در مضحکه انتخاباتی جمهوری اسلامی شرکت کنیم که چه بشود؟
بهروز سورن
***
همه میدانند که مقصود حاکمان وقت از برگزاری این انتخابات کذایی تداوم حاکمیت سرکوب و غارت و قتل و شکنجه و اعدام و نابرابری است. بر هیچکس پوشیده نیست که این رژیم بدنبال جاری کردن دوباره خون در کالبد بی جان خود است.برای دست اندرکاران حکومتی این مضحکه انتخاباتی فرصتی برای تیز کردن شمشیر و سرنیزه برای مقابله با زحمتکش ترین و شریفترین انسانها در کشورمان ایران است. جنبش نه به انتخابات در مرحله ای فراز خود را میپیماید که هنوز بوی آبانماه خونین فضای کشورمان را ترک نکرده است و هنوز کثیری از دستگیرشدگان آن ماه خونین در شکنجه گاههای مخوف جمهوری اسلامی در سراسر کشوربسر میبرند.
زمانی که تشکلهای مردمی در کشورمان ممنوعیت مطلق دارند و یا فعالین آنها در زندانها بسر میبرند و خیلی از فعالین سیاسی و کارگری, هنری و سازمانها و احزاب در تبعید هستند و عوامل امنیتی رژیم سایه آنها را با تیر میزنند, از کدام انتخابات صحبت میشود؟
مردم کشورمان به انتخابات از نوع جمهوری اسلامی نیاز ندارند, به انقلاب نیازمند هستند. این انقلاب نطفه هایش در گذشته ای نزدیک بسته شده است. هنوز به دوران بلوغ خود نرسیده است.آنزمان بالغ میشود که توده های میلیونی جان بر کف و همبسته در خیابانهای سراسر کشور به صحنه می آیند و یا شریانهای حیاتی رژیم را با اعتصابات سراسری و متحدانه خود می بندند. آنها که از وقوع جنگ داخلی میگویند خطایی نظری دارند. جنگ داخلی در شرایط کنونی اقتصادی و اجتماعی ما و با تجمعات شهری میلیونی مجال بروز نمیابد. استثنا تنها میتواند در حاشیه ها و با دخالت مستقیم و گسترده نیروهای خارجی در حق تعیین سرنوشت ایرانیان صورت پذیرد.
تردیدی در رفتنی بودن این جسد کم جان نیست. این کالبد را موریانه ها فرا گرفته اند. اینگونه نمایشات مضحک انتخاباتی تنها میتواند چند صباحی این انقلاب اجتماعی را به تاخیر بیاندازد اما سوخت و سوز ندارد. این نمایش تنها پیامش توهین به شعور انسانهایی است که هر روزه خطر سرکوب و بازداشت و شکنجه از بیخ گوششان میگذرد. در دانشگاهها, در کارخانجات و ادارات و مدارس و مراکز تولیدی دیگر که نان سفره هایشان نیز هر روزه به یغما میرود و در همان لحظه میلیاردها دلار از ثروت ملیشان توسط حکومتیان و وابستگانشان در خارج از کشور انباشت میشود.
سطح آگاهی و مطالبه مردم در شعارهایشان تجلی مییابد. رفتن کلیت این رژیم در وقایع سیاسی دیماه نود و شش و آبانماه سال جاری در سراسر کشور طنین یافت. در دانشگاههای کشور دیگر از اصلاح طلبان خبری نیست. شعار اصلاح طلب, اصولگرا دیگه تمومه ماجرا براستی ماجرای این چوب دو سر ... را پایان داد.
رایزنی اخیر جواد ظریف با نماینده دمکرات های آمریکا در مونیخ نشان میدهد که رژیم در اعماق ناتوانی و فلاکت خود در حال دست و پا زدن است. مذاکره در خارج و سرکوب در داخل آخرین حربه دیکتاتوری هاست. این سیاست اگرچه در تاریخچه حاکمان پر سابقه است اما امروز و در منگنه تحریمهای اقتصادی و عروج مبارزات مردمی در داخل کشور, در معرض خفگی کامل قرار گرفته است.
موج سرکوب وحشیانه معترضان خیابانی که بیش از 1500 کشته و هزاران بازداشتی بهمراه داشت روانشناسی عمومی در میان مردم را نیز متاثر کرده است. چنانچه دیروز نیروهای آگاه جامعه شرکت در انتخابات کذایی رژیم را بلاهت میدانستند اما امروز و در ابعاد وسیعی این قادام را خیانت ارزیابی میکنند. خیانت به کشته شدگان, خانواده های آنها, خیانت به عرق ملی ایرانیان, خیانت با بازداشت شدگان اسیر و کلیه زندانیان کارگری, مدنی و سیاسی عقیدتی, خیانت به سفره غارت شده محرومان, خیانت به زنان و کودکان کار, به مالباختگان و بازنشستگان و پرستاران و خیانت به تاریخ و تمایلات انسانی مردم کشورمان.
نکته قابل توجه دیگر تحرک فعال بخشهای بزرگ مردمی است که بطور چند وجهی در تحریم انتخابات نقش باز می کنند. موج نه به انتخابات, رای بی رای و در خانه بمانید از جمله آنها هستند. اینبار آراء نداده با باید شمرد. آرای داده شده و بی اعتبار را نیز میبایستی به آن اضافه کرد. قطعا صندوق های از پیش تهیه شده حاکمان هم نمیتواند آبروئی برای این جانیان بخرد.
بهروز سورن
20.02.2020
منبع:پژواک ایران