نکاتی پیرامون مفاهیم ملیت، اقلیت، خودمختاری بخش دوم
علی شاکری زند

 

احساس ایرانی‌بودن

احساس ایرانی بودن با همه‌ی ویژگی‌های کم‌نظیر آن برای یک ایرانی چنان عادی است که در نظر خود او طبیعی و کم‌اهمیت می‌نماید در حالی که چون اندکی در تاریخ و فرهنگ دیرینه‌ی خود غور کند در‌می‌یابد که نه یک چنین وابستگی چندان طبیعی‌است و نه  احساس آن پیش‌ِپاافتاده، زیرا همانند آنً در میان همه‌ی مردمان جهان الزاماً وجود‌ندارد؛ و بر او روشن می‌شود که این احساس زاییده‌ی عوامل پیدا و ناپیدای بیشمار، بسیار ریشه‌دار و کهنی است که او را، عموماً به‌صورت ناخودآگاه، به دیگر ایرانیان پیوند‌می‌دهد. آنچه موجب شده‌بود و هنوز می‌شود که ایرانی پس از همه‌ی ضربات شکننده‌ی حوادث تاریخی با احساس نیرومند یگانگی خود را هرباره بازجوید و بازیابد و از این راه ستایش فلاسفه‌ای چون هگل13و شگفتی تاریخدانان14بسیاری را برانگیزد، این پایداری دیرینه‌ی اوست، هرچند که این امر شگفت‌انگیز برای دیگران در نظر خود او واقعیتی بدیهی است که جز آنچه هست نمی‌توانسته‌باشد ! از اینجاست که می‌گوییم هرچند برخی از دستاوردهای سیاسی انسانیت مانند آزادی‌های سیاسی و اجتماعی و فردی، و حقوق بشر، و روش‌های تأمین  و تضمین آنها، که، اگر نه به صورت دقیقِ حقوقی، دستکم به بیان اخلاقی در فرهنگ ما وجودداشته15 نمی‌تواند به بخش محدودی از جامعه‌ی بشری محدود بماند و باید پس از اندیشه در آنها و فهم درست هر یک،  همچون ارزش‌های جهانی پذیرفته و به‌کار برده‌شوند، اما کاربرد نیاندیشیده و خودآهنگ همه‌ی مفاهیم وارداتی و ساخته‌وپرداخته‌ی دیگر کشورهای جهان که بسیاری از آنها برای حل مسائل ویژه‌ی خود آنها آفریده‌شده‌اند خردمندانه ‌نیست و در هر مورد باید پیش از پذیرش در واقعیت و نوع  احتمالی ارتباط آنها با اوضاع و ویژگی های ملی کشور و فرهنگ ما مداقه‌شود. از نو به‌ یاد آوریم که این مفاهیم از سنخ مفاهیم علوم طبیعی چون قانون جاذبه یا ساختمان اتم‌ها نیستند. تاریخی دارند و در بسیاری از موارد برای پاسخ به مسائل جامعه‌ها یا کشورهایی خاص به‌وجود‌آمده‌اند. به‌عنوان مثال قوانین ناظر بر رعایت برابری «نژادی» در ایالات  متحده‌ی آمریکا چه کاربردی می‌تواند در کشور ما داشته‌باشد. آیا در ایران هرگز بحث نژاد و اختلاف نژادی محلی از اعراب داشته‌است؟ شاید مثالی بینابینی بتواند به روشن شدن این نکته کمک‌کند. با انقلاب‌های دموکراتیک، در کشورهایی چون فرانسه، آمریکا و انگلستان که نظام برده‌فروشی یکی از پایه‌های زندگی اجتماعی و اقتصادی آنها بود، قوانینی وضع شد که رسم موجود را ملغی می‌ساخت. اما در ایران، قانونگذاران دوران مشروطیت در برخورد به این مسئله، به‌هنگام وضع قانون از فرمولی استفاده‌نکردند که وجود این رسم در ایران از آن مستفاد‌گردد، بلکه نوشته‌ی آنان وارد‌کردن برده به ایران و خریدوفروش آن را که با نظام برده‌داری تفاوت دارد، ممنوع می‌ساخت16. دلیل این ابتکار آن بود که برده‌داری به معنایی که در رم و یونان و سپس در دوران مدرن در اروپای غربی و آمریکای شمالی رایج بوده، ‌در ایران، هیچگاه، نه در دوره‌های باستانی ـ دوره‌ی هخامنشی17به بعد، و نه در دوران بعد از اسلام رواج نداشته؛ در فارسی واژه‌ای که دقیقاً مترادف با واژه‌ی متناظر با آن در تمدن غربی(esclave) باشد وجود نداشته، آنچه در آن تمدن‌ها برده‌داری خوانده‌می‌شد و یکی از ارکان آن تمدن‌ها به‌شمارآمده، هرگز اساس تمدن ایرانی نبوده و، جز در موارد بسیار  نادر، و غالباً در رفتار و حکومت بیگانگان فاتح، در هر جا که دیده‌شده همواره حالات و صورت‌های بسیار فرعی‌ و جنبه‌ی غیرحیاتی داشته است. دکتر مصدق در رساله‌ی دکترای حقوق خود نوشته‌بود که دولت عثمانی برده‌داری در کشور خود را پیش از لغو نظام برده‌داری در کشورهای اروپایی ممنوع‌کرده‌است. نوشتن این رساله و دفاع از آن پیش از تصویب قانون ایرانی 18 بهمن1307 صورت‌گرفته‌بود. با اینهمه‌، و پس از مقایسه‌ی تاریخ قانون ممنوعیت بردگی در عثمانی و لغو رسم برده‌داری در اروپا، او لازم ندانسته‌بود درباره‌ی این موضوع در میهن خود چیزی بنویسد زیرا برای آن موجبی ندیده‌بود!

به همین ترتیب نیز، اگر سخن از قومیت‌های متفاوت در ایران، که با رونویسی و واردکردن کلیشه‌های خارجی رواج‌یافت، سخت قابل‌بحث‌است، سخن از اقلیت‌قومی، و

به‌طریقِ‌اولی، ملیت‌های ایران رفتاری بالکل غیرعلمی و از پایه ایدئولوژیکی است. دلیل آن را در مقایسه‌ی ملیت کهن و هویت ریشه‌دار ایرانی با هویت ملل و اقوام از پایه ناهمگن دو امپراتوری روسیه یا اتریش‌ـ‌مجارستان پیش از این بیان‌داشتیم و حتی می‌توانیم بگوییم که یکی از سرچشمه‌های این بحث در میان سوسیال دموکرات های اروپا نیز مقالات کارل مارکس درباره‌ی خواست‌های برحق و چندین‌صدساله‌ی ملت ایرلند بود.

در روسیه که اهالی غیر‌روسِ متصرفات امپراتوری از هیچ جهت سنخیتی با پایه‌گذاران  امپراتوری و صاحبان آن یعنی روس‌ها نداشتند، و شمار هیچیک از آنها نیز قابل سنجش با شمار روس‌ها نبود، البته آنها اقلیت هایی بودند؛ اقلیت های قومی و در بسیاری از موارد نیز ملت‌هایی کهن و قدیمی، و بسی دیرینه تر از خود روس‌ها که دیدیم نخستین حکومت

واحدشان اندک‌اندک در قرن شانزدهم شکل‌گرفته‌بود. ملت باستانی ارمنستان یکی از این ملل

کنهسال امپراتوری بود. اما اگر بخواهیم همین مقوله را در ایران به‌کار بریم آنگاه باید برای سخن از اقلیت ابتدا بگوییم اقلیت در برابر کدام اکثریت. این را می‌دانیم که سیستم تبلیغاتی شوروی و پیروان ایرانی آن در تبلیغات وسیعی چندین‌ده‌ساله از قوم یا ملت اختراعی «فارس» داد‌ِسخن داده‌اند. و اینک نیز سالهاست که به‌دنبال تبلیغات دشمنان ایران، از برخی از کشورهای عرب گرفته تا اسرائیل و سرویس‌های قدرت‌های بزرگ جهانی، بر اساس همین شیوه‌ی اختراعی تبلیغات‌گران شوروی سابق، ملیت کهنسال ایرانی مورد انکار قرارگرفته و از «موزاییک اقوام و ملیت های ایرانی» سخن‌گفته‌می‌شود، و جهالت در رژیم ج. ا. به اندازه‌ای است که حتی برخی از رهبران آن نیز از واژه‌ی پوچ «اقلیت‌های قومی» استفاده می‌کنند ! از سوی دیگر در حالی که هم ایرانیان و هم آن دشمنانشان می‌دانند که هرگز موجودی به‌نام «ملت فارس» در تاریخ و جغرافیای جهان وجود نداشته‌است18منظور از آنچه در زبان محاوره‌ی عامیانه‌ی ایرانیان «فارس» نامیده‌می‌شود  فارسی‌زبان یا پارسی‌گوی است، یعنی هر کسی که به زبان فارسی سخن‌می‌گوید، یا فارسی زبان مادری اوست؛ همین و بس. و تنها ناآگاه‌ترین مردم نمی‌دانند که زبان مترادف و معادل ملیت نیست: نه همه‌ی ملت‌ها به زبان واحد تکلم‌می‌کنند، نه همه‌ی گویشگرانِ یک زبان واحد به یک ملت تعلق دارند، و مثال‌هایی‌که خلاف این تصور باطل را نشان‌می‌دهد چندان فراوان است که نیازی به یادآوری آنها نیست. به عنوان تنها یک مثال بپرسیم آیا همه‌ی عرب‌زبانان، از مردم مراکش در شمال باختری افریقا تا مردم عمان، در جنوب خاوری شبه جزیره‌ی عربستان، که در دنیای سیاست و از راه تسامح گاه آنها را جهان‌عرب می‌نامند، بخش های یک ملت واحد‌اند ؟ تعریف ملیت با زبان مشترک و حکم بر انطباق یک زبان با یک ملیت، از دو سو نادرست، و حتی مبتنی بر پنداری عامیانه است که حتی سوسیال دموکرات های اروپا و روسیه نیز آن را به‌کار نبردند ! پس در ایران نیز پارسی‌زبانان نه یک ملت جداگانه‌اند نه یک قوم که بتوان آنها را قوم اکثریت نامید. در ایران قومی که نسبت به دیگران اکثریت داشته‌باشد وجود‌ندارد، و بدون وجود اکثریت نیز سخن گفتن از  اقلیت‌ها و حتی از یک اقلیت، بالکل بی‌معنی خواهد بود. چرا این استدلال را درباره ی وجود اقلیت مذهبی و اقلیت دینی نمی‌توان کرد؟ زیرا اسلام دین معینی است و مسلمانان مؤمنان به دین واحدی هستند کاملاً متمایز از ادیان دیگر رایج در ایران. در ایران اکثریت مردم مسلمان‌اند و پیروان آیین‌های دیگر مانند زرتشتیان، مسیحیان، یهودیان و بهاییان از لحاظ عددی نسبت به این اکثریت در اقلیت قرار دارند. این واقعیت غیرقابل انکار است. همین گونه است، در میان آن اکثریت مسلمان ایران، وضع اهل تسنن که باز در برابر اکثریت شیعه در اقلیت قراردارند. اکثریت و اقلیت با هم نسبت کمّی دارند همانگونه که مؤنث و مذکر در نسبت جنسی با یکدیگر قرار دارند یا تند و کند در نسبت سرعت. همانگونه که مؤنث بدون مذکر بی‌معنی است، اقلیت بدون اکثریت نیز پوچ خواهدبود، و از سوی کسی که در تبلیغات سیاسی خود آگاهانه از آن استفاده‌می‌کند نیرنگی برای فریب دیگران.

در مقابل این نگاه کمّی در نقطه‌ی نظر دیگری، اقلیت به مردمانی گفته‌شده که تحت سلطه‌ و ستم گروه دیگری قراردارند که حتی اگر از جهت شمارشی در اکثریت  نباشند به جهت حاکمیت خود بر دیگران و سلب شخصیت و حقوق خاص آنها اکثریت  نامیده می‌شوند. از این دیدگاه: «با توجه به عامل‌هاي  ياد‌شده ، تا پيدا كردن تعريفي شايسته، مي‌توان اقليت‌ها را چنين تعريف‌كرد : اقليت‌ها، گروه يا گروه ها‌ي اجتماعي در داخل يك كشورند كه داراي ويژگي هاي ملي، قومي، ديني، مذهبي،  يا فرهنگي ديگري غير از اكثريت افراد آن جامعه هستند و به خاطر اين ويژگي‌ها  زير سلطه بوده و مورد تبعيض و كنارگذاشتگي قرار‌مي گيرند؛ افراد اين گروه داراي احساس مشترك و اراده مشترك براي حفظ هويت و پايندگي خود هستند19

اما باز با نگاه از این دیدگاه نیز به این نتیجه می‌رسیم که در ایران کنونی گروهی قومی، فرهنگی یا سیاسی که بتوان آن را گروه اکثریت نامید وجود ندارد؛ زیرا زبان فارسی که از سوی هواداران چنین نظریه‌ای به پیش کشیده‌می‌شود هرگز در ایران زبان یک گروه حاکم نبوده‌است بدین دلیل که  در نگاه سریعی که به برخی از جوانب تاریخ آن افکندیم دیدیم که تحول این زبان به سوی کمالی که در دوران پیش از حمله‌ی عرب بدان رسیده‌بود تا چه اندازه معلول رواج آن در نواحی بس وسیع و کاربرد آن از سوی مردمان بسیار بوده است. در دوران پس از اسلام نیز فارسی تقریباً همیشه بیش از آن که زبان حاکمان باشد زبان مردمی بوده که با ادامه‌ی گویش و نوشتن و سرودن به آن تحمیل آن بر حکومت‌ها را میسر ساخته‌اند. این تاریخ به ما می‌آموزد که در دوران شش قرنی سلطه‌ی خلفای عرب که تازیان حاکم بر ایرانیان اقلیتی بیش نبودند و از دوران حجاج ابن یوسف در اواخر قرن یکم هجری دفترهای حساب دیوانی نیز اندک‌اندک به‌ عربی نوشته‌شد تا جایی که نخبگان ایرانیِ نزدیک به مراکز قدرت عرب نیز نوشتن به عربی را در نوشته‌های خود در پیش گرفتند، نیرویی که مانع از تبدیل این زبان به زبان کشور ما شد نیروی ایستادگی مردم ایران بود که زبان خود را بر حاکمان محلی تحمیل‌می‌کردند20، ضمن این که برخی از این شهریاران ایرانی محلی مانند یعقوب لیث صفاری و  امیران سامانی خود نیز با مردمان فارسی زبان کشور در این امر همدل بودند، و سببی جز این وجود نداشت که سلطان محمود غزنوی که از تباری ترک‌زبان بود به گردآوردن سخنسرایان بزرگ پارسی‌گوی در دربار خود می‌بالید. پس از آن نیز تقریباً همه‌ی خاندان‌های حاکم در ایران یا از تبار ترکان ایرانی‌شده‌بودند یا مانند خاندان صفوی، در هر حال ترک‌زبان، گذشته از این که بدانیم تبار آنان، که همچنان مورد بحث است، چه بود.   

در منطقه‌ی ما و در ایران

حال، پس ازاندک آشنایی با این مباحث نظری شاید بهتر بتوان به بحث‌های مشخص در ایران امروز پرداخت.

آنچه امروزه بیش از هر مورد پیرامون آن در منطقه می‌شنویم مسئله‌ی کردستان در کشورهای عراق و ترکیه و در درجه‌ی بعد، سوریه است. با اینکه در این موارد نیز دست بیگانگان به‌خوبی پیداست، اما اصل این مسائل بکلی ساختگی نیست. هر ایرانی می‌داند که در آغاز تأسیس امپراتوری عثمانی، که از هر سو به جنگ و کشورگشایی پرداخته‌بود به‌طوری که بنیاد و گوهر آن از توسعه‌طلبی جدایی‌ناپذیر بود، بین‌النهرین و آذربایجان و کردستان نیز جزو سرزمین‌هایی بودند که سلاطین عثمانی بدانها چشم طمع دوخته‌بودند. خاصه این که در آن روزگار، به‌دنبال ایلغارهای چنگیز و هلاکو و تیمور، چندین قرن بود که ایرانیان هنوز در بنیاد یک حکومت مرکزی توفیق نیافته‌بودند و زیر حکومت ایلخانیان به‌سر می‌بردند، و تازه در 1501 میلادی بود که شاه اسماعیل توانست با تأسیس سلطنت صفوی ایران را، آن هم به بهای تحمیل مذهب تشیع، یکپارچه‌سازد. حکومت عثمانی که در سال 1453 تأسیس‌شده‌بود با حدود نیم قرن تقدم بر سلطنت صفوی و نزدیکی با اروپاییان دارای ارتش مجهزتری بود و هنگامی که سلطان سلیم یکم در سال 1514 به ایران حمله‌کرد به رغم دلیری ستایش‌انگیز شاه اسماعیل، سپاه او و مردم دلاور آذربایجان در نبرد چالدران، ایرانیان در برابر توپخانه‌ی ترک مغلوب‌شدند و بخش مهمی از خاک کشور که شامل کردستان هم می‌شد به امپراتوری عثمانی ضمیمه‌گردید. گرچه ایران توانست شهر تبریز و آذربایجان و بخش‌های دیگری از خاک خود را از عثمانی بازبستاند، اما بخش بزرگی از کردستان همچنان زیر سلطه‌ی فاتحان بماند و هیچگاه به دامن میهن بازگردانده‌‌نشد. نزدیک به چهار قرن پس از آن حادثه عثمانی که همچنان یک امپراتوری میلیتاریست مانده اما از زمان درازی به این سو روز‌به‌روز ناتوان تر شده‌‌بود، با از دست دادن تدریجی بخش مهمی از مستملکات خود، سرانجام در جنگ جهانی یکم، در برابر اتحاد بزرگی از چند امپراتوری تازه‌نفس غرب و روسیه شکست‌خورد و فروپاشید و سرزمین‌هایی را که تا آن زمان به کمک ارتشی نیرومند در دامن خود نگهداشته‌بود از دست‌داد. از جمله‌ی این مناطق عربستان، عراق و سوریه و فلسطین و اردن کنونی بود. اما بخش مهمی از کردستان در شمال شرقی ترکیه همچنان تحت حاکمیت حکومت ترکیه که جای امپراتوری را گرفته‌بود و بعداً به جمهوری ترکیه تبدیل‌شد، باقی‌ماند. فاتحان جنگ در کنفرانس‌های صلح، بخش های عرب‌زبان عثمانی را میان خود، به‌عنوان قیمومت موقت، تقسیم کردند و از این میان عراق کنونی و فلسطین به سرپرستی انگلستان و سوریه و لبنان به مدیریت فرانسه واگذارشدند. ضمناً قدرتمندترین عضو کنفرانس صلح یعنی پرزیدنت ویلسون رییس جمهور آمریکا طی منشوری در چهارده اصل، که از جمله درباره‌ی حقوق ملل بود،  اعلام کرد که اقوام این سرزمین‌ها نیز باید بتوانند  سرنوشت خود را تعیین کنند. طبق معاهده ی لوزان و با تصویب جامعه‌ی ملل که به‌تازگی، و آن هم باز به‌‌ابتکار ویلسون، تأسیس شده بود، سرپرستی ولایات عربی  شامل عراق، عربستان، و فلسطین و اردن به انگلستان، و سرپرستی ایالات سوریه و لبنان به فرانسه واگذار شد21. اما موضوع خودمختاری برای کردستان کنارگذاشته‌شد. از این زمان بود که سرزمین هایی به‌نام کردستان ترکیه، عراق و سوریه به‌وجود‌آمد. مردم این سرزمین ها هم که نه با حکومت‌های‌ این کشورهای نوبنیاد و نه با اکثریت مردم آنها احساس خویشاوندی فرهنگی و تاریخی داشتند البته نمی‌‌توانستند از این وضع چندان خرسند باشند، به‌ویژه اگر در نظر داشته باشیم که ترکیه هویت خاص کرد را انکار می‌کرد، زبان کردی را نیز غیرقانونی ساخته‌ در برخی نواحی لباس پوشیدن به‌رسم کردی را نیز ممنوع‌کرده‌بود، و در عراق و سوریه نیز که از آن پس سالیان دراز تحت قیمومت قدرت‌های استعماری انگلیس و فرانسه قرارداشتند، نظام دموکراتیکی هم وجود‌نداشت. البته این مسائل به کردستان ایران که یک سرزمین ایرانی با مردمان ایرانی اصیلی بود که همواره با رسوم خاص خود زیسته‌بودند، ارتباط مستقیمی نداشت. اما قدرت های نیرومند بیگانه‌ای که از یکی دو قرن پیش در صدد نابودی ایران بودند و مانند روسیه و انگلستان در قرن نوزدهم، یکی در قفقاز و خراسان شمالی و دیگری در افغانستان، توانسته‌بودند، بخش هایی از سرزمین‌ها و مردم ایران را از کشور مادر جداسازند، اینجا هم بیکار نمانده‌بودند. در عین حال در اذهان بیشتر ناظران خارجی که معمولاً چندان چیزی درباره‌ی کردستان و حتی تاریخ ایران نمی‌دانستند و نمی‌توانستند تمیزی میان کردستان در ایران و در خارج از ایران بیابند و با این عدم‌آشنایی با تاریخ ما و منطقه، مردمان کردستان در همه‌ی کشورها، حتی در ایران،  را یکسره زیر حکومت بیگانه می‌پنداشتند یا مایل‌بودند چنین بپندارند، به خود اجازه‌می‌دادند که سخنگوی همه‌ی آنان شده خود را در بیان خواست‌های همه‌ی سرزمین‌های کردنشین مجاز شمارند. سوسیال‌دموکرات‌های روسیه و فراکسیون بلشویک آنها، چنان که در آثار لنین و نوشته‌های استالین به توصیه‌ی لنین می‌بینیم به مسئله‌ی اقلیت‌های ملی و قومی امپراتوری تزاری اهمیت داده بودند، اما بلشویک‌ها، پس از رسیدن به قدرت ضمن رعایت ظواهر لفظی، نسبت به این مؤلفه‌های امپراتوری سیاستِ جذب شدیدتری در‌پیش‌گرفتند، به‌طوری که در دوران تصدی استالین به امر اقلیت‌ها حتی رفتار شدیداً خشونت‌آمیز او نسبت به آنها ـ نه خط سیاسی قدرتمدارانه‌ای‌ که از طرف حزب دنبال‌می‌کرد ـ به‌ویژه در قفقاز، مورد سرزنش لنین که برای نخستین بار بر رفتار و منش خشن استالین تکیه‌می‌کرد، قرار‌گرفت. اما آنها، پس از لنین، در دوران استالین در مورد ایران به‌خود اجازه         می‌دادند که ملیت‌سازی و قوم‌تراشی‌کنند و آنچه را که از اقوام و ملت‌ها و ملیت‌های واقعی در امپراتوری سابق روس، با ساختن جمهوری‌های به‌اصطلاح شورایی در چارچوب «اتحاد جماهیر ...» دریغ می‌داشتند برای «ملیت‌ها» و «اقوامی» که برای کشور ایران اختراع یا کشف می‌کردند در تئوری‌های صادراتی خود و در برنامه‌ی احزاب پیرو خود بگنجانند، چنان که در نظریات وارداتی حزب توده کردند. این حزب بی‌شخصیت و دست‌نشانده و پیروان رنگارنگ آن در پیروی از تئوری‌های خارجی چندان کورکورانه عمل‌می‌کردند که در سخن از اهالی مناطق مختلف ایران، که در تبلیغات آنها به مقام ملیت و قوم مفتخر شده‌بودند، آنها را «ملیت‌های ساکن ایران» و «اقوام ساکن ایران» می‌نامیدند؛ چنان که گویی این مردم بیگانگانی بوده‌اند که از سرزمین دیگری وارد کشور ما شد‌ه‌اند و تصمیم  به «سکونت» در خاک آن گرفته‌اند؛ مانند مستأجر یا غاصب ! آنان واژه‌ی «ساکن» را که در سرویس‌های تبلیغات ایدئولوژیک برای مردم مناطق ایران به‌کاررفته‌بود و از زبان روسی هم به همین معادل آن در فارسی ترجمه شده‌بود، طوطی‌وار و با همان لفظ اهانت‌آمیز به‌کاربرده‌بودند و هنوز هم می‌برند22. این افراد با تعصب و حرارت خاص هر مؤمن به یک ایدئولوژی(یعنی به یک علم کاذب) که در پیروی از نسخه‌های بیگانگان برای کشور ما دارند، و با حرص و آزی که برای سرکردگی بر اذهانشان حکومت‌می‌کند، از یاد می‌برند که این به اصطلاح «ملیت» ها صاحبان اصلی و همیشگی این آب و خاک‌اند، نه ساکنان آن.

 

علی شاکری زند

نکاتی

پیرامون مفاهیم

ملیت، اقلیت، خودمختاری

بخش سوم

نگاهی به تاریخ کردستان

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

13 نک. هگل، درس‌هایی در فلسفه‌ی  تاریخ ؛

«در ایران(پِرس)« سلطنت با سرکوب همراه نیست،  چه در امور دنیوی چه در امر دینی. درست است که هردودت می‌نویسد ایرانیان بت نمی‌پرستیدند(نداشتند) و بر نمایش‌های خدایان به صورت آدمی می‌خندیدند، اما نسبت به همه‌ی ادیان به تساهل رفتارمی‌کردند، گرچه ممکن بود در برابر خرافات تصادفاً طوفان خشم آنان برانگیخته‌گردد؛ اینگونه شد که چند معبد یونانی را ویران‌کردند و تندیس‌های خدایان را شکستند.»(هگل، همان، ص.147)؛ «‌بدین‌گونه بود که خشونت و توحشی که پیش از آن [فتح بابل] سبب کشتار اقوام به‌دست یکدیگر می‌شد و کتاب پادشاهان[بخشی از تورات] و کتاب شموئیل[بخشی دیگر از آن بر آن به‌قدر کافی گواهی‌می‌دهند، ‌ مهار گردید. شِکوِه‌های انبیاءِ[بنی اسرائیل] از وضع پیش از فتح [بابل] و لعن و نفرین آنان بر آن، فلاکت موجود در آن وضع، درندگی حاکم و شرایط منزجر کننده‌ی آن روزگار را به‌خوبی نشان‌میدهد.»(همان،  ص. 144)

G. W. F. Hegel, Leçons sur la philosophie de l’histoire, Vrin, Paris, 1998.

 14«ایرانیان و یونانیان، در مدتی  نزدیک به چهارهزار سال زبان خود را با تغییر مختصری حفظ‌کردند اما چند بار دین و آئین تازه‌ای را پذیرفتند ولی سرانجام همان ملت باقی‌ماندند. زیرا این  دو کشور به گونه‌ی قطعی و حقیقی قدیمی‌ترین سازمان سیاسی گیتی هستند.»

  (De planhol,1993, p. 495 et s.)

یگانگی سیاسی کشورهائی مانند چین، یونان و ایران متغیر بود همانگونه که گستره‌ی جغرافیائی آنان دگرگون‌گشته و می‌گشت. از این‌روی، ایرانیان و یونانیان هنوز خود را دارای همان ریشه و اصل می‌دانند و زبانی که از آن استفاده می‌کنند همان زبان کهن.

 (Breton, 1998, pp. 14-15.)

دکتر محمدرضا خوبروی‌پاک، کتابِ حقوق مردم و شهروندی، ص. 486.

15 به‌ویژه چون آموزش‌های انساندوستانه‌ی سخنگویان بزرگ این فرهنگ را نیز در یاد داشته‌باشیم: «بنی آدم  اعضای یکدیگرند(...)؛ چو عضوی به درد آورد روزگار (...)؛ تو کز محنت دیگران بی‌غمی  نشاید که نامت نهند آدمی؛ و آنگاه تعریف وجوه تمایز انسان از غیرانسان : تن آدمی شریف است به جان آدمیت  نه همین لباس زیباست نشان آدمیت  ( اشاره به صورت جسمانی او )؛ اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی ( باز هم  اشاره به صورت جسمانی او ) چه میان نقش دیوار و میان آدمیت (... )، سعدی.

16 آنان با کمال دقت و هوشمندی نوشتند:

« قانون منع خرید و فروش برده در خاک ایران و آزادی برده در موقع ورود به مملکت
‌مصوب 18 بهمن ماه 1307
‌ماده واحده - در مملکت ایران هیچ کس به عنوان برده شناخته نشده و هر برده به مجرد
ورود به خاک یا آبهای ساحلی ایران آزاد خواهد بود هر کس‌انسانی را به نام برده
خرید و فروش کرده یا رفتار مالکانه دیگری نسبت به انسانی بنماید یا واسطه معامله و
حمل و نقل برده بشود محکوم به یک تا سه‌سال حبس تأدیبی خواهد گردید.
‌تبصره - هر یک از مأمورین دولتی مکلف است به محض اطلاع یا مراجعه کسی که مورد
معامله یا رفتار بردگی شده است فوراً وسائل استخلاص‌او را فراهم آورده برای تعقیب
مجرم به نزدیکترین پارکه بدایت اطلاع دهد.
‌این قانون که مشتمل بر یک ماده است در جلسه هیجدهم بهمن‌ماه یک‌هزار و سیصد و هفت
شمسی به تصویب مجلس شورای ملی رسید.

نک. تارنمای مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی.

17 نک. دایره‌المعارف ایرانیکا:

Encyclopædia Iranica :

BARDA and BARDA-DĀRI i. Achaemenid Period.

http://www.iranicaonline.org/articles/barda-i

18بدیهی است کشوری که یونانیان باستان پارس می‌نامیدند کلیت ایران بود که به علت سرکردگی کورش هخامنشی و دودمان او در آن به خطا پارسی پنداشته‌شده‌بود و منشاءِ نامی شد که تاریخنگاران اروپایی دوران های بعدی نیز در مورد ایرانیان به‌کار بردند

19 خوبروي پاک، همان، ص. 117.

20 خانلری، همان، معارضه‌ی فارسی با عربی، صص. 314ـ 307؛ در همین فصل از جمله می خوانیم: «سیاست ترویج زبان فارسی پس از دوره‌ی سامانیان دوام یافت و این نیز دلیل‌است بر این که فرمانروایان از تمایل اکثریت ملت  ایران پیروی می‌کردند، زیرا اگر عمل شاهان ایرانی و فارسی‌زبان صفاری و سامانی را نتیجه‌ی احساسات ملی بشماریم به ترکان غزنوی و سلجوقی نسبت ایران‌دوستی نمی‌توان داد، و حال آن که در در دوران ایشان تمایل به زبان فارسی بیشتر شد تا آنجا که ابوالعباس اسفراینی وزیر محمود غزنوی بار دیگر دفتر و دیوانی دولتی را به زبان فارسی برگردانید.»،  ص. 311.   

21 در معاهده‌ی سِور، شهری در نزدیکی پاریس، که اصول چهارده‌گانه‌ی پرزیدنت ویلسون الهام‌دهنده‌ی بخش مهمی از ان بود، و در 10 اوت 1920 به امضاء نمایندگان سلطان محمد ششم رسید، مواد 62 و 64  ایجاد یک سرزمین خودمختار کرد شامل جنوب شرقی آناتولی را پیش‌بینی کرده‌بود. اما این معاهده که از ابتدا با مخالفت کشور فرانسه روبه رو شده بود، جز از طرف پارلمان یونان به تصویب هیچ یک از امضا کنندگان دیگر نرسید، و حکومت نوبنیاد آنکارا به رهبری مصطفی آتاتورک و مردم ترکیه که پشتیبان آن بودند آن را نپذیرفت. سه سال بعد در معاهده‌ی لوزان به تاریخ ژوییه 1923، طرف های ترکیه حکومت جدید آتاتورک را به رسمیت شناختند و بسیاری از مواد معاهده‌ی سِور که عملاً هم منسوخ شده‌بود کنار گذاشته‌شد. در جریان مذاکرات صلح برخی از سران عشایر کردستان عثمانی نیز با نمایندگان کشورهای فاتح وارد تماس شده خواست‌هایی از نوع خودمختاری یا استقلال را با آنها در میان گذاشته‌بودند.

22 «این شورا با تاکید بر این‌که «حکومت جمهوری اسلامی یک حکومت تروریستی دولتی است»، اعلام کرد: « نظام ارتجاعی ولایت فقیه علاوه بر سرکوب مردمان و ملیت‌های ساکن ایران، با انگیزه بسط و گسترش حوزه نفوذ خود در کشتار و قتل عام دیگر ملت‌های بی‌گناه کشورهای منطقه، از جمله سوریه، لبنان، عراق، یمن و لبنان و سرانجام اقلیم کردستان عراق، دشمنی این ملل با ایران و ایرانی را موجب شده است.» از اعلامیه‌ی 2017 /11 /18 شورای  دموکراسی‌خواهان ایران.» [ت. ا.]

این افراد و دستجات هنگامی که از اهمیت زبان فارسی و تعلق آن به همه‌ی ایرانیان سخن‌گفته‌می‌شود با استفاده از یک ناسزای ایدئولوژیکی و دادن نسبت «شوینیسم فارس» به گوینده دست به  ترور‌ِ فکری وی و شنوندگان او می‌زنند، در حالی که اصطلاح شوینیسم تنها در مورد متعصبان به یک کشور یا یک ملت معنی‌می‌دهد و ادعای وجود «کشور فارس» یا «ملت فارس»، چنان که بالاتر دیدیم، یاوه‌ای بیش نیست و استفاده از  کلیشه‌ی «شوینیسم فارس» نیز حربه‌ا‌ی  برای از‌ میدان ‌به‌در‌کردن طرف بحث. 

منبع:پژواک ایران


علی شاکری زند

فهرست مطالب علی شاکری زند در سایت پژواک ایران 

*نیرنگ در تاریخ: «اخراج نخست وزیر نامطلوب از راه قانونی»! سقوط اخلاقی و فرهنگی تا کجا؟ (بخش سوم)  [2024 Jan] 
*برگ‌هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار (بخش بیستم)  [2024 Jan] 
*شباهت‌ها و تفاوت‌ها میان دو شکست: ۲۸ مرداد و ۲۲ بهمن  [2023 Dec] 
*نیرنگ در تاریخ: «اخراج نخست وزیر نامطلوب از راه قانونی»!  سقوط اخلاقی و فرهنگی تا کجا؟ [2023 Dec] 
*برگهایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار/ بخش هجدهم- ب  [2023 Nov] 
*برگهایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار/بخش هجدهم- الف  [2023 Nov] 
*برگهایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار* بخش شانزدهم  [2023 Oct] 
*برگهایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار* بخش پانزدهم -ج  [2023 Sep] 
* برگهایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار، بخش پانزدهم ـ ب  [2023 Sep] 
* جمهوری اسلامی حکومتی مرده است! اما چرا برچیده‌ نمی‌شود؟ بخش اول: یک نظام رو به موت  [2023 Sep] 
*برگهایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار (بخش پانزدهم ـ الف) بختیار یک شخص نیست؛ یک راه است؛ راه امروز و آینده‌ی ایران [2023 Aug] 
*آخرین نخست وزیر نظام مشروطه ایران، متن سخنان علی شاکری زند بر مزار شاپور بختیار  [2023 Aug] 
*برگهایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار/ بخش چهاردهم  [2023 Jul] 
*دعوت پادشاه از شاپور بختیار برای دیدار با او برگ‌هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار (بخش سیزدهم) [2023 Jul] 
*برگ‌هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار (بخش دوازدهم)  [2023 Jul] 
*برگ‌هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار (بخش یازدهم)، علی شاکری زند  [2023 Jun] 
*باز هم تشدید اعدام‌ها  [2023 Jun] 
*برگهایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار/ بخش دهم  [2023 Jun] 
*برگ‌هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار (بخش نهم ـ ب)  [2023 May] 
*چگونه منشور ننویسیم!/ بخش دوم  [2023 May] 
*برگهایی از زندگی سیاسی دکتر شاپوربخش نهم – الف بختیار*  [2023 May] 
*برگ‌هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار (بخش هشتم ـ ب)  بختیار یک شخص نیست؛ یک راه است؛ راه امروز و آینده‌ی ایران [2023 Apr] 
*همبستگی برای ایران استیا ایران برای همبستگی است؟  [2023 Apr] 
*برگ‌هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار*، بخش هفتم  - ب: اعلامیه‌ سه ماده‌ای کریم سنجابی در پاریس و ولایت فقیه خمینی [2023 Apr] 
*منشوری برای اهالی کره‌‏ی ماه  [2023 Mar] 
*برگهایی اززندگی سیاسی دکترشاپور بختیارـ بخش ششم  [2023 Mar] 
*برگ هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار، بخش پنجم: آغاز بحران در حکومت فردی  [2023 Mar] 
*برگ‌هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار، بخش چهارم: آغاز بحران در حکومت فردی  [2023 Feb] 
*برگهایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار، بخش سوم: فعالیت در تجدید سازمان جبهه ملی ایران  [2023 Feb] 
*برگ هایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار* (بحش دوم)  [2023 Jan] 
*برگ هایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار ـ جوانی، تحصیلات، مبارزه با نازیسم  [2023 Jan] 
*دولت موقت در تبعید و ضرورت حیاتی آن در شرایط کنونی  [2022 Dec] 
*ملت ایران، یک واقعیت تاریخی انکارناپذیر، مفهوم «ملت»، پادزهری در برابر واژه‌ ایدئولوژیک «امت اسلام» و فتیشیسم قومی (بخش سوم)  [2022 Aug] 
*ملت ایران، یک واقعیت تاریخی انکارناپذیر  [2022 Aug] 
*آیا جمهوری اسلامی مشروعیتی داشته که ازدست داده؟ غباربرانگیختن در مسیر حرکت واقعی [2022 Jul] 
* اتحادعملِ همه ی نیروهای ملی از مشروطه خواه تا جمهوریخواه  اسم رمز پیروزی اتحاد است [2022 May] 
*درباره ی نهضت مقاومت ملی ایران*  [2022 May] 
*خمینی چگونه به قدرت رسید؟ آیا این فاجعه اجتناب‌ناپذیر بود؟ ضرورت بیان کامل حقیقت به جای حاشیه‌نویسی!   [2022 Apr] 
*منوچهر هزارخانی: مرگی از هر جهت اندوهبار  [2022 Mar] 
*آیا فدراسیون روسیه و اتحاد شوروی سابق ماهیتاً یکی نیستند؟   [2022 Mar] 
*پوتین اوکرایین و روسیه، همه چیز اینجا شروع می شود  [2022 Mar] 
*احیاءِ «عظمت گذشته ی» امپراتوری روس؟ کدام عظمت؟  [2022 Mar] 
* در حاشیه عملیات تروریستی اخیرِ داعش  [2022 Feb] 
*برای دوری از انحرافات و انشعابات در جبهه ملی ضرورت بازگشت به اصالت نهضت ملی  [2022 Jan] 
*اتحادعمل برای نجات کشور از زوال! * انتظار تا کی و برای چه؟  [2021 Dec] 
* راه انتخاب میان سلطنت مشروطه و جمهوری از دید شاپور بختیار  [2021 Oct] 
*بحران سیاسی کشور و راه اتحاد عمل همه ی ایراندوستان دموکرات، پیش بینی بختیار نزدیک است  [2021 Aug] 
*شاپور بختیار و توتالیتاریسم، گریزی به رساله ی دکتری او  [2021 Jul] 
* اثرات متقابل مخالفان فعال رژیم و مردم غیرمتشکل: یک فرآیند دینامیک  [2021 Jun] 
*سر و ته، یک کرباس  [2021 Jun] 
*نگاهی به ریشه های ژرف یک فاجعه ملی بخش سوم   [2021 Mar] 
* نگاهی به ریشه‌های ژرف یک فاجعه‌ی ملی، به مناسبت ۲۲ بهمن ماه (بخش دوم)  [2021 Mar] 
* به مناسبت ۲۲ بهمن ماه، نگاهی به ریشه های ژرف یک فاجعه ی ملی  [2021 Feb] 
*ملاحظاتی درباره‌ متن حقوقی امانتی استاد محمـدرضا شجریان  [2021 Jan] 
* از مشروطه به جمهوری عبورکردیم؟ چه کسی عبورکرد و چگونه؟  [2021 Jan] 
* از مشروطه به جمهوری عبورکردیم؟ چه کسی عبورکرد و چگونه؟   [2021 Jan] 
*هموطنان بی مسئولیتی که در برابر امام جماران به امامزاده ی کاخ سفید دخیل بسته بودند یتیم شدند  [2020 Nov] 
*رادیکالیزاسیون دینی جوانان پناهنده و نقش حس ملی  [2020 Nov] 
*دولت موقت و چارچوب قانونی کارهای آن  [2020 Oct] 
*«علوم اجتماعی اسلامی» چه صیغه ای است؟   [2020 Aug] 
*جمهوری اسلامی کابوسی باورنکردنی بیست ونهمین سالگرد قتل شاپور بختیار و دستیار وی سروش کتیبه  [2020 Aug] 
*برتری مخالفان جمهوری اسلامی نسبت به سران این نظام در چیست؟ بخش سوم: دیگرِ تجربه‌های عملی اپوزیسیون  [2020 Aug] 
*برتری مخالفان جمهوری اسلامی نسبت به سران این نظام در چیست؟ بخش دوم: کدام استثناء؟  [2020 Jul] 
*برتری مخالفان جمهوری اسلامی نسبت به سران این نظام در چیست؟   [2020 Jul] 
* آزادی عقیده و بیان و زندگی جمعی نیازمند قواعد مشترک جمعی است (بخش دوم) • ضرورت قواعد مشترک همکاری و همگامی برای اپوزیسیون دموکرات ایران [2020 Jun] 
*آزادی عقیده و بیان و زندگی جمعی نیازمند قواعد مشترک کار جمعی است  [2020 Jun] 
*ایران هرگز نخواهد مرد!   [2020 May] 
* برگ هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار  [2020 Apr] 
*نمایش از این پس بی اثر «انتخابات»، پرده دری از فریب «اصولگرا ـ اصلاح طلب»  [2020 Mar] 
* برگ هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار* ۳۹ـ تدارکات و ترتیبات سالیوان برای ایجاد پیوند میان ارتش و نمایندگان خمینی   [2020 Mar] 
* برگ هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار*  [2020 Mar] 
*بحثی در مقاله‌ی : خطای بختیار، پایان بازرگان  [2020 Feb] 
*تحریم انتخابات را به کارزار همصدایی علیه اساس رژیم و رفراندم برضد آن بدل کنیم   [2020 Feb] 
*منطق جمهوری اسلامی: تحریک دیگران؛ تحقیرشدن؛ واکنش به تحقیرشدن کشته شدن قاسم سلیمانی تحقیری بزرگ برای نظام و چالشی خطرناک برای کشور بود [2020 Jan] 
*تحریم یکصدای نمایش انتخابات: ضرورتی سیاسی، نه انتخاباتی!   [2019 Dec] 
*انبار باروتی بنام ایران  ضرورت حادهمآهنگی و آشتی میان همه ی هواداران حاکمیت ملی [2019 Nov] 
*شورای دوران گــُـذار یا مدیریت بی‍گــُـدار برای «اقوام و ملیت های ساکن ایران» !   [2019 Oct] 
* بساط تحمیق انتخابات را یکصدا تحریم کنیم (۲)  [2019 Sep] 
*بساط تحمیق انتخابات را یکصدا تحریم کنیم بخش یکم: مشروعیت نظام‌های سیاسی و رابطه‌ نهاد انتخابات با آن [2019 Sep] 
*بیست و هشت سال پس از قتل شاپور بختیار پراکندگی نیروهای مخالف جمهوری اسلامی و راه پیروزی بر آن   [2019 Aug] 
* بحران در روابط ایران و آمریکا:‏ یا زمان قدرت نمایی شاگرد جادوگرها  [2019 Jul] 
* زند ایران چیست؛ ایرانیت کدام است؟  ادای سهمی در پاسخ به یک مغالطه [2019 Jul] 
*ایران چیست؛ ایرانیت کدام است؟ ادای سهمی در پاسخ به یک مغالطه بخش دوم ادعای درونی بودن اسلام و ...!  [2019 Jul] 
*ایران چیست؛ ‏ ایرانیت کدام است؟   [2019 Jun] 
*جمهوری اسلامی:‏ یک نظام تروریست، با همه‌ی اجزاء و بازوانش   [2019 Apr] 
*اتحادِ عمل آری؛ ‏ اما برای چه منظور؟ و از کدام راه؟   [2019 Apr] 
*جامعه‌ ایران از سر گندیده است  [2019 Mar] 
*این نظام رفتنی است ما نیستیم که می گوییم؛ آنها خود می دانند!  [2019 Feb] 
*در میان مخالفان جمهوری اسلامی اختلاف ها از کجا سرچشمه می گیرد؟  [2019 Jan] 
*ما نمی بایست سنگر قانون اساسی را رها می کردیم   [2019 Jan] 
*ملاحظاتی درباره ی رساله ی دکترای شاپور بختیار  [2018 Nov] 
*جمهوری، یا مشروطه ی پادشاهی؟ بحث بر سر چیست؟  [2018 Nov] 
* با اعتصاب عمومی نباید بازی کرد   [2018 Oct] 
* مجازات شلاق برای معلمان کشور !   [2018 Oct] 
*مرگ امیرانتظام فرصتی برای آب تطهیر بر سر انقلابیون دیروز و اصلاح‌طلبان امروز!  [2018 Aug] 
* اقتصادی ویران؛ نتیجه ی تحریم ها، یا اثر ورشکستگی به تقصیر   [2018 Aug] 
*آزادی گرفتنی است نه دادنی  [2018 Jul] 
*چرا جمهوری اسلامی رفتنی است وظیفه‌ی ما برای وقوع بهترین صورت این فرآیند چیست* [2018 May] 
*از بحث عدم‌ مشروعیت رژیم و پیش‌بینی سقوط آن تا زمین‌لرزه‌های جدید (بخش دوم)،  [2018 Apr] 
*از بحث عدم‌مشروعیت رژیم و پیش‌بینی سقوط آن تا زمین‌لرزه‌های جدید  [2018 Mar] 
*همه‌پرسی، به چه منظور، چگونه، در چه زمان، و به دست کدام حکومت ؟   [2018 Feb] 
*جدایی دین از حکومت یا حکومتِ لاییک*  [2018 Jan] 
*نکاتی پیرامون مفاهیم ملیت، اقلیت، خودمختاری* بخش چهارم  [2018 Jan] 
*نکاتی پیرامون مفاهیم ملیت، اقلیت، خودمختاری بخش سوم  [2017 Dec] 
*نکاتی پیرامون مفاهیم ملیت، اقلیت، خودمختاری بخش دوم  [2017 Dec] 
*نکاتی پیرامون مفاهیم ملیت، اقلیت، خودمختاری ، بخش یکم  [2017 Dec] 
* افسانه‌ی حمله‌ی نظامی عراق به ایران بنا به ‏ توصیه‌ی شاپور بختیار بخش چهارم   [2017 Nov] 
*علل واقعی جنگ ایران و عراق و افسانه‌ی حمله‌ی صدام به ایران به توصیه‌ی شاپور بختیار (بخش سوم)  جستجو در علل و مقدمات حمله‌ی عراق به ایران  [2017 Nov] 
* علل واقعی جنگ ایران و عراق و افسانه‌ی حمله‌ی صدام به ایران ‏ به توصیه‌ی شاپور بختیار (بخش دوم)  [2017 Nov] 
*علل واقعی جنگ ایران و عراق و افسانه‌ی حمله‌ی صدام به ایران ‏ به توصیه‌ی شاپور بختیار (بخش یکم)  [2017 Oct] 
*مصدق و اصـلاحات کاذب، بخش سوم: موضع نیروهای سیاسی دیگر  [2017 Oct] 
*مصدق و اصـــلاحــات کاذب «تقسیم اراضی ... با تمرکز جمعیت می تواند عواقب وخیم‌تری...»   [2017 Oct] 
*دکتر مصدق ‏ و اصـلاحـات کاذب یا یکی از ریشه‌های عمده‌ی ضدِانقلاب‌اسلامی ‏  [2017 Oct] 
*از مرگ هیچکس شاد نباید شد اما...  [2017 Sep] 
* سلطه‌ی دیوان و رژیم تباهیها تنها به دست مردم برچیده خواهد شد بخش دوم   [2017 Jul] 
*سلطه‌ی دیوان و رژیم تباهیها تنها به دست مردم برچیده خواهد شد  [2017 Jul] 
*آیا در این «انتخابات» ملت شکست خورد؟ قسمت دوم  [2017 Jun] 
*آیا در این «انتخابات» ملت شکست خورد؟  [2017 May] 
* تحریم انتخابات ساده گیری مبارزه نیست ‏  [2017 May] 
*گفتید جمهوریت؟ کدام جمهوریت؟   [2017 May] 
*در چنگال جمهوی اسلامی اسارت تا کی ؟ (بخش دوم)  [2017 May] 
*در چنگال جمهوی اسلامی اسارت تا کی ؟ «انتخابات» کاذب را هرچه یکصدا تر تحریم کنیم ! [2017 Apr] 
*انتخابات ریاست جمهوری فرانسه؛ نامه ی سرگشاده به نامزدها و رأی دهندگان به آنان*   [2017 Apr] 
* ضرورت گام هایی کوتاه و سنجیده برای اتحاد آزادیخواهان واقعی  ورشکستگی اخلاقی کامل نظام حاکم و نشانه هایی از آغاز فروپاشی آن [2017 Mar] 
*کسانی که تروریست‌ها و خرابکاران را مردم می‌نامند! (بخش دوم)  [2017 Mar] 
* نوبت خطرکردن بختیار برای نجات کشور از سقوط در پرتگاهی که به سوی آن می رفت (بخش سوم)  [2017 Feb] 
*آیا نظام مشروطه منسوخ شده بود؟ جلوگیری از نخست ‌وزیری صدیقی و نوبت خطرکردن بختیار (بخش دوم)  [2017 Feb] 
* به مناسبت سی و هشتمین سال تشکیل دولت ملی بختیار ‏  [2017 Feb] 
*نقش دکتر سنجابی در شکست دولت ملی بختیار و انقراض نظام مشروطه (بخش چهارم و پایانی)  [2016 Oct] 
* نقش دکتر سنجابی در شکست دولت ملی بختیار و انقراض نظام مشروطه (بخش سوم)  [2016 Oct] 
*نقش دکتر سنجابی در شکست دولت ملی بختیار و انقراض نظام مشروطه بخش دوم   [2016 Sep] 
*نقش دکتر سنجابی در شکست دولت ملی بختیار و انقراض نظام مشروطه؛ به مناسبت بیست و پنجمین سال ‏ قتل شاپور بختیار  [2016 Sep] 
* منشاء هراس شدید نظام از مردم ! (بخش پایانی) بخش دوم  [2016 Jun] 
*منشاء هراس شدید نظام از مردم ! بخش دوم، بهره ی الف   [2016 Jun] 
*منشاء هراس شدید نظام از مردم !  نظامی که مشروعیت ندارد همواره خود را در خطر نابودی می بیند [2016 Jun] 
*رژیم راًی مردم را برای نمایش و کسب مشروعیت می خواهد  [2016 Feb] 
* در حاشیه ی عملیات تروریستی اخیرِ داعش   [2016 Jan] 
*نکاتی از زندگی خسرو شاکری زند و سبب درگذشت وی  [2015 Oct] 
*توسل به دروغ و فریب برای پوشاندن تسلیم به توافقنامه ای خفت بار  [2015 Apr] 
*پیرامون یکی از پرگویی های کاشف سکولاریسم نو(۳)  [2014 Dec] 
*پیرامون یکی از پرگویی های کاشف   [2014 Dec] 
*پیرامون یکی از پرگویی های کاشف «سکولاریسم نو»  [2014 Dec] 
*دولت اسرائیل، یا یک یاغی جهانی که در پی اجرای «راه حل نهایی» برای مردم فلسطین است  [2014 Jul] 
*نگاهی به رفتار سیاسی سران جبهه ملی در ماههای پیش از انقلاب (بخش دوم) چگونگی پذیرش تشکیل دولت ملی از سوی دکتر شاپور بختیار [2014 Jul] 
*نگاهی به رفتار سیاسی سران جبهه ملی در ماههای پیش از انقلاب  [2014 Jul] 
*ملاحظاتی پيرامون مقاله «بازرگان، روحانيت و بختيار»، بخش سوم (قسمت دوم)  [2013 Oct] 
*بختیار، بازرگان و روحانیت؛ ملاحظاتی پیرامون مقاله‌‌‌ی «بازرگان، روحانیت و بختیار»۱- بخش سوم تیرخلاص  [2013 Oct] 
*بختیار، بازرگان و روحانیت- بخش دوم  [2013 Sep] 
*ملاحظاتی پیرامون مقاله‌ی «بازرگان، روحانیت و بختیار»۱ بخش اول روحانیت درنهضت ملی [2013 Sep] 
*مصر بار دیگر به پا می خیزد با تهدید به نافرمانی مدنی در مصر اولین سنگر توتالیتاریسم اسلامگرا فرو می ریزد [2013 Jul] 
*درباره‌ی پرچم ملی ایران  [2013 Jan] 
*آیا صلحجویان نسل های جدید اسرائیل خواهند توانست ماجراجویی رهبران سنتی جنگ طلب خود را مهار کنند و از فکر حمله به ایران بازدارند   [2012 Apr] 
*پاسخی به ادعاهای نسنجیده و بی پایه ی آقای همایون کاتوزیان درباره ی کنفدراسیون جهانی   [2011 Nov] 
*افشاء یک تحریف بزرگ تاریخی پاسخی به ادعاهای نسنجیده و بی پایه‌ی آقای همایون کاتوزیان درباره ی کنفدراسیون جهانی و عده ای از رهبران آن  [2011 Oct] 
*بازار گرم افترا علیه مصدق و بختیار  چه کسانی از نام مصدق و بختیار می ترسند و چرا؟ بخش دوم 2ـ دنباله ی" راه توده" و مصدق [2011 Oct] 
*بازار گرم افترا علیه مصدق و بختیار (۲)  [2011 Aug] 
*بازار گرم افترا علیه مصدق و بختیار  [2011 Aug] 
*مصدق، پیروان مصدق، اهداف، اصول کار و منش آنان (بخش دوم ـ ب)  [2011 Apr] 
*مصدق، پیروان مصدق، اهداف، اصولِ کار و منشِ آنان  [2011 Apr] 
*مصدق، پیروان مصدق، اهداف، اصولِ کار و منشِ آنان  بخش نخست ـ ب [2011 Mar] 
*مصدق، پیروان مصدق، اهداف، اصولِ کار و منشِ آنان  [2011 Mar] 
*توتالیتاریسم و زمین لرزه های اجتناب ناپذیرآن( بخش دوم)   تصفیه ها در جمهوری اسلامی از همان آغاز کار [2010 Mar] 
*توتالیتاریسم و زمین لرزه های اجتناب ناپذیرآن(٭)   [2010 Mar] 
*دولت بختیار و فروغ آزادی (بخش دوم)  [2010 Jan] 
*دولت بختیار و فروغ آزادی (بخش نخستین)  [2010 Jan] 
*چه کسانی از علائم شیر و خورشید پرچم ملی ایران می ترسند؟  [2009 Aug]