انتخابات ریاست جمهوری فرانسه؛ نامه ی سرگشاده به نامزدها و رأی دهندگان به آنان*
علی شاکری زند
به عنوان یک ایرانی که در برابر دیکتاتوری شاه قاطعانه ایستاده بود، و در برابر حکومت توتالیتری که پس از رفتن او، نظام مبتنی بر قانون اساسی بازمانده از انقلاب مشروطه ی سالهای 1906ــ 1908، را نیز نابود کرد، قاطعانه تر مبارزه کرده است، من نتوانستم بیش از هجده سال از زندگی طولانی ام را ـــ هجده سالی که طی آنها شاهد تجربه ی دردناک کودتای سی آی اِ علیه دولت ضداستعمار و محبوب دکتر مصدق بودم ـــ در میهنم ایران بسر برم. با اینهمه، و علی رغم این که چندین دهه از زندگی ام را، با تکمیل تحصیلاتم، در فرانسه گذارندم و در این کشور با فضائل دموکراسی آشنایی بیشتری یافتم، خود را عمیقاً ایرانی احساس می کنم.
بدین جهت، بدون قصد کمترین دخالتی در امور سیاسی فرانسه، یعنی کشوری که مهمان نوازی آن شامل من نیز شد، ولی در آن شاهد منظره ی گاه تأسف انگیز، اگرچه اغلب بسیار آموزنده ی انتخاباتی که هم اکنون در آن جریان دارد، نیز بوده ام ، هم برای کشورم و هم برای فرانسه، سودمند دانستم که توجه نامزدهای عالی ترین مقام سیاسی این کشور و رأی دهندگان به آنان را به نکته ای که در اظهارات برخی از این نامزدها در زمینه ی سیاست خارجی بیان شده جلب کنم. منظورم آقایان فرانسوا فیون1 و ژان لوک مِلانشون 2 است.
پراگماتیسمی بدعیار
نخستین این دو، آنجا که سخن از راههای پایان دادن به جنگ داخلی دردناک سوریه و قدرت های درگیر در آن است چندین بار بر ضرورت « گفت و گو با ایران » تأکید ورزید، و با این اظهارات نشان داد که یا نسبت به ماهیت اهریمنی نظام توتالیتر حاکم بر ایران، که اعمال فشار و ستم آن بر کشور من از نزدیک به چهل سال پیش تا کنون ادامه داشته، بکلی نادان است، یا، بویژه، از پراگماتیسم بدعیاری پیروی می کند که در واقع پوشش بدی است بر «سینیسم»ی که در عین اعطای یک رضایتنامه در زمینه ی حقوق بشر به یکی از دیوسیرت ترین رژیم های روی زمین، به شرکت در یک بازی فریبکارانه ی چندجانبه نیز دعوت می کند.
آقای فیون که به مبارزه علیه داعش اولویت می دهد باید بداند که جمهوری اسلامی که خمینی آن را پایه گذاری کرد اولین نظام اسلامگرای روی زمین بود؛ نظامی که در تصمیم دیگر اسلامگرایان به تأسیس حکومت هایی از این نوع ــ تروریست و توتالیتر ــ منبع الهام آنان بود، و از آنجا که خصلت های اهریممنی هیچگاه تنها بروز نمی کنند، رژیمی نیز هست که در زمینه ی فساد، از طرف ترَنسپَرَنسی اینتر ناشنال (Transparency Internatinal) در سال 2014، در میان 174 کشور،
در رده ی 134 اُم قرار داده شده است.
آقای ملانشون، که از دنیای سوم گرایی مندرس او بیشتر بوی پدرمآبی به مشام می خورد، و اظهار لطف های اغلب پر سر و صدای وی نسبت به بدترین رژیم های دنیای سوم که تجاوزات آشکار آنها به حقوق بشر به سکوت برگذار می شود یا با بلندنظری بخشوده می گردد، اگر کوچک ترین آنها در فرانسه رخ دهد فریاد او به آسمان بلند خواهد شد، نمونه ی خوبی است از پیروان آن صلح طلبان میان دو جنگ جهانی که صلحدوستی جای تمام اعتقادات دیگرشان را گرفته بود و نفرتِ موجه آنها از جنگ چنان نسبت به واقعیت ها کورشان ساخته بود که رفتارشان مانع از آن شد که کشورهایی که قربانی جنگ خانمانسوز بعدی شدند برای دفاع از صلحی که دوام آن را آنچنان ساده لوحانه آرزو می کردند، تسلیحات لازم را فراهم کنند. فکر او دایر بر پیوستن فرانسه به اتحاد سیمون بولیوار(اتحادی به رهبری کوبا و ونزوئلا از کشورهای آمریکای لاتین) برای همکاری های اقتصادی و فرهنگی، با مشارکت ایران ملایان ـــ لابد به عنوان یک نظام نمونه و شایسته ی مهر و دوستی ـــ و روسیه ی ولادیمیر پوتین، درباره ی درک او از دموکراسی، که مورد به مورد کیفیت های گوناگون می پذیرد، بسیار گویاست. همکاری فرهنگی با نظامی که بر طبق ایدئولوژی رسمی آن ایران پیش از حمله ی مسلمانان دارای تمدنی نبوده و بدین جهت تدریس تاریخ پانزده قرن تمدن پیش از اسلام ایران از برنامه ی مدارس کشور حذف شده چه معنا می دهد؟
دگرگونی پذیری مورد به مورد اعتقادات دموکراتیک
نامزد «فرانسه ی نافرمان» (این عنوانی است که آقای ملانشون به هواداران خود داده است !) برای ریاست جمهوری باید بداند کسی که اینجا می کوشد درباره ی رژیمی مافوق ارتجاعی و عمیقاً جنایتکار حقایقی را یادآوری کند که همواره به دست فراموشی سپرده می شود، یک ایرانی واقعاً نافرمان است، و نافرمان نه به معنی استعاری این کلمه. باید افزود که، نافرمانی، هنگامی که به شکل های عملی در می آید، برای ملت های دربند حربه ای گرانبهاست؛ گرانبهاتر از آن که بتوان از آن چون یک شعار میان تهی استفاده کرد. احتمالاً همان دگرگونی پذیری درک این نامزد انتخابات از دموکراسی است که سبب فکر ساده لوحانه ی او درباره ی لزوم گفت و گو با آقای کرملین گردیده، یعنی توهمی که آقای بُونوآ هامون(کاندیدای حزب سوسیالیست فرانسه) با یادآوری این که «کسی که به فکر گفت و گو با ولادیمیر پوتین است باید نیروی مسلح پرتوانی در پشت سر داشته باشد» هوشمندانه بی اعتبار ساخت. برای ایرانیان، پس از سده ها فشار و تعرضی که از جانب روسیه متحمل شده اند فهم این موضوع بسیار آسان است.
آقایان فیون و ملانشون، پیش از این که به حاکمان ستمگر ایران روی آورند باید بدانند یک ایرانی که مایل به انجام همان خدماتی باشد که آنان انجام آنها را برای فرانسه در نظر دارند، کمترین امکانی برای شرکت در انتخاباتی که این عنوان برازنده ی آن باشد ندارد، و باز هم به این فرض محُال که چنین ماجرایی را برای او شدنی بپنداریم، در برابر اختیارات بی حد و حصر «مقام معظم رهبریِ » این نظام و موانع غیرقابل عبور دیگری که در قانون اساسی این جمهوری اسلامی مضحک ایران با آنها ربرو خواهد شد، از انتخاب صرفاً فرضی چنین نامزدی کمترین نتیجه ای حاصل نخواهدشد.
اگرچه وطندوستان و دموکرات های ایرانی با هرگونه دخالت قدرت های خارجی برای تغییر نظام کشورشان به شدت مخالف اند، اما در همان حال هرگونه خوشرویی همدستانه نسبت به این رژیم یا طرح هایی از نوع همکاری با آن را که در سرکوب مردم ایران گستاخ ترش می سازد، به همان اندازه نسبت به ملت خود غیردوستانه بشمار می آورند.
* این نوشته در شماره ی 19 آوریل 2017 روزنامه ی لوموند الکترونیکی که یک میلیون و نیم خواننده دارد منتشر شده است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 فرانسوا فیون نخست وزیر دوران ریاست جمهوری پنج ساله ی نیکولا سرکوزی بود و اینک نامزد «حزب جمهوریخواهان»، یک حزب دست راستی، با گرایش راست تر نامزد آن است. او در مبارزات انتخاباتی خود با برملا شدن استفاده ی همسرش از بودجه های پارلمان با عنوان دستیار پارلمانی وی و قضایای مشابه دچار دشواری های بسیار شد و هواداران زیادی را از دست داد.
2 ژان لوک ملانشون،که قبلاً یک بار در دولت های سوسیالیست وزیر و چندین سال سناتور بوده، بعد ها از این حزب بیرون رفت و در دور پیشین با ائتلاف با حزب کمونیست و گروه های دیگری از چپ تندرو در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کرد و این بار به عنوان نامزد «حزب چپ» که خود او آن را بنیان گذاشته، و با پشتیبانی هایی در میان چپ های تندرو، نامزد این انتخابات شده است. وی که از هواداران رژیم فیدل کاسترو و دولت شاوز بود و از دولت کنونی ونزوئلا پشتیبانی می کند، هوادار خروج از پیمان اتلانتیک شمالی و بیرون رفتن فرانسه از اتحادیه ی اروپاست، مگر در صورتی که اروپا شرایط او برای باقی ماننن فرانسه را بپذیرد. او خود را نماینده ی «فرانسه ی نافرمان» می نامد!
منبع:پژواک ایران