PEZHVAKEIRAN.COM تفسیر غزل ۳۶۴ دیوان حافظ
 

تفسیر غزل ۳۶۴ دیوان حافظ
منوچهر تقوی بیات

پیشکش به دوست و هم میهن گرامی؛ فاتح شیخ الاسلامی (چاوه)

غزل ۳۶۴

بحر هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف
مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن

۱- ما درس سحر در ره میخانه نهادیم
محصول دعا در ره جانانه نهادیم
۲- در خرمن صد زاهد عاقل زند آتش
این داغ که ما بر دل دیوانه نهادیم
۳- سلطان ازل گنج غم عشق به ما داد
تا روی در این منزل ویرانه نهادیم
۴- در دل ندهم ره پس از این مِهر بتان را
مُهر لب او بر در این خانه نهادیم

۵- آن بوسه که زاهد ز پی اش دست فرا داشت

از روی صفا بر لب پیمانه نهادیم
۶- در خرقه از این بیش منافق نتوان بود
بنیاد از این شیوه رندانه نهادیم
۷- چون می‌رود این کشتی سرگشته که آخر
جان در سر این [آن] گوهر یک دانه نهادیم
۸- المنه لله که چو ما بی‌دل و دین بود
آن را که خرد پرور [لقب عاقل] و فرزانه نهادیم
۹- قانع به خیالی ز تو بودیم چو حافظ
یا رب چه گداهمت و بیگانه نهادیم

 

درباره ی این غزل – این غزل در بیشتر دیوان های چاپ شده هشت بیت و یا کمتر از هشت بیت دارد. در برخی از دیوان های چاپی و نیز دیوان حافظ به کوشش پرویز ناتل خانلری، این غزل چنین آغاز می شود؛ «ما حاصل خود در سر خمخانه نهادیم ...». در کتاب شرح سودی هم مانند دیوان حافظ به کوشش دکتر یحیی قریب این غزل نُه بیت دارد. مسعود فرزاد در کتاب حافظ صحت کلمات و اصالت غزل ها( س تاپایان ی) در صفحه ی ۹۸۶ برای این غزل ( غزل ۵۵۴ ) نُه بیت نوشته است. در آنجا درباره بیت پنجم چنین می نویسد:«...جالب بلکه عجیب است که این بیت فقط در [نسخه] م در میان منابع خطی من یافت میشود. [آنچه را که در میان این چارچوب [...] می بینید نوشته من است.]در میان منابع چاپی من [نسخه های] ل ق و همچنین حواشی خلخالی و پژمان آن را ضبط کرده اند. پس م که یگانه منبع خطی من است که آن را ضبط کرده است خدمتی به حافظ کرده است. این بیت ثابت میکند که یک بیت اصیل حافظ که نخسین بار در ۸۹۳ هجری قمری ضبط شده است ممکن است از همه ی نسخ ساقط شود و فقط بار دیگر در ۱۳۲۲ هجری قمری ( یعنی  ۴۲۹ سال بعد !) در نسخه ای ظاهر شود. وضع ضبط متن حافظ تا این اندازه مغشوش بوده است، و ما بیش از پیش باید متوجه باشیم که تکیه بر اقدم یا اغلب نسخ کافی نیست. بلکه باید اول هر چه در هر جا به حافظ منسوب است یکجا جمع آوری کنیم و سپس به قضاوت انتقادی دربارۀ فردفرد آن موارد بپردازیم.

باری م  یگانه منبع من است که اینجا «دست به ما داشت» ضبط کرده از این حیث نیز خدمتی به حافظ کرده است. تبدیل « به ما» به « فرا » تصحیح قیاسی مختصر من است که با راهنمایی این ضبط منفرد در  م صورت گرفته است.

البته معنایی که منظور حافظ است این است که زاهد دست خود را پیش آورد تا ما آن را ببوسیم. این معنی بوسیلۀ « به ما داشت » درست رسانده نمیشود و بنظر من اصلا « فراداشت» بوده است. چنانکه همه ما با « فراراه داشتن چراغ» در عبارت مشهور سعدی آشنا هستیم.

اما « داد به ما دست » و « دست به ما داد »  که دو نسخه  بدل دیگر هستند در برابر متن حتی در برابرم [ !؟ ] ضعیف بلکه مغلوط هستند. « دست دادن » به معنی امروزی ( مصافحه ) البته منظور نیست. و « دست دادن » در اصطلاح حافظ به معنی « حاصل شدن » است. بطور خلاصه معتقدم که قرائت منفرد در  م  « به ما داشت » اساسا صحیح است و با اصلاح مختصری که در آن صورت بگیرد و عبارت « فراداشت » بشود متن رضایت بخشی بدست می دهد...».  

این غزل با شماره ی ۳۶۴، در دیوان حافظ به کوشش دکتر پرویز ناتل خانلری، هشت بیت دارد. بیت بالا که مسعود فرزاد در رج پنجم آورده است در دیوان حافظ خانلری نیست. غزل ۳۶۴ در دیوان خانلری چنین آغاز می شود؛ « ما حاصل خود در  سر خمخانه نهادیم». گویا حاصل حافظ هم شراب بوده که در سر خمخانه جای گرفته است!. درباره ی این غزل و دیگر سروده های حافظ، سعدی، رودکی، فردوسی و سرایندگان فارسی زبان رازی هست که سربلندی فارسی زبانان را در بر دارد و آن این که این سروده ها به ایرانیان پروانه و روادید سخن گفتن و به کار بردن آن ها را تا آنجا می دهد که خمینی و خامنه ای و حکومت اسلامی هم یارای جلوگیری از آنان را ندارند.

از آن جایی که در گیر و دار انقلاب بهمن ۱۳۵۷ خمینی فتوا داده بود که موسیقی ( حرام)؛ ناروا و ناپسند است ناگهان در ۱۳۶۰ شهرام ناظری آواز سر داد « ما درس سحر در ره میخانه نهادیم». فتوای خمینی نتوانست با سخن حافظ رویارویی کند. سخن حافظ با آوای رسا و پسندیده ی شهرام ناظری سراسر ایران را فرا گرفت. میخانه و خمخانه هم راه را بر ایرانیان گشودند و محصول و بازده درس سحر و نیایش هم بی معنا شد. زیرا رودکی، فردوسی، حافظ و بزرگان فرهنگ ایرانی بیش از هزار سال است که پروانه ی این بی پروایی را به همه ی پارسی زبانان داده اند.  

بیت نخست غزل۳۶۴

۱- ما درس سحر در ره میخانه نهادیم
      محصول دعا در ره جانانه نهادیم
درس سحـر؛ درس و گفتگویی است کـه طـلاب به هنـگام بامداد پس از دعـا و نمـاز بـه آن می پرداخته اند. میخانه؛ در دیوان حافظ میخانه پنجاه بار آمده است. جایی است که در آنجا باده و می، می فروشند. در دیوان خانلری نوشته شده است؛ [ «ما حاصل خود در سر خمخانه نهادیم ...»، حاصل مترادف است با محصول که در پاره ی دوم بیت آمده است. حاصل از محصول به دست می آید یعنی تا محصولی نباشد حاصلی نمی تواند باشد که حافظ پیشاپیش در سر خمخانه بگذارد. خمخانه جایی است که خم های شراب را در آنجا می گذارند. "در سر خمخانه" یعنی برای خمخانه یا بالای آن، حاصل خود را برای خمخانه نهادیم معنای روشنی ندارد کدام حاصل؟ افزون بر این شراب را در میخانه می نوشند نه در خمخانه.]. نهادیم؛ به مانای گذاشتیم، در دیوان 11 بار آمده است. نهاد یک بار هم به معنای؛ سرشت و ذات آمده است. محصول؛ این واژه در دیوان حافظ کاربرد چندانی ندارد و  به مانای (مانند) فرآورده و دست آورد است. دعا؛ این واژه در دیوان تا ۵۳ بار شمرده شده است؛ یعنی نیایش، ستایش، آفرین و ... جانانه؛ این واژه را در دیوان تنها ۶ بار می توانیم ببینیم و به مانای دوست، یار، و یا کسی که به اندازه ی جان دوست داشتنی است.

چکیده ی بیت نخست غزل ۳۶۴

ما گفت و گو و نیایش های بامدادی خود را به خاطر میخانه، رها کردیم و دست آورد نیایش و نماز را هم به زیر پای دوست ریختیم و بی ارزش کردیم.

بیت دوم غزل۳۶۴:
۲- در خرمن صد زاهد عاقل زند آتش
    این داغ که ما بر دل دیوانه  نهادیم

خرمن؛ توده ٔ گندم و جو باشد که از کاه پاک کنند، انبوه هرچه که هست. این واژه در دیوان ۱۸ بار دیده شده است. زاهد؛ به مانای پرهیزکار، پارسا و کسی است که با خودستایی می گوید و ادعا می کند این جهان را به هیچ می شمرد.  واژه ی زاهد از نگاه حافظ ناخوشایند و ناپسند است و در دیوان ۳۷ بار به چشم می خورد و در بیشتر جاها مانند اینجا پست شمرده می شود: «زاهد ظاهر پرست از حال ما آگاه نیست 1/72... »، «زاهد غرور داشت سلامت نبرد راه  7/84 » و ...  عاقل؛ در دیوان 12 بار آمده است و یعنی خردمند، دانا، باهوش و... "زاهد عاقل" یعنی زاهدی که می گوید که خداشناسی و زهد او بر پایه ی عقل است!!! "در خرمن صد زاهد عاقل"؛ یعنی هر آنچه که صد زاهد عاقل دارند. آتش؛ پدیده ای است که با سوختن هوا و گازها پدید می آید، در دیوان حافظ 83 بار آمده است. داغ؛ این واژه 12 بار در دیوان دیده می شود و به مانای، نشانه، نشان سوختگی از آتش، آتش گداخته، آتش سوزان، غم کسی یا چیزی است و... دل؛ در دیوان حافظ با ماناها و ساختارهای گوناگون 607 بار به کار رفته است. در اینجا دل بیشتر درون و قلب معنا می دهد. دیوانه؛ صفت نسبی است یعنی کسی که مانند دیو است. در اینجا دیوانه یعنی شیدا، عاشق، بی خرد، نادان، خُل، بی دانش و ...

چکیده ی بیت دوم غزل۳۶۴

این آتش گداخته ای که ما بر قلب شیدای خود نهادیم، هستی صد زاهدی که خود را دانا می دانند به آتش می کشد و می سوزاند.

بیت سوم غزل۳۶۴
۳- سلطان ازل گنج غم عشق به ما داد
      تا روی در این منزل ویرانه نهادیم

سلطان؛ یعنی پادشاه، سلطان به همین معنا 21 بار در دیوان دیده می شود. ازل؛ زمان بی آغاز، دیرینگی، زمان همیشگی و ... این واژه 29 بار در دیوان آمده است. ازل با زروان خدای زمان یا زروان آکرانا در فرهنگ باستانی ایران می تواند همسنگ و برابر باشد. سلطان ازل را می توان همان زروان آکرانا دانست. "حلقه ی پیر مغان از ازلم در گوش است 2/102" گفتی ز سر عهد ازل یک سخن بگو ـ آن گه بگویمت که دو پیمانه درکشم 7/329" یعنی دانش آن را ندارم که در هوشیاری سخنی از عهد ازل بگویم. سلطان ازل خداوند و یا سرنوشت هم می تواند باشد. گنج؛ زر و سیم و چیزهای گرانبها که در زیر زمین و جایی پنهان شده باشد، این واژه 34 بار در دیوان حافظ آمده است.. غم؛ به معنای اندوه، رنج، غصه و ... عشق؛ یعنی دوست داشتن، شیفتگی، دلدادگی. گنج غم عشق؛ اضافه استعاری است، غم عشق به چیزی گرانبها مانند شده است. تا روی ... نهادیم؛ تا روی آوردیم، تا راهی شدیم به ... تا رفتیم به ... منزل؛ خانه، سرای، جا، سامان، جایگاه فرود آمدن و... ویرانه؛ جای ناآباد، بیغوله، جایی که خراب و ویران است.

چکیده ی بیت سوم غزل۳۶۴  

از آن هنگام که ما پا به جهان ویران نهادیم پادشاه زمان بی کرانه ( سلطان ازل، خداوند یا خدای زمان) یا سرنوشت، دارایی نهان شده ی اندوه عشق و دوستی را به ما داد.

بیت چهارم غزل۳۶۴
۴- در دل ندهم ره پس از این مِهر بتان را
       مُهر لب او بر در این خانه نهادیم

دل؛ در رده دوم در بالا معنا شده است. مِهر؛ دوستی، عشق، خورشید، خدای دوستی، میترا، ماه هفتم سال و ... بتان؛ یعنی چند بت، بت ها. بت به مانای تندیس سنگی، معشوق، جانان، صنم، دلدار و ... هم هست. مُهر؛ ابزاری از چوب، لاستیک و فلز که بر روی آن کنده کاری می کنند و با فشار دادن آن روی کاغذ، یا پارچه می نویسند و یا می نگارند. مُهر لب او یعنی لب او را مانند مُهر بر روی در خانه ی دل نهادیم.

چکیده ی بیت چهارم غزل۳۶۴ 

پس از این دوستی هیچ دلدار یا معشوقی را در دل خود راه نمی دهم زیرا مُهر لب یار خود را بر روی در دل خود گذاشته ایم و تنها او به دل ما می تواند راه یابد و بس.

بیت پنجم غزل۳۶۴

۵- آن بوسه که زاهد ز پی اش دست فرا داشت

        از روی صفا بر لب پیمانه نهادیم

بوسه؛ گذاشتن دو لب را بر روی لب کسی، دست کسی و یا چیزی که گرامی است. بوسه را ماچ هم می گویند. ز پی اش؛ یعنی از پی آن، به دنبالش. دست فراداشت ( یا دست به ما داشت) یعنی دست را بالا آورد یا دست را پیش آورد( یا دست را به ما داد). از روی صفا؛ یعنی از سر صفا، به دلیل صفا. صفا؛ یعنی یک رنگی، مِهر، آشتی، خلوص، پاکی، خوشی و... لب؛ کناره ی دهان از بالا و پایین که روی دندان ها را می پوشاند، محل یا جای ورود به هر چیز. پیمانه؛ جام شراب، ساغر، اندازه،  و به عربی کیل و اکیال.

چکیده ی بیت پنجم غزل۳۶۴ 

بوسه ای که زاهد دستش را دراز کرد تا بر آن بگذاریم ما آن بوسه را بر لب جام شراب نهادیم.

بیت ششم غزل۳۶۴


۶- در خرقه از این بیش منافق نتوان بود
      بنیاد از این شیوه رندانه نهادیم
خرقه؛ گونه ای روپوش بلند، ردا، شولا، پارچه و ... منافق؛ به مانای دورو، کسی است که گفتارش با رفتارش یکی نیست، ریا کار، نفاق افکن، کافر و ... بنیاد؛ به معنای پایه، پی، شالوده، آغاز و ... شیوه؛ یعنی روش، راه، گونه، هنجار، روند و... رندانه؛  مانند رند، از روی رندی، در هیئت و شیوه ی رندان. در رند معنایی فراتر از آنچه مردم کوچه و بازار و عوام، امروز از آن می فهمند داشته است. رند به ویژه در دیوان خواجه ی شیراز به معنای مردم آزاده، آزاد اندیش، آگاه و خوشبخت است. همای، سیمرغ، رخ، فرخ، سرو روان ، گنج روان، خواجه، شاطر... لغت نامه در باره ی رند می نویسد: « مردم محیل و زیرک ... غدار ... و نیز منکر، لاابالی، بی قید ... منکری که انکار او از امور شرعیه از زیرکی باشد نه از جهل، هوشمند، هوشیار و ...

چکیده ی بیت ششم غزل۳۶۴ 

بیش تر از این نمی شود ردا و روپوش درویشان و مردمان فقیر را پوشید و دورویی و ریاکاری کرد برای همین ما شیوه ی یکرنگی، رندی و آزادگی را آغاز کردیم و پی گرفتیم.

بیت هفتم غزل۳۶۴
۷- چون می‌رود این کشتی سرگشته که آخر
جان در سر این [آن] گوهر یک دانه نهادیم

کشتی؛ یعنی هر دکه یا ساختمانی که روی آب روان می رود و بر آن بار می نهند و یا مردمان بر آن سوار می شوند. سرگشته؛ سرگردان، آواره، در بدر، آشفته، شوریده و ... کشتی سرگشته یعنی یک کشتی که سرگردان است و بدون انگیزه و راهنما از این سو به آن سو می رود. گوهر یک دانه یعنی گوهری که مانند آن نیست و بسیار گرانبها و ارزشمند است.
چکیده ی بیت هفتم غزل۳۶۴ 

از آنجایی که ما جان خود را در راه آن گوهر بی مانند از دست داده ایم این کشتی سرگشته ی تن ما چگونه می تواند بی انگیزه و هدف سرگردان بر دریا برود.

یت هشتم غزل۳۶۴
۸- المنه لله که چو ما بی‌ دل و دین بود
آن را که خرد پرور [لقب عاقل] و فرزانه نهادیم
المنه لله؛ یعنی سپاس خدای را. بی دل و دین؛ یعنی کسی که عاشق می شود و به کسی دل می دهد و سپس دین خود را نیز از دست می دهد. لقب؛ نام خانوادگی، فرنام، کنیه. عاقل؛ در رج دوم به این معنا پرداختیم.

چکیده ی بیت هشتم غزل۳۶۴

سپاس خدای را که کسی را که ما خردمند و دانشمند می نامیدیم مانند خود ما عاشق و بی دل و دین بود.

بیت نهم غزل۳۶۴
۹- قانع به خیالی ز تو بودیم چو حافظ
     یا رب چه گداهمت و بیگانه نهادیم

قانع؛ یعنی خشنود، خرسند، دل خوش، سازگار و ... خیال؛ به معنای پندار، گمان، اندیشه و... یارب؛ یعنی خدایا. همت؛ به مانای خواست، پشتکار، کوشش و... نهاد؛ یعنی سرشت، دل، بنیان، گوهر و ...

چکیده ی بیت نهم غزل۳۶۴

خدای من، ما چه گدا و کم کوشش بودیم و چه گوهر بی ارزشی داشتیم که مانند حافظ به پندار تو دل خوش بودیم.

چکیده ی غزل۳۶۴:

این غزل مانند بیشتر سروده های حافظ از جانانه یا مردم سخن می گوید. بانو زهرا شمس یدالهی در نخستین پایان نامه ی دکتری خود با گستردگی فراوان به آن می پردازد و در پایان نامه دوم خود به زبان فرانسه زیر نام " پژواک شعر حافظ در فرانسه ...".

[  Le retentissement de la poésie de Hafez en France – Réception et traduction] در صفحه ی 135 می نویسد: « ... در دیوان حافظ 723 تصویر را برشمردم که انسان را تصویر می کند. بیشتر این تصویرها یعنی 412 مورد از آن ها جانان یا دلدار معنا می دهد...»  

در رج نخست غزل، حافظ درس سحر و محصول دعا را در راه جانانه  و دلدار خود می گذارد. او آتش داغ عشق خود را بیش از توان صد زاهد عاقل می داند. می گوید از آغاز جهان این داغ و این غم با ما بوده تا هنگامی که پا به این جهان خاکی گذاشتیم. چون این داغ و مُهر عشق دلدار را بر در خانه ی دل نهادیم مِهر دیگری را در دل خود راه نمی دهیم. دستی که زاهد از روی غرور به سوی ما دراز کرد تا بر آن بوسه بگذاریم، ما بوسه را بر لب جام شراب نهادیم. چون نمی خواستیم ردای دوریی بر تن کنیم، ردای یکرنگی و رندی را برای خود برگزیدیم. با آن که جان خود را در راه آن گوهر بی همتا نهادیم در شگفتیم که  چگونه کشتی تن ما سرگشته و بی هدف پیش می رود. سپاسگزاریم از این که کسی را که خردمند و فرزانه می دانستیم مانند خودمان عاشق و بی دل و دین بود. از این که مانند حافظ با پندار یار دلخوش بوده و تلاشی در راه رسیدن به او نمی کرده خود را از خود بیگانه و کم همت می نامد و سرزنش می کند.

منوچهر تقوی بیات

هجدهم اسفندماه 1402 خورشیدی برابر با 8 مارس 2024 میلادی   

منبع:پژواک ایران


منوچهر تقوی بیات

فهرست مطالب منوچهر تقوی بیات در سایت پژواک ایران 

*تفسیر غزل ۳۶۴ دیوان حافظ  [2024 Mar] 
*کشتن مردم به هر بهانه ای درنده خویی است!  [2024 Feb] 
*آزادی گرفتنی است!   [2024 Jan] 
*غوغای جهانی نرگس محمدی و بانوان ایرانی  [2023 Dec] 
*باید کاری کرد، باز گو کردن مصیبت ها بس است!  [2023 Dec] 
*حافظ راهنمای اهل کرم  [2023 Dec] 
*ز هر طرف که شود کشته سود اسلام است!  [2023 Nov] 
*دموکراسی، حزب، قانون  [2023 Sep] 
*در باره ی حزب، جبهه و کنگره ملی  [2023 Jul] 
*دومین نشست سالانه حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران گزارشی از یک پیروزی [2023 Jun] 
*پرنده ی فلزی و انقلاب در ایران  [2023 Jun] 
*شستشوی مغزی ابزار فریب توده ها  [2023 Jun] 
*فریاد، فغان و ناسزا به خامنه ای، خمینی و الله...  [2023 May] 
* آسیب شناسی و درمان بیماری میهن ما  [2023 May] 
*برگی غم انگیز از تاریخ ایران  [2023 Mar] 
*از کف خیابان تا کنگره ی ملی موقت ایران  [2023 Feb] 
*چرا نمی توانیم سازمان یا حزب بسازیم؟  [2023 Feb] 
*آیا در ایران، پس از این توفان، نسیم آزادی خواهد وزید؟  [2023 Feb] 
*گند آن سخن!  [2023 Feb] 
*آزادی، حزب و دموکراسی!  [2023 Jan] 
*چرا انقلاب ها در ایران پیروز نشده اند؟  [2023 Jan] 
* فرهیختگان ایران پیروز خواهند شد  [2022 Dec] 
*چرا کنگره ملی؟ و چگونه؟  [2022 Dec] 
*امروز چه باید بکنیم؟  [2022 Dec] 
*راه برون رفت از بن بست  [2022 Nov] 
*نامه سرگشاده به ملت ایران و به آقای حامد اسماعیلیون  [2022 Nov] 
*جبهه ای به گستردگی سراسر ایران/ کوچه به کوچه کو به کو  [2022 Oct] 
*در ایران سندیکاها شایسته ترین نمایندگان زحمتکشان هستند  [2022 Oct] 
*دولت موقت چیست و کی برپا می شود؟  [2022 Oct] 
*راه رهایی میهن ما خرد جمعی است  [2022 Sep] 
*حافظ در کوچه ی رندان  [2022 Sep] 
*به یاد پرویز رجایی که در سی ام تیر کشته شد  [2022 Jul] 
*حافظ دلداده ی صحبت جانان  [2022 Jul] 
*قران و دین؛ دام بندگی و اسارت ما ایرانیان است  [2022 Jul] 
* ملت ایران می تواند حکومت اسلامی را سرنگون کند  [2022 Apr] 
*سوسیال دموکراسی و لائیسیته؛ راهی به آزادی و آسایش مردم  [2022 Apr] 
*پیروزی چهارشنبه سوری!  [2022 Mar] 
*پندهای رندانه ی حافظ  [2022 Mar] 
*راه های مبارزه با حکومت اسلامی دست نشانده و دیکتاتور کدامند؟  [2022 Feb] 
*آیا اعتراضات صنفی فرهنگیان می تواند حزب آموزگاران را پدید آورد؟   [2022 Feb] 
*حافظ عاشق مردم، رند ازلی   [2022 Jan] 
*حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران (همسازی ملی جمهوری خواهان) چیست و چرا ؟   [2021 Dec] 
*حافظ در محراب (مهراب)   [2021 Nov] 
*مقام حافظ در راه عشق   [2021 Sep] 
*پس اپوزیسیون کجاست؟   [2021 Aug] 
*حافظ و صوفی باز خوانی غزل ۴۷۴  [2021 Aug] 
* عشقت رسد به فریاد  [2021 Jun] 
*خامنه‌ای آدمخوار از ضحاک خونخوارتر است  [2021 May] 
*حافظ و دکتر مصدق غزل ۴۴۹   [2021 May] 
*دستگیرشد، زندانی شد، کشته شد!  [2021 Apr] 
*خامنه‌ای خائن همه‌ی ایران را به چین می‌فروشد!   [2021 Mar] 
*اسفند ماه؛ ماه زنده ماندن و جاودانه شدن دکتر مصدق   [2021 Mar] 
*حافظ؛ عاشق و رند و می‌خواره  [2021 Mar] 
*ساقی بیار باده که ماه صیام رفت  [2021 Jan] 
*دایی جان ناپلئون برائت جنایات انگلیس و نوکرانش در ایران  [2021 Jan] 
*جشن کریسمس یادگاری از آیین مهر ایرانی  [2020 Dec] 
*استبداد استعماری و مردمان زیر ستم  [2020 Dec] 
*حافظ خدمت به رندان را به بهشت ترجیح می دهد عافیت چشم مدار از من ‌میخانه نشین! غزل ۳۰۷ [2020 Nov] 
*باده‌ی صبوحی و نماز صبح   [2020 Nov] 
*ترس به جان خامنه ای و روحانی افتاده است   [2020 Oct] 
*غزل ۲۸۹حافظ؛ همنشین رندان، سربازان و جانبازان   [2020 Oct] 
*دموکراسی و آزادی چگونه به دست می آید؟  [2020 Sep] 
*سرنگونی یا گذار؟  [2020 Aug] 
*حافظ و خرقه پوشان غزل ۳۷۹   [2020 Jul] 
*برای جوانان میهنم و دوستداران حافظ  [2020 Jun] 
*حافظ رند و فَتویٰ خرد  [2020 Jun] 
*به نظر شما کی از همه خائن‌تر بوده ... «کلاً مثلاً روشنفکرها؟» تو، سالومه!   [2020 May] 
*مایک پمپئو درباره ی خلیج فارس یا دروغ پراکنی می کند یا بی سواد است؟   [2020 May] 
*واپس ماندگی، سزاوار ملت ما نیست  [2020 Apr] 
*غزل ۳۶۶ صدای سخن عشق   [2020 Apr] 
*مشروطه با همراهی مشروعه، راه را بر آزادیخواهی بسته است!   [2020 Mar] 
*با نابسامانی میهن مان؛ چه باید کرد؟  [2020 Jan] 
*جشن کریسمس یادگاری از آیین مهر ایرانی   [2019 Dec] 
*حافظ رند و واعظ نامسلمان غزل ۲۰۰   [2019 Dec] 
*تروریست های حاکم بر ایران درنده تر و بیرحم تر از هر اشغالگری هستند!  [2019 Nov] 
*در همه ی جهان صاحبان قدرت از مردم می هراسند ‏  [2019 Oct] 
*نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم!  [2019 Oct] 
* سخنی درباره ی« جامعه شناسى نخبه كشى»   [2019 Aug] 
*خون مورسی از خون چه کسانی رنگین تر است؟   [2019 Jun] 
*هیولای جنگ بر فراز ایران  [2019 Jun] 
*و امروز چه باید کرد؟  [2019 May] 
*برای رهایی مردمان میهنان مان از بدبختی، چه باید کرد؟   [2019 Apr] 
*چرا ما نمی توانیم به آزادی و استقلال دست بیابیم؟  [2019 Mar] 
*پهلوی ها؛ غیر مستقل، قانون شکن و ضد حقوق بشر بودند  [2019 Feb] 
*هُشدار درباره ی پیام های بی نام و نشان!‏  [2018 Dec] 
*ملی مذهبی ها و راه مصدق  [2018 Nov] 
*کوروش و حماسه‌ی کوراوغلو  [2018 Oct] 
*لائیسیته یا آزادی از دین  [2018 Sep] 
* استبداد دینی ی امروز، نتیجه ی استبداد سلطنتی است   [2018 Sep] 
*نقش دین و مذهب در تاریخ  [2018 Aug] 
*رضا خان اجرا کننده ی قرارداد ۱۹۱۹ رویداد شگفت انگیز اکتبر ۱۹۱۷ در ایران [2018 Jun] 
* حزب چپ ایران یا اتحاد فدایی ها؟  [2018 Apr] 
*دوازدهم فروردین روز فریب ملت ایران  [2018 Apr] 
*فدرالیسم؛ کلاهی که برای سر ما ایرانیان گشاد است!   [2018 Mar] 
*جبهه ملی یک مفهوم فلسفی است!   [2018 Mar] 
*انقلاب راهی برای دستیابی به حقوق شهروندی و حق حاکمیت ملی  [2018 Feb] 
*درباره ی سخنرانی و گفتگو در کلن آلمان، پیرامون جنبش سراسری در ایران   [2018 Feb] 
*تفاوتی هست یا نیست؟  [2018 Jan] 
*در باره ی «کارزار حاکمیت ملی و مردمی در ایران»  [2017 Nov] 
*چرا ما و مردمانِ میهن ما به چنین روزِ سیاهی دچار شده‌ایم؟ چاره‌ی رهاییِ میهنِ ما از چنین بن‌بستی چیست؟   [2017 Sep] 
*علی گدا در «مأموریت آزار مردم»   [2017 Aug] 
*کدام ملت بدون تغییر حکومت مشکل خود را حل کرده است؟  [2017 Jun] 
*نامه ی سرگشاده به آقای محمد رضا عالی پیام؛ آقای هالو   [2017 Apr] 
*پهلو‌ی‌ها هم مانند جمهوری‌اسلامی ننگ تاریخ ایرانند  [2017 Mar] 
*فال در دیوان حافظ  [2017 Feb] 
*سیاسی شدن یا خرد ورزیدن؟  [2017 Jan] 
*کودتای ترکیه هدیه ی الهی بود!  [2016 Jul] 
*یادداشتی بر یادداشت خسرو سیف  [2016 May] 
*«حکومت اسلامی»، نیکلا هِنَن، خبرنگار فرانسوی اسیر شده را آزاد کرد!  [2015 Dec] 
*ملی می تواند ناسیونالیست نباشد!  [2015 Jun] 
*غزل ۹۴ ؛ عشق بیکران حافظ به مردم   [2015 Apr] 
*آقای محمد امینی! ما فاتحان شهرهای رفته بربادیم.   [2014 Dec] 
*میهن دوستی دکتر محمد مصدق  [2014 Dec] 
*فیلم بزرگداشت دکتر مصدق در احمدآباد؛ ۱۴ اسفند ۱۳۵۷  [2014 Dec] 
*خودی ها و خودمانی ها، نگاهی به «جامعه شناسی خودمانی»  [2013 Nov] 
*کودتاهای ویرانگر؛ شکستی سه گانه  [2013 Aug] 
*آیا جبهه ملی آرزویی دست نیافتنی است؟  [2013 Aug] 
*آش ملاعلی یا انتخابات؟  [2013 Jun] 
*کالای خارجی دشمن اصلی ما ایرانیان است  [2012 Sep] 
*میعادگاه عاشقان ایران !   [2011 Sep] 
*آیا آزادی و استقلال ما با شیوه ی اندیشیدن و زندگی ما کار دارد؟  [2011 Apr] 
*جنبش سبز و کیستی ملی و ایرانی ما   [2011 Jan] 
*حافظ رند ازلی  [2010 Nov] 
*چرا با خرد جمعی خود برای نگهبانی جان و آزادی خود، هم پیمان نمی‌شویم؟   [2010 Oct] 
*آزادی که نباشد نه استقلال هست و نه عدالت !  [2010 Oct] 
*حافظ رند و شیخ پشمینه پوش (غزل ۴۳۸ )  [2010 Jun] 
*توطئه ی رد «تئوری توطئه»  [2010 Apr] 
*جنگ برای مردم ما نکبت و برای دشمنان ملت ایران نعمت است !   [2010 Feb] 
*دکتر مصدق ملی بود و به ملت ایران باور داشت، نه به ولایت فقیه !   [2009 Dec] 
*۲۸ مرداد ۳۲ نخسین سنگ بنای انقلاب سبز   [2009 Aug] 
*دو دزد رأی مردم را دزدیدند! دزد سوم را با چشم خرد و دیدگان بیدار، هوشیارانه بپاییم ! ؟ [2009 Jul] 
*اندیشیدن به سرنوشت مردم ایران  [2009 Jun] 
*خیمه شب بازی تکراری و محمد ملکی گلادیتوری گرفتار در قفس درندگان وحشی  [2009 May] 
*محمود دولت آبادی زنده بودن خود را اعلام کرد !  [2009 May] 
*حافظ صاحب نظر؛ رند نظر باز!  [2009 Mar] 
*مسئله ی حزب و حکومت های دست نشانده در ایران  [2008 Apr] 
*دانشجویان چپ ، دانشجویان راست  و پیام دکتر مصدق! [2007 Dec]