دولت اسرائیل، یا یک یاغی جهانی که در پی اجرای «راه حل نهایی» برای مردم فلسطین است
علی شاکری زند

 

         
 

غزه همچنان همان زندان سرگشاده ی گذشته است، با این تفاوت که در زندان زندانبانان مسئول جان و زندگی زندانیان اند اما در غزه زندانبان با ادعای ترک زندان حق بمباران ادواری آن را نیز بر حقوق دیگری که برای خود قائل بود افزوده است.

پس از قطعنامه ی 242 سال 1967 شورای امنیت که اسرائیل آن را نیز چون همه ی قطعنامه های پیش و پس از آن لگدمال کرده و حتی موافقتنامه ی اسلو که اسرائیل علی رغم گذاشتن امضاء در پایین آن سند آن را مانند توافقنامه ی معروف مونیخ میان هیتلر و نمایندگان فرانسه و انگلستان پاره کرد، این قدرت نظامی مغرور و حریص همه ی فرصت ها و بهانه ها را برای سرکوب و کشتار باز هم بیشتر فلسطینیان مورد استفاده قرار داده است. بیرون راندن سکنه ی فلسطینی شرق بیت المقدس از خانه ها و محله هایشان، خوره ی کولونی سازی در باقیمانده ی خاک فلسطین و کشیدن دیوار موسوم به "دیوار شرم" میان گرد این شهر با کرانه ی باختری از تجاوزات جدید سالهای پس از پیمان نامه ی اسلو است که حملات نظامی هیتلر به کشورهای همسایه ی آلمان پس از توافق مونیخ را به یاد می آورد. هیتلر هم مانند اسرائیل حملات خود را با ادعاهای تاریخی شروع کرده بود: آلمانی زبان های منطقه ی سودت در غرب چکوسلاوکی، ژرمن بودن اتریشی ها و تصحیح مرز های تاریخی با لهستان در منطقه ی دانتزیک. فضای حیاتی برای ملت آلمان، که افسانه ی«اسرائیل بزرگ تاریخی» افراطیون مذهبی اسرائیل را به یاد می آورد، به دنبال آن ادعا ها آمد.

حملات هوایی و زمینی کنونی به غزه که تکرار شدید ترعملیات پیشین است و تا کنون سبب نزدیک به  700 تن از اهالی غیرنظامی و بیگناه غزه شده، هزاران زخمی و معلول به جا گذاشته و نیمی از مردم نوار غزه را بی خان و مان کرده، دور جدیدی از همان برنامه است که پس از یافتن جسد سه جوان اسرائیلی و، علی رغم اظهار تأسف دولت فلسطین که تنها نماینده ی رسمی این ملت است، و به رغم تکذیب مکرر حماس به دست داشتن در قتل آنها، فقط به بهانه ی عدم اظهار تأسف حماس از این حادثه آغاز شد. به عقیده ی لیلا شهید سفیر فلسطین در اتحادیه ی اروپا در حقیقت انگیزه ی اصلی این حمله ی جدید تشکیل دولت اتحاد ملی میان الفتح و حماس است که حدود دوماه پیش صورت گرفت و آمریکا و اتحادیه ی اروپا هم از آن استقبال کردند و این امر بر اسرائیل که وجود نوار غزه ای محصور، تک افتاده و فاقد هرگونه حقوق بین المللی را ترجیح می داد، بسیار گران آمد.

با توجه به این واقعیت های انکارناپذیر بود که من پس از حملات 2007 و 2009 اسرائیل به غزه، به بهانه های  مشابه مقاله ای تحت عنوان « یک نژاد پرستی نژاد پرستی دیگری را توجیه نمی کند

یک " راه حل نهایی"، "راه حل نهایی" دیگری را پذیرفتنی نمی سازد » نوشتم. در آن مقاله نیز، که با تغییرات و افزوده هایی درزیر نقل می شود، درباره ی ماهیت واقعی مؤسسان اسرائیل و انگیزه های عمیق آنانه چنین نوشته بودم. 

هیتلر( اتریشی و « کاسه ی ِ داغتر ازآش» ِآلمانی) و سایر نژاد پرستان آلمانی ِ بعد از جنگ جهانی اول بنام انتقام از فاتحان آن جنگ، که در قرارداد ورسای شرایط ظالمانه ای را به ملت آلمان تحمیل کرده بودند، با استفاده از وضع ویژه ی اجتماعی ـ اقتصادی آلمان و جهان در دهه ی ِ پس از جنگ، بخش مهمی از مردم آلمان را به ایدئولوژی سخیف نژادپرستانه ی خود تا آنجا جلب کردند که در انتخابات ژوییه (و به میزان کمتری نوامبر) سال ۱۹۳۲آراء ِزیادی بدست آوردند. همینکه، در نتیجه ی بحران سیاسی بی سابقه و بدنبال بند و بست میان گروهی از سران احزاب راست و میانه، و به دلیل نزدیک بینی سیاسی مارشال فون هیندنبورگ، که علی رغم اکراه اولیه اش و با اینکه خود او هیتلر را « جوجه سرجوخه ی اتریشی » می نامید، اما او را به صدارت عظمی منصوب کرد و پای نازی ها به کرسی قدرت باز شد، « سرجوخه ی ِ اتریشی» و حزب نازی، با ایجاد رعب و وحشت در میان مخالفان و همه ی مردم، قاعده ی "هرکه با ما نیست بر ماست" را عملی ساختند. بدین ترتیب نخست ملت را ساکت و مطیع کردند و بعد به آغاز نقشه های شوم جنگ طلبانه و نژاد پرستانه ی خود، که در رأس آن دکترین « راه حل نهایی»، یعنی از میان بردن همه ی پیروان آیین یهود بود، پرداختند.
این دکترین تبهکارانه بر ادعای ِ سفیهانه ای متکی بود که براساس ِ آن پیروان آیین یهود مردمانی بودند متعلق به یک" نژاد" ِ پست و موذی که حضور آنان علاوه بر آلوده کردن «نژاد ناب ِ» آریایی ِ آلمانی و اروپایی، منشاء ِ انواع مفاسد و خیانت ها نسبت به مردم دیگر این سرزمین ها و این «نژاد ناب» بود. در این دکترین «نژاد آریایی» البته سرور دیگران و برترین « نژاد های» نوع بشر بود(بی آنکه هیچ مبنای علمی، معنای این مفهوم مبهم را روشن کرده، آن ادعا های میان تهی را به کرسی نشانده باشد). هم بر این مبنای پوچ بود که هیتلر و هوادارانش ملت آلمان را «ملت برگزیده ی طبیعت» و ساخته شده برای سیادت بر دیگران قلمداد می کردند.
نتیجه ی این جنون جمعی را، که چیزی جز یک جنگ عالمسوز با ده ها میلیون قربانی، قتل سبعانه ی چندین میلیون شهروند یهودی آلمانی وغیر آلمانی، و گروه های قومی دیگر نبود، قتل عامی که معنای عملی همان « راه حل نهایی» محسوب می شد، همه ی جهان و ملت آلمان که شهرهایش بر سرش خراب شد، دیدند.
در سال هایی که اروپا تحت اشغال ارتش نازی قرار داشت و گروه های ا ِس ا ِس و همکاران محلی آنان هرکسی را که گمان تعلق او به آیین یهود می رفت با خشم و تحقیری دیوانه وار از هر مأمنی بیرون می کشیدند و روانه ی اردوگاه ها می ساختند، دانشمند بزرگ فرانسوی، و متعلق به آیین یهود، مارک بلوک(Marc Bloch) یکی از بنیادگذاران حوزه ی تاریخنگاری پاریس موسوم به " حوزه ی

آنـّال"[1] (برگرفته از نام مجله ی تخصصی که اعضاء آن منتشر می کردند و شاگردان آنان هنوز منتشر می کنند)، و بعداً عضو نهضت مقاومت ملی فرانسه، در مصاحبه ای که با صدای او ضبط شده است، سند مصوتی که امروز وجود دارد( نویسنده ی این سطور آن را شنیده است)، گفته بود « ما [یهودیان اروپا] مخلوطی هستیم از ترک ها و اسلاو ها و عبرانی ها.» منظور او از « ترک ها» بازماندگان مردمان امپراتوری نیرومند خزرها (قرون دوم تا دهم میلادی) بود که با گرویدن خاقان و سرداران و اشراف شان به آیین یهود، مقارن خلافت هارون الرشید، بسیاری از آنان به این آیین درآمده بودند[2]؛ و منظور از اسلاو ها مردمان سرزمین هایی چون اوکرایین و بلغارستان، و روسیه ی بعدی بودند که در آن زمان هنوز دولتی نداشتند و تحت سیادت خزرها به آیین یهود جلب شده بودند.
مُراد مارک بلوک ازاظهار این حقیقت تاریخی افشاء درجه ی سخافت و پوچی ِ دکترین نژادی نازی، با استناد به یک واقعیت انکارناپذیر مربوط به رشته ی تخصصی خود او بود.
مارک بلوک تنها مورخ بزرگ فرانسوی یا یهودی تبار نبود که به پیروان آیین یهود به چشم مردمی که تنها وجه مشترک مهم آنان از جهت آیین دینی ـ و نه تباری ـ است می نگریست. دانشمند فقید، پروفسور ماکسیم رودنسون ( Maxime Rodinson) نیز که او نیز از همین قبیل استادان و از خانواده ای متعلق به آیین یهود بود، هر چند که در مواضع تند اولیه ی خود دائر بر اینکه «یهودیان اسرائیل گروه ناهمگنی از " گانگ" های اشغالگرند که می توان آنان را در کمال آسانی به همان نقاطی که از آنجا آمده اند بازگرداند»، تجدید نظر کرد و با آنکه نسبت به دولت های غیر دموکرات و دست راستی کشورهای عرب که موضوع فلسطین را « به سرقفلی برای کسب خود تبدیل کرده بودند» بی هیچ تعارفی انتقاد می کرد، اما هیچگاه از تأکید بر حق ملی پایمال شده ی فلسطینیان بازنایستاد. او نظر خود را دائربر این که یهودیان جهان یک قوم واحد نیستند، در یکی از آثارمتعدد خود درباره ی مسئله ی اسرائیل و فلسطین که تحت عنوان " ملت یهود یا مسئله ی یهود؟[3]" در این باره منتشر کرد، بعنوان مورخ برجسته و مستقلی که از تاریخ همکیشان خود بیش از سایر مدعیان آگاهی داشت، صریحأ بیان کرد و بهمین دلیل صهیونیست های متعصب از هیچگونه طعن و لعن علیه او فروگذار نکردند.
البته این حقایق مانع از آن نمی شد، و نشد، که مارک بلوک و صدها تن دیگر از فرهیختگان و دانشمندان یهودی، به عنوان نادرست تعلق به یک نژاد، در اسارتگاه های مخوف نازی ها جان بسپارند، یا چون والتر بنیامین (Walter Benjamin ) در راه فرار از اروپا، و چون اشتفن تسوایک (Stefan Zweig ) در محل مهاجرت خود، یا چون زیگموند فروید (ٌ Zigmund Freud) بعد از خروج اجباری و در حال بیماری از اتریش و رسیدن به لندن، هریک به نحوی نابود یا زارکش شوند. زیرا این حقایق تاریخی درباره اصل ونسب پیروان آیین یهود نه برای روان پریشی چون هیتلر قابل قبول بود نه برای صهیونیست های متعصبی که اسرائیل را تأسیس کردند و امروز فلسطینیان را می کشند.
مارک بلوک در نتیجه ی ابراز لیاقت در ارتش فرانسه در جبهه ی جنگ بین الملل اول دارای چهار نشان نظامی بود. پس از جنگ جهانی اول او ابتدا به استادی دردانشگاه سوربن پاریس منصوب شد، و چندی بعد به دانشگاه استرازبورگ انتقال یافت. با اشغال فرانسه بدست ارتش نازی او ابتدا یک بار از کار برکنار شد، و سپس مجددأ در دانشگاه دیگری به تدریس دعوت گردید. درپی ِ اشغال جنوب فرانسه، که در مقاوله ی آتش بس بخش آزاد شناخته شده بود، او ناچار به زندگی پنهان و مبارزه ی پنهان روی آورد. در این دوران با وجود بیماری و ضعف مزاج از سال ۱۹۴۳ رسمأ به عضویت نهضت مقاومت فرانسه ( بخش موسوم به : جنبش های متحد ِمقاومت) درآمده بود و از رهبران آن بود. اما در سال 1944 به اسارت گشتاپو درآمد و بعد از تحمل شکنجه ی فراوان، در حالی که با دست می نوشت « زنده باد فرانسه» بدست نازی ها تیرباران شد. امروز یکی از دو دانشگاه شهر استرازبورگ ( دانشگاه شماره ی دوی ِاسترازبورگ )، بنام او، دانشگاه مارک بلوک نامگذاری شده است.
مدت ها پیش از آنکه مارک بلوک حقیقت بالا را بیان کند ، و هیتلری ها، نژاد « مخوفی» را، که باید محو می شد، " شناسایی " کنند ، گروه هایی از پیروان آیین یهود، از شرّ ِ« یهود آزاری» های (pogroms) مسیحیان، بویژه درروسیه و کشورهای شرق اروپا از این سرزمین ها به کشور ها و قاره های دیگر می گریختند؛ برخی از آنان نیز براساس این دکترین که سرزمین تاریخی « قوم یهود» فلسطین است، به این آب وخاک نقل مکان می کردند و به یهودیان عبرانی و همیشگی آنجا، که مانند هر اقلیت دینی دیگری در صلح و آرامش با دیگران می زیستند، اضافه می شدند.
اما هرقدر بر شمار این کوچندگان، « آمیخته ای از ترک ها و اسلاوها و عبرانی های اروپا»، افزوده می شد، فکر برپا داشتن یک « دولت یهود ِ» جداگانه، که تئودور هرتزل( Theodor Herzl)، حقوقدان و روزنامه نگار اتریشی ِ پیرو آیین یهود بصورت یک دکترین و برنامه ی سیاسی طرح کرده و در سال 1897 در نخستین کنگره ی صهیونیست، در بال(سوییس)، به تصویب رسانده بود[4]، و مبنای دکترین صهیونیسم گردید، در میان آنان قوت بیشتری می گرفت.
دنباله ی داستان را، که اعلامیه ی بالفور، وزیر خارجه ی انگلستان، پس از شکست عثمانی در جنگ اول جهانی، دال بر موافقت با تأسیس یک کانون ملی یهود، و سرانجام اعلام تشکیل دولت اسرائیل در سال ۱۹۴۸ و به رسمیت شناختن آن از طرف سازمان ملل متحد ِ جدید التأسیس، مشروط به تأسیس دو دولت باشد، می دانیم.
سخن در این است که چگونه دکترین نژاد پرستانه ی کسانی که در آلمان ملت خود را سرور ملل جهان و بشریت می نامیدند مانند ویروسی نامرئی، درمیان بخش مهمی از مردم اسرائیل و بنیانگذاران دولت آن، که نیاکان عبرانی بخشی از آنان نیز خود را از دوران باستان « قوم برگزیده ی خداوند» دانسته بودند، فکری که ازطریق تعالیم دینی به آن " مخلوط ترک ها و اسلاو ها و عبرانی ها "، منتقل شده بود، چنان تولید مثل کرد که نتیجه ی سیاسی و عملی آن، به شکل استراتژی محو ملت فلسطین از نقشه ی جغرافیا، یعنی یک « راه حل نهایی » دیگر، درآمد.
تا اینجا را می دانیم که هیتلر نه توانست، و نه می توانست، فکرجنایتکارانه ی بی سابقه ی خود مبنی بر برانداختن پیروان آیین یهود، این آمیزه ی چند قومی را که او نیز، مانند پیروان متوسط این آیین، متعلق به یک « نژاد» می پنداشت، عملی سازد، چه دیگر دولت های غربی، اگر نه برای دفاع از موجودیت پیروان این آیین، دست کم برای پیشگیری از سلطه ی دیو نازیسم بر اروپا و بخش های دیگری از جهان، ناچار به درگیری نظامی با آن شدند.
همچنین، با همه ی کوشش ها و جنایاتی که کوچیدگان اروپایی به فلسطین، آن « مخلوط ترک ها و اسلاو ها و عبرانی ها»، که مانند نیاکان بخش عبرانی آنان، خود را هم عبرانی و هم مانند همکیشان ِ عبرانی الاصل شان، جزو « قوم برگزیده ی خداوند»، می دانستند، برای محو ساختن مردم فلسطین از صفحه ی روزگار بعمل آوردند، نه فقط فلسطینی ها از میان نرفته اند بلکه از آنان به عنوان ملت زنده ای که در برابر دشمنی نیرومند هویت و موجودیت خود را به جهان قبولانده، نام برده می شود، ولو اینکه علی رغم تحمل مصائب و قربانیان بیشمار و فداکاری های قابل ستایش دولت آنان هنوز موفق به عضویت سازمان ملل، با برخورداری از  تمام حقوق، نشده است. تا جایی که با هر جنایت دولت اسرائیل بخش بزرگتری از مردم جهان، صرفنظر از آیین و وابستگی قومی و ملی آنان، و حتی بسیاری از وابستگان آزاده و انساندوست همین آیین یهود، صدای اعتراض خود را در گوشه و کنار جهان در دفاع از حقوق انسانی و ملی مردم فلسطین، بلند می کنند. وجود چنین افراد و شخصیت هایی که بسیاری از آنان، چون یهودی منوهین(Yehudi Menuhin)، هانا آرنت(Hannah Arendt)، آلبرت آینشتین(Albert Einstein)، ماکسیم رودنسون(Maxime Rodinson)، نوآم شومسکی(Noam Chomsky)، استفـَن فردریک اِسـِل[5](Stéphane Frédéric Hessel)، دانیل بارم بویم(Daniel Barenboïm)، سیمون ویل[6](Simone Weil)، رونی برومن(Rony Brauman)، ... از مفاخر انسانیت بشمار می روند، و همگی همواره فاصله ی خود با صهیونیسم تعصب آمیز و حق کشی های دولت اسرائیل را حفظ کرده اند، باید برای هر انسان و بویژه مردم اسرائیل سرمشق افتخارآمیزی باشد.
مثال برخورد پروفسور ماکسیم رودنسون با صهیونیسم بسیاردرخور تأمل است. اوعلل مخالفت خود را در خطابه ای که در سال ۱۹۶۹ در برابر مجلس ملی مردم مصر ایراد کرد، بر دو اصل قرارداد: از طرفی اینکه می گفت صهیونیسم می کوشد به همه ی یهودیان جهان یک هویت واحد ایدئولوژیکی ناسیونالیست را تحمیل کند، و از طرف دیگر اینکه صهیونیسم سرزمین ها را به بهای اخراج فلسطینیان و سلطه بر آنان "یهودی سازی" می کند. در عین اینکه عدم موافقت خود با موضع آن زمان الفتح مبنی بر لزوم جنگ پارتیزانی به روش جبهه ی آزادیبخش الجزایر ( که موفق به بیرون راندن " کولون" های فرانسوی شده بود) را بیان می کرد و آن را یک توهم خطرناک می نامید، به اسرائیلیان یادآور می شد که باید ادعای خود دایر بر این را که یک کشور اروپایی اند کنارگذارند و بپذیرند که باید یک کشور خاورمیانه باشند ودر نتیجه زندگی مسالمت آمیز با همسایگان خود را یادبگیرند، بیدادگری هایی را که بر سر مردم فلسطین آورده اند تصدیق کنند و زبان مصالحه و راه همزیستی را در پیش گیرند؛ درست مقابل نقطه ی نظر تئودور هرتزل که اسرائیلی می خواست که « برای اروپا، اولین قطعه ی یک دیوار در برابر آسیا و پایگاه پیشرفته ی تمدن علیه توحش[بربریت]»(!) باشد.
استفـَن اِسـِل که در بالا از او نام بردیم، یکی از وجدان های بیدارجهان (نگاه کنید به شرح حال او5)، روز دوم ژانویه2009، ضمن اظهار انزجاراز بمباران های آن زمان غزه اعلام داشت « بدشواری می توان توحشی را بد تر از آنچه شاهد آنیم تجسم کرد ... در نقطه ای از کره ی زمین که متراکم ترین جمعیت جهان را دارد و مردم [غیرنظامی] راه گریزی از آن ندارند آنان را هدف تیراندازی [ نیروی] هوایی قرار می دهند که می دانیم درجه ی دقت آن چقدر محدود است... با قربانیانی که فقط به کشته ها محدود نمی شوند، بلکه شامل مجروحانی نیز می شوند که بیمارستان ها از آنها لبریز است و به هیچ وسیله ی مداوایی هم دسترسی ندارند...این واقعأ بیرحمانه ترین توحشی است که دراین دوران های اخیر دیده شده است. آنچه بیش از هرچیز مرا تکان می دهد این است که اسرائیل که باید در همبستگی انسانی نمونه باشد، چه همبستگی میان انسان ها پایه ی اخلاقی آیین یهود است، رفتاری دارد که درست وارونه ی این ارزش هاست.»
و چه بهتر که شمار این مخالفان انساندوست اجرای " راه حل نهایی" درباره ی ملت فلسطین همچنان بیشتر و بیشتر شود تا میدان به دست عوامفریبانی نیافتد که مانند سران جمهوری اسلامی با پنهان شدن در پشت حقوق ملت فلسطین، لگدمال کردن حقوق ملت خود را لوث می کنند؛ یا حماص و جهاد اسلامی و کسانی که، چون طالبان و القاعده چیان و نظائر رنگارنگ آنان، که برای ماهی گرفتن از آب گل آلود، نوع دیگری از برتری جویی را عنوان می کنند : "برتری دینی" که در آن " دین ِبرتر" (یعنی اسلامی که ابزار پیشرفت مقاصد شوم مستبدانه ی خود ساخته اند)" جای « نژاد برتر ِ» "مرحوم" هیتلر و« قوم برتر» صهیونیست ها را می گیرد.
کوشش شکست خورده ی نازی ها، دراجرای ی یک « راه حل نهایی » در گذشته با آنهمه جنایت، یک " راه حل نهایی" دیگر، با انبوه جنایات جدیدی را توجیه نمی کند. اینکه فلسطینیان در کوره های آدمسوزی محو نشده اند و نخواهند شد، به معنی این نیست که کوردل ترین و متعصب ترین مدافعان موجودیت اسرائیل ـ و نه آن اقلیت روشن بین اسرائیلی ِ رو به افزایشی که توسل به زور را راه حل نمی دانسته و نمی داند ـ از همان ابتدا موجودیت و بقاء اسرائیل را در گرو ِ محو مردمی بنام مردم فلسطین نمی دانستند؛ خواه بخش هایی از آنان تحت نام ملیت های دیگری، مانند ملیت اردنی، و درمناطق دیگری چون آمریکای شمالی و جنوبی و اروپا، عاری از هویت اصلی خود، که آنان را به یاد سرزمین پدری خود بیاندازد، زنده باشند، خواه حتی زنده نباشند. از نقطه ی نظر این بخش از آن « آمیزه ی ترک و اسلاو و عبرانی ِ» کوچ کرده به فلسطین، بهترین فلسطینیان آن فلسطینیانی شمرده می شوند که یا کشته شده باشند یا با هویت دیگری و در سرزمین دیگری زندگی کنند.
بیرون راندن یک قوم یا ملت از سرزمین همیشگی خود بمنظور محو آن بمثابه ی یک ملت، به دست کسانی، با اصل و نسب های گوناگون،که از آفاق دوردست جهان به آنجا کوچیده اند و خود را صاحبان قدیم آن مرز و بوم قلمداد و وانمود می کنند، هرچند بدون کوره های آدمسوزی، ولی با شعله ی آتشبارها و گلوله ی تانک ها و مهیب ترین انواع بمب افکن ها باشد، و البته با اردوگاه های شصت ساله ی آوارگان و پناهندگان، همان «راه حل نهایی» است، و زیر پوششی نه چندان متفاوت.
این «راه حل نهایی» نیزاگرچه دیگر شکست خورده، اما هنوز هواداران و آرزومندان پیروزی اش را از دست نداده است.

اگر دولت اسرائیل رسماً از چنین دکترینی دفاع نمی کند، زیرا بعد از جنگ جهانی دوم دفاع علنی از این دکترین برای یک دولت عضو سازمان ملل متحد، هرچند دولتی باشد یاغی، ممکن نیست، اما گروه های افراطی دینی اسرائیل هم به قدر کافی و بی رودربایستی این دکترین، یعنی تشکیل «اسرائیل تاریخی بزرگ» را که با محو نام فلسطین و فلسطینی تفاوتی ندارد، ، با صدای بلند فریاد می زنند و هم از طریق حضور حزب فاشیستی لیبرمن در دولت نتان یاهو آنقدر قدرت و نفوذ سیاسی دارند که نظر خود را به محور سیاست دولت اسرائیل تبدیل کنند، دولتی که در عمل همان کار را می کند: برای طفره رفتن از راه حل صلح آمیز و به رسمیت نشناختن دولت فلسطین از همه ی وسائل سود می جوید؛ کشتار های موسمی فلسطینیان از یک طرف، اشغال روزافزون مابقی خاک فلسطین از طریق اعزام کولون ها به این خاک از طرف دیگر. نقشه ی کنونی کولونی ها در مابقی خاک فلسطین نشان می دهد که در صورت پیشرفت باز هم بیشتر این فرایند آنچه از این خاک باقی خواهد ماند، اگر بماند، چیزی خواهد شد نظیر "رزرو"های سرخ پوستان آمریکایی که سفیدپوستان اروپایی کوچیده به آن قاره چندان از آنان کشتند که توانستند باقیمانده ی آنان را، در نقاط محدود و معدودی که رزرو نامیده اند، در آمریکای شمالی و کانادا، به صورتی که به تزیین و موزه بیشتر شباهت دارد، اسکان دهند.

از این لحاظ این «مخلوطی از ترکان و اسلاو ها و عبرانیان» از طرفی سیاست «رزرو» سازی الگو و متحد و پشت جبهه ی خود، اروپاییان مهاجر به قاره ی آمریکا، را دنبال می کنند و از طرف دیگر درسی را بکار می بندند که از نازی ها آموخته اند، یعنی بجای حد اقل اخلاق و انسانیت، اعمال زوری بیرحمانه برای اشغال خاک دیگران و "تأمین فضای حیاتی برای «قوم برگزیده ی خدا[7]»".

زیرا برای انسان های واقعی که از حد اقل حس انساندوستی برخوردارند همانقدر که مشاهده ی فیلم های باقیمانده از اردوگاه های مرگ نازی دردناک است مشاهده ی اجساد غرقه به خون کودکان بیگناه غزه و صدها زخمی و معلولی که از بقیه ی آنان بجا می ماند و پیداست که جان آنها برای بسیاری از اسرائیلیان به اندازه ی جان حیوانات اهلی آنان ارزش ندارد، و خانه های منفجر شده و روی هم تلمبار شده ی آنان و پدر و مادران داغدیده ی این کودکان نیز غیر قابل تحمل و غیرقابل بخشایش است.

این درست است که حماص یک سازمان تروریست است؛ اما باید با کمال قوت گفت و تکرار کرد که در نقطه ی مقابل آن اسرائیل یک دولت تروریست است که ده ها سال پیش از حماص، تروریسم را شروع کرده است، همانطور که  بنیان گذاران آن حتی پیش از تأسیس اسرائیل شروع کرده بودند بطوری که به زبان زیست شناسان خصلت تروریستی در ژن های اسرائیل قرار دارد؛ دولتی تروریست هم به معنای حقیقی و هم به معنای مجازی. از طرفی اسرائیل، یعنی سازمان های سری آن بیش از همه ی سازمان های فلسطینی دست به اعمال تروریستی زده اند، و از طرف دیگر نیز ارتش اسرائیل هم برخلاف ارتش هایی که می کوشند تا قوانین بین المللی را در ظاهر هم که باشد رعایت کنند، همواره بدون کمترین حجب و تعارفی دست به جنایاتی زده است که آن را به بزرگترین ارتش تروریست جهان تبدیل کرده است. برای کسانی که ممکن است لحظه ای در این حقیقت شک کنند کافی است که جنایاتی را یادآوری کنیم که در سال 1982 در زیر سایه  و به تحریک ارتش اسرائیل در اردوگاه های پناهندگان فلسطینی صبره و شتیله در لبنان انجام شد.    

در این میان ننگین تر از هرچیز رفتار ننگین قدرت های بزرگ جهان است که هم به علت همدستی با این شاگردان خوب خود نمی توانند آنها را از جنایاتشان منع کنند، هم به این سبب که دستهایشان چندان به زورگویی و خونریزی در گوشه و کنار جهان آلوده است که اگر هم بخواهند سخنی بگویند کمترین اعتبار اخلاقی پشتوانه ی کارشان نخواهد بود؛ نه حنای آمریکا و اروپا را رنگی است و نه کلاه روسیه و چین راپشمی.

و از همه بدتر جمهوری اسلامی ایران، که آنقدر وقت و بیوقت با تهدید اسرائیل به نابودی عربده جویی های بیجا کرده که گوش مردم جهان از هیاهوی میان تهی آن پر است و اگر هم امروز چیزی بگوید، علاوه بر اینکه سخنش هیچ ضامن اجرائی ندارد، از لحاظ اخلاقی هم به قدر  پرِکاهی وزن ندارد.

 

بطور کلی سراسر جهان به صحنه ای تبدیل شده که در هر گوشه ی آن قدرتی به ظلم و زورگویی سرگرم است چندان که همه در برابر هم بی آبرو هستند و جز مبارزات مردم، و مقاومت مظلومان، نور امیدی در افق دیده نمی شود. امیدی که تنها با دراز کردن دست اتحاد ستمکشان به سوی یکدیگر، فارغ از اختلافات مسلکی، می تواند روزی به حقیقت پیوندد.

در ایران ما نیز، مردم ستمکش کشور می توانند به علامت همدردی با مردم فلسطین دست به نمایش های اعتراضی و سیاسی بزنند، اما بدون دخالت نظامی که علاوه بر اسارت ملت ایران، خود در قتل عام مردم سوریه  علناً شریک است. مردم ما می توانند با برافراشتن پرچم اعتراض به کشتار غزه، بطور مستقل از رژیم، این مبارزه را به صورت نوعی از نافرمانی مدنی درآورند.

  علی شاکری زند

پاریس، 23 ژوییه 2014

 



[1]       خزرها قبلأ مدتی به آیین مسیح نیز گرویده بودند و پس از برافتادن حکومتشان، بخش هایی ازآنان در آسیای مرکزی به اسلام نیز وارد شدند.
برای اطلاعات بیشتر از تحقیقات تاریخی درباره ی چگونگی پیدایش پیروان آیین یهود در اروپا و دکترین « قوم واحد یهود» خوانندگان می توانند به منابع زیر رجوع کنند
۱) از شلومو ساند مورخ اسرائیلی و استاد تاریخ در تل آویو:

1-Shlomo Sand, Quand et comment le peuple juif a-t-il été inventé?, Paris, Fayard, 2008.

ــ مصاحبه با مؤلف به زبان انگلیسی، در روزنامه ی هاآرتز


http://www.haaretz.com/hasen/spages/966952.html
Shattering a 'national mythology'
By Ofri Ilani

ــ خلاصه ی کتاب از قول نویسنده، در ماهنامه ی لوموند دیپلماتیک، اوت ۲۰۰۸


http://www.lemondediplomatique.com/

ــ برای ترجمه ی فارسی این خلاصه نک. به


http://www.peykarandeesh.org/felestin/Melate-yahood.html

ــ مصاحبه ی مؤلف به زبان فرانسه در


- Geostrategie :
http://www.geostrategie.com/781/shlomo-sand-l%E2%80%99exil-du-peuple-juif-est-un-mythe

از آرتور کوستلر


۲- ۱۹۷۶. The Thirteenth Tribe: The Khazar Empire and Its Heritage, ISBN 0-394-40284-7

ــ ترجمه ی فرانسه ی کتاب

Arthur Koestler, ۱۳e Tribu, Paris, poche-Hachette N°۵۱۵۸, ۱۹۷۶ (Edition d’origine : Calmann-Lévy, épuisé).

[2] École des Annales.

[3]  Maxime Rodinson, peuple juif ou problème juif ? Paris, Maspero,(«Petite collection» ,1981.

[4]  تئودور هرتزل که بیش از هرچیز دیگر یک تربیت شده ی جو فکری و افکار حاکم بر دانشگاه های اروپای دوران استعمار بود و مدت مدیدی در فرانسه نیز زندگی و کار کرده بود، در کتاب خود موسوم به " دولت یهود" پاریس، انتشارات دکوورت، ۲۰۰۳، ص. ۴۷ /

Theodor Herzl, L'Etat des Juifs, p. 47, Paris, La Découverte,2003.

می نویسد « آنجا[در فلسطین] برای اروپا، اولین قطعه ی یک دیوار علیه آسیا و پایگاه پیشرفته ی تمدن علیه توحش[بربریت] را پی ریزی می کنیم.»(!). این گفته ی مهم هرتزل جوانه ی بیماری تقسیم خاطر یا "دوپارگی روانی" (schizophrénie) را که در همه ی افکار نژاد پرستانه وعظمت طلبانه وجوددارد برملامی کند، چه گوینده ی این سخن از یک طرف ادعای تعلق فرهنگی و حتی خونی به بنی اسرائیل را ( که در هر حال یک قوم آسیایی بودند) پایه ی دکترین خود قرار داده بود، اما در همان حال نیز مردم آسیا را به زبان یونانیان باستان و اروپاییان استعمارگر« بربر» می نامید؛ و می توان اضافه کرد که آن واقعیت تاریخی را که مارک بلوک درباره ی اصل و نسب یهودیان اروپایی بیان کرده بود، هیچ سخنی، آنهم از زبان یک حقوقدان و روزنامه نگار برجسته، بخوبی این جمله ی نقل شده از کتاب هرتزل به نمایش نمی گذارد.
چنانکه می دانیم ریشارد واگنر آهنگساز بزرگ آلمانی که در اپرای های خود به زنده کردن اسطوره های ژرمنی جایگاه بزرگی داده بود، از احساسات ضد یهودی عاری نبود، و این یکی از علل علاقه ی شدید هیتلر به او و آثارش بود، و تا چند سال پیش هیچیک از آثار او به علت ممنوعیت در اسرائیل قابل اجرا نبود. از قول هرتزل نقل شده است که فکر تشکیل یک دولت یهود طی شبی به ذهن او خطور کرد که برای تماشای یکی از آثار واگنر( که البته در آن عظمت قوم ژرمن ستوده می شد) به اپرا رفته بود. فرانسوی ها ضرب المثلی دارند که بنا بر آن :
" صاحبان افکار بلند یکدیگر را خوب پیدا می کنند! "

Rencontrent) Les grands esprits se) -
  

 

[5]  استفن فردریک اسل یکی از نویسندگان اعلامیه ی جهانی حقوق بشر است. وی که ۹۱ سال دارد و فرانسوی، ولی آلمانی تباری است متولد ِ برلن، و از یک خانواده ی متعلق به آیین یهود، پس از ورود داوطلبانه به ارتش فرانسه در مقابله با ارتش هیتلری، به عضویت نهضت مقاومت ملی فرانسه درآمد. در جریان مبارزه اسیر و به در اردوگاه بوخنوالد منتقل شد، ولی اندکی پیش از اعدام موفق به فرار گردید. پس از جنگ در تنظیم اعلامیه ی جهانی حقوق بشر شرکت داشت. حقوقدان و دیپلمات ممتازی است که در تمام طول زندگی خود در راه دفاع از حقوق ستمدیدگان جهان مبارزه کرده، و دربسیاری از اتحادیه های ملی و جهانی متعلق به امور ِ بشردوستانه عضویت فعال داشته و دارد. عضو« اتحاد فرانسویان یهودی ِخواهان صلح» (L'Union juive française pour la paix UJFP)) است، سازمان یهودی عرفی(لاییک) که با اشغال زمین های فلسطینیان مخالف است، و بویژه در چارچوب اتحادیه ی " گروه ِ فلسطین" در راه به رسمیت شناختن حق ملت فلسطین درتأسیس دولت خود و بازگشت پناهندگان فلسطینی به خاکشان، برچیدن "کولونی" های اسرائیلی در ماوراء اردن( فلسطین) [ و قبلأ در غزه] و بازگشت کولون های اسرائیلی از همه ی سرزمین های اشغالی، از جمله بخش شرقی بیت المقدس، مبارزه می کند.

در حالی که این مقاله در سال 2009نوشته شده بود، امروز چیزی از آن را نمی توان تغییر داد؛ جز اینکه این انسان بزرگ، استفان اسل که مردی بسیار سالخورده بود، در این فاصله ما را ترک کرد.

[6]  سیمون ویل فیلسوف نابغه ی مسیحی و یهودی تبار فرانسوی؛ زنی که علی رغم مرگی زودرس که در سال 1943در لندن به هنگام جنگ که برای همکاری با ژنرال سدوگل به آنجا رفته بود، او را در ربود، در سن سی و سه سالگی آثاری متعدد، و چون زندگی اش شگفت انگیز، از خود برجا گذاشت. 

[7]  کتاب های جدیدتری از پروفسور شلومو ساند:

ـ سرزمین اسرائیل چگونه اختراع شد :

-Shlomo Sand, Comment la terre d'Israël fut inventée : De la Terre sainte à la mère patrie, Flammarion, 2012.

ـ چه شد که من دیگر یهودی نیستم:

-Shlomo Sand, Comment j'ai cessé d'être juif , Flammarion, 2013

این کتاب که مانند اکثر تألیفات پروفسور ساند به بسیاری از زبان های جهان ترجمه شده با دقتی حقوقی، تاریخی و فلسفی خصلت دوپهلو، گنگ و بی معنی مفهوم شهروند، و حتی مفهوم یهودی در کشور اسرائیل را ثابت می کند و هر خواننده ی منصفی را در برابر قدرت استدلال، انصاف و شجاعت نویسنده ی آن وادار به ستایش می کند.

 

منبع:پژواک ایران


علی شاکری زند

فهرست مطالب علی شاکری زند در سایت پژواک ایران 

*نیرنگ در تاریخ: «اخراج نخست وزیر نامطلوب از راه قانونی»! سقوط اخلاقی و فرهنگی تا کجا؟ (بخش سوم)  [2024 Jan] 
*برگ‌هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار (بخش بیستم)  [2024 Jan] 
*شباهت‌ها و تفاوت‌ها میان دو شکست: ۲۸ مرداد و ۲۲ بهمن  [2023 Dec] 
*نیرنگ در تاریخ: «اخراج نخست وزیر نامطلوب از راه قانونی»!  سقوط اخلاقی و فرهنگی تا کجا؟ [2023 Dec] 
*برگهایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار/ بخش هجدهم- ب  [2023 Nov] 
*برگهایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار/بخش هجدهم- الف  [2023 Nov] 
*برگهایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار* بخش شانزدهم  [2023 Oct] 
*برگهایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار* بخش پانزدهم -ج  [2023 Sep] 
* برگهایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار، بخش پانزدهم ـ ب  [2023 Sep] 
* جمهوری اسلامی حکومتی مرده است! اما چرا برچیده‌ نمی‌شود؟ بخش اول: یک نظام رو به موت  [2023 Sep] 
*برگهایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار (بخش پانزدهم ـ الف) بختیار یک شخص نیست؛ یک راه است؛ راه امروز و آینده‌ی ایران [2023 Aug] 
*آخرین نخست وزیر نظام مشروطه ایران، متن سخنان علی شاکری زند بر مزار شاپور بختیار  [2023 Aug] 
*برگهایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار/ بخش چهاردهم  [2023 Jul] 
*دعوت پادشاه از شاپور بختیار برای دیدار با او برگ‌هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار (بخش سیزدهم) [2023 Jul] 
*برگ‌هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار (بخش دوازدهم)  [2023 Jul] 
*برگ‌هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار (بخش یازدهم)، علی شاکری زند  [2023 Jun] 
*باز هم تشدید اعدام‌ها  [2023 Jun] 
*برگهایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار/ بخش دهم  [2023 Jun] 
*برگ‌هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار (بخش نهم ـ ب)  [2023 May] 
*چگونه منشور ننویسیم!/ بخش دوم  [2023 May] 
*برگهایی از زندگی سیاسی دکتر شاپوربخش نهم – الف بختیار*  [2023 May] 
*برگ‌هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار (بخش هشتم ـ ب)  بختیار یک شخص نیست؛ یک راه است؛ راه امروز و آینده‌ی ایران [2023 Apr] 
*همبستگی برای ایران استیا ایران برای همبستگی است؟  [2023 Apr] 
*برگ‌هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار*، بخش هفتم  - ب: اعلامیه‌ سه ماده‌ای کریم سنجابی در پاریس و ولایت فقیه خمینی [2023 Apr] 
*منشوری برای اهالی کره‌‏ی ماه  [2023 Mar] 
*برگهایی اززندگی سیاسی دکترشاپور بختیارـ بخش ششم  [2023 Mar] 
*برگ هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار، بخش پنجم: آغاز بحران در حکومت فردی  [2023 Mar] 
*برگ‌هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار، بخش چهارم: آغاز بحران در حکومت فردی  [2023 Feb] 
*برگهایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار، بخش سوم: فعالیت در تجدید سازمان جبهه ملی ایران  [2023 Feb] 
*برگ هایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار* (بحش دوم)  [2023 Jan] 
*برگ هایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار ـ جوانی، تحصیلات، مبارزه با نازیسم  [2023 Jan] 
*دولت موقت در تبعید و ضرورت حیاتی آن در شرایط کنونی  [2022 Dec] 
*ملت ایران، یک واقعیت تاریخی انکارناپذیر، مفهوم «ملت»، پادزهری در برابر واژه‌ ایدئولوژیک «امت اسلام» و فتیشیسم قومی (بخش سوم)  [2022 Aug] 
*ملت ایران، یک واقعیت تاریخی انکارناپذیر  [2022 Aug] 
*آیا جمهوری اسلامی مشروعیتی داشته که ازدست داده؟ غباربرانگیختن در مسیر حرکت واقعی [2022 Jul] 
* اتحادعملِ همه ی نیروهای ملی از مشروطه خواه تا جمهوریخواه  اسم رمز پیروزی اتحاد است [2022 May] 
*درباره ی نهضت مقاومت ملی ایران*  [2022 May] 
*خمینی چگونه به قدرت رسید؟ آیا این فاجعه اجتناب‌ناپذیر بود؟ ضرورت بیان کامل حقیقت به جای حاشیه‌نویسی!   [2022 Apr] 
*منوچهر هزارخانی: مرگی از هر جهت اندوهبار  [2022 Mar] 
*آیا فدراسیون روسیه و اتحاد شوروی سابق ماهیتاً یکی نیستند؟   [2022 Mar] 
*پوتین اوکرایین و روسیه، همه چیز اینجا شروع می شود  [2022 Mar] 
*احیاءِ «عظمت گذشته ی» امپراتوری روس؟ کدام عظمت؟  [2022 Mar] 
* در حاشیه عملیات تروریستی اخیرِ داعش  [2022 Feb] 
*برای دوری از انحرافات و انشعابات در جبهه ملی ضرورت بازگشت به اصالت نهضت ملی  [2022 Jan] 
*اتحادعمل برای نجات کشور از زوال! * انتظار تا کی و برای چه؟  [2021 Dec] 
* راه انتخاب میان سلطنت مشروطه و جمهوری از دید شاپور بختیار  [2021 Oct] 
*بحران سیاسی کشور و راه اتحاد عمل همه ی ایراندوستان دموکرات، پیش بینی بختیار نزدیک است  [2021 Aug] 
*شاپور بختیار و توتالیتاریسم، گریزی به رساله ی دکتری او  [2021 Jul] 
* اثرات متقابل مخالفان فعال رژیم و مردم غیرمتشکل: یک فرآیند دینامیک  [2021 Jun] 
*سر و ته، یک کرباس  [2021 Jun] 
*نگاهی به ریشه های ژرف یک فاجعه ملی بخش سوم   [2021 Mar] 
* نگاهی به ریشه‌های ژرف یک فاجعه‌ی ملی، به مناسبت ۲۲ بهمن ماه (بخش دوم)  [2021 Mar] 
* به مناسبت ۲۲ بهمن ماه، نگاهی به ریشه های ژرف یک فاجعه ی ملی  [2021 Feb] 
*ملاحظاتی درباره‌ متن حقوقی امانتی استاد محمـدرضا شجریان  [2021 Jan] 
* از مشروطه به جمهوری عبورکردیم؟ چه کسی عبورکرد و چگونه؟  [2021 Jan] 
* از مشروطه به جمهوری عبورکردیم؟ چه کسی عبورکرد و چگونه؟   [2021 Jan] 
*هموطنان بی مسئولیتی که در برابر امام جماران به امامزاده ی کاخ سفید دخیل بسته بودند یتیم شدند  [2020 Nov] 
*رادیکالیزاسیون دینی جوانان پناهنده و نقش حس ملی  [2020 Nov] 
*دولت موقت و چارچوب قانونی کارهای آن  [2020 Oct] 
*«علوم اجتماعی اسلامی» چه صیغه ای است؟   [2020 Aug] 
*جمهوری اسلامی کابوسی باورنکردنی بیست ونهمین سالگرد قتل شاپور بختیار و دستیار وی سروش کتیبه  [2020 Aug] 
*برتری مخالفان جمهوری اسلامی نسبت به سران این نظام در چیست؟ بخش سوم: دیگرِ تجربه‌های عملی اپوزیسیون  [2020 Aug] 
*برتری مخالفان جمهوری اسلامی نسبت به سران این نظام در چیست؟ بخش دوم: کدام استثناء؟  [2020 Jul] 
*برتری مخالفان جمهوری اسلامی نسبت به سران این نظام در چیست؟   [2020 Jul] 
* آزادی عقیده و بیان و زندگی جمعی نیازمند قواعد مشترک جمعی است (بخش دوم) • ضرورت قواعد مشترک همکاری و همگامی برای اپوزیسیون دموکرات ایران [2020 Jun] 
*آزادی عقیده و بیان و زندگی جمعی نیازمند قواعد مشترک کار جمعی است  [2020 Jun] 
*ایران هرگز نخواهد مرد!   [2020 May] 
* برگ هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار  [2020 Apr] 
*نمایش از این پس بی اثر «انتخابات»، پرده دری از فریب «اصولگرا ـ اصلاح طلب»  [2020 Mar] 
* برگ هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار* ۳۹ـ تدارکات و ترتیبات سالیوان برای ایجاد پیوند میان ارتش و نمایندگان خمینی   [2020 Mar] 
* برگ هایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار*  [2020 Mar] 
*بحثی در مقاله‌ی : خطای بختیار، پایان بازرگان  [2020 Feb] 
*تحریم انتخابات را به کارزار همصدایی علیه اساس رژیم و رفراندم برضد آن بدل کنیم   [2020 Feb] 
*منطق جمهوری اسلامی: تحریک دیگران؛ تحقیرشدن؛ واکنش به تحقیرشدن کشته شدن قاسم سلیمانی تحقیری بزرگ برای نظام و چالشی خطرناک برای کشور بود [2020 Jan] 
*تحریم یکصدای نمایش انتخابات: ضرورتی سیاسی، نه انتخاباتی!   [2019 Dec] 
*انبار باروتی بنام ایران  ضرورت حادهمآهنگی و آشتی میان همه ی هواداران حاکمیت ملی [2019 Nov] 
*شورای دوران گــُـذار یا مدیریت بی‍گــُـدار برای «اقوام و ملیت های ساکن ایران» !   [2019 Oct] 
* بساط تحمیق انتخابات را یکصدا تحریم کنیم (۲)  [2019 Sep] 
*بساط تحمیق انتخابات را یکصدا تحریم کنیم بخش یکم: مشروعیت نظام‌های سیاسی و رابطه‌ نهاد انتخابات با آن [2019 Sep] 
*بیست و هشت سال پس از قتل شاپور بختیار پراکندگی نیروهای مخالف جمهوری اسلامی و راه پیروزی بر آن   [2019 Aug] 
* بحران در روابط ایران و آمریکا:‏ یا زمان قدرت نمایی شاگرد جادوگرها  [2019 Jul] 
* زند ایران چیست؛ ایرانیت کدام است؟  ادای سهمی در پاسخ به یک مغالطه [2019 Jul] 
*ایران چیست؛ ایرانیت کدام است؟ ادای سهمی در پاسخ به یک مغالطه بخش دوم ادعای درونی بودن اسلام و ...!  [2019 Jul] 
*ایران چیست؛ ‏ ایرانیت کدام است؟   [2019 Jun] 
*جمهوری اسلامی:‏ یک نظام تروریست، با همه‌ی اجزاء و بازوانش   [2019 Apr] 
*اتحادِ عمل آری؛ ‏ اما برای چه منظور؟ و از کدام راه؟   [2019 Apr] 
*جامعه‌ ایران از سر گندیده است  [2019 Mar] 
*این نظام رفتنی است ما نیستیم که می گوییم؛ آنها خود می دانند!  [2019 Feb] 
*در میان مخالفان جمهوری اسلامی اختلاف ها از کجا سرچشمه می گیرد؟  [2019 Jan] 
*ما نمی بایست سنگر قانون اساسی را رها می کردیم   [2019 Jan] 
*ملاحظاتی درباره ی رساله ی دکترای شاپور بختیار  [2018 Nov] 
*جمهوری، یا مشروطه ی پادشاهی؟ بحث بر سر چیست؟  [2018 Nov] 
* با اعتصاب عمومی نباید بازی کرد   [2018 Oct] 
* مجازات شلاق برای معلمان کشور !   [2018 Oct] 
*مرگ امیرانتظام فرصتی برای آب تطهیر بر سر انقلابیون دیروز و اصلاح‌طلبان امروز!  [2018 Aug] 
* اقتصادی ویران؛ نتیجه ی تحریم ها، یا اثر ورشکستگی به تقصیر   [2018 Aug] 
*آزادی گرفتنی است نه دادنی  [2018 Jul] 
*چرا جمهوری اسلامی رفتنی است وظیفه‌ی ما برای وقوع بهترین صورت این فرآیند چیست* [2018 May] 
*از بحث عدم‌ مشروعیت رژیم و پیش‌بینی سقوط آن تا زمین‌لرزه‌های جدید (بخش دوم)،  [2018 Apr] 
*از بحث عدم‌مشروعیت رژیم و پیش‌بینی سقوط آن تا زمین‌لرزه‌های جدید  [2018 Mar] 
*همه‌پرسی، به چه منظور، چگونه، در چه زمان، و به دست کدام حکومت ؟   [2018 Feb] 
*جدایی دین از حکومت یا حکومتِ لاییک*  [2018 Jan] 
*نکاتی پیرامون مفاهیم ملیت، اقلیت، خودمختاری* بخش چهارم  [2018 Jan] 
*نکاتی پیرامون مفاهیم ملیت، اقلیت، خودمختاری بخش سوم  [2017 Dec] 
*نکاتی پیرامون مفاهیم ملیت، اقلیت، خودمختاری بخش دوم  [2017 Dec] 
*نکاتی پیرامون مفاهیم ملیت، اقلیت، خودمختاری ، بخش یکم  [2017 Dec] 
* افسانه‌ی حمله‌ی نظامی عراق به ایران بنا به ‏ توصیه‌ی شاپور بختیار بخش چهارم   [2017 Nov] 
*علل واقعی جنگ ایران و عراق و افسانه‌ی حمله‌ی صدام به ایران به توصیه‌ی شاپور بختیار (بخش سوم)  جستجو در علل و مقدمات حمله‌ی عراق به ایران  [2017 Nov] 
* علل واقعی جنگ ایران و عراق و افسانه‌ی حمله‌ی صدام به ایران ‏ به توصیه‌ی شاپور بختیار (بخش دوم)  [2017 Nov] 
*علل واقعی جنگ ایران و عراق و افسانه‌ی حمله‌ی صدام به ایران ‏ به توصیه‌ی شاپور بختیار (بخش یکم)  [2017 Oct] 
*مصدق و اصـلاحات کاذب، بخش سوم: موضع نیروهای سیاسی دیگر  [2017 Oct] 
*مصدق و اصـــلاحــات کاذب «تقسیم اراضی ... با تمرکز جمعیت می تواند عواقب وخیم‌تری...»   [2017 Oct] 
*دکتر مصدق ‏ و اصـلاحـات کاذب یا یکی از ریشه‌های عمده‌ی ضدِانقلاب‌اسلامی ‏  [2017 Oct] 
*از مرگ هیچکس شاد نباید شد اما...  [2017 Sep] 
* سلطه‌ی دیوان و رژیم تباهیها تنها به دست مردم برچیده خواهد شد بخش دوم   [2017 Jul] 
*سلطه‌ی دیوان و رژیم تباهیها تنها به دست مردم برچیده خواهد شد  [2017 Jul] 
*آیا در این «انتخابات» ملت شکست خورد؟ قسمت دوم  [2017 Jun] 
*آیا در این «انتخابات» ملت شکست خورد؟  [2017 May] 
* تحریم انتخابات ساده گیری مبارزه نیست ‏  [2017 May] 
*گفتید جمهوریت؟ کدام جمهوریت؟   [2017 May] 
*در چنگال جمهوی اسلامی اسارت تا کی ؟ (بخش دوم)  [2017 May] 
*در چنگال جمهوی اسلامی اسارت تا کی ؟ «انتخابات» کاذب را هرچه یکصدا تر تحریم کنیم ! [2017 Apr] 
*انتخابات ریاست جمهوری فرانسه؛ نامه ی سرگشاده به نامزدها و رأی دهندگان به آنان*   [2017 Apr] 
* ضرورت گام هایی کوتاه و سنجیده برای اتحاد آزادیخواهان واقعی  ورشکستگی اخلاقی کامل نظام حاکم و نشانه هایی از آغاز فروپاشی آن [2017 Mar] 
*کسانی که تروریست‌ها و خرابکاران را مردم می‌نامند! (بخش دوم)  [2017 Mar] 
* نوبت خطرکردن بختیار برای نجات کشور از سقوط در پرتگاهی که به سوی آن می رفت (بخش سوم)  [2017 Feb] 
*آیا نظام مشروطه منسوخ شده بود؟ جلوگیری از نخست ‌وزیری صدیقی و نوبت خطرکردن بختیار (بخش دوم)  [2017 Feb] 
* به مناسبت سی و هشتمین سال تشکیل دولت ملی بختیار ‏  [2017 Feb] 
*نقش دکتر سنجابی در شکست دولت ملی بختیار و انقراض نظام مشروطه (بخش چهارم و پایانی)  [2016 Oct] 
* نقش دکتر سنجابی در شکست دولت ملی بختیار و انقراض نظام مشروطه (بخش سوم)  [2016 Oct] 
*نقش دکتر سنجابی در شکست دولت ملی بختیار و انقراض نظام مشروطه بخش دوم   [2016 Sep] 
*نقش دکتر سنجابی در شکست دولت ملی بختیار و انقراض نظام مشروطه؛ به مناسبت بیست و پنجمین سال ‏ قتل شاپور بختیار  [2016 Sep] 
* منشاء هراس شدید نظام از مردم ! (بخش پایانی) بخش دوم  [2016 Jun] 
*منشاء هراس شدید نظام از مردم ! بخش دوم، بهره ی الف   [2016 Jun] 
*منشاء هراس شدید نظام از مردم !  نظامی که مشروعیت ندارد همواره خود را در خطر نابودی می بیند [2016 Jun] 
*رژیم راًی مردم را برای نمایش و کسب مشروعیت می خواهد  [2016 Feb] 
* در حاشیه ی عملیات تروریستی اخیرِ داعش   [2016 Jan] 
*نکاتی از زندگی خسرو شاکری زند و سبب درگذشت وی  [2015 Oct] 
*توسل به دروغ و فریب برای پوشاندن تسلیم به توافقنامه ای خفت بار  [2015 Apr] 
*پیرامون یکی از پرگویی های کاشف سکولاریسم نو(۳)  [2014 Dec] 
*پیرامون یکی از پرگویی های کاشف   [2014 Dec] 
*پیرامون یکی از پرگویی های کاشف «سکولاریسم نو»  [2014 Dec] 
*دولت اسرائیل، یا یک یاغی جهانی که در پی اجرای «راه حل نهایی» برای مردم فلسطین است  [2014 Jul] 
*نگاهی به رفتار سیاسی سران جبهه ملی در ماههای پیش از انقلاب (بخش دوم) چگونگی پذیرش تشکیل دولت ملی از سوی دکتر شاپور بختیار [2014 Jul] 
*نگاهی به رفتار سیاسی سران جبهه ملی در ماههای پیش از انقلاب  [2014 Jul] 
*ملاحظاتی پيرامون مقاله «بازرگان، روحانيت و بختيار»، بخش سوم (قسمت دوم)  [2013 Oct] 
*بختیار، بازرگان و روحانیت؛ ملاحظاتی پیرامون مقاله‌‌‌ی «بازرگان، روحانیت و بختیار»۱- بخش سوم تیرخلاص  [2013 Oct] 
*بختیار، بازرگان و روحانیت- بخش دوم  [2013 Sep] 
*ملاحظاتی پیرامون مقاله‌ی «بازرگان، روحانیت و بختیار»۱ بخش اول روحانیت درنهضت ملی [2013 Sep] 
*مصر بار دیگر به پا می خیزد با تهدید به نافرمانی مدنی در مصر اولین سنگر توتالیتاریسم اسلامگرا فرو می ریزد [2013 Jul] 
*درباره‌ی پرچم ملی ایران  [2013 Jan] 
*آیا صلحجویان نسل های جدید اسرائیل خواهند توانست ماجراجویی رهبران سنتی جنگ طلب خود را مهار کنند و از فکر حمله به ایران بازدارند   [2012 Apr] 
*پاسخی به ادعاهای نسنجیده و بی پایه ی آقای همایون کاتوزیان درباره ی کنفدراسیون جهانی   [2011 Nov] 
*افشاء یک تحریف بزرگ تاریخی پاسخی به ادعاهای نسنجیده و بی پایه‌ی آقای همایون کاتوزیان درباره ی کنفدراسیون جهانی و عده ای از رهبران آن  [2011 Oct] 
*بازار گرم افترا علیه مصدق و بختیار  چه کسانی از نام مصدق و بختیار می ترسند و چرا؟ بخش دوم 2ـ دنباله ی" راه توده" و مصدق [2011 Oct] 
*بازار گرم افترا علیه مصدق و بختیار (۲)  [2011 Aug] 
*بازار گرم افترا علیه مصدق و بختیار  [2011 Aug] 
*مصدق، پیروان مصدق، اهداف، اصول کار و منش آنان (بخش دوم ـ ب)  [2011 Apr] 
*مصدق، پیروان مصدق، اهداف، اصولِ کار و منشِ آنان  [2011 Apr] 
*مصدق، پیروان مصدق، اهداف، اصولِ کار و منشِ آنان  بخش نخست ـ ب [2011 Mar] 
*مصدق، پیروان مصدق، اهداف، اصولِ کار و منشِ آنان  [2011 Mar] 
*توتالیتاریسم و زمین لرزه های اجتناب ناپذیرآن( بخش دوم)   تصفیه ها در جمهوری اسلامی از همان آغاز کار [2010 Mar] 
*توتالیتاریسم و زمین لرزه های اجتناب ناپذیرآن(٭)   [2010 Mar] 
*دولت بختیار و فروغ آزادی (بخش دوم)  [2010 Jan] 
*دولت بختیار و فروغ آزادی (بخش نخستین)  [2010 Jan] 
*چه کسانی از علائم شیر و خورشید پرچم ملی ایران می ترسند؟  [2009 Aug]