این موضعگیری به مذاق تعدادی از فعالین کارگری سیخکی خوش نیامد و نامه هائی دریافت کردم که نقد نوشته ام را دربر داشت. جالب اینجا بود که بخش غالب نقد کنندگان نه تنها واکنشی علنی نشان ندادند که هنوز منتظر دریافت نظراتشان در مورد این واقعه بشدت کارگری هستم. امروزه و پس از مشاهده سکوت و سکون این طیف منفرد و متشکل بر من واضح است که چرتکه انداختن اینان هنوز به انتها نرسیده است و در نظر این طیف هراس از خطا کردن بزرگتر از موضعگیری نادقیق است. بنابر این ارزیابی طیف کارگری خاموش! در برابر وقایع کارگری در آینده نیز پر سکوت خواهد بود.
.................
موضعگیری نه برای موضگیری که برای شفافیت بخشیدن به وقایع سیاسی اجتماعی و اقتصادی است. برای روشنی بخشیدن به ابهاماتی است که ناگه در سر تیتر حوادث و وقایع روز قرار میگیرد. موضعگیری چیزی نیست جز زدودن هاله های ابهام از وقایع سیاسی اجتماعی. زلال کردن ابهای گل آلود و برجسته نمودن حقایق عریان همانطور که هستند و خود می نمایند.قطعا میبایستی که در موضعگیری ها حاشیه ها را در یاد داشت و پدیده ها را ارزیابی کرد..
بنظر من شهامت در موضع گیری بموقع در باب حوادث شتابان سیاسی اجتماعی است. وقایع را همانطور که هستند و بروز می کنند تحلیل کردن و واکنش بخرج دادن تنها از افراد یا نهادهائی میتوان انتظار داشت که یکم در عرصه سیاسی درجا نمی زنند و دخالت می کنند و دوم اینکه در پوسته اپورتونیسم و سکوت مصلحت آمیز گرفتار نیامده اند. برای این طیف چنانچه در مقاطعی هم موضع گیری هایشان از دقت کافی برخوردار نباشد نمیتواند خرده گرفت. حرکت همیشه خطا را نیز بدنبال دارد و صد البته سکوت و سکون اگر چه درجات خطا را کاهش میدهد اما در جایگاه فردی و تشکل سیاسی خود خطای بزرگی است.
بقول معروف میتوان گفت تو حرکت کن تا من خطاهایت را بشمارم. بسیاری از فعالین سیاسی کارگری درباره وقایع ناشی از تغییرات در سندیکای واحد نه تنها هاج و واج ماندند که تنها نقد به موضع گیری ها را در پیش گرفتند بدون آنکه شفاف و شجاعانه نظرات صریح خود را بیان کنند. نهادهای کارگری نیز انگشت بدهان ماجرای اسانلو و سندیکای واحد را دنبال کردند بدون آنکه اندیشه جمعی خود را به افکار عمومی ارائه دهند. متانت سیاسی را با سکوت و سپس هنوز هم در هاله ای از اپورتونیسم سیاسی کارگری پیچیده اند و هیچ نمیگویند.
اینجانب ضمن برشماری نقایص اطلاعیه سندیکای شرکت واحد از حق انسانی یک فعال کارگری که هنوز جرمش باثبات نرسیده بود دفاع کردم. هم اکنون نیز از این حق انسانی یک فعال کارگری در موقعیت پناهندگی اش دفاع میکنم بدون اینکه پیامدهای اقدامات منصور اسانلو را از دید پنهان کنم.
درباره اسانلو در همان دوران پر ابهام و تقاضای پناهندگی اش نوشتم که:
اسانلو بی تردید فعالی کارگری و مجرب است و در تاریخچه سندیکائی کشورمان چهره ای شناخته شده و سمبلی از سالها مقاومت در مخفی گاههای جمهوری اسلامی و شکنجه گاه هایش می باشد.
قطعا سندیکای رانندگان شرکت واحد تهران و حومه محق هستند که نسبت به تغییرات در درون خود جابجائی ها را بمنصه انتخاب و آراء بگذارند و دمکراسی را در درون خود و کارگران رایج سازند. قطعا خود آنها می توانند معین کنند که جه کسانی و چه ارگانی شایسته بدست گیری اهرم های هدایت اراده مشترک اعضا و وابستگان به این سندیکا را دارند.
از میان متن برکناری که در پائین صفحه می خوانید قبل از دریافت های اطلاعاتی مضمونی از نا امیدی پراکنی و یاس را مشاهده می کنیم که تخریب منصور اسانلو را در نظر دارد. اینکه سندیکا ایشان را در پست سابق خود ابقا نمی کند کاملا قابل فهم است.
اینکه سندیکای کارگران شرکت واحد تهران و حومه ترجیح میدهد که امکانات ارتباطی بین المللی خود را خویشتن بدست گیرد نیز کاملا صحیح است. اینکه سندیکای واحد اعلام میکند که هیچ فرد یا نهادی بعنوان نماینده در خارج از کشور ندارد نیز قابل درک است اما فرمان حمایت نکردن از منصور اسانلو در خارج از کشور کدام صیغه ایست! منصور اسانلو هر چه کرده باشد بعنوان فعال کارگری مجرب و زخم دیده بنا به هر دلیلی از مرزها عبور کرده است و جان عزیزش را به این سوی مرزها رسانده است.
فراموش نکنیم که زبان سبزش را در درون سیاهجالهای جمهوری اسلامی بریدند و مدتهای طویل او را در رندانهای خود تحت فشار و شکنجه نگه داشتند و از بخت بدش! از او نستاندند
این موضعگیری به مذاق تعدادی از فعالین کارگری سیخکی خوش نیامد و نامه هائی دریافت کردم که نقد نوشته ام را دربر داشت. جالب اینجا بود که بخش غالب نقد کنندگان نه تنها واکنشی علنی نشان ندادند که هنوز منتظر دریافت نظراتشان در مورد این واقعه بشدت کارگری هستم. امروزه و پس از مشاهده سکوت و سکون این طیف منفرد و متشکل بر من واضح است که چرتکه انداختن اینان هنوز به انتها نرسیده است و در نظر این طیف هراس از خطا کردن بزرگتر از موضعگیری نادقیق است. بنابر این ارزیابی طیف کارگری خاموش! در برابر وقایع کارگری در آینده نیز پر سکوت خواهد بود
نکته جالب را در متن گفتگوهای کارگری بهروز خباز با محمود صالحی مشاهده کردم.
محمود صالحی در همین مورد میگوید:
به نظر من سندیکای شرکت واحد آزاد هستند که هر کسی را به ریاست آن تشکل انتخاب و یا عزل کنند اما آزاد نیستند که به حقوق انسانی که در سنوات گذشته با آنان کار کرده است و برای جنبش کارگری زحمات کشیده است و به خاطر این جنبش به زندان رفته و از طرف مسئولان خانه کارگر به او حمله شده است و زمانی می خواستند زبان او را ببرند این چنین برخورد کنند
چنانچه پاراگراف های موجود را از فعال کارگری محمود صالحی و من که هوادار چپ و بتبع آن حامی مبارزات کارگران هستم مقایسه کنید. میبینید که چندان هم بخطا نرفتم علیرغم موضع گیری سریع در این ارتباط.
طبیعی است که نه تنها کارگران که ما فعالین هم با هیچ کس عقد اخوت نبسته ایم و بهمبن دلیل پس از آنکه آقای اسانلو به آغوش باز سرمایه داران پناه برد این مطلب را نوشتم
همین و بس
18.3.2013
منبع:پژواک ایران