استبداد نوینی که در اوین سر بلند می کند!
بهروز سورن
بخشی از زندانیان سیاسی از انحصارطلبی و تنگ نظری زندانیان سیاسی غالبا متعلق به طیف اصلاح طلبان در درون زندان به تنگ آمده اند و این نکته را به اطلاع عموم رسانده اند. گزارش کرده اند که استبدادی جدید در راه است و با نوشته خود افکار عمومی ایرانیان را مورد توجه قرار می دهند که اجزاء پدیده دیکتاتوری نوین در حال شکل گیری هستند. این نوشته هشداری است که بر وظایف آزادیخواهان و آزاد منشان و همه آنان که در پی دمکراسی برای فردای کشورمان هستند, میافزاید.با خواندن دردنامه این زندانیان که حق دخالت و اندیشه حتی روی روزنامه دیواری زندان به بهانه های مختلف از آنان سلب می شود, میتوان دریافت که معضل جنبش آزادیخواهانه و برابری طلبانه نه تنها در میان اپوزیسیون خارج که در داخل کشور نیز در همان اندازه ها مشهود است و بار دیگر در می یابیم که ( در بر همان پاشنه می چرخد که بیش از سه دهه پیش می چرخید ). در می یابیم که هنوز راه درازی تا شناخت دمکراسی و اعتقاد به آن در پیش است و هنوز مبارزه با تعلقات دیکتاتور مآبانه و سرکوب اقلیت های نظری نه تنها ضروری که لازم است.
تنگ نظری و انحصارطلبی چنانچه بتوان آنرا برابر با تمامیت گرائی دانست اما پیامدهای مخرب و خونبار آن پس از تسلط و حکومتگری را نمیتوان حقیر دانست. هیولائی است که ذره ذره شکل می گیرد و بپا می خیزد بدون آنکه استبداد وقت رفته باشد.
اصلاح طلبان که رفتار سیاسی آنان و ناهنجارهای سیاسی آنان را در روند شکل گیری و اوج جنبش های خیابانی در یاد داریم و هراس آنان در رادیکالیزه شدن این جنبش ها را در خاطرات خود هک کرده ایم امروز در مقام زندانی سیاسی نه در پی دفاع از حرمت و هویت عام زندانی سیاسی که در پی خفه کردن آنهائی هستند که از جنس نظری آنها نیستند و بجرم اندیشه ورزی در شرایطی دشوار و در دخمه های مخوف استبداد حاکم اند. هم از اینروست که عملکرد این طیف در زندان و در برابری سایرین دگر اندیش افقی سراسر تیره و پر ابهام در برابر مردم کشورمان تصویر می کنند.
بیاد دارم که در سالهای ابتدائی دهه شصت در زندان اصفهان درد مشترک و سرنوشت احتمالی یگانه زندانیان سیاسی این طیف را بیکدیگر نزدیک کرده بود و سوای آنان که به همکاری با رژیم در زندان ها می پرداختند. صفوف خودی و غیر آنان قابل تمیز نبود. سفره های زندانیان بندرت همرنگ بودند و گاها رنگین کمانی از زندانیان سیاسی با تعلقات نظری تشکیلاتی متنوع داشتند.
سلولها زندانیان متفاوت سازمانی و مستقل را در خود جای داده بودند و بندرت موارد اختلاف در میان آنان مشاهده می شد. گرایش به اتحاد و همبستگی در میان آنان چنان بود که گاها در حد شایعه اتحاد سازمان ها در داخل و خارج کشور با بزرگنمائی هائی در میان زندانیان سیاسی انتشار می یافت و انگیزه ای دو چندان برای تحمل شرایط دشوار مکان فراهم می آورد. شوری دیگر بپا می کرد و بنی آدم را بیکدیگر نزدیک تر!
بر خلاف تمایل عمومی به همبستگی در زندان ها اما شنیده می شد که فرقه گرائی و تفرقه افکنی از ابزار برخی از گرایشات موجود در زندان ها بوده است که بزرگترین لطمات روحی را بر سایرین وارد می آورد و در فروپاشی مقاومت و پایداری بسیاری از زندانیان سیاسی دخالت موثر داشته است.
رفتار انحصارگرایانه زندانیان اغلب اصلاح طلب در درون زندان اوین و حتی بایکوت زندانیان سیاسی چپ و مستقل و مجاهدین از سوی این طیف نه تنها موجب تشدید فشار بر آنان که تحمیل شرایط دشوار تری برای آنان از سوی سازمان زندان شده است.
چنانچه زندانیان سیاسی را در هر کجا که گرفتارند, بخشی از نخبگان و سیاست ورزان و نقطه امید در نظم آتی کشورها بدانیم میتوانیم اندیشه کنیم که دمکراسی خواهی و اعتقاد و باور به آن از درون زندانهای سیاسی آغاز خواهد شد. و چنانچه نظاره گر دمکراسی کشی در همین زندانها باشیم و معترض نباشیم میتوان گفت وای به حال آینده ای پر ابهام برای مردم کشورمان!
امید زندانیان چپ مستقل و مجاهد هم اکنون به رسانه های متعهد و مستقل در انعکاس این نابرابری ها و فشارهای مضاعف درون زندان است زیرا که بنگاههای خبرپراکنی بی بی سی رادیو فردا و صدای آمریکا و ... در بست در اختیار اصلاح طلبان قرار دارد.
همین و بس!
بهروز سورن
25.12.2012
منبع:پژواک ایران