«یه مرد بود یه مرد»
مختار شلالوند

عباس محمد رحیمی

یکی دیگر از بازماندگانِ راستان و فداکاران هم رفت، بعد از دو برادر و دو خواهر و یک خواهر زاده اش (عزیز هوشنگ، مهری، سهیلا و مجید) این بار نوبت خود عباس بود، شگفتا! بعد از سپری کردن سال ها زندان و مقاومت و آوارگی، قسمت عباس چنین بود تا در بیمارستانی در لندن چراغ وجودش خاموش شود؛ درست بعد از شنیدن تهمت اطلاعاتی بودن و اتهام زمینه سازی برای حمله مجدد به کمپ لیبرتی، درست در حالیکه عباس توان پاسخ گوئی نداشت زهی بی پرنسیپی و بیشرمی. آن هم زندانی سیاسی مقاومی که در تبعیدی تلخ، جان می بازد و تا آخرین روزهای حیاتش به پرنسیپ های انقلابی وفادار می ماند. تا آنجا که به عباس بر می گشت هیچ تضادی غیر از نظام اهریمنی و جانیان حاکم نمی شناخت. عباس با پشتوانه افتخار آمیز خانواده اش و به شهادت کارنامه مبارزاتی خودش، در خواب هم نمی دید که بخاطر خواست قانونی و حقوقی خود برای دیدار همسرش یک مرتبه عامل اطلاعات رژیم و زمینه ساز حمله ای مجدد به کمپ لیبرتی شود و همراه  با پسرش با گیلانی و فرزندانش مقایسه شود.  

می خواستیم زمین را برای مهربانی مهیا کنیم             

در پاسخ به یکی از مسئولان مجاهدین که با «اظهار فضل پزشکی» با لودگی و بی شرمی بیماری عباس و دست پنجه نرم کردنش با مرگ را به تمسخر گرفته بود باید بگویم: فردا نیز نوبت تو خواهد شد، توئی که امروز مرزهای انسانی را زیر پاگذاشته ای و با زخم زبان ات می کوشی بیماری را بر تخت بیمارستان شکنجه دهی.

فراموش نکن، زاده نشده ایم تا بر درد و رنج ستم دیدگانی بیفزائیم که تمامی هست و نیست خود را نثار کردند تا از درد و رنج ستم دیدگان بکاهند. برتولت برشت سروده است: «می خواستیم زمین را برای مهربانی مهیا کنیم اما خود نتوانستیم مهربان باشیم».

آنان که از فرهنگ مسلط رهبری پیروی می کنند چه ناجوانمردانه عباس را آماج حملات بیرحمانه خود قراردادند. با چه منطقی زخم بر سینه  و زهر در جان باقی ماندگان این خانواده می ریزید؟ علاقه مندی و حتی عطش به تهمت و تهدید مستمر و سیستماتیک علیه منتقدین نیز از همین فرهنگ وعبودیتِ پیروانش قوت می گیرد و براستی چیزی غیر از گسترش بی اعتمادی و مخدوش کردن مرزها نیست. علاوه بر دافعه ای تنفر بر انگیز، مفاهیمی فانتزی است که به بخشی از گفتمان رهبری سازمان بدل شده و بعنوان مدلی بی سابقه جا افتاده و در فرایند این شیوه ناپسند صفات و القابی نثار منتقدین خویش میکنند که به مرتجع ترین جناحهای رژیم تبه کار پهلو می زند.

عباس که لقب مزدوری بگیرد!!! و خانواده اش  که خود باندازه سازمانی انقلابی علیه دیکتاتوری حاکم مبارزه کرده اند مزدور خطاب شوند!!! لابد بایستی برای مزدوران و الدنگ های صحنه سیاسی ایران قاموس تازه ای دست و پا کرد، والا کجا شنیده شده ،انقلابیِ مبارزی که ستمِ تبه کارترین نظام حاکم را با تمام وجود لمس کرده باشد مورد اتهام همسرش که او را بیشتر از هر کسی می شناسد قرار گیرد. اتهامات نا صواب به آنانیکه فقط بر حسب اتفاق زنده مانده اند نیز از همین آبشخور است. نا توان از درک و تحلیل نامرادی خود هر صدائی را آماج حمله قرار دادن، اوج حق پوشی است و راه بجائی نخواهد برد.

سینه ای پر درد و زخمی در پهلو

باری عباس در سخت ترین شرایط احتضار و تا آخرین رمق حتی زمانیکه زبانش به میزان بسیار زیادی از تکلم افتاده بود باز به کمک چشمان و حرکات خفیف لب، سرودِ بودن و عشق و زندگی می خواند. هرگز هرگز از درد ننالید. عباس با سینه ای پر از درد و زخمی در پهلو به برادران و خواهران  شهیدش پیوست تا به جنایات نظام سفاک و نا برادرانی دغلکار و حق پوش شهادت دهد. کاش اخلاق ومنش انسانی قربانی سیاست نمی شدند مگر نه سیاست را قرار بر این بود که انسان را به کامرانی برساند.  

عباس می گفت: «این هم بخشی از مبارزه با خمینی جلاد و دار و دسته مرتجعین است. باید بها شو پرداخت، هیچ چیز مفت بدست نمی آید، این قانون تکامل است، آخوند و غیر آخوند ندارد. مرتجع، مرتجع اس... چون مانع ملاقات می شوند عین خمینی هستند، دنیای دوز و کلک یکطرف و دنیای انسانیت و مردانگی هم یکطرف».

عباس رفته است با یک دنیا خاطره خوب و به یادماندنی. یاد او همچنان روشنی بخش محفل های ما خواهد ماند. و تا زنده ایم ظلمی که در حق او و خانواده اش شد را فراموش نخواهیم کرد.

 

مختار شلالوند

 

 

 

 

 

منبع:پژواک ایران


مختار شلالوند

فهرست مطالب مختار شلالوند در سایت پژواک ایران 

*آنچه که دیدی بگو، آنچه شنیدی بگو  [2023 Jun] 
* ای باد اگر به گلشن اَحباب بگذری...   [2023 May] 
*پاسخ به خانواده حمید نوری  [2022 Dec] 
* اصلاح طلب،اصولگرا دیگه تمامه ماجرا  [2022 Oct] 
*ارثیه ای که از خمینی،به احمدی نژاد و اینک به نمایندگان ضد خلقی مجلس رسیده.  [2022 Sep] 
*نگاهی از «کارخانه آدمکشی» رژیم  [2022 Sep] 
*تلاش‌های همسوی رجوی و حمید نوری در پرونده برادرم حمزه  [2022 Jul] 
*دادگاه حمید نوریَ و داستان شهادت یک ساک  [2022 Feb] 
*دادگاه حمید نوری و پژواک فریاد دادخواهان  [2022 Jan] 
*«من قهرمان یا چنین چیزی نبودم»  [2022 Jan] 
*حمید نوری و«نه زیستن نه مرگ»  [2021 Oct] 
*«نه زیستن نه مرگ» زبان می‌گشاید  [2021 Sep] 
*دستگیری حمید نوری و دادگاه وی، محک آزمایش همه ما  [2021 Aug] 
*خانواده‌های دادخواه بین دو سنگ آسیاب  [2021 Jul] 
*خط دادن به وکلای حمید نوری، اوج بی شرمی است  [2021 Jun] 
*مهدی تقوایی- یکی داستانیست پر از اشک چشم  [2021 May] 
*محاکمه حمید نوری ، محک دوری و نزدیکی به جنبش دادخواهی  [2020 Dec] 
*درباره «عظمت» ناشناخته ایرج مصداقی  [2020 Nov] 
*بمباران اندیمشک  [2020 Nov] 
*آستانبوسی و چاکرمنشی یک عنصر فرومایه  [2020 Sep] 
*آقای هادی خرسندی از شما انتظار می رود  [2020 Aug] 
* جنازه های سیاسی سر بر می دارند   [2020 Jul] 
*مهدی تقوائی و برخی از رنج هایش  [2020 Mar] 
*ورشکستگی ایدئولوژیکی رهبری مجاهدین  [2020 Feb] 
*باز داشت حمید نوری و دلواپسان آشار و نهان  [2019 Dec] 
*سخنی از سر درد  [2019 Nov] 
*«همیشه به یادت هستم مقاومت»   [2019 Nov] 
*از تاریخ هیچ درسی نگرفتید  [2019 Nov] 
*کار گر قهرمان  [2019 Aug] 
*طاقت سر کردن شب   [2019 Jun] 
*روزی روزگاری؛ از بندرعباس تا تهران  [2019 Mar] 
*شمخانی و قتلی که در سال ۵۹ مرتکب شد  [2019 Jan] 
*دارجنگه غم های درخت بلوط [2019 Jan] 
*شرمی از مظلمه خون سیاووشش باد  [2019 Jan] 
*سیاوش‌کُشی، رسم دیرین روزگار  [2018 Oct] 
*چنین گفت رُستم به اسفنديار   [2018 Aug] 
* مامان عمو تفنگ نداشت  [2018 May] 
* خیمه شب بازانِ شهرِ ما ‏   [2018 Apr] 
*بازهم ۶۷  [2017 Sep] 
* تابستان ۶۷ هنوز میسوزد و دود می کند   [2017 Aug] 
*پناهنده  [2017 Jun] 
*دوستی‌های بی‌مانندش   [2017 Apr] 
*«زندان یونسکو» و درختان تنومندش  [2016 Oct] 
*قاتلانی که با خمینی به جهنم رفتند  [2016 Sep] 
*فایل صوتی آیت‌الله منتظری و مفتشان عقیده  [2016 Aug] 
* «یه مرد بود یه مرد»  [2016 Jan] 
*دل نوشته ای برای دوست نازنین عباس رحیمی که همچنان زندگی را می سراید  [2015 Dec] 
*قتلعام شصت و هفت و گل‌هائی که پَرپَر شدند  [2015 Aug] 
*تهمت و افترا دیگر اثر ندارد  [2015 Apr] 
* دیگی که برای من نجوشد، سر سگ در آن بجوشد!  [2015 Apr] 
*ردیه نویسان  [2015 Feb] 
*اسیر کشی سال شصت و هفت، درد ها و درس ها  [2014 Sep] 
*گزارش ۹۳ و انتظاری که بر آورده نشد  [2014 Aug] 
*مادر و چشمان پر از اندوهش  [2014 May] 
*نامه سرگشاده ایرج مصداقی و شرح یک درد.  [2013 Jul] 
*کوچه خاطره ها و طوطی داش اکل (یادی از آقا رضا و گلهای زیبائی که در دهه شصت پژمردند)  [2013 Feb] 
*«حاج‌آقا رضا» پایش را از گلیم‌اش دراز تر می‌کند  [2012 Jul] 
*اوین ویران شوی   [2012 Jun] 
*کُچیرِ سر به دار  [2012 May] 
*مادر کوگی به فرزندان دلاورش پیوست   [2011 Nov] 
*به بھانه ی انتشار کتاب رقص ققنوس ھا و آواز خاکستر  [2011 Sep] 
*پيکار با تبعيض جنسي ، خانم آندره ميشل ترجمه‌ي زنده ياد محمد جعفر پوينده در گرامی داشت 8 مارس روز جهانی زن  [2011 Mar] 
*که می رویم به داغ بلند بالائی  [2010 Jan] 
*کمال؛ به خاک افتاده عشق، یادی از کمال رفعت صفائی  [2009 Dec]