PEZHVAKEIRAN.COM حافظ در محراب (مهراب)
 

حافظ در محراب (مهراب)
منوچهر تقوی بیات

غزل ۳۵۲ 
بحر رمل مثمن مخبون محذوف
فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
 
۱-گر از این منزل غربت به سوی خانه روم
دگر آنجا که روم عاقل و فرزانه روم
۲- زین سفر گر به سلامت به وطن باز رسم
نذر کردم که هم از راه به میخانه روم
۳- تا بگویم که چه کشفم شد از این سیر و سلوک        
به در صومعه با بربط و پیمانه روم 
۴- آشنایان ره عشق گرم خون بخورند
ناکسم گر به شکایت سوی بیگانه روم
۵- بعد از این دست من و زلف چو زنجیر نگار
چند و چند از پی کام دل دیوانه روم؟
۶- گر ببینم خم ابروی چو محرابش باز
سجده ی شکر کنم و ز پی شکرانه روم
۷- خرم آن دم که چو حافظ به تولای وزیر
سرخوش از میکده با دوست به کاشانه روم ( غزل ۳۵۲)
 
این غزل در دیوان حافظ به تصحیح دکتر ناتل خانلری و در بیشتر دیوان های چاپ شده همین هفت بیت را دارد. دیوان حافظ عبدالرحیم خلخالی، دیوان حافظ رکن الدین همایونفرخ و بهاالدین خرمشاهی این غزل را ندارد. به گمان ما این غزل در آغاز فرمانروایی شاه شجاع سروده شده است و وزیری که به آن اشاره می رود خواجه قوام الدین صاحب عیار است.
حافظ غزل دیگری سروده کم و بیش با همین درون مایه که ۹ بیت دارد و در آن هم از بودن در جایی سخن می گوید که در آنجا ناخشنود است:
خرم آن روز کزین منزل ویران بروم
راحت جان طلبم وز پی جانان بروم ( ۱/ ۳۵۱)
گویا این غزل ۳۵۱ در دوران پایانی پادشاهی شاه شجاع سروده شده که حافظ در یزد بوده است. وزیری که حافظ به دوستی و مهر او در بیت نهم غزل ۳۵۱ می بالد به گمان ما می باید خواجه جلال الدین تورانشاه باشد.  
بیت یکم غزل ۳۵۲
۱ـ گر از این منزل غربت به سوی خانه روم
     دگر آنجا که روم عاقل و فرزانه روم
 گر، کوتاه شده ی واژه ی اگر است که حرف ربط و شرط است. گویا این آرزویی است که شاید رخ ندهد زیرا حافظ از واژه یِ گر یعنی اگر سود جسته است. در این بیت منزل یعنی ایستگاهی که مسافران در آنجا فرود  می آیند و خستگی را از تن به در می کنند و گاهی می شود که روزها و ماه ها در آنجا بمانند. در اینجا هم منزل به معنای جایی است که حافظ در آنجا فرود آمده و  هنوز در آنجا است. برخی از دیوان ها "منزل غربت" را "منزل ویران" نوشته اند که نمی تواند درست باشد. غربت به معنای جایی دور از زادگاه و یا خانه و کاشانه است. در این  بیت حافظ با واژگانی که به کارمی برد، انگیزه ی رفتن را در خواننده پدید می آورد. "منزل غربت"، جایی است که حافظ نمی خواهد در آنجا باشد و در برابر آن "خانه" جایی است که در آن آسودگی هست. ما جا به جا شدن و رفتن از " منزل غربت به سوی خانه" را با واژگان "سوی" و" روم"، به روشنی دریافت می کنیم. بسامد و بازگویی واژه ی "روم"، در سراسر غزل نیز این دریافت را در خواننده بر می انگیزد. برابر نوشته های تذکره نویسان حافظ مانند سعدی و برخی دیگر از شاعران به سفر و جهانگردی نپرداخته است. گویا این سفر همان باشد که می خواسته است به دعوت علاءالدین حسن شاه، فرمانروای دَکن، نزد او به هند برود. در پاره ی دوم بیت، واژه های عاقل و فرزانه نشان می دهد که حافظ به گونه ای از این که به این دوری و غربت دچار شده پشیمان است.
چکیده ی بیت یکم غزل ۳۵۲
اگر از این جایی که دور از خانه ی من است به سوی خانه روم، به آنجا که روم دیگر فرزانه و خردمند خواهم شد و کاری نمی کنم که از آنجا دور شوم.
بیت دوم غزل ۳۵۲
۲- زین سفر گر به سلامت به وطن باز رسم
    نذر کردم که هم از راه به میخانه روم
واژه ی سفر نیز همچنان گویای این است که حافظ راه درازی تا زادگاه و خانه ی خود دارد. حافظ در این بیت باز هم از واژه ی "گر"، یعنی اگر بهره می گیرد و می گوید،(به راستی نمی داند)، اگر از این سفر با تندرستی باز گردم نذر کرده ام تا یک راست به میخانه روم.  نذر کردن به معنای پیمان کردن با خدا و یا مقدسات خود است. برابر لغت نامه ی دهخدا؛ نذر یعنی آنچه شخص بر خود واجب کند که ... و یا به جا بیاورد. در دیوان حافظ واژه ی نذر پنج بار آمده است که در همه جا حافظ نذر را با شوخی و  ریشخند به کار برده است. مانند؛ " یک بوسه نذر حافظ پشمینه پوش کن( ۸/ ۳۹۰ ) ". در این بیت حافظ نذر کردن را به ریشخند می گیرد چون می گوید می خواهد به میخانه برود. او نمی گوید که نذر کردم به شاه چراغ و یا به مکه بروم، می گوید نذر کرده ام که از راه به میخانه روم. میخانه، باده، می و شراب از واژگانی است که برابر دین اسلام و قران ناپسند و ناروا است.
حافظ با خدا و باورهای خرافاتی سر ناسازگاری دارد. او در دیوان خود بیشتر از واژه های آسمان، فلک، روزگار، قضا و ...  به نام فرمانروای جهان و سرنوشت خود نام می برد. برخی از حافظ شناسان این رندی حافظ را درنیافته اند و او را "جبری" دانسته اند. او با طنز و یا به جد بارگاه الله را به سخره می گیرد و با آن به ستیز می پردازد. او می گوید:
چه جای شکر و شکایت ز نقش نیک و بد است
چو بر صحیفه ی هستی رقم نخواهد ماند ۴/۱۷۶
در این بیت شکر را هم مانند شکایت بی ارزش می داند.
با اشاره به آیه ۵۴ از سوره آل عمران؛ « وَمَکرُوا و مَکَرَالله وَاللهُ خَیرُالماکرین...»، می گوید:
بیاور می که نتوان شد ز مکر آسمان ایمن (مَکَرَالله)
به لعب زهره ی چنگی و مریخ سلحشورش
حافظ در این بیت که شاهد آوردیم با می به جنگ مکر آسمان (مَکَرَالله)می رود. لعبِ زهره یعنی بازی زهره که هم اشاره است به نوازندگی زهره ( که همان ناهید باشد) خدای موسیقی و هم اشاره است به داستان هاروت و ماروت در قران که زهره آنان را به بازی گرفت و فریب داد. مریخ  یا بهرام هم ستاره ای شوم یا نحس بود و خدای جنگ به شمار می رفت.
حافظ در جایی دستگاه فرمانروایی الله را برابر آیه ۷۲ سوره ی احزاب، آسمان می نامد. او همه ی دین ها و خرافه ها را دروغ و دور از حقیقت می داند و نقاب از چهره ی اندیشه فرو می کشد؛ حافظ "بار امانت" را هم با شوخی به دوش می کشد زیرا همانگونه که در قران برابر آیه ۷۲  آمده، الله می گوید:
« ما این امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه داشتیم، از تحمل آن سرباز زدند و از آن ترسیدند. انسان آن امانت را بر دوش گرفت، که او ستمکار و نادان بود. (آیه ۷۲ سوره ی احزاب)»:
آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه ی کار به نام من دیوانه زدند ۳/۱۷۹
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
  چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند ۴/۱۷۹
...
کس چو حافظ نگشود از رخ اندیشه نقاب
تا سر زلف سخن را به قلم شانه زدند (۷/ ۱۷۹)
حافظ آسمان و همه کائنات را در برابر آیین عشق به هیچ می شمرد و خرمن دین را به آتش می کشد و می سوزاند؛
آسمان گو مفروش این عظمت که اندر عشق
خرمن مه به جوی خوشه ی پروین به دو جو (۷/۳۹۹)
آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت
حافظ این خرقه ی پشمینه بیانداز و برو (۸/۳۹۹)
چکیده ی بیت دوم غزل ۳۵۲
اگر از این سفر با تندرستی به میهن و خانه ام برگردم، با خدا پیمان کرده ام که از راه یک راست به میخانه بروم.
بیت سوم غزل ۳۵۲
۳- تا بگویم که چه کشفم شد از این سیر و سلوک
    به در صومعه با بربط و پیمانه روم 
کشف یعنی پیدا کردن، آشکار ساختن، پی بردن، یافتن و ... سیر یعنی گشتن، رفتن، گردش کردن و ... سلوک به معنای رفتار، روش، در پیش گرفتن راهی و در آن راه رفتن است. در برخی از نوشتارها معنای سیر چنین است؛ طی مراتب وجود برای وصول به کمال و نیل به حقیقت، ... رفتار، آیین، طریقت و ... سیر و سلوک یعنی با پیروان آیین های گوناگون رفت و آمد و با آن ها آمیزش کردن. صومعه یعنی دیر، عبادتگاه، خانقاه و... بربط، تنبور یا عود؛ سازی زهی با کاسه ای بزرگ است. در اینجا نیز حافظ سیر و سلوک و نیز کشف و صومعه را با طنز و کنایه به کار می برد. در پیمانی که حافظ با خدا کرده است پیمانه را نیز به همراه بربط به صومعه می برد.
چکیده ی بیت سوم غزل ۳۵۲
با تنبور و پیمانه ی می به در عبادتگاه می روم تا برای آنان بگویم که در این گشت و گذار، چه چیزی فرا گرفته ام.
معنای نهفته ی این سیر و سلوک  طنزآمیز حافظ این است که دریافتم که باید می نوشید و همراه با ساز و تنبور شادمانی کرد.
بیت چهارم غزل ۳۵۲
۴- آشنایان ره عشق گرم خون بخورند
ناکسم گر به شکایت سوی بیگانه روم
گویا جایی که حافظ برای سیر و سلوک به آنجا رفته بوده، جایی بیگانه و ناآشنا بوده است و حافظ از آن سیر و سلوک خشنود نیست. آشنایان ره عشق را می توان پیروان آیین مهر دانست که آیینی باستانی و ایرانی است. حافظ ره عشق، راه عشق، آیین مهر، (که مکدر نشود آئینه ی مهر آئینم ۶/۳۴۷)، طریقت عشق، طریق عشق را در شماری از غزل های خود به کار می برد. می گوید آشنایان ره عشق یعنی دوستان من که پیرو طریق عشق و آیین مهر هستند اگر خون مرا هم بخورند من شکایت آنان را نزد بیگانه نمی برم. این عشق و مهری که حافظ از آن سخن می گوید زمینی و عشق به مردم و انسان است؛( مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد ۱/۱۶۱). روشن است که آشنایان ره عشق یعنی کسانی که با حافظ پیمان دوستی بسته اند خون او را هرگز نمی خورند.
چکیده ی بیت چهارم غزل ۳۵۲
 اگر آشنایان ره عشق که با من هم پیمان هستند خون مرا هم بخورند، پست و فرومایه هستم اگر شکایت ایشان را به نزد کسانی ببرم که نسبت به راه عشق بیگانه هستند.   
بیت پنجم غزل ۳۵۲
۵- بعد از این دست من و زلف چو زنجیر نگار
چند و چند از پی کام دل دیوانه روم؟
حافظ دلبستگی و عشق به زلف یار را به زنجیر مانند کرده است. دست او با این زنجیر بسته می شود. او می گوید از این پس دست من تنها زلف زنجیر مانند و حلقه حلقه ی یارم را خواهد گرفت، یعنی در زنجیر زلف او برای همیشه گرفتار خواهم ماند. این یار همان انسان دو پا و کسی است که در شیراز است و حافظ دوست ندارد از او دور شود. به گمان ما این یاری که مانند او در جایی دیگر نیست می تواند مادر حافظ باشد. مادر، وزیر، شاه، یار و هر کس از این دست همان مردم است. چند؟ واژه ای است که اندازه ی نامعلوم را نشان می دهد. شماره ای است کمتر از ده و به معنای تاکی یا تا چه هنگام هم هست. چند و چند یعنی تاکی و تاکی ؟ کام یعنی خواست، آرزو، هوس و ... دل دیوانه یعنی دلی که کارش با خرد سازگاری ندارد. زنجیر در مصراع اول با دیوانه ( که با زنجیر بسته می شود) در مصراع دوم همخوانی دارد.
چکیده ی بیت پنجم غزل ۳۵۲ 
پس از این دستم را به زلف همچون زنجیر یارم می بندم و از او دور نمی شوم. تا کی و تا کی به دنبال هوس دل دیوانه بروم. 
بیت ششم غزل ۳۵۲
۶- گر ببینم خم ابروی چو محرابش باز
سجده ی شکر کنم و ز پی شکرانه روم
حافظ باز هم در این بیت از واژه شرطی "گر" به معنای اگر بهره می گیرد، چون نمی داند که باز هم می تواند ابروی یار را ببیند. خم ابروی یار را به طاق محراب مانند کرده است. محراب به زبان عربی از واژه ی ضد بشری و دهشتناک "حرب" یعنی جنگ ساخته شده است. واژه ی محراب (با ح جیمی) واژه عربی شده ی مهراب (با "هـ " دو چشم) است. لغت نامه ی قاموس المعانی می نویسد: محراب یعنی؛ قهرمان، رزمنده، صدر مجلس، بهترین جای خانه، محل گردهمایی مردم، قبله، ... دهخدا می نویسد: ... محراب یعنی بالای خانه، شاه نشین مجلس که جایگاه ارزشمندی است... .
مهراب به زبان فارسی از  دو واژه ی مهر و  آب درست شده است. در پرستشگاه های آئین مهر یا میترائی، آب همیشه جاری است به گونه ای که نور خورشید به آن می تابد، پس مهراب در پرستشگاه آئین مهر ، جایی است که خورشید با آب برخورد می کند. این واژه پیش از اسلام هم مهراب بوده است. در معبدهای مهری که هنوز در برخی از کشورهای اروپایی مانند ایتالیا، فرانسه، اسپانیا و... برای بازدید مردمان باز است این پدیده دیده می شود. پرستشگاه های مهرآئینان را مهرابه می گویند، این واژه از مهر و آبه درست شده است. یک معنای آبه؛ گود است. آبه یا آوه به معنای گنبد نیز هست. سردابه ها و گرمابه ها هم گنبد گونه ساخته می شدند.
مهراب، گنبد مهر و  پیشگاه پیروان آئین مهر بوده است. سقف مهرابه ها گنبدی بود که آن را نشانه ای از گنبد نیلگون آسمان می دانستند. سجده یکی از ارکان نماز مسلمانان است. سجده به معنای برای نیایش سر بر زمین گذاردن است. بدون نماز هم می شود سجده کرد. شکر یعنی سپاس و در برابر شکایت است. شکرانه یعنی سپاسگزاری. خم ابروی یار همراه با واژه های سجده، شکر و شکرانه به یار جایگاهی خدایگونه و قابل ستایش داده است. همانگونه که گفتیم این پایه از ارج و ستایش می تواند برای مادر باشد.
چکیده ی بیت ششم غزل ۳۵۲
اگر خم کمان ابروی مانند محراب یار را دوباره ببینم، سرم را برای سپاسگزاری بر زمین می گذارم و سپاسگزاری را پی می گیرم.
بیت هفتم غزل ۳۵۲
خرم آن دم که چو حافظ به تولای وزیر
سرخوش از میکده با دوست به کاشانه روم
خرم یعنی شادمان، خشنود، سرسبز و... خرم و خرمدینی نیز با آئین مهر و میترایی کار دارد. دم؛ یعنی گاه، لحظه و هنگام و ... تولا به معنای دوستی، مهربانی و همدمی است. سرخوش یعنی سرزنده، شنگول، سرمست، شاد، مست و... کاشانه به معنای خانه ی کوچک و آشیانه است. می گوید خوشا آن دم که مانند حافظ با همراهی و دوستی وزیر با شادمانی همراه با او از میکده به خانه بروم. در اینجا هم سرخوش و میکده با می و پیمانه کار دارد که در بالا چندین بار به آن پرداختیم. شاید اگر با وزیر از میخانه  به خانه برود، محتسب نتواند او را در حال مستی دستگیر کند. کاشانه هم همان خانه است که او در بیت نخستین آرزوی رفتن به آنجا را دارد و دلبستگی حافظ را به مادر و خانه نشان می دهد. در سراسر این غزل پنج بار واژه ی "گر" به معنای اگر به کار رفته است. این واژه ی شرطی نشان می دهد که حافظ از خانه ی خود دور است و نمی داند آیا به آن می رسد یا نه؟  
چکیده ی بیت هفتم غزل ۳۵۲
شادمان آن گاه که مانند حافظ با دوستی و همراهی وزیر، شنگول و مست از میکده به سوی خانه روم.
 
زهرا شمس و منوچهر تقوی بیات
آذر ماه ۱۴۰۰ خورشیدی برابر نوامبر  ۲۰۲۱ میلادی

منبع:پژواک ایران


منوچهر تقوی بیات

فهرست مطالب منوچهر تقوی بیات در سایت پژواک ایران 

*تفسیر غزل ۳۶۴ دیوان حافظ  [2024 Mar] 
*کشتن مردم به هر بهانه ای درنده خویی است!  [2024 Feb] 
*آزادی گرفتنی است!   [2024 Jan] 
*غوغای جهانی نرگس محمدی و بانوان ایرانی  [2023 Dec] 
*باید کاری کرد، باز گو کردن مصیبت ها بس است!  [2023 Dec] 
*حافظ راهنمای اهل کرم  [2023 Dec] 
*ز هر طرف که شود کشته سود اسلام است!  [2023 Nov] 
*دموکراسی، حزب، قانون  [2023 Sep] 
*در باره ی حزب، جبهه و کنگره ملی  [2023 Jul] 
*دومین نشست سالانه حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران گزارشی از یک پیروزی [2023 Jun] 
*پرنده ی فلزی و انقلاب در ایران  [2023 Jun] 
*شستشوی مغزی ابزار فریب توده ها  [2023 Jun] 
*فریاد، فغان و ناسزا به خامنه ای، خمینی و الله...  [2023 May] 
* آسیب شناسی و درمان بیماری میهن ما  [2023 May] 
*برگی غم انگیز از تاریخ ایران  [2023 Mar] 
*از کف خیابان تا کنگره ی ملی موقت ایران  [2023 Feb] 
*چرا نمی توانیم سازمان یا حزب بسازیم؟  [2023 Feb] 
*آیا در ایران، پس از این توفان، نسیم آزادی خواهد وزید؟  [2023 Feb] 
*گند آن سخن!  [2023 Feb] 
*آزادی، حزب و دموکراسی!  [2023 Jan] 
*چرا انقلاب ها در ایران پیروز نشده اند؟  [2023 Jan] 
* فرهیختگان ایران پیروز خواهند شد  [2022 Dec] 
*چرا کنگره ملی؟ و چگونه؟  [2022 Dec] 
*امروز چه باید بکنیم؟  [2022 Dec] 
*راه برون رفت از بن بست  [2022 Nov] 
*نامه سرگشاده به ملت ایران و به آقای حامد اسماعیلیون  [2022 Nov] 
*جبهه ای به گستردگی سراسر ایران/ کوچه به کوچه کو به کو  [2022 Oct] 
*در ایران سندیکاها شایسته ترین نمایندگان زحمتکشان هستند  [2022 Oct] 
*دولت موقت چیست و کی برپا می شود؟  [2022 Oct] 
*راه رهایی میهن ما خرد جمعی است  [2022 Sep] 
*حافظ در کوچه ی رندان  [2022 Sep] 
*به یاد پرویز رجایی که در سی ام تیر کشته شد  [2022 Jul] 
*حافظ دلداده ی صحبت جانان  [2022 Jul] 
*قران و دین؛ دام بندگی و اسارت ما ایرانیان است  [2022 Jul] 
* ملت ایران می تواند حکومت اسلامی را سرنگون کند  [2022 Apr] 
*سوسیال دموکراسی و لائیسیته؛ راهی به آزادی و آسایش مردم  [2022 Apr] 
*پیروزی چهارشنبه سوری!  [2022 Mar] 
*پندهای رندانه ی حافظ  [2022 Mar] 
*راه های مبارزه با حکومت اسلامی دست نشانده و دیکتاتور کدامند؟  [2022 Feb] 
*آیا اعتراضات صنفی فرهنگیان می تواند حزب آموزگاران را پدید آورد؟   [2022 Feb] 
*حافظ عاشق مردم، رند ازلی   [2022 Jan] 
*حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران (همسازی ملی جمهوری خواهان) چیست و چرا ؟   [2021 Dec] 
*حافظ در محراب (مهراب)   [2021 Nov] 
*مقام حافظ در راه عشق   [2021 Sep] 
*پس اپوزیسیون کجاست؟   [2021 Aug] 
*حافظ و صوفی باز خوانی غزل ۴۷۴  [2021 Aug] 
* عشقت رسد به فریاد  [2021 Jun] 
*خامنه‌ای آدمخوار از ضحاک خونخوارتر است  [2021 May] 
*حافظ و دکتر مصدق غزل ۴۴۹   [2021 May] 
*دستگیرشد، زندانی شد، کشته شد!  [2021 Apr] 
*خامنه‌ای خائن همه‌ی ایران را به چین می‌فروشد!   [2021 Mar] 
*اسفند ماه؛ ماه زنده ماندن و جاودانه شدن دکتر مصدق   [2021 Mar] 
*حافظ؛ عاشق و رند و می‌خواره  [2021 Mar] 
*ساقی بیار باده که ماه صیام رفت  [2021 Jan] 
*دایی جان ناپلئون برائت جنایات انگلیس و نوکرانش در ایران  [2021 Jan] 
*جشن کریسمس یادگاری از آیین مهر ایرانی  [2020 Dec] 
*استبداد استعماری و مردمان زیر ستم  [2020 Dec] 
*حافظ خدمت به رندان را به بهشت ترجیح می دهد عافیت چشم مدار از من ‌میخانه نشین! غزل ۳۰۷ [2020 Nov] 
*باده‌ی صبوحی و نماز صبح   [2020 Nov] 
*ترس به جان خامنه ای و روحانی افتاده است   [2020 Oct] 
*غزل ۲۸۹حافظ؛ همنشین رندان، سربازان و جانبازان   [2020 Oct] 
*دموکراسی و آزادی چگونه به دست می آید؟  [2020 Sep] 
*سرنگونی یا گذار؟  [2020 Aug] 
*حافظ و خرقه پوشان غزل ۳۷۹   [2020 Jul] 
*برای جوانان میهنم و دوستداران حافظ  [2020 Jun] 
*حافظ رند و فَتویٰ خرد  [2020 Jun] 
*به نظر شما کی از همه خائن‌تر بوده ... «کلاً مثلاً روشنفکرها؟» تو، سالومه!   [2020 May] 
*مایک پمپئو درباره ی خلیج فارس یا دروغ پراکنی می کند یا بی سواد است؟   [2020 May] 
*واپس ماندگی، سزاوار ملت ما نیست  [2020 Apr] 
*غزل ۳۶۶ صدای سخن عشق   [2020 Apr] 
*مشروطه با همراهی مشروعه، راه را بر آزادیخواهی بسته است!   [2020 Mar] 
*با نابسامانی میهن مان؛ چه باید کرد؟  [2020 Jan] 
*جشن کریسمس یادگاری از آیین مهر ایرانی   [2019 Dec] 
*حافظ رند و واعظ نامسلمان غزل ۲۰۰   [2019 Dec] 
*تروریست های حاکم بر ایران درنده تر و بیرحم تر از هر اشغالگری هستند!  [2019 Nov] 
*در همه ی جهان صاحبان قدرت از مردم می هراسند ‏  [2019 Oct] 
*نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم!  [2019 Oct] 
* سخنی درباره ی« جامعه شناسى نخبه كشى»   [2019 Aug] 
*خون مورسی از خون چه کسانی رنگین تر است؟   [2019 Jun] 
*هیولای جنگ بر فراز ایران  [2019 Jun] 
*و امروز چه باید کرد؟  [2019 May] 
*برای رهایی مردمان میهنان مان از بدبختی، چه باید کرد؟   [2019 Apr] 
*چرا ما نمی توانیم به آزادی و استقلال دست بیابیم؟  [2019 Mar] 
*پهلوی ها؛ غیر مستقل، قانون شکن و ضد حقوق بشر بودند  [2019 Feb] 
*هُشدار درباره ی پیام های بی نام و نشان!‏  [2018 Dec] 
*ملی مذهبی ها و راه مصدق  [2018 Nov] 
*کوروش و حماسه‌ی کوراوغلو  [2018 Oct] 
*لائیسیته یا آزادی از دین  [2018 Sep] 
* استبداد دینی ی امروز، نتیجه ی استبداد سلطنتی است   [2018 Sep] 
*نقش دین و مذهب در تاریخ  [2018 Aug] 
*رضا خان اجرا کننده ی قرارداد ۱۹۱۹ رویداد شگفت انگیز اکتبر ۱۹۱۷ در ایران [2018 Jun] 
* حزب چپ ایران یا اتحاد فدایی ها؟  [2018 Apr] 
*دوازدهم فروردین روز فریب ملت ایران  [2018 Apr] 
*فدرالیسم؛ کلاهی که برای سر ما ایرانیان گشاد است!   [2018 Mar] 
*جبهه ملی یک مفهوم فلسفی است!   [2018 Mar] 
*انقلاب راهی برای دستیابی به حقوق شهروندی و حق حاکمیت ملی  [2018 Feb] 
*درباره ی سخنرانی و گفتگو در کلن آلمان، پیرامون جنبش سراسری در ایران   [2018 Feb] 
*تفاوتی هست یا نیست؟  [2018 Jan] 
*در باره ی «کارزار حاکمیت ملی و مردمی در ایران»  [2017 Nov] 
*چرا ما و مردمانِ میهن ما به چنین روزِ سیاهی دچار شده‌ایم؟ چاره‌ی رهاییِ میهنِ ما از چنین بن‌بستی چیست؟   [2017 Sep] 
*علی گدا در «مأموریت آزار مردم»   [2017 Aug] 
*کدام ملت بدون تغییر حکومت مشکل خود را حل کرده است؟  [2017 Jun] 
*نامه ی سرگشاده به آقای محمد رضا عالی پیام؛ آقای هالو   [2017 Apr] 
*پهلو‌ی‌ها هم مانند جمهوری‌اسلامی ننگ تاریخ ایرانند  [2017 Mar] 
*فال در دیوان حافظ  [2017 Feb] 
*سیاسی شدن یا خرد ورزیدن؟  [2017 Jan] 
*کودتای ترکیه هدیه ی الهی بود!  [2016 Jul] 
*یادداشتی بر یادداشت خسرو سیف  [2016 May] 
*«حکومت اسلامی»، نیکلا هِنَن، خبرنگار فرانسوی اسیر شده را آزاد کرد!  [2015 Dec] 
*ملی می تواند ناسیونالیست نباشد!  [2015 Jun] 
*غزل ۹۴ ؛ عشق بیکران حافظ به مردم   [2015 Apr] 
*آقای محمد امینی! ما فاتحان شهرهای رفته بربادیم.   [2014 Dec] 
*میهن دوستی دکتر محمد مصدق  [2014 Dec] 
*فیلم بزرگداشت دکتر مصدق در احمدآباد؛ ۱۴ اسفند ۱۳۵۷  [2014 Dec] 
*خودی ها و خودمانی ها، نگاهی به «جامعه شناسی خودمانی»  [2013 Nov] 
*کودتاهای ویرانگر؛ شکستی سه گانه  [2013 Aug] 
*آیا جبهه ملی آرزویی دست نیافتنی است؟  [2013 Aug] 
*آش ملاعلی یا انتخابات؟  [2013 Jun] 
*کالای خارجی دشمن اصلی ما ایرانیان است  [2012 Sep] 
*میعادگاه عاشقان ایران !   [2011 Sep] 
*آیا آزادی و استقلال ما با شیوه ی اندیشیدن و زندگی ما کار دارد؟  [2011 Apr] 
*جنبش سبز و کیستی ملی و ایرانی ما   [2011 Jan] 
*حافظ رند ازلی  [2010 Nov] 
*چرا با خرد جمعی خود برای نگهبانی جان و آزادی خود، هم پیمان نمی‌شویم؟   [2010 Oct] 
*آزادی که نباشد نه استقلال هست و نه عدالت !  [2010 Oct] 
*حافظ رند و شیخ پشمینه پوش (غزل ۴۳۸ )  [2010 Jun] 
*توطئه ی رد «تئوری توطئه»  [2010 Apr] 
*جنگ برای مردم ما نکبت و برای دشمنان ملت ایران نعمت است !   [2010 Feb] 
*دکتر مصدق ملی بود و به ملت ایران باور داشت، نه به ولایت فقیه !   [2009 Dec] 
*۲۸ مرداد ۳۲ نخسین سنگ بنای انقلاب سبز   [2009 Aug] 
*دو دزد رأی مردم را دزدیدند! دزد سوم را با چشم خرد و دیدگان بیدار، هوشیارانه بپاییم ! ؟ [2009 Jul] 
*اندیشیدن به سرنوشت مردم ایران  [2009 Jun] 
*خیمه شب بازی تکراری و محمد ملکی گلادیتوری گرفتار در قفس درندگان وحشی  [2009 May] 
*محمود دولت آبادی زنده بودن خود را اعلام کرد !  [2009 May] 
*حافظ صاحب نظر؛ رند نظر باز!  [2009 Mar] 
*مسئله ی حزب و حکومت های دست نشانده در ایران  [2008 Apr] 
*دانشجویان چپ ، دانشجویان راست  و پیام دکتر مصدق! [2007 Dec]