شعار محوری تازی نسب های حاکم بر میهن ما:"النصر بالرعب"، (پیروزی در گرو وحشت پراکنی است) شعاری با منطق ضدریاضی است. شاید بپرسید: منطق ضدریاضی دیگر چه صیغه ای است؟! توضیح می دهم. منطق ضد ریاضی به خلاف منطق ریاضی که داده هایی دقیق و مشخص، همواره پاسخ هایی دقیق و مشخص دارند – مثل دودوتا = چهارتا – از داده هایی غیر دقیق و متغیّر پاسخ مشخص می طلبد. یک مثال موضوع را روشن می کند: احتمالا این چیستان را شنیده اید که: چهل گنجشک روی شاخه های درختی هستند. صّیادی تیری می اندازد ویک گنجشک به زمین می افتد. چند گنجشک باقی می ماند؟!
منطق ریاضی می گوید که وقتی یک گنجشک به زمین افتاد، 39 تای دیگر باقی می مانند، اما پاسخ چیستان با آویختن به فرضیه هایی که در صورت مسأله هم قید نشده صفر یا هیچ است زیرا وقتی یک گنجشک به زمین می افتد، بقیه می ترسند و فرارمیکنند!
این منطق ضد ریاضی ازاین که به شما ثابت کرده که در محاسبه خود اشتباه کرده اید به خود می بالد و به این هم کاری ندارد که اوّلا صورت مسأله اش غیر دقیق ونامشخص بوده، دوّما گنجشک هایی که از روی درخت پریده اند زنده اند و وجود دارند وسوّما تمام پیش فرض اعلام نشده چیستان بر این است که همه گنجشک ها موجوداتی ترسو هستند که با کمترین احساس خطر می گریزند!
منطق، یا درواقع ضد منطق "النصر بالرعب" به همین گونه است. پیش فرضش این است که پراکندن وحشت موجب ترس و در نتیجه گریز حریف می شود واین به معنای پیروزی است!
در این نوع استنتاج، اندازه گیری و برآورد نیروهای دوطرف و انگیزه هایی که می تواند طرف مقابل را به مقاومت یا رودررویی وادارد جایی ندارد. اشکال بزرگ این ضد منطق در این است که با هرگونه تغییر در پیش فرض ها، کل بنایی که بر مبنای آنها ساخته شده فرومی ریزد و این دقیقا چیزی است که از دوماه پیش تاکنون در ایران رخ داده و کل نظام را دچار سردرگمی و آشفتگی نموده است.
نویسنده ای در وبلاگ سیبستان نوشته است: "از عوامل چهارگانه حاکمیت یعنی مشروعیت و کارآمدی و همبستگی و سلطه تنها همین یکی آخر برای رهبر باقی مانده است". به نظر نگارنده، این نویسنده خیلی به رهبر ارفاق کرده زیرا به نظر نمی آید که در ته بساط ولایت مطلقه فقیه چیزی بنام سلطه باقی مانده باشد. به این ریختن پشم و پیلی ولایت هم آیت الله امامی کاشانی، امام جمعه موقّت تهران و رییس سازمان تبلیغات اسلامی، و هم حسین شریعتمداری، نماینده ولی فقیه در کیهان حکومتی، اشاره می کنند. امامی کاشانی خطاب به امام زمان می گوید که ولی فقیه کم سو شده و حسین شریعتمداری به علی مطهری نماینده اصولگرای مجلس هشتم می نویسد: "آقای مطهری می تواند و باید پیگیر حق مظلومان باشد اما مظلوم تر از همه اکنون نظام جمهوری اسلامی است که دوستانی چون ایشان دارد"!
این سردرگمی و آشفتگی درحالی است که در دو ماه گذشته نظام برای برقراری "رعب" از دست زدن به هیچ خشونت و جنایتی ابا نکرده است. بیانیه مشترک جبهه مشترک دانشجویی، همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر در ایران، جبهه دموکراتیک ایران و دانشجویان و دانش آموختگان لیبرال دانشگاه های ایران در تاریخ 18 مردادماه می نویسد: "آنچه در زندان های مخوف ایران بر سر جوانان این مرزوبوم آمد، هزاران مرتبه دردناک تر از حوادث ابوغریب و گوآنتانامو و... بود. نه در ابوغریب و نه در گوآنتانامو هیچ فردی زیر شکنجه جان نداد و ناخن های کسی را نکشیدند و تا حد مرگ کسی را کتک نزدند"!
شیخ مهدی کروبی، در نامه ای که حدود دوهفته پیش به هاشمی رفسنجانی نوشته، با صراحتی بیشتر از عمق جنایات انجام شده پرده برمی دارد: "به دختران بازداشتی با شدّتی تجاوز نموده اند که منجر به ایجاد جراحات و پارگی در سیستم تناسلی آنان گردیده است. از سوی دیگر افرادی به پسرهای جوان زندانی باحالتی وحشیانه تجاوز کرده اند که برخی دچار افسردگی و مشکلات روحی و جسمی گردیده اند"!
آیا همه این وحشیگری های جنایتکارانه موجب شده اند که شعار "النصر بالرعب" کارآمدی خود را اثبات نماید؟ نه تنها پاسخ کاملا منفی است، بلکه همه این اقدامات جنایتکارانه عزم مردم ایران را برای سرنگونی نظام جنایت پیشه جزم تر کرده است. روزنامه نیویوک تایمز دراین باره می نویسد: "بدرفتاری های بیشتر و دروغگویی و ارعاب به احتمال قوی صرفا به عاملی برای تشدید خشم مردم ایران و انزجار در سطح جهانی مبدّل می شود". هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه امریکا نیز درباره دادگاه فرمایشی که نظام براه انداخته می گوید: "این دادگاه بهتر از هرآنچه که هرکسی می تواند بگوید، نشان می دهد که رهبری ایران از مردم خود می ترسد"!
سردرگمی و آشفتگی چون موریانه به جان ارکان نظام افتاده و به سرعت آنرا در معرض فروریزی و فروپاشی قرارداده است. یکی از مهم ترین این ارکان وزارت اطلاعات و امنیت است. این وزارتخانه که تا همین چند سال پیش وزیر لافزن و گزافه گویش آن را نیرومندترین دستگاه اطلاعاتی-امنیتی دنیا می نامید، درپی برکناری نابهنگام وزیر، پنج معاون و بیست نفراز مدیران کل این وزارتخانه در روزهای اخیر و تصدّی آن توسّط محمود احمدی نژاد، به گزارش خبرگزاری ایسنا در 19 مرداد، روابط عمومی آن اطلاعیه ای منتشر نموده که درماندگی و پریشانی از سراپای آن – حتی انشاء وجمله بندی هایش – می بارد: "با عنایت به این که در روزهای اخیرمشاهده می شود بعضی اخبار نادرستی نسبت به وزارت اطلاعات منتشر می شود که موجب نگرانی و تشویش اذهان عمومی است، نظر به این که اطلاعات مربوط به وزارتخانه ها از قبیل اسناد، هویت پرسنل، ساختار وزارت اطلاعات و... جزء موارد طبقه بندی شده محسوب می شود بنابراین ضروری است کلیه اشخاص به ویژه اصحاب رسانه و وسایل ارتباط جمعی من جمله روزنامه ها و سایت ها نسبت به عدم درج اسامی و سمت آن ها که موجب افشای اطلاعات محرمانه گردیده و اختلال در وظایف و اداره اموروزارت ایجاد می کند و مصالح کشور را مخدوش می نماید، خودداری کنند"!
طبعا از کم سواد بینوایی که در روابط عمومی وزارت اطلاعات این اطلاعیه مغلوط و پریشان را نوشته، نمی توان انتظار داشت که توضیح دهد منظورش از "نسبت به عدم درج اسامی و... خودداری کنند" چیست؟! آیا باید این "اسامی و..." را درج کنند یا نکنند؟!
تارنمای "تابناک"، متعلق به سردار دکتر پاسدار محسن رضایی، درباره وزارت اطلاعات می نویسد: "وزارت اطلاعات، هیچگاه از زمان تأسیس اش این گونه در معرض تسویه حساب قرارنگرفته و به نظر می رسد، این تسویه به این خاطر انجام شده تا مدیران طرفدار دولت و احمدی نژاد جایگزین شوند" و به نقل از نامه ای که حسن یونسی، پسر علی یونسی وزیر اطلاعات سیّد محمّد خاتمی، در وبلاگ خود منتشر نموده می افزاید: "این برنامه ها درواقع یک پروژه تسویه حساب سیاسی بی سابقه در وزارت اطلاعات است"!
گمان مبرید که این سردرگمی و آشفتگی منحصر به وزارت اطلاعات است، به هر کجای دیگر از بیت رهبری گرفته تا مجلس، قوّه قضاییه، سپاه پاسداران، بسیج، نیروی انتظامی و نهادهای متولّی اقتصاد، صنعت و... که نگاه کنید، خواهید دید که به همین گونه سردرگم و آشفته است!
ایمیل نویسنده: snak1@live.ca
منبع:پژواک ایران