PEZHVAKEIRAN.COM ارتفاع ابتذال
 

ارتفاع ابتذال
مهدی اصلانی

با اعلام و ثبت نام ابراهیم رئیسی در انتخابات حکومتی بار دیگر نام این قاتل مرغوب بر سر زبان‌ها افتاد.
شاگرد شوفرهای اتوبوس‌های مسافربری در بره‌کُشانِ سفرهای نوروزی در عهد ماضی از منزلتی ویژه برخوردار بودند. مسافران از همه‌جا مانده که التماس‌کنان حاضر بودند حتا روی بوفه جایی بیابند و شاگرد شوفرها برای بازارگرمی و گران‌فروشی با تحکم که: نداریم، بوفه هم فروخته شد.
در میان به اصطلاح اپوزیسیون ایرانی کسانی هر ۴ سال یک‌بار در نقش شاگردشوفرهای ایران‌پیما ظاهر می‌شوند. اشکال ماجرا نه در تبلیغِ فکر و داشتنِ نظرِ سیاسی این عده که همانا درتکثیرِ صدای بیتِ رهبری -مشارکت حداکثری- و اشغال صندلی‌هایی است که متعلق به اپوزیسیون است.
حکومت اسلامی و بیتِ رهبری در سالیان اخیر تلاش کرده بازی‌ی اپوزیسیون را در دل خود جای دهد. با پیامی روشن: باید بخشی از خودم باشید. اپوزیسیون من باید از خودم  باشد و من تعیین می‌کنم چه کسی اپوزیسیون باشد. و به همین ساده‌گی بخشی از صدای خارج کشور را در خود ریخته و در دام این ساخت اسیر کرده است.
هر بار نیز در معرکه‌ی انتخابات و در تسخیر رسانه ما با پژواک یک صدا مواجهیم و در این بین برای شماری شغل «تحلیل‌گر سیاسی» نیز فراهم می‌شود.
در نهاربازارِ انتخابات، امنیت‌خانه‌ی اسلامی توانسته بخشی از اپوزیسیون ایرانی را به مطربان روحوضی‌ی‌ بنگاه شادمانی‌ی علی خامنه‌ای بدل کند.
هر بدتر دیروز می‌شود بد امروز. ما دیروز از ترس جلیلی و رئیسی باید برویم به روحانی رای بدهیم و امروز از ترس رئیسی به لاریجانی یا تاجزاده و سعید محمد. و این دایره‌ای بسته است که از قطر شعاع آن هر ۴ سال یک‌بار کاسته شده است. دایره‌ای که مساحت‌اش به قواره‌ی انگشتی آلوده به مرکبِ رای تقلیل یافته است.
منطق عمومی‌ی کسانی که تبلیغ به شرکت در انتخابات می‌کنند آن است: چون زورمان به حکومت‌گران نمی‌رسد و قرار نیست ایشان بروند و شبیه ما بشوند به‌تر آن‌که ما کمی شبیه آن‌ها شویم.
مدام هم از منافع عمومی‌ی مردم در داخل می‌گویند و مفهوم انتزاعی‌ی مردم را مصادره کرده و بر سر دیگران می‌کوبند. و از قضا مردم را در اسارتِ عوام‌زده‌گی نگاه داشته و مدام بر ارتفاعِ ابتذال می‌افزایند.
 جامعه‌‌ای که هر ۴ سال یک‌بار “اووردوز” می‌کند و وضعیت مزاجی‌اش بحرانی و شورآباد لازم شده و از فردای انتصابات حکومتی فرورفته در کما و خلسه شروع به ترک می‌کند. چنین جامعه‌ای باید ترک کند تا با بهبود نسبی بتواند از فردای مضحکه‌ی انتخابات دوباره شروع به کشیدن کند.
این دسته از صندلی اشغال‌کن‌ها مدام تو دل‌مان را خالی می‌کنند که از مردم دور افتادید. حال آن‌که این نوع سیاست‌ورزی بیش از هرچیز به ‌تمامی دورافتادن از خود است.
کژفهمی‌ی شماری از بوقچی‌های ولایت بر این منطق استوار است که در «مبارزه‌ی مسالمت‌آمیز» در هر شرایطی باید از همه‌ی فرصت‌ها برای گذار آرام به دموکراسی استفاده کرد.
در نگاه کسانی که تبلیغ به شرکت در انتخابات حکومتی و پاسداری از صندوق رای می‌کنند. ساختِ مبتنی بر جنایت در تفاوت‌های جناحی حذف می‌شود. جناحی وجود دارد که متفاوت است و کم‌تر جنایت‌کار. این نگاه به ما می‌گوید که چه‌گونه می‌توان جمهوری‌ی اسلامی دیگری داشت. نه آن‌که چه‌گونه جمهوری‌ی اسلامی نداشت.
 ابراهیم رئیسی در میان کاربه‌دستان نظام اسلامی از بقیه قاتل‌تر نیست! هرکس دیگری در ساختِ نظام ولایی می‌توانست در موقعیت او قرار گیرد. رئیسی در تابستان ۶۷ در موقعیت قاتل قرار گرفت. هر آکتوری در آن موقعیت می‌توانست نقش قاتل را ایفا کند. قتل‌عام اسم عام است؛ آیت‌الله اسم خاص. «آیت‌الله ابراهیم رئیسی» نامی است که می‌توان در هرم قدرت هر اسم دیگری را جای‌گزینش کرد. او بازیگر نقشی شد که سناریوی آن هم از پیش نوشته شده بود. در این معادله‌ی دو مجهولی نمی‌توان به جای قتل‌ِ عام سه نقطه گذاشت؛ به جای آیت‌الله اما می‌توان. در این معادله، قتلِ ‌عام ثابت است اما آیت‌الله را می‌توان برداشت و به جای آن اسم دیگری گذاشت: سردار دهقان، سعید محمد، محسن رضایی، لاریجانی و … این لیست چندان بلند است که می‌توان در صف ایستاده‌گان را به‌نوبت به دیگر نقاط جهان صادر کرد. از قضا بسیاری در این ساخت حسرت‌خوار آن هستند که چرا «امام» در کشتار تابستان شصت‌و‌هفت ایشان را انتخاب نکرد! و نتوانستند جای رئیسی باشند. دیگر کارورزان نظام اسلامی اگر قاتل‌تر از رئیسی نباشند هم‌جوار او هستند.
در تابستان ۶۷ چه کسی را می‌توان جای رئیسی گذاشت تا عمل‌کردی متفاوت از وی داشته باشد؟ او یک عامل درجه یک است. سناریویی که ساختارش هم از پیش معلوم بوده و رئیسی فقط اسکار این نقش را دریافت کرده است.
بزرگ‌نمایی و تاًکید بر نقش جنایت‌کارانه‌ی رئیسی یعنی آن‌که در این ساخت می‌توانیم کسانی را آیت‌الله مهربان و مهرورز و ضد قتل بخوانیم. در هیچ لابراتوری و با قوی‌ترین میکروسکوپ‌های جهان نمی‌توان مولکولی از رحمانیت و بی‌جنایتی در چرخه‌ی این نظام یافت.
فرض کنیم در تابستان ۶۷ حکم خمینی به جای نیری و رئیسی برای شخصی دیگر صادر می‌شد. چه کسی شهامت آن‌را داشت که در چرخه‌ی قدرت و ساخت بگوید: حضرت امام این کار جنایت است و لطفاً مرا از این ماًموریت معاف بدارید!
 بیایید به نظامی چنین بهیمی کمک نکنیم. فراخواندن دیگران به پای صندوق‌ها و نمایش عمومی صفِ طویل از سیمای اسلامی و پز دادن به جهانیان یعنی برد نظام و باج‌خواهی از جامعه‌ی جهانی، و دیگر هیچ اهمیتی هم ندارد کدام مار سر از جعبه‌ی مارگیری‌ی بیت بیرون درآورد. تحریم انتخابات و رای ندادن برهنه‌گی عارض می‌کند.
نگذاریم ساخت نظام ولایی و بیت رهبری از قتل فضیلت بسازد. می‌توان حتا باخت را قبول کرد تا بزرگی حفظ شود.
نباید بازی را اعتبار بخشید شرکت در بازی بیش از هرچیز خود بازی را برنده می‌کند. بیایید در ضیافت انتخاب ملکه‌ی زیبایی‌ی سلاخ‌ها شرکت نکنیم.
بیایید روشن‌فکری‌ی متعهد و دوستان‌مان در ایران و بی‌شمار شرافت‌مندان قبیله‌ی قلم در ایران را تنها نگذاریم و پشت‌شان را خالی نکنیم. نگذاریم آن‌ها از وجود چنین اپوزیسیونی شرم کنند. آن‌ها در زیر شدیدترین فشارها در پاس‌داشتِ کرامت انسانی، حرمتِ راًی اقلیت بودن‌شان حفظ کرده‌‌اند. به ما و آن‌ها نگویید: شما مگه چند نفرید.
باید فریاد کرد و عربده سر داد که حتا به‌عنوان یک نفر و به صفت شخصی در این بازی‌ی کوچک و غیرانسانی شرکت نمی‌کنم.
 بیاییم به جوان‌کشان دهه‌ی ۶۰، اسیرکشان ۶۷ و قاتلان مختاری‌ها و پوینده‌ها و فروهرها و نداها ‌و هیچ قاتلِ دیگری راًی ندهیم.

منبع:پژواک ایران


مهدی اصلانی

فهرست مطالب مهدی اصلانی در سایت پژواک ایران 

*از باکارا تا جمکران؛ از میامی تا جماران  [2023 Dec] 
*شاملو‌زنی! استنفورد، عباس میلانی و دکتر گرامی   [2023 Oct] 
* بهار می‌خواهیم.  متن سخنان تجمع ۱۱ مارس. فرانکفورت [2023 Mar] 
*۲۲ بهمن! خانه در بهشت نداشتیم اما ساکن جهنم شدیم  [2023 Feb] 
*«حصرنامه»‌ی میرحسین یا پایبندی به انقلاب اسلامی   [2023 Feb] 
*آقای بودستروم! به‌راستی این‌گونه از جنایت سخن گفتن سخت شگرف است   [2023 Jan] 
*راه روی مرگ- هزار چلچله‌ی بهارزا، دفن‌شده بر گم‌گورها  [2023 Jan] 
*سیندرلا / توئیتی که آرشیو‌شد لنگه کفش شیشه‌ای که اندازه‌ی پای هیچ‌کس نیست  [2023 Jan] 
*یلدا نوشت/ رد پایی از خون و باریکه‌ای از خاطره   [2022 Dec] 
*سهیلا وحدتی، چوپان خیرخواهی که نفی را نفی می‌کند   [2022 Nov] 
*آقای یوران ببخشید!   [2022 Jul] 
*زن‌ستیزی نه! زن‌زدایی  [2022 Mar] 
*آیت‌آلله‌زاده‌ی مارکسیست، چپ‌کشی یا قتلِ فکرِ مخالف   [2022 Feb] 
*سال‌هاست که آواز قناری شهید قارقار کلاغ است  [2021 Nov] 
*«تلخ چون قرابه‌ی زهری؛ خورشید از خراشِ خونین گلو می‌گذرد»  [2021 Oct] 
*«ابلیس خدای بی‌سروپایی ست؛ انگشت‌نما شده به ناپاکی»*  [2021 Aug] 
*دختر بابام‌ ام، دکتر عباس میلانی و استنفورد   [2021 Jul] 
*زارممد! خودتو ضایع نکن! نرو!  [2021 Jul] 
*خلق کوپن‌فروش  [2021 May] 
*ارتفاع ابتذال   [2021 May] 
*بر کدام مُرده‌ی پنهان می‌گرید این سازِ بی‌زمان؟  [2021 Apr] 
*پوزیسیون و ‌‌اپوزیسیون، آب‌هویج بستنی یا معجون  [2021 Apr] 
*عیدنوشت: جواد وستینگهاوس و جواد یساری   [2021 Mar] 
*سکولاریسم، «فاعتبروا یا اولی‌الابصار» و خانم شیرین عبادی   [2021 Jan] 
*«به جز تصویرِ دوردستِ من نیست.» (نگاهی به «این بامداد خسته»)  [2020 Dec] 
*شاملو و حاج‌سیدجوادی و حکایت ۴ نامه   [2020 Nov] 
*«جانی پُراز زخمِ به‌چرک درنشسته.» (۱) نگاهی به کتاب تابوت زندگان  [2020 Oct] 
*«آواز نگاه از دریچه تاریک»: روایت‌ خانواده زندانیان سیاسی از دهه ۶۰   [2020 Sep] 
*معرفی کتاب: «آواز نگاه از دریچه‌ی تاریک» منتشر شد  [2020 Aug] 
*پری بلنده  [2020 Jul] 
*تنها یک راه دارد   [2020 May] 
*بهر آزادی‌ی قدس از تورنتو باید گذشت  [2019 Dec] 
*صبح به‌خیر عالی‌جناب قاتل!‏   [2019 Nov] 
*هنوز دردناک‌ترین ترانه‌هاشان را نخوانده‌اند *   [2019 Aug] 
*جنون را نشانی از این آشکارتر؟ *   [2019 Aug] 
* نه مُردنِ شمع و‎ ‎‏ نه بازماندنِ ساعت*   [2019 Jul] 
*شغالی که ماهِ بلند را دشنام گفت  [2019 Jun] 
*«باید تماشای خود‌ویرانی انسان را از سکه انداخت»   [2019 Jan] 
*دست‌خط! نه خط‌خوردگی‌ دست. مسئله این است آقای بهکیش   [2018 Dec] 
*«بازماندگان در صف نخست دادخواهی راستین تابستان ۶۷ هستند»   [2018 Dec] 
* قاضی مقیسه سرسپرده‌ی ساطور و دارِ قاتلان است  [2018 Aug] 
*هذیان تابستانی  [2018 Jul] 
*درگذشت امیرانتظام دست‌کاری‌ی حافظه در روایت مخدوش  [2018 Jul] 
*تکثیر زخم، گفتمان توجیه نگاهی به بیست‌و‌نهمین کنفرانس بنیاد پژوهش‌های زنان ایرانی. [2018 Jun] 
*فسقلی گز بده  [2018 Mar] 
* فرمون کجایی که حجاریان قیصر را کشت  [2018 Jan] 
*آب‌گوشتِ گربه، واگویی‌ی روایتی مخدوش   [2018 Jan] 
*می‌دانستند دندان برای تبسم نیز هست! تنها بردریدند  [2017 Oct] 
* طوفان خنده‌‌ها، تمیز بمانید آقای بابک داد  [2017 Aug] 
*آقای کروبی من با شما پدرکشته‌گی دارم  [2017 Aug] 
*بچه‌ها بلند شین خمینی مرد!   [2017 Jun] 
* نگاهی به لقب‌سازی‌های اکبر گنجی  [2017 May] 
*کسب و کارش مرگ بود  [2017 Jan] 
*جعبه سیاه  [2016 Aug] 
*به بچه‌های دروازه غار بگین «داش‌عباس» مُرد   [2016 Jan] 
*آقای طاهری‌پور با این کفش‌های لنگه‌ به لنگه راه به جایی نخواهید برد   [2015 Dec] 
*کاپیتان هفتاد ساله شد  [2015 Dec] 
*سازمان اکثریت؛ هم‌صدایی با قدرت و «کمیسیون حقیقت‌یاب» مقام عظما  [2015 Oct] 
*و حاشا این خروس را سرِ بُریدن نیست  [2015 Jul] 
*نقدی بر نحوه‌ی پوزش‌خواهی بی‌بی‌سی از اکبر گنجی  [2015 Jun] 
*نگاش نکن ظریفه؛ شیش نفر رو حریفه و اسکار یواشکی برای مسیح علی‌نژاد  [2015 May] 
*عزیز اصلی هم رفت  [2015 Apr] 
*به جای تبریک نوروزی؛ جواد وستینگ‌هاوس. جواد یساری  [2015 Mar] 
*پيش‌مرگِ بهارم؛ اسفندم، از کوچه دردار تا سرزمين وايکينگ‌ها  [2015 Mar] 
*به کوری‌ چشمِ شاه عکس آقا تو ماه نمایون شده  [2015 Jan] 
*بدرود رفيق لب‌دوخته  [2015 Jan] 
*آقای مهاجرانی ولی افتاد مشکل‌ها  [2014 Dec] 
*آقای بهنود! روشن‌فکر دماسنج جامعه است نه بادنمای آن  [2014 Nov] 
*حالا کو تا بهار بیاید. برویم از برگ‌برگِ پائیز گریه برچینیم  [2014 Oct] 
*همیشه کسی هست تا از دریا بگوید  [2014 Sep] 
*«و هنوز از چشم‌ها خونابه روان است.» آمارِ واقعی کشته‌گان تابستان 67 مهدی اصلانی  [2014 Jul] 
*نام همهٔ فرزندان اسماعيل است، فروغِ جاودان. مرصاد. کشتار تابستان ۶۷  [2014 Jul] 
*از دروازه‌غار تا اشرف؛ از اشرف تا لندن  [2014 Mar] 
*آوازه‌خوان نه آواز؛ شرم رقیه دانشگری و مسئولیت فردی  [2014 Mar] 
*پری بلنده  [2014 Feb] 
*نوزده بهمن؛ موسی خیابانی؛ سیاهکل؛ پایکوبی اکثریت  [2014 Feb] 
*«نشود آن‌که بشود که نشود. امام خمینی» و آن سال وبایی   [2014 Jan] 
*پیروزی وجدان بر وظیفه. زانو زد اما تسلیم نشد  [2013 Dec] 
*شگرف است! این حد خون‌سرد از جنایت گفتن  [2013 Nov] 
*چيدنِ گل سرخ با تبر  [2013 Oct] 
*می‌خواهم ببوسم‌ات! نشانی خانه‌ات کجاست؟  [2013 Aug] 
*یکی از قاتلین رفقایم وزیر شد. تکبیر برادران!   [2013 Aug] 
*اکبر قاتل  [2013 May] 
*فردین و فروردین  [2013 May] 
*اکبر شالگونی هم رفت؛ سفر به خیر مسافرِ جاده‌ی شمشیر   [2013 Jan] 
*هشت عکس فوری از آلبومی خصوصی برای ۶۷ ساله‌گی پرویز قلیچ‌خانی   [2012 Dec] 
*بند هشت، زندان گوهردشت متن سخنان مهدی اصلانی در دادگاه لاهه [2012 Oct] 
*خدا، شاه، ميهن، ابرو‌کمانی سلطنت در دام‌چاله‌ی رژيم اسلامی  [2012 Jul] 
*تبهکارِ تحقير‌کار اعدام بايد گردد! «آی نقی» خودت اصلاح‌طلب‌ها را اصلاح کن  [2012 May] 
*رجبعلی مزروعی را با سیاهکل چه کار  به بهانهٔ حضور رجبعلی مزروعی در مراسم سياهکل سازمان اکثريت [2012 Feb] 
*"تابستان۶٧، پرونده‌ای‌ست هنوز ناگشوده" متن سخنراني در پارلمان اروپا   [2011 Nov] 
*خودشيفته‌گی بدخيم، دير تشريف‌فرما شده‌ايد آقای گنجی! لطفاً ته صف  [2011 Nov] 
*zoroo با خاطره و یادِ بلندِ بهروز سلیمانی  [2011 Nov] 
*کجای این بازی عدالت است؟ برای محمد نصرتی و شیث رضایی  [2011 Nov] 
*ما هنوز زنده‌ایم   [2011 Oct] 
*خاوران، تفاهمِ وجدان‌های زخمی  [2011 Aug] 
*طاقت بیار رفیق به جان‌سوخته‌گی‌های ایرن و محمود معمار‌نژاد [2011 Aug] 
*دروغ می‌فرمایید! شما مخالف اعدام نبودید  [2011 Jun] 
*آقای کروبی هیچ می‌دانید خاوران کجاست؟   [2010 May] 
*سازمان اکثریت، اراده‌ی معطوف به قدرت برخورد با گذشته یا فرار به جلو؟   [2010 Mar] 
*احمد رشیدی‌مطلق کیست؟ علی شعبانی؟ فرهاد نیکو‌خواه؟ محمود احمدی‌نژاد؟ [2010 Jan] 
* در گذشت آیت‌الله منتظری. بازنگرى‌اى نادقیق به یک رخ‌داد تاریخی.  [2009 Dec] 
*رندان سلامت می‌کنند، جان را غلامت می‌کنند   [2009 Sep] 
*پنجم شهريور ۶۷، آغاز چپ‌کُشی در زندان گوهردشت  [2009 Aug] 
*خاکستری  [2008 Sep] 
*اعتراض   [2008 Sep] 
*فرزندان نسل خاکستری   [2008 Sep] 
*شامیت  [2007 Dec]