PEZHVAKEIRAN.COM پس اپوزیسیون کجاست؟
 

پس اپوزیسیون کجاست؟
منوچهر تقوی بیات

اپوزیسیون یکی از ارکان پلورالیسم سیاسی یا چند حزبی بودن است. اپوزیسیون پاره ی جدا نشدنی از دموکراسی است. بدون اپوزیسیون دموکراسی معنای واقعی خود را از دست می دهد. اپوزیسیون کفه ی دیگر ترازوی دموکراسی است و در ساختار دموکراسی به مردم اجازه می دهد تا برای فرمانروایی بهتر انتخاب های دیگری داشته باشند. اپوزیسیون نمی تواند ممنوع باشد یا نابود شود وگرنه دموکراسی معنا نخواهد داشت. دموکراسی با اپوزیسیون همزاد است. جایی که اپوزیسیون ندیده گرفته شود، دموکراسی وجود ندارد. اپوزیسیون در سیستم های دموکراسی همه جا، حق دارد و باید بتواند به حکومت و فرمانروایی برسد.
فرمانروایی و حکومت در گذشته به کمک شمشیر انجام می شد. در ایران و در اروپا تا پیش از انقلاب کبیر فرانسه در همه جا فرمانروایی بر پایه ی زور و شمشیر بود. در جهان آزاد، امروز فرمانروایی بر پایه ی دموکراسی یعنی رأی مردم انجام می گیرد. مردمان کشورهای امروزی در جهان با سازمان دهی گروه هایی از مردمان گردهم می آیند، این گروه ها را حزب یا سازمان می نامند. در این سازمان ها مردمانی که هم اندیش و هم رأی هستند با رایزنی و هم اندیشی راه را برای به دست گرفتن فرمانروایی گروهی و کشورداری فراهم می کنند. این گونه همکاری ها را می توان همکاری های حزبی؛ کار سیاسی نامید. ما می توانیم کار سیاسی را به زبان فارسی؛ کار کشوری بنامیم. کاری هایی که برای سامان دادن کشور انجام می شود سیاست یا کار کشوری نامیده می شوند. مردمان یک کشور مستقل و آزاد با سازمان دادن کارهای کشوری؛ دولت – ملت برپا می کنند. دولت – ملت ؛ دستگاهی است که با رأی مردمان یک کشور پدید می آید و ساختار کشورداری بر آن بنا می شود. دستگاه دولت سازمان ویژه ای دارد و می تواند کشور را بر پایه ی قانون و برنامه های ویژه ای اداره کند. برای کشورداری باید در کارهای کشوری همکاری کرد یعنی باید کشورکاری و کشورداری را در کوچه و خیابان، در دبستان، دبیرستان، دانشگاه و در همه جای کشور آموخت. اکبر هاشمی رفسنجانی یکی از شیادانی که انقلاب ایران را به بیراهه کشاند به نادانی خود در کشورداری اعتراف کرده است. او پس از انقلاب ۵۷ در یکی از سخنرانی هایش گفت؛ "برادرا قبول مسئولیت کنند نترسند، مگر من وقتی به وزارت کشور رفتم می دانستم اندیکاتور چیست؟" او با چنین دانشی، رئیس جمهور "سازندگی" لقب گرفت، همانگونه که به رضا سواد کوهی بیسواد لقب "رضاشاه کبیر" دادند. ویرانی های کشور ما از ویرانگری این گونه کسان پدید آمده است. در ایران از سال ۱۲۹۹ خورشیدی و پیدا شدن رضا شصت تیری در تماشاخانه ی سیاست، حزب ها، انجمن ها، روزنامه ها و اجتماعات ممنوع بوده است. این جاسوس هایی که بر ما حکومت کرده و می کنند، کشورداری را از کجا آموخته اند که کشور ما را چنین ویران کرده اند؟
در جهان امروز در کشورهای پیشرفته؛ باورها و اندیشه های اجتماعی، باورنامه ی حزب ها را می سازد. حزب ها با باورها و شیوه های گوناگون خود کشورداری را انجام می دهند. در کشور ما ایران، انقلاب مشروطیت یعنی انقلاب قانون اساسی، راه را برای اداره کشور برپایه ی قانون اساسی و دولت - ملت، باز کرد. فرمان مشروطیت و برپا کردن عدالتخانه یا مجلس شورای ملی در سال ۱۲۸۵به امضاء رسید. چهارده سال پس از این تاریخ، فرمانده ی نیروهای انگلیسی در ایران؛ ژنرال آیرونساید که فرمانده نیروی قزاق هم بود، در ۲۵ دی ماه ۱۲۹۹ رضا شصت تیری؛ یک قزاق بی نام و نشان را به فرماندهی کل نیروی قزاق گمارد. رضا در برابر افسران ایرانی که تحصیلات عالی داشتند و در فرانسه، آلمان، روسیه، سوییس، انگلیس و... دوره دیده بودند، کس مهمی نبود. رضا فرزند نوش آفرین بودکه مادرش در راه سواد کوه به تهران، پیکر نیمه جان وی را به گمان این که او مرده است، در طویله ای رها کرد. آن کودک شیرخواره را  که از گرمای طویله جان گرفته بود و گریه می کرد، چارواداری پیدا کرد و به مادرش نوش آفرین باز گرداند. رضا در نوجوانی برای نگهداری اسب ها و استرهای نیروی قزاق استخدام شد. سپس وارد نیروی قزاق شد. در سال ۱۹۱۷ میلادی با اردشیر ریپورتر در رشت آشنایی پیدا کرد. اردشیر ریپورتر در خاطراتش نوشته است که او را از راه گفتن داستان های تاریخی، به گونه ای آموزش داده است. اردشیر ریپورتر خود را کاشف و آموزگار شفاهی رضا سوادکوهی می داند. آیرونساید به دلیل تهدید دولت شوروی پس از سپردن فرماندهی کل نیروی قزاق به رضا شصت تیری و سفارش های لازم به او و اردشیر ریپورتر ، ایران را ترک کرد. او در خاطراتش می نویسد: «...ر ضا را دیدم و با وی در مورد مأموریتش صحبت کردم...». او  می گوید دو شرط را به رضا متذکر شد اول اینکه به بریتانیا خیانت نکند و دوم اینکه سودای تغییر سلطنت و سرنگونی احمدشاه را در سر نپروراند. رضا هر دو شرط را با خوشرویی پذیرفت و من نیز دست او را به گرمی فشردم. سی و هشت روز پس از تاریخ ۲۵ دی ماه، هنوز سازمان حزب ها درست نشده بود و هنوز سازماندهی نیروهای مردمی مشروطه خواه به جایی نرسیده بود که بتوانند کشور را با شیوه های امروزی اداره کنند. در این خلأ سیاسی، رضا شصت تیری فرمانده تازه ی نیروی نظامی قزاق، در سوم اسفند ماه ۱۲۹۹ خورشیدی زیر نظر اردشیر ریپورتر و کارکنان سفارت انگلیس، دست به کودتا زد. رضا که خانواده ی شناخته شده و نام خانوادگی نداشت، نام خانوادگی یکی از مشروطه خواهان بزرگ به نام محمود پهلوی را به زور از او گرفت و خود را رضا پهلوی نامید. می بینیم که رضا سواد کوهی چگونه صاحب نام خانوادگی و مقام و منصب شد و کم کم به قدرت رسید. نخست او را فرمانده کل قزاق ها، سپس فرمانده کل قوا، پس از آن نخست وزیر و در آخر وی را رضا شاه پهلوی نامیدند و به این ها هم بسنده نکرده و به او لقب "رضا شاه کبیر" دادند.
اردشیر ریپورتر  در خاطرات خود می نویسد؛ در سال ۱۹۱۷، در بازار رشت رضا شصت تیری را کشف و زیر حمایت خود می گیرد. هم او در خاطراتش می نویسد :« در پایان سال ۱۹۲۰ حکومت شوروی به تهران پیشنهاد قراردادی را نمود که ظاهری بس فریبنده داشت و خط بطلان بر مزایای حکومت تزاری در ایران می‌کشید ولی با لحنی معصومانه و حق به جانب به روسیه این حق را می‌داد که در صورت احساس خطر و تهدید از خاک ایران بتواند قوای نظامی به ایران اعزام دارد. این قرارداد عامل و عنصر جدیدی را به صحنه سیاست ایران وارد نمود...». پس بهتر بود ژنرال آیرونساید و قوای انگلیس هرچه زودتر ایران را تخلیه کنند تا دستاویزی به روس‌ها داده نشود .
پیمان ایران و  روسیه شوروی در ژانویه ۱۹۲۱ به امضاء می رسد. در فصل ششم این پیمان نامه آمده است:
«طرفین معظمتین متعاهدتین موافقت حاصل کردند که هر گاه ممالک ثالثی بخواهند به وسیله دخالت مسلحه سیاست غاصبانه را در خاک ایران مجری دارند یا خاک ایران را مرکز حملات نظامی بر ضد روسیه قرار دهند و اگر ضمناً خطری سرحدات دولت جمهوری اتحادی شوروی روسیه...». اما انگلیس به دلیل آگاهی از مفاد این پیمان نامه پیش از امضای آن و برای اجرای مفاد قرار داد ۱۹۱۹ ایران و انگلیس و کنترل کامل ایران نقشه دیگر ی را به موقع اجرا گذاشت. انگلیس قوای نظامی خود را از ایران خارج کرده و کودتای ۱۲۹۹ را به انجام رسانده بود تا بهانه ای برای اجرای پیمان نامه ی ایران و شوروی به روس ها ندهد، وگرنه ؛"... دولت شوروی حق خواهد داشت قشون خود را به خاک ایران وارد نماید".
از آن هنگام که در سال ۱۲۸۵ فرمان مشروطیت امضاء شد و پس از آن در سال ۱۲۸۷ که محمدعلی شاه مجلس را به توپ بست و ۳۹ نفر از مشروطه خواهان را  دستگیر کرد برخی مانند میرزا جهانگیر صوراسرافیل را  کشت و گروهی را نیز تبعید کرد. این کشتارها و تبعید ها در دوران ویرانگر پهلوی ها به هزاران تن رسید. میرزاده عشقی، محمد کیوان قزوینی مشهور به واعظ قزوینی، تقی ارانی، علی اکبر داور و  بسیاری دیگر در زمان پهلوی اول و هزاران نفر در زمان پهلوی دوم جان خود را در راه آزادی ایران از دست دادند. با ورود خمینی به ایران و کشتار سینما رکس آبادان و کشتارهای دیگر مانند کشتارهای سال ۱۳۶۷، این کشتارها ادامه داشته و به بیش از صدها هزار نفر رسیده است. اگر کشتار جوانان بی گناه ایرانی در جنگ ایران و عراق را به کشتارهای پیشین بیفراییم، شمار کشتگان راه آزادی در ایران سر به میلیون می زند. کدام کشور در جهان در ۱۲۵ سال گذشته در راه آزادی و استقلال خود  بیش از یک میلیون کشته داده است؟
این کشتارها را در درازای ۱۲۵ سال گذشته، حقوق بگیران و گماشتگان بیگانگان با پشتیبانی کشورهای اروپایی و آمریکا انجام داده اند. فراموش نکنیم که شمار کشتگان راه آزادی بیش از یک میلیون نفر بوده، اما پهلوی ها و نوکرانشان و خمینی و خامنه ای و همه ی آخوندها و روضه خوان ها شمارشان بسیار اندک بوده و همچنان بسیار اندک است. این کشتارها از رشد اجتماعی، اقتصادی و سیاسی کشور ما جلوگیری کرده است. مردمان همه ی کشورهای پیشرفته ی جهان با آموزش و پرورش درست و آزادی سازمان های اجتماعی و حزب های آزاد به رشد و ترقی دست می یابند. کشتار و زندانی کردن و فراری دادن میلیون ها نفر از ایران ، کشور ما را از پیشرفت و رشد باز داشته و باز می دارد. افزون بر کشتن، زندانی کردن، شکنجه و فراری دادن آزادی خواهان در ۱۲۵ سال گذشته، ترس و تربیت نادرست مردمان نیز بر انباشت نادانی و خرافات در کشور ما افزوده است. هم اکنون میلیون ها ایرانی آزاد شده از اسارت حکومت اسلامی در خارج از مرزهای ایران؛ در سراسر جهان در پیشرفت و ترقی جهان، دخالت دارند. برخی از این ایرانیان در شمار نخبگان بزرگ جهان هستند.
در ایران بیش از چهل سال است که از هرکس در رادیو و تلویزیون چیزی می پرسند نخست از ترس نام الله و شهدای راه اسلام را بر زبان می راند و سپس می گوید من سیاسی نیستم و  کاری به کار کسی ندارم و سرم به کار و زندگی خودم مشغول است. این ترس و این فرار از سیاست کشور ما را از پیشرفت باز داشته است. ۱۲۵ سال است حزب و انجمن در ایران آزاد نیست و هرکس به دنبال این کارها برود، دستگیر می شود، زندانی و شکنجه می شود. در بهترین حالت مردمان آگاه و فرهیخته از بیم جان خودشان و اگر بتوانند فرزندانش را  بر می دارند و از راه کوه و بیابان فرار می کنند. امروز پس از این همه داستان ها، دشمنان مردمان ستمدیده ایران، پادوهای همان حکومتگرانی که حزب و انجمن را در ایران ممنوع کرده اند همه جا زبانشان دراز است که؛ پس اپوزیسیون کجاست؟ چرا اپوزیسیون کاری نمی کند؟ نخست باید معنای اپوزیسیون سیاسی را دانست، سپس از آن سخن گفت. در جهان پیشرفته و آزاد، اپوزیسیون را نه ممنوع می کنند، نه زندانی می کنند و نه اعدام می کنند. اپوزیسیون مانند هر حزب دیگری حق دارد تبلیغات کند، در انتخابات شرکت کند و به حکومت برسد.  
کسی که در فرهنگ سیاسی و اجتماعی دیکتاتوری کشورش چندین نسل از حزب گریزان بوده و آموزش و پرورش سیاسی نداشته است، چگونه می تواند، اپوزیسیون را بفهمد؟ چگونه می تواند در اپوزیسیون بگنجد؟ چگونه می تواند اپوزیسیون یک پارچه بسازد و یا اپوزیسیون نامیده بشود. هر کسی که با حکومت مخالف باشد الزاما نمی تواند اپوزیسیون نامیده شود. اپوزیسیون در شرائط سیاسی دموکراسی و در کشورهای دارای دموکراسی معنا دارد. اپوزیسیون شدن هم به آموزش نیاز دارد. ذات نایافته از هستی، بخش؛ کی تواند که شود "هستی بخش"؟ یعنی چیزی که از هستی و زندگی بهره ای ندارد و هستی ندارد، چگونه می تواند هستی و زندگانی ببخشد یا پدید آورد؟ کی ؟ با کدام امکانات اپوزیسیون پدید آمده است تا بتواند همچون اپوزیسیون به میدان بیاید؟ اپوزیسیون سازمان یا حزبی سیاسی است که در حکومت نیست و تلاش می کند با جلب آراء مردم به حکومت برسد. سازمان اجتماعی و سازمان دهی حزبی در کشور ما همیشه ممنوع بوده و هنوز هم ممنوع است. آیا پادشاهی خواهان هرگز در ایران سازمان و یا حزبی حقیقی داشته اند که امروز بتوانند به عنوان اپوزیسیون وارد عمل بشوند؟ دیگر گروه ها هم که در دوران پادشاهی اجازه ی سازمان یابی و سازمان دهی حزبی نداشته اند نمی توانند به ناگهان حزب و سازمان بشوند و به شکل اپوزیسیون وارد عمل اپوزیسیونی بشوند. هر کس با دیکتاتوری مخالف است تنها مخالف نامیده می شود نه اپوزیسیون! اپوزیسیون نیاز به فضای سیاسی آزاد دارد. در شرائط اختناق اپوزیسیون اجازه فعالیت و زندگی ندارد. به مخالفان سیاسی یک حکومت دیکتاتوری نمی توانیم اپوزیسیون بگوییم چون اپوزیسیون اگر آزاد نباشد اپوزیسیون نیست و نمی تواند اپوزیسیون باشد. هرجا هم گروهی پدید می آید از آنجایی که آزاد نیست و امکان حزب شدن را ندارد دوام و قوام نمی یابد و از سوی دیگر عوامل و جاسوسان حکومت هم به از هم پاشیدگی آن کمک می کنند.      
منوچهر تقوی بیات
مرداد ۱۴۰۰ خورشیدی برابر با اوت ۲۰۲۱ میلادی 

منبع:پژواک ایران


منوچهر تقوی بیات

فهرست مطالب منوچهر تقوی بیات در سایت پژواک ایران 

*تفسیر غزل ۳۶۴ دیوان حافظ  [2024 Mar] 
*کشتن مردم به هر بهانه ای درنده خویی است!  [2024 Feb] 
*آزادی گرفتنی است!   [2024 Jan] 
*غوغای جهانی نرگس محمدی و بانوان ایرانی  [2023 Dec] 
*باید کاری کرد، باز گو کردن مصیبت ها بس است!  [2023 Dec] 
*حافظ راهنمای اهل کرم  [2023 Dec] 
*ز هر طرف که شود کشته سود اسلام است!  [2023 Nov] 
*دموکراسی، حزب، قانون  [2023 Sep] 
*در باره ی حزب، جبهه و کنگره ملی  [2023 Jul] 
*دومین نشست سالانه حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران گزارشی از یک پیروزی [2023 Jun] 
*پرنده ی فلزی و انقلاب در ایران  [2023 Jun] 
*شستشوی مغزی ابزار فریب توده ها  [2023 Jun] 
*فریاد، فغان و ناسزا به خامنه ای، خمینی و الله...  [2023 May] 
* آسیب شناسی و درمان بیماری میهن ما  [2023 May] 
*برگی غم انگیز از تاریخ ایران  [2023 Mar] 
*از کف خیابان تا کنگره ی ملی موقت ایران  [2023 Feb] 
*چرا نمی توانیم سازمان یا حزب بسازیم؟  [2023 Feb] 
*آیا در ایران، پس از این توفان، نسیم آزادی خواهد وزید؟  [2023 Feb] 
*گند آن سخن!  [2023 Feb] 
*آزادی، حزب و دموکراسی!  [2023 Jan] 
*چرا انقلاب ها در ایران پیروز نشده اند؟  [2023 Jan] 
* فرهیختگان ایران پیروز خواهند شد  [2022 Dec] 
*چرا کنگره ملی؟ و چگونه؟  [2022 Dec] 
*امروز چه باید بکنیم؟  [2022 Dec] 
*راه برون رفت از بن بست  [2022 Nov] 
*نامه سرگشاده به ملت ایران و به آقای حامد اسماعیلیون  [2022 Nov] 
*جبهه ای به گستردگی سراسر ایران/ کوچه به کوچه کو به کو  [2022 Oct] 
*در ایران سندیکاها شایسته ترین نمایندگان زحمتکشان هستند  [2022 Oct] 
*دولت موقت چیست و کی برپا می شود؟  [2022 Oct] 
*راه رهایی میهن ما خرد جمعی است  [2022 Sep] 
*حافظ در کوچه ی رندان  [2022 Sep] 
*به یاد پرویز رجایی که در سی ام تیر کشته شد  [2022 Jul] 
*حافظ دلداده ی صحبت جانان  [2022 Jul] 
*قران و دین؛ دام بندگی و اسارت ما ایرانیان است  [2022 Jul] 
* ملت ایران می تواند حکومت اسلامی را سرنگون کند  [2022 Apr] 
*سوسیال دموکراسی و لائیسیته؛ راهی به آزادی و آسایش مردم  [2022 Apr] 
*پیروزی چهارشنبه سوری!  [2022 Mar] 
*پندهای رندانه ی حافظ  [2022 Mar] 
*راه های مبارزه با حکومت اسلامی دست نشانده و دیکتاتور کدامند؟  [2022 Feb] 
*آیا اعتراضات صنفی فرهنگیان می تواند حزب آموزگاران را پدید آورد؟   [2022 Feb] 
*حافظ عاشق مردم، رند ازلی   [2022 Jan] 
*حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران (همسازی ملی جمهوری خواهان) چیست و چرا ؟   [2021 Dec] 
*حافظ در محراب (مهراب)   [2021 Nov] 
*مقام حافظ در راه عشق   [2021 Sep] 
*پس اپوزیسیون کجاست؟   [2021 Aug] 
*حافظ و صوفی باز خوانی غزل ۴۷۴  [2021 Aug] 
* عشقت رسد به فریاد  [2021 Jun] 
*خامنه‌ای آدمخوار از ضحاک خونخوارتر است  [2021 May] 
*حافظ و دکتر مصدق غزل ۴۴۹   [2021 May] 
*دستگیرشد، زندانی شد، کشته شد!  [2021 Apr] 
*خامنه‌ای خائن همه‌ی ایران را به چین می‌فروشد!   [2021 Mar] 
*اسفند ماه؛ ماه زنده ماندن و جاودانه شدن دکتر مصدق   [2021 Mar] 
*حافظ؛ عاشق و رند و می‌خواره  [2021 Mar] 
*ساقی بیار باده که ماه صیام رفت  [2021 Jan] 
*دایی جان ناپلئون برائت جنایات انگلیس و نوکرانش در ایران  [2021 Jan] 
*جشن کریسمس یادگاری از آیین مهر ایرانی  [2020 Dec] 
*استبداد استعماری و مردمان زیر ستم  [2020 Dec] 
*حافظ خدمت به رندان را به بهشت ترجیح می دهد عافیت چشم مدار از من ‌میخانه نشین! غزل ۳۰۷ [2020 Nov] 
*باده‌ی صبوحی و نماز صبح   [2020 Nov] 
*ترس به جان خامنه ای و روحانی افتاده است   [2020 Oct] 
*غزل ۲۸۹حافظ؛ همنشین رندان، سربازان و جانبازان   [2020 Oct] 
*دموکراسی و آزادی چگونه به دست می آید؟  [2020 Sep] 
*سرنگونی یا گذار؟  [2020 Aug] 
*حافظ و خرقه پوشان غزل ۳۷۹   [2020 Jul] 
*برای جوانان میهنم و دوستداران حافظ  [2020 Jun] 
*حافظ رند و فَتویٰ خرد  [2020 Jun] 
*به نظر شما کی از همه خائن‌تر بوده ... «کلاً مثلاً روشنفکرها؟» تو، سالومه!   [2020 May] 
*مایک پمپئو درباره ی خلیج فارس یا دروغ پراکنی می کند یا بی سواد است؟   [2020 May] 
*واپس ماندگی، سزاوار ملت ما نیست  [2020 Apr] 
*غزل ۳۶۶ صدای سخن عشق   [2020 Apr] 
*مشروطه با همراهی مشروعه، راه را بر آزادیخواهی بسته است!   [2020 Mar] 
*با نابسامانی میهن مان؛ چه باید کرد؟  [2020 Jan] 
*جشن کریسمس یادگاری از آیین مهر ایرانی   [2019 Dec] 
*حافظ رند و واعظ نامسلمان غزل ۲۰۰   [2019 Dec] 
*تروریست های حاکم بر ایران درنده تر و بیرحم تر از هر اشغالگری هستند!  [2019 Nov] 
*در همه ی جهان صاحبان قدرت از مردم می هراسند ‏  [2019 Oct] 
*نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم!  [2019 Oct] 
* سخنی درباره ی« جامعه شناسى نخبه كشى»   [2019 Aug] 
*خون مورسی از خون چه کسانی رنگین تر است؟   [2019 Jun] 
*هیولای جنگ بر فراز ایران  [2019 Jun] 
*و امروز چه باید کرد؟  [2019 May] 
*برای رهایی مردمان میهنان مان از بدبختی، چه باید کرد؟   [2019 Apr] 
*چرا ما نمی توانیم به آزادی و استقلال دست بیابیم؟  [2019 Mar] 
*پهلوی ها؛ غیر مستقل، قانون شکن و ضد حقوق بشر بودند  [2019 Feb] 
*هُشدار درباره ی پیام های بی نام و نشان!‏  [2018 Dec] 
*ملی مذهبی ها و راه مصدق  [2018 Nov] 
*کوروش و حماسه‌ی کوراوغلو  [2018 Oct] 
*لائیسیته یا آزادی از دین  [2018 Sep] 
* استبداد دینی ی امروز، نتیجه ی استبداد سلطنتی است   [2018 Sep] 
*نقش دین و مذهب در تاریخ  [2018 Aug] 
*رضا خان اجرا کننده ی قرارداد ۱۹۱۹ رویداد شگفت انگیز اکتبر ۱۹۱۷ در ایران [2018 Jun] 
* حزب چپ ایران یا اتحاد فدایی ها؟  [2018 Apr] 
*دوازدهم فروردین روز فریب ملت ایران  [2018 Apr] 
*فدرالیسم؛ کلاهی که برای سر ما ایرانیان گشاد است!   [2018 Mar] 
*جبهه ملی یک مفهوم فلسفی است!   [2018 Mar] 
*انقلاب راهی برای دستیابی به حقوق شهروندی و حق حاکمیت ملی  [2018 Feb] 
*درباره ی سخنرانی و گفتگو در کلن آلمان، پیرامون جنبش سراسری در ایران   [2018 Feb] 
*تفاوتی هست یا نیست؟  [2018 Jan] 
*در باره ی «کارزار حاکمیت ملی و مردمی در ایران»  [2017 Nov] 
*چرا ما و مردمانِ میهن ما به چنین روزِ سیاهی دچار شده‌ایم؟ چاره‌ی رهاییِ میهنِ ما از چنین بن‌بستی چیست؟   [2017 Sep] 
*علی گدا در «مأموریت آزار مردم»   [2017 Aug] 
*کدام ملت بدون تغییر حکومت مشکل خود را حل کرده است؟  [2017 Jun] 
*نامه ی سرگشاده به آقای محمد رضا عالی پیام؛ آقای هالو   [2017 Apr] 
*پهلو‌ی‌ها هم مانند جمهوری‌اسلامی ننگ تاریخ ایرانند  [2017 Mar] 
*فال در دیوان حافظ  [2017 Feb] 
*سیاسی شدن یا خرد ورزیدن؟  [2017 Jan] 
*کودتای ترکیه هدیه ی الهی بود!  [2016 Jul] 
*یادداشتی بر یادداشت خسرو سیف  [2016 May] 
*«حکومت اسلامی»، نیکلا هِنَن، خبرنگار فرانسوی اسیر شده را آزاد کرد!  [2015 Dec] 
*ملی می تواند ناسیونالیست نباشد!  [2015 Jun] 
*غزل ۹۴ ؛ عشق بیکران حافظ به مردم   [2015 Apr] 
*آقای محمد امینی! ما فاتحان شهرهای رفته بربادیم.   [2014 Dec] 
*میهن دوستی دکتر محمد مصدق  [2014 Dec] 
*فیلم بزرگداشت دکتر مصدق در احمدآباد؛ ۱۴ اسفند ۱۳۵۷  [2014 Dec] 
*خودی ها و خودمانی ها، نگاهی به «جامعه شناسی خودمانی»  [2013 Nov] 
*کودتاهای ویرانگر؛ شکستی سه گانه  [2013 Aug] 
*آیا جبهه ملی آرزویی دست نیافتنی است؟  [2013 Aug] 
*آش ملاعلی یا انتخابات؟  [2013 Jun] 
*کالای خارجی دشمن اصلی ما ایرانیان است  [2012 Sep] 
*میعادگاه عاشقان ایران !   [2011 Sep] 
*آیا آزادی و استقلال ما با شیوه ی اندیشیدن و زندگی ما کار دارد؟  [2011 Apr] 
*جنبش سبز و کیستی ملی و ایرانی ما   [2011 Jan] 
*حافظ رند ازلی  [2010 Nov] 
*چرا با خرد جمعی خود برای نگهبانی جان و آزادی خود، هم پیمان نمی‌شویم؟   [2010 Oct] 
*آزادی که نباشد نه استقلال هست و نه عدالت !  [2010 Oct] 
*حافظ رند و شیخ پشمینه پوش (غزل ۴۳۸ )  [2010 Jun] 
*توطئه ی رد «تئوری توطئه»  [2010 Apr] 
*جنگ برای مردم ما نکبت و برای دشمنان ملت ایران نعمت است !   [2010 Feb] 
*دکتر مصدق ملی بود و به ملت ایران باور داشت، نه به ولایت فقیه !   [2009 Dec] 
*۲۸ مرداد ۳۲ نخسین سنگ بنای انقلاب سبز   [2009 Aug] 
*دو دزد رأی مردم را دزدیدند! دزد سوم را با چشم خرد و دیدگان بیدار، هوشیارانه بپاییم ! ؟ [2009 Jul] 
*اندیشیدن به سرنوشت مردم ایران  [2009 Jun] 
*خیمه شب بازی تکراری و محمد ملکی گلادیتوری گرفتار در قفس درندگان وحشی  [2009 May] 
*محمود دولت آبادی زنده بودن خود را اعلام کرد !  [2009 May] 
*حافظ صاحب نظر؛ رند نظر باز!  [2009 Mar] 
*مسئله ی حزب و حکومت های دست نشانده در ایران  [2008 Apr] 
*دانشجویان چپ ، دانشجویان راست  و پیام دکتر مصدق! [2007 Dec]