PEZHVAKEIRAN.COM قران و دین؛ دام بندگی و اسارت ما ایرانیان است
 

قران و دین؛ دام بندگی و اسارت ما ایرانیان است
منوچهر تقوی بیات

قران، دین و آیین های خرافاتی بی پایه همچون بختک بیش از هزار و چهار صد سال است که گریبان ملت ما را رها نمی کند. در روزگار ما استعمارگران به کمک آخوندها  و مردمان نادان هر روز به ترفندی ما را با این خرافات می فریبند و همواره مردمان میهن ما را از آگاهی و پیشرفت باز می دارند. هر کجا که می خواهیم سخنی بگوییم تا به بگوش هم میهن مان فرو برود باید گواه بیاوریم که سر دشمنی با باورهای دینی آنان را نداریم. خسرو گلسرخی در بیدادگاه شاه بین اسلام و مارکسیسم سرگردان است. او برای دفاع از درست بودن راه خویش سخن خود را  چنین آغاز می کند:
این استعمار
این جامه سیاه معلق را
چگونه پیوندیست
با سرزمین من؟
او سپس برای فرار از تیر تکفیر توده های ناآگاه خود را مارکسیت لنینیست و پیرو اسلام می نامد. این جامه ی سیاه استعمار و دین اسلام است که او را بین دانش و دینی که ریشه در خرافات و نادانی دارد معلق و سرگردان کرده است.
دکتر مصدق در بیدادگاه  نظامی حکومت دیکتاتوری شاه در هفتم آذر ماه ۱۳۳۲، اشهد خود را  گفت. او با گفتارهای استوار و درست خود نشان داد که آن دادگاه نظامی نمایشی و بی پایه است. دادگاهی فرمایشی که پس از یک کودتای نظامی انگلیسی - آمریکایی برپاشده بود و به فرمان بیگانگان نخست وزیر قانونی کشور را در دادگاه نظامی به محاکمه کشیده بود. دکتر مصدق در سرتاسر محاکمه، آن بیدادگاه، رییس، دادستان و ارتش حکومت را به مسخره گرفت. برابر قانون اساسی ایران، شاه حق دخالت در کارهای اجرایی کشور را نداشت. شاه هرچه کرده به فرمان اربابان خارجی اش و با زور سرنیزه و کشتار بوده است. او همراه با آخوندها دشمن آگاهی و بیداری مردمان کشور ما بود. دکتر مصدق در آن دادگاه با مدرک نشان داد که دادستان خودش در نامه ای نوشته است که صلاحیت قضایی ندارد. همانگونه که خامنه ای خودش گفته است صلاحیت رهبری ندارد. این که دکتر مصدق در دادگاه اشهد خود را گفته است دلائل بسیاری دارد. نخست آن که به نظامی های ترسو و بادکنکی شاه بفهماند که او از مرگ نمی هراسد یعنی پیشاپیش، بالاترین حکم ممکن آن دادگاه را که مرگ باشد بی اثر کرد. دوم آن که به مردمی که استعداد آن را داشتند که عکس خمینی را در ماه ببینند درس ایران دوستی بدهد. دکتر مصدق در آن دادگاه می گوید من از همه چیزم می گذرم چون « ... وطنم را در جلو چشمم دارم.»( جلیل بزرگمهر، مصدق در محکمه نظامی، تهران انتشارات نیلوفر ۱۳۶۹ صفحه ۴۱۳ )*. سوم آن که اگر اعدامش کنند بهانه ای باشد برای همان مردمی که خود را مسلمان می دانند تا در برابر حکم دادگاه نظامی اعتراض کنند. و ...
برای آن که خوانندگان بدانند که من هم مانند آن ها یک روز بچه مسلمان بودم در اینجا گواه می آورم که نام خانوادگی من تقوی بیات است و در سرتاسر ایران و کشورهای همسایه، بیات ها مسلمان و شیعه بوده اند و هستند. نام پدرم شکرالله و نام پدر بزرگم عبدالله و پدر عبدالله که یک خان معمولی میهن دوست بوده تقی نام داشته و نام خانوادگی تقوی بیات از آنجا سرچشمه گرفته است. شما و من هم مانند ٪۹۹ از ایرانیان تنها به نام و برابر آمار مسلمان هستیم. شمار بسیار بزرگی از ایرانیان کتاب آسمانی خود قران را نمی توانند بخوانند چون عربی است. آن هایی هم که می خوانند چیزی از آن در نمی یابند و تنها برای ثواب و مزد آخرت آن را طوطی وار می خوانند.
من برگردان فارسی قران را خوانده ام و هنگام خواندن بسیار شگفت زده شدم که چگونه یک میلیارد و هشت میلیون مسلمان در جهان در سده ی بیست و یکم میلادی، باور داشته باشند که می توانند برابر حکم قران همنوعان خود را به دار بکشند، دست و پایشان را ببرند و یا اموال آنان را غارت کنند، زن و بچه ی آنان را اسیر و برده ی خود سازند؟ تنها مردمان نادان، خرافاتی و پریشان روان می توانند با بمب خودشان و صدها انسان دیگر را بکشند. شاید هم به دستوراتی عمل می کنند، مانند آنچه که در آیه ۳۳ سوره مائده آمده است:
إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ ...
«همانا کیفر آنان که با خدا و رسول به جنگ برخیزند و در زمین به فساد کوشند جز این نباشد که آن‌ها را به قتل رسانده، یا به دار کشند و یا دست و پایشان به خلاف یکدیگر بِبُرند و یا به نفی و تبعید از سرزمین (صالحان) دور کنند. این ذلت و خواری عذاب  دنیوی آنهاست و اما در آخرت به عذابی بزرگ معذّب خواهند بود.»
آنان که در زمین فساد می کنند یا آنان که خدا و رسول را باور ندارند چندین میلیارد هستند، آیا می شود همه ی آنان را به دار کشید؟ در قران آیات فراوانی هست که بر مسلمانان و پیروان اسلام حکم می کند که کفار را بکشید. در ایران حکومت اسلامی هزاران جوان میهن دوست و با استعداد را که سرمایه ی کشور بودند به نام محارب با خدا اعدام کرد. به دختران کم سن و جوان و زنان در ایران به حکم آیه های قران تجاوز و آنان را تیرباران کردند. مردمان متعصب و بی سواد و کسانی که قران را نخوانده اند و به معنای آن نیاندیشیده اند چشم و گوش بسته خود را مسلمان می دانند، هر جنایتی را به نام اسلام انجام می دهند. بارها آخوندها گفته اند و هنوز هم می گویند که:
وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللَّهِ ...  آیه ۲۴ سوره نساء
ترجمه خرمشاهی:« و [همچنين‏] زنان شوهردار، مگر ملك يمين [كنيز]تان، اين فريضه الهى است كه بر شما مقرر گرديده است، و فراتر از اينان بر شما حلال گرديده است كه با صرف اموال خويش، پاكدامنانه و نه پليدكارانه، آن را به دست آوريد، و آنانكه [به صورت متعه‏] از آنان برخوردار شويد، بايد مهرهايشان را كه بر عهده شما مقرر است، بپردازيد، و در آنچه پس از تعيين [در مدت يا مهر تغيير دهيد يا] به توافق رسيد، گناهى بر شما نيست، كه خداوند داناى فرزانه است.».
آخوندها و مقلدان  آنان که کورکورانه به دروغ ها و سخنان پوچ آن ها باور دارند کشور ما را در این چهل و چند سال ویران کرده اند. خمینی با زبانی عوامانه، معنای واژه های روزانه را هم وارنه و بی معنا به مردمان ما الغاء می کرده است. او می گفت احکام صدر اسلام مترقی است. چگونه احکام کهنه ی ۱۴۴۳ سال پیش می تواند مترقی باشد، او به دستور اربابانش معنای مترقی را هم وارونه جلوه می داد.کهنه را مترقی می خواند، ترقی و پیشرفت با کهنه پرستی نمی تواند یکی باشد. او به دستور بیگانگان با همین حرف ها مردمان کشور ما را فریب داد و امروز  پس از ویرانی کشور، جنگ و کشتارهای فراوان، گرانی و فساد، هر روز آنان که خمینی را رهبر و امام می نامیدند، در خیابان ها فریاد می کشند: « اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه، تمومه ماجرا» و  پشیمانی خود را از اسلام و مسلمانی ابراز می کنند.
خمینی گفت: «... نه، ما می خواهیم تمام قواعد اسلامی همان طور که در صدر اسلام بوده است در‏‎ ‎‏ایران تحقق پیدا بکند و ما ارائه بدهیم به دنیا که اسلام این است؛ اسلامِ مترقی این است؛‏‎ ‎‏احکامِ مترقی اسلام این است.» (صحیفه امام جلد ۹ صفحه ۵۰ ) عوام چون معنای اسلام مترقی را نمی دانستند و نمی دانستند که قواعد اسلامی صدر اسلام همان کشتار و دست و پا بریدن و برده داری است، به دنبال آن دجال به سوی سیاهی و نابودی رفتند.
عمه ای داشتم که هر ماه رمضان سی جزء قران را می خواند اما معنای آن را نمی دانست. عموی من مسلمان معتقدی بود به مکه هم رفته بود و لقب حاجی را هم یدک می کشید، قران هم می خواند اما من از او تفسیر یا تعبیری از قران نشنیدم.  یکی از پسران عمویم مجید نام داشت. در خانه هر وقت ما می خواستیم به شوخی قسم بخوریم، به قران مجید اینا، قسم می خوردیم. مسلمانی ما ایرانیان بیشتر در گزارش های آماری دیده می شود.  
بانویی را می شناختم که می گفت؛ در ده که بودیم ملا باجی می گفت دخترها و زن هایی که خواندن و نوشتن یاد بگیرند در آن دنیا به بهشت نخواهند رفت. هنگامی که به او می گفتم این حرف هادروغ است می گفت به قول ملاباجی؛« اگر قیامت دروغه و اگر شب و روز دروغه، این حرف ها هم دروغه». دختر این خانم که درس خوانده و دانشگاه رفته بود هم هرگز از باورهای دوران کودکی اش و اندیشه های خرافی ملا باجی رهایی پیدا نکرد. استعمار پانصد سال است که زنان کشور ما را در تاریکی، نادانی و واپس ماندگی نگه داشته است. همکاری داشتم در دانشگاه که رییس یک گروه دانشگاهی و خیلی هم متعصب بود و در زمان دیکتاتوری شاه، زنش را که چادری نبود وادار کرده بود که چادر به سر کند. این همکار دانشگاهی و مسلمان ما قران را نخوانده بود و نمی دانست که در قران چه چیزهایی نوشته شده است. وقتی برای او از قران نقل می کردم باور نمی کرد و چندین بار ناچار شدم شماره آیه و سوره را به او بدهم و از او خواهش کنم برود در قران آن ها را جستجو کند.
اما همه ی کسانی که قران را خوانده اند و  می خوانند و درباره ی آن به ژرف اندیشی پرداخته اند، کورکورانه آن را نمی پذیرند. یکی از نزدیکان ما که قران را خوب خوانده بود و بیشتر آیه های آن را از بر می دانست به من می گفت که ما را فریب داده اند. آیه های قران جهان شمول نیست و آن را برای فهم مردمان قراء اطراف مکه و مدینه نوشته اند. او آیه هایی مانند آیه ۹۲ از سوره انعام آیه ۱۲۰ سوره ی توبه آیه ۷ از سوره شُورَىٰ (شورا) و بسیاری دیگر از آیه های  قران را گواه می آورد که این کتاب به زبان عربی و تنها برای فهم مردمان اطراف مکه و مدینه نوشته شده است. او می گفت اگر این کتاب از سوی خدایی که به همه ی امور جهان آگاهی دارد نوشته شده بود( آیه ۳۸ سوره فاطر؛ خداوند از غیب آسمان ها و زمین آگاه است و آنچه را که درون دل هاست می داند!!! و یا، الله اعلم به حقایق الامور و...) می باید چنین خدایی از این پیشرفت های علمی و اکتشافاتی که ما امروز به آن ها دست یافته ایم هم چیزی می گفت.
کسی نمی دانداین قرانی که در دست مردم است آیا قران محمد است؟ یا قران عثمان و یا  قرانی است که حافظان قران آن را به میل و سلیقه ی خود نوشته اند؟ و یا آیا همه ی قران های مسلمان ها در جهان یکی است یا نه؟ چرا قران و تفسیر آیت الله برقعه ای را حکومت اسلامی به دستور خمینی خمیر کرد و دیگر چراها؟ من در اینجا به آن ها نمی پردازم تنها از حافظ کمک می گیرم که می گوید:
« گر مسلمانی از این است که حافظ دارد                                                                                    آه اگر از پی امروز بود فردایی » ( حافظ خانلری غزل ۴۸۱)
او در این بیت با ناباوری، فردای قیامت را با "اگر" و رندانه زیر پرسش می برد. به یاد بیاوریم که او قران را بهتر از هر مسلمانی می دانسته و شاید در جهان کمتر مسلمانی قران را با چارده روایت از بر می دانسته است. چارده روایت را  هم چهارده و هم چهل روایت، می توان خواند. حافظ بارها بهشت، مسلمانی، شیر و شهد و وعده های فردای قران را  به طنز می گیرد و رد می کند. او دل خونینی از شیخ، فقیه، مفتی، زاهد، منبر و مسجد و نادانی باورمندان به قران خدا دارد. او می گوید ای کسی که به دل خونین حافظ چنگ انداخته ای مگر تو نمی دانی که من در سینه ام قران را از بر دارم؟ پس با من ستیز مکن و بیشتر از این دل مرا خونین نکن:
ای چنگ فرو برده به خون دل حافظ                                                                                    فکرت مگر از غیرت قران خدا نیست؟»  ( غزل ۶۹ دیوان حافظ قزوینی غنی)
 یک بار دیگر واژه ی "ور" یعنی "و اگر" را همانگونه رندانه در برابر از بر دانستن قران به کار می برد. او فریاد رس دیگری را می شناخته که هنوز هم مصداق دارد و آن عشق است، عشق به آدمی، او می گوید: "عشقت رسد به فریاد " نه آن قرانی که من از بر دارم!
«عشقت رسد به فریاد  ور خود بسان حافظ                                                                            قران ز بر بخوانی با چارده روایت»( خانلری غزل ۹۳)  
منوچهر تقوی بیات
چهاردهم تیر ماه  ۱۴۰۱ خورشیدی برابر ۵ ژوئیه ۲۰۲۲ ترسایی
* «... قبل از اینکه به جواب تیمسار محترم مبادرت کنم باید عرض کنم: اشهد ان لا اله ... یعنی آنجایی که حق در کار باشد، با هر قوه‌ای مخالفت می‌کنم؛ از همه چیزم می‌گذرم. نه زن دارم، نه پسر دارم، نه دختر دارم؛ هیچ چیز ندارم مگر وطنم را در جلو چشمم دارم. [در این موقع مصدق به گریه افتاد] رسول اکرم فرموده‌است: «قُم فَاستَقِم» ــ بایست و مقاومت کن. البته نفرموده‌است: «بدون مطالعه مقاومت کن. وقتی دیدی موضوعی بحق است بایست و مقاومت کن.» حالا من پیروی از مولای خودم را که در یک عمر کرده می‌کنم؛ و تا نفس دارم، دنبال عقیده صحیح خود هستم…[۲۰۴]
 

منبع:پژواک ایران


منوچهر تقوی بیات

فهرست مطالب منوچهر تقوی بیات در سایت پژواک ایران 

*تفسیر غزل ۳۶۴ دیوان حافظ  [2024 Mar] 
*کشتن مردم به هر بهانه ای درنده خویی است!  [2024 Feb] 
*آزادی گرفتنی است!   [2024 Jan] 
*غوغای جهانی نرگس محمدی و بانوان ایرانی  [2023 Dec] 
*باید کاری کرد، باز گو کردن مصیبت ها بس است!  [2023 Dec] 
*حافظ راهنمای اهل کرم  [2023 Dec] 
*ز هر طرف که شود کشته سود اسلام است!  [2023 Nov] 
*دموکراسی، حزب، قانون  [2023 Sep] 
*در باره ی حزب، جبهه و کنگره ملی  [2023 Jul] 
*دومین نشست سالانه حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران گزارشی از یک پیروزی [2023 Jun] 
*پرنده ی فلزی و انقلاب در ایران  [2023 Jun] 
*شستشوی مغزی ابزار فریب توده ها  [2023 Jun] 
*فریاد، فغان و ناسزا به خامنه ای، خمینی و الله...  [2023 May] 
* آسیب شناسی و درمان بیماری میهن ما  [2023 May] 
*برگی غم انگیز از تاریخ ایران  [2023 Mar] 
*از کف خیابان تا کنگره ی ملی موقت ایران  [2023 Feb] 
*چرا نمی توانیم سازمان یا حزب بسازیم؟  [2023 Feb] 
*آیا در ایران، پس از این توفان، نسیم آزادی خواهد وزید؟  [2023 Feb] 
*گند آن سخن!  [2023 Feb] 
*آزادی، حزب و دموکراسی!  [2023 Jan] 
*چرا انقلاب ها در ایران پیروز نشده اند؟  [2023 Jan] 
* فرهیختگان ایران پیروز خواهند شد  [2022 Dec] 
*چرا کنگره ملی؟ و چگونه؟  [2022 Dec] 
*امروز چه باید بکنیم؟  [2022 Dec] 
*راه برون رفت از بن بست  [2022 Nov] 
*نامه سرگشاده به ملت ایران و به آقای حامد اسماعیلیون  [2022 Nov] 
*جبهه ای به گستردگی سراسر ایران/ کوچه به کوچه کو به کو  [2022 Oct] 
*در ایران سندیکاها شایسته ترین نمایندگان زحمتکشان هستند  [2022 Oct] 
*دولت موقت چیست و کی برپا می شود؟  [2022 Oct] 
*راه رهایی میهن ما خرد جمعی است  [2022 Sep] 
*حافظ در کوچه ی رندان  [2022 Sep] 
*به یاد پرویز رجایی که در سی ام تیر کشته شد  [2022 Jul] 
*حافظ دلداده ی صحبت جانان  [2022 Jul] 
*قران و دین؛ دام بندگی و اسارت ما ایرانیان است  [2022 Jul] 
* ملت ایران می تواند حکومت اسلامی را سرنگون کند  [2022 Apr] 
*سوسیال دموکراسی و لائیسیته؛ راهی به آزادی و آسایش مردم  [2022 Apr] 
*پیروزی چهارشنبه سوری!  [2022 Mar] 
*پندهای رندانه ی حافظ  [2022 Mar] 
*راه های مبارزه با حکومت اسلامی دست نشانده و دیکتاتور کدامند؟  [2022 Feb] 
*آیا اعتراضات صنفی فرهنگیان می تواند حزب آموزگاران را پدید آورد؟   [2022 Feb] 
*حافظ عاشق مردم، رند ازلی   [2022 Jan] 
*حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران (همسازی ملی جمهوری خواهان) چیست و چرا ؟   [2021 Dec] 
*حافظ در محراب (مهراب)   [2021 Nov] 
*مقام حافظ در راه عشق   [2021 Sep] 
*پس اپوزیسیون کجاست؟   [2021 Aug] 
*حافظ و صوفی باز خوانی غزل ۴۷۴  [2021 Aug] 
* عشقت رسد به فریاد  [2021 Jun] 
*خامنه‌ای آدمخوار از ضحاک خونخوارتر است  [2021 May] 
*حافظ و دکتر مصدق غزل ۴۴۹   [2021 May] 
*دستگیرشد، زندانی شد، کشته شد!  [2021 Apr] 
*خامنه‌ای خائن همه‌ی ایران را به چین می‌فروشد!   [2021 Mar] 
*اسفند ماه؛ ماه زنده ماندن و جاودانه شدن دکتر مصدق   [2021 Mar] 
*حافظ؛ عاشق و رند و می‌خواره  [2021 Mar] 
*ساقی بیار باده که ماه صیام رفت  [2021 Jan] 
*دایی جان ناپلئون برائت جنایات انگلیس و نوکرانش در ایران  [2021 Jan] 
*جشن کریسمس یادگاری از آیین مهر ایرانی  [2020 Dec] 
*استبداد استعماری و مردمان زیر ستم  [2020 Dec] 
*حافظ خدمت به رندان را به بهشت ترجیح می دهد عافیت چشم مدار از من ‌میخانه نشین! غزل ۳۰۷ [2020 Nov] 
*باده‌ی صبوحی و نماز صبح   [2020 Nov] 
*ترس به جان خامنه ای و روحانی افتاده است   [2020 Oct] 
*غزل ۲۸۹حافظ؛ همنشین رندان، سربازان و جانبازان   [2020 Oct] 
*دموکراسی و آزادی چگونه به دست می آید؟  [2020 Sep] 
*سرنگونی یا گذار؟  [2020 Aug] 
*حافظ و خرقه پوشان غزل ۳۷۹   [2020 Jul] 
*برای جوانان میهنم و دوستداران حافظ  [2020 Jun] 
*حافظ رند و فَتویٰ خرد  [2020 Jun] 
*به نظر شما کی از همه خائن‌تر بوده ... «کلاً مثلاً روشنفکرها؟» تو، سالومه!   [2020 May] 
*مایک پمپئو درباره ی خلیج فارس یا دروغ پراکنی می کند یا بی سواد است؟   [2020 May] 
*واپس ماندگی، سزاوار ملت ما نیست  [2020 Apr] 
*غزل ۳۶۶ صدای سخن عشق   [2020 Apr] 
*مشروطه با همراهی مشروعه، راه را بر آزادیخواهی بسته است!   [2020 Mar] 
*با نابسامانی میهن مان؛ چه باید کرد؟  [2020 Jan] 
*جشن کریسمس یادگاری از آیین مهر ایرانی   [2019 Dec] 
*حافظ رند و واعظ نامسلمان غزل ۲۰۰   [2019 Dec] 
*تروریست های حاکم بر ایران درنده تر و بیرحم تر از هر اشغالگری هستند!  [2019 Nov] 
*در همه ی جهان صاحبان قدرت از مردم می هراسند ‏  [2019 Oct] 
*نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم!  [2019 Oct] 
* سخنی درباره ی« جامعه شناسى نخبه كشى»   [2019 Aug] 
*خون مورسی از خون چه کسانی رنگین تر است؟   [2019 Jun] 
*هیولای جنگ بر فراز ایران  [2019 Jun] 
*و امروز چه باید کرد؟  [2019 May] 
*برای رهایی مردمان میهنان مان از بدبختی، چه باید کرد؟   [2019 Apr] 
*چرا ما نمی توانیم به آزادی و استقلال دست بیابیم؟  [2019 Mar] 
*پهلوی ها؛ غیر مستقل، قانون شکن و ضد حقوق بشر بودند  [2019 Feb] 
*هُشدار درباره ی پیام های بی نام و نشان!‏  [2018 Dec] 
*ملی مذهبی ها و راه مصدق  [2018 Nov] 
*کوروش و حماسه‌ی کوراوغلو  [2018 Oct] 
*لائیسیته یا آزادی از دین  [2018 Sep] 
* استبداد دینی ی امروز، نتیجه ی استبداد سلطنتی است   [2018 Sep] 
*نقش دین و مذهب در تاریخ  [2018 Aug] 
*رضا خان اجرا کننده ی قرارداد ۱۹۱۹ رویداد شگفت انگیز اکتبر ۱۹۱۷ در ایران [2018 Jun] 
* حزب چپ ایران یا اتحاد فدایی ها؟  [2018 Apr] 
*دوازدهم فروردین روز فریب ملت ایران  [2018 Apr] 
*فدرالیسم؛ کلاهی که برای سر ما ایرانیان گشاد است!   [2018 Mar] 
*جبهه ملی یک مفهوم فلسفی است!   [2018 Mar] 
*انقلاب راهی برای دستیابی به حقوق شهروندی و حق حاکمیت ملی  [2018 Feb] 
*درباره ی سخنرانی و گفتگو در کلن آلمان، پیرامون جنبش سراسری در ایران   [2018 Feb] 
*تفاوتی هست یا نیست؟  [2018 Jan] 
*در باره ی «کارزار حاکمیت ملی و مردمی در ایران»  [2017 Nov] 
*چرا ما و مردمانِ میهن ما به چنین روزِ سیاهی دچار شده‌ایم؟ چاره‌ی رهاییِ میهنِ ما از چنین بن‌بستی چیست؟   [2017 Sep] 
*علی گدا در «مأموریت آزار مردم»   [2017 Aug] 
*کدام ملت بدون تغییر حکومت مشکل خود را حل کرده است؟  [2017 Jun] 
*نامه ی سرگشاده به آقای محمد رضا عالی پیام؛ آقای هالو   [2017 Apr] 
*پهلو‌ی‌ها هم مانند جمهوری‌اسلامی ننگ تاریخ ایرانند  [2017 Mar] 
*فال در دیوان حافظ  [2017 Feb] 
*سیاسی شدن یا خرد ورزیدن؟  [2017 Jan] 
*کودتای ترکیه هدیه ی الهی بود!  [2016 Jul] 
*یادداشتی بر یادداشت خسرو سیف  [2016 May] 
*«حکومت اسلامی»، نیکلا هِنَن، خبرنگار فرانسوی اسیر شده را آزاد کرد!  [2015 Dec] 
*ملی می تواند ناسیونالیست نباشد!  [2015 Jun] 
*غزل ۹۴ ؛ عشق بیکران حافظ به مردم   [2015 Apr] 
*آقای محمد امینی! ما فاتحان شهرهای رفته بربادیم.   [2014 Dec] 
*میهن دوستی دکتر محمد مصدق  [2014 Dec] 
*فیلم بزرگداشت دکتر مصدق در احمدآباد؛ ۱۴ اسفند ۱۳۵۷  [2014 Dec] 
*خودی ها و خودمانی ها، نگاهی به «جامعه شناسی خودمانی»  [2013 Nov] 
*کودتاهای ویرانگر؛ شکستی سه گانه  [2013 Aug] 
*آیا جبهه ملی آرزویی دست نیافتنی است؟  [2013 Aug] 
*آش ملاعلی یا انتخابات؟  [2013 Jun] 
*کالای خارجی دشمن اصلی ما ایرانیان است  [2012 Sep] 
*میعادگاه عاشقان ایران !   [2011 Sep] 
*آیا آزادی و استقلال ما با شیوه ی اندیشیدن و زندگی ما کار دارد؟  [2011 Apr] 
*جنبش سبز و کیستی ملی و ایرانی ما   [2011 Jan] 
*حافظ رند ازلی  [2010 Nov] 
*چرا با خرد جمعی خود برای نگهبانی جان و آزادی خود، هم پیمان نمی‌شویم؟   [2010 Oct] 
*آزادی که نباشد نه استقلال هست و نه عدالت !  [2010 Oct] 
*حافظ رند و شیخ پشمینه پوش (غزل ۴۳۸ )  [2010 Jun] 
*توطئه ی رد «تئوری توطئه»  [2010 Apr] 
*جنگ برای مردم ما نکبت و برای دشمنان ملت ایران نعمت است !   [2010 Feb] 
*دکتر مصدق ملی بود و به ملت ایران باور داشت، نه به ولایت فقیه !   [2009 Dec] 
*۲۸ مرداد ۳۲ نخسین سنگ بنای انقلاب سبز   [2009 Aug] 
*دو دزد رأی مردم را دزدیدند! دزد سوم را با چشم خرد و دیدگان بیدار، هوشیارانه بپاییم ! ؟ [2009 Jul] 
*اندیشیدن به سرنوشت مردم ایران  [2009 Jun] 
*خیمه شب بازی تکراری و محمد ملکی گلادیتوری گرفتار در قفس درندگان وحشی  [2009 May] 
*محمود دولت آبادی زنده بودن خود را اعلام کرد !  [2009 May] 
*حافظ صاحب نظر؛ رند نظر باز!  [2009 Mar] 
*مسئله ی حزب و حکومت های دست نشانده در ایران  [2008 Apr] 
*دانشجویان چپ ، دانشجویان راست  و پیام دکتر مصدق! [2007 Dec]