را سرِ بُریدن نیست  [2015 Jul] 
*نقدی بر نحوه‌ی پوزش‌خواهی بی‌بی‌سی از اکبر گنجی  [2015 Jun] 
*نگاش نکن ظریفه؛ شیش نفر رو حریفه و اسکار یواشکی برای مسیح علی‌نژاد  [2015 May] 
*عزیز اصلی هم رفت  [2015 Apr] 
*به جای تبریک نوروزی؛ جواد وستینگ‌هاوس. جواد یساری  [2015 Mar] 
*پيش‌مرگِ بهارم؛ اسفندم، از کوچه دردار تا سرزمين وايکينگ‌ها  [2015 Mar] 
*به کوری‌ چشمِ شاه عکس آقا تو ماه نمایون شده  [2015 Jan] 
*بدرود رفيق لب‌دوخته  [2015 Jan] 
*آقای مهاجرانی ولی افتاد مشکل‌ها  [2014 Dec] 
*آقای بهنود! روشن‌فکر دماسنج جامعه است نه بادنمای آن  [2014 Nov] 
*حالا کو تا بهار بیاید. برویم از برگ‌برگِ پائیز گریه برچینیم  [2014 Oct] 
*همیشه کسی هست تا از دریا بگوید  [2014 Sep] 
*«و هنوز از چشم‌ها خونابه روان است.» آمارِ واقعی کشته‌گان تابستان 67 مهدی اصلانی  [2014 Jul] 
*نام همهٔ فرزندان اسماعيل است، فروغِ جاودان. مرصاد. کشتار تابستان ۶۷  [2014 Jul] 
*از دروازه‌غار تا اشرف؛ از اشرف تا لندن  [2014 Mar] 
*آوازه‌خوان نه آواز؛ شرم رقیه دانشگری و مسئولیت فردی  [2014 Mar] 
*پری بلنده  [2014 Feb] 
*نوزده بهمن؛ موسی خیابانی؛ سیاهکل؛ پایکوبی اکثریت  [2014 Feb] 
*«نشود آن‌که بشود که نشود. امام خمینی» و آن سال وبایی   [2014 Jan] 
*پیروزی وجدان بر وظیفه. زانو زد اما تسلیم نشد  [2013 Dec] 
*شگرف است! این حد خون‌سرد از جنایت گفتن  [2013 Nov] 
*چيدنِ گل سرخ با تبر  [2013 Oct] 
*می‌خواهم ببوسم‌ات! نشانی خانه‌ات کجاست؟  [2013 Aug] 
*یکی از قاتلین رفقایم وزیر شد. تکبیر برادران!   [2013 Aug] 
*اکبر قاتل  [2013 May] 
*فردین و فروردین  [2013 May] 
*اکبر شالگونی هم رفت؛ سفر به خیر مسافرِ جاده‌ی شمشیر   [2013 Jan] 
*هشت عکس فوری از آلبومی خصوصی برای ۶۷ ساله‌گی پرویز قلیچ‌خانی   [2012 Dec] 
*بند هشت، زندان گوهردشت متن سخنان مهدی اصلانی در دادگاه لاهه [2012 Oct] 
*خدا، شاه، ميهن، ابرو‌کمانی سلطنت در دام‌چاله‌ی رژيم اسلامی  [2012 Jul] 
*تبهکارِ تحقير‌کار اعدام بايد گردد! «آی نقی» خودت اصلاح‌طلب‌ها را اصلاح کن  [2012 May] 
*رجبعلی مزروعی را با سیاهکل چه کار  به بهانهٔ حضور رجبعلی مزروعی در مراسم سياهکل سازمان اکثريت [2012 Feb] 
*"تابستان۶٧، پرونده‌ای‌ست هنوز ناگشوده" متن سخنراني در پارلمان اروپا   [2011 Nov] 
*خودشيفته‌گی بدخيم، دير تشريف‌فرما شده‌ايد آقای گنجی! لطفاً ته صف  [2011 Nov] 
*zoroo با خاطره و یادِ بلندِ بهروز سلیمانی  [2011 Nov] 
*کجای این بازی عدالت است؟ برای محمد نصرتی و شیث رضایی  [2011 Nov] 
*ما هنوز زنده‌ایم   [2011 Oct] 
*خاوران، تفاهمِ وجدان‌های زخمی  [2011 Aug] 
*طاقت بیار رفیق به جان‌سوخته‌گی‌های ایرن و محمود معمار‌نژاد [2011 Aug] 
*دروغ می‌فرمایید! شما مخالف اعدام نبودید  [2011 Jun] 
*آقای کروبی هیچ می‌دانید خاوران کجاست؟   [2010 May] 
*سازمان اکثریت، اراده‌ی معطوف به قدرت برخورد با گذشته یا فرار به جلو؟   [2010 Mar] 
*احمد رشیدی‌مطلق کیست؟ علی شعبانی؟ فرهاد نیکو‌خواه؟ محمود احمدی‌نژاد؟ [2010 Jan] 
* در گذشت آیت‌الله منتظری. بازنگرى‌اى نادقیق به یک رخ‌داد تاریخی.  [2009 Dec] 
*رندان سلامت می‌کنند، جان را غلامت می‌کنند   [2009 Sep] 
*پنجم شهريور ۶۷، آغاز چپ‌کُشی در زندان گوهردشت  [2009 Aug] 
*خاکستری  [2008 Sep] 
*اعتراض   [2008 Sep] 
*فرزندان نسل خاکستری   [2008 Sep] 
*شامیت  [2007 Dec]