PEZHVAKEIRAN.COM پندهای رندانه ی حافظ
 

پندهای رندانه ی حافظ
منوچهر تقوی بیات

https://www.youtube.com/watch?v=AxctlYpb2pw
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات
بحر رمل مثمن مقصور               
۱ـ دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش
 کز شما پنهان نشاید کرد سِّرِ می فروش
۲ـ گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع
سخت می‌گیرد جهان بر مردمان سخت‌کوش
۳ـ وان گهم در داد جامی کز فروغش بر فلک
زهره در رقص آمد و بربط زنان می‌گفت نوش
۴ـ گوش کن پند ای پسر و ز بهر دنیا غم مخور
گفتمت چون دُر حدیثی گر توانی داشت گوش
۵ـ با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام
نی گرت زخمی رسد آیی چو چنگ اندر خروش
۶ـ  تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
 گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
۷ـ در حریم عشق نتوان دم زد از گفت و شنید
زان که آنجا جمله اعضا چشم باید بود و گوش
۸ـ بر بساط نکته دانان خودفروشی شرط نیست
یا سخن دانسته گو ای مردعاقل یا خموش
۹ـ ساقیا می ده که رندی‌های حافظ فهم کرد
آصف صاحب قران جرم بخش عیب پوش
درباره ی این غزل ـ در برخی از نسخه های چاپ شده بیت یکم با واژه های"دوش پنهان ..." آغاز می شود که به نگاه ما درست نیست زیرا با وزن شعر درست در نمی آید و از سویی دیگر "دوش با من گفت..." از نگاه دستوری درست تر است. در بیشتر نسخه های چاپ شده در مصراع دوم نوشته شده است، " کز شما پنهان نشاید کرد سِّرِ می فروش"، اما در چاپ خانلری آمده است؛ " کز شما پوشیده نبود رازِ پیرِ می فروش".
بیت دوم با واژه ی گفت آغاز می شود و در دیگر بیت هاهم این گفتن و پند دادن دنبال می شود. در برخی نسخه ها بیت چهارم در جای ششم آمده است که درست نیست زیرا در بیت های پنجم، ششم، هفتم و هشتم این پند گفتن " گوش کن ..." پی گرفته می شود. در بیشتر نسخه ها به جز حافظ  خانلری و حافظ خراباتی همایونفرخ در بیت هشتم به جای واژگان" ای مرد بخرد" ای مرد عاقل نوشته شده است و در سرتاسر دیوان خانلری نیزواژه ی بخرد تنها یک بار و آن هم در بیت هشتم و در همین غزل آمده است که شمار بسامدی کم و ناجوری است. ما هم به پیروی از بیشتر نسخه ها "ای مرد عاقل" را در بیت هشتم می پذیریم.
این غزل بر خلاف نظر همه ی مفسران دیوان حافظ، مدح نیست بلکه همانگونه که در بیت نهم آمده است این غزل برای "فهم"ِ قوام الدین صاحب عیار وزیر شاه شجاع نوشته شده است. حافظ در این غزل وزیر را پند و هوشدار می دهد. همین وزیراست که از هفده سالگی مربی و استاد شاه شجاع بوده اما به دستور شاه شجاع به شیوه ای ددمنشانه کشته می شود. این غزل را حافظ از زبان یک کاردان تیزهوش و با تکیه برواژه ی "پنهان" بیان می کند. تاریخ نشان می دهد که حافظ در این غزل دوراندیشانه و مهربانانه، قوام الدین را پند داده است.
بیت یکم غزل ۲۸۱
۱ـ دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش
    کز شما پنهان نشاید کرد سِّرِ می فروش
کاردان؛ این واژه گاهی به معنای وزیر هم به کار رفته اما در اینجا به معنای کارآزموده و دانا آمده است. این مرد کارآزموده، پنهانی به گونه ای که کسی به آن پی نبرد راز می فروش را برای "شما" بازگو می کند. این "شما" می تواند مخاطب شعر حافظ و شاید بهتر بگوییم قوام الدین صاحب عیار باشد. در این غزل حافظ از زبان کسی که کاردان و تیزهوش است با وزیر سخن می گوید. پیر می فروش یا باده فروش در دیوان حافظ بیشتر زرتشتی است و پیرمغان هم نامیده می شود.
در ایران، می و شراب در آیین های ایرانی پیش از اسلام گرامی بوده است. پس از آمدن دین اسلام به ایران نوشیدن شراب و می برای ایرانیان مسلمان ناشایست و زشت شد. از آن پس کسانی می فروشی می کردند و یا می می خوردند که مسلمان نبودند، زرتشتی یا یهودی و یا ترسا بودند. حافظ در سراسر دیوانش شراب، می، باده، می فروش و پیر مغان را ستایش می کند. یکی از دلائل این ستایش فرح بخش بودن باده است(۱/۴۲). رازهایی که پیر می فروش می داند از فرهنگ مغان سرچشمه می گیرد. رازهای پیرمی فروش همیشه نهانی(۶/۱، ۱/۴۹)، نهفته (۴/۳۸۴)، نگفتنی(۴/۴۱) و پنهانی (۱/۵) است. [ شماره سمت راست شماره ی بیت و شماره سمت چپ شماره ی غزل از دیوان حافظ خانلری است.]. یکی از رازهای پیر می فروش هم رازپوشیدن است (۴/۳۸۵ ) زیرا می فروش سخنان فراوانی از مردمان باده نوش و مست؛ دارا یا ندار، می شنود اما راز دار است و با کسی از رازهای مردمان سخن نمی گوید. در این غزل حافظ از سِّرِ می فروش و رازهایی می گوید که پند گونه است. این که چرا این کاردان پرده از راز بر می دارد جای ژرف اندیشی است. راز یا سِّرِمی فروش پندهایی است که در این غزل برشمرده می شود.  
چکیده ی بیت یکم غزل ۲۸۱:
شب پیش یک کسی که تیز هوش و کار آزموده بود به من در نهان گفت شایسته نیست که راز می فروش را برای شما نگویم.
بیت دوم غزل ۲۸۱  
۲ـ گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع
   سخت می‌گیرد جهان بر مردمان سخت‌ کوش
طبع؛ یعنی سرشت، طبیعت، خوی، خمیره، اصل، آخشیج و ... سخت کوش به معنای کوشا، بسیار کوشنده، جهد کننده و از این دست است. آن کاردان تیزهوش سِّر یا راز می فروش را در اینجا و چنین آغاز می کند.
چکیده ی بیت دوم غزل ۲۸۱
گفت کارها را آسان بگیر زیرا سرشت کارهای جهان چنین است که برای مردمان سخت گیر، کارها سخت می شود.
بیت سوم غزل ۲۸۱
۳ـ وان گهم در داد جامی کز فروغش بر فلک
زهره در رقص آمد و بربط زنان می‌گفت نوش
وانگهم یعنی آن گاه به من یا آن گاه مرا. درداد؛ به معنای پیش کش کرد و بخشید است. کز فروغش یعنی  از روشنایی و پرتو آن. روشنایی جام چیست؟ چرا زهره را در آسمان به رقص و شادمانی وامی دارد؟ چون از نگاه حافظ نوشیدن شراب فرح بخش و شادی انگیز است(۱/۷۷)، ( ۱/ ۴۲)، (۲/۳۶۷ ) زیرامی گوید آن کاردان تیزهوش جامی به من بخشید که در آن راز می فروش نهفته بود. سِّرِ می فروش در آن جام، فرح بخش بودن آن است که پرتوی از آن جام، زهره را در آسمان به رقص و شادمانی واداشت. زهره یا ناهید یکی از ستارگان درخشان آسمان است و این جام چنان پرتوی داشت که زهره خدای موسیقی را هم در آسمان روشنی بخشید و به شادمانی و رقص آورد. ستاره ناهید یا ونوس همان زهره است. زهره را بیدخت یا بغ دخت، عروس ارغنون زن، بربت نواز و زهره ی خنیاگر هم می نامند. بربت را در عربی با طا می نویسند و سازی زهی است که هشت تار دارد، به آن عود و رود هم می گویند. گویا حافظ نیز در نواختن بربت استاد بوده است؛ او در بیت های دیگر بربت زنان به در صومعه می رود:
تا بگویم که چه کشفم شد از این سیر و سلوک
به در صومعه با بربط و پیمانه روم ۳/۳۵۲
چکیده ی بیت سوم غزل ۲۸۱
آن گاه اوجامی به من بخشید که از فروغ و روشنایی آن جام در آسمان، زهره خدای موسیقی شادمان شد و با نواختن بربت می گفت نوش.
بیت چهارم غزل ۲۸۱
۴ـ گوش کن پند ای پسر وز بهر دنیا غم مخور
  گفتمت چون دُر حدیثی گر توانی داشت گوش
دُر؛ یعنی مروارید. حدیث به معنای داستان، سخن، رویداد و... است. سخنی که به نام پیامبر یا امام  بگویند اما در قران نباشد هم حدیث گفته می شود. داشت گوش؛ یعنی به گوش داشتن و یا به گوش گرفتن. گوش داشت، به معنای پند کسی را شنیدن و به یاد نگه داشتن هم هست. گوش کردن با شنیدن یکی نیست می شود سخنی را شنید اما به گوش نگرفت. کاردان تیز هوش می گوید ای پسر، ای کسی که جوانتر هستی پند مرا که چون دُر و مروارید پر بها است، مانند مروارید آویزه ی گوش خود کن. اگرهوش و ذکاوت داری پند مرا بگوش بگیر.  
چکیده ی بیت چهارم غزل ۲۸۱
ای پسر گوش کن و از برای دنیا غم نخور، این سخنی با ارزش است و اگر می توانی مانند مروارید به گوش خود آویزان کن.
بیت پنجم غزل ۲۸۱
۵ـ با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام
نی گرت زخمی رسد آیی چو چنگ اندر خروش
جامِ شراب دهانش باز و گشاده است و مانند دهان کسی است که می خندد اما در درون جام، شرابِ خونین رنگ هست. یعنی اگر دلت پر خون هم هست، لبت خندان باشد. زخم یا زخمه، ناخن، چوب یا فلزی است که با آن به تارهای سازهای زهی می زنند. چنگ؛ سازی زهی و سه گوش است. کاردان تیز هوش می گوید مانند چنگ حساس نباش که با ضربه ای به خروش در می آید. می دانیم که حافظ هم موسیقی دان و هم موسیقی نواز بوده و هم سروده هایش را با آواز خوش می خوانده است. برای همین است که از سازهای گوناگون و از زبان موسیقی کمک می گیرد. حافظ در این غزل بزمی برپا کرده است که در آن جام شراب، بربت، چنگ و زهره به شعر او شیرینی ویژه ای می دهند.
چکیده ی بیت پنجم غزل ۲۸۱
مانند جام باش که در درون، دلش خونین است اما دهانش باز و خندان است. مانند چنگ نباش که با ضربه ای خروش و فریاد سر می دهد.
بیت ششم غزل ۲۸۱
۶ـ  تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
    گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
آشنا؛ یعنی کسی که به شما نزدیک است، شناسا و به معنای کسی است که بیگانه نیست. آشنا شدن با هر آیینی و هر رازی به گذر زمان و آموزش نیاز دارد. درباره ی پرده؛ لغت نامه ی واژه یاب می نویسد: « پرده را برای جلوگیری از نور نصب می کنند. در موسیقی تغییر ارتعاشی بین دو نت متوالی به جز "می" و "فا"، "سی" و "دو" ... همچنین به معنای راه، گام، نغمه و نوا هم هست...». پرده در اینجا می تواند به معنای پوشاننده ی راز و یا پرده به معنای موسیقیایی آن باشد. رمز به معنای سِّر و رازی است میان دو کس و یا کسانی که از آن راز آگاهی دارند. نامحرم در این بیت به معنای بیگانه و کسی است که از راز آگاهی ندارد و یا نباید آگاهی بیابد.
واژه های آشنا، رمز، نامحرم، پیغام، سروش و از این دست با آیین مهر نیز کار دارد. در آیین مهر هر یک از پیروان که به رازها و آیین ها آشنا نشده باشدهمچنان نامحرم است، حتا کسانی که در درجه های پایین تری از آشنایی هستند، به رازهای بیشتری دسترسی ندارند و برای آن رازها هم نامحرم به شمار می آیند. حافظ بسیار پوشیده از آئین مهر، سخن می گوید:
بر دلم گرد ستم هاست خدا یا مپسند
که مکدر شود آئینه ی مهرآئینم ۶/۳۲۷
سروش؛ واژه ی سروش در اوستا به معنای فرمانبرداری و گوش به فرمان دادن است. در زبان  اوستایی، سروش از واژه ی "سِر او" (ser ou) به معنای شنیدن آمده است. در گات ها هم سرئوشه به همین معنا است. سروش روز هفدهم از ماه های ایرانی هم هست. در زبان فارسی امروزی، سروش به معنای پیام آور و فرشته است. چون واژه ی پرده هم در این بیت آمده است می توانیم یاد آور شویم که سروش نام گوشه ای در دستگاه ماهور نیزهست.
چکیده ی بیت ششم غزل ۲۸۱
تا به رازهای درون پرده آشنا نشوی به رمزی دسترسی نمی یابی. پیام های پیک یا سروش برای گوش ناآشنایان روا و شایسته نیست.
بیت هفتم غزل ۲۸۱
۷ـ در حریم عشق نتوان دم زد از گفت و شنید
زان که آنجا جمله اعضا چشم باید بود و گوش
حریم؛ یعنی جایی که نامحرم به آن راه ندارد، پیرامون جای ویژه ای، حریم خانه یعنی پیرامون خانه، حریم چاه یعنی دور و بر چاه. حریم عشق یا مهر؛ یعنی محدوده ای از عشق که بیگانه به آن راه ندارد یا جایی که در آن جز داد و ستد عشق روا نباشد. در حریم عشق همه ی اندام های بدن باید مانند چشم و گوش باشند، یعنی جایی که سخن از عشق است در آنجا کاری به جز دیدن و شنیدن روا نباشد.
باید با تمام وجود همه ی هستی ات را در اختیار عشق بگذاری.
درباره ی عشق و راه عشق حافظ در دیوان بارها رهنمود می دهد:  
دلا طمع مَبُر از لطف بی نهایت دوست
چو لاف عشق زدی سر بباز چابک و چُست (۶/۲۱)   
و یا می گوید:
راهی است راه عشق که هیچ اش کناره نیست
آنجا جز آن که جان بسپارند چاره نیست (۱/۷۳)
چکیده ی بیت هفتم غزل ۲۸۱
در جایی که ویژه ی عشق است، در چنین جایی گفتگو روانباشد، زیرا در این  جایگاه  همه ی اندام های بدن باید چشم بشوند و ببینند، گوش بشوند و بشنوند.  
بیت هشتم غزل ۲۸۱
۸ـ بر بساط نکته دانان خودفروشی شرط نیست
   یا سخن دانسته گو ای مردعاقل یا خموش
بساط؛ یعنی جایگاهی که گسترده است، مانند فرش یا جایگاهی باز برای انجام کاری مانند دست فروشی یا جایی که معرکه می گیرند. نکته دانان یعنی کسانی که مردمان با دانش و یا ژرف نگر هستند. بر بساط نکته دانان یعنی در نزد دانایان. خودفروشی به معنای، خودستایی، لاف زدن، منم منم گفتن و غرور... است. شرط؛ یعنی پای بندی و یا پیمان است. مردعاقل به معنای مرد خردمند و با خرد است.
چکیده ی بیت هشتم غزل ۲۸۱
درجایی که مردمان دانا و ژرف اندیش هستند و سخن می گویند پای بند خودستایی نشو، ای خردمند در چنین جایگاهی یا سخن سنجیده و درست بگو و یا خاموش باش.
بیت نهم غزل ۲۸۱
۹ـ ساقیا می ده که رندی‌های حافظ فهم کرد
آصف صاحب قِران جرم بخش عیب پوش
در این غزلبین بیت یکم و بیت نهم رابطه ای نهانی هست. در بیت نخست از می فروش سخن رفته است و در بیت نهم هم از ساقی خواسته می شود که می بدهد. زیرا آصف صاحب قران، رندی حافظ را فهم کرده است. رندی؛ یعنی رند بودن. در حالت و افکار و عقاید، همچون رندان بودن است. باور به عشق و باور به انسان رندی است. رندی شیوه ی اندیشیدن و فلسفه ای است آزاد اندیشانه و یکتا جانی ( وحدت وجودی ) که از فرهنگ و شیوه ی اندیشه ی کهن ایرانی و پیش از پیدایش زرتشت سرچشمه می گیرد. باوری است نوروزی (رندی یعنی شیوه ی اندیشه ای آزاد و رها از بندهای دینی که انگیزاننده ی زندگی، از نو و در روزی نو، است.) که عشق به مردم و عشق به دیگر موجودات گوهر اندیشه ی ایرانی آن است که در این سراندیشه همه ی هستی جانان و خدا ( خود آفریده شده و خود پدید آمده[1] ) بشمار می آید. ۳ /۱۶۱، ۱١/ ۱۸۸ 
آصف؛ در اینجا آصف به معنای وزیر است. صاحب به معنای دارنده، خداوند، مالک، دوست، همنشین و ... قِران از قَرن می آید که در زبان عربی مصدر است و به معنای به هم بستن دوچیز است مانند به هم بستن دو شتر، قرین به معنای دوست، نزدیک و همنشین نیز از همین کلمه آمده است. در ستاره شناسی نزدیک شدن دوستاره ی کیوان(زحل) و هرمز(مشتری) را قِران دوستاره می نامیدند. صاحب قران یعنی خوشبخت، زیرا پیشینیان ما نزدیک شدن برخی ستاره ها مانند کیوان(زحل) با هرمز (مشتری یا ژوپیتر)، یا نزدیک شدنِ مشتری با ناهید/ زهره را نیک یا نشانه ی خوشبختی می دانستند. صاحب قِران در لغت یعنی کسی که هنگام نزدیک شدن دو ستاره ی خوشبختی به یکدیگر، زاده شده است. گویا همانگونه که پایان کار این وزیر نشان می دهد او نیک بخت یا خوش بخت نبوده زیرا زندگی اش پایان نیکی نداشته است.
جرم بخش عیب پوش؛ ویژگی و صفت برای آصف صاحب قِران است. در این غزل جرم بخش عیب پوش جای ویژه ای درباره ی قوام الدین وزیر و شاه شجاع مظفری دارد. زیرا حافظ در این غزل پندامیز از وزیر می خواهد که درباره ی کجروی ها و خطاهای شاه شجاع جوان، جرم بخش و عیب پوش باشد.  
امیر مبارزالدین مظفری در سال ۷۵۰ هجری قمری قوام الدین محمد را به سرپرستی شاه شجاع که در آن هنگام هفده ساله بود می گمارد. قوام الدین تا سال ۷۵۹ که شاه شجاع به پادشاهی رسید همچنان از نزدیکان شاه شجاع بود و در این سال به وزارت شاه شجاع برگزیده شد. تاریخ نویسانی مانند حافظ ابرو و سمرقندی نوشته اند که: « خواجه قوام الدین صاحب عیار وزیر ال مظفرکه در سال ۷۶۴ قمری به اوج حشمت و اعتبار رسیده بود ... در امور ملکی و دولتی چندان اقتدار داشت که کسی را یارای مخالفت نبود...»  قوام الدین در زمان وزارت هم می کوشید تا همچنان نقش سرپرست شاه شجاع را داشته باشد که این کار به قیمت زندگانی اش تمام شد.
همانگونه که در بالا نوشتیم در این غزل حافظ که دوست قوام الدین صاحب عیار است و از او بزرگتر و جهان دیده تر است او را پند می دهد. حافظ  در این غزل از قوام الدین می خواهد که در برابر خطاهای شاه شجاع  که جوان است و خود خواه، "جرم بخش و عیب پوش" باشد. حافظ به ساقی می گوید می بده زیرا آصف صاحب قران سخنان رندانه ی حافظ را درک کرده و فهمیده است. آنچنان که تاریخ گواهی می دهد گویا اینگونه پندهای حافظ به گوش قوام الدین محمد کارگر نبوده است و شاه شجاع از او به خشم آمده و فرمان کشتن او را داده است.    
چکیده ی بیت نهم غزل ۲۸۱
ای ساقی می بده زیرا سخنان زیرکانه و رندی حافظ را وزیر نیک بخت فهمیده است زیرا این وزیرهم گناه را می بخشد و هم زشتی و کمبود را ندیده می گیرد.
زهرا شمس و منوچهر تقوی بیات
دهم اسفندماه ۱۴۰۰ خورشیدی برابر با یکم مارس  ۲۰۲۲ میلادی
  
 
  
 
 
 
 
 
 
 


[1]  ـ  پدید آمدن یعنی پیدا شدن و نمایان شدن :« ازین بگذری آدم آمد پدید ـ همه بندها را وی آمد کلید/ فردوسی» حکیم توس انسان را کلید همه ی دشواری ها و چیستان های جهان می داند.

منبع:پژواک ایران


منوچهر تقوی بیات

فهرست مطالب منوچهر تقوی بیات در سایت پژواک ایران 

*تفسیر غزل ۳۶۴ دیوان حافظ  [2024 Mar] 
*کشتن مردم به هر بهانه ای درنده خویی است!  [2024 Feb] 
*آزادی گرفتنی است!   [2024 Jan] 
*غوغای جهانی نرگس محمدی و بانوان ایرانی  [2023 Dec] 
*باید کاری کرد، باز گو کردن مصیبت ها بس است!  [2023 Dec] 
*حافظ راهنمای اهل کرم  [2023 Dec] 
*ز هر طرف که شود کشته سود اسلام است!  [2023 Nov] 
*دموکراسی، حزب، قانون  [2023 Sep] 
*در باره ی حزب، جبهه و کنگره ملی  [2023 Jul] 
*دومین نشست سالانه حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران گزارشی از یک پیروزی [2023 Jun] 
*پرنده ی فلزی و انقلاب در ایران  [2023 Jun] 
*شستشوی مغزی ابزار فریب توده ها  [2023 Jun] 
*فریاد، فغان و ناسزا به خامنه ای، خمینی و الله...  [2023 May] 
* آسیب شناسی و درمان بیماری میهن ما  [2023 May] 
*برگی غم انگیز از تاریخ ایران  [2023 Mar] 
*از کف خیابان تا کنگره ی ملی موقت ایران  [2023 Feb] 
*چرا نمی توانیم سازمان یا حزب بسازیم؟  [2023 Feb] 
*آیا در ایران، پس از این توفان، نسیم آزادی خواهد وزید؟  [2023 Feb] 
*گند آن سخن!  [2023 Feb] 
*آزادی، حزب و دموکراسی!  [2023 Jan] 
*چرا انقلاب ها در ایران پیروز نشده اند؟  [2023 Jan] 
* فرهیختگان ایران پیروز خواهند شد  [2022 Dec] 
*چرا کنگره ملی؟ و چگونه؟  [2022 Dec] 
*امروز چه باید بکنیم؟  [2022 Dec] 
*راه برون رفت از بن بست  [2022 Nov] 
*نامه سرگشاده به ملت ایران و به آقای حامد اسماعیلیون  [2022 Nov] 
*جبهه ای به گستردگی سراسر ایران/ کوچه به کوچه کو به کو  [2022 Oct] 
*در ایران سندیکاها شایسته ترین نمایندگان زحمتکشان هستند  [2022 Oct] 
*دولت موقت چیست و کی برپا می شود؟  [2022 Oct] 
*راه رهایی میهن ما خرد جمعی است  [2022 Sep] 
*حافظ در کوچه ی رندان  [2022 Sep] 
*به یاد پرویز رجایی که در سی ام تیر کشته شد  [2022 Jul] 
*حافظ دلداده ی صحبت جانان  [2022 Jul] 
*قران و دین؛ دام بندگی و اسارت ما ایرانیان است  [2022 Jul] 
* ملت ایران می تواند حکومت اسلامی را سرنگون کند  [2022 Apr] 
*سوسیال دموکراسی و لائیسیته؛ راهی به آزادی و آسایش مردم  [2022 Apr] 
*پیروزی چهارشنبه سوری!  [2022 Mar] 
*پندهای رندانه ی حافظ  [2022 Mar] 
*راه های مبارزه با حکومت اسلامی دست نشانده و دیکتاتور کدامند؟  [2022 Feb] 
*آیا اعتراضات صنفی فرهنگیان می تواند حزب آموزگاران را پدید آورد؟   [2022 Feb] 
*حافظ عاشق مردم، رند ازلی   [2022 Jan] 
*حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران (همسازی ملی جمهوری خواهان) چیست و چرا ؟   [2021 Dec] 
*حافظ در محراب (مهراب)   [2021 Nov] 
*مقام حافظ در راه عشق   [2021 Sep] 
*پس اپوزیسیون کجاست؟   [2021 Aug] 
*حافظ و صوفی باز خوانی غزل ۴۷۴  [2021 Aug] 
* عشقت رسد به فریاد  [2021 Jun] 
*خامنه‌ای آدمخوار از ضحاک خونخوارتر است  [2021 May] 
*حافظ و دکتر مصدق غزل ۴۴۹   [2021 May] 
*دستگیرشد، زندانی شد، کشته شد!  [2021 Apr] 
*خامنه‌ای خائن همه‌ی ایران را به چین می‌فروشد!   [2021 Mar] 
*اسفند ماه؛ ماه زنده ماندن و جاودانه شدن دکتر مصدق   [2021 Mar] 
*حافظ؛ عاشق و رند و می‌خواره  [2021 Mar] 
*ساقی بیار باده که ماه صیام رفت  [2021 Jan] 
*دایی جان ناپلئون برائت جنایات انگلیس و نوکرانش در ایران  [2021 Jan] 
*جشن کریسمس یادگاری از آیین مهر ایرانی  [2020 Dec] 
*استبداد استعماری و مردمان زیر ستم  [2020 Dec] 
*حافظ خدمت به رندان را به بهشت ترجیح می دهد عافیت چشم مدار از من ‌میخانه نشین! غزل ۳۰۷ [2020 Nov] 
*باده‌ی صبوحی و نماز صبح   [2020 Nov] 
*ترس به جان خامنه ای و روحانی افتاده است   [2020 Oct] 
*غزل ۲۸۹حافظ؛ همنشین رندان، سربازان و جانبازان   [2020 Oct] 
*دموکراسی و آزادی چگونه به دست می آید؟  [2020 Sep] 
*سرنگونی یا گذار؟  [2020 Aug] 
*حافظ و خرقه پوشان غزل ۳۷۹   [2020 Jul] 
*برای جوانان میهنم و دوستداران حافظ  [2020 Jun] 
*حافظ رند و فَتویٰ خرد  [2020 Jun] 
*به نظر شما کی از همه خائن‌تر بوده ... «کلاً مثلاً روشنفکرها؟» تو، سالومه!   [2020 May] 
*مایک پمپئو درباره ی خلیج فارس یا دروغ پراکنی می کند یا بی سواد است؟   [2020 May] 
*واپس ماندگی، سزاوار ملت ما نیست  [2020 Apr] 
*غزل ۳۶۶ صدای سخن عشق   [2020 Apr] 
*مشروطه با همراهی مشروعه، راه را بر آزادیخواهی بسته است!   [2020 Mar] 
*با نابسامانی میهن مان؛ چه باید کرد؟  [2020 Jan] 
*جشن کریسمس یادگاری از آیین مهر ایرانی   [2019 Dec] 
*حافظ رند و واعظ نامسلمان غزل ۲۰۰   [2019 Dec] 
*تروریست های حاکم بر ایران درنده تر و بیرحم تر از هر اشغالگری هستند!  [2019 Nov] 
*در همه ی جهان صاحبان قدرت از مردم می هراسند ‏  [2019 Oct] 
*نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم!  [2019 Oct] 
* سخنی درباره ی« جامعه شناسى نخبه كشى»   [2019 Aug] 
*خون مورسی از خون چه کسانی رنگین تر است؟   [2019 Jun] 
*هیولای جنگ بر فراز ایران  [2019 Jun] 
*و امروز چه باید کرد؟  [2019 May] 
*برای رهایی مردمان میهنان مان از بدبختی، چه باید کرد؟   [2019 Apr] 
*چرا ما نمی توانیم به آزادی و استقلال دست بیابیم؟  [2019 Mar] 
*پهلوی ها؛ غیر مستقل، قانون شکن و ضد حقوق بشر بودند  [2019 Feb] 
*هُشدار درباره ی پیام های بی نام و نشان!‏  [2018 Dec] 
*ملی مذهبی ها و راه مصدق  [2018 Nov] 
*کوروش و حماسه‌ی کوراوغلو  [2018 Oct] 
*لائیسیته یا آزادی از دین  [2018 Sep] 
* استبداد دینی ی امروز، نتیجه ی استبداد سلطنتی است   [2018 Sep] 
*نقش دین و مذهب در تاریخ  [2018 Aug] 
*رضا خان اجرا کننده ی قرارداد ۱۹۱۹ رویداد شگفت انگیز اکتبر ۱۹۱۷ در ایران [2018 Jun] 
* حزب چپ ایران یا اتحاد فدایی ها؟  [2018 Apr] 
*دوازدهم فروردین روز فریب ملت ایران  [2018 Apr] 
*فدرالیسم؛ کلاهی که برای سر ما ایرانیان گشاد است!   [2018 Mar] 
*جبهه ملی یک مفهوم فلسفی است!   [2018 Mar] 
*انقلاب راهی برای دستیابی به حقوق شهروندی و حق حاکمیت ملی  [2018 Feb] 
*درباره ی سخنرانی و گفتگو در کلن آلمان، پیرامون جنبش سراسری در ایران   [2018 Feb] 
*تفاوتی هست یا نیست؟  [2018 Jan] 
*در باره ی «کارزار حاکمیت ملی و مردمی در ایران»  [2017 Nov] 
*چرا ما و مردمانِ میهن ما به چنین روزِ سیاهی دچار شده‌ایم؟ چاره‌ی رهاییِ میهنِ ما از چنین بن‌بستی چیست؟   [2017 Sep] 
*علی گدا در «مأموریت آزار مردم»   [2017 Aug] 
*کدام ملت بدون تغییر حکومت مشکل خود را حل کرده است؟  [2017 Jun] 
*نامه ی سرگشاده به آقای محمد رضا عالی پیام؛ آقای هالو   [2017 Apr] 
*پهلو‌ی‌ها هم مانند جمهوری‌اسلامی ننگ تاریخ ایرانند  [2017 Mar] 
*فال در دیوان حافظ  [2017 Feb] 
*سیاسی شدن یا خرد ورزیدن؟  [2017 Jan] 
*کودتای ترکیه هدیه ی الهی بود!  [2016 Jul] 
*یادداشتی بر یادداشت خسرو سیف  [2016 May] 
*«حکومت اسلامی»، نیکلا هِنَن، خبرنگار فرانسوی اسیر شده را آزاد کرد!  [2015 Dec] 
*ملی می تواند ناسیونالیست نباشد!  [2015 Jun] 
*غزل ۹۴ ؛ عشق بیکران حافظ به مردم   [2015 Apr] 
*آقای محمد امینی! ما فاتحان شهرهای رفته بربادیم.   [2014 Dec] 
*میهن دوستی دکتر محمد مصدق  [2014 Dec] 
*فیلم بزرگداشت دکتر مصدق در احمدآباد؛ ۱۴ اسفند ۱۳۵۷  [2014 Dec] 
*خودی ها و خودمانی ها، نگاهی به «جامعه شناسی خودمانی»  [2013 Nov] 
*کودتاهای ویرانگر؛ شکستی سه گانه  [2013 Aug] 
*آیا جبهه ملی آرزویی دست نیافتنی است؟  [2013 Aug] 
*آش ملاعلی یا انتخابات؟  [2013 Jun] 
*کالای خارجی دشمن اصلی ما ایرانیان است  [2012 Sep] 
*میعادگاه عاشقان ایران !   [2011 Sep] 
*آیا آزادی و استقلال ما با شیوه ی اندیشیدن و زندگی ما کار دارد؟  [2011 Apr] 
*جنبش سبز و کیستی ملی و ایرانی ما   [2011 Jan] 
*حافظ رند ازلی  [2010 Nov] 
*چرا با خرد جمعی خود برای نگهبانی جان و آزادی خود، هم پیمان نمی‌شویم؟   [2010 Oct] 
*آزادی که نباشد نه استقلال هست و نه عدالت !  [2010 Oct] 
*حافظ رند و شیخ پشمینه پوش (غزل ۴۳۸ )  [2010 Jun] 
*توطئه ی رد «تئوری توطئه»  [2010 Apr] 
*جنگ برای مردم ما نکبت و برای دشمنان ملت ایران نعمت است !   [2010 Feb] 
*دکتر مصدق ملی بود و به ملت ایران باور داشت، نه به ولایت فقیه !   [2009 Dec] 
*۲۸ مرداد ۳۲ نخسین سنگ بنای انقلاب سبز   [2009 Aug] 
*دو دزد رأی مردم را دزدیدند! دزد سوم را با چشم خرد و دیدگان بیدار، هوشیارانه بپاییم ! ؟ [2009 Jul] 
*اندیشیدن به سرنوشت مردم ایران  [2009 Jun] 
*خیمه شب بازی تکراری و محمد ملکی گلادیتوری گرفتار در قفس درندگان وحشی  [2009 May] 
*محمود دولت آبادی زنده بودن خود را اعلام کرد !  [2009 May] 
*حافظ صاحب نظر؛ رند نظر باز!  [2009 Mar] 
*مسئله ی حزب و حکومت های دست نشانده در ایران  [2008 Apr] 
*دانشجویان چپ ، دانشجویان راست  و پیام دکتر مصدق! [2007 Dec]