کیستم من ؟!
ثریا پاستور
اینجا نشسته ام من ،
یکه و تنها !
افکارم گره خورده ،
به خط استوا
دو پاره ی قلبم ،
به دو نصف النهار زمین
طرح جغرافیای دنیا ،
افتاده بر اقیانوس تنم
نگاه مردم گرسنه ،
پیچیده بر نگاهم
اشک کودک آواره ،
باریده بر گونه هایم
دست زندانی در بند ،
غلتیده بر دست هایم
زن در انتظار سنگبار ،
نشسته بر دعایم
فریاد یک اعدامی ،
پیچیده در گلویم
آری ! اینجا نشستهام من ،
یکه و تنها !
در هم شکسته ،
تار بغضم
از هم گسسته ،
کمان ابروانم
گره خورده و شکسته ,
زخمه ی سازم
کیستم من ؟!
چیستم من؟!
گشودهام ، دریچههای قلبم را
بر تمامی شما ها !
شماها ! ای انسانهای خزیده
لابلای خاکهای خون آلود
در آنسوی دنیا ها
کیستم من ؟!
چیستم من ؟!
شاید که پیام رسانی شوم
حلقه ی پیام هاتان را
بیاویزم , بر گوش
سیه دلان تاریخ
کاسه ی لبریز درد هاتان را
بشکنم , بر سر ظلم صفتان
آری ! اینجا نشستهام من ،
یکه و تنها !
منبع:پژواک ایران