PEZHVAKEIRAN.COM حافظ خدمت به رندان را به بهشت ترجیح می دهد
 

حافظ خدمت به رندان را به بهشت ترجیح می دهد
عافیت چشم مدار از من ‌میخانه نشین! غزل ۳۰۷ 

منوچهر تقوی بیات

بحر رمل مثمن مخبون محذوف
فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن

۱ـ دوش‏ بیمارى چشم تو ببرد از دستم
لیكن از لطف لبت صورت جان مى بستم

۲ـ ‌عشق من با‌خط مشكین تو‌امروزى نیست
دیر گاهست كزین جام هلالى ‌مستم
۳ـ ‌از‌ثبات‌خودم‌این‌نكته‌‌خوش‏آمدكه به‌جور
در سر كوى تو از پاى‌ طلب ‌ ننشستم
۴ـ عافیت چشم مدار از من ‌میخانه نشین
كه دم از خدمت رندان زده ام تا ‌هستم
۵ـ ‌در‌ره‌عشق‌از‌آن سوى فنا‌صد‌خطر است
تا نگویى كه چو عمرم بسرآمد رستم
۶ـ بعد‌ازینم چه غم از تیركج انداز حسود
چو به محبوب كمان ابروى خود ‌ پیوستم
۷ـ بوسه بر درج عقیق تو حلال است مرا
كه به افسوس‏ و جفا مُهر وفا‌ نشكستم
۸ـ رتبت دانش‏ حافظ به فلك بر‌شده بود
كرد غمخوارى شمشاد بلندت پستم
۹ـ صنمى لشكریم غارت دل كرد و برفت
آه اگر عاطفت شاه نگیرد ‌ دستم


معنى غزل
بیت یکم غزل ۳۰۷:
۱ـ دوش‏ بیمارى چشم تو ببرد از دستم
لیكن از لطف لبت صورت جان مى بستم
دوش یعنی دیشب. چشمِ بیمار؛ چشم خمار آلود و یا چشم مست را گویند، حالتی از چشم است که خمار و خواب آلود و دل انگیز است. از دست بردن؛ یعنی کشتن، از بین بردن، نابود کردن. لطف؛ یعنی مهربانی، بخشش، نرمی، زیبایی، صفا و... صورت بستن؛ به معنای ساختن، احیاء کردن، درست کردن و آفریدن است. صورت جان می بستم؛ یعنی جانم را دوباره به دست می آوردم، جان می گرفتم. دیشب حالت بیمار گونه و خمار چشم تو مرا از خود بى خود می كرد و جانم را از من می گرفت، اما از بخشش‏ و ‌كرم لب تو، یعنى به لطف بوسه ى تو، جان مى‌ گرفتم؛ گویى جان به تنم باز مى گشت‌.
چكیده بیت:
دیشب حالت چشمِ خمارِ تو مرا از خود بى خود می كرد و می کشت، اما بوسه ى تو جان به تنم باز می آورد.


بیت دوم غزل ۳۰۷:
۲ـ ‌عشق من با‌خط مُشكین تو‌ امروزى نیست
دیر گاهست كزین جام هلالى ‌مستم
خط مُشکین: خط هلالی زلف در کنار گونه است که حافظ آن را به هلال لب جام مانند کرده است. هلالی یعنی مانند هلال، کمانی، خمیده، گِرد. حافظ کمان خط زلف یار را در دوسوی رخ یار به لب جام مانند کرده و چهره ی رنگین و زیبای یار را به شکل شرابی گلگون می بیند که به او مستی می بخشد. می گوید؛ پیشینه ى مهر من با روى تو و خط چهره ى تو تازه نیست من از دیر باز از این جام گِرد مستم. عشق حافظ به آدمى بچه از فلسفه ی یکتا جانی یا وحدت وجود ایران باستان سرچشمه مى‌گیرد ‌‌و‌ همین عشق در ‌این غزل در واژگانی مانند؛ تو‌، رندان، محبوب كمان ابرو، صنم لشكرى و ‌شاه به چشم می خورد، نگاه کنید به؛ ۱/۱۴۸، ۷/۱۷۵، ۵/۳۰۶، سلطان ازل گنج غم عشق به ما داد ۳/۳۶۴... (حافظ از جفاپیشگى، رشك، دروغ و دغل انسان آگاه است و با وجود همه ی این ها، همچنان به او عشق مى‌ورزد.‌)
چكیده بیت:
عشق من به چهره و زلف تو امروزى نیست، بلكه من دیرگاهی است( از ازل) که مستِ این جام هلالی یعنی چهره ی تو( آدمی بچه، انسان، مردم، جگر گوشه ی مردم) هستم.‌


بیت سوم غزل ۳۰۷:
۳ـ ‌از ‌ثَبات‌خودم‌این‌نكته‌‌خوش‏آمدكه به‌جور
در سر كوى تو از پاى‌ طلب ‌ ننشستم
ثَبات؛ یعنی پایداری، استواری، آرام، پایداری و... جور؛ یعنی جفا، ستم، بی وفایی و ... پای طلب؛ به معنای ایستادن و پافشاری کردن بر خواهش و خواست خود است. از پای طلب ننشستم یعنی از خواهش خود، یعنی از خواستن و دوست داشتن تو کوتاه نیامدم و دست برنداشتم. در پایدارى خویش‏ در راه عشق به انسان، بیشتر از این نكته خُرسندم كه جور و بى وفایى انسان نتوانست مرا از عشق به او باز دارد و وادارد كه از سر كوى دوست پاى پس‏ بكشم.
چكیده بیت:
در وفادارى خودم بیشتر از این نكته خوشم آمد كه از جور و ستم تو نرنجیدم و از مهر به تو روى نگرداندم‌.


بیت چهارم غزل ۳۰۷:
۴ـ عافیت چشم مدار از من ‌میخانه نشین
كه دم از خدمت رندان زده ام تا ‌هستم
عافیت؛ یعنی رستگاری (بود رستگاری به روز شمار«فردوسی»)، تندرستی، سلامت،از مشکلی رهایی یافتن، عاقبت به خیری و رفتن به بهشت. "دم از خدمت رندان زده ام" یعنی از رندان و خدمت آنان سخن گفته ام. دم زدن به معنای زندگی کردن و نفس کشیدن هم هست. دهخدا می نویسد:«... رند؛ آزاده، لاابالی، زیرک، بی دین، منکری که انکار او از امور شرعیه از زیرکی باشد نه از جهل، هوشمند، هوشیار و ...». " رندان"، پای بند آداب و رسوم عمومی و دینی نیستند. یعنی كسانی چون حافظ كه در بند فقیه و شیخ یا نماز و روزه و نیز بهشت و جهنم نیستند. رندان جمع واژه ی رند است.
انتظار نداشته باش‏ كه من میخانه نشین كه جایم در میخانه است و به مسجد نمى روم و پیرو آیین ایرانیان هستم، رستگار و عاقبت بخیر شوم و به بهشت بروم، زیرا من از زمانى كه بوجود آمده ام و تا ابد و همیشه خدمتگزار رندان بوده و هستم.
چكیده بیت:
انتظار نداشته باش‏ كه من رستگار شوم و به بهشت بروم زیرا من میخانه نشین هستم و تا بوده و هست خدمتگزار رندان هستم.


بیت پنجم غزل ۳۰۷:
۵ـ ‌در‌ره‌عشق‌از‌آن سوى فنا‌ صد‌ خطر است
تا نگویى كه چو عمرم بسرآمد رستم
فنا؛ یعنی نابودی، نیستی، مرگ و ... خطر؛ به معنای بیم، دشواری، مهلکه، کار بزرگ و از این دست است.
در راه عشق به انسان نه تنها خطر مرگ وجود دارد مانند حلاج ، بلكه پس‏ از مرگ نیز صدها بیم و آسیب وجود دارد، تو به عنوان یك عاشق نمى توانى بگویى كه با مرگ تو دیگر کار تو پایان مى پذیرد. حافظ نه تنها در زنده بودن خود نسبت به هم نوعان خود احساس‏ مسئولیت مى كرده، بلكه نسبت به آیندگان نیز این احساس‏ را داشته است‌. از نظر نگارنده‌، ‌حافظ دهرى بوده و به قیامت و عافیت باور نداشته‌، بلكه او به دوام و پیوستگی سلسله ى عاشقان باور داشته است‌، او مى دانسته كه عاشقان جهان به زیارت تربت او می آیند و از خاک او همت خواهند خواست( ۳/۲۰۱) و عاشقان در آینده پس‏ از مرگش وی را به ترازوى عاشقى خواهند سنجید او از این خطر كه در پیشگاه عاشقان سرفراز نباشد بیم داشته است و امروز ما مى بینیم كه او از بزرگان مكتب عشق و انسانیت است.

چكیده بیت:
در راه عشق حتا پس‏ از نیستى هم صد خطر وجود دارد هوشدار تا نگویی كه پس‏ از پایان زندگى دیگر هیچ بیم و مسئولیتى ندارى.

بیت ششم غزل ۳۰۷:
۶ـ بعد‌ازینم چه غم از تیركج انداز حسود
چو به محبوب كمان ابروى خود‌ پیوستم
تیرکج انداز؛ یعنی کسی که از روبرو و راست تیر نمی اندازد بلکه از گوشه و پنهانی تیر می اندازد. حسود یعنی رشکور، رشک بر، بدخواه، بخیل و... یعنی کسی که چشم آسایش و خرسندی دیگران را ندارد. تیرِ کج انداز، حسود یعنی تیرِکجی که حسود و آدم بخیل از نهان پرتاب می کند. می توان این عبارت را تیرکج انداز، حسود خواند یعنی حسودی که از گوشه و کنار تیر می اندازد و بدخواهی و دشمنی می کند. می توان تیر را برای کج انداز و کج انداز را برای حسود اضافه دانست که حسود فاعل و کننده ی کار می شود و بخوانیم؛ تیرِ کج اندازِ حسود، یعنی تیری که نهانی، حسود پرتاب می کند.
چون من با یار كمان ابرو یعنى یارى كه ابروى كمانى دارد و با دو پا بر روى زمین راه مى رود، یكى شده ام و به او پیوسته ام، به چم دیگر؛ یار کمان ابرو با من است؛ من او هستم و او من است، دیگر از كنایه ها و سخنان نارواى رشكوران و حسودان غمى به خود راه نمى دهم. در این بیت حافظ، با ابرو، تیر، کمان و حسود(دشمن یا بدخواه)، تصویری زیبا و هنرمندانه ساخته است.
چكیده بیت:
پس‏ از این من از كنایه هاى رشكوران، غم نخواهم خورد زیرا با یار كمان ابروى خود یكى شده ام.


بیت هفتم غزل ۳۰۷:
۷ـ بوسه بر دُرج عقیق تو حلال است مرا
كه به افسوس‏ و جفا مُهر وفا‌ نشكستم
دُرج؛ یعنی صندوقچه یا دوکدان. عقیق؛ سنگ قیمتی سرخ رنگ است. افسوس؛ به معنای تمسخر، استهزاء، ریشخند و ...است. بوسه زدن بر‌صندوقچه‌ى سرخ تو یعنى بوسه بر دهان تو، بر من روا است، زیرا من از بى وفایى تو و تمسخر دیگران (آدمیان ‌ناآگاه و ‌بدآموخته ) نرنجیدم و مُهر وفادارى به تو را نشكستم و دهان نگشودم، یعنی لب به اعتراض‏ باز نکردم‌.
چكیده بیت:
از آن جایى كه من از تمسخر دیگران و بى وفایى تو نرنجیدم و لب به شكایت نگشودم، بوسیدن دهان تو بر من روا است.


بیت هشتم غزل ۳۰۷:
۸ـ رتبت دانش‏ حافظ به فلك بر‌شده بود
كرد غمخوارى شمشاد بلندت پستم
رتبت؛ یعنی درجه، پایه، مقام، جایگاه، مرتبه و ... جایگاه دانش دینی حافظ تا به آسمان رسیده بود، او قران را با چهارده روایت از بر می دانسته یعنی او چهارده گونه قران را حفظ بوده است. در مقدمه ی جامع دیوان آمده است؛« حافظ مفسر قرآن بوده و كتاب كشاف محمود زَمَخشَرى را كشف و تفسیر مى كرده است...(¬¬ چه وقت مدرسه و بحث كشف كشاف است ۲/۴۵)» عشق و غمخواری حافظ به خاطر شمشاد قد انسان و مردم سبب شد که حافظ از آن خرافات دست بکشد و در برابر قد شمشاد انسان از آسمان فرود بیاید و فروتنی و خدمتگزاری انسان را بپذیرد. برای حافظ بلندی مقام و مرتبه ی انسان(آدمی بچه ۵/۱۷۴) برتر از القاب و عنوان های پوچ دینی است: « كمتر از ذره نئى پست مشو مهر بورز ـ تا به خلوتگه خورشید رسى چرخ زنان ۴/۳۸۰».
چكیده بیت:
حافظ به درجه بسیار بلندى از دانش‏ دینى و قرانى رسیده بود، اما بخاطر غمخواری شمشاد قد تو، آن ها را رها کرد و خدمتگزاری و کوچکی تو را پذیرفت.


بیت نهم غزل ۳۰۷:
۹ـ صنمى لشكریم غارت دل كرد و برفت
آه اگر عاطفت شاه نگیرد ‌ دستم
صنم؛ به معنای الهه، بَغ، بت، دلبر و ... از این دست است. عاطفت؛ یعنی مهربانی و لطف.
دلبری كه سپاهى است( به دلیل ویژگى هایش‏) دل مرا به یغما برده است، واى بر من اگر شاه دوستى خود را از من دریغ بدارد و من نتوانم نزد شاه بروم، چون در آن صورت دیدار آن دوست براى من دشوار خواهد شد. از آن جایی که پژوهشگران دوران سرودن این غزل را زمان فرمانروایی شاه شجاع می دانند، این صنم لشکری می تواند برادرزاده ی شاه شجاع باشد که حافظ همیشه به او علاقمند بوده است. حافظ در غزل ۲۳۷ به گونه ای دو پهلوی از منصور(پیروز) نام می برد: « بیا که رایت منصور پادشاه رسید» گویا این غزل را حافظ برای شاه شجاع نوشته است اما معنای اسم خاص منصور هم از آن فهمیده می شود. در غزلی دیگر در ستایش شاه منصور می گوید: « سحر چون خسرو خاورعلم بر کوهساران زد۱/۱۴۹». شاه منصور تا دو سال پیش از مرگ حافظ از سرداران شاه شجاع و در شوشتر فرمانداربود.
چكیده بیت:
دوستى سپاهى دل مرا به یغما برده است، اى واى اگر شاه دوستى و مهربانی خود را از من دریغ كند.
نتیجه‌: در این غزل نیز حافظ‌، عاشق انسان‌است‌،‌ این عشق او ازلى ـ ابدى است و ‌از فلسفه‌ى ایران باستان سرچشمه مى‌گیرد. در راه این عشق از ‌جور و تمسخرمسلمانان خشک مغز نرنجیده است. به میخانه و آیین هاى ایرانى و رندان ارادت دارد‌، ‌‌به رستگارى و قیامت و بهشت باور ندارد. غمخواری و عشق او نسبت به انسان ابدى است‌. وفادارى و عشق او به آدمى على رغم جور و ستمى است كه در جامعه ى تنگ نظر و خشك باور به او مى رود. حافظ مقام های دینی مانند فقیه و قاضی و زاهد را در برابر مقام والاى انسان به هیچ مى گیرد.


منوچهر تقوی بیات

منبع:پژواک ایران


منوچهر تقوی بیات

فهرست مطالب منوچهر تقوی بیات در سایت پژواک ایران 

*تفسیر غزل ۳۶۴ دیوان حافظ  [2024 Mar] 
*کشتن مردم به هر بهانه ای درنده خویی است!  [2024 Feb] 
*آزادی گرفتنی است!   [2024 Jan] 
*غوغای جهانی نرگس محمدی و بانوان ایرانی  [2023 Dec] 
*باید کاری کرد، باز گو کردن مصیبت ها بس است!  [2023 Dec] 
*حافظ راهنمای اهل کرم  [2023 Dec] 
*ز هر طرف که شود کشته سود اسلام است!  [2023 Nov] 
*دموکراسی، حزب، قانون  [2023 Sep] 
*در باره ی حزب، جبهه و کنگره ملی  [2023 Jul] 
*دومین نشست سالانه حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران گزارشی از یک پیروزی [2023 Jun] 
*پرنده ی فلزی و انقلاب در ایران  [2023 Jun] 
*شستشوی مغزی ابزار فریب توده ها  [2023 Jun] 
*فریاد، فغان و ناسزا به خامنه ای، خمینی و الله...  [2023 May] 
* آسیب شناسی و درمان بیماری میهن ما  [2023 May] 
*برگی غم انگیز از تاریخ ایران  [2023 Mar] 
*از کف خیابان تا کنگره ی ملی موقت ایران  [2023 Feb] 
*چرا نمی توانیم سازمان یا حزب بسازیم؟  [2023 Feb] 
*آیا در ایران، پس از این توفان، نسیم آزادی خواهد وزید؟  [2023 Feb] 
*گند آن سخن!  [2023 Feb] 
*آزادی، حزب و دموکراسی!  [2023 Jan] 
*چرا انقلاب ها در ایران پیروز نشده اند؟  [2023 Jan] 
* فرهیختگان ایران پیروز خواهند شد  [2022 Dec] 
*چرا کنگره ملی؟ و چگونه؟  [2022 Dec] 
*امروز چه باید بکنیم؟  [2022 Dec] 
*راه برون رفت از بن بست  [2022 Nov] 
*نامه سرگشاده به ملت ایران و به آقای حامد اسماعیلیون  [2022 Nov] 
*جبهه ای به گستردگی سراسر ایران/ کوچه به کوچه کو به کو  [2022 Oct] 
*در ایران سندیکاها شایسته ترین نمایندگان زحمتکشان هستند  [2022 Oct] 
*دولت موقت چیست و کی برپا می شود؟  [2022 Oct] 
*راه رهایی میهن ما خرد جمعی است  [2022 Sep] 
*حافظ در کوچه ی رندان  [2022 Sep] 
*به یاد پرویز رجایی که در سی ام تیر کشته شد  [2022 Jul] 
*حافظ دلداده ی صحبت جانان  [2022 Jul] 
*قران و دین؛ دام بندگی و اسارت ما ایرانیان است  [2022 Jul] 
* ملت ایران می تواند حکومت اسلامی را سرنگون کند  [2022 Apr] 
*سوسیال دموکراسی و لائیسیته؛ راهی به آزادی و آسایش مردم  [2022 Apr] 
*پیروزی چهارشنبه سوری!  [2022 Mar] 
*پندهای رندانه ی حافظ  [2022 Mar] 
*راه های مبارزه با حکومت اسلامی دست نشانده و دیکتاتور کدامند؟  [2022 Feb] 
*آیا اعتراضات صنفی فرهنگیان می تواند حزب آموزگاران را پدید آورد؟   [2022 Feb] 
*حافظ عاشق مردم، رند ازلی   [2022 Jan] 
*حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران (همسازی ملی جمهوری خواهان) چیست و چرا ؟   [2021 Dec] 
*حافظ در محراب (مهراب)   [2021 Nov] 
*مقام حافظ در راه عشق   [2021 Sep] 
*پس اپوزیسیون کجاست؟   [2021 Aug] 
*حافظ و صوفی باز خوانی غزل ۴۷۴  [2021 Aug] 
* عشقت رسد به فریاد  [2021 Jun] 
*خامنه‌ای آدمخوار از ضحاک خونخوارتر است  [2021 May] 
*حافظ و دکتر مصدق غزل ۴۴۹   [2021 May] 
*دستگیرشد، زندانی شد، کشته شد!  [2021 Apr] 
*خامنه‌ای خائن همه‌ی ایران را به چین می‌فروشد!   [2021 Mar] 
*اسفند ماه؛ ماه زنده ماندن و جاودانه شدن دکتر مصدق   [2021 Mar] 
*حافظ؛ عاشق و رند و می‌خواره  [2021 Mar] 
*ساقی بیار باده که ماه صیام رفت  [2021 Jan] 
*دایی جان ناپلئون برائت جنایات انگلیس و نوکرانش در ایران  [2021 Jan] 
*جشن کریسمس یادگاری از آیین مهر ایرانی  [2020 Dec] 
*استبداد استعماری و مردمان زیر ستم  [2020 Dec] 
*حافظ خدمت به رندان را به بهشت ترجیح می دهد عافیت چشم مدار از من ‌میخانه نشین! غزل ۳۰۷ [2020 Nov] 
*باده‌ی صبوحی و نماز صبح   [2020 Nov] 
*ترس به جان خامنه ای و روحانی افتاده است   [2020 Oct] 
*غزل ۲۸۹حافظ؛ همنشین رندان، سربازان و جانبازان   [2020 Oct] 
*دموکراسی و آزادی چگونه به دست می آید؟  [2020 Sep] 
*سرنگونی یا گذار؟  [2020 Aug] 
*حافظ و خرقه پوشان غزل ۳۷۹   [2020 Jul] 
*برای جوانان میهنم و دوستداران حافظ  [2020 Jun] 
*حافظ رند و فَتویٰ خرد  [2020 Jun] 
*به نظر شما کی از همه خائن‌تر بوده ... «کلاً مثلاً روشنفکرها؟» تو، سالومه!   [2020 May] 
*مایک پمپئو درباره ی خلیج فارس یا دروغ پراکنی می کند یا بی سواد است؟   [2020 May] 
*واپس ماندگی، سزاوار ملت ما نیست  [2020 Apr] 
*غزل ۳۶۶ صدای سخن عشق   [2020 Apr] 
*مشروطه با همراهی مشروعه، راه را بر آزادیخواهی بسته است!   [2020 Mar] 
*با نابسامانی میهن مان؛ چه باید کرد؟  [2020 Jan] 
*جشن کریسمس یادگاری از آیین مهر ایرانی   [2019 Dec] 
*حافظ رند و واعظ نامسلمان غزل ۲۰۰   [2019 Dec] 
*تروریست های حاکم بر ایران درنده تر و بیرحم تر از هر اشغالگری هستند!  [2019 Nov] 
*در همه ی جهان صاحبان قدرت از مردم می هراسند ‏  [2019 Oct] 
*نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم!  [2019 Oct] 
* سخنی درباره ی« جامعه شناسى نخبه كشى»   [2019 Aug] 
*خون مورسی از خون چه کسانی رنگین تر است؟   [2019 Jun] 
*هیولای جنگ بر فراز ایران  [2019 Jun] 
*و امروز چه باید کرد؟  [2019 May] 
*برای رهایی مردمان میهنان مان از بدبختی، چه باید کرد؟   [2019 Apr] 
*چرا ما نمی توانیم به آزادی و استقلال دست بیابیم؟  [2019 Mar] 
*پهلوی ها؛ غیر مستقل، قانون شکن و ضد حقوق بشر بودند  [2019 Feb] 
*هُشدار درباره ی پیام های بی نام و نشان!‏  [2018 Dec] 
*ملی مذهبی ها و راه مصدق  [2018 Nov] 
*کوروش و حماسه‌ی کوراوغلو  [2018 Oct] 
*لائیسیته یا آزادی از دین  [2018 Sep] 
* استبداد دینی ی امروز، نتیجه ی استبداد سلطنتی است   [2018 Sep] 
*نقش دین و مذهب در تاریخ  [2018 Aug] 
*رضا خان اجرا کننده ی قرارداد ۱۹۱۹ رویداد شگفت انگیز اکتبر ۱۹۱۷ در ایران [2018 Jun] 
* حزب چپ ایران یا اتحاد فدایی ها؟  [2018 Apr] 
*دوازدهم فروردین روز فریب ملت ایران  [2018 Apr] 
*فدرالیسم؛ کلاهی که برای سر ما ایرانیان گشاد است!   [2018 Mar] 
*جبهه ملی یک مفهوم فلسفی است!   [2018 Mar] 
*انقلاب راهی برای دستیابی به حقوق شهروندی و حق حاکمیت ملی  [2018 Feb] 
*درباره ی سخنرانی و گفتگو در کلن آلمان، پیرامون جنبش سراسری در ایران   [2018 Feb] 
*تفاوتی هست یا نیست؟  [2018 Jan] 
*در باره ی «کارزار حاکمیت ملی و مردمی در ایران»  [2017 Nov] 
*چرا ما و مردمانِ میهن ما به چنین روزِ سیاهی دچار شده‌ایم؟ چاره‌ی رهاییِ میهنِ ما از چنین بن‌بستی چیست؟   [2017 Sep] 
*علی گدا در «مأموریت آزار مردم»   [2017 Aug] 
*کدام ملت بدون تغییر حکومت مشکل خود را حل کرده است؟  [2017 Jun] 
*نامه ی سرگشاده به آقای محمد رضا عالی پیام؛ آقای هالو   [2017 Apr] 
*پهلو‌ی‌ها هم مانند جمهوری‌اسلامی ننگ تاریخ ایرانند  [2017 Mar] 
*فال در دیوان حافظ  [2017 Feb] 
*سیاسی شدن یا خرد ورزیدن؟  [2017 Jan] 
*کودتای ترکیه هدیه ی الهی بود!  [2016 Jul] 
*یادداشتی بر یادداشت خسرو سیف  [2016 May] 
*«حکومت اسلامی»، نیکلا هِنَن، خبرنگار فرانسوی اسیر شده را آزاد کرد!  [2015 Dec] 
*ملی می تواند ناسیونالیست نباشد!  [2015 Jun] 
*غزل ۹۴ ؛ عشق بیکران حافظ به مردم   [2015 Apr] 
*آقای محمد امینی! ما فاتحان شهرهای رفته بربادیم.   [2014 Dec] 
*میهن دوستی دکتر محمد مصدق  [2014 Dec] 
*فیلم بزرگداشت دکتر مصدق در احمدآباد؛ ۱۴ اسفند ۱۳۵۷  [2014 Dec] 
*خودی ها و خودمانی ها، نگاهی به «جامعه شناسی خودمانی»  [2013 Nov] 
*کودتاهای ویرانگر؛ شکستی سه گانه  [2013 Aug] 
*آیا جبهه ملی آرزویی دست نیافتنی است؟  [2013 Aug] 
*آش ملاعلی یا انتخابات؟  [2013 Jun] 
*کالای خارجی دشمن اصلی ما ایرانیان است  [2012 Sep] 
*میعادگاه عاشقان ایران !   [2011 Sep] 
*آیا آزادی و استقلال ما با شیوه ی اندیشیدن و زندگی ما کار دارد؟  [2011 Apr] 
*جنبش سبز و کیستی ملی و ایرانی ما   [2011 Jan] 
*حافظ رند ازلی  [2010 Nov] 
*چرا با خرد جمعی خود برای نگهبانی جان و آزادی خود، هم پیمان نمی‌شویم؟   [2010 Oct] 
*آزادی که نباشد نه استقلال هست و نه عدالت !  [2010 Oct] 
*حافظ رند و شیخ پشمینه پوش (غزل ۴۳۸ )  [2010 Jun] 
*توطئه ی رد «تئوری توطئه»  [2010 Apr] 
*جنگ برای مردم ما نکبت و برای دشمنان ملت ایران نعمت است !   [2010 Feb] 
*دکتر مصدق ملی بود و به ملت ایران باور داشت، نه به ولایت فقیه !   [2009 Dec] 
*۲۸ مرداد ۳۲ نخسین سنگ بنای انقلاب سبز   [2009 Aug] 
*دو دزد رأی مردم را دزدیدند! دزد سوم را با چشم خرد و دیدگان بیدار، هوشیارانه بپاییم ! ؟ [2009 Jul] 
*اندیشیدن به سرنوشت مردم ایران  [2009 Jun] 
*خیمه شب بازی تکراری و محمد ملکی گلادیتوری گرفتار در قفس درندگان وحشی  [2009 May] 
*محمود دولت آبادی زنده بودن خود را اعلام کرد !  [2009 May] 
*حافظ صاحب نظر؛ رند نظر باز!  [2009 Mar] 
*مسئله ی حزب و حکومت های دست نشانده در ایران  [2008 Apr] 
*دانشجویان چپ ، دانشجویان راست  و پیام دکتر مصدق! [2007 Dec]